صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۳  ، 
شناسه خبر : ۳۴۰۴۵۵

نظامی گری چین برای جنگ یا صلح؟

 بیستمین کنگره حزب کمونیست چین دیروز در حالی آغاز شده که بسیاری در انتظارند ببینند در پنج سال آینده پکن در حوزه‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی به کدام سو حرکت می‌کند. آیا در شرق آسیا نیز جنگی بزرگ با رویارویی پکن و دولت های غربی رخ می‌دهد؟ پیش از این گفته می‌شد که تصمیمات سیاسی و نظامی پکن تابعی از منافع اقتصادی حزب کمونیست است و این کشور از هر تنشی که اقتصاد چین را تهدید کند، دوری خواهد کرد. اما رویدادهای سال های اخیر از تظاهرات طولانی مدت شهروندان معترض هنگ کنگی به نفوذ سیاست های پکن در این منطقه خودمختار که با دخالت خارجی همراه بود و رفتار تحریک آمیز دولت خودمختار تایوان با چین، فرضیه برخورد سخت پکن را افزایش داده بود. به خصوص در هشت ماه اخیر و پس از حمله ارتش پوتین به اوکراین و اشغال و الحاق بخش هایی از اراضی این کشور به خاک روسیه، این گمانه  افزایش یافته که دولت کمونیست شی جین پینگ، برای حفظ قدرت و اعمال نفوذ بر تایوان، دست به حمله ای نظامی خواهد زد. حمله ای که یک سوی آن دولت چین و سوی دیگر آن دولت های غربی حامی تایوان قرار دارند. صحبت های دو ساعته شی جین پینگ، رئیس جمهور چین در کنگره حزب کمونیست نشان داد که پکن ضمن این که تلاش دارد برنامه توسعه اقتصادی خود را توسعه دهد، تقویت قوای نظامی را نیاز جامعه خود می داند؛ هرچند که در کلام اعلام کرده تمایلی برای استفاده از آن ندارد. در همین راستا، رئیس جمهور چین دیروز گفت که «کشور ما حرکت خود را در مسیر ساختن یک اقتصاد مدرن، سرعت بیشتری خواهد بخشید.» و «همچنان توجه به امر کشاورزی و مناطق روستایی را به عنوان یکی از اولویت های اصلی خود دنبال می کنیم و پایه های امنیت غذایی را در همه زمینه ها تقویت خواهیم کرد.» او همزمان با تاکید بر حوزه اقتصاد، گفت که «چین ساخت ارتشی مطرح در سطح جهانی و تقویت قدرت بازدارندگی استراتژیک خود را تسریع خواهد کرد.» ساخت ناو هواپیمابر بومی چین به نام «فوجیان» که اواخر خرداد ماه به آب انداخته شد، نشانی از تلاش پکن برای تقویت قوای نظامی بود. علاوه براین، چین بودجه نظامی خود در سال ۲۰۲۲ را به میزان 7.1 درصد نسبت به سال قبل افزایش داده است. پکن برای هفتمین سال متوالی، تصمیم به افزایش بودجه نظامی خود گرفته است. دولت چین می گوید با این که برای اتحاد صلح‌آمیز تلاش می‌کند، اما هیچ وقت تعهد نمی‌دهد که به زور متوسل نشود. این بدان معناست که چین در برنامه پنج ساله خود قصد دارد توسعه نظامی و اقتصادی خود را همراستا با یکدیگر دنبال کند. اما در کوتاه مدت، حداقل در بازه پنج ساله، به جز تاکید بر امنیت پیرامونی، تلاشی برای ماجراجویی نظامی در سطح جهان ندارد. اما آن چه پکن را به پیگیری این تصمیم رسانده، اقدامات نظامی تحریک آمیز آمریکا در تنگه تایوان و سفرهای دیپلماتیک نمایندگان واشنگتن به خاک این جزیره است. آمریکا همواره در دهه های گذشته اعلام کرده بود که سیاست «ابهام استراتژیک»، بدین معنی است که آمریکا از به رسمیت شناختن تنها یک دولت چین سخن می‌گوید؛ سیاستی که نامحسوس در دوره ترامپ و آشکارا در دوره جوبایدن کنار گذاشته شده است. توویا گرینگ عضو غیرمقیم مرکز چین جهانی شورای آتلانتیک می گوید: استراتژیست‌های چینی معتقدند که از استراتژی مبهم آمریکا در تایوان به ‌جز اسم چیزی باقی نمانده است. همان طور که گاف‌های مکرر بایدن درباره تمایل واشنگتن در دفاع از این جزیره با زور و سفر اخیر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نشان داده است. آن ها معتقدند که اگر در تنگه تایوان جنگی راه بیفتد، واشنگتن «تا جان آخرین تایوانی می‌جنگد» مانند آن چه در اوکراین درحال انجام است .چین همان قدر که می داند هر گونه تقابل نظامی عواقب فاجعه باری برای برنامه کلان اقتصادی این کشور خواهد داشت از  در هم تنیدگی اقتصادی اش با جهان  نیزآگاه است  چرا که تحریم همانند شمشیر دولبه ای عمل می کند  همان گونه که در ماجرای افزایش درآمد نفتی روسیه از تحریم ها عمل کرد.  این لبه شمشیر وقتی کاراتر می شود که  صحبت از چین به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان است .


من با اطمینان می‌گویم.... 

  1- آشوب‌های این روزها را می‌شود از زوایای مختلفی به تحلیل نشست. از زاویه «نقش رسانه»، یا «نقش دشمنان داخلی و خارجی» یا مثلا از زوایای مختلف حوزه «جامعه‌شناسی». همین‌طور از زاویه دید «روانشناس‌ها» و «سیاستمداران» می‌شود در این تحولات ریز شد و روزها درباره آن نوشت و گفت‌و‌گو کرد و راه‌حل‌های کوتاه و بلندمدتی هم برایش یافت. هر یک از این تحلیل‌ها نیز در جای خود می‌تواند، مقدمه‌ای برای حل گوشه‌ای از این معضلات باشد. وقتی در جامعه‌ای اسلامی زندگی می‌کنیم و ادعای مسلمانی داریم، طبیعتا تحلیل‌ها متنوع‌تر و دقیق‌تر هم می‌شوند. می‌توان برخی از این تحولات را، نه با دو دو تا چهارتای زمینی که با محاسبات آسمانی به تحلیل نشست. به گفته بزرگی، گاهی در بطن بدترین تحولات و فتنه‌ها، خیرات، برکات و فرصت‌هایی نهفته که چه بسا، تحت هیچ شرایط دیگری، نصیب یک ملت نمی‌شود و به قول سردار دل‌ها سلیمانی، «فرصتی که در بحران‌ها هست،در خود فرصت‌ها نیست.» در بندهای پایانی این نوشتار، به این بخش بیشتر خواهیم پرداخت.
2- این روزها شاید شما هم دوستانی در اطرافتان داشته باشید که با مشاهده «فحاشی‌ها» یا «اهانت‌های» برخی از این اراذل اجاره‌ای به مقدسات و پرچم عزیز کشورمان قلبش به درد آمده باشد. در ماجرای یورش آن چند ده اراذل اجاره‌ای به کیهان، فحاشی‌ها و اهانت‌های آنها را ما هم از نزدیک دیدیم و شنیدیم و بسیار متعجب و متاثر شدیم از چگونگی جمع شدن این همه «شَر» و «پلیدی» در یک انسان! برخی اِنگار، تعادل نداشتند. نمی‌دانیم اما هیچ بعید نیست چیزی مصرف کرده بودند. برخی اما کاملا هوشیار بودند و می‌دانستند چه می‌کنند! ما هم پیش از این حمله و آشوب دیده بودیم، اما این بار یک تفاوت آشکار وجود داشت و آن همان جملات و کلمات رکیکی بود که از دهان برخی بیرون می‌ریخت و شرم، مانع از آوردن آنها در این نوشتار می‌شود. در آشوب‌ها، اعتراض‌ها و تظاهرات‌ها، وقتی معترضان به‌دنبال هدفی هستند، غالبا ظاهر را رعایت می‌کنند و اگر در این بین تخلفی هم صورت بگیرد، تلاش می‌کنند از آن اعلام برائت کنند. روی «قانون» تاکید و هرگونه خشونت را محکوم می‌کنند. این بار اما کاملا عکس بود. اصرار عجیبی به دیده شدن تخلفات و شنیده شدن فحاشی‌ها و وحشی‌گری‌ها دیده می‌شد. البته نه در همه آنها. نوعی اصرار و عَمد در دیده شدن وحشی‌گری‌ها با هدفِ احتمالا «ترساندن»! همان تکنیکی که داعش در عراق و سوریه زیاد به کار می‌بُرد! تا پیش از ظهور پدیده داعش، کمتر دیده بودیم گروهی با هدف مثلا تشکیل حکومت یا حتی براندازی، اِصرار به کشتن و سر بریدن و تصویربرداری از جنایاتش داشته باشد. این روشی بود که داعش در ماه‌های نخست تاخت و تازش از آن بهره‌ها برد و به نتایجی هم رسید. سقوط بسیاری از شهرها به دست داعش و تکفیری‌ها در عراق و سوریه با همین تکنیک میسر شد. وقتی وارد شهری می‌شدند، مقاومتی دیده نمی‌شد چون، تصاویری که از طریق فضای مجازی از بریدن سر زنان و کودکان و مردان و سربازان منتشر کرده بودند، کار پیشروی را برای آنها انجام می‌داد! تکفیری‌های داعشی یک تکنیک دیگر هم داشتند: «تسلط بر منابع آبی و غذایی» شهر یا روستایی که تصرفش می‌کردند. آنها به قول مازلو، خوراک و نیازهای زیستی را پایه و اساس قرار داده و معتقد بودند، تسلط بر آب و غذا برابر است با تسلط بر مردم! این رفتار، با کمی تفاوت در شکل، در برخی از این اراذل اجاره‌ای هم دیده شد. حمله به بازار و کسب‌وکار مردم برای این طیف همان کارکردِ تسلط داعش بر آب و نان را دارد! باور نمی‌کنید؟ از کسبه و بازاری‌ها بپرسید!
3- دوست مطلعی می‌گفت، اتفاقاتی که این روزها افتاد همه اش شَر نبود. در آن خیراتی هم بود که چه بسا فقط در چنین شرایطی بروز می‌کرد. توضیحات بعدی این دوست جالب‌تر هم بود: «گاهی برای شناختن یک فرد، گروه، کشور یا جریان سیاسی باید هزینه داد. گاهی باید فتنه‌ای به پا شود تا برخی مسائل پالایش و برای مردم شفاف شود. «زن» مسئله‌ای است که به قول علامه جعفری، در طول تاریخ و در جوامع مختلف سوءاستفاده‌ها از آن شده است. همین‌طور مسئله حجاب اختیاری و اجباری. این فتنه هیچ چیزی را برای مردم شفاف و روشن نکرده باشد، این مسئله را خیلی خوب روشن ساخت که، مسئله این طیف، نه حجاب است، نه آزادی است و نه زن. مسئله آنها به قول استاد کچوئیان، فحشاء و برهنگی است. مسئله آنها تجزیه ایران است. ایجاد جنگ داخلی است. با رسانه «ابو ارّه» کاری نداریم. تکلیف آن روشن است. اما چه کسی تصور می‌کرد، رسانه ملکه انگلیس با آن همه سابقه طولانی در استعمار و استحمار و ادعای حرفه‌ای‌گری، این‌طور مفتضح شود. چه سلبریتی‌هایی که معلوم شد، تنها چیزی که نیست، هنرمند بودن است و تنها چیزی که هست، کاسب بودن.
چه سیاستمدارانی که محک خوردند و معلوم شد نان
 

به نرخ روز خورند. چه سیاستمدارانی که معلوم شد، نه به‌دنبال اصلاحات که، به‌دنبال براندازی در پوشش حزب و اصلاحات» هستند و از همه مهم‌تر، چه شاه‌ماهی‌هایی که از بین دشمنان این مرز و بوم به تور نیفتادند! و چه ضرباتی که تجزیه‌طلبان، سلطنت‌طلبان، موساد، آمریکا و... نخوردند و چه ضرباتی که برخی میزبانان این تروریست‌ها، همین روزها نخواهند خورد!»
4- کشوری که چهل سال است درگیر جنگی همه بُعدی با گردن‌کلفت‌ترین و پست‌ترین دشمنان است، نظم جهانی را به سخره گرفته و بزرگ‌ترین پروژه‌های منطقه‌ای صاحبان این نظم را یکی پس از دیگری به دیوار کوبیده، قطعا دچار مشکلاتی می‌شود! کشوری که هر 4 سال یک‌بار انتخابات دارد و هر دوره، یک سلیقه سیاسی و بعضاً 100 درصد متفاوت با دیگری در آن روی کار می‌آید، در کنار فواید آن، قطعا دچار مشکلاتی می‌شود چرا؟ برخی از این اصلاح‌طلبان تندرو، مگر می‌توانند پیشرفت این کشور را ببینند؟! آنها مامورند و باید سنگ‌اندازی کنند. هیچ‌کس منکر کاستی‌ها، خیانت‌ها و مشکلات نیست. اما باید به این مهم هم توجه کرد که «کجا بودیم و کجا هستیم.» مگر تا همین 10 سال پیش در واکنش به پیشرفت‌های نظامی و موشکی‌مان نمی‌گفتند «فتوشاپ است»؟! امروز اما می‌گویند، بزرگ‌ترین چالش و نگرانی‌شان همین پیشرفت‌های موشکی و نظامی است و باید علاوه‌بر مسائل هسته‌ای، در حوزه موشکی و نظامی هم مذاکره کنیم. تا همین 20 سال پیش مگر، دنیا را تحت فشار نمی‌گذاشتند تا به ایران سلاحی فروخته نشود؟! حالا همان دنیا را تحت فشار گذاشته‌اند تا از ایران سلاح نخرند! ما نمی‌گوییم، دشمن خود می‌گوید، تا وقتی این جمهوری هست، تا این رهبر هست «هیچ غلطی نمی‌توانیم بکنیم»! چرا؟ بند پایانی را بخوانید:
5- «من با اطمینان می‌گویم. اسلام ابرقدرت‌ها را به خاک مذلت می‌نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد. ملت شریف ایران توجه داشته باشید که کاری که شما مردان و زنان انجام داده‌اید آن‌قدر گرانبها و پرقیمت است که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود و دوباره با فکر و تلاش فرزندان عزیز شما ساخته گردد، نه تنها ضرری نکرده‌اید، که سود زیستن در کنار اولیاءالله را برده‌اید و در جهان ابدی شده‌اید و دنیا بر شما رشک خواهد برد، خوشا به حالتان!» (صحیفه امام خمینی، جلد 20‌، صفحه 325)
جعفر بلوری

عباس حاجی نجاری

ایستادگی در برابر دردسرسازی‌های شیاطین

با اعلام صریح حمایت امریکایی‌ها و اروپایی‌ها از اغتشاشات اخیر، بسیاری از ابعاد این توطئه برنامه‌ریزی‌شده قدرت‌های سلطه علیه مردم ایران آشکار شد و حقانیت عمل ملت ایران در مخالفت با این توطئه وعدم همراهی با اغتشاش‌گران را اثبات کرد. مواضع اخیر سران دولت امریکا، رئیس‌جمهور فرانسه و دیگران که درواقع تکرار همان مواضع سردمداران غربی در جریان فتنه ۱۳۸۸ است، اگرچه نشان‌دهنده استمرار دشمنی آن‌ها علیه مردم ایران است، اما از سوی دیگر بیانگر عدم درک درست آن‌ها از تحولات و ناتوانی از تحلیل درست وقایع و عبرت‌گیری از شکست‌ها و ناکامی‌هاست.
روز پنج شنبه ندپرایس، سخنگوی وزارت خارجه امریکا با تصریح بر اینکه تمرکز ما اکنون بر چگونگی کمک به معترضان در ایران است نه مذاکرات احیاى برجام، مدعی می‌شود که تمرکز ما در حال حاضر بر شهامت (؟!) مثال‌زدنی‌ای است که مردم ایران در تظاهرات مسالمت‌آمیز از خود نشان می‌دهند و تمرکز ما فعلاً براین است که توجه را به آن‌ها معطوف کنیم و به هر روشی که می‌توانیم از آن‌ها حمایت کنیم.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیز با تأکید بر حمایت جو بایدن از اغتشاشات روز‌های اخیر در ایران با ادعای اینکه شهامت ایرانیان فوق‌العاده بوده است، مدعی می‌شود‌: «مشاهده دلاوری، نترسی، پایبندی به اصول و شهامت زنان و دختران و حامیانشان در خیابان‌های ایران، اعتصاب کارگران، مشارکت دانشجویان و مردم در راهپیمایی‌ها با مطالبه رعایت حقوق اولیه و حیثیتشان فوق‌العاده بوده است».
در جریان فتنه سال ۱۳۸۸ نیز موضع امریکایی‌ها همین‌گونه بود؛ هیلاری کلینتون وزیرامورخارجه امریکا، در حمایت از فتنه گران اعلام کرد که امریکا در تلاش است تا به طریقی که فعالیت نیرو‌های دموکراتیک در ایران تضعیف نشود و همچنین این نیرو‌ها به خطر نیفتند، از آن‌ها حمایت کند. او افزود دولت امریکا از بیرون ایران هر حمایتی از دستش برمی‌آ‌مد از معترضان (جریان فتنه) کرد. باراک اوباما رئیس‌جمهور امریکا نیز در جریان آن فتنه اعلام کرد که ایرانی‌ها باید شجاعت لازم برای بیان آزادی را داشته باشند و به اعتراضات خود ادامه دهند؛ و در ادامه حمایت‌ها نیز کنگره امریکا رسماً ۵۵ میلیون دلار برای حمایت از فتنه گران اختصاص داد و اوباما را موظف کرد که در عرض سه ماه آن را هزینه کرده و گزارش آن را به کنگره بدهد.
گزارش‌های دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی نیز بیانگر این است که غربی‌ها در اغتشاشات اخیر به حمایت زبانی و رسانه‌ای اکتفا نکرده و به دلیل اطمینان نسبی از موفقیت عوامل میدانی تقریباً تمام ظرفیت‌های متنوع خود را برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی پای‌کار آورده و قشونی از سران غرب‌گرا، مأموران سفارت‌خانه‌ها، برخی سلبریتی‌های ورزشی و هنری، مراجع ساختگی، برخی مسئولان سابق و تعدادی از رسانه‌های داخلی و گروه‌های مسلح خشن یا تجزیه‌طلب رسماً وارد میدان شوند، نکته‌ای که به‌جرئت می‌توان گفت در میان تمامی عرصه‌هایی که کشور‌های غربی برای مقابله با یک نظام سیاسی وارد میدان شده‌اند بی‌نظیر است. شدت عجیب حملات رسانه‌ای در سطح داخلی و خارجی، خصوصاً در روز‌های اول طوری بود که صداوسیما و رسانه‌های انقلابی هم عمدتاً در درک ابعاد این طراحی دشمن منفعل بودند.
در مورد چرایی حمایت این‌گونه غربی‌ها از اغتشاشات اخیر به چند نکته می‌توان اشاره کرد: ۱-قدرت‌های سلطه همه روش‌های ممکن برای براندازی نظام را تجربه کرده و شکست‌خورده‌اند، ورود به عرصه جدید که یک جنگ ترکیبی همه‌جانبه بود، عمدتاً متکی بر یک برنامه‌ریزی منسجم و با بهره‌گیری از همه ظرفیت‌ها برای متوقف کردن روند پیشرفت‌های ایران است و به دلیل برنامه‌ریزی‌ها و تمهید مقدمات لازم پیروزی دچار توهم شده و موفقیت خود را در آن قطعی می‌دانند. ۲-ورود پرشدت امریکایی‌ها و اروپایی‌ها به این میدان و تصور پیروزی قطعی ناشی از آن به‌رغم عدم همراهی مردم ایران ناشی از آن است که آن‌ها خودفریب جنگ روانی و رسانه‌ای را خورده‌اند که علیه مردم ایران به راه انداخته‌اند، آن‌ها تصورشان این است که شرایط داخل ایران به‌هم‌ریخته و اغتشاشات سراسر کشور را فراگرفته است و به همین دلیل این تصور در آن‌ها ایجادشده با این حمایت‌ها قادرند نظام اسلامی را سرنگون کنند این در حالی است که در حوادث اخیر به‌جز معدود حرکات ایذایی عمدتاً با محوریت برخی از اشرار و عوامل گروهک‌ها در برخی از شهر‌ها، مردم ایران به زندگی عادی خود مشغول هستند، اگرچه طبعاً این حوادث جزئی و هزینه‌های انسانی و مادی ناشی از آن نگرانی‌هایی را برای مردم و اصناف و... ایجاد کرده است
۳- نقش عوامل فتنه ۸۸ یکی دیگر از دلایل امیدواری غرب به اغتشاشات اخیر بود. در این تردیدی نیست که آغاز این آشوب‌ها به‌دروغ پراکنی‌های عوامل فتنه ۸۸ بازمی‌گردد. از موضع چندی قبل میرحسین موسوی در زیر سؤال بردن مدافعان حرم تا دروغ‌پردازی در مورد جانشینی رهبری و تا متهم‌سازی نظام به قتل خانم امینی توسط محمد خاتمی و دیگر سران این جبهه و... در زمره دلایلی است که نقش اساسی را در اوج‌گیری اغتشاشات داشت و اکنون هم که دلیل اصلی فوت خانم امینی مشخص‌شده آن‌ها نه‌تن‌ها حاضر به عذرخواهی نیستند، بلکه برخی از عناصر افراطی آن‌ها نیرو‌های نظام را متهم به دامن زدن به بعضی از خشونت‌ها می‌کنند و این در حالی است که تاکنون نیرو‌های مدافع امنیت بیش از ۲۵ شهید در مقابله با آشوبگران تقدیم نظام و انقلاب اسلامی کرده‌اند.
۴- توهم قدرت‌های غربی به نتیجه‌گیری از این اغتشاشات برای تحمیل شرایط خود به‌نظام اسلامی به‌ویژه در عرصه مذاکرات هسته‌ای به دلیل این است که تصور می‌کنند که دامن زدن به این اغتشاشات سبب کوتاه آمدن نظام در احقاق حق مردم ایران درروند پرونده مذاکرات اصلی می‌شود. آن‌ها تصورشان این است که با دمیدن بر تنور اغتشاشات می‌توانند نظام را وادار به تسلیم در برابر شرایط خودکرده و شکست‌های گذشته را جبران کنند.
۴-حمایت از اغتشاشگران و تلاش برای حفظ آن درصحنه به دلیل نگرانی غربی‌ها از افول بیشتر این حرکت است چراکه این اغتشاشات به دلیل نداشتن مبانی ایدئولوژیک، تراکم انسانی پایین در کانون‌های اغتشاش، نداشتن رهبر مشخص، فرار یا دستگیری لیدر‌های آشوب، ابتنا به یک دروغ در مورد نقش نظام در مرگ خانم امینی و... نه‌تن‌ها اوج نگرفت، بلکه به دلیل عدم‌حمایت مردم صرفاً بر اقدامات ایذایی و تحرکات آشوبگران و عوامل گروهکی متکی بود و به همین دلیل عمیق و مردمی نشد و ازآنجایی‌که سرمایه‌گذاری چندماهه قدرت‌های سلطه برای مقابله با مردم ایران براین اغتشاشات متکی است، لذا غربی‌ها به هر قیمتی تلاش دارند شراره‌های آن را زنده نگه‌دارند.
۵-هدف‌گذاری برخط تجزیه و سوریه‌سازی ایران با حمایت از گروه‌های تروریستی، اگرچه تکرار سناریوی شکست‌خورده روز‌های آغازین انقلاب است، اما همین اقدامات و تحرکات آن‌ها به‌ویژه آتش زدن پرچم ایران و مساجد و حسینیه‌ها خود به عاملی برای روشن شدن مردم ایران و عدم همراهی با آن‌ها تبدیل شد. اگرچه ممکن بود در آغاز برخی از افراد به‌ویژه جوانان به دلیل عدم اطلاع از واقعیت‌های کشور به دلیل اعتراض به برخی از اقدامات و نارسایی‌ها با آن‌ها همراه شده بودند، اما ظهور این‌گونه واکنش‌ها سبب شد مردم با آن‌ها فاصله بگیرند و حتی تلاش آن‌ها هم برای همراه‌سازی اصناف و اقشار مختلف هم به نتیجه نرسد.
اما به‌رغم تصور غربی‌ها و برنامه‌ریزی آنها، این اغتشاشات در کنار هزینه‌هایش، فرصت‌هایی را نیز برای مردم ایران به همراه دارد چراکه باعث شناخت مردم ایران نسبت به توطئه‌ها و دخالت‌های دشمنان شده و از سوی دیگر نشان داد که موضوع برجام و مذاکرات هسته‌ای و ادعای نگرانی آن‌ها از دستیابی ایران به توانمندی هسته‌ای، صرفاً ابزاری برای فشار مردم ایران است. از سوی دیگر حوادث اخیر فرصتی را ایجاد کرد که برخی از واقعیت‌های جامعه و مسائل مشکلات جوانان و تأثیر و نفوذ شبکه‌های مجازی در آن‌ها روشن‌شده و چاره‌اندیشی مسئولان برای حل این مشکل و به‌ویژه توجه به نیاز‌ها و ضرورت‌های نسل جوان کشور را به‌عنوان یک اولویت ضروری ساخت.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجمع تشخیص نظام، با اشاره به حوادث اخیر یادآور شدند: تا زمانی که ملت ایران، پرچم اسلام را به دست گرفته و همراه نظام اسلامی است، این دشمنی‌ها به اَشکال مختلف ادامه پیدا خواهد کرد و تنها راه علاج آن نیز ایستادگی است، ایشان سپس خاطرنشان کردند: ایستادگی ما در مقابل طراحی‌ها و دردسرسازی‌های شیاطین موجب توقف نمی‌شود و زمینه ساز حرکت رو به جلو می‌شود.


ضرورت در نظر گرفتن مکان‌هایی برای اعتراض

اسماعیل گرامی‌مقدم فعال سیاسی اصلاح‌طلب دولت‌ها بايستي بحث اصالت اعتراض را بپذيرند و حاکميت جمهوري اسلامي نيز در اصل بيست و هفتم اين مساله را پذيرفته است. به‌طور طبيعي اعتراض‌هايي که شروع مي‌شود ريشه‌هايي دارد و اين ريشه‌ها گاهي به تبعيض و نابرابري بازمي‌گردد و اين تبعيض و نابرابري نيز ريشه در فقر دارد. بنابر اين فقر يا به عبارت بهتر شرايط بغرنج اقتصادي که بعضا به فقر مي‌انجامد نابرابري و تبعيض را دامن مي‌زند و اين مساله نيز موجب بروز اعتراضات مي‌شود. اما دولت‌ها طبق برنامه‌ريزي که دارند سعي مي‌کنند تا اين شرايط اقتصادي مردم به اندازه‌اي بد نشود که به فقر بينجامد و در نتيجه موجبات اعتراض فراهم‌ آيد. حال اين مساله تحت هر شرايطي که بوده به اينجا رسيده که اعتراضاتي صورت گرفته و الان مي‌شود اين رويه را تعديل و ميرا کرد. به عبارت ديگر مکان‌هايي براي اعتراض مردم در نظر گرفته شود تا مردم اعتراض خود را انجام دهند و با حاکميت گفت‌و‌گو کنند. چرا که حاکميت به دليل اينکه حمايت جدي از احزاب سياسي نکرده و احزاب نتوانستند در کشور پا بگيرند. لذا خيلي از شخصيت‌هاي سياسي چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا نيز زماني که به مسئوليتي رسيدند احزاب را ناديده گرفتند و گفتند حزبي نبوديم. در نتيجه همان‌طور که رئيس‌جمهور و رئيس قوه قضائيه نيز به درستي گفتند که بايد گفت‌وگو صورت گيرد اما امروز حاکميت نمي‌داند با چه شخص يا جرياني به گفت‌وگو و مذاکره بنشيند. لذا يا حاکميت بايد با احزاب گفت‌وگو کند يا اينکه مذاکره با مردم عادي در جامعه. اما به نظر مي‌رسد که بايد اين مذاکره و گفت‌وگو در هر دو سطح سياسيون و احزاب و مردم صورت گيرد. بايد براي آن حداقل‌هايي را در نظر بگيرند و اعتراضاتي در مکان‌هايي انجام شود که امنيت آن را خود حاکميت حفظ کند و در نهايت نمايندگاني انتخاب شوند که با حاکميت گفت‌وگو کنند. راه و روش همين است و در همه جاي دنيا با اعتراض کف خيابان اينگونه مذاکره مي‌کنند. نکته مهم اينجاست که خشونت؛ خشونت را افزايش مي‌دهد و اعتراضات افزايش پيدا مي‌کند يا تبديل به چيزهايي ديگر مي‌شود. لذا مساله در نظر گرفتن مکان‌هايي براي اعتراض ضرورتي است که حاکميت بايد از گذشته بدان توجه مي‌کرد و امروز با توجه به شرايط بايد باز هم به اين سمت و سو حرکت کرد.

نام:
ایمیل:
نظر: