در هفتهای که گذشت، چند سیلی پیاپی، در حوزههای مختلف، بیخ گوش اتاق جنگ رسانهای ائتلاف ایرانستیزان، با محوریت شبکه «سعودی اینترنشنال»، صدا کرد. ضرباتی چنان سنگین که نقابهای «آزادیخواهی» و «حمایت از مردم ایران» را بر صورت آنها درید، در آن حد که برای جمع کردن ماجرا و جلوگیری از رسوایی بیشتر، مجبور به عملیات ایذایی از طریق دیگر بازوهای خود شدند.
کارزار حمله و هجمه و بیاعتبارسازی تیم ملی فوتبال کشورمان، که چند هفته به صورت ۲۴ ساعته در جریان بود، گرچه اثرات عمیق خود را در بازی نخست تیم فوتبال ما برابر انگلیس گذاشت، اما برد غیرتمندانه و درخشان اعضای تیم ملی در بازی با ولز، که الحق با غیرت و همیت خاص ایرانی پای خود را از گرداب دروغ، افتراء، دشنام و تحقیر که علیه آنها در جریان بود، بیرون کشیدند، باعث شد ورق علیه این کارزار تا حد زیادی برگردد، و دوباره همدلی و عاطفه و تعصب جمعی (که بدیهی و طبیعی است) به سمت تیم ملی بازگردد.
مواجببگیران سعودی که متاسفانه با اسم و هویت ایرانی، به عملهی اتاق عملیات روانی و پروپاگاندای جنگی ریاض علیه کشورمان تبدیل شدهاند، آنچنان از این برد غیرتمندانه و آتشبازی یوزهای ایرانی مقابل ولز، آشفته و سراسیمه و سردرگم شدند که با هیچ حربهای نمیتوانستند شیرینی این پیروزی برای ملت ایران و خوشحالی قاطبه ایرانیها از این برد را لاپوشانی کنند، فلذا به نحوی عیان به اباطیلسرایی و تناقضگویی افتادند. البته، اهل فن از ابتدا می دانستند که کارزار همهجانبهی هجمه و تخریب تیم ملی، صرفا یک تست یا یک طرح پایلوت، برای تخریب بقیه نمادهای انسجام ملی و علقههای متحدکننده مردم ایران بود و البته از منظر شیطانی ماجرا، انتخاب هوشمندانهای بود، چرا که تخریب تیم ملی، همزمان زیر سوال بردن سرود ملی و پرچم کشور را هم در دل خود داشت.
سیلی دوم، انتشار تصاویر جدیدی از یک متهم امنیتی به نام «حسین رونقی» بود. در دو ماه اخیر، این فرد، در عملیات تبلیغاتی طراحیشده و سازمانیافته به اسم رمزی برای کوبیدن بیوقفه و بیصلاحیتسازی دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی توسط رسانههای فارسیزبان معاند و کاربران سازمانیافتهی شبکههای اجتماعی تبدیل شده بود.
این فرد، که به شدت تفکرات رادیکال و ایرانستیز دارد، از پایوران طرح بایکوت کامل ورزش ایران در مجامع امنیتی بود. او از طریق شبکه سعودی اینترنشنال به نحوی آشکار ضریب تبلیغاتی گرفته بود و قبل از بازداشت به صورت ثابت این شبکه بود که در خصومت همهجانبه با ایران، دیگر هیچ نقاب و پوششی ندارد. بعد از بازداشت رونقی، با همکاری و همدستی عناصری در داخل کشور همچون «م ک»، و به صحنه کشاندن خانوادهی رونقی، کمپین مرثیهسرایی و اسطورهپردازی از او شروع شد و روزی نبود که خبری درباره «وخامت» اوضاع او در زندان منتشر نشود. این که جفت پاهای او زیر شکنجه قلم شده، اعضای داخلی او بر اثر اعتصاب غذا از کار افتاده یا "تنها شش روز با مرگ فاصله دارد" و "جمهوری اسلامی مسوول خون اوست" و...
اما انتشار خبر ازادی رونقی و تصاویر منتشر شده که از او روی تخت درمانگاه، در حالی که سالم به نظر می رسد و هیچ خبری از پاهای قلم شده و کبد و کلیههای از کار افتاده نیست، چنان رسوایی برای سیمای ریاض و همدستانش به بار آورد که حتی فریاد طیف نسبتا همسو با آن شبکه در داخل کشور را نیز از این حجم از دروغپردازی درآورد.
سیلی سوم، انتشار شواهد و مدارک غیرقابل انکاری در رسانههای داخلی از ورود عناصر تروریست سازمانهای تجزیه طلب چون کومله، پژاک و حزب دموکرات به وقایع غرب کشور، و همچنین حضور عناصر تکفیری مسلح در آشوبهای کردستان و سیستان بود که موجب شد، قاطبه مردم کشورمان، در دام عملیات چندلایه و پیچیدهی روانی برای ورود به فاز عاطفی و همدل شدن با آشوبهای این مناطق، نیافتند، عملیاتی که مکمل پروژه به شدت شوم و خطرناکی بود که هدف اصلی آن، تصرف و ایجاد «سرپل» برای «آشوب گرم»(مسلحانه) در این دو منطقه و رفتن به سمت کلیدزدن سناریوی تجزیه بود(و هنوز هم هست).
سیمای ریاض (سعودی اینترنشنال)، که جنگ را مغلوبه و طشت رسوایی «تجزیهطلبی» و «ایرانستیزی» را از بام افتاده می دید، ظاهرا تصمیم گرفت که اصطلاحا رو بازی کند و با گردن گرفتن این توطئهی شوم و خبیثانه، با شکلاتپیچ کردن این مفاهیم و جعل عباراتی چون «خودمختاری» و «طلاق متمدنانه اقوام ایرانی از فارسها» و «تجربهی چکسلواکی به جای سوریهای شدن»، از ننگ و وقاحت عملیات تبلیغاتی خود بکاهند.
در میانهی این سیلیخوردنها و دست و پا زدنها، یک گروه هکری به نام «بلک ریوارد» خبرگزاری فارس را هک کرد.
جدای از همه مسایل فنی این هک و از دسترس خارج کردن این خبرگزاری، آن چه به عنوان «دستاورد» این هک، در شبکههای اجتماعی تا حدی وایرال شد، انتشار اخبار و مطالبی غیرمستند تحت عنوان بولتن بود که با تحریف و تغییر ناشیانه در محتوای آن، دستمایه ادامه پروژه ایرانستیزی شبکه سعودی قرار گرفت.
اما این احتمال، به شدت قوی به نظر می رسد که گروه موسوم به «بلک ریوارد»، در واقع با این اقدام، که البته مع الاسف قابلیت جلب توجه در شبکههای اجتماعی را دارد، عملا به کمک شبکهی سعودی آمده تا با انحراف اذهان، از درد و عوارض سیلیهای پیاپی به حیثیت نداشتهی سیمای ریاض و مزدبگیران وطنستیز ایرانی آن بکاهد.
با اینحال، این نوع عملیات ایذایی، توسط گروهها و بازوهای پوششی اتاق جنگ روانی علیه ایران، تا حدی و به صورت مقطعی می تواند افکار عمومی را منحرف کند، اما شکست سعودی اینترنشنال از جایی رقم خورد که با شروع ناآرامیها در ایران، قطعا با فرمان کارفرمایان سعودی، دست خود را به طور کامل رو کرد و نشان داد که نه یک رسانه، که یک پروژهی جنگ رسانهای است. از همین رو، از یک شبکه ماهوارهای با رنگ و لعاب و لجیستیک ظاهرا حرفهای، به لحاظ محتوایی عملا به چیزی شبیه «سیمای آزادی» سازمان منافقین تبدیل شده که یکسره و لاینقطع در حال نفرتپراکنی، سیاهنمایی و تحریک به آشوب است.
در واقع سعودی اینترنشنال، یک برنامهی یکساعته است که ۲۴ ساعته در حال تکرار است. به بیان دیگر، اینترنشنال همهی هستی خود را روی «آشوب» اخیر در ایران قمار کرده است. از نظر فن رسانه، دیر یا زود، حتی پیگیرترین مخاطبان این شبکه هم از این حجم از تکرار، سیاهی متراکم و انرژی منفی پیوستهای که از آن صادر می شود و اصولا این تمرکز کامل بر سیاست از نوع پارتیزانی و رادیکال، خسته و دلزده خواهند شد و روسیاهی آن برای سعودی و عقبه امنیتی صهیونیستی آن خواهد ماند.