قسمت اول
"جان بولتن" نام یک دیپلمات تندرو آمریکایی است که سخنی در مورد ایران نگفته است مگر اینکه با قید حمله فوری،براندازی و سرنگونی همراه باشد. این لحن تند وی باعث شده است که در دولت های تندرو آمریکامسوولیت های برجسته ای داشته باشد و از گروههای منافقین و آل سعود رشوه برای مقابله بیشتر با ایران دریافت نماید.مواضع خصمانه و تندروانه او باعث شده که به وی عنوان سگ هار سیاست خارجی بدهند.
یکی از مهمترین سخنان وی در جمع منافقین این بود که "آمریکا باید حکومت ایران را پیش از جشن چهلسالگیاش سرنگون کند."
او اخیرا کتابی به نام "اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد "نوشته است. بولتون، در کتاب خاطرات خود ، از دوران کار در کنار دونالد ترامپ، به افشاگری علیه وی دست زده است. جزییاتی از فضای درونی کاخ سفید را برملا کرده و به همین خاطر ترامپ و مشاوران او در چندین مرحله علیه این کتاب و شخص بولتون موضع گیری کرده اند. این کتاب اولین کتابی است که مجموعهای کامل از خاطرات یکی از مهرههای کلیدی دولت ترامپ را که در جریان وقایع اصلی سیاست خارجی آمریکا بوده، نقل میکند. خلاصهای که روزنامه نیویورکتایمز از کتاب بولتون منتشر کرده نشان میدهد بعد از سرنگونی پهپاد آمریکا توسط ایران، اختلافات عمیقی بین مقامات آمریکایی، ازجمله ترامپ و بولتون درگرفته است.
انتشار کتاب «اتاقی که اتفاق آنجا افتاد» ترامپ را به شدت آشفته کرده است درست در زمانی که ترامپ همه ی تلاش خود را به کار گرفته تا در انتخابات پیروز میدان باشد افشاگریهای بولتون، بخصوص درباره ایران میتواند برای ترامپ مشکلآفرین باشد. با توجه به دشمنی بولتون با ایران و سخنرانی بولتون در جمع منافقین در پاریس و قرار دادن آن کنار افشاگری های امروز او، نشان می دهد که آمریکا در برابر ایران دچار سردرگمی و آشفتگی شده است واقعیت این امر این است که مقامات آمریکایی از قبول یک ایران مقتدر و قدرتمند در عذابند و برای تضعیف کشورمان راهی جز سیاست های تکراری تحریم ندارند.
سایت بصیرت در صدد است که مطالب مرتبط با ایران را از این کتاب استخراج کند و به اطلاع شما برساند.
هدف از این کار اطلاع مستند از فضای فکری اتاق های فکر آمریکا و تصور آنها در مورد ایران است،لازم به ذکر است که
انتشار این مطالب به معنای تایید آنها نیست ،با هم کتاب را تورق می کنیم:
ما به سرعت فرصتها و تهدیدهای جدیدی را تجربه میکردیم و هشت سال ریاستجمهوری باراک اوباما به این معنا بود که به اصلاحات و بازسازی زیادی نیاز داریم. من درباره امنیت ملی آمریکا در این دنیای پرآشوب عمیقاً فکر کرده بودم؛ به روسیه و چین در سطح استراتژیک؛ ایران، کره شمالی و دیگر دولتهای سرکشی که خواهان دستیابی به سلاح هستهای هستند؛ تهدیدهای گیجکننده ناشی از تروریسم اسلامگرایانه افراطی در خاورمیانهی پرتنش (سوریه، لبنان، عراق و یمن)، افغانستان و فراتر از آن؛ و تهدیدهای موجود در نیمکره خودمان، از جمله کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه. اگرچه برچسبهای سیاست خارجی، جز برای آنهایی که تنبلیِ فکری دارند، مفید و سازنده نیست، اما اگر اصراری وجود داشت که برای سیاست خودم برچسبی انتخاب کنم، ترجیح میدادم سیاستم «طرفدار آمریکا» توصیف کنم.
ملموسترین مشکل، ایران بود؛ به طور خاص توافق هستهای سال ۲۰۱۵؛ همان توافقی که اوباما آن را مهمترین دستاورد خود میدانست. روند شکلگیری و تدوینِ این توافق، بد، مذاکره و پیشنویس آن نفرتانگیز، و مفاد آن کاملاً به نفع ایران بود؛ غیرقابلاجرا، غیرقابلراستیآزمایی و به لحاظ مدت و گستره موضوعات، ناقص بود.
ترامپ و دیگر نامزدهای حزب جمهوریخواه در سال ۲۰۱۶، کارزاری را علیه «برنامه جامع اقدام مشترک» (نامِ قلمبه و رسمی توافق ایران) به راه انداختند و این عقیده به طور گسترده وجود داشت که پس از سوگند ریاستجمهوری وی، مراسم نیایش و خاکسپاری این توافق نیز برگزار خواهد شد. اما ترکیبِ تیلرسون، متیس [وزیر دفاع وقت آمریکا] و مکمستر، اقدامات ترامپ برای رهایی از این توافق مصیبتبار را خنثی کردند و تحسین رسانهها را به عنوان «محور بالغها» به دست آوردند.