یادداشت: این روزها امریکا حالوروز خوبی ندارد؛ کشوری که روزگاری مدعی ابرقدرتی بر جهان، مهد دموکراسی غربی و مهد آزادی بود، بدجوری در باتلاق کرونا، تبعیض نژادی و شکافهای اجتماعی، کاهش اقتدار بینالمللی و منطقهای و فشارهای اقتصادی گرفتار شده است.
گزارههای خبری: 1- طی هفته گذشته حدود ۳ میلیون نفر دیگر برای دریافت مزایای بیکاری در آمریکا ثبتنام کردهاند و شمار بیکاران در ایام کرونایی به بیش از ۴۲ میلیون نفر رسیده است. بااینوجود، شبکه CBS این آمار را نیز غیرواقعی خوانده و اعلام کرده است: «ناامنی غذایی در سراسر آمریکا، همانند ویروس در حال پخش شدن است. آمار واقعی بیکاری دو برابر آمار رسمی است.» تداوم این وضعیت در امریکا، سیل گرسنگان را روانه خیابانها خواهد کرد. 2- شاخوشانه کشیدنهای اقتصادی ترامپ به چین نیز این روزها گریبانش را گرفته است؛ واکنش دولتمردان چینی نسبت به این رفتارها روزبهروز تندتر میشود؛ در روزهای گذشته وزیر امور خارجه چین طی اقدامی بیسابقه اعلام کرد که این کشور در جنگ سرد با امریکا به سر میبرد و اقدامات تقابلی امریکا را بیپاسخ نخواهد گذاشت. 3- رفتار جمهوری اسلامی ایران در اعزام آشکار نفتکشهای خود به ونزوئلا نیز موجب تضعیف بیشازپیش حیثیت بینالمللی امریکا گردید و این بار رسانهها استیصال و درماندگی امریکا را به افکار عمومی جهان مخابره میکنند. 4- اظهارات جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز در نوع خود جالبتوجه است؛ وی اخیراً خبر از پایان نظم تحت رهبری آمریکا در دنیا داده و پیشبینی کرده است که بعد از دوران کرونایی شاهد سر برآوردن قدرتهای جدید جهانی خواهیم بود. 5- تضادهای آشکار اجتماعی را نیز باید به لیست مصیبتهای اقتصادی، کاهش اقتدار جهانی و ناتوانی در مهار کرونا در امریکا اضافه کرد. چندپارگیهای جمعیتی نژادپرستانه و یا لیبرالیستی که محصول گفتمان سرمایهداری است، مدتهاست که سر باز کرده و هرازگاهی با اتفاقی جدید شعلهورتر میشود. یک نمونه آن همین اقدام غیرانسانی پلیس امریکا در کشتن شهروندی سیاه چهره است که اکنون ایالتهای مختلف امریکا را به آتشی از فریادهای دادخواهانه ستم دیدگان تبدیل کرده است.
گزاره تحلیلی: واقعیت این روزهای امریکا چیزی نیست که از ابرقدرت جهان انتظار میرود. امروز این گفته که افول امریکا نزدیک شده است را نه صرفاً جمهوری اسلامی ایران، بلکه شخصیتهای مشهور اروپایی و اندیشمندان اتاق فکرهای امریکایی مطرح میکنند، پس لازم است واقعیتهای میدانی درست تحلیل شوند تا شاهد دیپلماسی هوشمندانه مطابق با واقعیتهای میدانی بود. شناخت درست صحنه کمک میکند که بدون چشمداشت کمک و یا هراس از هژمونی پوشالی آمریکا، تصمیمات درستی در عرصه سیاست خارجی کشورمان اتخاذ شود.