حسن رشوند
دو موضوع مهم «تعلیم» و «تربیت» از رسالت خطیر آموزش و پرورش و عنصری به نام معلم در هر جامعهای است که از آغازین مراحل یادگیری و سنین آموزش کودکان و در ورود به مدرسه از سوی معلمان صورت میگیرد و در حقیقت معلمان نه تنها جایگاه آموزشدهنده فرزندان، بلکه نقش تربیتی والدین را در خانه دوم آنها یعنی مدارس و آموزشگاهها از پایینترین سطح تا عالیترین مراحل آموزشی در دانشگاهها بر عهده دارند. به همین دلیل معلم از جایگاه با ارزش و تأثیرگذاری در هر جامعهای برخوردار است که اگر رسالت خویش را به خوبی ایفا کند، نه تنها سرنوشت تک تک افراد جامعه را به درستی رقم خواهد زد، بلکه نسلی ارزشمند را برای آیندهای بهتر در جامعه خود تربیت خواهد کردکه تغییردهنده سرنوشت جامعه خواهد بود و در صورت تربیت درست، سعادت جامعه و در صورت عدم آن شقاوتش را در پی خواهد داشت. چنانکه رهبر کبیر انقلاب (ره) فرمودند: «نقش معلمان در جامعه، همچون نقش انبیا است برای مردم» و به همین دلیل «همه سعادتها و همه شقاوتها انگیزه اش از مدرسه هاست و کلیدش [در]دست معلمین است.»
از همین رو باید گفت رسالت معلمی و تربیت نسل که بتواند داعیهدار خوبیها و زائلکننده بدیها باشد بسیار سنگین است. باید بپذیریم که امروز از میان همین نظام آموزش و پرورش ما بوده که جوانانی تربیت شدند که در مقابل دشمن متجاوز در هشت سال دفاع مقدس و داعش و گروههای تروریستی در سالهای اخیر ایستادند و یا در دوره جدید همچون شهید حمید رضا الداغی، با شهادت مظلومانه خود در مقابل حرمت شکنی به ناموس این مرز و بوم، تربیت خود را به نمایش گذاشتند. نظام تعلیم و تربیت ما اگر درست عمل کند خروجی آن انسانهای شریف و مؤمن به ارزشهای اخلاقی و دینی همچون شهید حمید رضا الداغی، آرمان علی وردی، سید روح الله عجمیان، ناصر ابدام، بهروز نبی پور، محمد محمدی، هادی محبی و صدها شهید دیگر خواهد بود که برای اهتزاز پرچم کشور و دفاع از ناموس ملت جان خود را فدا میکنند. اما اگر همین نظام تربیتی در مسیری گام بردارد که مجری سند ۲۰۳۰ غرب باشد – همانگونه که در یک دهه گذشته بارها مجریان آن مورد خطاب رهبری قرار گرفتند تا جایی که همین دیروز رهبر حکیم انقلاب عمل برخی مسئولان گذشته به آموزش و پرورش را خطای راهبردی و خسارت بار معرفی کردند- باید هم در اغتشاشاتی از جنس پاییز ۱۴۰۱ شاهد حضور دخترانی در کف خیابان باشیم که حجاب از سر برداشته و رکیکترین فحشها را بر زبان جاری میکنند و در نتیجه همین تربیت غلط، با ورود آنها به دانشگاه، باید نظاره گر حرمت شکنیها در محیطهای دانشگاهی و در نهایت با ورود آنها به بازار کار و جامعه فروپاشی نظام تربیتی خود را نظاره گر باشم؛ بنابراین باید گفت آموزش و پرورش پایه و اساس سلامت، نه در یک نسل یا یک سده، بلکه حیات یک ملت و کشور است.
این چندمین بار است که رهبر معظم انقلاب در تبیین وضع مطلوب آموزش و پرورش تأکید دارند که زنده کردن احساس «هویت ایرانی- اسلامی و شخصیت ملی» در نوجوانان و جوانان باهوش کشور وظیفهای اساسی است و میفرمایند: در این روند، مسئله زبان فارسی، پرچم کشور و احساس عزت و افتخار به ایرانی بودن مهم است. از نگاه رهبر انقلاب، ارزش و اهمیت پرورش نسلی آگاه، عالم، اهل فکر و منطق، مؤمن، با اراده و «برخوردار از اخلاق اسلامی و تعهدات ملی» برای ساختن آینده کشور، با هیچ کار دیگری قابل مقایسه نیست. در ۱۲ اردیبهشت ۹۸ هم ایشان همین مطالبه را مطرح کرده بودند که «آموزش و پرورش باید انسانهایی دانا، توانا، خردمند، پرهیزکار، پاکدامن، کارآمد، شجاع، هوشیار و اهل اقدام تربیت کند که اگر چنین شود، همان آرزویی که بارها بیان کردهام محقق میشود و ایران عزیز به جایگاهی میرسد که تا پنج دهه بعد، هر کسی در هر جای جهان بخواهد از مرزهای جدید علم آگاه شود باید زبان فارسی یاد بگیرد.» سؤال اینجاست اگر جوان و نوجوانی با این ویژگی و خصوصیات در آموزش و پرورش تربیت میشد ما میتوانستیم چهار ماه شاهدایجاد ناامنی و اغتشاش در خیابانها و برخی مسائل دیگر که اعتبار دستگاه تعلیم و تربیت را زیر سؤال برد باشیم!
توجه به جایگاه آموزش و پرورش و نیز برنامهریزی و سیاستگذاری در خصوص ارتقای جایگاه تعلیم و تربیت در این قشر از جامعه و پاسخگویی به مطالبات آنان از یکسو و نیز توجه دادن معلمان به ایفای نقش تربیتی آنان در راستای اهداف متعالی نظام اسلامی، دو مسئلهای است که باید همواره مدنظر قرار گیرد که با رصد ۳۴ سال سخنرانی رهبر حکیم انقلاب در روز معلم میتوان فهمید آنچه موجب بقای نظام اسلامی و صیانت از ارزشهای آن میشود با تربیت نسل «تمدن ساز» انقلاب گره خورده است و آموزش و پرورش پیشقراول این رسالت سنگین است.
با نگاهی اجمالی به ساختار و نظام آموزشی کشور مسائلی قابل توجه است که تاکنون کمتر مورد توجه بوده است که باید از این پس به طور جدی در برنامه ریزیهای نظام آموزش و پرورش مدنظر مسئولان امر به ویژه سرپرست این وزارتخانه که احتمالاً کرسی وزارتخانه به او واگذار خواهد شد، قرار گیرد. کسی که حداقل در بیان واقعیت جایگاه معلمی و نقش آن در دانشگاه فرهنگیان نکاتی را گفته که تحقق آن آرزوی همه دلسوزان این کشور و خواسته رهبر انقلاب از دستگاه تعلیم و تربیت در دیدار دیروز معلمان و سنوات گذشته بوده است.
اکنون دولت در رابطه با نظام تعلیم و تربیت کشور در یک شرایط و آزمون سخت قرار گرفته است و از برآیند چند سخنرانی و تأکیدها و توصیههای رهبر انقلاب در روز معلم میتوان گفت چند اقدام عاجل را باید دستگاه تعلیم و تربیت کشور و دولت انقلابی انجام دهد:
۱- انتخاب معلمانی که از عمق وجود به این نظام و انقلاب اعتقاد دارند و برای آن حاضرند هزینه بپردازند و این مهم در بستر گزینش مناسب و بنا به فرمایش رهبر انقلاب با رصد شایستگیهای حرفهای و عمومی معلم در طول دوران خدمت و اکتفا نکردن به گزینشهای بدو خدمت و کمرنگ نشدن آن در گذر زمان امکان پذیر خواهد بود.
۲. تربیت انسانهای دین محور، دانا، خردمند، پرهیزکار، پاکدامن، کارآمد، شجاع، هوشیار و اهل اقدام.
۳. تناسب بین محتواى آموزش با مهارتهاى حرفهای و شغلى مورد نیاز جامعه که مورد تذکر و توصیه مجدد رهبری در روز گذشته هم بود.
۴. تکمیل و بهروز رسانی سند تحول آموزش و پرورش و طراحی نقشه راه دقیق اجرای این سند از ستاد وزارتخانه گرفته تا مدارس و حمایت آن توسط دولت و مجلس.
۵. ثبات در مدیریت آموزش و پرورش که مورد انتقاد جدی رهبر انقلاب بود. هرچند این مسئله بیش از آنکه به دو لت باز گردد در وهله اول به مجلس و اصلاح این تفکر در نمایندگان که با کوچکترین اشکالی به جای اقدام نظارتی و اصلاح روند، بهدنبال تغییر وزیر با ابزار استیضاح هستند، برمی گردد، اما نباید از نظر دور داشت که رئیسجمهور برای ثبات چنین وزارتخانه کلیدی هم باید از همان ابتدا در انتخاب گزینهها دقت لازم را بکنند.
۶. همانگونه که در گذشته بارها رهبری معظم انقلاب از مسئولان آموزش و پرورش خواستهاند در اجرای سند تحول آموزش و پرورش بدون ترس و محافظه کاری، به تشخیص و تصمیم رسیده و اقدام لازم را نه نمایشی و تشریفاتی، بلکه واقعی و حقیقی انجام دهند، لازم است در دولت سیزدهم که مدعی تحول در نظامات غلط کشور است برای اجرا و تحقق سند تحول آموزش و پرورش ترس و محافظه کاریها را کنار گذاشته و یکبار برای همیشه به این مطالبه پاسخ دهد.
بحرانی که پشت یک حرف نسنجیده پنهان شده است
مهدي حسنزاده
چند سالی است که موضوع کسری تراز صندوق های بازنشستگی به عنوان یکی از معضلات ریشه دار اقتصاد ایران مطرح است. به طور خلاصه معضل صندوق های بازنشستگی که در بسیاری از کشورهای جهان کم و بیش مطرح است بیش از همه به تغییرات جمعیتی بر می گردد. تغییر نسبت جمعیت جوان به سالمند موجب شده است تا ضمن کاهش تعداد بیمه پردازان، سهم دریافت کنندگان مستمری از صندوق های بازنشستگی افزایش یابد. در ایران طی دهه های اخیر، به دلیل ناکارآمدی صندوق های بازنشستگی و اداره سیاسی آن ها و همچنین تسهیل قوانین بازنشستگی و پوشش بیمه ای و بازنشستگی برای بسیاری از قشرها، مصارف صندوق های بازنشستگی به ویژه تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگی کشوری افزایش یافته است. در حالی که ورودی این صندوق از محل استخدام های جدید تغییر چندانی نداشته است. دولت ها نیز به دلیل کسری بودجه با تاخیر، بدهی خود را در قالب شرکت های عمدتا زیان ده به این صندوق ها پرداخت کرده اند. در نتیجه این صندوق ها، مالک طیف وسیعی از شرکت ها شده اند که یا چندان سودده نیستند یا به دلیل دخالت های سیاسی در عزل و نصب مدیران آن ها و تغییرات مداوم با تغییر دولت ها، دچار ناکارآمدی و زیان شده اند.
در چنین شرایطی و با این که در بسیاری از اسناد بالادستی، معضل صندوق های بازنشستگی و لزوم کاهش ناترازی آن ها به عنوان یک سیاست کلان مطرح شده است، اما در عمل دولت ها و مجلس ها، اراده سیاسی لازم برای این اقدام را نداشته اند. واقعیت هم این است که در وهله نخست و در کوتاه مدت مهم ترین اقدام، افزایش سن بازنشستگی است که تجربیات جهانی از جمله آخرین نمونه آن در فرانسه نشان داده است که هرگونه افزایش سن بازنشستگی تبعات اجتماعی و اعتراضی به دنبال خواهد داشت. بنابراین طبیعی است که اقدام در این زمینه باید با احتیاط دنبال شود.
در چنین شرایطی اظهارات نسنجیده و تعابیر غلط یک مقام وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و تعابیر هشدارآمیز وی می تواند اثر منفی بر فضای رسانه ای و اراده سیاسی اصلاح صندوق های بازنشستگی بگذارد. در ویدئوی منتشر شده، مدیرکل بیمههای اجتماعی وزارت کار با لحنی هشدارآمیز می گوید: «به زودی مجبوریم کیش، قشم و خوزستان را بفروشیم تا بتوانیم حقوق بازنشستگان را بدهیم»! هرچند این اظهارات با واکنش به موقع دبیر شورای اطلاع رسانی دولت همراه شد و وی در توئیتی نوشت: درخصوص بیدقتی و کجسلیقگی یک مدیر وزارت رفاه در بیان راهحلی نادرست برای حل ناترازی صندوقهای بازنشستگی، وزیر رفاه تاکید کرد موضع مذکور، شخصی و مؤکداً برخلاف سیاستهای دولت و اقدامات این وزارتخانه برای حل ریشهای و ساختارمند معضلات بجا مانده از گذشته است.
در نهایت این ادبیات نابجا برای یک هشدار بجا ما را به ضرورت بازخوانی معضل صندوق های بازنشستگی رهنمون می کند. سهم کمک دولت به صندوق ها از کل منابع بودجه عمومی از 12 درصد در سال 1393 به 15 درصد در بودجه 1402 رسیده است. همچنین نسبت پشتیبانی که نشان دهنده تعداد بیمه شدگان به مستمری بگیران است، در صندوق تامین اجتماعی از 6.1 در سال 1393 به 4.2 در سال 1400 رسیده است. این نسبت برای صندوق بازنشستگی کشوری از 1.07 در سال 1391 به 0.59 در سال 1400 رسیده است. شاخص سوم نیز فاصله میانگین سن بازنشستگی تا امید به زندگی (میانگین سن مردم ایران) است. این شاخص در سال 1330 منفی بود، به این معنا که میانگین سن بازنشستگی 56.9 سال و امید به زندگی 46 سال بود، اما با گسترش امکانات بهداشتی به ویژه پس از انقلاب به تدریج امید به زندگی در سال 1400 به 77 سال رسیده، اما سن بازنشستگی در همین سال 51.5 است. این فاصله نشان دهنده هزینه ای است که صندوق های بازنشستگی متحمل می شوند و در نهایت از جیب بودجه عمومی یعنی از جیب عموم مردم برداشته می شود و نتیجه آن را در کسری بودجه و تبعات تورمی آن می بینیم.
تردیدی نیست که اصلاح صندوق های بازنشستگی یک روند یک طرفه نیست که صرفا با افزایش سن بازنشستگی رقم بخورد، بلکه حتما باید موارد دیگری در اولویت باشد. باید تعهدپذیری دولت در پرداخت به موقع مطالبات و اصلاح روند سیاسی اداره این صندوق ها و شرکت های آن ها نیز به موازات در دستور کار قرار گیرد تا به تدریج در سال های آینده از بار فزاینده صندوق های بازنشستگی بر اقتصاد کشور کاسته شود.
عباس شمسعلی
رهبر معظم انقلاب دیروز در دیدار معلمان، آنها را پرورشدهندگان جواهر قیمتی «نسل نوجوان و جوان» و معماران آینده کشور خواندند.
این تعبیر بلند و خطاب قرار دادن معلمان به عنوان سربازان گمنام نظام اسلامی، از یک سو قدردانی از جایگاه و زحمات و ایثار معلمان و از سوی دیگر نشان از اهمیت و ارزش نظام آموزشی و تعلیم و تربیت در ساخت و پیشرفت کشور است. براساس همین جایگاه و نقش مهم است که رهبر انقلاب در دیدار روز گذشته بار دیگر به یک آسیبشناسی دقیق و کارشناسانه از مشکلات و موانع پیش روی نظام تعلیم و تربیت پرداختند که هر کدام در جای خود و مستقلاً نیازمند واکاوی و پیگیری است.
موارد و هشدارهایی همچون تبعات کمتوجهی آسیبزا به مدارس دولتی از جمله تضعیف عدالت اجتماعی، اثر منفی بیثباتی در مدیریت آموزش و پرورش طی سالهای اخیر تا امروز، غفلت از مهارتآموزی و گسترش آموزشهای فنی و حرفهای، اجرا نشدن درست و کامل سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، کمبود معلم متعهد و کارآمد بهدلیل سرمایهگذاری ناکافی بر روی تقویت زیرساختها و ظرفیتهای دستگاههای تربیت معلم، لزوم توجه به تألیف جذاب، بهروز و مبتکرانه کتابهای درسی همراه با گنجاندن مفاهیم اسلامی و معرفی مفاخر اسلامی و ایرانی، یادآوری خطای راهبردی برخی از مسئولین در گذشته از طریق کوچکانگاری و مزاحم و مصرفکنندهِ بیفایده دانستن آموزش و پرورش و تلاش و پیشنهاد ویرانگر برای خصوصیسازی و جدا کردن آموزش و پرورش از دولت در گذشته، لزوم نظارت مستمر آموزش و پرورش بر مدارس غیردولتی و موارد و تذکرات دیگری که یقیناً توجه، عبرتآموزی و تلاش برای عمل به آنها آثار و برکات فراوانی خواهد داشت.
اما گذشته از بخشهایی از بیانات و ارشادات دیروز رهبری که مخاطب آن معلمان و کادر آموزشی مدارس هستند و در جای خود عمل به آنها مهم و گرهگشاست، مخاطب بخش عمده این تذکرات و آسیبشناسی دقیق، مدیران ردههای مختلف کشور و مسئولان ارشد به خصوص در دولت، مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند.
مطالبه رهبری و بیان تذکراتی درخصوص کارهای مغفول واقعشده یا پیمودن مسیرهای اشتباه و خسارتبار در حوزه سیاستگذاریهای آموزش و پرورش به این معنی است که باید در اسرعوقت نسبت به جبران آنها اهتمام ورزید، چراکه در بسیاری از امور تا زمانی که بهصورت پایهای و از سطح مدارس کار اصولی صورت نگیرد، مشکلات بعدی در جامعه رفع نخواهد شد و مشکلات جدیدی نیز به آنها اضافه خواهد شد.
رهبری در همین خصوص با اشاره به اتفاقنظر بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان بر محور بودن مدرسه برای گرهگشایی از مشکلات کشور، فرمودند: «همانگونه که این متخصصان میگویند، اگر در ۲۰ سال قبل به موضوع مدرسه رسیدگی کرده بودیم امروز بسیاری از مشکلات وجود نداشت؛ بنابراین چاره کار در برنامهریزی صحیح و همت جدی برای اصلاح مدرسه است و همه مسئولان، تصمیمسازان، تصمیمگیران و آحاد مردم باید اهمیت حیاتی دستگاه آموزش و پرورش را درک کنند.»
حال باید دید مسئولان مخاطب این تذکرات و فراخوانده شده برای برنامهریزی صحیح و همت به خرج دادن در مسیر اصلاح نقصها و اشتباهات و کمکاریهای مرتبط با نظام تعلیم و تربیت، اینبار بهطور کامل سنگینی وظایف خود در این زمینه را درک میکنند؟
آیا نگاه مصرفکننده بودن آموزش و پرورش جای خود را به این نگاه درست خواهد داد که «تامین نیاز و بودجه مناسب برای نظام تعلیم و تربیت هزینه نیست بلکه سرمایهگذاری است»؟ آیا بساط ملموس بیعدالتی آموزشی منجر به بیعدالتی اجتماعی و شکاف رو به رشد آموزش و پرورش طبقاتی که نگرانی بهحق دانشآموزان و خانوادهها و رهبر انقلاب و سایر دلسوزان را در پی داشته است با تدبیر و احساس وظیفه مسئولان ، جای خود را به برابری و توزیع عادلانه امکانات و فرصتها خواهد داد؟ آیا ورود به موقع مسئولان میتواند فضای مدارس و فرهنگ و سرمایههای ارزشمند کشور را از چنگ مافیای کنکور و برخی موسسات و انتشاراتیهای متمول و سیریناپذیر نجات دهد؟
آیا این بیثباتی عجیب و تغییر مکرر و زیان بار وزرا در یک دهه گذشته تاکنون که به تعبیر رهبری گاهی تغییر معاونان، مدیران میانی و حتی مدیران مدارس را هم درپی میآورد و از این شاخه به آن شاخه پریدنها جای خود را به مدیریت با ثبات، کارآمد و مبتنی بر اسناد راهبردی و سند تحول و نقشه مترقی گام دوم پیشرفت خواهد داد؟
بیشک هرگونه تعلل و کمکاری و پرداختن به حواشی به جای عمل به وظایفی همچون رفع مشکلات آموزش و پرورش و نظام تعلیم و تربیت از سوی مسئولان، گناهی نابخشودنی است که آینده کشور را تهدید میکند.
حوادث ماههای گذشته در ایام اغتشاشات و حتی ماجرای به اصطلاح مسمومیت و بدحالی دانشآموزان در برخی مدارس که مانور و جنگ روانی شدید رسانههای معاند برای به تعطیلی کشاندن مدارس را نیز در پی داشت، نشان داد که دشمن و عقبههای داخلیاش برای مدارس و دانشآموزان برنامه دارند و این وظیفه مسئولان و مدیران کشور را بیشتر میکند.
از سوی دیگر، یکی از مهمترین کمبودها و شدیدترین نیازها که در سالهای اخیر در بسیاری از مدارس مورد کمتوجهی قرار گرفته است مسئله امور تربیتی و پرورشی و ترجیح دادن و سبقت گرفتن آموزش بر پرورش است آن هم در شرایطی که روزبهروز جولان شبکههای اجتماعی و برنامهریزی هدفمند دشمن برای اثرگذاری بر ذهن و روح دانشآموزان ایرانی بیشتر میشود.
این بخش شاید یک از مهمترین بخشهای بیانات دیروز رهبر انقلاب بود که فرمودند: «برنامههای پرورشی باید در مدرسه دیده بشود، در مدارس خبر چندانی نیست. باید امور پرورشی امتداد داشته باشد تا داخل مدارس. بسیاری از مدارس معاون پرورشی ندارند، مسئول پرورشی ندارند. باید حتماً تأمین بشود. باید کار پرورشی جذّاب باشد. بچهها را فراری نباید داد. باید جوری باشد که بچهها به طرف او جذب بشوند. تقویت و هویت ملی، تقویت عشق به میهن، تقویت پرچم ملی، تعلیم سبک زندگی اسلامی و ایرانی اینها در شمار اصلیترین کارهایی است که بایستی انجام بدهیم.»
حضور 12 ساله دانشآموزان از کودکی تا جوانی در بطن نظام تعلیم و تربیت کشورمان فرصت ناب و بینظیری است که نباید صرفاً به امور درسی متعارف اختصاص یابد و در کنار توجه به تعلیمات درسی باید با شیوههای نوین، جذاب، اقناعکننده و هدایتگر و اختصاص بودجه مناسب؛ امور تربیتی، فرهنگی، اعتقادی و تبیین مسائل مهمی همچون سبک زندگی ایرانی اسلامی، حجاب و ... مورد توجه جدی باشد. بیشک کمکاری در این حوزه و کمتوجهی به این فرصت طلایی که متاسفانه شاهد آن هستیم هزینههای مضاعف اجتماعی در آینده را بهدنبال خواهد داشت.
چطور ممکن است در نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی و نظام تعلیم و تربیت کشور مدارسی وجود داشته باشند که مسئول امور پرورشی نداشته باشند؟ آیا هیچ مدرسه یا مدیر آموزش و پرورشی در برابر نداشتن معلم ریاضی، فیزیک، شیمی و... بیتفاوت مینشیند؟ این تفاوت نگاه برای چیست؟
اکنون این مطالبه از مسئولان امر وجود دارد که نظام تعلیم و تربیت کشور که قرار است پرورش دهنده جواهرات قیمتی و تربیت آیندهسازان کشور باشد را دریابند و این فرمایش دیروز رهبری که فرمودند «به نظر بنده عبور از گردنههای دشوار پیشرفت که ما دنبال پیشرفت همهجانبه کشور هستیم، در این مسیر گردنههای دشواری وجود دارد، بدون کمک آموزش و پرورش عبور از این گردنهها ممکن نیست» را آویزه گوش و ملکه ذهن و دغدغه خود کنند.