مصطفی اقلیما
براساس آمار رسمی ۶۰ درصد کودکان کار متعلق به اتباع بیگانه هستند. یکی از عوارض وجود اتباع بیگانه غیرقانونی در کشور مساله کودکانکار است. بیشترین سهم اتباع بیگانه را اتباع افغانستانی تشکیل میدهند. این افراد از اوایل انقلاب به کشور آمدند و ماندگار شدند، برخی از آنها در این کشور اقامت گرفتند و برخی دیگر نیز اقامت قانونی دریافت نکردند. این افراد مسائلاجتماعی مانند کودکانکار را پدید آوردهاند. بیشترین حضور اتباع افغانستانی در استان تهران است. در حالحاضر در استان تهران ۳۵ هزار نفر دانشآموز بدون شناسنامه داریم. این دانشآموزان بیهویت و نامشروع نیستند، اما والدین آنها مجوز اقامتقانونی را در ایران ندارند. هنگامی که زمان تحصیل کودکان در این خانوادهها فرا میرسد مسئولان به دلیل حس انساندوستی به فرمانداری تهران اجازه تحصیل این دانشآموزان را میدهد. تمام این دانشآموزان خانواده دارند و باید از نظر مادی شوند و والدین کارگری میکنند. برخی از کودکان این خانوادهها سرچهارراه ها ایستاده و کسب درآمد میکنند. برای ریشهکنی معضل کودکانکار وزارت کشور باید بر قوانین موجود کشور به درستی عمل کند. براساس مصوبات مجلس و قوانین موجود در ساماندهی این افراد هیچ خلا قانونی وجود ندارد. قانون با افرادی که از این مهاجران غیرقانونی استفاده غیرقانونی و در مواردی مانند کودکانکار از این کودکان به عنوان برده بهرهکشی کنند برخورد قانونی و جدی میکند و مجلس نیز برای آنها مجازات تعیین کرده است. در صورت اجرای قوانین بسیاری از معضلات کودکانکار و اتباعبیگانه غیرمجاز در ایران حل خواهد شد. حلقه مفقوده برای حل مسائل اتباع بیگانه غیرمجاز در ایران اجرای کامل قوانین موجود در کشور است. اگر مسئولان قوانین را در وزارت کشور، نیرویانتظامی، قوهقضائیه کاملا اجرا کنند در نهایت شاهد ساماندهی این کودکان خواهیم بود و سرنوشت این کودکان مشخص خواهد شد. در این صورت این کودکان به همراه خانوادههای خود به صورت قانونی در ایران میمانند یا به کشور خود بازمیگردند و در هر صورت باید اصولی جمعآوری شوند و برای آن تمهیداتی اندیشیده شود. برخی از وظایف قانونی وزارتکشور، نیرویانتظامی … به درستی انجام نمیشود و به این دلیل شاهد افزایش آسیبهایاجتماعی هستیم. درصد کمی از این خانوادهها به ایران ترانزیت میشوند و اغلب این کودکان دارای خانواده هستند. برخی دیگر از این کودکان نیز در گروههایمافیایی کودکانکار مشغول به فعالیتاند و در اجاره یک فرد هستند. پدیده کودکانکار را در کلانشهری مانند تبریز با دومیلیون جمعیتشهری مشاهده نمیکنیم. اگر تمام دستگاهها در تهران نیز وظایف خود را بدرستی انجام دهند هیچ یک از مسائل ایجاد نمیشوند.
اولین بار بود که پس از آغاز و پایان نبرد با تکفیریها در سرزمین شام، رئیسجمهور سوریه به ایران میآمد. چشم دنیا به دفتر رهبر ایران بود، جایی که بشار اسد در آغوش آیتالله خامنهای پیروزمندانه و البته قدرشناسانه میخندید؛ ۶ اسفند ۹۷. هیجان پر از نشاط آن روز عصر جوانان ایرانی و غیرایرانی حامی مقاومت که در فضای مجازی بروز یافته بود، چند ساعت بعد روی خبر استعفای وزیر خارجه ایران، خنده ماسیده و بهت تلخی شد. ظریف چرا استعفا داد؟ همان زمان در توئیتر نوشتم: «دعوای ظریف و همکارانش در دولت یک دعوای داخلی است. میخواهد با قهر حلش کند؟ خودش میداند. اما حق نداشت برای یک گلایه داخلی، شب شادی محور مقاومت منطقه را اینگونه خراب کند. ظریف میتوانست یک دیپلمات حرفهای و در سطحی بالاتر از یک مصداق برای ضرب المثل "دیگی که برای من نمیجوشد... " باشد.»
دو سال و اندی بعد و در هفتههای پایانی دولتی که وزیر خارجهاش محمدجواد ظریف بود، نشر یک فایل صوتی از ظریف در شبکه ضد ایرانی اینترنشنال با محتوای دوگانهدیدن میدان و دیپلماسی و مقصر دانستن سردار قاسم سلیمانی، فرمانده میدان، در ناکامیهای دیپلماتیک بار دیگر بهت و این بار آمیخته با خشم را به جان جوانان ایرانی و غیر ایرانی حامی مقاومت ریخت. یک یادآوری هم دلها را بیشتر میسوزاند؛ یاد آنکه زمان آن استعفای قهری ظریف که ذکرش در ابتدای این وجیزه رفت، اویی که دلجویی کرد و با واژههایش ظریف را بالا برد و به آشتی کشاند، همین قاسم سلیمانی بود که حالا در دوران پس از شهادتش و وقتی زبان دنیایی برای دفاع از سیاستهای میدان ندارد، ظریف علیه او موضع گرفته و حرف زده و از قضا، اولین جایی هم که فایل گفتوگوی ظریف منتشر شده، اینترنشنال ضد ایرانی و ضد مقاومت و حامی تکفیریهاست! ظریف آن حرفها را ۶ اسفند ۹۹، دقیقاً دو سال پس از آن استعفای کذایی در گفتوگویی که با عنوان «تاریخ شفاهی ایران» و از سوی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری تهیه شده بود، بیان کرده بود و به شکلی نامعلوم! سر از اینترنشنال درآورده بود، در زمانی که دیگر ماههای پایانی وزارتش را میگذراند و دیگر، نه میدان و نه دیپلماسی دیگی نبود که برای او بجوشد، او داشت میرفت.
حالا باز دو سال و اندی گذشته و این بار در میانه شکوفایی دیپلماسی منطقهای دولت ایران و در دورانی که کسی میدان را و موشک را و انقلابیگری را مانع دیپلماسی فعال نمیداند، باز به میدان آمده و با نگارش جملاتی کوتاه و ظاهراً عمیق، تلاش میکند از خود و آنچه در سیاست خارجی این کشور انجام داده، دفاع کند. اما انگار آنچه را هم که خود انجام داده، دیگی ندیده که برای خودش بجوشد و زیر آن هم زده است!
ظریف در آن یادداشت کوتاه خودزنی میکند. قصدش دفاع است، اما مثل همان استعفای قهری و مثل همان فایل صوتی کذایی، به جای دفاع از خود، خودزنی میکند. همان ظریفی که ترکمانچای نامیدن برجام را برنمیتافت، حالا با دو خط جملهسازی ادبی، از ترکمانچای دفاع میکند و اینگونه مهر تأیید بر ادعای منتقدانش میگذارد که برجام او را ترکمانچایی دیگر میدانستند! اهداف بلند، از نگاه ظریف آرزوهایی هستند که فراتر از امکانات موجود پیش چشم قرار گرفتهاند و واقعبینانه ایجاد نشدهاند، اما با چنین نگاهی هیچگاه انقلاب اسلامی به وقوع نمیپیوست، جمهوری اسلامی بنیان نهاده نمیشد و دفاع در برابر متجاوزان بعثی رقم نمیخورد.
آرزوهای بزرگ، سنگهای بزرگ علامت نزدن نیستند، بلکه ارادههای بزرگتر میطلبد و سیاستهای زیرکانهتر تا از بالقوه به بالفعل تبدیل شود. اگر ما عزممان کوچک بود، نباید دیگران را بابت آرزوهای بزرگ سرزنش کنیم و اگر ما توانمان کم بود، نباید بکوشیم هدف یک ملت را قدر توان خودمان پایین بیاوریم.
از سویی حتی اگر بپذیریم که آرزوها و اهداف را در تنگنای امکانات دنیایی چارچوببندی کنیم، لازم است که حداقل از همان امکانات برآوردی درست و منطبق بر واقع داشته باشیم. مثلاً تصور نکنیم امکانات سیستم دفاعی ایران و امریکا در حدی است که امریکا با «یک» بمب میتواند «تمام» سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد و قبل از اظهاراتی اینگونه، درخواست رفتن به یک تور نظامی را بدهیم که اطلاعات دقیقی از سطح نظامی کشوری که وزیر خارجهاش هستیم، داشته باشیم. میبینید؟ مشکل ما با ظریف فقط در تئوریهای او نیست، حتی اگر تئوریهایش را هم بپذیریم، باز در عمل به مشکل برمیخوریم. حتی اگر تئوری ظریف را بپذیریم هم، تغییر مسیر دیرینه امریکا با ایران از دشمنی به دوستی و به راه آوردن دموکراتها با چند بار نشست و برخاست و قدم زدن کنار رودخانه، هدفی فراتر از امکانات و خیلی شعاریتر و حرکتی آرزومندانهتر و البته خسارتبارتر از هر آرزوی دیگری بود که از طریق همین محمدجواد ظریف به متن سیاست خارجی کشور آمد. از این مثالها کم نداریم. اعتماد به امریکاییها و آرزوی ماندن آنها بر سر عهد و پیمان – بهرغم تجربهای که از آنها داشتیم- آرزومندانهتر و فراتر از امکانات بود یا هدفی همچون ایستادن روی پای خود و مقاومت برابر تحریمها؟
ظریف میخواهد بر همه چیز برآشوبد و بتازد؛ گویی هیچ جای این سرزمین و هیچ جای این سیاست خارجی «دیگ او» نبوده و برایش مهم نیست در آن چه بجوشد و در این مسیر، آنقدر تند میرود که بر خودش هم میتازد!
جهش بزرگ نسلی در حوزه موشکی
محمد محسن چقازردي
سرانجام بعد از مدت 210 روز از خبر دستیابی ایران به موشک اَبَرصوت توسط سردار حاجی زاده و شروع حدس و گمان ها درباره ویژگی های آن، این شگفتی موشکی ایرانی در مراسمی با حضور رئیس جمهور و مقامات لشکری و کشوری رونمایی شد. موشک رونمایی شده مزین به اسم بامسمای فتّاح از صفات الهی با هدف عبور از سپرهای دفاع موشکی عمدتا لایه های دفاع موشکی رژیم صهیونیستی و کشورهای حاشیه خلیج فارس طراحی و ساخته شده است. این موشک اولین موشک نیروی هوافضا با چنین قابلیتی نبوده و نیست اما ویژگی خاص که آن را نسبت به برخی برادران دیگر خود متمایز می کند اضافه شدن موتور با نازل متحرک در بخش کلاهک موشک علاوه بر بالک های کنترلی خود کلاهک است؛ که باعث می شود کلاهک بتواند در فاز میانی مسیر که هوا بسیار رقیق تر است؛ مانور های کنترل شده بدهد تا پیش بینی مسیر آن برای سامانه های پدافندی بسیار نامحتمل شود. از دیرباز آرزوی فرماندهی مرکزی ایالات متحده در غرب آسیا موسوم به سنتکام اجتماع و شبکه سازی سیستم های پدافندی کشورهای حاشیه خلیج فارس برای مقابله با برنامه موشکی ایران بوده است اما این آرزو به دلیل اختلاف های سیاسی اعراب هیچ گاه میسر نشد گرچه آن ها برای تهیه سیستم های گران قیمت موشکی همانند پاتریوت و تاد هزینه زیادی کرده و می کنند. جمهوری اسلامی در ابتدا برای غلبه به چنین سامانه هایی راه اشباع آن ها را از راه شلیک تعداد زیادی موشک در پیش گرفت.
با گذر زمان اما مسئله کیفی سازی نیز به دستور کار افزوده شد و فاکتورهای مختلفی برای ضدموشکی در اولویت قرار گرفت. از کاهش سطح مقطع کلاهک تا استفاده از مواد غیرفلزی و کامپوزیتی و جاذب رادار تا فناوری جدایی کلاهک از بدنه اما بالاترین سطح فناوری ضدموشکی توانایی مانور موشک در سرعت های بالاست. مفهوم موشک هایپرسونیک یا اَبَرصوت اصطلاح جدیدی است که در بین جامعه سیاستمداران و نخبگان علمی حوزه هوافضا مطرح شده است؛ تعریف واحد و دقیقی از آن وجود ندارد اما وجه مشترک آن ها عبور از پرتابه های بالستیک با منحنی مسیر پروازی سهموی و ساده به پرتابه های با قابلیت با سرعت بالاتر و مانور در بخش هایی از مسیر برای پیچیده تر کردن ضدموشکی است. از اواخر قرن بیستم و شروع برنامه دفاع موشکی ایالات متحده، کشورهای رقیب و مقابل آن نظیر چین، روسیه و کره شمالی رو به سوی نیروی موشکی با قابلیت عبور از چنین سامانه هایی آورده اند.
سلاح هایی را که توسط چند کشور مدعی ساخته شده است می توان در دو دسته تقسیم کرد؛ یک موشک های بالستیکی که دارای کلاهک های گلاید شونده هستند نظیر دانفنگ-17 چین که کلاهک موشک طراحی کوه شکلی دارد و فاز میانی مسیر را عمدتا مانند هواپیما اما با سرعت بیش از 5 برابر صوت و در داخل جو می گذراند چنین طراحی علاوه بر مزیت غیرقابل پیش بینی بودن مسیر به دلیل ارتفاع پروازی پایین تر کشف آن توسط رادار هشدار زودهنگام بسیار دیرتر رخ می دهد. هزینه تحقیق و توسعه چنین موشکی بسیار سرسام آور است و تنها برای استفاده کلاهک های غیرمتعارف توجیه اقتصادی و عملیاتی دارد. فتاح سوخت جامد ایرانی با برد تاکتیکی 1400 کیلومتر در بخش هایی از مسیر پروازی (فاز میانی) سرعتش به 12 تا 13 ماخ می رسد. زمان آماده سازی پایینی دارد و مهم تر آن که قیمت تولیدی آن اجازه تولید با کمیت بالاتر آن را می دهد.
تاکنون روسیه با دو موشک عملیاتی (کینژال و زیرکن دریا پایه)، چین با دانفنگ-17، کره شمالی با یک نمونه موشک جزو کشور هایی با سامانه های موشکی اَبَرصوت عملیاتی هستند و ایالات متحده نیز 7 پروژه هایپرسونیک در دست طراحی و تست دارد که یک نمونه آن عملیاتی شده است. افزون بر این،رونمایی از هایپرسونیک در شرایطی انجام میشود که سطح تهدیدات آمریکا و رژیم صهیونیستی در ماههای اخیر علیه تمامیت ارضی ایران افزایش یافته است و رونمایی از این نوع سلاح مخرب نوعی هشدار به دشمنان نظامی اسلامی است که پس از این باید در هر گونه اقدامی علیه ایران همه جوانب را در نظر بگیرند.در مجموع هر چه تلاش های آمریکا و ایادی آن برای از ریل خارج کردن قطار توانمندیهای جمهوری اسلامی بیشتر میشود، اراده نیروهای مسلح هم برای ارتقای بنیه دفاعی آهنین میشود و تولید موشک هایپرسونیک همه رشتههای دشمنان برای ضربه زدن به تمامیت ارضی ایران را پنبه خواهد کرد و این مسیر پیشرفت همچنان ادامه خواهد داشت.
دوم، این جریان به دولت و بهرهمندی از امکانات مادی آن وابسته است که این امر در جامعه دوقطبیشده کشور موجب کاهش مقبولیت و پیشداوری درباره آنان شده است. این وابستگی از جنبه دیگر نیز به این جریان ضربه زده است. آنان بیشتر از اینکه در مقابل جریانهای دیگر به توان علمی خود تکیه کنند، به پشتوانههای سیاسی خود تکیه میکنند؛ ازاینرو حکایت آنان حکایت صنعت خودروسازی است که پس از چند دهه هنوز توان رقابت با دیگر خودروها را نداشته و با اتکا به انحصارات روی پای خود ایستاده است.
سوم، طرح یک اندیشه مستقل مبتنی بر گذار از مراحل جنینی، طفولیت تا بلوغ است. برای رسیدن به مرحله بلوغ، مسیری طولانی ازجمله وفاداری به روشهای علمی باید طی شود. روشهای علمی در نقد اندیشهها، طرح نظرات، نقدپذیری، انعطافپذیری، دوری از تعصب و تصلب الزامی است.
چهارم، برخورد ایدئولوژیک با مباحث علمی، ضعف مهم این نوع نگاه است. اینان مباحث علمی را در یک دوقطبی ضلالت و هدایت میبینند؛ درحالیکه با نظریههای علمی که در مقام تبیین واقعیت خارجی، توصیه و پیشبینی هستند، نمیتوان اینگونه برخورد کرد. مطالعه عمیق اندیشهها و نقد دقیق آنها نشان میدهد که هیچ مکتب بشری را نمیتوان صددرصد خطا دانست.
پنجم، چنانچه گذشت این جریان فکری هنوز در مرحله ابتدایی به سر میبرد؛ ازاینرو ادعاهای بزرگ هیچ تناسبی با این مرحله ندارد. تبیین به دور از هرگونه شعار و ارائه شفاف ادعا و دلایل و در معرض نقد قراردادن آنها میتواند به رشد این ادبیات کمک کند.
ششم، یکی از راههای بازشدن مسیر علمی، گفتوگو و مناظرات علمی است؛ اما به دلایلی مناظره با این گروه از جذابیت لازم برخوردار نیست. یکی از آنها احتمال تبعات برای فرد مناظرهکننده است. دوم ادبیات تهاجمی این گروه است که مناظره و گفتوگو را از فضای علمی خارج میکند و به گونهای جنبه شخصی پیدا میکند که میتواند برای مناظرهکننده تبعات داشته باشد. سوم به جای نقد اندیشه به نقد صاحبان اندیشه پرداخته میشود. بهعنوان مثال دکتر درخشان در مناظره با دکتر غنینژاد، در نقد راسل به جای نقد اندیشه او به بیان اصل و نسب و حواشی مربوط به آن پرداخت. این مناظره صرفنظر از درستی و نادرستی ادعاهای طرفین، یک نمونه از این نوع ادبیات است که کمکی به ارتقای سطح دانش نمیکند. اینگونه مواجهه با مسائل اندیشهای موجب بیحاصلشدن این نوع مناظرات و استقبالنکردن از این اندیشه و درنهایت رشدنیافتن این جریان و باقیماندن در همان سطح ادعاهای بدون دلیل خواهد بود و نهتنها مجامع علمی، اقبالی به این نوع فکر نشان نخواهند داد، بلکه سیاستگذار نیز پس از مشتی تعارفات سیاسی، در مقام اجرا به دلیل ناپختگی علمی، اعتنایی به این نوع فکر نخواهد داشت و این در حالی است که الزاما همه نکاتی که این نگاه مطرح میکند، خطا نیست.
با توجه به نکات یادشده، به نظر میرسد تفکر جهادی و انقلابی در عرصه علم، راه درازی در پیش دارد که در صورت به دست آوردن پختگی لازم میتواند در آینده در مجامع علمی طرح شود.
سعدالله زارعی
دیروز در حضور رئیسجمهور از موشک «فتاح» رونمایی شد. در دقایق اولیه دیروز پیش از این، فرمانده هوا فضای سپاه در توئیتی کوتاه نوشت «طلوع سهشنبه، طلوع خورشید در یک روز عادی نیست، خورشید امروز با فتاح طلوع میکند». حدود 9 ماه پیش و در مراسم سالگرد شهید عظیمالقدر «حسن طهرانیمقدم»، سردار حاجیزاده اعلام کرد همکاران او دستاندرکار ساخت یک موشک بالستیک هایپرسونیک میباشند که سرعت بالایی دارد و در جو و خارج از جو میتواند مانور کند. وی در آن اعلام رسانهای گفته بود، این موشک از همه سامانههای سپر موشکی عبور میکند و بعید است که حتی
تا ده سال آینده، فناوری که بتواند با آن مقابله کند، پدید آید.
دیروز موشک فتاح با برد 1400 کیلومتر و سرعتی معادل 16000 کیلومتربر ساعت بهطور رسمی رونمایی گردید. سردار حاجیزاده اعلام کرد با رونمایی این موشک، ایران در ردیف چهارمین قدرت نظامی دنیا از حیث داشتن این فناوری قرار گرفته است. تولد موشک فتاح در نوع خود یک اتفاق راهبردی است. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1- در سطح بینالمللی فشار زیادی به ایران وارد شد تا تولید موشکهای برد بلند خود را متوقف گرداند؛ چه رسد به اینکه به سیاست تهاجمی افزایش کیفیت و کمیت موشکهای خود ادامه دهد. البته مشکل اصلی غرب با ایران در این خصوص داشتن چنین موشکهایی نیست. هرچند اگر ایران نداشت و درصدد خرید از آنان برمیآمد، هرگز حتی موشکهایی با کیفیت پایینتر را هم به ایران نمیدادند. مشکل اصلی غرب با ایران این است که این جنگافزارهای راهبردی، توسط خود ایرانیها تولید میشود، بدون آنکه به جایی متکی باشند. یک تحلیلگر امور دفاعی و امنیتی مؤسسه واشنگتن نوشته است «ایران از نظر فناوری ساخت موشکهای بالستیک بسیار قوی است و در اسنادی که به دست اسرائیل افتاد کاملاً مشخص بود که ایران میتواند موشکهای قویتر از شهاب 3 با سوخت جامد را برای پروژه فضایی خود تولید کند». البته موشک فتاح ارتباطی با پروژه فضایی ایران ندارد؛ اما با توجه به قدرت تخریبی آن و ایمنی که در مواجهه با اقدامات پدافندی دارد، یک رویداد راهبردی محسوب میشود. برد مؤثر این موشک و اعلام 1400 کیلومتر هم دارای معانی است و لذا رژیم صهیونیستی بیش از دیگران درباره این موشک سخنپراکنی کرد که ترکیبی از اظهار نگرانی و در ظاهر کماهمیت شمردن آن بود.
2- مختصات فتاح نه تنها دیروز که رونمایی شد اعلام گردید، حتی حدود 9 ماه پیش یعنی در آبان 1401 - و درست در مراسم سالگرد شهید حاج حسن طهرانیمقدم، فرمانده هوافضای سپاه از عنقریب بودن رونمایی این موشک خبر داد و آنچه که از نظر فنی و حفاظتی قابل بیان بود را آن روز هم اعلام نمود. در آن زمان از اهمیت راهبردی و مختصات فنی این موشک پرده برداشته شده بود. این موضوع از نظر حفاظت اطلاعات، محل تأمل و اشکال است چرا که دشمن را روی پروژه حساس مینماید و امکان اقدام نظامی علیه آن را فراهم میکند. اما مسلماً در این صحنه، حفاظت از اطلاعات پروژه، بهطور جدی مدنظر قرار داشته و در همان حال متولی پروژه به این نتیجه قطعی رسیده است که علیرغم آنکه حدود ده ماه دیگر به رونمایی و قرار گرفتن در چرخه دفاعی کشور مانده، دشمنان چه از طریق اقدام مستقیم و چه از طریق جواسیس قادر به رخنه و شناسایی محل پروژه و آسیبزدن به آن نیستند. اهمیت این موضوع بسیار بیشتر از خود موشک فتاح میباشد. جالب این است که نتانیاهو و سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی چندین سال پیش با اشاره به اسناد دزدیده شده، از اینکه ایران در آستانه رسیدن به موقعیتهای بیبازگشت نظامی است، خبر داده بودند و در این فاصله هم مقامات امنیتی و نظامی رژیم دائماً از ضرورت حمله به تأسیسات ایران خبر میدادند اما حتی در آشوبهای اخیر، جرأت اقدام نیافتند. در نهایت حدفاصل اعلام تا رونمایی سپری شد، در این دوران رژیم غاصب به دلیل قرار گرفتن در قوس بحران داخلی، به مسکنی نیاز داشت و حمله به تأسیسات حساس تولید فتاح میتوانست در حکم این مسکن باشد. انفعال و بیتحرکی رژیم صهیونیستی در این دوره حدود ده ماهه و به تعبیر دقیقتر از زمانی که این پروژه شروع شد، بیانگر ناتوانی این رژیم در ردیابی پروژه و آسیب وارد کردن به آن میباشد.
3- اضافه بر فضا و قدرت توفنده نظامی ایران در فضا، در سالهای اخیر شاهد تحولات استراتژیکی در «دفاع مؤثر دریایی» هم بودهایم. وبگاه آمریکایی «19 فورتی فایو» 4 مرداد سال گذشته به قلم «هریسون کاس» نوشت «دو دشمن اصلی آمریکا، روسیه و ایران دارای اژدرهای فراحفرهزایی هستند. آلمان و ایالات متحده تنها کشورهای دیگری هستند که میتوانند سلاحهایی برای مقابله با این جنگافزار جدید بسازند.» این وبگاه نظامی نوشت «اژدر فراحفرهزای «حوت» ایران که در سال 1385 در یک رزمایش رونمایی شد، میتواند از یک فراحفره برای حرکت با سرعت بالا در آب استفاده کند. سرعت این موشک زیردریایی دستکم چهار برابر اژدر معمولی زیرآبی است.»
گزارشات مراکز تخصصی نظامی بیانگر آن است که «فراحفرهسازی» قابلیتی در کلاهک اینگونه اژدر است که در آن با تولید حبابهای بخار که از نوک دماغه و پوسته خود خارج میکند، لایهای از گاز در اطراف آن شکل داده و بدینوسیله اژدر را از تماس مستقیم با آب دور میکند. تنها دو کشور ایران و روسیه دارای اژدری با این قابلیت میباشند. این اژدر که در خارج «ماهی نهنگخوار» هم خوانده شده است، قابلیت پرتاب از شناور یا از زیردریایی با عمق 100 متر را دارد. در واقع آنچه دیروز در دنیا در مورد موشک فتاح مطرح گردید، به نوعی بیانگر تکمیل زنجیره دفاعی توأمان ایران در هوا، زمین و دریا میباشد. اعتراف دنیا به اینکه «فتاح» و «حوت» در ردیف بالاترین کلاس نظامی دنیا به حساب میآیند، قدرت دفاعی تهاجمی ایران را به تصویر میکشد.
۴- رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم سیوچهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام فرمودند، دو عنصر «ایمان» و «امید»، مهمترین سرخط حضرت امام در طول دوران مبارزه و پس از آن بوده است و بعد فرمودند آنچه من از شما - پیروان حضرت امام - میخواهم این است که به این دو عنصر بارز توجه داشته باشید. بعد اندرز دادند که هر کسی که ایمان و امید مردم را به نحوی تضعیف کند، در خط دشمنان قرار دارد.
آنچه درباره پیشرفت موشکی و رسیدن ایران به موقعیت ابرقدرتی در عرصه نظامی گفته میشود، ترکیب ایمان و امید در مجموعههای جوانی بوده که قاعدتاً در چرخه اداره کشور چندان به چشم نمیآیند، اما با اقدامات حیاتی و غریبانه خود کشور را بیمه میکنند. یک لحظه تصور کنیم که این جوانان و این دستاوردهای حیاتی آنان نبودند و ما در چرخه تحول جهانی میخواستیم درصدد جایگاه مناسب ملت ایران باشیم. چطور میتوانستیم؟ آیا با اولین حرکت، پای ما را نمیشکستند؟ آیا از داخل خلیجفارس و یا از یک پایگاه نظامی، با یک هجوم ساده، ایران را سرکوب نمیکردند. امروز نه تنها این اقدام برای آنان امکانپذیر نیست، حتی علیرغم خبر یافتن قبلی آنان که به صورت رسمی و توسط خود مسئول پروژه بیان شد، نتوانستند هیچ کاری و به تعبیر حضرت امام هیچ غلطی بکنند.
ما توانمندی ساخت نه فقط تجهیزات نظامی بلکه تجهیزات بسیار حساس غیرنظامی مثل ساخت توربینها را هم داریم و میتوانیم فقط از طریق فروش قطعات حساس، اقتصاد کشور را از وضع متزلزل کنونی خارج کنیم.
۵- رونمایی از موشک هایپرسونیک میتواند یک پیام آشکار برای دولتهایی داشته باشد که بر سر راه منافع ملت ایران دست به اقدامات غیرقانونی، خودسرانه و متجاسرانه میزنند. این توانمندی فقط نباید در بعد دفاع نظامی به عنوان یک موشک بازدارنده عمل کند، بلکه باید در جنبههای اقتصادی و سیاسی نیز بازدارندگی خود را نشان دهد. چرا در حالی که دشمن در اعمال جنگ علیه ملت ایران، میان صحنههای نظامی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و حتی دیپلماتیک تفکیک نمیکند و هر عرصهای برای او عرصه تهاجم به ملت ایران محسوب میشود و اگر بتواند در ورود به آن تردید نمیکند، ما باید میان تهدیدات دشمن تفکیک کنیم؟ ما باید به دشمن بگوییم، نتیجه توسل او به تحریمهای غیرقانونی علیه منافع ایران، حتماً تخریب منافع او به هر وسیله ممکن از سوی ما خواهد بود. توانمندی نظامی ایران میتواند بازدارندگی اقتصادی و سیاسی هم داشته باشد. البته روشن است که ما دنبال تنش نیستیم، اما میگوییم اقدام محدودیتزا، اقدام محدودیتزا را در پی میآورد. این منطقی بازدارنده است نه تنشآفرین.