نیترات آمونیوم ماده اشتعالزایی است که معمولاً به صورت نامنظم میسوزد و برای انفجار دفعی (ناگهانی) نیاز به مواد انفجاری کمکی یا تقویت کننده و تعبیه بوستر و چاشنی (پرایمر) دارد و همانگونه که توضیح داده شد، به تنهایی نمیتواند دفعتاً و به شکل منظم منفجر شود.
بلافاصله پس از بروز حادته انفجار در بیروت، اخبار ضد و نقیض متعددی در مورد علت بروز این حادثه منتشر شد، اما از آنجا که از همان ابتدا موج خبری گستردهای علیه حزبالله لبنان شکل گرفت، لذا این شائبه که این حادثه عمداً و بر اساس یک سناریوی از پیش تعیین شده به وقوع پیوسته، قوت گرفت.
خبرهای دریافتی بیانگر آن است که کشتی روسوس که حامل ۲۷۵۰ تن نیترات آمونیوم بود، در سال ۲۰۱۴ با پرچم مولداوی از باتومی گرجستان به مقصد موزامبیک حرکت کرده است، اما از همان زمان که از سواحل لبنان سر در آورد و به بهانه نقص فنی در بزرگترین و مهمترین بندر لبنان در شهر بیروت پهلو گرفت، میشد حدس زد که این موضوع نمیتواند، شکل طبیعی داشته باشد.
این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که بنا بر اظهارات مسئولین لبنانی، بهرغم درخواستها و تذکرات مکرر مسئولین این کشور به شرکت مالک کشتی و صاحب محموله، آنها هیچگاه برای بازپسگیری محموله و حتی کشتی خود اقدام نکردند.
این موضوع نشان میدهد که این کشتی عمداً به سوی سواحل لبنان، هدایت و به شکل کاملاً هدفمند شرایط برای تخلیه محموله آن در بندر بیروت طراحی شده است.
حال ممکن است این سوال مطرح شود که چرا پس از گذشت حدود شش سال از زمان تخلیه بار کشتی، اکنون این حادثه رخ داده است؟
بررسی شواهدی مانند؛ اظهارات گستاخانه و مداخله جویانه مکرون در جریان بازدید اخیرش از بیرت و نیز تماس ترامپ با سعد حریری که برخلاف عرف بینالمللی با یک فرد غیرمسئول (در حال حاضر) صورت گرفته، نیز بیانگر اوج نارضایتی آمریکا و اروپا از ساختار قدرت در لبنان است و اظهارات، تهدیدات و رجزخوانیهای قبلی سردمداران ائتلاف غربی، عربی و عبری، نیز امکان عمدی بودن وقوع این حادثه را تشدید مینماید.
در واقع، چون قبلاً دولت لبنان همواره در اختیار سعد حریری و جناح وابسته به آمریکا موسوم به جریان ۱۴ مارس بود، لذا از نظر ائتلاف مورد اشاره، تا این لحظه (زمان انفجار) ضرورت و یا شاید امکان اجرای این جنایت یعنی استفاده بی سر و صدا (بدون رد پا) از این مواد برای کشتار مردم و تخریب شهر، با این وسعت وجود نداشت، اما پس از اینکه، آمریکاییها و کشورهای همپیمان با آنها از تغییر ساختار حکومتی لبنان به نفع خودشان ناامید شدند، با همکاری رژیم صهیونیستی و احتمالاً عربستان، مبادرت به انجام این عمل جنایتکارانه نمودهاند.
لازم به یادآوری است که از گذشته کنترل بخش عمده بندرگاه در اختیار همین گروه (گروه وابسته به سعد حریری) بوده و گفته میشود تاجر محموله که از بازگرداندن این محموله امتناع نموده نیز در ارتباط نزدیک با وی قرار دارد و لذا این نکته به همراه نقشههای به دست آمده از صهیونیستها که این نقطه را در فهرست اولویتهای حمله هوایی یا موشکی قرار داده بودند نیز، امکان عمدی بودن واقعه را مضاعف میسازد.
بنابراین؛ این احتمال وجود دارد که این اقدام در جهت القای این شائبه که همه مشکلات بهخاطر وجود و حضور حزبالله در معادلات سیاسی لبنان است، صورت گرفته باشد، در حالیکه بر خلاف این ادعا و تبلیغات مسموم و هدفمند رسانههای معاند، در واقع علت اصلی وقوع حادثه (حداقل در مورد لبنان) ناشی از حذف پیشبینی نشده جریان ۱۴ مارس از ساختار حکومتی این کشور است.
