صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۷:۱۴  ، 
شناسه خبر : ۳۵۰۳۲۷

بیشترین تسهیلات بانکی کجا می‌رود؟

مجتبی رحیمی

بر اساس آمار رسمی، پایه پولی با افزایش ۴۲.۴ درصدی در طول سال گذشته مواجه شده و به ۸۶۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. بررسی‌ها نشان می‌دهند که بدهی‌های بخش دولتی به بانک مرکزی در پایان سال ۱۴۰۱ به ۲۷۲ هزار میلیارد تومان رسیده که رشدی ۵۲.۱ درصدی را در این سال نشان می‌دهد. با این حال این رقم در سال ۱۴۰۰ معادل ۲۰ درصد رشد کرده بود. به نظر می‌رسد که دلیل اصلی افزایش قابل توجه بدهی دولت و شرکت‌های دولتی به بانک‌ها، شیوه ابداعی دولت برای جبران کسری بودجه است.

در واقع، دولت معتقد است با این روش تورم ایجاد نخواهد شد. اما آمار زیان دهی شرکت های دولتی نشان می دهد که آن ها تنها واسطه بین دولت و بانک ها هستند و در عمل تغییری ایجاد نشده است. به طور خلاصه، وقتی دولت از شرکت‌های دولتی استقراض می‌کند، این شرکت‌ها از بانک‌ها وام می‌گیرند و بانک‌ها نیز کسری خود را با اضافه برداشت از بانک مرکزی جبران می‌کنند، پایه پولی و نقدینگی افزایش پیدا کرده و باعث ایجاد تورم می‌شود.

این موضوع در حالی اتفاق می افتد که مردم برای دریافت یک وام کوچک باید مدت ها منتظر بمانند. آمارها نشان می دهند هرچقدر سهم پرداخت تسهیلات به دولت بیشتر می شود، سهم پرداخت به مردم کاهش پیدا می کند. برای مثال، سهم مسکن از تسهیلات بانکی به ۵.۷ درصد رسید که کم‌ترین میزان از سال ۹۹ تاکنون است. بر اساس آمار، سهم تسهیلات ساخت مسکن از تسهیلات کل نظام بانکی به کمترین میزان خود از سال ۱۳۹۹ رسیده است، همچنین در ۱۱ سال گذشته، سال ۱۴۰۲ رتبه دوم کمترین پرداخت تسهیلات به حوزه مسکن را در اختیار دارد.

با چنین وضعیتی از یک سو شاهد ادامه تورم و بدهی بیشتر شرکت های زیان ده دولتی به شبکه بانکی خواهیم بود، و از سوی دیگر وضعیت اقتصادی مردم بدتر خواهد شد.

صادرات نظامی متعارف به ۴۰کشور دنیا
محمود عباس‌زاده مشکینی
در جهان معاصر، انقلاب اسلامی خودش دارای موضوعیت است؛ چرا که در عصر حاضر گفتمان لیبرال‌دموکراسی، ملت‌ها را به سمت جهان بدون خدا هدایت و دین و ایدئولوژی‌ها را یکی پس از دیگری حذف کرده است و درواقع اومانیسم را به صورت همه‌جانبه دنبال می‌کند، در این شرایط انقلاب اسلامی پدیده‌ای است که در مقابل این جریان قرار گرفته و این اتفاق در قلب جهان اسلام رخ داده و طبیعی است جبهه غرب با تمام توان علیه نظام اسلامی به میدان بیاید تا بتواند این گفتمان دینی را از سر راه بردارد.
البته آن‌ها هیچ‌گاه نتوانستند چنین کاری را انجام دهند و در حال حاضر گفتمان انقلاب اسلامی و سبک زندگی مؤمنانه در آسمان سیاست می‌درخشد و گفتمان انقلاب از چارچوب مرز‌های خود خارج شده، بخش‌هایی از جهان را فرا گرفته است به‌طوری که اغلب آزادیخواهان جهان گفتمان انقلاب اسلامی، تصویر شهید سلیمانی، حضرت امام و رهبر معظم انقلاب را به‌ویژه در منطقه به‌خوبی می‌شناسند؛ بنابراین تشکیل جمهوری اسلامی یک دستاورد بزرگی در عصر جدید بوده است که سایر دستاورد‌های ما در عرصه‌های اقتصادی، نظامی و فرهنگی به مانایی و اقتدار اصل این نظام کمک می‌کند و این موضوع در مقابل یک گفتمان دیگر یعنی لیبرالیسم قابل تعریف است.
از سوی دیگر گفتمان انقلاب اسلامی خودش در برابر سیل حرکت ویران‌کننده لیبرالیسم قله محسوب می‌شود، چراکه کشورمان در زمان جنگ شرایطی داشت که کشور‌های خارجی حتی اسلحه‌های ساده و سیم خاردار هم به ما نمی‌دادند، اما در شرایط فعلی جمهوری اسلامی به بیش از ۴۰ کشور دنیا ابزار‌های نظامی متعارف صادر می‌کند و حتی به‌زعم کشور‌های غربی، جمهوری اسلامی با پهپاد‌های خود توانسته است نتیجه جنگ را در اوکراین تغییر دهد، بنابراین در حوزه انرژی هسته‌ای، هوافضا و تولید سلول‌های بنیادی ایران به یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان علم و تکنولوژی در دنیا تبدیل شده است و این به معنای فتح قله‌های مختلف است. باید توجه داشت که همه این موارد از پایه‌های قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی است.
حفظ جمهوری اسلامی در چنین شرایطی از اوجب واجبات است و دشمن آن‌قدر از پیشرفت‌های ایران عصبانی است که یک دهه قبل به ترور و شهادت دانشمندان هسته‌ای ما هم روی آورد، چرا که هر نهادی که در راستای حفظ، تقویت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران قدم بردارد، آن‌ها را دچار کینه خواهد کرد و سپاه پاسداران هم به‌عنوان بزرگ‌ترین سازمان ضدتروریستی جهان و یک نهاد مردمی، جبهه غرب را عصبانی کرده است و آن‌ها از سپاه سیلی‌های سنگینی خورده‌اند، از این رو طبیعی است که با این نهاد مردمی مشکل داشته باشند. 
 
اتمام طرح‌های ناتمام اقدامی راهبردی در دولت سیزدهم
رسول سنائی‌راد

دولت سیزدهم را می‌توان میراث‌دار بزرگ طرح‌های ناتمام کشور دانست که عددی از ۶۲ تا ۸۰ هزار را شامل می‌شود که از این تعداد ۵ تا ۶ هزار آن طرح‌های کلان و ملی به‌حساب می‌آیند.
طرح‌هایی که برخی از آنها، حدود ۳۰ سال پیش کلنگ‌زنی شده و هنوز به افتتاح نرسیده، گرفتار فرسودگی شده یا اتمام آن دیگر قابل توجیه نیست.
دلایل بروز این وضعیت آسیبی و خسارت‌بار را می‌توان در موارد زیر جست‌و‌جو کرد:
۱- جزیره‌ای فکر کردن مسئولان و ندیدن طرح‌ها در ارتباطی سازمان‌یافته با سایر بخش‌ها که گاه با فشار و پیگیری طرحی آغاز شده، ولی در ادامه به‌دلیل قرار نداشتن در زنجیره‌ای از تولیدات و خدمات، اتمام آن بی‌فایده تشخیص داده شده و کنار گذاشته شده است.
۲- حاکمیت نگرش محلی بدون نگاه کلان و ملی که برای کسب محبوبیت و اعتبار از سوی مسئولان و کارگزاران و عمدتاً نمایندگان مجلس دنبال می‌شود و به کلنگ‌زنی و آغاز طرح‌هایی انجامیده که بعداً در نگاه ملی کم‌اهمیت یا غیرضرور تشخیص داده شده و منابع برای تداوم و اتمام آن تأمین نشده است.
۳- به چالش افتادن منابع و اعتبارات ملی و از اولویت افتادن اعتبارات عمرانی برای تأمین هزینه‌های جاری کشور که از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ اعتبارات عمرانی از ۲۴ درصد بودجه سال به حدود ۱۱ درصد رسیده و گاه بخشی از آن برای تأمین هزینه‌های جاری مصرف شده است.
۴- تحریم‌های ظالمانه دشمن که هزینه اجرای طرح‌های ملی، به‌ویژه طرح‌های صنعتی با فناوری پیشرفته را دچار کندی روند اجرا و متوقف کرده است. البته در کنار عوامل فوق باید به سوءمدیریت و سوءاستفاده‌های مدیریتی هم اشاره کرد که به زمان‌بر شدن اجرای طرح‌ها یا توقف آن‌ها انجامیده است.
پیامد انباشت این طرح‌ها برای کشور بسیار خسارت‌بار است و موجب هدر رفتن سرمایه‌های ملی، قفل شدن ثروت‌های بزرگ، دچار شدن به فرسایش قبل از افتتاح، ضربه به روند رشد و پیشرفت کشور و از همه مهم‌تر ضربه به حیثیت و اعتبار نظام و تبدیل به نماد ضعف کارآمدی شده است.
با وجود چنین پیامد‌های خسارت‌باری، روند کلنگ‌زنی و آغاز طرح‌ها در گذشته همچنان ادامه داشت و انباشت آن به وضعیتی انجامید که از آن با تعبیر «تبدیل کشور به گورستان طرح‌های نیمه‌تمام» یاد می‌شد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم، سیاست مرتبط با این مسئله راهبردی، عدم طراحی و آغاز طرح جدید و تکمیل همان طرح‌های ناتمام اعلام شد که فقط همان طرح‌های ملی اولویت‌دار به حداقل ۶۰۰ هزارمیلیارد تومان اعتبار نیاز داشت. فایده اولویت‌بخشی به تکمیل طرح‌ها و راه‌اندازی آن‌ها این است که علاوه بر کاهش خسارت‌های ناشی از توقف و ناتمام‌ماندن که پیش‌تر به آن اشاره شد، می‌توان با به‌ثمر رساندن این ثروت‌های قفل‌شده و راکد، از محل درآمد یا منافع آن، با افزایش تولید، منابع لازم برای تکمیل سایر طرح‌ها را نیز تأمین نمود. به عنوان مثال وقتی یک طرح عظیم نفتی یا پتروشیمی به بهره‌برداری می‌رسد، به افزایش تولید و تأمین درآمد قابل‌توجهی منجر شود که علاوه‌بر مستهلک کردن هزینه‌های مربوط به خود، به تأمین هزینه سایر طرح‌ها هم کمک کند. یا تکمیل و اتمام یک طرح بزرگراهی در کشور به صرفه‌جویی در مصرف سوخت و آزادسازی منابعی می‌انجامد که می‌تواند در تکمیل طرح دیگری به‌کارگیری شود.
با این نگاه بوده که در دولت جدید، اتمام طرح‌های کلان ملی مثل راه‌آهن بستان‌آباد، پتروشیمی بهبهان، آبرسانی خوزستان، طرح‌های بیمارستانی، طرح ال‌ان‌جی، فاز ۱۴ پارس جنوبی و... در دستور کار قرار گرفت و با موفقیت به پایان رسید. نتیجه این اولویت‌بخشی نه‌تن‌ها معافیت از خسارت باقی‌ماندن طرح‌ها به شکل راکد و بلااستفاده، بلکه ایجاد منابع جدید برای تکمیل سایر طرح‌ها در کنار افزایش خدمات به مردم و ایجاد رضایتمندی بوده است.
جالب اینکه بسیاری از این طرح‌ها، وقتی به پایان رسیده و افتتاح می‌شود، رقبای دولت اعلام می‌کنند که متعلق به دولت‌های قبلی بوده است.
اما این اقدام راهبردی را می‌توان مصداق اتم همان ضرب‌المثل معروفی دانست که می‌گوید: «کار را آن کس انجام داد که تمام کرد».

