جنگ ترکیبی جبهه دشمنان علیه دولت و ملت ایران واقعیتی غیرقابلانکار است که ابعاد و لایههای شناختی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی دارد. اگرچه قدمت این نوع جنگ در مقابل نظام اسلامی بسی بیشتر از زمان حاضر است، اما در برهه کنونی تمرکز دشمن بر آن بیش از پیش است. مبتنی بر این نوع جنگ بود که آشوبهای پائیز امسال رقم خورد. کیفیت شکلگیری و گسترش این آشوبها نیز بدین صورت بود که با طرح یک مسأله عادی (فوت مهسا امینی)، ابتدا در سطح رسانهای شاهد بمباران روانی – رسانهای (شناختی) علیه نظام بودیم و سپس این موج رسانهای به آشوبهای خیابانی هم کشانده شد که در ادامه با تلفیق جنگ شناختی و آشوب خیابانی با جنگ امنیتی و حتی اقتصادی سیاسی، بر ابعاد و دامنههای آن افزوده شد.
نکته مهم درباره چگونگی شکلگیری آشوبهای مذکور و عوامل مؤثر در ایجادش، آن است که در روزهای ابتدایی بعد از فوت مهسا امینی، برخی جریانها و شخصیتهای داخلی، خواسته یا ناخواسته، با طرح اتهاماتی علیه نظام به بهانه این قضیه، در مارپیچ سکوتی که دشمن درصدد تثبیت و تحکیم آن در ایران بود، دمیدند و بنابراین، در حالی که اتهامی متوجه نظام و فراجا نبود، اما با تسلط روایت دشمنساخته در فضای رسانهای کشور، بتدریج آشوبهای خیابانی کور و خشونتبار شکل گرفت.
حال هماکنون اگرچه آشوبهای مذکور پایان یافته، اما جبهه دشمنان و عاملان جنگ ترکیبی علیه دولت و ملت ایران درصدد هستند تا با علم کردن قضایایی باربط و بیربط، به صورت مجدد، فضای ایران را درگیر آشوب و ناامنی کنند. قضیهای که در این زمینه میتواند جزو طراحیهای دشمنان متصور شود، مسمومیت سریالی دانشآموزان دختر است.
در توضیح باید گفت که حدود دو ماه است که خبر مسمومیت دانشآموزان دختر کم و بیش در فضای رسانهای و عمومی کشور مطرح است. این ماجرا اگرچه ابتدا در شهر قم و به صورت محدود رخ میداد، اما در روزهای اخیر با تسری به برخی شهرها، به صورت سریالی گسترش یافته و دامنه آن وسیعتر شده است.
در مواجهه با این قضیه، باز جریان مشخصی و برخی شخصیتها، با فراموشی کنشگری مخرب خود در قضیه مهسا امینی، بار دیگر با موضع ناصواب خود تلاش میکنند تا بیشتر به ابهام، آشوبناکی و عدمشفافیت فضا کمک کنند تا آن که درصدد تنویر افکار عمومی، روشنگری و ارائه روایت درست باشند. نکته مهم در این زمینه آن است که همچون ماجرای سابق، هماکنون آنها در تلاش هستند تا انواع و اقسامی از اتهامها را علیه نظام مطرح کنند. اتهامزنی به گروههای مذهبی در این قضیه، فاجعه حکمرانی توصیف کردن آن (از سوی عباس آخوندی)، دعوت به تجمع در ۱۶ اسفند به این بهانه، طرح مطالبه استعفای رئیسجمهور به این بهانه، حمله به مراجع و مسئولان به این بهانه و در مجموع، تلاش برای تحریک مردم و والدین دانشآموزان برای رقم زدن فاز جدیدی از ناامنی و آشوب ازجمله مهمترین اقدامات این افراد به بهانه مسمومیت دانشآموزان در روزهای اخیر است.
در گونهشناسی این موضعگیریها میتوان به دو طیف اشاره کرد: ضدانقلاب بویژه منافقین و برخی نخبگان و فعالان سیاسی که وابسته به جریانی خاص هستند. هر چند اهداف ضدانقلاب به عنوان دشمن از این قبیل اقدامات مشخص است، اما درباره انگیزه طیف دوم از اتخاذ این قبیل مواضع میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱. مسألهسازی برای دولت تا نتواند مشکلات موجود را حل کند تا آنها و جریان متبوعشان در انتخابات آتی فرصت جولانی داشته باشند.
۲. تحت فشار قرار دادن، خواسته یا ناخواسته با برنامه یا بیبرنامه، نظام برای پذیرش شرایط موردنظر آمریکا در پرونده احیای برجام؛ زیرا همین طیف، از طرفداران پروپاقرص برجام بودند.
در هر صورت، شیوه کنشگری آنها در این قضایا هیچ تناسبی با منافع ملی ندارد و در شرایطی که تمام جبهه دشمنان با روی آوردن به جنگ ترکیبی تلاش میکنند تا اوضاع ایران را به هر نحو ممکنی به هم بزنند، انتظار آن است که نخبگان با درک موقعیت حساس کشور، دقت بیشتری در اتخاذ مواضع خود داشته باشند.