از سوی دیگر حزبالله که از بَدو تولد، همواره مقرها، امکانات و حتی نفراتش در معرض حمله غافلگیرانه صهیونیستها قرار داشته، پس از سالها نبرد آنقدر تجربه دارد که بداند چنین محموله خطرناکی را نمیشود در یک انبار معمولی و در داخل شهر نگهداری کرد.
به عبارت دیگر اگر قرار بود حزبالله دچار چنین سوء تدبیرهایی باشد، باید مدتها پیش تمام شهرکهای موشکی و زاغههای مهمات و تسلیحات خود را از دست میداد.
بررسی سایر اقدامات متناقض غربیها نظیر؛ پیشنهاد مذاکره و ارائه پیشنهادات جدید به ایران (البته با هدف وقتکشی)، پیشنهاد کمک مالی مشروط به لبنان برای جبران خسارات حادثه از سوی مکرون، برکناری برایان هوک از سمت مشاور ترامپ در امور ایران (البته برخی آن را در جهت کاهش فشار بر ایران و گروهی دیگر به مفهوم ناکارآمدی سیاستهای وی در تقابل با ایران و جایگزینی فردی مؤثرتر تعبیر کردهاند)، نمونه اقدامات فریبکارانه کشورهای غربی است.
متقابلاً تشدید تحریمهای ایران، اِعمال تحریم علیه سوریه و لبنان و تهدید عراق به تحریم، تحرکات جسته و گریخته تروریستها در عراق و سوریه، تحریک مردم عراق و لبنان به ایجاد آشوب و اغتشاش، آتش سوزی مزارع و انبار غلات در عراق، همچنین آتش سوزیهای مستمر جنگلها و انفجار مشکوک سایت نطنز در ایران، تهدید هواپیمای مسافربری ایران و ترور دو شخص منتسب به حزبالله در ایران نیز گویای وجود قطعات پازلی است، که اگرچه جبهه مقاومت را هدف قرار داده است، اما همگی نشان از عجز و ناتوانی و نیز سردرگمی و آشفتگی ائتلاف غربی، عبری، عربی دارد.
از یکسو ناکامی در حل مسئله یمن و به درازا کشیدن این ماجرا که همه آنها را درگیر نموده، آبروی نداشته این گروه را در معرض خطر قرار داده و از سوی دیگر میدانند که درگیری مستقیم با جبهه مقاومت به خصوص جمهوری اسلامی ایران امکانپذیر نیست و عواقب بسیار خطرناک و خسارات فراوانی را برای آنها به همراه خواهد داشت و امکان استمرار حضور در منطقه را برای همیشه از آنها سلب خواهد نمود.
این وضعیت امکان حمله نظامی را از آنها سلب نموده است، با اینحال همچنان ناامیدانه به هر دستاویزی چنگ میاندازند تا از ایجاد ثبات و توسعه تعاملات جبهه مقاومت و در رأس آن ایران با دیگر کشورها جلوگیری نمایند و لذا با هر ترفندی مثل؛ از توطئه و آتش افروزی گرفته تا دادن وعدههای جدید و بدون پشتوانه به ایران برای گشایش مالی و در عینحال با افزایش تهدیدات و شاید وعدههای جذاب به چین و روسیه برای جلوگیری از انعقاد قرارداد اقتصادی بلندمدت با ایران، همچنان اهداف پلید خود را دنبال میکنند.
صرفنظر از عمدی یا غیرعمدی بودن این حادثه، در هر حال برای کشف علت باید دید ذینفعان این حادثه چه کسانی هستند، آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی، عربستان و امارات، جریان ۱۴ مارس یا ترکیبی از اعضای این گروه که از دیرباز ائتلاف نانوشتهای را علیه حزبالله و جبهه مقاومت ایجاد کردهاند.
اهداف ائتلاف غربی، عبری و عربی از انجام شراتهای اخیر:
۱- تشدید ناامنیهایی که خودشان در منطقه ایجاد کردهاند و ایجاد وحشت ناشی از جنگ و قحطی غیرواقعی و ناامیدی از امکان ایجاد امنیت در افکار عمومی کشورهای عضو جبهه مقاومت، برای رو در رو قرار دادن ملتها و دولتها.