قله ای که نزدیک است
دکتر کمیل خجسته
زمینی را تصور کنید که به دو بخش تقسیم شده باشد. یک سمت آن خشک و سمت دیگرش پر آب و دار و درخت باشد. کسی در قسمت خشک و عقب افتاده ایستاده و می‌گوید ای اهالی این سرزمین به زودی این جا آبادی خواهد شد! عده‌ای در مخالفت او نمودارها را به میان می‌کشند. نمودار تورم، وضعیت گرانی و... که ای بابا! این نمودارها نشان می‌دهد ساکنان این سرزمین در چه وضعی هستند و آن دیگران در چه شوکت و مکنتی زندگی می‌کنند. بله! آن‌ها درست می‌گویند. منتها اشتباه تحلیلی شان این است که آن‌ها نمودارها و دماسنج و رتبه‌سنج دو سرزمین را نشان می‌دهند؛ در حالی‌که کسی که دارد خبر از آبادی می‌دهد، علاوه بر آن دو، به عنصر سومی هم نگاه می‌کند: مانع و سدی که بین این دو زمین قرار گرفته و موجب این تفاوت شده است. این سد و مانع چیست؟ آمریکایی‌ها چند سالی است که می‌گویند در مقابل ایران از «نظام تحریمی» استفاده می‌کنند. نظام تحریمی را «ریچارد نفیو» معمار تحریم‌های ایران این گونه تعریف کرده که «چارچوب اعمال تحریم‌ها با مجموعه‌ای از قوانین و رفتارهای نظام‌مند ایجاد می شود که نقض آن ها نقض نظام کلی تحریم خواهد بود و می‌تواند همه نوع فعالیتی را در بر بگیرد و محدود به فعالیت اقتصادی نیست.» نظام تحریمی از دوران اوباما با راهبرد «درگیرسازی» و ایجاد درد آغاز و در دوره‌های ترامپ و بایدن با «الگوی فشار حداکثری» دنبال شد.آمریکایی‌ها برای این که بتوانند این نظام تحریمی را اعمال کنند خود را مستظهر و متکی به چیزی به‌نام نظام آمریکایی حاکم بر جهان می‌دانند. آن‌ها بعد از «فروپاشی شوروی» در سال 1990م با توجه به قدرتی که داشتند، اعلام کردند که جهان وارد «نظم نوین جهانی» شده که در آن آمریکا قدرت برتر دنیاست. آمریکایی چنان قدرتمند که توانست در آن زمان ارتش 28 کشور از 5 قاره را به عنوان متحد کنار خود بیاورد و به بهانه جنگ با صدام وارد منطقه غرب آسیا شود.این نظم جهانی آمریکایی در مواجهه با ایران از سه ابزار مهم برای اعمال نظام تحریمی استفاده می‌کند. نظام تحریمی که مانند یک سد و مانع بین دو سرزمین عمل می‌کند و همان دو سرزمین آباد و خشک را به‌وجود می‌آورد: 1. قدرت منطقه‌ای 2. قدرت اقتصادی جهانی 3. قدرت درونی آمریکا.این سه ابزار امروز در شرایط متفاوتی هستند:
 الف. قدرت منطقه‌ای برای آمریکا از سه عنصر مهم «رژیم صهیونیستی»، «متحدین عربی» و «سرباز آمریکایی» تشکیل شده است. بایدن بعد از اغتشاشات پاییز 1401 با اشاره به سفر چند ماه پیش خود به عربستان و تل‌آویو گفته بود که «همه فکر کرده‌اند من برای نفت به خاورمیانه رفته بودم، ولی من برای ایران سفر کردم.» اما حالا این سه در چه وضعی قرار گرفته‌اند؟
اسرائیلی‌ها با دو چالش در حال دست و پنجه نرم کردن هستند. چالش اول این است که راهبرد «تسلیح کرانه باختری» محقق شده است. روزی نیست که مبارز فلسطینی درون سرزمین‌های اشغالی عملیات مسلحانه نکند. برخی گزارش‌ها نشان می‌دهد نیمی از ارتش اشغالگر به درون سرزمین‌های اشغالی برگشته‌اند. اسرائیلی که راهبردش ایجاد درگیری خارج از سرزمین‌های تحت اشغال بود، حالا مجبور شده است درون این سرزمین‌ها سنگربندی کند.چالش دوم صهیونیست‌ها اتفاقات درونی بین خودشان است. از نظر جامعه‌شناسی سیاسی، به رخدادهایی که درون آن‌ها در حال اتفاق افتادن است، «از جا در رفتگی سیاسی» می‌گویند. جمعیت 9 میلیون نفری اشغالگر به دلیل اختلافات داخلی به چنان وضعیتی افتاده‌اند که هر چند روز کف خیابان‌های آن‌جا محل تجمع گستره معترضان می‌شود. روزی که نتانیاهو نخست وزیر شد؛ سید حسن نصرا... گفت «درباره‌ این کابینه‌ جدید [باید بگویم] اگر کسی هست که می‌خواهد ما را با نتانیاهو یا وزیر جنگ جدید یا... بترساند طبیعتا ما نتانیاهو را سال های سال آزموده‌ایم. آن‌چه تازه است، این است که این دولت، آمیزه‌ای از فاسدان و دیوانگان و تندروهاست... قاعدتا این دولت ما را نمی‌ترساند... ان شاءا... به کمک خدای متعال و به فضل دولت جدید اسرائیل و این مشنگ‌ها و دیوانگان، پایان این رژیم از طریق اشتباهات و حماقت‌هایی که مرتکب می‌شوند و می‌تواند آن‌ها را به پرتگاه بیندازد، نزدیک می‌شود. ما صحنه را این‌گونه می‌بینیم. اصلا چیز ترسناکی نمی‌بینیم. برعکس، ما در این بدی، امیدی بزرگ می‌بینیم.»
مهره دوم آمریکایی‌ها متحدان عربی آن ها هستند. همکاری ایران و قطر در جریان جام جهانی و اقدامات قطری‌ها در مقابل منافقین، اجازه ندادن به ورود اینترنشنال، بی‌بی‌سی فارسی، هماهنگی لازم برای ایجاد محیط مناسب در ورزشگاه و... در مقابل طرح فشار آمریکایی‌ها را شاید بتوان یک نماد مهم از وجود همکاری‌های منطقه‌ای منهای آمریکا‌ در اوج اراده آمریکا برای تاثیرگذاری بر اغتشاشات پاییز1401دانست،اما مهم ترین اتفاق در این حوزه را می‌توان تفاهم ایران و عربستان با «میانجی‌گری چین» دانست. هر چقدر حضور آمریکایی‌ها در منطقه کمتر می‌شود؛ متحدان آمریکا روابط و متغیرهای جدیدی را در رفتارهای خود لحاظ می‌کنند. حالا برای اولین بار منطقه، یک قدرت جدید شرقی را به عنوان بازیگر جدی موثر می‌بیند؛ در حالی‌که آمریکایی‌ها در ماجرای این تفاهم صرفا بیننده ماجرا بودند. موضوع «نفت» و «انرژی منطقه» بازیگران جدیدی پیدا کرده است که منافع و سیاست‌هایش نه‌تنها هم‌راستا با منافع و سیاست‌های آمریکا نیست، بلکه در جهت عکس آن هم قرار دارد.
 سومین عنصر قدرت‌ساز منطقه‌ای آمریکا، «ارتش» اوست. 30 سال از روزی که آمریکایی‌ها با 28 کشور متحد پا به منطقه گذاشتند، گذشته است. وضع متحدین، بالاتر گفته شد، اما ارتش آمریکا هم در وضعیت خوبی نیست. روز شهادت حاج قاسم، گزارش پنتاگون اعلام می‌کند که 60 هزار سرباز آمریکایی در منطقه قرار دارند. گزارش اخیر آن‌ها در تیر امسال نشان می‌دهد این عدد به نصف رسیده است. راهبرد «انتقام سخت» جمهوری اسلامی صبورانه پیش می‌رود، در حالی‌که ارتش آمریکا به عنوان ارتش تروریستی در منطقه‌ای پر از نیروهای مقاومت نشانه‌گذاری شده و تقابل‌های مستقیم ایران و آمریکا در دریا نشان داده که کفه موازنه قوا به نفع نیروی دریایی ایران است.
ب. نظام تحریمی آمریکا روی نظام جهانی اقتصادی که نظم آمریکایی ساخته،سوار شده است. این نظام تحریمی در قبال ایران شامل 1800 تحریم و مجموعه‌ای از اقدامات سیاسی،امنیتی،نظامی و دیپلماسی است. اقتصاد نفتی بیمار ایران سال‌ها بر دو پایه فروش نفت و ورود دلار قرار گرفته بود و آمریکایی‌ها آن 1800 تحریم را با شناخت این دو پایه ضعف، وضع و اعمال کردند.
شکل‌گیری اتحادهای مهم منهای آمریکا، ظهور قدرت‌های جدید خارج از اتحاد با آمریکا و تغییر سیاست ایران در مواجهه با آمریکا در دولت جدید موجب شده است تا اولا ایران در این ماه رکورد فروش نفت خود را بزند. بلومبرگ به نقل از تنکرترکرز(منبع معتبر ارائه داده‌های محموله‌های نفتی) خبر داده که فروش نفت ایران از 2 میلیون بشکه در روز عبور کرده است. اهمیت این عدد آن جاست که بودجه نفتی امسال ایران با یک میلیون و 400 هزار بشکه بسته شده بود. به یاد بیاورید روزهایی را که آمریکایی‌ها ذیل بحث فشار حداکثری از فروش صفر نفت ایران به عنوان یک هدف تحریمی یاد می‌کردند. دوم این که ایران در این دوره فشار تحریمی یاد گرفت منهای نفت حکمرانی کند. به همین دلیل است که در بودجه امسال سهم درآمدهای غیرنفتی از نفتی عبور کرده است.
علاوه بر این دو، «دلارزدایی» اراده جدید کشورهای مهم جهان است. همین تازگی «بریکس» که مجموعه‌ای از قدرت‌های مهم مانند چین،روسیه،برزیل،هند و آفریقای جنوبی است، اعلام کرده که «تمرکزش روی حذف دلار از مبادلات تجاری است.»نظام تحریمی که در بعد اقتصادی اش روی دلار و نفت ایستاده بود؛ امروز متغیرهای جدیدی در این دو نشانگر خود می‌بیند. ساکنان وزارت خزانه‌داری آمریکا که حافظان این نظام تحریمی بودند،حتما حال خوشی از این ماجرا ندارند.
ج. قدرت درونی آمریکا، سازنده اصلی نظم جهانی آمریکایی است. نظم نوینی که بوش پدر آن را نام‌گذاری کرد، در حال افول است. «فوکویاما» استراتژیست شهیر آمریکایی زمانی از «پایان تاریخ» و سلطه آمریکا و لیبرالیسم بر جهان صحبت می‌کرد، حالا در متونش این گونه می‌نویسد که «مدل آمریکایی مدت‌هاست که روبه‌زوال است. فضای سیاسی این کشور از اواسط دهه‌ ۱۹۹۰ به طور فزاینده‌ای چندقطبی و دچار یک بن‌بست ادامه‌دار شده است.»استهلاک زیرساخت در آمریکا، افزایش بدهی‌ها، کاهش امید به زندگی، وخامت سلامت روان، تشدید دوقطبی سیاسی، شکنندگی مالی و بانکی و... از مهم ترین پیشران‌های «افول آمریکا» در منابع معتبر خارجی یاد می‌شود.
زمینی را تصور کنید که به دو بخش تقسیم شده باشد. به فرض این که یک سمت آن خشک و سمت دیگرش پر آب و دار و درخت باشد و کسی در قسمت خشک و عقب افتاده از آن سرزمین دیگر ایستاده، می‌گوید ای اهالی، آبادی در پیش است! عده‌ای می‌گویند، درست است. ما افول آمریکا، توسعه محور مقاومت، ایجاد قدرت‌های منطقه‌ای و حرکت پیشران‌های ضد نظام تحریمی را می‌بینیم. این سد و مانع اقتصادی در حال شکسته‌شدن است
 
بریکس یار بی‌کسان؟!

مجید فراهانی

بریکس به انگلیسی (BRICS) نام گروهی از کشورها به رهبری قدرت‌های اقتصادی نوظهور است که عنوان آن کوته‌نوشتی است از به‌هم‌پیوستن حروف اول نام انگلیسی آن کشورها یعنی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی. در ابتدا ‌این گروه بریک نام داشت اما پس از پیوستن آفریقای جنوبی، در سال 2010 به بریکس تغییر نام یافت. هفته پیش در اجلاس آفریقای جنوبی در ۲۴ آگوست ۲۰۲۳ مقرر شد که تا تاریخ اول ژانویه ۲۰۲۴، شش کشور آرژانتین، اتیوپی، امارات متحده عربی، ایران، عربستان سعودی و مصر به جمع این گروه اضافه شوند. فرایند عضویت ایران در بریکس بحث‌های متفاوتی را در داخل و خارج از کشور برانگیخته است. برخی آن را نشانه پایان جهان غرب‌محور و اهمیت روزافرون جهان در حال توسعه پنداشته‌اند. دیگرانی نیز در مقابل بریکس را نهادی تشریفاتی و فاقد اهمیت اقتصادی و سیاسی دانسته‌اند. نگارنده این یادداشت با اشاره به نکات پیش‌رو تلاش می‌کند تصویری روشن و بی‌طرفانه از فرایند عضویت کشور در این نهاد بین‌المللی ارائه دهد. در ابتدا هدف اصلی بریکس ارتقای همکاری اقتصادی بین کشورهای عضو آن بود اما با گذشت زمان، به بستری برای گفت‌وگو و همکاری سیاسی گسترده‌تر تبدیل شده است. تشکیل بانک توسعه جدید و ترتیبات ذخایر چارچوب نهادی بریکس و نقش آن در ارتقای ثبات و توسعه اقتصادی را توسعه داده است. کشورهای بریکس تقریبا 41 درصد از جمعیت جهان و حدود 23 درصد تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل می‌دهند. در بریکس چین و هند رشد اقتصادی قابل توجهی را تجربه و موقعیت خود را به عنوان بازیگران اصلی در اقتصاد جهانی مستحکم کرده‌اند. اهمیت اقتصادی بریکس در توانایی آن در شکل‌دادن به چشم‌انداز اقتصادی جهان از طریق افزایش تجارت، سرمایه‌گذاری و نفوذ منطقه‌ای است. علاوه بر این، ایجاد بانک توسعه جدید بستری را برای کشورهای عضو فراهم کرده است تا طیفی از پروژه‌های زیرساختی و توسعه پایدار در مناطق مربوطه خود را تأمین مالی کنند. همچنین بریکس در جهت ارتقای ساختار اقتصادی جهانی متعادل‌تر و فراگیرتر تلاش کرده است. افزون بر این بریکس به عنوان بستری برای گفت‌وگو و همکاری سیاسی با هدف ارتقای چندقطبی‌گرایی و نظم بین‌المللی عادلانه‌تر هویت یافته است. این نهاد به‌عنوان چارچوبی زمینه‌ساز برای کشورهای عضو عمل می‌کند تا مواضع خود را درباره مسائل مختلف جهانی از جمله تغییرات آب و هوا، تروریسم و درگیری‌های منطقه‌ای هماهنگ کنند. بریکس به دنبال به‌چالش‌کشیدن نهادهای بین‌المللی موجود نیست و ابعاد سیاسی هویت این گروه از طریق نشست‌های منظم، نشست‌های وزیران و تبادلات مردمی، توسعه تفاهم و همکاری متقابل بین کشورهای عضو بیشتر تقویت می‌شود.

مهم‌ترین چالش‌های بریکس در تحقق اجماع کشورهای عضو را البته می‌توان در تنوع و تفاوت نظام‌های سیاسی و نیز ساختارهای اقتصادی و سطوح توسعه در میان کشورهای عضو دانست. تنش‌های ژئوپلیتیکی و اختلافات تجاری نیز ممکن است بر انسجام گروه تأثیر بگذارد. به شکل خلاصه بریکس که دربرگیرنده طیفی از قدرت‌های اقتصادی نوظهور است تلاش می‌کند به‌تدریج به‌سوی هم‌گرایی پیش برود. تأسیس نهادهای مالی را می‌توان مهم‌ترین موفقیت بریکس در پیشبرد هم‌گرایی و مهم‌ترین مزیت آن در شرایط کنونی برای کشورهایی دانست که درخواست عضویت در آن را مطرح کرده‌اند. لازم به ذکر است بریکس در همگونی ارزشی و هم‌گرایی سیاسی بین اعضا تاکنون توفیق چندانی کسب نکرده است. جنگ روسیه علیه اوکراین و عدم حمایت بریکس از روسیه به‌عنوان یک عضو، زمینه‌های ضعیف هم‌گرایی سیاسی و ژئوپلیتیک میان اعضای این نهاد را نشان می‌دهد. عضویت ایران در بریکس هرچند می‌تواند به تأمین بخشی از منافع اقتصادی و پرستیژ کشور کمک کند، اما انتظارات خیالی از این نهاد که مکرر در فضای عمومی مطرح می‌شود، تحقق نخواهد یافت. هرچقدر سازمان غیرمتعهدها در گذشته و سازمان شانگهای در سال‌های اخیر توانستند مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم و بحران در سرمایه اجتماعی کشور را حل کنند بریکس نیز می‌تواند. در این میان توازن در تعهداتی که ایران در فرایند عضویت در این نهاد می‌پذیرد و تعیین منافعی که به‌ویژه در شرایط تحریمی به دست می‌آورد ضرورت دارد. مهم‌ترین مزیت ژئواکونومیک عضویت ایران در این نهاد دستیابی به منابع مالی در مکانیسم ذخیره احتیاطی و نیز بانک توسعه جدید این نهاد است. تحریم‌های مالی ایالات متحده دسترسی به منابع این دو نهاد را برای ایران بسیار دشوار می‌کند، دشواری دسترسی به منابع این دو نهاد تحقق یکی از کلیدی‌ترین دستاوردهای ژئواکونومیک برای ایران (در نتیجه عضویت در این نهاد) را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. برخلاف برخی تصورات و تبلیغات متوهمانه، رفع تحریم‌های مالی علیه کشور از یک سو و بازسازی اعتماد عمومی در داخل از سوی دیگر دو پیش‌شرط مهم برای بهره‌مندی ایران از مزایای ناشی از عضویت در این نهاد به شمار می‌رود.

وقت سؤال

سید محمد عماد اعرابی

پنج‌شنبه 27 فروردین 1394 (16‌آوریل 2015) رستوران فرانسوی پریوه در خیابان فرشته تهران شاهد یک مراسم خاص بود. تعدادی آمریکایی در پنجمین روز سفر خود به ایران با برخی از فعالان کسب‌وکارهای نوپا و آینده‌دار ایران و برخی مدیران مربوطه به بهانه صرف ناهار قرار گذاشته بودند و گفت‌وگو می‌کردند. این تجربه سومین سفر آنها به ایران بود و معمولا خودشان را گردشگر و سرمایه‌گذار معرفی می‌کردند اما به نظر می‌رسید این توصیف، همه واقعیت نباشد.
دیک سیمون یکی از اعضای سازمان رؤسای جوان و جهانی
(YGOوWGO) بود که پس از 11 سپتامبر 2001 به این فکر افتاد تا از ظرفیت این سازمان در جهان برای حل چالش‌های سیاسی بین‌المللی استفاده کند. ایده اولیه این بود که با مرتبط کردن مدیران کسب‌وکارها در کشورهای موضوع مناقشه با یکدیگر می‌توان به سطحی از سازش رسید که تضمین‌کننده منافع و امنیت ایالات متحده باشد. برای همین منظور سیمون شبکه اقدام صلح (PAN) را تشکیل داد و بر روی مواردی مثل مناقشات فلسطین - رژیم‌اشغالگر قدس، یهودیان - اعراب و مسلمانان، آمریکا - کشورهای غرب‌آسیا و... متمرکز شد. او پس از برنامه‌ریزی برای سفر به کوبا و کره شمالی در سال 2012 برای اولین‌بار سفر به ایران را در مارس 2013 هدف‌گذاری کرد. جذابیت‌های سفر به ایران فراتر از حد تصور بود و آنها دو سفر دیگر در‌ آوریل 2014(فروردین 1393) و‌آوریل 2015(فروردین 1394) به ایران انجام دادند. ضیافت رستوران پریوه در سومین سفر آنها صورت گرفت. سفری که طی آن توانستند با معاون وزیر ارتباطات وقت هم ملاقات کنند و اطلاعات خوبی از زیرساخت‌های فناوری اطلاعات ایران، هدف‌گذاری‌ها برای توسعه آن و آمارهای کمی و کیفی از آن به دست آورند. این همه سخاوت در ارائه اطلاعات به جماعتی که خود را گردشگر یا سرمایه‌گذار معرفی می‌کردند در بهترین حالت یک بی‌احتیاطی محض بود. جالب آن‌جا بود که این گروه در سفر سال 2014 خود به ایران در مواقعی با راهنمایی برخی مقامات دولتی ایران فعالیت‌هایش را انجام می‌داد. گروهی که یکی از اعضای اصلی آن در دو سفر اخیر (2013 و 2014) کریستوفر شرودر بود. شرودر یکی از افراد نزدیک به وزارت خارجه ایالات متحده بود. او در زمان ریاست‌جمهوری جورج بوش پدر در وزارت خارجه آمریکا با جیمز بیکر کار کرده بود و با مادلین آلبرایت وزیر خارجه بیل کلینتون نیز ارتباط داشت. او یکی از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا نیز بود و پس از سفر به کشورهای مصر، عمان، اردن، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای منطقه کتاب «کسب‌وکارهای نوپا(استارت‌آپ‌ها) برمی‌خیزند: انقلاب کارآفرینی، در حال باز‌‌سازی خاورمیانه» درباره شکل‌گیری «خاورمیانه جدید» توسط «کسب‌وکارهای نوپا» را منتشر کرد. شرودر پس از انتشار این کتاب برای اولین بار در فروردین 1393 (آوریل 2014) در قالب شبکه اقدام صلح (PAN) به ایران آمد و یکی از سوژه‌های گفت‌وگو در گزارش جیسون رضائیان از این سفر برای واشنگتن پست بود. شبکه اقدام صلح (PAN) پس از بازگشت از سومین سفر خود به ایران(فروردین1394/آوریل2015) در ساختمان سنای ایالات متحده حاضر شدند و گزارش سفر خود را به کمیته روابط خارجی و کمیته بانکداری سنای آمریکا ارائه کردند؛ آنها همچنین گزارشی از این سفر را نیز در اختیار مقامات ارشد وزارت خارجه آمریکا گذاشتند. حالا دیگر کاملا مشخص بود که آنها فقط یک گردشگر و سرمایه‌گذار معمولی نبودند و وزارت ارتباطات دولت اول آقای روحانی و برخی دیگر از مسئولان دولت وقت در عالی‌ترین سطوح در خدمت پروژه‌ای آمریکایی قرار گرفته بودند که پیش‌پا افتاده‌ترین هدفش جمع‌آوری اطلاعات دست اول از ایران بود. گردشگران و سرمایه‌گذاران آمریکایی(!) روی اتوبوسی که با آن در ایران رفت‌وآمد می‌کردند، شعار مجموعه‌شان را نوشته بودند: «راهبری فراتر از تجارت».
وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات حتی در دولت دوم آقای روحانی نیز به همین ‌اندازه بی‌ملاحظه اداره می‌شد. معمولا معاون وزیر ارتباطات و رئیس ‌سازمان فناوری اطلاعات وقت را به اظهارنظر جنجالی‌اش در حمایت از منافقین و یا با ویدئوی بامزه «داری ‌اشتباه می‌کنی کاپیتان» می‌شناسند اما مهم‌تر از این موارد ارتباط نزدیک او با نماینده سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (UNIDO) در ایران بود.
بگذارید ماجرا را از مارس 2009 (فروردین 1388) و ملاقات یکی از اساتید دانشگاه تهران در دوبی با رامین عسگرد یکی از کارمندان ارشد وزارت خارجه آمریکا و مشاور سیاسی فرماندهی وقت سنتکام شروع کنیم. رامین عسگرد در آن زمان مدیر دفتر حضور منطقه‌ای ایران در دوبی وابسته به وزارت خارجه آمریکا بود که سعیده لطفیان با او دیدار کرد و پیشنهاد مبادله دانشجویان و اساتید میان ایران و آمریکا در جهت تقویت دیپلماسی مسیر2 و همسو با اهداف آمریکا را مطرح کرد. او خواستار حمایت وزارت خارجه آمریکا از این پیشنهاد شد و حتی از ظرفیت سازمان پاگواش برای این طرح سخن گفت. لطفیان خودش عضو هیئت‌رئیسه سازمان پاگواش بود؛ سازمانی که در طول جنگ سرد برای نفوذ میان جامعه دانشگاهی شوروی ساخته شده بود و پس از آن نیز از طرف نهادهای آمریکایی مثل بنیاد راکفلر با همین هدف حمایت مالی می‌شد. در همین چهارچوب او پای دانشجویان خود را به بخش جوانان سازمان پاگواش باز کرد. م.ج یکی از دانشجویان او بود که در سال 2014 عضو هیئت اجرایی دانشجویان بین‌المللی جوان پاگواش(ISYP) شد و از این رهگذر برای ادامه تحصیل در رشته «حکمرانی جهانی، درگیری و امنیت» به مدرسه روابط بین‌الملل بالسیلی در کانادا رفت. استاد راهنمای او در این دانشگاه «جیمز بلایت» یکی از همکاران مرکز وودرو ویلسون بود که همچنین یکی از عوامل قدیمی آرشیو امنیت ملی آمریکا نیز به حساب می‌آمد. آرشيو امنيت ملي آمریکا مؤسسه‌اي است که در ارتباط با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا قرار دارد و پس از خارج شدن اسناد این نهادها از طبقه‌بندی محرمانه، به ساماندهی این اسناد و یا انتشار کتاب‌هایی بر اساس آنها می‌پردازد. جیمز بلایت بر همین اساس کتاب «دشمن شدن» را با موضوع بررسی رابطه ایران و آمریکا برای آرشیو امنیت ملی آمریکا نوشت و در مقدمه آن از تلاش م.ج برای نگارش کتاب تشکر کرد. م.ج مدتی بعد به ایران برگشت و جذب نهادهای علمی و تحقیقاتی در ایران شد و دست آخر از طرف نمایندگی سازمان ملل متحد در تهران به عنوان مدیر یونیدو (UNIDO) انتخاب شد. او در پوشش این مقام با مسئولان و مقامات مختلف جمهوری اسلامی ایران دیدار می‌کرد و به جمع‌آوری اطلاعات می‌پرداخت. در یک مورد او در دیدار با مدیر وقت سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران خواستار ارائه بخش قابل توجهی از داده‌های شهر تهران شد که با هوشیاری مدیران وقت شهرداری امکان دسترسی به این داده‌ها را پیدا نکرد. پیشنهادی که اگر مشابه آن را به معاون وزیر ارتباطات و رئیس ‌سازمان فناوری اطلاعات در دولت دوم آقای روحانی ارائه می‌داد با توجه به رابطه نزدیکش، کاملا بعید به نظر می‌رسید با پاسخ منفی مواجه شود. بررسی اینکه آیا چنین تبادل اطلاعاتی صورت گرفته یا نه؛ برعهده نهادهای نظارتی است. ما فقط می‌خواهیم از بی‌ملاحظگی‌ها، سوءتدبیرها و ترک فعل‌ها در وزارت ارتباطات و فناوری طی هشت سال دولت آقای روحانی بگوییم.
پیش از این در یادداشت «خیلی دور، خیلی نزدیک» از سوءتدبیر سؤال‌برانگیز مسئولان وقت در جهت شکل‌گیری انحصار برای یک پیام‌رسان خارجی در داخل کشور گفتیم. سپس در یادداشت
«کلبه وحشی» از رهاشدگی کسب‌وکارهای نوپا در دولت وقت آقای روحانی و لانه‌گزینی برای بیگانگان در این زیست‌بوم سؤال کردیم و در این یادداشت نیز سعی کردیم برخی روابط خارج از عرف تا عالی‌ترین سطوح مدیریتی این وزارتخانه در دولت‌های یازدهم و دوازدهم را نشان دهیم. وزارتخانه‌ای که قرار بود شبکه ملی اطلاعات را با ملزومات آن راه‌اندازی کند طی هشت سال در این زمینه تقریبا متوقف ماند و حتی بدتر، بخشی از مسئولیت خود در این حوزه را به نفع بیگانگان واگذار کرد. حالا وقت سؤال است تا متهم تبدیل به مدعی‌العموم نشود و عملکرد غیرقابل قبول خود را با حاشیه‌‌سازی و شبهه‌پردازی پنهان نکند.

به قله‌ها فكر كنیم!

محمدكاظم انبارلویی

۱- مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان سپاه فرمودند :«به قله‌ها نزدیك شده‌ایم امروز روز خسته شدن و ناامیدشدن نیست. امروز روز شوق، روز امید و حركت است.»
خدا رحمت كند مرحوم استاد نادر ابراهیمی را تا آخرین روز حیات به ایران و عظمت و عزت ایران فكر می‌كرد سروده او را در اندیشیدن به قله‌ها بارها از صداوسیما با صدای گرم مرحوم محمد نوری شنیده‌ایم:
ما برای بوسیدن خاك سر قله‌ها
چه خطرها كرده‌ایم چه خطرها كرده‌ایم
ما برای آنكه ایران
گوهری تابان شود
خون‌دل‌ها خورده‌ایم
خون‌دل‌ها خورده‌ایم
ما برای آنكه ایران
خانه خوبان شود
رنج دوران برده‌ایم
رنج دوران برده‌ایم

ملت ایران به‌ویژه در صدسال اخیر از گردنه‌ها و مسیرهای سختی عبور كرده است. انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) اوج بلوغ انقلابی گری و حضور ملت ایران درصحنه سیاسی منطقه و جهان است.
مشعلی كه امام (ره) در تاریك‌ترین روزهای استبداد و استعمار خارجی در دست گرفت و رهبری ملت ایران را پیامبرگونه به دست گرفت، هنوز روشنی‌بخش مسیرهای دشوار و به نظر ناپیمودنی است.
هفته دولت آغازشده است این‌كه پس از ۲۵۰۰ سال نظام فاسد شاهنشاهی ، نظامی اسلامی تشكیل داده‌ایم این خود رسیدن به یك قله است. قله حكمرانی اسلامی و دولت‌مداری مردمی ، خود یكی از فتوحات بزرگ است.
هرچه جلوتر می‌رویم هدف دست‌یافتنی‌تر و مسیر روشن‌تر رخ می‌نماید.
امروز روز خستگی دشمن و عقب‌نشینی استكبار و رسوایی عوامل و عناصری است كه به‌عنوان ستون پنجم در كشور كار می‌كنند.
بحران‌آفرینی‌های پی‌درپی دشمن برای براندازی جواب نداده است. اختلال در زندگی روزمره مردم با صبر، شكیبایی ، هوشیاری و مقاومت روبه‌رو شده است.
مردم پای هر هزینه‌ای برای عزت و عظمت اسلام و ایران ایستاده‌اند. برای رسیدن به گوهر استقلال ، آزادی و برپایی نظام اسلامی رنج دوران حداقل چهار دهه گذشته را برده و خون‌دل‌ها خورده و امروز شاهد عجز و ناتوانی دشمن در ضربه به‌نظام است.
۲- چهل‌ودو سال پیش در شهریور سال ۶۰ رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر كشور در یك انفجاری تروریستی به شهادت رسیدند. درست ۲ ماه و چند روز قبل از آن در یك انفجار تروریستی دیگر ۷۲ تن از یاران باوفای امام (ره) در رأس آن‌ها شهید مظلوم بهشتی به درجه شهادت رسیدند. در همین سال و سال‌های بعد ۱۷ هزار نفر از مردم مظلوم كشور قربانی حملات بی‌رحمانه و خشونت‌آمیز منافقین به‌عنوان بزرگ‌ترین گروه تروریستی جهان شدند.
اما نظام اسلامی هرروز پرقدرت‌تر از همیشه و دولت اسلامی مستقرتر از هر بار در برابر استكبار و استبداد جهانی ایستاد و قد خم نكرد. این ثبات، آرامش و استقرار چیست؟ ریشه آن كجاست؟ طوفان‌های سهمگین جنگ ۸ ساله و نبردهای سنگین اما نرم ۷۸، ۸۸، ۹۸ و ۱۴۰۱ نتوانست اندك خللی به اقتدار ملی و انسجام اسلامی ملت ما وارد كند. این جز عنایت خاص خداوند و توجهات بی‌دریغ حضرت ولیعصر ارواحنا فداه به ملت ایران نیست كه در همه دوران‌ها استمرار داشته است. این توجهات به دلیل پایداری و مقاومت ملت در عهدی كه با خدای خود بسته به‌دست‌آمده است.
امروز ما دولتی داریم كه بزرگ‌ترین دغدغه‌اش رسیدگی به امور مردم و حل مشكلات جامعه است. دولت رئیسی در مسیر كاهش فاصله دولت به ملت توفیقات خوبی به دست آورده است. مجلس انقلابی در این مسیر یار دولت بوده است.
دشمن از اتحاد قوا و اتحاد مردم و همكاری دولت و ملت سخت آزرده و ناراحت است. دشمن از مراقبت دائمی مردم از انقلاب و مشاركت مردم به‌ویژه طبقات ضعیف عصبانی است . دشمن از اینكه مردم از گردنه‌های صعب‌العبور توطئه‌ها و فتنه‌ها به‌سلامت عبور كرده‌اند و از كار جهادی خسته نشده‌اند در حیرت است.
ما باید این مسیر را تا رسیدن به قله‌ها ادامه دهیم. ما باید در این حركت الهی با شوق‌انگیزی توأم با امیدآفرینی طی مسیر كنیم و مطمئن باشیم خداوند بزرگ ما را یاری خواهد كرد.

رکوردزنی مبارزان فلسطینی در کرانه باختری
مهدی بختیاری
هفته گذشته 2 عملیات استشهادی مهم در کرانه باختری انجام شد که طی آن، یک رکورد بی‌سابقه در انجام این دست عملیات‌ها و نتایج حاصل از آن ثبت شد که نشان می‌دهد مقاومت فلسطینی - که این روزها فراتر از گروه‌های شناخته شده سابق نظیر حماس، جهاد اسلامی و فتح عمل می‌کند- در قالب گروه‌های جدید و حتی به شکل انفرادی، در اوج خود قرار دارد.
رژیم صهیونیستی با اوج‌گیری انتفاضه‌ الاقصی در کرانه باختری در سال‌های 2000 تا 2005 که نخستین انتفاضه مسلحانه مردم فلسطین بود، بیشترین تمرکز را بر کرانه باختری قرار داد.
ایجاد ساختارهای جدید امنیتی و ساخت دیوار حائل از جمله اقدامات پرهزینه صهیونیست‌ها برای کم کردن از بار امنیتی این منطقه و کوتاه کردن دست مبارزان فلسطینی از رسیدن به اهداف خود در سرزمین‌های اشغالی بود.
اما کمتر از 20 سال بعد، سال 2021 مقاومت به صورت همزمان در غزه و کرانه باختری شعله‌ور شد و نبرد «شمشیر قدس» به مثابه یک سیلی محکم، صهیونیست‌ها را با این واقعیت روبه‌رو کرد که کرانه باختری حتی شاید بتوان گفت بیش از غزه برای آنها دردسرساز خواهد شد. چه آنکه از چند سال قبل، استراتژی تسلیح کرانه نیز در دستور کار گروه‌های مقاومت و حامیان آنها از جمله ایران قرار داشته است.
در یکی دو سال گذشته نیز انبوهی از عملیات‌های ریز و درشت مبارزان فلسطینی در مناطق تحت تسلط صهیونیست‌ها در کرانه باختری، آنها را با موج جدیدی از مبارزات روبه‌رو کرده که به لحاظ پراکندگی جغرافیایی شهرهای نابلس (با 1385 عملیات)، جنین (با 1034 عملیات) و الخلیل (با 944 عملیات) در آن رکورددار هستند.
اگر دردسر بزرگ صهیونیست‌ها را در قالب آماری بررسی کنیم به نتایج جالب توجهی خواهیم رسید.
اولین نکته این است که عمده عملیات‌های شهادت‌طلبانه طی هفته‌های اخیر در مناطقی انجام شده که تحت نظارت و کنترل امنیتی شدید صهیونیست‌ها قرار دارد؛‌ مناطقی که در سال‌های گذشته، به ندرت شاهد این دست عملیات‌ها بوده است.
اگر کرانه باختری را به 3 بخش B، A و C تقسیم کنیم، مناطق A مناطقی هستند که به صورت کامل در اختیار تشکیلات خودگردان فلسطینی قرار دارد. یعنی هم اداره این مناطق و هم امور امنیتی آن برعهده دولت خودگران است.
در مناطق B که به دور مناطق A کشیده شده‌اند، اداره منطقه در امور اجتماعی و... برعهده دولت خودگردان فلسطینی و ساختار امنیتی آن برعهده صهیونیست‌هاست و در مناطق C، هم اداره منطقه و نظارت امنیتی در اختیار صهیونیست‌ها قرار دارد و بسیاری از عملیات‌های اخیر در این مناطق رخ داده است.
برای مثال، عمده بخش‌های منطقه حواره که عملیات روز شنبه گذشته در آن انجام شد، در مناطق تحت سیطره صهیونیست‌ها قرار دارد و بخش کمتری از آن تحت تسلط تشکیلات خودگردان فلسطینی است.
این منطقه نسبتاً‌ آرام در سال‌های گذشته، در شمال کرانه باختری واقع شده و یکی از معدود راه‌های مواصلاتی شهرک‌نشینان صهیونیست برای رفتن به شهرک‌های شمال کرانه باختری نیز هست.
طبق آخرین آمار تا امروز، ۳۵ اسرائیلی در عملیات‌های مقاومتی فلسطینیان از ابتدای سال 2023 هلاک شده‌اند.
2 عملیات‌ اخیر که روزهای شنبه (در حواره با 2 کشته) و دوشنبه هفته گذشته (در الخلیل با یک کشته) انجام شد، تعداد کشته‌های صهیونیست‌ها در عملیات‌هایی را که در نیمه اول سال 2023 انجام شده، به رقم بی‌سابقه ۳۵ نفر رساند (فارغ از تعداد بیشتر زخمی‌ها)‌؛ این درحالی است که این تعداد در مدت مشابه در سال 2021 (که شاهد اوج‌گیری مقاومت در کرانه و وقوع نبرد شمشیر قدس بودیم) تنها 4 نفر و در کل سال 2022 نیز 31 نفر بود.
طبق آنچه توسط مرکز اطلاعات فلسطین اعلام شده، در نیمه اول سال جاری میلادی، 6704 عملیات ضدصهیونیستی در کرانه باختری انجام شده که شامل841 مورد تیراندازی، 19 مورد حمله با سلاح سرد (چاقو)، 11 مورد عملیات زیر گرفتن با ماشین، 2 مورد پرتاب راکت و 9 مورد سرنگونی پهپادهای جاسوسی می‌شود.
این عملیات‌ها نه فقط توسط گروه‌های باسابقه فلسطینی بلکه عمده آنها به صورت انفرادی و توسط جوانانی با سنین زیر 20 سال بدون وابستگی به هیچ حزب و گروهی انجام شده است.
در چند سال اخیر بویژه پس از پررنگ شدن برخی مرزبندی‌های سیاسی میان احزاب و گروه‌های فلسطینی، جوانان با تفکر مبارزه که تمایلی به ورود به این بازی‌های سیاسی نداشتند، برخی گروه‌های مقاومت را به صورت خودجوش تشکیل دادند که «عرین الاسود» یکی از مهم‌ترین آنها و شهید «ابراهیم نابلسی» یکی از نمادهای آن شد.
همه اینها در کنار بحران بی‌سابقه‌ای‌ است که چند ماه است همه ساختارهای سیاسی و امنیتی صهیونیست‌ها را با خود درگیر کرده است.
اعتراضات بی‌سابقه و مداوم در سرزمین‌های اشغالی در اعتراض به اصلاحات قضایی دولت (که مخالفان آن را کودتای قضایی نتانیاهو و مؤتلفانش می‌دانند) به سازمان‌های امنیتی و نظامی این رژیم نیز کشیده شده و طبق اخبار اعلام شده، علاوه بر اعتصاب صدها نفر از نیروهای نظامی در ارتش (نظیر خلبانان)، سازمان‌های امنیتی مثل شین‌بت (مهم‌ترین سازمان امنیت داخلی رژیم) نیز با آن درگیرند.
با این حال، میزان ترس صهیونیست‌ها از فعال‌تر شدن مبارزان فلسطینی در کران باختری به حدی است که طبق اعلام روزنامه عبری زبان یدیعوت آحارانوت، در حال حاضر نیمی از توان ارتش اسرائیل در کرانه باختری برای مقابله با گروه‌های مقاومت فلسطینی زمینگیرند.
به نوشته این روزنامه، در حال حاضر 72  گردان از نیروهای احتیاط ارتش اسرائیل به طور مستمر در کرانه باختری حضور دارند که طی 15 سال گذشته بی‌سابقه است.
با این تفاسیر، وقتی مبارزان فلسطینی در ماه‌های قبل می‌توانستند با عبور از موانع امنیتی متعدد در سرزمین‌های تحت تسلط صهیونیست‌ها، خود را به اهداف‌شان برسانند (برخی از این عملیات‌ها در شهرهای مهمی نظیر قدس (اورشلیم) و تل‌آویو انجام شده است)، حالا با تضعیف بیشتر سازمان‌های امنیتی رژیم اسرائیل، باید شاهد افزایش عملیات‌های شهادت‌طلبانه فلسطینی‌ها باشیم؛ عملیات‌هایی که می‌تواند رقم بی‌سابقه ۳۵ کشته در نیمه اول سال را تا پایان سال میلادی حتی 2 برابر کند و ویژگی مهم آن هم این باشد که مجریان عملیات، امکان فرار سالم از منطقه عملیات را داشته باشند؛ اتفاقی که روز شنبه گذشته در عملیات حواره افتاد. 
نام:
ایمیل:
نظر: