صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۴  ، 
شناسه خبر : ۳۳۹۱۶۸

تقاص ناهمراهی با سلطنت!

تکرار مکررات است که جمهوری اسلامی اپوزیسیون در خور اعتنا ندارد. مخالفان نظام یا باید باد به آسـتین مـنافقین بیندازند (که جایگزینی مریم قجرعضدانلو به جای مسعود رجوی و لیفتینگ صورت و بوتاکس و استفاده از لنز رنگی هم، گذشته خشونت‌آمیزشان را رفع و رجوع نمی‌کند)، یا باید به پسر پهلوی دخیل ببندند (که سراسر کاریکاتوریک و فانتزی است، نمی‌تواند درست به فارسی حرف بزند، در شصت و دو سالگی از مادرش پول توجیبی می‌گیرد و در منتظرالسلطنه بودن، با مظفرالدین شاه قاجار کورس
گذاشته است!).
ابتذال ماجرا در حدی است که اگر او کنار برود، امیرعباس فخرآور شاه می‌شود و مگر نشده؟ به طور مشخص از یک دهه و اندی قبل، امریکا، انگلیس و اسرائیل با بسیج کردن رسانه‌های جفت و طاق خود، جنازه دوم را برداشته‌اند و ظهور ترامپ، به این جنون دامن زده است. از عادات و آداب این تئاتر، آن است که هر کس در گذشته، حتی به قدر سنگریزه‌ای به سوی زورمداری وابسته پهلویستی پرتاب کرده باشد، باید سیاه شود! لعن و نفرینی را که این روز‌ها از سوی فیک‌ها و شبه فیک‌های رسانه‌ای حواله امیرهوشنگ ابتهاج می‌شود، باید از سربند همین بازی دانست. ابتهاج بد است، چون سوسیالیست بوده، به اعلیحضرت فقید دل نداده، در وصف امام‌حسین و امام خمینی شعر گفته، در سال‌های پایانی حیات عصبانیت هیستریک ضدانقلاب خارجی را به هیچ گرفته و به ایران آمده و در انتخابات شرکت کرده و در نهایت جمهوری اسلامی اجازه داده پیکرش در تهران و رشت تشییع شود! دوگانه‌سازی سوسیال و لیبرال نیز این فقره را رفع و رجوع نمی‌کند، مگر جلال‌آل‌احمد، سیمین دانشور، مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، اردشیر زاهدی، رضا براهنی و الخ، جملگی سوسیالیست بوده‌اند که همین تعزیه پشت‌سرشان برپا شد؟ بسا از ایشان نظراً و عملاً سال‌ها بود که از چپ بریده و لیبرال شده بودند، یا دست کم با لیبرالیسم موجود مشکلی نداشتند، یا اصلاً خودشان تندیس بورژوازی بودند! از آن طرف، مگر جماعتی که به کار توجیه کودتای سوم اسفند و حبس و کشتار قزاق و زمین‌خواری و فرار قهرمانانه او از کشور در شهریور ۲۰، شب و روز نمی‌شناسند، لیبرال‌اند؟ قصه از دوگانه سلطنت‌طلب و غیر‌سلطنت‌طلب آب می‌خورد و تلاش می‌شود با سوء‌استفاده از برخی نارضایتی‌ها در ایران –که از قضا بخشی مهم از آنها، در همان خارج و به دست دولت‌های یادشده کارسازی شده- این ذهنیت‌پراکنی‌ها ضریب یابد.
سخن نهایی این نبشته، با جماعتی از روشنفکران و اهل ادب است که زینت المجالس برخی از تلویزیون‌های این تفکرند. شما اگر در ستیز با جمهوری اسلامی یقه خود را هم بدرید، تا زمانی که خاک پاپوش شازده را سرمه چشمان خویش نسازید، عاقبتی، چون نامبردگان فوق خواهید داشت. توش و توانتان را می‌ستانند و با فحش و فضیحت بدرقه‌تان می‌کنند، خلاص!


معادله جدید جهاد اسلامی

«زیاد النخاله» دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین،در نامه اخیر خود به رهبر انقلاب به حضور گسترده مجاهدان فلسطینی به ویژه جنبش جهاد اسلامی و شاخه نظامی سرایا القدس در سراسر فلسطین به ویژه در غزه و کرانه غربی اشاره کرد. وی در تشریح وضعیت غزه، به ایستادگی مقتدرانه این منطقه در مقابل رژیم اشغالگر اشاره کرد و درباره درگیری‌های سه روز اخیر افزود: ما این درگیری‌ها را «وحدة الساحات» (اتحاد میدان‌ها) نامیدیم تا بر اتحاد ملت‌مان در برابر دشمنی تأکید کنیم که با تمام قدرت و توطئه‌هایش سعی بر نابودی این اتحاد دارد.اشاره دبیر کل جنبش جهاد اسلامی به درگیری اخیر این جنبش با رژیم صهیونیستی و تلاش این رژیم برای ایجاد تفرقه بین گروه‌های جهادی فلسطین است.واقعیت این است که جهاد اسلامی تا چندی پیش تنها در غزه فعالیت می‌کرد، اما به تازگی اولین شاخه این گروه در کرانه باختری هم اعلام موجودیت کرده بود و همین مسئله نگرانی صهیونیست‌ها را از گشایش جبهه جدید مقاومت در کرانه باختری به شدت افزایش داده است. همین مسئله سبب شد صهیونیست‌ها تدابیر امنیتی در کرانه باختری و قدس را افزایش دهند. حضور گروه‌های مقاومت در کرانه باختری تهدید جدی برای موجودیت رژیم صهیونیستی است و با شروع مبارزات مسلحانه در این منطقه نمی‌تواند سیاست‌های توسعه ارضی را به پیش ببرد زیرا تیغ تهدید گروه‌های مقاومت را بالای سر خود احساس می‌کند.از این رو، رژیم صهیونیستی قصد داشت با نابودی زیرساخت‌های جهاد اسلامی، قدرت نظامی آن را تضعیف کند و یکی از بزرگ‌ترین تهدیدهای امنیتی برای خود را از میان بردارد. اما جهاد اسلامی درجنگ اخیر سه روزه، به تنهایی  نزدیک به ۸۰۰ راکت و گلوله خمپاره به سمت شهرهای صهیونیست نشین شلیک کرد.  راکت باران جهاد اسلامی باعث تعطیلی برخی از شهرهای مهم اسرائیل و فرودگاه اصلی این رژیم یعنی بن گورین شد،  رعب و وحشت بین صهیونیست‌ها ایجاد و آرامش را از آنان سلب کرد.  درواقع جهاد اسلامی به دنبال یک بازدارندگی در مقابل رفتارهای رژیم صهیونیستی در کرانه باختری از جمله ترور و دستگیری اعضای مقاومت در جنین بود.حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب نیزدر پاسخ به نامه «زیاد النخاله»،  مقاومت شجاعانه جهاد اسلامی را موجب ارتقای جایگاه این جنبش در مقاومت و خنثی شدن خدعه رژیم صهیونیستی و به خاک ساییدن بینی آن دانستند.همچنین بر حفظ یکپارچگی همه‌ گروه‌های فلسطینی در همه‌ سرزمین فلسطین تاکید کردند. توصیه حضرت آیت ا... خامنه‌ای به لزوم وحدت همه گروه‌های فلسطینی با توجه به تلاش رژیم صهیونیستی برای ایجاد تفرقه بین گروه‌های جهادی فلسطینی معنا پیدا می‌کند. صهیونیست‌ها در ابتدای این درگیری اعلام کردند که هدف از این جنگ فقط جنبش جهاد اسلامی است اما جنبش جهاد اسلامی با مبارزه مقتدرانه و شجاعانه خود، حیرت و حمایت کلیه نیروهای مقاومت در منطقه و جهان را برانگیخت و از سوی ملت فلسطین و همه تشکیلات مقاومت و در رأس آن جنبش حماس، مورد تأیید و حمایت قرار گرفت.  حتی در مراسم تشییع پیکر‌های شهدای جبالیا در غزه پرچم همه جنبش‌ها روی پیکر‌ها نمایان بود و تقلای سران رژیم صهیونیستی بر آتش‌بس سریع‌تر نیز به این خاطر بود که از ورود عملیاتی دیگر بخش‌های مقاومت مانند حماس به این نبرد هراس داشتند. ذکر این نکته نیز لازم است که ما از جنگ میان دو قدرت دارای توازن صحبت نمی‌کنیم بلکه یک گروه مقاومت کوچک که توان نظامی‌اش چندین  برابر کمتر از اسرائیل بود توانست سه روز فعالیت صهیونیست‌ها را مختل کند و فشارهای مادی و روانی بر آنان وارد آورد. فراموش نکرده ایم که تا ۲۰ سال پیش فلسطینیان با سنگ از خود دفاع می‌کردند اما چند سال است که تاکتیک خود را در مقابله با اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی تغییر داده و از سنگ به موشک تبدیل کرده‌اند، تاکتیکی که با ادامه آن می‌توان به موازنه قدرت در سرزمین‌های اشغالی دست یافت.

او یک «‌فراماسون» است! (یادداشت روز)

  ۱- شاید در نگاه اول باور نکنید که اقدام اخیر مهندس موسوی در حمایت آشکار از اسرائیل و داعش نه تعجب‌آور بود و نه غیر‌منتظره! ولی اسناد و شواهدی که در ادامه خواهد آمد به وضوح نشان می‌دهد، حرکت اخیر مهندس موسوی ماموریتی بوده است که به عنوان یک عضو تشکیلات مخوف فراماسونری بر عهده داشته است!
تعجب نکنید! پای شعار و گزافه‌گویی در میان نیست. ابتدا به شواهد و نمونه‌هایی که در چند بند جداگانه ارائه می‌شود نگاهی بیندازید! و قضاوت را به بعد از مطالعه موارد یاد شده موکول کنید. بخوانید!
۲- اوایل دهه ۸۰ ، یعنی چند سال قبل از فتنه ۸۸ و پیش از آن که چهره واقعی موسوی به عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ افشا شود و در حالی که به عنوان چهره‌ای مقبول در میان مردم و جریانات سیاسی شناخته می‌شد، دو تن از کارشناسان بر‌جسته امنیتی که به چیره‌دستی و توانمندی شهره بودند و آن روزها یکی از پرونده‌های جاسوسی موساد را در دست بررسی داشتند، در حلقه بسیار محدودی اعلام کردند که مهندس موسوی «‌ماسون‌» است! و در مقابل تعجب توأم با ناباوری یکی از حاضران، گفتند؛ «‌احتمالاً در آینده‌ای نزدیک او را در پروژه‌ای علیه نظام به کار خواهند گرفت‌»! ...
۳- اواخر بهمن‌ماه سال ۱۳۸۷ آقای خاتمی به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ ثبت‌نام کرد و تمامی گروه‌ها و احزاب اصلاح‌طلب با صدور بیانیه‌ها و انجام سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها و نوشتن ده‌ها مقاله و یادداشت از نامزدی ایشان حمایت کردند. همان روزها طی یادداشتی در کیهان اعلام کردیم که آقای خاتمی نامزد واقعی جبهه اصلاحات نیست! آن یادداشت با اعتراض گسترده مدعیان اصلاحات رو‌به‌رو شد و با طعنه می‌پرسیدند « این دیگر کدام بخش از غیب‌گویی کیهان است‌»‌؟! ... اما دیری نگذشت که آقای خاتمی از نامزدی استعفا داد و مهندس موسوی اعلام نامزدی کرد و با استقبال همه‌جانبه جبهه اصلاحات رو‌به‌رو شد.