۲- تحتالشعاع قرار دادن شرارتهای مکرری که صهیونیستها اخیراً به شکل کاملاً هدفمند و در عینحال پراکنده و مستمر در منطقه در حال ارتکاب به آنها هستند و نیز پیشگیری از واکنش جبهه مقاومت در برابر این اقدامات خصمانه.
۳- مقصر جلوه دادن حزبالله به بحرانسازی و ایجاد اختلال در ایجاد امنیت در لبنان با انجام اقداماتی مشابه انفجار اخیر در لبنان به منظور ایجاد و گسترش مخالفتها با جریان مقاومت.
۴- جلوگیری از انتقام حزبالله در پاسخ به جنایت اخیر صهیونیستها که منجر به شهادت یکی از فرماندهان آنها گردید و سایر اقدامات خصمانه رژیم اشغالگر قدس.
۵- متقابلاً فراهم نمودن شرایط توسط رژیم صهیونیستی برای استفاده ابزاری و به میدان آوردن آمریکا، اروپا و کشورهای معارض عربی به میدان جنگ با جبهه مقاومت و شاید ایران، در جهت تحقق آرزوی دیرینه صهیونیستها.
۶- تغییر دولتها و روی کار آوردن دولتهای همسو با غرب در کشورهای عضو جبهه مقاومت، مانند اقدامات قبلی، برای اعمال نفوذ در تعیین دولت عراق.
۷- تشدید فشارها بر جبهه مقاومت بهخصوص ایران، برای خلع سلاح و تحمیل بی، چون و چرای خواستههای نظام سلطه و در نهایت بهمنظور فراهم نمودن امکان حضور مطمئن و پایدار در منطقه، برای چپاول داراییهای آنها.
نحوه اجرای این جنایت:
بنا بر نظر کارشناسان مواد انفجاری، نیترات آمونیوم ماده اشتعالزایی است که معمولاً به صورت نامنظم میسوزد و برای انفجار دفعی (ناگهانی) نیاز به مواد انفجاری کمکی یا تقویت کننده و تعبیه بوستر و چاشنی (پرایمر) دارد و همانگونه که توضیح داده شد، به تنهایی نمیتواند دفعتاً و به شکل منظم منفجر شود.
به همین دلیل بسیاری از کارشناسان معتقدند که یا بخشهایی از این مواد به شکل کاملاً حرفهای از قبل (قبل از زمان تخلیه در بندر بیروت) مسلح شده است و بعداً با تحریک سیستمهای ماهوارهای یا پهبادهای اسرائیلی منفجر شده و یا بعداً افرادی با نفوذ به داخل انبار موردنظر، عملیات چاشنیگذاری را انجام داده و از همان طریق برای انفجار آن اقدام کردهاند.
برخی از کارشناسان نیز ضمن همراهی با نظریه قبلی (چاشنیگذاری مواد)، بر این باورند که انفجار نهایی حاصل اصابت موشک به محموله موجود در انبار (۲۷۵۰ تن نیترات آمونیوم) میباشد.
نظریه سومی نیز مطرح است که وجود مواد محترقه (نیترات آمونیوم) را تأیید میکند، اما معتقد است وجود این محموله پوششی برای حمله خارجی با استفاده از موشک نیمه هستهای یا شبه هستهای بوده است.
به رغم اینکه دشمن ظاهراً از این فرصت در بهترین شرایط زمانی استفاده کرده است، اما از آنجا که نظام سلطه هنوز به قدرت واقعی جبهه مقاومت پی نبرده است، لذا مدت زیادی طول نخواهد کشید که به یاری خدا و مانند همیشه، نتیجه معکوس عاید آنها خواهد شد و با آگاهی افکار عمومی از ماهیت جنایتکاران و اهداف پلید آنها، دامنه توطئه دشمنان محدودتر و راه تنفس آنها در منطقه فشردهتر خواهد شد.
کلام آخر اینکه؛ تجربه ثابت کره که وعده الهی در مورد پیروزی حق انکارناپذیر است و این اقدامات مذبوحانه در هر حال محکوم به شکست است و نمیتواند تأثیر چندانی بر عزم و اراده ملتها داشته باشد؛ اما اگر مشخص شود که رژیم صهیونیستی یا سایر کشورهای خارجی در این واقعه نقش داشتهاند، قطعاً واکنش مردم لبنان و جهان، وضعیت را برای آنها به مراتب سختتر و زمینه سقوطشان را سرعت خواهد بخشید.