صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۳۹۹ - ۰۶:۳۹  ، 
شناسه خبر : ۳۲۶۸۱۸

روزنامه کیهان **

 نارنجک را چه کسی زیر بغل اردوغان گذاشت؟ /  محمد ایمانی

  آقای رجب طیب اردوغان، در منطقه مشغول کدام کار است؟ فعال است یا منفعل؟ به ملت‌ها خدمت می‌کند یا به دشمنان آنها؟ دیده عبرت بین ندارد و دوست و دشمن را می‌شناسد یا نه؟ عقلانی می‌اندیشد، یا گرفتار وهمیات و مرتکب رفتار‌های پر خطر می‌شود؟ این پرسش‌ها، پس از اظهارات مخدوش وی در باکو به شکل جدی‌تری مطرح شده است. اگر قائل باشیم منطقه غرب آسیا، پس از جنگ جهانی اول و دوم به این سو، در معرض تهاجم «صهیونیسم مسیحی» قرار داشته، آن وقت باید دید مواضع چند سال اخیر اردوغان، چه نسبتی با نقشه «صهیونیسم مسیحی» (انگلیس، آمریکا و اسرائیل) دارد؟ ائتلاف صهیونیسم مسیحی، حمله به افغانستان، عراق، لبنان و غزه را «جنگ جهانی چهارم»، و جنگ افروزی در سوریه و عراق را «جنگ جهانی سوم» نامگذاری کرد.

1- آرزو و ادعا و عملکرد آقای اردوغان، با هم نمی‌خواند. او خام‌اندیشانه، آرزوی احیای امپراتوری عثمانی را عنوان کرد و سپس، مدعی دلسوزی برای کشورهای منطقه شدند! این توهم چنان بود که لباس ملیت‌های مختلف را بر تن گارد نمایشی خود می‌کرد و لابد، خود را سلطان می‌پنداشت. با این وصف، آیا کسی می‌پذیرد که او مثلا دغدغه تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان را دارد و حال آنکه خود، بخش‌هایی از خاک عراق و سوریه را ‌اشغال کرده و تمامیت ارضی جمهوری دو کشور همسایه را زیر پا گذاشته است.

2- از زاویه‌ای دیگر، آیا پذیرفتنی است دولتی مدعی تشکیل امپراتوری شود و حال آنکه کشور خود را تبدیل به مستعمره نظامی و پایگاه آمریکا و ناتو کرده است؟ دولت ترکیه چند دهه است از موضع پایین می‌خواهد به اتحادیه اروپا ملحق شود اما تحقیر می‌شود. اردوغان مرداد 95 گفت «اروپا 53 سال است ما را فریب می‌دهد». آبان همان سال، در جریان دیدار وزیران خارجه آلمان و ترکیه در آنکارا، جدال لفظی شدیدی درگرفت و چاووش‌ اوغلو گفت «ترکیه از رفتار اتحادیه اروپا خسته شده. ما خواستار به رسمیت شناخته شدن، همچون شریکی با حقوق برابر هستیم، نه شریکی درجه دو. رفتار اروپا پر از نخوت و تکبر است... آلمان به هزاران تروریست عضو پ.‌ک.‌ک پناه می‌دهد». اروپایی‌ها چند دهه است ترکیه را عضو شاخه نظامی خود در ناتو کرده و انواع بیگاری را کشیده‌اند، اما حاضرنیستند او را در مزایای اقتصادی شریک کنند. یک دهه خدمت به دشمنان منطقه، نه تنها چیزی عاید دولت ترکیه نکرده، بلکه 437 میلیارد دلار بدهی روی دست او گذاشته و پیش‌بینی می‌شود این رقم بزودی به ۴۶۵ میلیارد دلار برسد. مع‌الاسف باخت در قمار‌های پیاپی، به جای آنکه برخی دولتمردان آنکارا را هوشیار کند، به سمت قمارهای بدتر کشانده است.

3- آیا غرب اجازه می‌دهد امپراتوری عثمانی که موی دماغش بود، پا بگیرد؛ و حال آنکه سالهاست دست رد به سینه این کشور برای الحاق به اروپا می‌زند؟ ترکیه اردوغانی، فقط به یک کار صهیونیسم مسیحی می‌آید و آن، همان نقشی است که باعث شده ترکیه را نه در اتحادیه اروپا بلکه در ناتو عضو کنند. توقع مسموم دولت اوباما از اردوغان، لای زرورق فریب پیچیده شد و کارگر هم افتاد. اما این خواسته چه بود؟ توماس فریدمن (تحلیلگر ارشد دموکرات‌‌ها و مشاور دولت اوباما ) آبان 1391 در گفت‌و‌گو با روزنامه ملیت ترکیه، خواست آمریکا را این گونه بازگو کرد: «ما دیگر حتی به اندازه یک بند انگشت، توان مداخله نظامی در بحران‌‌هایی مانند سوریه را نداریم. البته می‌توانیم پول و سلاح بدهیم، اما مداخله مستقیم نه. آمریکا وارد دوره‌ای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون بیت‌لحم پنسیلوانیا برای ما مهم‌تر از بیت‌‌لحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر، بهای بیشتری می‌‌پردازند و بیش از هر دوره‌‌ای می‌‌پرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه می‌کنند؟... ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خود را روی آن انداختیم. همه ترکش‌های جنگ به ما اصابت کرد. ما از ترکیه می‌خواهیم در حل این بحران ما را کمک کند. این اسمش، التماس است و نه استفاده از ترکیه»! کسی آن روز از فریدمن نپرسید که چرا هزینه سلطه‌طلبی آمریکا باید از جیب امنیت و اقتصاد و آبروی ترکیه پرداخت شود و چرا ترکیه باید جای آمریکا انتحار کند؟ چهار سال بعد (23 آبان 95)، دونالد ترامپ در مصاحبه با سی‌بی‌اس درباره وخامت اقتصادی اوضاع در آمریکا گفت «سیاستمداران ما برای مدتی طولانی، مردم را مأیوس کرده‌اند. آنها، مردم را در زمینه ‌اشتغال و حتی جنگ مأیوس کرده‌اند. ما

از 15 سال پیش، 6 تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کرده‌ایم. با این پول می‌‌توانستیم آمریکا را 2 بار از نو بازسازی کنیم.

به وضع جاده‌ها، پل‌ها، تونل‌ها و فرودگاه‌هایمان نگاه کنید که شبیه مکان‌‌های از رده خارج است».

4- محمد مُرسی، دوست اخوانی اردوغان در مصر که مدتی در زندان به سر برد و حین محاکمه جان سپرد، یک عبرت است. او به اندازه اردوغان خوش‌شانس نبود که از کودتا جان به در ببرد. مُرسی به آمریکا و عربستان اعتماد کرد و وارد بازی آنها علیه ملت‌های منطقه شد اما در عین حال با کودتای همان‌ها ساقط گردید. اولین سفر خارجی مُرسی پس از ریاست، به عربستان بود؛ حامی اصلی حسنی مبارک دیکتاتور ساقط شده! باور کردنی نیست اما روزنامه صهیونیستی هاآرتص، دوران ریاست مرسی را یکی از بهترین دوران تاریخ اسرائیل لقب داده و نوشت «اسرائیل گمان می‌‌کرد با روی کار آمدن عضو اخوان‌المسلمین، روابط دچار تنش مضاعف می‌‌شود، ولی در دوران مرسی، مصر و اسرائیل بیشتر از گذشته به هم نزدیک شدند. در این دوره اسرائیل توانست امتیازاتی دریافت کند که کسب آنها در دوره مبارک نیز ممکن نبود. مرسی از همان ابتدای کار، پایبندی کامل خود را به پیمان کمپ دیوید اعلام کرد و در جهت آن کوشید. با توجه به نزدیکی و نفوذ اخوان‌المسلمین بر حماس، در طول دولت مرسی، حملات موشکی به اسرائیل متوقف شد. او توانست در مدت یک سال، تونل‌‌های زیرزمینی به داخل غزه را که در شبه جزیره سینا حفر شده‌ بود، منهدم و ارسال سلاح را متوقف کند. برخلاف وعده‌‌های گذشته، گذرگاه رفح باز نشد. اظهارات ضد محور مقاومت توسط مرسی، موجب شد اختلافات مذهبی بین شیعیان و سنّیان منطقه افزایش یابد».

5- فراز و فرود مُرسی، عبرتی برای اردوغان است. او خود، بخشی از این خاطرات را زیسته است. اردوغان با وجود خدمات انتحاری‌اش به دولت اوباما، از همان دولت خنجر خورد. اظهارات 11 مرداد 95 اردوغان درباره دوستان و دشمنان واقعی ترکیه، تکان‌دهنده است، هر چند که وی، فراموشی گرفته باشد. او یک ماه بعد از ختم کودتای نافرجام در ترکیه گفت «با وجود دشمنی میان من و بشار اسد، اما او کودتا را محکوم کرده، در حالی که همپیمانان ما، آمریکا و اروپا و عربستان، در زمانی که ما نیازمند کمک‌شان بودیم، از  پشت به ما خنجر زدند». اردوغان همچنین شهریور 98، ضمن سخنانی در چهلمین سالگرد کودتای نظامی۱۲ سپتامبر در جزیره یاسی آدا گفت «هیچ کودتایی در ترکیه قانونی، ملی و مشروع نبوده. محافل تاریکی که کودتای ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ را طراحی کردند، برای دوران پس از کودتا طرح‌هایشان را آماده کرده بودند. هنگامی که خبر کودتا به واشنگتن رسید، برخی‌ گفته بودند بچه‌‌های ما باز هم موفق شدند. این سخنان نشانه چهره تاریکی بود که در پشت پرده کودتا قرار داشت. بی ‌تردید شب کودتای ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ میلادی هم، بعضی‌ها منتظر بودند همان سخنان را تکرار کنند». اردوغان یکی دو روز بعد از شکست کودتا گفت «فردا خبر مهمی درباره کنار گذاشتن اختلافات با برخی کشورهای همسایه اعلام می‌کنم»، اما باز هم به سوریه و عراق خیانت کرد.

6- در این میان، اردوغان بهتر از هر کس می‌داند که اگر حمایت‌ها و مشورت‌های دقیق و بهنگام ایران نبود، او احتمالا با کودتای هدایت شده از خارج سرنگون می‌شد. آن شب خطیر و خطرناک، ایران بود که پای ثبات و امنیت ترکیه ایستاد و اردوغان از خطر جست. این حقیقت چنان روشن است که «نورالدین شیرین» (مدیر شبکه تلویزیونی قدس ترکیه)، در برنامه زنده «بولوشما نوکتاسی» در شبکه ۵ تلویزیون این کشور گفت: «اگر ۸۰ و چند میلیون شهروند ترکیه را جست‌وجو کنید از ژنرال‌‌هایش گرفته تا سیاستمداران کراواتی‌‌اش، کاری موثر شبیه این سردار کرمانی- ایرانی، برای دفاع از ترکیه در برابر طرح کودتای امپریالیستی- صهیونیستی نمی‌‌توانید پیدا کنید. رجب طیب اردوغان خود به‌خوبی می‌‌داند نقش سلیمانی در به شکست کشاندن کودتاچیان چه بوده است. او فرمانده‌ لایق امت اسلام و جبهه مقاومت ضد‌صهیونیستی بود و به همین خاطر سال‌‌ها بود در لیست ترور اسرائیل قرار داشت. به یاد بیاورید که آن مقام صهیونیست گفت سه اولویت من این است؛ ایران، ایران و ایران».

7- سیاست تفرقه‌افکنی میان ملت‌ها، سیاستی انگلیسی است که توسط صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها هم دنبال می‌شود. آنها در سده اخیر، به ترویج پان‌ترکیسم و پان‌ایرانیسم در ایران و ترکیه همت گماشتند. در زمانی که هنوز فاشیسم معنا نداشت، اروپایی‌ها به اسم قدرتمند و متجدد کردن کشورهای منطقه، آنها را واداشتند رویکرد شوونیستی و فاصله‌گذارانه با یکدیگر اتخاذ کنند. این سیاست ویرانگر، هم‌اینک در منطقه میان شیعه و سنی و فارس و عرب و ترک و کرد ترویج می‌شود؛ چرا که اتحاد و همکاری و هم‌افزایی میان ملت‌ها، برای امپراتوری غرب خطرناک است. این خباثت را مقایسه کنید با مجاهدت حاج قاسم سلیمانی‌ها و ابومهدی مهندس‌ها و عماد مغنیه‌ها و همرزمانشان که در جان‌فشانی و خدمتگزاری، قومیت و ملیت و زبان و مذهب نمی‌شناختند. وارستگانی این‌چنین، کمر آمریکا، اسرائیل و انگلیس را در منطقه شکستند و مکتب سازی کردند. جان سردار سلیمانی، همان قدر برای ابومهدی مهندس و آن رزمنده حشد‌الشعبی و دفاع الوطنی و آن رزمنده افغانستانی و یمنی و لبنانی و فلسطینی می‌رفت، که برای مردم خودش. برای هر مظلومی که فریادرس می‌طلبید -شیعه بود یا سنی و یا ایزدی‌مذهب، عرب بود یا کُرد- جانفشانی می‌کرد و سرانجام در همین مسیر فدا شد.

8- ما دشمنان خود (آمریکا و اسرائیل و انگلیس) را گم نمی‌کنیم، اما اگر کسی برای آنها پادویی و خوش‌خدمتی کند، در عقوبت کم نمی‌گذاریم. ملت‌های بیدار منطقه با افتخار، پوزه دشمنان خود را به خاک مالیدند. همین روزها، سومین سالگرد پیروزی بزرگ در جنگی است که آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها، آن را جنگ جهانی سوم نامیده بودند. آیا انبوهی از عبرت‌ها برای بیداری اردوغان کفایت نمی‌کند؟

***************************************

روزنامه وطن امروز**

نمایندگان در بزنگاه بررسی لایحه بودجه/حمید کمار

لایحه‌ای که دولت برای بودجه سال 1400 تقدیم مجلس کرده هر روز با انتقادات بیشتری مواجه می‌شود. گذشته از بی‌توجهی دولت به وعده‌های خود برای اصلاح ساختار بودجه، ارقام مندرج در لایحه بودجه هم به مراتب غیرواقعی‌تر از لوایح سال‌های گذشته برآورد شده است. افزایش شدید سقف بودجه عمومی در شرایط محدودیت منابع، برآورد بسیار زیاد و موهوم از رقم برخی ردیف‌های درآمدی از جمله درآمد نفت و... تنها بخشی از محورهای انتقاد از لایحه بودجه دولت است. انتقادها از لایحه بودجه به حدی رسیده که ایده «رد کلیات لایحه» روز به روز جدی‌تر مطرح می‌شود.

رویکرد امیدوارانه دولت در بودجه‌نویسی که در 2 سال اخیر شدت گرفته، نتیجه‌ای جز تشدید مشکلات اقتصادی کشور از جمله رشد هر چه بیشتر تورم نداشته است. دولت طی 2 سال اخیر همواره با کلیدواژه امید، برآوردهای موهوم و بسیار خوش‌بینانه خود از منابع را توجیه کرده است. پس از تصویب این ارقام در مجلس و محقق نشدن این درآمدها، دولت اقدام به کسب درآمد از ساده‌ترین راه‌ها یعنی فروش بیشتر اوراق بدهی و برداشت از ذخایر ارزی می‌کند. این اقدامات در نهایت منجر به بدهکارتر شدن دولت بعد و رشد پایه پولی از محل افزایش دارایی‌های خارجی بانک مرکزی می‌شود. افزایش پایه پولی به دلیل برداشت دولت از ذخایر ارزی در نهایت منجر به تشدید فشار تورم بر معیشت مردم و بویژه اقشار کم‌درآمد می‌شود. این چرخه معیوب اکنون در حال تکرار از نقطه آغازین خود یعنی تدوین بودجه‌ای با کسری بسیار زیاد است.

در چنین شرایطی نمایندگان مجلس یازدهم در بزنگاهی حساس قرار گرفته‌اند. هفته‌های آینده که لایحه بودجه در مجلس بررسی می‌شود، بزنگاهی است که نمایندگان مجلس درباره یکایک شاخص‌های کلان اقتصادی کشور در سال آینده تصمیم‌گیری خواهند کرد. هر میزان عقب‌نشینی نمایندگان در مواجهه با بودجه سال آتی، تبعات سنگینی برای اقتصاد کشور خواهد داشت. در این شرایط با توجه به بی‌توجهی محض دولت به تدوین بودجه‌ای مبتنی بر شرایط کنونی اقتصاد و اهداف مدنظر کشور، رد کلیات لایحه بودجه بهترین تصمیم ممکن خواهد بود، چرا که تصویب کلیات این لایحه و خلاصه کردن اصلاح بودجه به تغییر برخی ارقام و... با توجه به موارد متعدد اشکالات این لایحه، عملا معنایی جز پذیرش «نابسامانی اقتصادی» در سال آینده نخواهد داشت.

***************************************

روزنامه خراسان**

خاورمیانه به سمت نظم جدید می رود ؟/ مصطفی غنی زاده

طی سال های گذشته تحولاتی در خاورمیانه به وقوع پیوسته است که این سوال را پیش کشیده که آیا این نقطه مهم از جهان در حال تغییر و دگرگونی در رسیدن به نظمی جدید است؟ خلأ نسبی ناشی از تمرکز آمریکا بر شرق دور و به ویژه چین و به همین نسبت حرکت به سمت کاهش نیروهایش در این منطقه، جنگ در لیبی، یمن، سوریه، ادامه بی ثباتی در لبنان و عراق، ماجراجویی های بن سلمان در رأس حکومت سعودی، در کنار خواب های اردوغان برای احیای امپراتوری عثمانی، فعال تر شدن کشورهای کوچکی مانند امارات در عرصه بازی قدرت و... همه مشخصه هایی است که مختصاتی از این تغییرات را نشان می دهد.

اسرائیل با ورود به یک چرخه عادی سازی روابط با برخی کشورهای  عربی، خود را در موقعیت خوبی می بیند اگر چه بحران های  این رژیم  جدی تر از آن است که این مسائل و دوپینگ هایی که ترامپ باانتقال سفارت این کشور به بیت المقدس و حرکتش درباره بلندی های جولان انجام داد بتواند روی آن سرپوش بگذارد. در این میان همان طور که گفته شد، امارات با پیش‌قدم شدن در توافق عادی‌سازی با اسرائیل سعی دارد قطب جدیدی را بدون توجه به عربیت یا اسلامیت به وجود آورد. این دولت کوچک در چند ماه اخیر سعی داشته از زیرسایه برادر بزرگ تر یعنی سعودی خارج شود، فرایندی که با خروج نیروهای نظامیش از یمن آغاز شده بود و حالا با مخالفت علنی با سعودی در اوپک و طرح مصالحه با قطر پیگیری شده است. بخش دیگری از این قدرت‌نمایی به درگیر شدن با ترکیه در لیبی و یونان برمی‌گردد، جایی که یک خصومت جدید در حال شکل‌گیری است. ترکیه نیز به پشتوانه تفکرات نئوعثمانیِ اردوغان در حال تقویت خود برای نقش‌آفرینی بیشتر در منطقه است. پس از شکست راهبرد اصلی این دولت در سوریه، به نظر می‌رسید اردوغان نیز مانند دوستان قطری اش کمتر به درگیری در عرصه خارجی روی آورد، اما او خود را جاه‌طلب‌تر نشان داده است. ورود نظامیان ترکیه به قطر برای حمایت از این دولت در مقابل سعودی و دوستان، درگیر شدن در لیبی برای حمایت از دولت علاقه‌مند به اخوانی‌ها و به تازگی ورود جدی به مناقشه آذربایجان - ارمنستان، نشانه‌های این قدرت‌ طلبی  است هر چند به طور وضوح تمام پرونده های این کشور در میدان عملیاتی به جز ماجرای قره باغ با ناکامی مواجه شده  است.

در این میان به نظر می‌رسد ایران با ثبات‌ترین دولت منطقه باتوجه به گذشته و حال است. کشوری که از هیجانات دوری کرده و در عرصه سیاست خارجی پرونده‌هایی به اندازه توانش باز کرده است. از درگیری در چند جبهه امتناع ورزیده و توانسته تمام فشارهای آمریکا را تحمل کند و اتفاقا برخی مولفه‌های قدرت را نیز افزایش دهد. در عین حال به زعم بسیاری از  تحلیل گران، فضای امنیتی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه که متفاوت تر از دوره اوباماست، نمی تواند از نگاه حاکمان  جدید کاخ سفید دور بماند و جو بایدن و سیاست گذاران امنیتی جدید کاخ سفید به احتمال زیاد درباره این تغییر و تحول بی تفاوت نخواهند ماند.  اگر چه این تغییرات از یک منظر کلی تا حد زیادی معطوف به ایران و نحوه مواجهه و مهار آن خواهد بود. بدیهی است که  هم جمهوری خواهان وهم دموکرات ها به اصل حفظ برتری نظامی اسرائیل در منطقه اعتقاد دارند بنابراین بایدن نیز  با رویکردهای مبتنی بر اجماع سازی و ائتلاف سازی برای پیشبرد منافع خود در منطقه حرکت خواهد کرد. لذا هرچند از هم اکنون می توان به طور یقین  گفت که رفتار سیاسی بایدن متفاوت از رفتارهای هیجانی ترامپ خواهد بود و رویه های معمول تری در سیاست خارجی آمریکا اعمال خواهد شد اما امیدواری به حل و فصل مشکلات خاورمیانه و بازگشت آرامش و امنیت به این منطقه با تغییر ریاست جمهوری در آمریکا، خوش خیالی است.

در این شرایط ایران باید با نگاهی عمیق و بلندمدت به شرایط پیش‌رو تلاش برای اقناع منطقه و شکل دهی به قطب های جدید محور مقاومت براساس پشتیبانی‌های ملی  را در دستور کار قرار دهد. نکته بعدی و شاید مهم‌ترین نکته اهمیت اقتدار درونی در ایران است. اگر ایرانِ پس از برجام به خوبی از موقعیت به وجود آمده برای تقویت بنیان‌های اقتصادی استفاده کرده بود، آثار زیانبار تحریم آمریکا تا این حد شدید نمی‌بود. اگر ایرانِ پس از خروج ترامپ از برجام به دنبال واقع‌گرایی در صدد اصلاح ساختارهای اقتصادی داخلی و تنظیم اقتصاد براساس مولفه‌های مقاومت اقتصادی می‌بود، شرایط کنونی به مراتب بهتر بود. اما آن چه گذشته باید تجربه برای آینده باشد. بالا بردن مولفه‌های قدرت در وهله اول از مسیر تصحیح ساختارهای اقتصادی داخلی مانند نظام بودجه‌ریزی، مالیات هوشمند، جداشدن از نیاز به نفت، شکل‌دهی و گسترش صنایع میانی و خرد و توجه به تولید داخل می‌گذرد. این مسیر است که کید دشمنان را تا حد قابل توجهی خنثی خواهد ساخت و اقتصاد ملی را از تکانه‌های خارجی مصون خواهد کرد.باری این که ایران باید با طراحی هوشمند مسیر آینده خود در منطقه و به تبع آن مسیر منطقه را ترسیم کند. طراحی که اولا از قدرتمندسازی داخلی می‌گذرد و سپس هوشمندی در عرصه منطقه . باید توجه داشت که بخش بزرگی از دستاوردهای منطقه ما در دهه گذشته حاصل اشتباهات رقبا و دشمنان ما و عمل درست و بهنگام برای استفاده از آن ظرفیت‌ها بوده است.

***************************************

روزنامه ایران**

یلدا را شاد و دور از همی برگزار کنید!/دکتر حسین کرمانپور

 مدیر اورژانس بیمارستان سینا

یلدا در دوران غمبار حضور همه‌گیری کرونا و درست قبل از نزدیک شدن به عید نوروز تنها بهانه شادی و شاد بودن مردم ایران است. شبی که بزرگان تکریم می‌شوند و کوچکترها با چشمانی تیز عیارسنج این ارتباطات‌اند تا آینده را به همین منوال بسازند و حیات سنت‌های زیبایی چون یلدا را تضمین کنند.

یلدای امسال می‌تواند یلدای ویژه‌ای باشد به چند دلیل زیر:

1- اینکه حالمان آنقدر خوب نیست و احساس می‌کنیم به یک منبع سازنده حال، واقعاً نیاز داریم. این اوج نیاز را سال قبل اصلاً نداشتیم.

2- خیلی‌ها را باید می‌داشتیم که الان نداریم و جایشان آنقدر خالی هست که ممکن است گونه‌های یلدایی ما را خیس کند!

3- پاییزهای خشک جایش را به پاییزی پرطراوت و بارانی داده که برکات الهی را به حد قابل قبول رسانده است. یادمان نرود چند سال پاییز البرز و زاگرس با باران دائمی پاییز غریبه بودند.

4- یلدای امسال البته که یک میهمان ناخوانده به نام کرونا دارد که «دورهمی» را به «دور از همی» مبدل ساخته و شاید این فرصتی باشد که بدانیم سنت شب یلدا چقدر مملو از انرژی بوده و ما چون ماهی اندر آب قدر آب ندانسته‌ایم.

5- یلدای امسال یلدای 1399 است. آخرین یلدای قرن 14 شمسی! خیلی تحریک برانگیز است که از دستش ندهیم! نه؟

می بینید که شب چله امسال چقدر عزیز است. من به عنوان یک پزشک هرگز به‌خود اجازه نمی‌دهم این تنها مناسبتی که بعد از مدت‌ها می‌تواند کمی زنگار از دل‌ها بستاند و شادمان کند را برایتان محدود و از درک آن محروم تان کنم. اما به عنوان فرزند شما، برادر شما و شاید پدر، احساس می‌کنم همه ما در ماراتون کرونا کم کم داریم به روبان پایانی این دو جانسوز نزدیک می‌شویم. تپه‌های زیادی را پشت‌سر گذاشته‌ایم و گاهی ساعت‌ها در جاده‌ای در دل دشت دویده‌ایم و انگار که تنها یک تپه بیشتر نمانده تا برسیم به پایان خطی که اوج شادی و نشاط است.خیلی‌ها بین راه ماندند، نفس کم آوردند و از مسیر خارج شدند که فقط نامشان در لیست مسابقه‌دهندگان است. اما خوشبختانه اکثریت ما دوام آوردیم و تا اینجای کار  اگر گرفتار کرونا هم شده باشیم اما جان سالم به در برده و امیدواریم بمانیم و با هم بمانیم. برای اینکه این آخرین یلدای قرن را با شادی هرچه تمام تر طی کنیم باید چند نکته را توجه کنیم:

1- آنها که تاکنون مراقبت کرده، خودنگهدار بوده و به قول امروزی‌ها همه پروتکل‌ها را حفظ کرده‌اند بیش از دیگران درخطرند. نه از نظر مواجهه با ویروس! بلکه از جهت تحریک شدن به شکستن عهد ماندن و بودن! عهد ماندن در خانه، عهد حفظ همه چیز! این دسته افراد بشدت مورد تحریک اطرافیانند و من تمنا می‌کنم این قافله موفق باز هم معهود و صبور بمانند.

2- هوا سرد است، دیگر کمتر می‌شود پنجره‌ها را گشود و با خیال راحت نشست و تنفس نمود. اما در آستانه ورود به زمستان، اگر به هر دلیل شب چله تحمل نکردید و به‌جای یک خانواده، بزرگی را دوره کردید، برای آنکه سایه‌اش کوتاه نشود و سال‌ها حضورش را همچنان داشته باشید، بهتر است استثنائاً پنجره را گشوده، تهویه و جریان هوا را تضمین، فاصله‌ها را رعایت و مبادا تعارف به‌خوردن چیزی کنید که دست به دست شده باشد.

3- خدا را شکر در عهدی هستیم که نعمتی به نام اینترنت هست و اگر بتوان به جرأت جایی را نام برد که از این نعمت به نیکی می‌توان بهره برد همانا ارتباط با همدیگر به‌صورت تصویری است. خدا را و خدا را اگر می‌توانید به این ارتباط بسنده کنید تا شادمان یلدا را بگذرانیم و نوروز رو فیروز در آغوش گیریم.

۴- تا ریزقولک کرونا در کشور هست می‌توانیم با کمی تغییر، هم خود را توانمند سازیم و هم به بستگان، نزدیکان و بزرگان مان مهرورزی! پیامک بزنید، شعر بنویسید و یلدای ۹۹ خود را با نگاه به فراسوی حیات متفاوت برگزار کنید.

۵- آغوش زندگی و مرگ هر دو به سوی ما گشوده است. این ماییم که انتخاب می‌کنیم. آنها که تا امروز مقاومت کرده‌اند، یعنی گزینه مقاومت تا زندگی را برگزیده‌اند پس قوی باشید و بایستید تا خدای ناکرده زندگی نیفتد.

۶- شب یلدا همکاران مرا با پیام‌های مهرتان گلباران کنید و ‌بدانید آنها دو برابر شما نیاز به تجدید روحیه دارند. چند روزی است اوضاع بهتر شده و‌ می‌توان رد لبخند را روی لب‌های کادر درمان دید. در پایداری این تبسم نسیم دائمی باشید.

۷- همه آن هراسانیم که یلدای امسال قتلگاه بزرگان و اکابر فامیل شود، بسیاری از آنها شدیداً بیمناک‌اند و رویشان نمی‌شود که مانع حضور شما شوند و برخی برعکس به خطر بزرگ اشرافی ندارند و ‌مصرند تا شب چله را با هم باشید. زبان بریزید، قربان و جانشان شوید و یلدای امسال را «دور از همی» سپری کنید تا «دورهمی» سال‌های بعد مهیا شود.

***************************************

 روزنامه شرق **

حوزه‌ سیاسی ایرانو کلان‌روندهای پیش‌رو/کمال اطهاری . پژوهشگر توسعه

 

‌‌آینده‌پژوهان بر سر چه سناریوهای محتملی درباره آینده جهان توافق دارند؟ چه سناریویی منافعی بیشتر برای توسعه پایدار ایران دارد؟ برای تحقق چنین سناریویی، برنامه توسعه ایران چه نقشه راهی خواهد یافت؟ بر اساس این نقشه راه، دولت ایران با قدرت‌های برتر جهانی چه رابطه‌ای باید برقرار کند؟

این مسیری منطقی برای تعیین سیاست داخلی و خارجی دولت در ایران است که هنوز پاسخ‌هایی روشن درباره آنها وجود ندارد. اما حوزه سیاسی ایران و به‌خصوص جناح افراطی آن، اسیر افسانه‌های خویش است و به‌جای ساماندهی پژوهش و کمک‌گرفتن از جامعه مدنی برای یافتن پاسخ، به بحث‌های ابتدایی و منفعلانه‌ای اکتفا کرده‌ است نظیر اینکه بایدن برای ایران خوب است یا ترامپ، برجام دام است، نباید در دام غرب می‌افتادیم، ترامپ مرد عمل است، بایدن گزینه‌ای بدتر از ترامپ است، ترامپ مرد سیاست و جنگ نیست و... . این گفتارها، ابتدایی و منفعلانه است؛ ابتدایی است به این دلیل که اسیر ثنویت مانوی ساده‌انگارانه خیر یا شر دانستن رابطه با آمریکاست و منفعلانه است چون با وجود شعارهای تند، نمی‌تواند رابطه با آمریکا را در متن برنامه توسعه ایران تعریف کند. در نتیجه به‌طور سلبی یا ایجابی در میدانی بازی می‌کند که حریف می‌گشاید. حریف نیز که این را خوب دریافته، با ابزارهایی همچون تحریم و ترور، امکان تفکر و عمل استراتژیک را از حوزه سیاسی ایران سلب می‌کند و آن را به نزاع و درشت‌گویی در قبال تصویب یا لغو یک قانون درباره مذاکرات هسته‌ای و شعار علیه دیگر کشورها سوق می‌دهد تا مانند گذشته به تدریج جهان درباره مجازات ایران متفق‌القول شود. در این میان، وزارت امور خارجه «تنش‌زدایی» را به‌عنوان شرط مقدم یک سیاست خارجی موفق، به‌درستی در دستور کار قرار داده است؛ اما مخالفان، «تنش‌زایی» را شرط موفقیت عنوان می‌کنند! حوزه سیاسی چون نمی‌تواند برنامه توسعه ایران را در مسیر پیچیده سناریوهای محتمل آینده جهان دریابد، نمی‌تواند تکلیف رابطه جهانی خود را در راستای توسعه خود تعریف کرده و آمریکا را نیز در متن آن قرار دهد؛ در نتیجه به صورتی ابتدایی و منفعل، سیاست خارجی خود را پیوسته بر اساس تقابل با آمریکا یا عدم تقابل آمریکا با خود تعیین می‌کند. این درباره کشورهای دیگر هم صادق است؛ برای مثال درست به همین دلیل هرچند ایران با چین مودت سیاسی و نظامی دارد، اما وقتی پای بستن یک قرارداد بلند‌مدت اقتصادی به میان می‌آید، شعار آمریکای مردم‌خوار به چین آدم‌خوار تبدیل می‌شود! کلان‌روندهای اصلی پیش‌رو، بر اساس نکات مشترک در آینده‌پژوهی‌های معتبر جهان، به این شرح‌اند: میزان موفقیت در توسعه اقتصاد دانش‌بنیان و نوآوری فنی، تعیین‌کننده قدرت و بقای جوامع خواهد بود. تا سال 2030، چه آمادگی لازم را داشته باشیم و چه نداشته باشیم، به انقلاب چهارم صنعتی می‌رسیم و ناگزیر باید با ناسازواره‌ای از فرصت‌ها و چالش‌های آن مواجه شویم.

این دگرگونی در داخل کشورها باعث از‌دست‌رفتن مشاغل و جابه‌جایی‌های طبقاتی و منزلت‌های اجتماعی کنونی خواهد شد و ناتوانی حكومت‌ها در برآوردن نیازهای مردم، اوضاع را به‌شدت ناپایدار خواهد کرد. از این‌رو دولت‌ها باید با کارفرمایان، اتحادیه‌های کارگری، انجمن‌های مدنی و تخصصی برای تدوین و اجرای توسعه اقتصادی دانش‌بنیان و سیاست اجتماعی پشتیبان آن مشارکت کنند. در غیر این صورت، در آینده شاهد‌ بی‌اعتمادی فزاینده به دولت‌ها و افزایش تنش‌ها و پوپولیسمی خواهیم بود که هم‌اکنون نیز از ایالات متحده و ایتالیا گرفته تا برزیل، هند و ایران را در‌بر گرفته است. هرچند با اقتصادهای نوظهور و به‌خصوص چین، بساط تک‌هژمونی ایالات متحده برچیده و جهان به‌ سوی چندقطبی‌شدن و چندجانبه‌گرایی پیش می‌رود، اما این فرایند تا رسیدن به تعریف و اجماع درباره بلوک جدید هژمونی یا «جهانی‌شدن توافقی»، با ملی‌گرایی افراطی، الگوهای جدید نزاع، آثار تغییرات اقلیم و... هم همراه خواهد بود و می‌تواند به افزایش تنش و خطر جنگ میان کشورها منجر شود که جنگ قره‌باغ و شعرخوانی اردوغان درباره تمامیت ارضی ایران نمونه‌هایی از آن است. از این‌رو تعریف هوشمندانه و رسیدن به اجماع درباره قواعد حکمرانی جهانی، حتی بیش از گذشته اهمیت می‌یابد. هرچند جهانی‌شدن اقتصاد، فرایندی ناچار بوده و تداوم خواهد یافت، اما تجربه جهانی‌شدن نولیبرال با رشد فزاینده نابرابری درآمدی، ازبین‌رفتن منابع طبیعی و تغییرات اقلیمی و بهره‌کشی از جوامع جنوب به دست شمال همراه بوده است. از آن سو هرگونه انزواجویی و جزیره‌سازی در نظام جهانی اقتصادی، به نزول اقتصاد و امتیازات نوفئودالی برای اقلیتی رانت‌جو و ازدیاد فقر و فساد انجامیده است. از این‌رو تعریف سنجیده رابطه تعاملی و مثبت و پیوند هم‌افزا بین زنجیره ارزش تولید محلی با جهانی شرط لازم برای توسعه پایدار جوامع شده است.

آنچه روشن است، این است که نه‌تنها جهانی‌شدن نولیبرال، بلکه شیوه انتظام نولیبرالی یا مالی‌-راهبر (finance-led) ایالات متحده نیز که فاقد سیاست اجتماعی فراگیر برای پشتیبانی از نیروی کار است، برای توسعه اقتصاد دانش‌بنیان کارآمد نیست. تداوم بحران اقتصادی از سال 2008 و تبدیل آن به بحران اجتماعی و سیاسی، دلیل کافی برای کنار‌گذاشتن این شیوه انتظام است. در مقابل آن، دو سرمشق نوین برای توسعه دانش‌بنیان سر برآورده؛ در کشورهای اروپا سرمشق نوهم‌گرایی (Neo-corporatism) و در کشورهای آسیای شرقی و چین سرمشق نودولت‌گرا (Neo-statism) یا دولت‌ توسعه‌بخش،که هر دو دانش‌-راهبر (knowledge-led) هستند. شیوه نوهم‌گرا ازطریق اجماع اجتماعی بین کنشگران اقتصادی، به صورت مستقیم‌تری به ساماندهی توأمان نوآوری و سیاست بازار کار می‌پردازد. دولت برای نوآوری می‌کوشد بین رقابت و همکاری اقتصادی و اجتماعی، موازنه برقرار کند. شیوه نودولت‌گرا درپی نوعی از سیاست ساختاری است که در آن دولت اهداف مربوط به فناوری‌های نوین، نظامات نوآوری، زیرساخت‌های سخت و نرم و دیگر عوامل مؤثر بر رقابت ساختاری در اقتصاد دانش را فراهم می‌آورد. در هر دو این شیوه‌های انتظام‌بخش نیز سیاست اجتماعی فراگیر برای پشتیبانی از توسعه دانش‌بنیان در دستور کار قرار گرفته است. اما در اروپا کشورهایی همچون ایتالیا و یونان و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی به دلیل ضعف در تعریف شیوه انتظام نوهم‌گرا دچار بحران پایدار هستند و به‌جز آسیای جنوب شرقی، در تقریبا کل دیگر کشورهای جنوب (و از آن جمله ایران) به دلیل ضعف در تعریف شیوه انتظامی مشابه نودولت‌گرا، دچار بحران دائم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شده‌اند.

آیا حوزه سیاسی ایران تا دیر نشده از افسانه‌پردازی و دادن قطع‌نامه‌ها در سرسراهای مجلس و دولت و آنگاه مرد عمل نامیدن ترامپ یا پیروی از توصیه‌های چند رانت‌جو برای اعلام‌کردن بخش مسکن به‌عنوان لوکوموتیو اقتصاد، یا تبدیل منطقه نوآوری تهران (منطقه 22) به مستغلات مسکونی و تجاری دست برمی‌دارد؟ آیا اهمیت تدوین الگوی توسعه دانش‌بینان و نحوه جهانی‌شدن توافقی را برای تعریف نوع رابطه با هر دولت آمریکایی، اروپایی، چینی، هندی و... در‌می‌یابد؟ آیا برای جلوگیری از نابرابری‌های طبقاتی و جغرافیایی و تنش‌های اجتماعی، به تدوین سیاست اجتماعی پشتیبان توسعه دانش‌بنیان می‌پردازد؟ و آیا در یک محیط حداقلی دموکراتیک از کارفرمایان، اتحادیه‌های کارگری و دهقانی، انجمن‌های مدنی و تخصصی، در سطوح ملی و محلی، برای تدوین و اجرای توسعه اقتصادی دانش‌بنیان و سیاست اجتماعی پشتیبان آن بهره خواهد گرفت؟ با توجه به کلان‌روندهای پیش‌‌‌رو، فرصت برای جبران غفلت‌های گذشته زیاد نیست.

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: