علی حسن حیدری
روابط ایران و چین در چندسال اخیر یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در محافل سیاسی، رسانهای ونزد افکارعمومی بوده است.
با امضای تفاهمنامه ۲۵ ساله تهران- پکن این موضوع به یک مسئله محوری تبدیل شد و حجم بالایی از سؤالات و شبهات درباره ماهیت و پیامدها و چشمانداز آن در میان افکار عمومی شکل گرفت. رسانههای مخالف روابط دو کشور با استفاده از عناوین «قرارداد استعماری، ترکمنچای دوم و...» درباره این تفاهمنامه به تدریج این گزاره را در اذهان عمومی تثبیت کردند که ایران در حال تبدیل شدن به مستعمره اژدهای زرد است و در حال رجعت به دوران قاجار (نه پهلوی) هستیم!
حتی سفر اخیر ریاست جمهوری به پکن و انجام توافقات دو طرف برای آغاز مرحله اجراییسازی این تفاهمنامه و تببین ابعاد مختلف آن از سوی مسئولان دو طرف، باعث نشد جریانسازی علیه روابط ایران و چین کاهش پیدا کند. در چنین فضای سنگینی، گام مقدماتی اجراییسازی توافقنامه ایجاد شفافیت درباره ماهیت، فواید و مزایای آن در سطوح راهبردی درابعاد مختلف است. این مسئله میسر نخواهد شد، مگر از طریق پاسخگویی شفاف و مستند به شبهات، سؤالات و ابهامات موجود در افکارعمومی.
از آنجایی که روابط ایران و چین در چهار دهه گذشته در مقایسه با دیگر کشورها، جزو روابط باثبات، مفید و با روند تصاعدی محسوب میشود، پاکسازی اذهان عمومی از شبهات، ابهامات و سؤالات کار دشواری نیست. چین جزو قدرتهای بزرگ با بازیگری مؤثر در عرصه جهانی است که در اکثر نشستهای بینالمللی از ایران حمایت و تلاش کرده از حق وتوی خود برای حمایت از ایران استفاده کند و در روابط دوجانبه نیز اهتمام لازم برای حفظ، توسعه و ارتقای روابط همهجانبه با رعایت اصل برابری و مراعات ملاحظات راهبردی ایران داشته است. ایران نیز با توجه به درک راهبردی از تحولات بینالمللی و تلاش برای نقشآفرینی در نظم جدید پیش رو، با اتخاذ راهبرد نگاه به شرق و روابط همسایه محوری، تلاش دارد در قالب محاسبات عقلانی جایگاه کشور در معادلات آینده را ترسیم کند. از این رو رویکرد «نگاه به شرق» را اختیار کرده است. لازمه تحقق اهداف راهبردی در معادلات آینده، مستلزم انتخاب متحدان مطمئن و مؤثر در پیشبرد راهبرد توازن در قدرت و توازن درتعاملات بینالمللی است.
منتقدان از «استعمار جدید» و مستعمره شدن ایران سخن میگویند که بدون توجه به سابقه روابط حسنه و مثبت دو کشور از یکسو و با سانسور و سیاه نمایی این سند که در ژانویه ۲۰۱۶ با هدف دستیابی به یک برنامه همکاری جامع به امضای دو کشور رسیده، به تخریب اصل سند و تحریف آن در افکار عمومی میپردازند. این در حالی است که مجلس و شورای عالی امنیت ملی نیز در جریان اصل تفاهمنامه و ماهیت و محتوای آن هستند و رهبری این توافق را کاملاً درست و حکمتآمیز توصیف کردند.
امضای این توافقنامه پس از پنج سال خود نشان از دقت و تدبیر محاسبهگرانه نظام دارد که طبق بند ششم بیانیه مشترک دو کشور با هدف ارتقای روابط دوجانبه در سطح مشارکت جامع راهبردی و به منظور توسعه همهجانبه همکاریها تدوین شده است؛ بنابراین این سند، برنامهای است سیاسی، راهبردی، اقتصادی و فرهنگی که عرصههای مختلف همکاری دو کشور ایران و چین را دربر میگیرد. بنابرگزاره برگ وزارت امورخارجه، این سند در بعد سیاسی، رایزنی و همکاریهای طرفین در موضوعات مورد نظر و در نهادهای منطقهای و بینالمللی را افزایش خواهد داد و زیرساختهای دفاعی مشترک، مقابله با تروریسم و همکاری در عرصههای مختلف دفاعی را تقویت خواهد کرد. ازطرفی این توافق در ضدیت و مخالفت با کشور ثالثی نیست، بلکه در راستای صلح، ثبات و توسعه منطقهای و بینالمللی تدوین شده است. برنامه همکاری جامع ایران بدون تصویب مجلس (طبق اصل ۷۷ قانون اساسی) امکان عملیات ندارد.
شدت واکنشها به سند همکاری جامع چین و ایران آنچنان گسترده است که افکار عمومی تصور میکند ایران نخستین کشوری است که چنین تفاهمی امضا کرده است. این در حالی است که «چین» از سال ۱۳۹۵ تا ۲۰۲۰ با ۱۵ کشور آسیایی و همچنین با اتحادیه اروپا در دسامبر ۲۰۲۰ توافقنامه جامع تجاری امضا کرده است؛ بنابراین باید توجه داشت که همکاری جامع با چین نه عدول از شعار نه شرقی نه غربی است و نه یک امر استثنا است. بلکه با رعایت تمامی جوانب سیاسی، حقوقی و منفعت اقتصادی انجام پذیرفته است. بنابراین، راهبرد نگاه به شرق یک راهبرد تدبیر شده است که نه به معنای پذیرش استثمار و استعمار شرق، بلکه به معنای ارتباط هدفمند و هوشمندانه با قدرتها و کشورهای مؤثر شرقی در معادلات سیاسی و امنیتی حال و آینده جهان است.
اگر یک سند، آزادی و استقلال ایران را مخدوش کند یا در ارزیابی «دادهها» و «ستاندهها» عادلانه نباشد، یا برخلاف امنیت و پیشرفت ملت و کشور باشد، درنظام اسلامی مکانیزم و سازوکارهای نظارتی و کنترلی چنان قوی است که اجازه طرح و تصویب آن را نمیدهد.
بررسی سند جامع ایران و چین از سوی نهادهای ذیربط و ارزیابی آن با شاخصهای آزادی و عدالت و امنیت و پیشرفت چندان دشوار نیست. بنابراین، مخالفت بدون سند و منطق با یک قرارداد حقوقی با مکانیزم دقیق نظارتی ازسوی نهادهای مسئول، آن هم در جمهوری اسلامی چندان با منطق جور در نمیآید و بیش از آنکه نگرانی از خود سند باشد، واهمه از اصل نگاه به شرق است که غربگرایان برای آشفته شدن از آن انگیزههای شخصی و گروهی دارند. بهتر است مسئولان با رعایت ملاحظات اطلاعاتی و امنیتی در شفافسازی بخشهای توافقنامه اقدام کنند تا بر اثر عملیات روانی دشمن، افکارعمومی را نسبت به این تصمیم راهبردی مسموم نکند.
قمار گروسی بر سر حیثیت آژانس
دکتر هادی محمدی
در حالی که این هفته ها، هفته های حساسی برای پرونده هسته ای ایران است و هر اقدام غیر حساب شده ای می تواند تنش فعلی را به سطحی غیر قابل کنترل برساند آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان یکی از قدیمی ترین نهادهای تخصصی و امنیت بخش مرتبط با سازمان ملل متحد دچار شرایط عجیب و تاسف برانگیزی شده و به نظر می رسد بیش از این که یک نهاد حرفه ای صلح ساز باشد به ابزاری در دست رافائل گروسی مدیرکل غرب گرای آن تبدیل شده و در واقع دیکته های غرب به ویژه رژیم صهیونیستی و آمریکا را اجرایی می کند. در همین زمینه آژانس انرژی اتمی و مدیرکل آن اقدام به درز اطلاعاتی می کنند که نه تنها محرمانه و سری قلمداد می شود بلکه هر کدام از آن ها می تواند آتشی بلند کند که دودش چشم همه را می سوزاند.