۴- همان روزها خبرنگار نشریه آمریکایی «نیویورکر The New Yorker»
به کیهان آمد و گفت قبل از هر چیز برای پاسخ این سؤال آمده‌ام که وقتی تمامی گروه‌های اصلاح‌طلب از نامزدی آقای خاتمی حمایت می‌کردند، شما از کجا می‌دانستید که او نامزد واقعی اصلاح‌طلبان نیست؟! به ایشان گفته شد، با توجه به نشست موسوم به
«‌آینده ایران‌» در دانشگاه استنفورد به این نتیجه رسیده بودیم. در آن نشست که شماری از مقامات آمریکایي (و چند ایرانی که نامشان فاش نشده است‌) حضور داشتند خانم «‌گیل لاپیداس‌» پشت تریبون می‌رود و خطاب به حاضران می‌گوید «‌می‌دانم از حضور من تعجب می‌کنید، چرا که تخصص و ماموریت من در زمینه سال‌های منجر به فروپاشی شوروی است» و توضیح می‌دهد «‌ما (؟؟)‌ به این نتیجه رسیده‌ایم که وضعیت ایران امروز، شبیه شوروی سابق در دوران گورباچف است. گورباچف هم مثل خاتمی اصلاح‌طلب بود ولی می‌خواست هم «پاپ» باشد و هم «لوتر» و این نقش دوگانه امکان‌پذیر نبود... گورباچف می‌خواست اصلاحات را همراه با حفظ ارزش‌ها دنبال کند و این برنامه امکان پیاده شدن نداشت بنابراین برای شوروی سابق ضروری بود که شخصی مانند «یلتسین» به میدان بیاید که فقط «لوتر» باشد و نه «پاپ» تا بتواند علیه کلیسا- بخوانید ارزش‌های دینی و اخلاقی- قیام کند... در ایران نیز باید خاتمی دست از ارزش‌های دینی بردارد و در غیر این صورت جای خود را به یک یلتسین ایرانی بدهد...»! خبرنگار پرسید: آیا می‌دانستید که گزینه اصلی آقای موسوی است؟ پاسخ ما این بود که نمی‌دانستیم موسوی گزینه اصلی است ولی می‌دانستیم هرکه باشد، گزینه نشان شده آمریکا و اسرائیل است!
۵- گفتنی است (و پیشانی شکر بر زمین سائیدنی نیز هست‌) که همان روزها
رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام از این طرح پرده برداشته و می‌فرمایند: «‌یک طرح همه‌جانبه آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طرّاحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح باز‌سازی شده‌ای است از آنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. به‌نظر خودشان می‌خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند‌» و در ادامه تصریح می‌کنند: « اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمىِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شوروىِ متشکّل از سرزمین‌های به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست‌»!
۶- درباره فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ و طراحی آن از سوی آمریکا، اسرائیل و انگلیس و ... اطلاعات و اسناد دقیقی ارائه شده است که حتی فهرست آن اسناد نیز مثنوی هفتاد من کاغذ است و در این مجال فقط اشاره می‌کنیم که ما در کیهان (به گواهی نسخه‌های روزنامه) تمامی مراحل فتنه را قبل از وقوع پیش‌بینی و اعلام کرده بودیم تا آنجا که در آخرین شماره کیهان قبل از روز انتخابات -۲۰خرداد ۸۸ - به آشوب بعد از انتخابات اشاره کرده و با تیتر درشت نوشتیم «‌آخرین پرده سناریوی افراطیون، آشوب پس از شکست‌»‌. غیب را فقط خدای متعال می‌داند «‌لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا الله‌». پس چگونه تمامی مراحل فتنه را با جزئیات آن پیش‌بینی کرده بودیم؟‌ پاسخ آن است که فتنه ۸۸ بر اساس فرمول آمریکایی- اسرائیلی کودتاهای رنگی صورت می‌پذیرفت و کیهان با مراجعه به آن فرمول، مراحل مختلف فتنه را پیش‌بینی می‌کرد.
۷ - مایکل لدین مشاور امنیت ملی آمریکا، دو روز قبل از ۹ دی ۱۳۸۸ در بنیاد دفاع از دموکراسی سخنرانی داشت و در حالی که پیروزی فتنه را نزدیک می‌دید، از رازی پرده برداشت (که بعدها اعلام کردند اقدامی شتابزده بود و نباید اعلام می‌کردند‌)! لدین گفت؛ روزی ما خواهیم نشست و درباره تاریخ پشت صحنه جنبش سبز سخن می‌گوئیم. در آن هنگام همه شما خواهید گفت که جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ آغاز شده است (۱۳۸۸) اما من به شما می‌گویم که ریشه آن در اواسط دهه ۱۹۸۰ (سال‌های میانی دهه ۶۰) است. یعنی هنگامی که ما با دفتر میرحسین موسوی در تماس بودیم‌»!
۸- شهید آیت اعلام کرده بود اسنادی در اختیار دارد که از فراماسون بودن موسوی خبر می‌دهد و بارها به مناسبت‌های مختلف به آن اشاره کرده بود. ایشان که میرحسین موسوی را گزینه مناسبی برای تصدی وزارت امور خارجه نمی‌دانست، در یکی از جلسات مجلس، به انتقاد از کابینه معرفی شده پرداخت و گفت که اسنادی را که نشان‌دهنده ارتباط موسوی با فراماسونری است در جلسه بعدی مجلس در اختیار نمایندگان قرار خواهد داد. اما، مرحوم آیت را صبح روز ۱۴ مرداد درحالی که عازم مجلس بود به شهادت رساندند! نحوه ترور شهید آیت به گونه‌ای کاملاً متفاوت با ترورهای منافقین بود. اول آن که، تروریست‌ها نزدیک به ۶۰ گلوله شلیک کرده بودند و حال آن که منافقین با شلیک چند گلوله صحنه را ترک می‌کنند. شلیک ۶۰ گلوله نشان می‌دهد که می‌خواستند از شهادت او کاملاً مطمئن شوند و جسمی مجروح از آن شهید باقی نماند. دوم این که؛ ترور‌کنندگان بعد از به شهادت رساندن آیت کیف حاوی اسناد وی را با خود می‌برند. این نیز با ترورهای منافقین همخوانی ندارد. منافقین دستور داشتند برای پیشگیری از دستگیر شدن، بلافاصله بعد از ترور صحنه را ترک کنند و چیزی با خود نبرند! بعدها وقتی این موارد مطرح شد، اعلام کردند که ترور‌کنندگان، تازه‌کار و کم‌تجربه بوده‌اند! و حال آن که کم تجربه‌ها از شدت ترس بعد از شلیک یک یا دو گلوله صحنه را ترک می‌کردند ولی عوامل ترور شهید آیت ۶۰گلوله شلیک کرده و اصرار داشته‌اند که کیف ایشان را نیز با خود ببرند. کیف شهید آیت حاوی چه اسنادی بود که تروریست‌هایِ مامور به ترور ایشان اولاً اصرار داشته‌اند که حتماً به شهادت برسد و کمترین احتمالی برای زنده ماندن او باقی نماند و ثانیاً؛ با توجه به احتمال دستگیری، ریسک ربایش کیف حاوی اسناد را پذیرفته بودند؟! از آنجا که اسناد ربوده شده هرگز به دست نیامده است درباره محتوای آن قضاوتی نکرده و تنها به اظهارات نقل شده از مرحوم شهید آیت بسنده می‌کنیم.
۹- دکتر محمد مُکری نویسنده و پژوهشگر برجسته ایرانی که به حضور فراماسون‌ها در برخی از مراکز حساس ایران دوران پهلوی، شدیداً معترض بود و افشاگری‌هایی در این زمینه داشت، بعد از کودتای ۲۸ مرداد تحت فشار فراماسون‌ها مجبور به ترک ایران شده و به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن پاریس به تدریس مشغول شد. دکتر مکری در بهمن ماه ۱۳۵۷، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و به عنوان اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران در شوروی سابق منصوب شد. از قول دکتر مکری نیز در یکی از تالیفاتش (ظاهراً کتابی با عنوان دیوان‌) نقل شده است که «‌‌در کتابخانه کاخ‌الیزه فرانسه متوجه عضویت میر‌حسین موسوی در لژ فراماسونری قسطنطنیه شدم‌»!
۱۰- فراماسون‌ها هنگامی که ماموریت یکی از اعضای خود را شکست خورده می‌بینند و احساس می‌کنند در مناقشه‌ای که پدید آورده‌ا‌ند‌، روی اسب بازنده شرط‌بندی کرده‌اند! مامور شکست خورده را در یک عملیات انتحاری هزینه می‌کنند. بر اساس شواهد موجود، موسوی از نگاه دشمن ماموری بود که تاریخ مصرفش تمام شده و باید دور ‌انداخته می‌شد! و دقیقاً به همین علت او را در پست‌ترین و رذیلانه‌ترین موضوعات مصرف کرده‌اند؛ دفاع از اسرائيل، حمایت از داعش، ناسزاگویی به شهدا و ...
۱۱- اکنون نوبت حامیان سینه چاک موسوی، نظیر آقای خاتمی و ظریف و سایر سرکردگان جریان مدعی اصلاحات است که باید موضع خود را در‌باره اقدام خباثت‌آمیز موسوی مشخص کنند. البته از آنها سؤالات دیگری نیز در میان است. از جمله این که بی‌تردید آقای خاتمی از تصمیم اعلام شده آمریکا و اسرائیل برای انتخابات ۸۸ با خبر بود! چرا دقیقاً بر اساس فرمول دیکته شده آنها عمل کرد؟! چرا بعد از کاندیداتوری موسوی که می‌دانست گزینه آمریکا و اسرائیل است (بندهای ۴ و ۵ و ۶ یادداشت پیش‌روی‌) از نامزدی کناره گرفت و با همه توان به حمایت از او پرداخت‌؟! و ده‌ها سؤال دیگر از اقدامات خیانت‌آمیز مدعیان اصلاحات که طرح آن را همراه با اسناد مربوطه به بعد موکول می‌کنیم!
۱۲- و بالاخره باید به شکرانه برخورداری از رهبری‌های الهی و هوشمندانه
حضرت آقا پیشانی شکر بر زمین سائید که آنچه دیگران در آئینه نمی‌دیدند، او در خشت خام می‌دید و با درایت و نگاه برخاسته از نور الهی به سران فتنه مهلت داد تا درون پلید خود را بر همگان آشکار کنند « وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ ... آنهایی كه آیات ما را تكذیب كردند تدریجاً از آن راه كه نمی‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم كرد». (آیه۱۸۲ سوره مبارکه اعراف‌).
حسین شریعتمداری


گره اصلی مذاکرات وین چیست؟

اميرعلي ابوالفتح تحليلگر مسائل بين الملل
رويکرد آمريکا از ابتدا نسبت به برجام به اين شکل بوده است که آن ها تنها يک برجام را نمي خواستند که با آن صرفا مساله هسته اي ايران را کنترل کنند. آمريکا از برجام 2015 بيرون نيامده است که مجددا بخواهد به آن بازگردد. اين يک نگاه اشتباه است که وجود دارد و بايد توجه داشت که امروز دموکرات‌ها نيز مجموعه‌اي از برجام‌ها را مي‌خواهند و اين رويکرد در دولت دموکرات اوباما نيز وجود داشت.  امروز مشخصا ايران برجام 2015 را مي‌خواهد اما آمريکا برجام پلاس و برجام 2 را نيز مي‌خواهند و اين مهم‌ترين اختلافي است که همين امروز نيز در مذاکرات وجود دارد و مانع شده است تا طرفين به يک توافق برسند. آمريکا صرفا خواسته هسته‌اي ندارد و در سال 2015 نيز عنوان کرده‌اند که چنين رويکردي دارند. جان کري در آن برهه زماني که به کنگره رفته بود، در دفاع از برجام نيز اين مساله را مطرح کرده بود که برجام 2015 گام اول تفاهم با ايران است و در گام هاي بعدي قرار است در خصوص مسائل نظامي و منطقه اي نيز با ايران تفاهماتي داشته باشند تا خاورميانه مدنظر خودشان ايجاد شود.  آن‌ها به صراحت 8 سال پيش اين صحبت‌ها را کرده‌اند و امروز نيز بر همان باور هستند و مشخصا اگر قرار بود صرفا مساله هسته‌اي حل شود، تاکنون اين اتفاق افتاده بود. از زمان دولت اوباما اين هدف‌گذاري صورت گرفته است و ترامپ و بايدن نيز همين نظر را داشته اند و تنها فرق جمهوري‌خواهان با دموکرات‌ها در اين زمينه است که دموکرات‌ها مرحله به مرحله خواسته‌هاي خود را مطرح مي‌کنند اما جمهوري‌خواهان مي‌خواهند که به يک باره با ايران به توافق برسند و به همين علت از ابتدا 12 شرط براي ايران گذاشتند و خواستار توافق يک باره با ايران بودند.  جمهوري خواهان به قول خودشان مي‌خواستند ايران را به يک کشور نرمال تبديل کنند تا روابطي نرمال با ايران داشته باشند. بايد توجه داشت که بايدن اين اختيار را دارد که در لحظه و با يک فرمان اجرايي به برجام 2015 بازگردد اما آن‌ها ديگر آن برجام را نمي‌خواهند. به همين علت مي‌توان گفت که در کوتاه مدت بعيد به نظر مي‌رسد يک توافق شکل گيرد مگر اين که يک اتفاق غيرمنتظره رخ دهد.  از سوي ديگر بايد توجه داشت که هر توافقي که با دولت‌‌ها صورت مي‌گيرد الزاما مورد تاييد شرکت‌‌ها نيست. ممکن است ما با دولت بايدن به توافق برسيم که متعهد شوند تا پايان دولت در برجام بمانند اما شرکت‌‌ها همچنان ريسک تعامل تجاري با ايران را متحمل نشوند چرا که احتمالا برايش ايجاد دردسر خواهد کرد. مشخصا مقوله‌اي که تضمين مي‌‌کند اتفاقات درون کشور است نه قول و قرارهاي طرف مقابل حتي اگر به فرض هم آمريکايي‌‌ها حسن‌ نيت داشته باشند و به تعهدات خود پايبند بمانند که اين ‌گونه نيست بازهم شرکت ‌هاي اروپايي پاي ‌کار تجارت با ايران نمي ‌آيند و نمي‌‌شود کاري ‌کرد.  در زماني که مذاکرات برجام درحال انجام بود طرف‌‌هاي غربي مدام بيانيه صادر مي‌‌کردند و قول مي‌‌دانند که به برجام پايبند بمانند اما شرکت‌‌هاي خصوصي نمي‌‌آمدند و مي‌‌گفتند که حرف مرکل ارزشي ندارد. زماني که وزارت خزانه ‌داري آمريکا ما را جريمه مي‌‌کند. از اين جهت اين خيلي مهم نيست. به همين علت در داخل کشور بايد اقداماتي انجام شود. بازسازي از درون مشخصا ماندگاري آمريکايي‌‌ها در برجام را براي هر توافق ديگري با ما بيشتر مي‌‌شود زيرا مي ‌دانند اگر بخواهند از برجام خارج شوند اقتصاد ايران فرو نپاشيده و شورش‌‌هاي اجتماعي نيز رخ نمي‌‌دهد.

نام:
ایمیل:
نظر: