یکی از سیاستهای مهمی که از زمان آغاز به کار دولت سیزدهم به طور جدی در دستور کار قرار گرفته است، گسترش مناسبات راهبردی با کشورهای آسیایی به ویژه چین، روسیه و هند است. اینکه چرا سیاست آسیاگرایی که نگاه به شرق نیز نام دارد، مورد توجه جدی دولت است، عمدتاً در در دو نکته مهم و کلیدی نهفته است: نخست، «شاخصهای تمدنی مشترک»، ویژگیهای فرهنگی، ماهیت نظام سیاسی و گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و دوم، «جایگاه، ظرفیتها و قابلیتهای منحصربفرد» و سهلالوصول کشورهای آسیایی.
حوزه تمدنی مشترک با کشورهای آسیا
در مورد موضوع نخست باید تأکید کرد که جمهوری اسلامی ایران یک کشور متمدن، انقلابی و مسلمان با «روندهای سیاستگذاری خاص» به خود است که اولاً با کشورهای آسیایی که چین، روسیه و هند نیز جزو آن است در یک حوزه تمدنی و فرهنگی قرار داشته و از یک «بستر تاریخی مشترک» برخوردارند. ثانیاً بنا به تجارب فراوان تاریخی، ایران چه در دوران قبل از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن، همیشه در تعامل و همکاری با دولتهای غربی و آمریکا که مظهر «بیاعتمادی» و «نقض عهد» و پشت کردن به معاهدایت بینالمللی در روابط بینالملل هستند، بیشتر از آنکه سود کرده باشد «متضرر» شده است.
آسیا وجه برجسته منطق و منطقه قدرت در جهان
در ارتباط با موضوع دوم نیز باید توجه داشت که آسیا به ویژه چین روسیه و هند، سالهاست که هرکدام جزو قطبهای مهم اقتصادی، صنعتی، سیاسی و نظامی در جهان هستند. در اهمیت جایگاه و قدرت اقتصادی، سیاسی و غیره چین، روسیه و هند همین بس که کشورهای اروپایی و آمریکا «شرکای اصلی» این کشورها در حوزه همکاریهای مشترک اقتصادی و تجاری محسوب میشوند. به عنوان مثال ایالات متحده با وجود رقابت سنگین و سرسختی که با چین دارد، اما در دیگر سو، بزرگترین شریک تجاری چین در دنیا به شمار میرود؛ آنهم در شرایطی که در دکترین امنیتی ملی آمریکا، چین «تهدید نخست» و «دشمن اصلی» آمریکا نامیده شده است.
اگر از منظر «منطق قدرت» و «منطقه قدرت» هم به موضوع نگاه شود، آسیا و کشورهای بزرگ آن یعنی چین، روسیه و هند نه تنها در رده مناطق بزرگ قدرت در جهان قلمداد میشوند بلکه از نظر منطق قدرت نیز شاخصههای مهم قدرت در جهان کنونی که اقتصاد و تکنولوژی است را به شکل پیشرفته و مطلوب در خود دارند.
جنجالآفرینان سیاست آسیاگرایی ایران
نکته قابل تأملی که در اینجا وجود دارد، این است که در ماههای اخیر و همزمان با پیگیری سیاست آسیاگرایی، در دو سطح داخلی و خارجی شاهد مخالفتها و «جنجالآفرینیهایی» با این سیاست هستیم. این در حالی است که سیاست آسیاگرایی و گسترش همکاریهای راهبردی با چین و روسیه در شرایطی که هیچ اطمینانی به تأمین منافع ملی جمهوری اسلامی ایران از راه کشورهای اروپایی و آمریکا وجود ندارد، از اصول و مؤلفههای کاملاً عقلانی، «منطقی و واقعبینانه» برخوردار است. برجام یک مثال بارز و عینی و عملیاتی است که نشان داد تکیه بر آمریکا و اروپا همانند «تکیه بر باد» است!
اینکه به موازات اجرایی شدن سند 25 ساله بین ایران و چین و همچنین همزمان با سفر مهم رئیس جمهوری اسلامی ایران به روسیه، انگزنیهای ناروا و تعابیر نادرست در محافل رسانهای و سیاسی خارجی و برخی احزاب و جریانات داخلی اوج میگیرد، پدیدهای بیمعنی و بلاموضوع است که البته یک هدف مشخص را دنبال میکنند و آن «تخریب» روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران در حوزه آسیا و در رابطه با دو کشور چین و روسیه است.
تلاش آمریکا برای ممانعت از مشارکت راهبردی ایران با چین و روسیه
نکته جالب ماجرا اینجاست، کشورهایی که حاضر نیستند به اندازه یک بند از سندی که با چین منعقد شده یا به اندازه نیمبند از قراردادهایی که با روسیه درحال پیگیری است، با ایران تفاهم کنند، و درحالی که خود بزرگترین شرکای تجاری چین محسوب شده و به دنبال سرمایهگذاریهای کلان در کشورهای آسیا هستند و برای گسترش همکاریهای دوجانبه با چین و سایر کشورهای آسیای مسابقه میدهند، «منتقدان بزرگ» مشارکت راهبردی ایران با چین و روسیه هستند و تمام توان رسانهای و دیپلماتیک خود را به کار بستهاند تا روند رو به رشد مناسبات دوجانبه ایران با چین و روسیه را نابود ساخته یا بیاعتبار کنند! تشبیه سند 25 ساله ایران و چین به «قرارداد ترکمنچای» که در ماههای گذشته به صورت گسترده در شبکههای اجتماعی، محافل رسانهای وابسته به یک جریان خاص و در بخشی از افکار عمومی بازنشر داده شد، تعبیری بود که برای نخستین بار توسط مایک پمپئو وزیر خارجه دولت ترامپ مطرح شد!
رژیم صهیونیستی و تضعیف سیاست آسیاگرایی
امروز و در شرایطی رژیم صهیونیستی در حال دروغپراکنی شدید علیه مشارکت راهبردی ایران با چین بوده و با بکارگیری تمام توان و تلاش خود به دنبال تضعیف رابطه تهران – پکن است که این رژیم یکی از شرکای بزرگ تجاری و اقتصادی چین در منطقه است که به مراتب بیشتر از ایران با چین دادوستد اقتصادی و بازرگانی دارد و حتی برخی از بنادر خود از جمله «بندر حیفا» را در اختیار چینیها قرار داده است! چین هماکنون شریک اقتصادی شماره سه رژیم صهیونیستی است! در مورد عربستان و سایر رژیمهای مرتجع عربی حاشیه خلیج فارس نیز وضع به همین منوال است و در حالی که خود شرکای بزرگ اقتصادی چین هستند و در عالیترین سطح با چین تجارت اقتصادی و نظامی دارند، منتقدان بزرگ گسترش همکاریهای راهبردی ایران و چین نیز محسوب میشوند. در مورد روند مشارکت راهبردی ایران با روسیه نیز اوضاع به همان شکلی است که با چین است.
البته مخالفت و ممانعت کشورهای اروپایی و به ویژه آمریکا با مشارکت راهبردی ایران با کشورهای بزرگ آسیایی از جمله روسیه و چین، کاملاً «طبیعی» است؛ زمانی باید متعجب شد که این کشورها در مواجهه با گسترش مناسبات ایران با روسیه و چین، ساکت نشسته و هیچ واکنشی از خود نشان ندهند.
تقویت جایگاه اقتصادی ایران، رمز مخالفت غربیها با رویکرد آسیاگرایی
اما اینکه دلیل این مخالفتها و فرافکنیها چیست، از پاسخ بسیار سادهای برخوردار است: تقویت و بهبود جایگاه اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، موضوعی است که اساساً در تضاد با منافع آمریکا و مانع انزوا و تسلیم جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود. از نظر آمریکا، رژیم صهیونیستی، برخی رژیمهای دنبالهرو عربی، برخی کشورهای اروپای و در رأس آنها «انگلیس» هر چیزی که باعث ارتقاء کمی و کیفی تجارت خارجی ایران شده و به بهبود شاخصهای اقتصادی در جمهوری اسلامی کمک کندو باعث بیاثر شدن تحریمها در کشور شود، امری مطرود و غیرقابل پذیرش است. به خصوص در ایالات متحده از بایدن گرفته تا عمق برخی رسانهها و اندیشکدهها و اشخاص ایرانی و غیرایرانی هیچکس موافق گسترش روابط ایران با روسیه و چین نیست. مخالفت با چین و روسیه در آمریکا، دموکرات و جمهوریخواه نمیشناسد و هیچ حزبی موافق گسترش روابط ایران با این دو کشور مهم آسیا نیست.
آسیاگرایی و تنش با آمریکا و اروپا؛ دو مسئله مجزا و جدا از هم
روابط ایران با روسیه و چین، موضوع جدیدی نیست، بلکه از سالها قبل در دستور کار بوده ولی بنا به علل مشخصی در دولت قبلی یا «مسکوت» مانده بود و یا به «کُندی» پیش میرفت. اینکه تصور شود ایران به خاطر ناامیدی از غرب به روسیه و چین پناه آورده سخن درستی نیست. لذا به طور عام سیاست آسیاگرایی و به طور خاص و مصداقی مشارکت راهبردی ایران با روسیه و چین را نباید در حاشیه تنشها یا بهبود رابطه ایران با آمریکا و غرب ارزیابی کرد. اینها، دو مسئله کاملاً مجزا از هم هستند، اگرچه ممکن است یک ارتباط منطقی هم بین این دو وجود داشته باشد.
مخالفان داخلی سیاست آسیاگرایی
در سطح داخل نیز طبیعی است افراد و جریانهایی که رویکرد در مواجهه با مسائل سیاسی خارجی «نگاه به غرب» داشته و بخش بزرگی از تخممرغهای خود را در سبد کشورهای اروپایی و آمریکا چیده و تأسی از گفتمان لیبرالیستی را باعث شکوفایی سیاسی و غیره خود میدانند، به پیشبرد سیاست آسیاگرایی و نگاه ایران به چین و روسیه نگاه مثبتی ندارند.
نقش مسائل شناختی و عدم برداشت صحیح از نه شرقی، نه غربی در مخالفت با نگاه به آسیا
البته بخش بزرگی از نگاه انتقادی به موضوع گسترش روابط ایران با چین و روسیه را باید در مسائل «شناختی» بررسی کرد. افراد، مؤسسات و افکار عمومی ایران شناخت محدودی از کشورهای شرقی دارند و تصور میکنند همکاری راهبردی ایران با چین و روسیه باعث دوری کشورمان از فناوری، اقتصاد توسعهیافته و دانشهای مدرن میشود. افکار عمومی و مؤسسات و اندیشکدههای ما به اندازهای که کشورهای غربی را میشناسند و در آنجا درس خوانده و زندگی کردهاند، چین و روسیه را نمیشناسند. ما در ایران نه فارغالتحصیلان زیادی از دانشگاههای چین و روسیه داریم نه مؤسسات چینشناسی و روسیهشناسی با امکانات لازم. البته اخیرا فعالیتهای کوچکی آغاز شده است. نگاهی که در افکار عمومی ایران به روسیه وجود دارد همان نگاه دوران روس تزار و شوروی سابق است.
بخش دیگری از افراد، گروهها و افکار عمومی هم هستند که تصور میکنند برنامه مشارکت راهبردی با روسیه و چین از اساس با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» همخوانی ندارد و این کار را چرخش نامتوازن به سمت شرق تلقی میکنند که این موضوع نیز در شرایط کنونی موضوعیت ندارد. سالهاست که دوران جنگ سرد تمام شده و مرزبندیهای ایدئولوژیکی و سیاسی و اقتصادی آن دوره به تاریخ پیوسته است.
نکته پایانی
جمهوری اسلامی ایران براساس منافع ملی و در چهارچوب اصل «حکمت، عزت، مصلحت»، در حال توسعه همکاریهای راهبردی با روسیه و چین است. اینکه برخی هیاهو میکنند که دولت در حال فروش کشور به چین و روسیه است، آنقدر مضحکه است که ارزش پرداختن ندارد. جمهوری اسلامی ایران دیگر در دوره وابسته پهلوی و نیمه استعمار قاجار قرار دارد که وابسته و مستعمره قدرتهای خارجی شود و یا امکان غلبه بر آن وجود داشته باشد. کمااینکه گسترش مناسبات راهبردی با چین و روسیه نیز هرگز به معنای چینپرستی یا روسگرایی در روابط خارجی نیست.