سلسله دستنشاندگان و خوابهای آشفته امریکا
سید عبدالله متولیان
۱- انگلستان از قرن شانزدهم چشم طمع به منابع سرشار و بسیار غنی ایران داشته و همواره منتظر فرصت برای تسلط بر منابع ایران بودند و از اواخر دوره قاجاریه نیز به اقتضای شرایط زمانی جنگ جهانی اول، به ایران بهعنوان بزرگترین (و شاید تنها) مانع ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی در برابر تلاش حکومت تزاری روسیه و سپس امپراتوری شوروی برای تسلط بر ایران و دستیابی به آبهای گرم و آزاد نگاه میکردند. بر این اساس سه اتفاق مهم در ایران («جنگ جهانی اول» «قحطی، ویرانی، بیماری و مرگ و میر میلیونی مردم ایران» و «جایگاه ویژه ژئوپلتیکی ایران برای متفقین») و سه ویژگی خاص در احمدشاه قاجار («بی میلی به حکومت»، «میل به عیاشی و خوشگذرانی» و «بی کفایتی، بی تدبیری و ناتوانی در اداره امور») در کنار سه ویژگی خاص رضاخان میرپنج («قدرت طلبی افراطی»، «خوی وحشی گری و دیکتاتوری» و «بیسوادی همراه با بیشعوری»)، و همچنین مشاوره محمدعلی فروغی (عامل انگلیس در دربار قاجار) سبب طمع روباه پیر انگلیس برای تعقیب و تثبیت اهداف اقتصادی، نظامی، سیاسی و امنیتی خود در جایگزینی سلسله پهلوی به جای سلسله قاجار شد و به این ترتیب رضاخان با حمایت تمام عیار انگلیس و با کودتای سوم اسفند به عنوان اولین پادشاه دست نشانده استعمارگر انگلیس و اولین لکه ننگ وابستگی در تاریخ ایران زمین بر سر کار آمد.
طی مدت ۱۶ سال سلطنت رضاخان، کشور ایران جولانگاه تاخت و تاز استعمارگر پیر بوده و انگلستان سلطه بلامنازع بر ساختار تصمیمگیری ایران پیدا کرده و ایران مستعمره انگلیس شد. در این دوره ننگین و خفت بار، ایران قوی و متحد تضمین سلطه انگلیس در برابر روسیه و شوروی محسوب میشد و اقدامات رضاخان در حوزههای تشکیل ایران متحد، ساختارسازی، فعالیتهای عمرانی محدود، تشکیل ارتش مرکزی و قلع و قمع بسیاری از سران طوایف در این دوره، با هدایت و مدیریت مستقیم انگلیس صورت پذیرفت. سرانجام رضاخان که خود محصول کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ و هرج و مرج و آثار وحشتناک ناشی از جنگ جهانی اول بود به دلایل متعدد از جمله ترس از غلتیدن رضاخان در دامن آلمان و زیاده خواهی افراطی انگلستان و ناتوانی در برآورده ساختن انتظارات روباه پیر انگلیس و به دستور کاخ باکینگهام از سلطنت عزل و در نهایت حقارت به خارج از ایران تبعید شد.
۲- یکی از حساسترین مقاطع تاریخ ایران، بیشک مقطع تاریخی شهریور ۱۳۲۰ است که نیروهای متفقین کشور را اشغال کرده و تلفیقی از آنارشیسم سیاسی، بیثباتی اجتماعی، تزلزل فرهنگی، بیماری و مرگ گسترده، گرسنگی، قحطی، و بلایای خانمانسوز ایران را در آستانه فروپاشی کامل قرار داده بود. در چنین وضعیتی ایران جولانگاه کشورهای قدرتمند دنیا شده و ارتش پرمدعای رضاخانی، به سرعت باورنکردنی فروپاشیده و کشور ایران بدون کوچکترین مقاومت و بدون شلیک حتی یک تیر به اشغال قوای متفقین درآمد و با تبعید رضاخان، از بین گزینههایی نظیر «بازگرداندن مجدد قاجارها به سلطنت»، «جانشینی غلامرضا (فرزند سوم رضاخان)» و «تغییر شکل حکومت به جمهوری و به قدرت رسیدن محمدرضا بهعنوان رئیسجمهور مادام العمر نظیر انورسادات در مصر و مصطفی کمال پاشا در ترکیه» بالاخره بر سر استمرار پادشاهی با محمدرضا توافق شد.