چندی قبل ادعای تغییر آرایش سانتریفیوژهای IR6 در فردو و حالا ادعای غنی سازی 84درصدی که هر دو مشخص است که در حوزه فنی اقدامی غیر طبیعی نبوده و از این دست اتفاقات بارها تکرار می شوند هر کدام به نوعی از سمت پرونده های محرمانه بازرسی آژانس به رسانه های غربی رفته تا ابزاری برای فشار کشورهای اروپایی و آمریکا علیه کشورمان در آستانه نشست شورای حکام باشد . این رفتار غیر عقلانی در حالتی از آژانس سر می زند که همزمان گروسی با پیغام و پسغام های متعدد خواستار سفر به تهران شده هرچند که تاکنون با چراغ سبز ایران روبه رو نشده است . موضوع مهم این است که خواسته گروسی در سفر به ایران اگرچه می تواند برای او آورده ای داشته باشد اما برای کشورمان بی خاصیت و غیر وسوسه کننده است و تا زمانی که آورده سفر مدیرکل به ایران مشخص نباشد سفر او به کشورمان نیز تنها یک «شوی تبلیغاتی» برای تامین اهداف شخصی گروسی یا کارفرمایان او خواهد بود .
گروسی می خواهد با سفر به تهران اگر توانست موفق به نرم کردن مقامات ایرانی شود و بگوید نتیجه کار او بوده و اگر نتوانست بگوید با وجود سفر من و ملاقات با مقامات عالی ایران آن ها حاضر به همکاری نشدند که این در دو حالت به نفع اوست اما برای ایران آورده زمانی خواهد بود که حضور گروسی در تهران موجب بسته شدن پرونده های ادعایی یا حداقل توافق بر سر یک راه حل مرضی الطرفین برای حرکت به سمت بسته شدن پرونده ها باشد که ظاهرا تاکنون چنین جمع بندی در تهران شکل نگرفته است. رفتارهای اخیر آژانس و مدیرکل اش و درز اطلاعات به رسانه های غربی با هدف فشار بر ایران تنها در چارچوب سیاست «چماق و هویج» قابل ارزیابی است تا از طرفی ایران را نگران فضا سازی آمریکایی ها با هدف تصویب قطعنامه شدید تر در شورای حکام کند و از طرف دیگر راضی شود سفر مدیرکل انجام شود و یک شوی تبلیغاتی جدید با هدف مقصر سازی از ایران ترتیب دهند .
ایران البته با سفر رافائل گروسی به کشورمان مخالفتی ندارد همان طور که بازرسان آژانس را در چارچوب پادمان و ان پی تی راه می دهد و نظارت پادمانی را « فعلا» پذیراست اما این سفر حتما اگر می خواهد آورده ای برای آژانس و گروسی داشته باشد باید «ما به ازایی» نیز برای ایران به همراه آورد که حداقل آن می تواند تدوین یک راه حل مناسب برای رفع ادعاهای آژانس و برداشته شدن این قفل بزرگ در راه احیای برجام باشد. تا این شرایط مهیا نشود سفری در کار نخواهد بود و گروسی در هر حالتی نمی تواند برای خود از این آب گل آلود ماهی بگیرد . دنیای سیاست و روابط بین الملل دنیای داده و ستانده است و اگر این دو کفه تناسب و توازن لازم را نداشته باشند هیچ کشور مقتدر و مستقلی حاضر به ادامه بازی نخواهد بود . گروسی باید تاکنون این درس را گرفته باشد که جمهوری اسلامی ایران در برابر بازی های هویج و چماق غرب هرگز کوتاه نخواهد آمد و نتیجه علاوه بر باخت باخت برای همه طرف ها باخت گروسی بر سر قماری خواهد بود که با حیثیت و جایگاه حرفه ای آژانس بین المللی انرژی اتمی انجام داده است .
این زنگ را جدی بگیرید
عباس شمسعلی
نظام تعلیم و تربیت یکی از اساسیترین و محوریترین عناصر پیشرفت هر جامعه در حوزههای علمی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... است که میتواند با رشد و تعالی خود یا کاستیها و درجا زدنها حتی تعیینکننده جایگاه و موقعیت یک کشور در جامعه جهانی باشد. اما این نظام موثر و مهم با همه عظمت و اهمیتش در مسیر تحقق برنامهها و رسیدن به توفیقات، به ملزوماتی نیاز دارد که یکی از مهمترین آنها نیروی انسانی کارآمد و متعهد است، بهطوری که در پیشرفتهترین یا مجهزترین نظامهای تعلیم و تربیت هم نمیتوان جایگزین مطمئن و همترازی برای معلم و اثرگذاریهایش تصور کرد.
نظام تعلیم و تربیت کشور ما نیز با مختصات و امکانات خاص خود طبیعتاً به وجود معلمان و نیروی انسانی حاضر در وزارت آموزش و پرورش وابسته و متأثر از فعالیتهای این قشر اثرگذار است.
نگاهی به دستاوردها و خروجیهای نظام تعلیم و تربیت کشورمان مؤید این مطلب است که با وجود شرایط و کمبودهای زیرساختی و محقق نشدن کامل دسترسی به امکانات در این سیستم، هر کجا موفقیت و حرکت اثرگذاری در نظام آموزشی و تربیتی ما رقم خورده -که عرصهها و نمونههای آن نیز فراوان است- نقش پررنگ معلمان در وقوع آنها قابل مشاهده است.
اما با وجود تاکید بر زحمات و تلاشهای متعهدانه قاطبه جامعه فرهنگیان کشور برای پیاده کردن برنامههای مفید و موثر علمی، اخلاقی و فرهنگی در مدارس، هرازگاهی شاهد وقوع اتفاقاتی در برخی مراکز آموزشی هستیم که همچون زنگ خطر و هشدار باید آنها را جدی گرفت.
شاید بتوان ماجرای انتشار و همخوانی یک آهنگ نامناسب، مبتذل و دور از شأن محیط مقدس مدرسه و فطرتهای پاک دانشآموزان در کلاس درس یک مدرسه غیردولتی که در روزهای اخیر خبرساز شد را یکی از همین تلنگرها و زنگ خطرها دانست. اتفاقی که با محوریت یک معلم جوان در مقطع ابتدایی یک مدرسه غیردولتی در قائمشهر رخ داد. ظاهراً این معلم از نیروهای تازهکار و آزاد و نه از پرسنل آموزش و پرورش است که سابقه فعالیت در فضای مجازی را داشته و آنطور که اعلام شد یک بلاگر اینستاگرامی است و فضای کلاس را با صفحه شخصی خود اشتباه گرفته است!
به هر حال این خانم جوان پس از جوّ ایجادشده و سروصدا و اعتراضات به این اشتباه عجیب از اقدام خود عذرخواهی کرد و البته با حمایت و پادرمیانی پردامنه و کمسابقهای که از وی در سطح شهرستان و استان با ورود امام جمعه، استاندار و... به عمل آمد به کار خود بازگشت بدون اینکه فرصت کافی داده شود تا در یک روند منطقی و حرفهای بررسی شود که واقعاً شخصی که در جایگاه و کسوت والای معلمی قرار گرفته اما از روی غفلت یا اشتباه و هر چیز دیگری قدرت تشخیص اینکه پخش و همخوانی یک ترانه روایتکننده «شکست عشقی» و با عرض پوزش؛ بیانکننده صریح «تهدید به مصرف عرق سگی و مستی» مناسب دانشآموزان پسر کمسن و سال یک کلاس درس نیست را ندارد و حتی این همخوانی را در صفحه مجازی خود منتشر میکند برای ادامه فعالیت در کلاس درس صلاحیت لازم را دارد یا نه؟ انشاءالله که وی واقعاً متوجه اشتباه خود در رفتار با امانتهای ارزشمند چندین خانواده شده باشد و اگر قرار بر ادامه فعالیت در این حوزه دارد متوجه مسئولیت خطیر خود نیز باشد.
همانطور که گفته شد وقوع چنین اتفاقاتی زنگ هشدار را درخصوص برخی اتفاقات پنهان در فضای تعلیم و تربیت کشور به صدا در میآورد. عجیب آنکه این اتفاق و برخی دیگر از این دست موارد بیشتر در مدارس غیردولتی که مدعی شرایط نوین آموزشی و تربیتی هستند و گاه دهها میلیون تومان شهریه از خانوادهها میگیرند تا شقالقمر کنند رخ میدهد، مدارسی که بسیاری از آنها متاسفانه بنا را بر تجارت و خودنماییها و رقابتهای واقعی و غیرواقعی علمی گذاشته و در حوزه امور تربیتی گاه کارنامه غیرقابل دفاعی دارند.
خانوادهها نیز متاسفانه با این دیدگاه که ثبتنام فرزندشان در مدارس غیردولتی با شهریههای کلان میتواند همه کمبودهای علمی و تربیتی مورد نیاز فرزندشان را تامین کند به سمت این مدارس میروند؛ غافل از اینکه به غیر از طیفی از این مدارس که تلاششان قابل تقدیر است، بسیاری از آنها برخلاف تبلیغات و شهریه بالایی که دارند درخصوص امور تربیتی و حتی گاه در حوزه علمی حرف چندانی برای گفتن ندارند. بخشی از این مدارس که با یک سیاست اشتباه قارچگونه در سراسر کشور روییدهاند، بیش از سه دهه است که مسیر درست نظام تعلیم و تربیت را دستخوش تلاطمات و اتفاقات نامطلوبی کردهاند.
هرچند در این مدارس نیز معلمان کارآمدی وجود دارند اما گاه یک مؤسس یا مدیر مدرسه غیردولتی با وجود دریافت شهریههای هنگفت برای کم کردن هزینهها، با حداقل حقوق از نیروهای آزاد کمتجربه، کمبازده یا به دور از برخی صلاحیتهای ابتدایی نیز استفاده میکند و سرنوشت تعلیم و تربیت فرزندان خانوادههایی که در جوّ تبلیغی حاکم با هر زحمتی شهریه ثبتنام فرزندشان را تهیه میکنند، به دست این نیروها میسپارند.
البته نمیتوان گفت در مدارس دولتی کشور هیچ مشکل و معضلی وجود ندارد اما واقعیت آن است که این مدارس از قوام سازمانی بهتری برخوردارند و به علت نظارت بیشتر و مستقیم توسط آموزش و پرورش هرچند با وجود مشکلات و کمبودهای فراوان اما در یک مسیر ترسیمشده و چارچوب مشخص تربیتی، فرهنگی و علمی حرکت میکنند و معلمان و کادر این مدارس نیز فیلترهای مختلف و دورههای متعددی را گذراندهاند و به درجات بالای صلاحیت حضور در کلاسهای درس رسیدهاند.
با این وجود با توجه به اهمیت بسیار زیاد نظام تعلیم و تربیت و اذعان به اینکه هر اتفاق مثبتی در کشور باید از سطح مدارس کلید بخورد باید گفت طی چندین سال اخیر نظام آموزشی کشور از نظر توجه به بحث بودجه یا تاکید بر امور تربیتی در کنار بحث علم و درس دچار تصمیمات غلط یا کمتوجهیهای فراوانی شده است. این در حالی است که دشمن با روشهای مختلف و با صرف هزینههای هنگفت و بهکارگیری ابزارهای مختلفی همچون فضای مجازی، ماهواره، بازیهای رایانهای و... برای تسلط بر ذهن و روح آیندهسازان این کشور برنامهریزی کرده است. حال در این شرایط هیچگونه غفلت و کمکاری پذیرفتنی نیست.
از طرف دیگر در سالهای اخیر سپردن جهتدهی نظام تعلیم و تربیت به مافیای کنکور و کمرنگ شدن امور تربیتی نیز خسارات زیادی به بار آورده است.
از طرفی کمتوجهی به این نکته ظریف که «هزینه کردن در آموزش و پرورش سرمایهگذاری است» و تخصیص بودجههای حداقلی که امکان هرگونه تحرک و برنامهریزی را از مدیران آموزش و پرورش و مدیران مدارس بهویژه در زمینه امور تربیتی و فرهنگی گرفته است نکتهای منفی و قابل مطالبه است.
وقتی به گفته معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش، «از کل بودجه ۱۹۲ هزار میلیارد تومانی وزارت آموزش و پرورش حدود ۲.۳ درصد صرف کیفیتبخشی و مابقی یعنی 97.7 درصد صرف حقوق پرسنل میشود» یا بنابر اعلام معاون برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش، «سرانه پرورشی روزانه به ازای هر دانشآموز 40 تومان است که با آن یک حبه قند هم نمیتوان خرید» چگونه انتظار میرود که برنامهها و هدفگذاریها به درستی اجرا شود؟
باید مجلس و دولت جدیتر برای حل مشکلات مزمن و چندین ساله اعتبارات و بودجه آموزش و پرورش بهویژه در بخشهای کیفیتبخشی و امور تربیتی و پرورشی اقدام کنند تا در تهاجم فرهنگی دشمن که تلاش دارد بر مدارس و ذهن دانشآموزان ما مسلط شود دچار مشکل نشویم.
یکی دیگر از مسائل مهم این حوزه، تامین و پرورش نیروی انسانی کارآمد، متعهد و دلسوز از طریق دانشگاه فرهنگیان و مسیرهای مطمئن مشابه برای فعالیت در مدارس است که در سالهای گذشته نسبت به آن غفلت شده است.
نظارات بر آنچه در کلاسهای درس میگذرد هم موضوع مهمی است که نباید از آن غفلت کرد. یکی از معضلات حاکم بر برخی مدارس که خانوادههای زیادی نسبت به آن گلایه دارند، طرح مباحث و شبهات اجتماعی یا اعتقادی از سوی برخی معلمان (هرچند اندک) در کلاسهای درس است که با وجود اینکه نشاندهنده درگیری ذهنی و وجود گرهها و شبهات فکری خود آن شخص است و جای طرح آن در کلاس درس نیست اما گاه نظام فکری و ذهنی یک نوجوان و دانشآموز را دچار تلاطم میکند و شاید دیگر فرصتی برای پاسخ درست به آن نیز فراهم نشود.
با همه این موارد باید تاکید کرد که به جرأت میتوان گفت فضای حاکم بر مدارس و دانشآموزان کشورمان در مقایسه با کشورهای مختلف دنیا جزو سالمترینها و پاکترینهاست که این موضوع نیز ریشه در فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی دارد و اگر ذرهای از برخی اتفاقات و مصیبتهایی که در مدارس کشورهای به اصطلاح پیشرفته و مدعی را بررسی کنیم بیشتر به ارزش و موهبت فضای سالم مدارس خود پی میبریم اما این موضوع نباید باعث غفلت مسئولان و مدیران مربوطه شود.
نکته پایانی اینکه، یکی از ایرادات تعطیلی طولانی مدارس و غیرحضوری شدن آموزش در دو سه سال اخیر، تبعات تربیتی و ضررهای حضور بیش از حد دانشآموزان در فضای مجازی بود که خوشبختانه تا حد زیادی رفع شد اما اگر قرار باشد نگران خطرات آموزش مجازی باشیم ولی از طرفی شاهد حضور بیضابطه چهرههای اینستاگرامی یا طرح شبهات جاری در فضای مجازی در سر کلاسهای درس باشیم قطعاً نمیتوان از تکرار آن خطرات ایمن بود.