طوفانیان در مهرماه ۱۳۱۷ به درجهٔ ستوان یکمی و در ۱۳۲۱ به درجهی سروانی و در ۱۳۲۵ به درجه سرگردی و در ۱۳۲۸ به درجهٔ سرهنگ دومی و سرانجام در۱۳۳۰ به درجهٔ سرهنگی نائل آمد و در همین مدت نشانهای درجه سوم و درجه دوم سپه و درجه سوم دانش نظام را گرفت.
مروری بر زندگی وی نشان میدهد که در دوران سلطنت پهلوی دوم، مهمترین مشاغل وی عبارت بودند از: «۱ـ فرمانده آموزشگاه خلبانی، ۲ـ رئیس دایره طرحهای استراتژیک اداره سوم ارتش، ۳ـ معاون هوایی اداره سوم ارتش، ۴ـ مدیرعامل سازمان صنایع نظامی، ۵ـ آجودان مخصوص شاه، ۶ـ رئیس اداره خرید و سفارشات خارجی صنایع نظامی و جانشین وزیر جنگ». او در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران توسط مردم دستگیر و به زندان قصر منتقل شد، امّا توسط عدهای به لویزان انتقال یافت که مدارک خریدهای کلان نظامی در آنجا نگهداری میشد. فراری دادن وی به همراه این مدارک آخرین اقدام در مورد طوفانیان بود. پس از تسخیر لانهجاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد متعددی درباره معاملات طوفانیان از جمله با رژیم صهیونیستی به دست آمد که در اسناد لانه جاسوسی مندرج است.
حسن طوفانیان دلال خرید سلاح در زمان پهلوی چه کسانی در خرید سلاح در دوران پهلوی صاحبنظر بودند؟
حسین فردوست در خصوص خرید اسلحه در دوران پهلوی در خاطرات خود مینویسد: چه نوع سلاح به چه تعداد، از کجا، همه و همه توسط محمدرضا دیکته میشد و طوفانیان تنها مجری بسیار خوبی بود. محمدرضا از کجا انواع سلاحها را میشناخت؟ رویه این بود که رئیس ستاد ارتش از طریق متخصصین ستاد، فرماندهان سه نیرو (زمینی، هوایی، دریایی) و بهخصوص فرمانده نیروی هوایی در دوران فرماندهی ارتشبد خاتمی، فرمانده ژاندارمری و رئیس شهربانی از روی کاتالوگها و در مورد سلاحهای سبک از روی نمونههای ارسالی از شرکت سازنده و همچنین شخص طوفانیان تقاضای تهیه میکردند و تعداد را نیز همین مقامات به محمدرضا پیشنهاد میدادند.
در اینجا دو موضوع مورد توجه محمدرضا بود: خود سلاح و کشور تأمینکننده آن. او اگر با نوع سلاح موافق بود و شرکت و کشور تأمین کننده نیز جزو لیست مورد نظرش بود، که آمریکاییها و انگلیسیها دیکته میکردند، سفارش را تصویب میکرد و تهیهکننده، طوفانیان بود. در مورد سلاحهای سنگین یا وسایل جنگی از قبیل انواع هواپیماها، توپها و انواع مهمات مربوطه، ناوهای جنگی، تانکها و زرهپوشها و امثالهم، در مسافرتهای محمدرضا به آمریکا و اروپای غربی نمونهها و طرز کار آنها به وی نشان داده میشد. مثلاً یک هواپیمای شکاری را از نظر فنی و امکانات و طرز کار در عمل به او نشان میدادند و او نوع و تعداد را به طوفانیان اطلاع و دستور میداد که تهیه شود. پس، طوفانیان شخصاً سفارش دهنده اصلی نبود، سفارش دهنده شخص محمدرضا بود و البته نظر طوفانیان هم موثر بود. شیوه کار طوفانیان به نحوی بود که همه از او متشکر بودند و به وی علاقه داشتند.
در معاملات بزرگ تا ۲ درصد و در ارقام کوچک تا ۵ درصد پرداخت میشود که فروشندگان بدون سؤال به حساب مسئول خرید میریزند. البته طوفانیان به نحوی عمل نمیکرد که محمدرضا حساسیت پیدا کند. او ارقام دقیق پورسانتاژ را به محمدرضا میگفت و او مقداری را به خودش میداد و در مورد بقیه مبلغ دستور میداد که به کدام شخص و به چه مبلغی پرداخت شود. این را از یک منبع موثق شنیدهام که طوفانیان در مورد پورسانتاژ چنین رویهای داشت. روشن است که اگر در هر معامله، محمدرضا نیمدرصد هم به طوفانیان میداد در طول سالها رقم کلانی میشد. طوفانیان فرد بسیار باهوش، پرحافظه، سریعالانتقال، فوقالعاده مسلط به حرفهاش و از نظر رفتار خوشبرخورد و شوخ مزاج بود. او اگر دارای این مسئولیت نمیشد مسلماً به ریاست ستاد ارتش میرسید که عالیترین مقام ارتشی است.
چپاولی سنگینتر از واترگیت
در جریان انقلاب، طوفانیان بازداشت شد. نصرتالله پس از آزادی از زندان برایم تعریف کرد که روزی عدهای آمدند و طوفانیان را از زندان قصر به لویزان بردند (مدارک معاملات اسلحه در لویزان نگهداری میشد). ظاهراً در آنجا طوفانیان مدارک را به یک فرد آمریکایی تحویل داده و سپس به اتفاق او از کشور خارج شده است. چرا آمریکاییها پس از انقلاب طوفانیان را فراری دادند؟ زیرا اکثر مقامات آمریکایی که هماکنون نیز در مسند قدرت هستند، در این چپاول سهم داشتند. اگر طوفانیان و اسناد خرید اسلحه میماند، انتشار آنها بزرگترین افتضاح جهانی را بهپا میکرد و خیلیها در آمریکا آبرویشان میرفت و سرنگون میشدند و ماجرایی شدیدتر از «واترگیت» به پا میشد.
برای اینکه دقیقتر با چپاولی که در معاملات اسلحه در دوران محمدرضا انجام گرفت، آشنا شوید به ذکر یک خاطره میپردازم: سال ۵۰ یا ۵۱ بود. روزی هویدا، نخستوزیر، به من تلفن کرد و گفت: «فردا صبح ساعت ۸ به سازمان برنامه بیایید!» بار اول بود که به سازمان برنامه میرفتم. ساعت ۸ صبح روز بعد در سازمان برنامه حاضر شدم (در آنموقع رئیس بازرسی بودم). من، اصفیا و وزیر دارایی (جمشید آموزگار) دعوت شده بودیم تا مجیدی (رئیس سازمان برنامه) و سایر مسئولین مهم در زمینه کار خود توضیحاتی بدهند. آنقدر که یادم است دخل و خرج کشور به شرح زیر بود:
عایدات:
عایدات نفت: ۱۶۰: میلیارد تومان
سایر عایدات: ۶۰: میلیارد تومان
جمع: ۲۲۰ میلیارد تومان
هزینههای نظامی و انتظامی:
هزینه ارتش۵۶: میلیارد تومان
هزینه ژاندارمری: ۸ میلیارد تومان
هزینه شهربانی: ۵ میلیارد تومان
جمع: ۶۹ میلیارد تومان
در دوران پهلوی سالی ۵ میلیارد دلار اسلحه خریداری میشدیکسوم کل هزینه کشور، خرج ارتش و نیروهای انتظامی میشد
پس حدود یکسوم کل هزینه کشور مخارج ارتش و نیروهای انتظامی بود. اگر ارتش، حدود نیمی از بودجه خود را صرف تسلیحات میکرد (مثلاً حدود ۳۰ میلیارد تومان)، میتوانست حداکثر سالی ۵ میلیارد دلار اسلحه بخرد. اما ارتش سطح پرسنل خود را ۴۰۰ هزار نفر گرفته بود؛ در حالیکه عملاً ۱۸۰ هزار نفر پرسنل داشت که واقعاً از این رقم هم کمتر بود و رقمی حدود ۱۶۰ هزار نفر باید صحیحتر باشد (مدارک صحیح در ستاد ارتش موجود است). پس، ارتش با این تمهید میتوانست سالی یکی ـ دو میلیارد دلار بیشتر صرف خرید تسلیحات کند و لذا رقمی حدود ۶ ـ ۷ میلیارد دلار بهعنوان هزینه سالانه تسلیحات ارتش نباید دور از واقع باشد. مقدار کمی از این مبلغ صرف صنایع نظامی ارتش میشد (که رقم آن نیز در وزارت جنگ و ستاد ارتش مشخص است) و بقیه (حدود ۶ الی ۵/۶ میلیارد) صرف تسلیحات وارداتی میشد.
سلاحها با نظر آمریکاییها خریداری میشد
در آن سال مثلاً به جای ۲۲۰ میلیارد تومان، حدود ۳۰۰ میلیارد تومان به مجلس پیشنهاد میشد، زیرا چنین مرسوم است و معمولاً بیش از عایدات واقعی به مجلس ارائه میشود و در این وضع، بودجه ارتش به جای ۵۶ میلیارد تومان ممکن بود به ۷۰ میلیارد تومان افزایش یابد. این بودجه هنگفت توسط چه کسی خرج میشد؟ توسط شخص محمدرضا! تصمیم گیرنده دیگر وجود خارجی نداشت. او نیز با آمریکاییها مطرح میکرد و با نظر آمریکا، سهم آمریکا و سایر کشورهای مورد نظر آمریکا برای محمدرضا مشخص میشد. آمریکا علاقه داشت که ایران به دوستان آمریکا (بهخصوص انگلیس و اسرائیل) نیز سفارشات تسلیحاتی بدهد. منظور این نیست که در تغییرات، سیاستها و نظر محمدرضا تأثیر نداشت، تأثیر داشت، ولی به هر حال توافق میکردند.
بنابراین در ارتباط با مقوله دلالی اسلحه، طوفانیان از یک طرف سود کلانی را برای خود درنظر میگرفته و از طرف دیگر، با ترفندهایی سعی در کسب رضایت محمدرضا شاه نیز داشته است. اما اینجا این سؤال پیش میآید که آیا همه این سلاحها که به نام ملت ایران خریداری میشد، در کشور نگهداری میشد یا مستقیماً سر از کشورهایی درمیآورد که آمریکا به عنوان وابستگان خود به آنها کمک نظامی و تسلیحاتی میکرد؟ در همین زمینه طوفانیان در بخشی از خاطرات خود مینویسد: موضوع خرید ۹۰ فروند جنگنده مدرن و اعطای آن به پاکستان با امکان به وجود آمدن دشمنی میان هند و ایران را به عنوان یکی از اقداماتش مطرح میسازد: «گفتم: اعلیحضرت این ممکن است گرفتاری سیاسی پیدا بکند... اعلیحضرت گفت: اگر گرفتاری سیاسی پیدا کرد میگوییم تو اشتباه کردی. گفتم: بله به فرض هم من اشتباه کردم. بازنشستهام کنید... رفتیم و نود تا طیاره را هم خریدیم. وقتی خریدم یک روزی گرفتاری سیاسی پیدا شد، هندیها آمدند اعتراض کردند که شما حق نداشتید. آنوقت خود این یک قصه است.» با توجه به این مورد و موارد مشابه دیگر، در طول سلطنت محمدرضا پهلوی بسیاری از تسلیحات نظامی خریداری شده به کشورهای دیگر سرازیر میشد، دلیل این کار نیز، حمایت از کشورهایی بود که با آمریکا ارتباط نزدیکی داشتند.
گاهی آمریکاییها بدون اطلاع شاه اموال نظامی ایران را میبردند
از جمله نکات دیگری که طوفانیان به آن اشاره میکند مربوط به قبل از کودتای ۲۸ مرداد است. زمانی که انگلستان در ایران قدرت یکهتاز بود و بسیاری از اموال ملت ایران را به غارت میبرد. اموالی که بهنام ملت ایران خریداری میشد و در کشورهای دیگر، در جهت منافع آمریکا یا انگلیس مصرف میشد. طوفانیان در خاطراتش مینویسد: «از آمریکا هم ما هواپیماهای کرتیس خریدیم که این هواپیمای کرتیس تمامش تو صندوق دربسته در آبادان به وسیله انگلیسها، رفت به سنگاپور... ما ماشینهای قشنگ آلمانی هم آنجا داشتیم. ماشینهای تراش خوب آلمانی که تمام ماشینهای خوب ما را انگلیسها وقتی آمدند به ایران، بردند.» علاوه بر آنچه تاکنون گفته شد، گاهی برخی از این گونه غارت اموال حتی بدون اطلاع محمدرضا شاه انجام میگرفته است. به عنوان مثال، تاجالملوک در خاطرات خود نقل میکند «یک روز محمدرضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: مادر جان! مرده شور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را بردهاند ویتنام. آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکاییها که از قدیم در ایران نیروی نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانات ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند و حتی اگر احتیاج داشتند از هواپیماها و یدکیهای ما استفاده میکردند برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام، حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلاً کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتیهایشان را از ایران میبردند»