محمدرضا دیکتاتوری بسیار ترسو و در عین حال قدرت طلب و دارای فساد گسترده اخلاقی، معتاد به افراط در عیاشی و قماربازی و مردی همیشه چمدان به دست بود که یا «از ترس مردم ایران کشور را به امریکا سپرده و با چمدان فرار را بر قرار ترجیح میداد»، یا «با چمدان پر از پول، هر شب ۵۰ میلیون تومان معادل ۳۰۰ میلیارد تومان امروز پای میز قمار میباخت» و یا «چمدانهای پر از دلار ناشی از فروش نفت را به حسابهای خارج از کشور منتقل میکرد». در بی عرضگی، خودتحقیری، ذلت پذیری و دستنشاندگی محمدرضا همین بس که ارتشبد طوفانیان در خاطراتش (به نقل از جلد ۱۳ کتاب پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد) میگوید: سالیوان سفیر امریکا و ژنرال هایزر نزد شاه رفتند و بعد از اینکه آنها بیرون آمدند، پیش شاه رفتم، پرسیدم چه شد؟ شاه گفت:اینها به ما تکلیف کردهاند که از کشور برویم، گفتم برای چه؟ شاه گفت: ما که به انگلیس و امریکا بد نکرده بودیم، چرا اینها این کار را با من کردند!۳- این پدر و پسر نشان دادند که سلسله پهلوی در طول تاریخ ۲۵۰۰ ساله مجموعهای از اولینها («اولین دولت دست نشانده»، «اولین سلسله در غربزدگی»، «اولین سلسله در ترجیح منافع دشمن بر منافع کشور»، «اولین کشور در حمایت از رژیم صهیونیستی» و ...) و مجموعهای از ترینها («فاسدترین در فساد اقتصادی»، «فاسدترین در فساد اخلاقی»، «ذلیلترین دولت در برابر بیگانگان» و غیره) بودهاند و اینک فرزند محمدرضا مانند عروسک خیمه شب بازی با دستور امریکا، در توهم تکمیل مثنوی «ترینها» به میدان آمده است. غرب برای سومین بار در دخالتی آشکار با هدف تسلط مجدد بر ایران، تاراج منابع کشور و تحقیر ملت ایران، مشتی دلقک و هرزه هالیوودی را در امریکا گرد هم آورده و بخت و اقبال خود را در نصب رضا پهلوی به عنوان سومین شاه دست نشانده امتحان کرده و در کودتایی دیگر از جنس دو کودتای پیشین (کودتای انگلیسی سوم اسفند و کودتای امریکایی ۲۸ مرداد)، برای به تخت نشاندن سومین دست نشانده وطن فروش از خاندان دست نشاندگان (که این وطن فروش سومی برخلاف دو دست نشانده قبلی نه تنها هیچ شناختی از ایران و فرهنگ ملت ایران ندارد بلکه هیچ هنری هم جز حیف و میل ارثی که پدرش از ایران غارت کرده ندارد) به آب و آتش زدهاند. حقیقت این است که امریکا و اروپا اگرچه در طراحی جنگ ترکیبی اخیر بسیار هوشمندانه و دقیق برنامه ریزی کرده بود، اما در قضیه به میدان آوردن رضا پهلوی بسیار احمقانه وارد میدان شده که این عجله و شتاب نشانگر اوج دستپاچگی آنها از حرکت جمهوری اسلامی ایران در نگرش به شرق برای خنثیسازی تحریمها و ظهور ایران بهعنوان ابرقدرت آینده از یکسو و اوج عصبانیت آنها از به میدان آمدن مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال (شنبه تاریخی) است. راهپیمایی گسترده و استثنایی و تاریخی ملت ایران همه رؤیاهای غرب را به کابوس بدل ساخت.
۴- سلسلهای که در طول ۵۰ سال سلطه بیگانگان بر کشور ایران تمدن کهن، اقتصاد و فرهنگ ابران را نابود کرده و جز «ویرانی»، «تحقیر ملت ایران در برابر بیگانگان»، «حاتم بخشی در جدا شدن بخشهای بسیار و مهم و استراتژیک از سرزمین ایران نظیر بحرین و آرارات»، «ایجاد امنیت ظاهری به بهای تاراج منابع کشور توسط بیگانگان»، «ایجاد بی رحم ترین، جهنمیترین و خشنترین سیستم امنیتی وابسته به سرویس جاسوسی دشمن»، «نابودی تولید داخلی»، «گسترش فساد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی»، «تسلیم در برابر فرهنگ مهاجم بیگانه و ترویج الگوهای بی فرهنگی غرب در کشور» و... چیز دیگر برای کشور به ارمغان نیاوردند.
سفر سرزده بایدن و سرنوشت جنگ بهار