صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۵۶  ، 
کد خبر : ۳۴۷۸۵۸

یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۵ خردادماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۲۵ خرداد

امید سالی یکبار نزد ایرانیان می‌آید!

 وحید استرون 

زمانی‌که صحبت از «امید اجتماعی» و «امید به آینده»می‌شود، وقتی مردم در پی امیدواری برای زندگی بهتر هر روز ده‌ها یا شاید صد کیلومتر را طی می‌کنند، روزهایی که اندکی خود را از امیدهای واهی که منجر به یاس می‌شود، رهایی می‌بخشیم، ناخداگاه همه این افکار یک پرنده دُرنای سیبری می‌شود، با بال‌ها وسیع و گردن دراز که در تاریکی‌ ذهنم به پرواز در می‌آید و به سمت سوسوی نوری که در ژرفای رویاهایم بیرون می‌زند، حرکت می‌کند و درنا در آن نور گم می‌شود. این تصویر خیال انگیز که مثل تجسم کردن ابرها در آسمان آبی و در دوران کودکی به اشکال دیو و دلبر است، شاید همان قصه زندگی پرنده‌ایست که پس از کشته شدن جفتش در سال ۸۷ توسط یک شکارچی، تنها شد. در آن روز «آرزو» شد خوراک مردم متمول بالای شهر و امید تک و تنها ماند. اما امید رنگ نباخت و قتل‌گاه آرزو را ترک نکرد و سالی یکبار برای جست‌وجوی آرزو‌یش به ایران می‌آید. اما یکی از او نمی‌پرسید که چه کسی در وادی به آرزویش رسیده که یک دُرنا می‌خواهد برسد؟!. او تک و تنها سالی یکبار در تالاب فریدونکنار فرود می‌آید و پس از چند هفته کشور ما را ترک می‌کند. نام «امید» را مردم محلی فریدونکنار برروی این درنای سیبری گذاشته‌اند، زمانی که جفت او «آرزو» صید کردند، امید شد، امید هزاران نفر که هر سال چشم به راه باشند تا ببینند دُرنا چه زمانی از سیبری می‌رسد. چند سال بعد از مرگ «آرزو»، پارسال بسیاری تلاش کردند جفتی جدید به‌نام «رویا» برای «امید» پیدا کنند، اما رویا چند روز در کنار امید ماند، اما در نهایت همان‌طور که تصور می‌شد، امید به تنهایی به پرواز درآمد و رفت، اما رویا ماند. هنوز فاصله بسیاری میان امید و رویا است و هر کجا که رویا هست، الزما نباید امید در آنجا باشد یا آنجایی که امید هست، رویا شاید نقش ببازد و نباید امیدوار بود که همزیستی امید و رویا به «زایش» ختم شود. اما وای برآن روزی که امید در تالاب فریدونکنار فرود نیاید و آن زمان چقدر دلتنگ و مایوس خواهیم شد.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز پنجشنبه ۲۵ خرداد

زنگ خطر برای آمریکا

محمدحسن قدیری ابیانه 

هر سه کشور که مقصد سفر آقای رئیسی است در معرض توطئه‌ها و تحریم‌های آمریکا قرار دارند و تعامل جمهوری اسلامی با این دولت‌ها زنگ خطر را برای آمریکا به صدا درآورده است.

سیاست استعمار در رابطه با کشور‌هایی که دارای منابع ثروت و انرژی هستند، این است که آن‌ها را وابسته به فروش نفت نگه دارد و این سیاستی است که آمریکا در گذشته در ایران و آمریکای لاتین دنبال می‌کرد تا هر چه بیشتر این کشور‌ها را از تولید ثروت دور کند و مصرف گرایی را در این جوامع رواج دهد.
جمهوری اسلامی به‌رغم تجربیات تلخی که از دوران قبل از پیروزی انقلاب داشته در بسیاری از حوزه‌ها توانسته مسیر خودکفایی را طی کند و حتی در حوزه صنعت و تولید ملی گام‌های بلندی بردارد. با توجه به این ظرفیت‌ها برای ایران این امکان فراهم است تا با بسط روابط اقتصادی، تجاری، صنعتی با کشور‌های آمریکای لاتین ضمن افزایش سطح صادارت خود از ظرفیت‌ها و توانمندی این کشور‌ها در حوزه‌های مختلف استفاده کند.
ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه در آمریکای لاتین از جمله کشور‌هایی هستند که از نظر سیاسی مستقل بوده و ما می‌توانیم در حوزه زیرساختی شرایط خوبی را برای آن‌ها فراهم کنیم. بدون شک تقویت صنعت و تمرکز روی مباحث زیرساختی باعث تولید ثروت و افزایش تولید در این کشور‌ها خواهد شد. پیوند میان ایران و ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه مانع جدی برای سیاست‌های توطئه‌طلبانه آمریکاست.
گسترش روابط ما با این کشور‌ها منافع بسیاری برای جمهوری اسلامی در پی خواهد داشت و آن‌ها هم برای بسط تعاملات اقتصادی اعلام آمادگی کردند. به عنوان نمونه ما این امکان را داریم که با کشوری مثل ونزوئلا برای ساخت کشتی یا نوسازی پالایشگاه و همچنین ایجاد کارخانه‌های خودروسازی همکاری کنیم و در مقابل از ظرفیت آن‌ها در بخش منابع زیرزمینی بهره ببریم.

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۲۵ خرداد

نقش سیاست اعتبار مالیاتی تحقیق و توسعه در توسعه فناوری

امیرحسین اقبالی

نقش فناوری در رشد اقتصادی در دهه‌های اخیر به عنوان یک عامل مهم و قدرتمند مورد توجه قرار گرفته است. از نیمه قرن بیستم با پیشرفت فناوری و علوم کاربردی، نقش فناوری در ایجاد رشد اقتصادی و افزایش بهره‌وری به طور چشمگیری آشکار شد. مدل رشد سولو که به نام رابرت سولو، اقتصاددان امریکایی معروف است، به تحلیل نقش فناوری در رشد اقتصادی پرداخت. این مدل تأکید دارد رشد اقتصادی در بلندمدت به سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های فناورانه و بهره‌گیری بهینه از تکنولوژی و نوآوری برمی‌گردد.
در دهه‌های بعدی، با توسعه مدل‌های رشد درون‌زا، بر نقش داخلی عوامل رشد در اقتصاد تأکید بیشتری شد. این مدل‌ها به عوامل داخلی اقتصادی مانند سرمایه انسانی، نوآوری، نیاز‌های داخلی بازار و توانایی‌های فناورانه توجه کردند. آن‌ها نشان دادند نوآوری، تحقیق و توسعه، آموزش و پرورش، بنیانگذاری شرکت‌های دانش‌بنیان و فناوری‌های جدید می‌توانند به طور مستقل در رشد اقتصادی مؤثر باشند.
توسعه مدل‌های رشد درون‌زا باعث شناخت بهتر نقش فناوری در رشد اقتصادی شد و توجه بیشتری به سیاست‌های حمایتی و توسعه فناوری در کشور‌ها جهت ایجاد شرایط ملایم برای نوآوری و کسب‌وکار‌های دانش‌بنیان به همراه داشت. این مدل‌ها مبنایی قوی برای سیاستگذاری در حوزه فناوری و نوآوری فراهم و توسعه اقتصادی را متکی بر دانش و فناوری تشویق کردند.
نقش فناوری در رشد اقتصادی: توسعه و استفاده از فناوری‌ها و نوآوری‌ها می‌تواند به طور قابل توجهی در رشد و توسعه اقتصادی کشور‌ها مؤثر باشد. فناوری‌ها می‌توانند بهبود عملکرد تولید، افزایش بهره‌وری، کاهش هزینه‌ها، ایجاد اشتغال، توسعه صنایع جدید و ایجاد بازار‌های جدید را به همراه داشته باشند. نقش فناوری در رشد اقتصادی به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفته است و ادبیات زیادی درباره این موضوع وجود دارد. مدل رشد سولو یا مدل نمایی سولو- سوانزو برای نخستین بار توسط رابرت سولو در دهه ۱۹۵۰ مطرح شد. این مدل، نقش تکنولوژی و پیشرفت تکنولوژیک را در رشد اقتصادی بررسی می‌کند. بر اساس این مدل، توسعه فناوری و نوآوری می‌تواند عوامل اصلی رشد اقتصادی باشد و باعث افزایش بهره‌وری عوامل تولید، افزایش سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی در بلندمدت شود.
در ادبیات اقتصاد رشد، هر دو مدل رشد سولو و رشد درون‌زا مورد بررسی قرار گرفته‌اند و تحقیقات زیادی برای بررسی تأثیرات این عوامل در رشد و توسعه اقتصادی انجام شده است. همچنین در سال‌های اخیر، مدل‌های پویایی‌شناسی مانند مدل رشد نوتونی و مدل رشد نظریه‌های سیستم نیز به عنوان تکمیلی برای مدل‌های رشد اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته‌اند. اعتبار مالیاتی تحقیق و توسعه یک سیاست و مشوق مالیاتی است که به وسیله آن، دولت‌ها تمایل دارند بخش تحقیق و توسعه کسب‌و‌کار‌ها و سازمان‌ها و ورود فناوری به صنعت را تشویق کنند. این سیاست معمولاً به منظور ترویج نوآوری، افزایش بهره‌وری و پیشرفت فناوری در جامعه به کار گرفته می‌شود. تحقیق و توسعه (R&D) نقش مهمی در رشد و توسعه اقتصادی و بهبود کیفیت زندگی دارد.
تبدیل هزینه‌های R&D به هزینه‌های قابل کسر مالیاتی: دولت‌ها ممکن است به شرکت‌ها اجازه دهند هزینه‌های مرتبط با تحقیق و توسعه را به عنوان هزینه قابل کسر مالیاتی در نظر بگیرند. این به شرکت‌ها کمک می‌کند تا هزینه‌های R&D خود را کاهش دهند و بیشترین استفاده را از مالیات‌های قابل کسر ببرند.
اعمال نرخ مالیاتی کمتر برای درآمد‌های مرتبط با R&D: برخی از کشور‌ها نرخ مالیاتی پایین‌تری برای درآمد‌های مرتبط با تحقیق و توسعه تعیین می‌کنند. این اقدام به شرکت‌ها انگیزه می‌دهد سرمایه‌گذاری بیشتری در R&D انجام دهند.
کاهش ریسک نوآوری با استفاده از مشوق‌های مالیاتی می‌تواند به شرکت‌ها و سازمان‌ها کمک کند تا برای انجام فعالیت‌های نوآورانه و تحقیق و توسعه، ریسک‌های مالی و مالیاتی کاهش یابند. این مشوق‌ها می‌توانند عواملی را فراهم کنند که شرکت‌ها را ترغیب به انجام فعالیت‌های نوآورانه و تحقیق و توسعه کنند و از این طریق به توسعه فناوری و ارتقای رشد اقتصادی کمک نمایند.
کسر هزینه‌های تحقیق و توسعه: دولت‌ها ممکن است به شرکت‌ها اجازه دهند هزینه‌های مرتبط با تحقیق و توسعه را به عنوان هزینه قابل کسر مالیاتی در نظر بگیرند. این کاهش در هزینه‌ها می‌تواند به شرکت‌ها کمک کند درآمد خالص بیشتری را در اختیار داشته باشند و ریسک مالی را کاهش دهند.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز پنجشنبه ۲۵ خرداد

اگر این زخم درمان نشود...

سعید برند

کارشناسان آسیب های اجتماعی می گویند به جای عبارت «کودک خیابانی» بهتر است بگوییم «کودک در موقعیت خیابان» یا «کارِ خیابانیِ کودکان» تا از برچسب زدن به این اطفال جلوگیری شود. غافل از این که بر تن نحیف این کودکان جایی برای برچسب نمانده است، بس که زخم های عمیق، آن را خراشیده است. تغییر اسم به تنهایی، دردی از کودکان خیابانی دوا نمی کند، کودکانی که سال های پر اهمیت عمرشان را که زیر بنای دیگر مراحل زندگی است در خیابان و لابه لای خودروها سپری می کنند و ملتمس نگاه هایی می مانند که آن سوی شیشه خودرو، غرق در گرفتاری خود است.  به تازگی دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک ،  ناگفته هایی درباره معضل کودکان خیابانی در ایران مطرح کرد که مورد توجه رسانه ها قرار گرفت. از جمله آن موارد می توان به غیرایرانی بودن 80 درصد کودکان خیابانی در ایران اشاره کرد، کودکانی که به گفته این مقام مسئول از روزی 400 هزار تومان تا یک میلیون تومان درآمد دارند! که در طول یک ماه تقریبا معادل با حقوق یک کارمند میان رده با 20 سال سابقه کار در نظام اداری کشور است. با توجه به کسب درآمد بالا، هیچ بعید نیست پشت این چهره های معصوم، مافیای مخوفی هم پنهان شده باشد.  شاید به همین دلیل است که با گرم تر شدن هوا، تقریبا چهارراه یا خیابان پر ترددی در کلان شهرها پیدا نمی کنید که توسط کودکان خیابانی قرق نشده باشد. معمولا کوچک ترهای تیم، آدامس، دستمال نانو یا فال حافظ می فروشند، آنان هم که قد کشیده اند و دست شان به شیشه خودرو می رسد، با شیشه پاک کن به سراغ تان می آیند. اما با این حال دولت ها برنامه مشخص و کارآمدی برای سامان دهی و کاهش این آسیب اجتماعی که خود بسترساز آسیب ها و معضلات دیگر است، ارائه نکرده اند.  بررسی های انجام شده درباره کودکان خیابانی غیر ایرانی، نشان می دهد بسیاری از آن ها نیاز مالی مبرمی هم ندارند و صرفا به دلیل تفاوت های فرهنگی و این که فرزند ذکور خانواده باید از دوران کودکی، مشق نان آوری کند، او را به تامین بخشی از درآمد خانوار مجبور می کنند، شغلی هم که نه مجوز می خواهد و نه کارت آمایش و اقامت، پرسه زدن در خیابان های شهر است!  اما در واقعیت کم نیستند کودکان ایرانی که از فرط تنگدستی خانواده، خواه به دلیل زندانی بودن پدر یا از کار افتادگی و فوت سرپرست خانواده، اکنون تنها نان آور خانوار محسوب می شوند و خارج از نگاه سینمایی و مافیایی، خودشان هستند که کوچه و خیابان را برای به دست آوردن لقمه نانی انتخاب کرده اند، اما در هر صورت جای هیچ کودکی با هر علت و بهانه ای در خیابان نیست.  تکلیف و وظیفه مردم در مواجهه با کودکان خیابانی مشخص است، تمامی کارشناسان حوزه آسیب های اجتماعی معتقدند خطرناک ترین کار ممکن، خرید از این کودکان و بدتر از آن، دادن بی دلیل پول به آن هاست، چرا که تکدی گری را در آنان تقویت می کند. در هر حال این پول می تواند در آینده مسیر زندگی سالم را به روی آنان ببندد. طعم کسب درآمد آسان و بی دردسر، رفته رفته میل و انگیزه کودکان برای فراگیری درس یا تخصص های حرفه ای را از بین می برد، او بزرگ تر می شود، در حالی که دیگر محبت های مردم در کف خیابان را دریافت نمی کند، این حس نفرت و طرد شدگی در کنار مشکلات و تنگناهای معیشتی، دور از اجتناب نیست که از این کودک خیابانی در جوانی اراذل و اوباش خیابانی بسازد و دست به بزه ای بزند که اتفاقا پیشتر به دلیل مهیا بودن بستر، پیش نیازهای آن را نیز از اطرافیانش آموخته است. بنابراین حمایت غیر مادی، پاسخ منفی اما توام با احترام - طوری که کودک احساس تحقیر نکند - عدم دلسوزی بی دلیل و محبت بیش از حد، از جمله وظایف شهروندان در مواجهه با کودکان خیابانی است. هر چند واقع بینانه این که گاهی حس عذاب وجدان بعد از «نه» گفتن به این کودکان، باعث می شود در مواجهه با کودک بعدی، راحت تر دست به جیب شویم. بنابراین بر خلاف تصور، فرهنگ سازی در این زمینه بسیار حیاتی و رسالتی است بر دوش نهادهای فرهنگی که متاسفانه مغفول واقع شده است. چرا که تا وقتی پول باشد، کودک خیابانی جمع آوری نخواهد شد! اما وظیفه دولت تنها به فرهنگ سازی مردمی خلاصه نمی شود، در سال های اخیر دولت با همکاری دادگستری مراکزی برای نگهداری و آموزش های لازم به این کودکان ایجاد کرده است، اما باید به این اصل توجه کرد، که جمع کثیری از این کودکان صاحب خانه و خانواده هستند و بهترین راهکار حمایت از این کودکان در محیط خانواده است، مگر در شرایط خاص که کودک، خانواده ای پرخطر دارد و حضور در خانه ممکن است سلامت جسمی او را تهدید کند، در این حالت می توان برای جداسازی از خانواده و حضور کودک در مراکز شبانه روزی اقدام کرد.  نباید فراموش کرد که شناسایی دقیق خانواده این کودکان رکن اصلی ماجراست. تلاش برای توانمند سازی و معرفی فرصت‌های شغلی به والدین، پایدارترین راهکار است. همچنین کمک به ترک اعتیاد والدین، در نظر گرفتن مشوق های مالی برای آنان در صورت بازگرداندن کودک شان به تحصیل، ارائه آموزش های لازم به خانواده، آشنایی آنان با آسیب ها و معضلات کار کردن کودک شان در خیابان به خصوص تعرض های پیدا و پنهان جنسی و ... از جمله اقداماتی است که می تواند راه گشا باشد. خانواده همچنین باید این هشدار را دریافت کند که تمامی این حمایت ها مشروط بر این است که حقوق آموزشی و رفاهی کودک خود را رعایت کند، در غیر این صورت علاوه بر قطع حمایت های مادی و معنوی، باید پاسخگوی قانون باشد.  در حوزه اجرا، قانون «سازمان بهزیستی» را متولی سامان دهی هر کودک در معرض آسیب می داند، در حالی که این نهاد دولتی توان مالی و تشکیلاتی کافی برای انجام این کار را ندارد، که اگر داشت امروز با این تعداد از کودکان خیابانی مواجه نبودیم! سامان دهی کودکان خیابانی قبل از آن که نیازمند ردیف بودجه و اعتبار باشد، نیازمند اصلاح راهکارها و همت همگانی دستگاه هاست. اگر چه قانون برای 12 دستگاه به صورت مستقیم و غیرمستقیم تکالیفی در نظر گرفته اما شاید اگر مسئولیت شناسایی، جمع آوری و سامان دهی کودکان خیابانی، به شهرداری ها واگذار شود، با توجه به بهره مندی از امکانات و اعتبارات بیشتر، کمک حال بهتری برای کاهش این معضل اجتماعی باشد، کما این که در تهران اقداماتی برای این تغییر مسئولیت در دست انجام است.   همچنین تلاش برای برقراری ارتباط بهینه به منظور بهره مندی از حمایت نهادهای مردمی و غیردولتی و البته سازمان های بین المللی مانند یونیسف از دیگر وظایف دولت در این باره است.  در آخر از یاد نبریم که این جا هم «پیشگیری» بهتر از درمان است، هر گاه کارخانه ای تعطیل شد، هرگاه تعداد زیادی از مهاجران بدون ضابطه و مجوز وارد کشور شدند، هرگاه تورم افسار گسیخت، افزایش کودکان خیابانی هم دور از انتظار نیست. 

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز پنجشنبه ۲۵ خرداد

حیات فرهنگی لاله‌زار

ترانه یلدا
زمانی که در دهه گذشته، شهرداری منطقه 12 تهران طبق برنامه‌ای تحت عنوان «ارتقای کیفی مرکز تاریخی تهران» و سازمان زیباسازی شهر تهران در روندی حساب‌شده و منظم، به سنگ‌فرش‌کردن و جداره‌سازی خیابان‌های مرکزی شهر پرداختند، هدف‌شان احیای تهران تاریخی و آماده‌کردن آن برای تفریح و گردشگری تمام شهروندان تهرانی بود. و ما تهرانی‌ها نیز خیال می‌کردیم این روند همچنان ادامه یابد یا دست‌کم از طرف شهرداری همچنان تشویق و ترویج شود. این کار در تهران داشت با تأخیر نسبت به کلان‌شهرهای دیگر کشور و جهان -که تکلیف شهرسازی‌شان مشخص‌تر بود- اتفاق می‌افتاد؛ اما ظاهرا قرار بود ادامه یابد. آن زمان خیابان‌های سعدی و فردوسی، ناصرخسرو و انقلاب، باغ سپهسالار و سرچشمه، مولوی و خیام، داور و 15‌خرداد و حتی سی تیر و لاله‌زار نو در قسمت شمال جمهوری، همه از طریق تیم فعال دکتر سعادتی، شهردار دلسوز و محبوب منطقه و با کمک سازمان زیباسازی و کسبه هر خیابان، کف‌سازی و بدنه‌سازی شدند و تا حدودی سر‌و‌سامان گرفتند؛ اما در لاله‌زار جنوبی، با آن‌همه پول و سرمایه‌ای که در آن در گردش است، حرکتی مشاهده نشد. آیا واقعا برای کسبه‌ای که هیئت‌مدیره ثروتمند صنف‌شان همه در زمره خیرین مدرسه‌ساز هستند، ریخت و ترکیب این خیابان مهم نبود؟ خیابانی که امروز از سر تا ته در اختیار صنف کابل و روشنایی است و تمام زیبایی سابق خود را از دست داده است... . امید می‌رفت سایه‌بان‌های قدیم مغازه‌ها بازگردند و لاله‌زار حیات فرهنگی عصرانه و شبانه خود را از سر گیرد و نشانه‌های خیابانی گردشگری-توریستی در آن دوباره به چشم بخورد. خانه‌های ثبت‌شده تاریخی و سینماها به موزه و مراکز فرهنگی تبدیل شوند. هتل‌های شاخص لاله‌زار مثل هتل لاله ساخته وارطان هوانسیان مرمت و راه‌اندازی شوند. تعدادی کافه و رستوران برای گردشگران پیر و جوان تهرانی و غیرتهرانی از نو باز شود‌ و شلوغی ترافیک خیابان لاله‌زار نو نیز با تعریض پیاده‌روها (اواخر دهه 90) به‌تدریج آرام‌تر شود؛ اما چنین نشد. کسی کسبه لاله‌زار و پیک‌های‌شان را وادار نکرد موتورهای خود (هزارو 500 دستگاه موتورسیکلت اعلام‌شده) را در پارکینگ‌های اطراف خیابان پارک کنند. شهرداری هم نتوانست چند زمین خالی از آن‌همه اراضی متروکه در لاله‌زار را بخرد و پارکینگ درست کند. می‌توان گفت که هرج‌ومرج ترافیکی امروز پیاده‌روهای لاله‌زار و جمهوری، مانند گذشته مثل همه جای مرکز تهران ناشی از وجود موتوری‌های بی‌قانون است. حتی پلیس راهور نیز اراده چندانی برای حل این مشکل به خرج نداد؛ اگرچه مدیر محترم و دانای آن اداره، در شهرک آزمایش به ما گفت که به سیاست‌های آرام‌سازی و بهسازی و احیای مرکز تهران معتقد است. همه می‌دانیم سال‌هاست موتوری‌ها بدون رعایت قوانین رانندگی، در پیاده‌رو و خیابان و محل خطوط بی‌آرتی در رفت‌وآمد هستند و کسی هم جلودارشان نیست. همه به حال‌شان (به لحاظ اقتصادی و نان‌آوری) دل می‌سوزانیم و آنها نیز روز‌به‌روز بیشتر، تردد در شهر را خطرناک‌تر می‌کنند؛ به‌ویژه برای ما پیاده‌ها... . 

و اما حیات محجوبانه لاله‌زار... مدت‌های مدیدی است که این خیابان‌ که صد سال پیش اولین خیابان مدرن و شیک تهران بود‌ و انواع شهروندانِ بافرهنگ و پیرو مُد روز ساکن تهران هر روز به آن سر می‌زدند، مورد غضب و بی‌مهری قرار گرفته است.معلوم نیست چرا برخی افراد هنوز به آن بدبین‌اند؟ چرا سازمان زیباسازی می‌‌خواهد درهای خانه اتحادیه را به روی مردم باز کند؛ اما موفق نمی‌شود؟ سال‌هاست می‌خواهد در خانه دایی‌جان ناپلئون کافه باز کند؛ اما درها همچنان بسته می‌مانند. مدیران خوش‌رو و مهربانش خوش‌نیت و خوش‌استقبال‌اند؛ اما بدرقه نمی‌دانند‌ و خود نیز در تعلیقی ناگزیر به سر می‌برند. این روزها نه‌تنها مسئولان تهران توجهی به مسائل لاله‌زار نمی‌کنند؛ بلکه خود اهالی لاله‌زار نیز با وجود درآمد زیاد و علاقه عاطفی به خاطره خیابان، قدمی برای حیات دوباره لاله‌زار برنمی‌دارند؛ اگرچه تعمیرات از سوی کسبه جسته‌وگریخته ادامه دارد. لابد فکر می‌کنند خاطرات صدساله لاله‌زار خطرناک است؟ درحالی‌که چنین نیست! دیگر غیرممکن است کسی بخواهد در آن خیابان به ابتذال کافه‌ها فکر کند. همه لاله‌زار را شاد و فرهنگی می‌خواهند. تمام اهالی فرهنگ و هنر و سینما و تئاتر، آرزو دارند لاله‌زار دوباره به محور جشنواره‌های فجر و سینماحقیقت تبدیل شود؛ محوری که هنوز جسم بی‌جان 

18 سینما -تو بخوان انبار کابل و کالاهای الکتریکی- و چندین تئاتر، ازجمله تئاترهای دهقان و نصر (که هنوز نئون‌های «تئاتر تهران» بر پیشانی آن خوانده می‌شود)‌، در آن به طرز معجزه‌آسایی جان سالم به در برده‌اند و اگر وزارت ارشاد و معاونت شهرسازی حق عمومی شهروندان بر شهر را رعایت کنند، این خیابان باید هنوز کاربری‌های فرهنگی تثبیت‌شده در طرح‌های شهری مصوب خود را حفظ کند. به‌ هر حال خیابان لاله‌زار همچنان منتظر زندگی دوباره است... . وقتی سازمان زیباسازی خانه اتحادیه را خرید و مرمت کرد و آقای قالیباف با خاطره خلبانی‌اش زیر یک هواپیمای کوچک که به داخل حیاط خانه آورده بودند، آنجا را افتتاح کرد، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد درهای این خانه دوباره برای چندین سال بسته بماند. وقتی تئاتر نصر (تهران) را به مناقصه گذاشتند تا تعمیرات آن طبق نقشه‌های جدید بهترین مهندسان تهران آغاز شود، همه گوش‌های‌مان تیز شد که چه کسی کار را به دست می‌گیرد؟ اما خبری نشد... . اکنون ما به بخش خصوصی و خود اهالی امید بسته‌ایم. امیدواریم آنان که شکل و قواره این خیابان قدیمی تهران را دوست دارند و هنوز فکر می‌کنند هویت تهران در لایه‌لایه کالبد آن نهفته است، خودشان فکری بکنند و در تجدید حیات آن گامی بردارند.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۲۵ خرداد

مردم قدر این خون‌ها و ‌اشک‌ها را می‌دانند

عباس شمسعلی
شامگاه یکشنبه دیگر صدای موتورسیکلت پدر در بازگشت از محل کار در کوچه‌های روستای چلسرخ بخش صیدون باغملک نپیچید؛ صدایی که هر شب وقتی به پشت درِ خانه می‌رسید، اهل خانه از همسر و پنج فرزند 2 تا 18 ساله با شنیدنش خوشحال می‌شدند و به استقبال عزیزشان می‌رفتند. عزیز این خانه بیست و چندسال از خدمتش در لباس حفاظت از امنیت کشور و جان و مال و ناموس مردم می‌گذشت و در طول این مدت حوادث و ماموریت‌های خطرناک زیادی را تجربه کرده بود، اما هیچ‌کس در آن خانه ساده اما صمیمی آن شب نمی‌توانست تصور و باور کند که این بار ماموریت پدر بی‌بازگشت بوده و حسرت دیدار و نوازش‌های محبت‌آمیز آن تکیه‌گاه مهربان در این دنیا به آرزویی دست‌نیافتنی تبدیل شده است.
عصر یکشنبه گذشته بود که سروان «محمد قنبری» که منش و تلاشش در کمک به مردم و حل اختلاف‌ها در بین اهالی شهرش شناخته شده بود، حین ماموریتی که برای جلوگیری از آسیب به مردم در حاشیه یک جشن تولد پرحاشیه در حال انجام بود، قربانی قدرناشناسی یک جوان که دروغ‌های رسانه‌های دشمن و ادعاهای مادری متوهم را باور کرده و جاهلانه کینه مدافعان امنیت را مشق خود کرده بود شد.
ماجرا از آنجا شروع شد که در پی حادثه 25 آبان ماه سال گذشته همزمان با اغتشاشات هدایت‌شده از سوی سرویس‌های امنیتی دشمن و رسانه‌ای غربی، «کیان پیرفلک» کودک اهل ایذه و 6 نفر دیگر از اهالی بی‌گناه این شهر، در تیراندازی عده‌ای اغتشاشگر مسلح و تروریست‌های اجاره‌ای جان خود را از دست دادند. با وجود اینکه پس از مدتی با تلاش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشورمان عوامل این جنایت شناسایی و پس از درگیری با آنها دو نفر از مزدوران به هلاکت رسید و عامل اصلی هم به دام افتاد و به ارتکاب این جنایت اعتراف کرد، در اتفاقی مشکوک و عجیب مادر کیان، قاتل را بی‌گناه معرفی کرد و سعی کرد نیروهای مدافع امنیت را مسئول مرگ فرزندش بداند. مصاحبه‌ها و اظهارات عجیب و پست‌های عجیب‌تر این زن در صفحه شخصی و... کار را به جایی رساند که پسرعموی وی عصر یکشنبه با خودرو به سمت نیروهای پلیس حمله کرد و علاوه‌بر شهادت سروان قنبری، یک سرباز را نیز مجروح کرد و در نهایت برای جلوگیری از اقدام جنون‌انگیزش بر اثر تیراندازی پلیس کشته شد.
 یتیم شدن پنج فرزند و محروم شدن آنها از نعمت پدر و ‌اشک‌های دلخراش دختران خردسال شهید قنبری، کادوی تلخ جشن تولدی بود که یک به اصطلاح مادر طی هفت ماه گذشته با اظهارات عجیب و مشکوک خود و برخی رسانه‌های معاند و عده‌ای از سلبریتی‌های خودفروخته و کم‌ظرفیت با  اظهارنظرهای بی‌مایه خود اسباب آن را فراهم کرده بودند.
حادثه اخیر ایذه، ریشه در تحریف و سمپاشی همین رسانه‌های معاند و برخی پادوهای رسانه‌ای و مجازی آنها در داخل و آن دسته از سلبریتی‌های اجاره‌ای داشت که در جریان اغتشاشات سعی داشتند بین مردم و نیروهای حافظ امنیت کشور فاصله بیندازند اما قطعاً این روزها باز هم عصبانی و سرخورده‌اند چرا که تصاویر تشییع باشکوه شهید قنبری در ایذه و باغملک و تشییع دیگر شهدای خدوم پلیس و سایر مدافعان امنیت از بسیج و سپاه با حضور انبوه مردم قدرشناس به آنها فهمانده است که مردم ارزش خون سربازان خود که با نثار جانشان این کشور را از چنگ و دندان گرگ‌های طمعکار و خباثت روباه‌های به ظاهر دوست حفظ کرده‌اند می‌دانند و در تجلیل و قدردانی از آنها غافل نخواهند شد. مردم قدر‌ اشک‌های فرزندان یتیم شهدا از جمله ‌اشک‌های جگرسوز فرزندان خردسال شهید قنبری عزیز در روزهای اخیر را می‌شناسند و خود را تسلی‌بخش آه و حسرت این یادگاران عزیز شهدا می‌دانند. مردم می‌دانند که چه کسانی با شعار دروغین «زن، زندگی، آزادی»، دستشان به یتیم شدن چهار دختر بی‌گناه و غم از دست دادن همسر یک زن آلوده شده است.
 مردم فراموش نخواهند کرد که در کمتر از سه ماه ابتدای امسال حداقل 20 شهید فراجا قهرمانانه جان خود را در راه حفظ امنیت این کشور از نقطه صفر مرزی تا مرکز کشور از مبارزه با معاندین و‌ اشرار تا مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر فدا کرده‌اند. 
علاوه‌بر شهید «محمد قنبری» و شهدای سال‌های گذشته از جمله شهدای پلیس در اغتشاشات سال گذشته می‌توان به بخشی دیگر از شهیدان مظلوم اما سرافراز فراجا که همین امسال جان خود را فدای مردم کرده‌اند‌ اشاره کرد از جمله؛ شهید «رسول مهدوی‌پور» رئیس‌پلیس مبارزه با مواد مخدر زرندیه در درگیری با قاچاقچیان، شهیدان «حسن بادامکی» و «علی غنی باتدبیر»، «محمد جمال‌زاده»، «یونس سیفی‌نژاد»، «ناصر حیدری دژ» دو افسر و سه سرباز شهید در حمله ‌اشرار به مرزبانی سراوان، شهید «محمدمهدی احمدی» سرباز شهید درگیری مرزی با طالبان، شهید «یاسر عبدلی» در راه نجات یک مادر و دختر از چنگ آدم‌ربایان در بم، شهید «محمدرضا اسداللهی» فرمانده پاسگاه انتظامی چارک بندرلنگه در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر، شهید «مهدی‌ هادی» حین عملیات مبارزه با قاچاقچیان مشروبات الکلی در زنجان، شهید «مسعود پرکاس» رئیس‌پلیس مبارزه با موادمخدر دریابانی هرمزگان در عملیات مبارزه با سوداگران مرگ در آب‌های نیلگون خلیج‌فارس، شهید «سعید ربیعی»، از کارکنان کلانتری 13 اهواز در عملیات دستگیری قاتل فراری، شهید «مهدی یزدی» در عملیات مبارزه با یک شرور در اصفهان، شهید «علیرضا شهرکی» رئیس‌پلیس آگاهی سراوان و همسرش در حمله ‌اشرار مسلح به خودروی شخصی، شهید «سجاد قدمی» از کارکنان مرزبانی قروه در عملیات پایش مرزی، شهید «محمد نظری» حین پایش مرزی در ارومیه، شهید «سعید مریدی» بر اثر اصابت گلوله قاچاقچیان موادمخدر در دهستان رودخانه‌بر شهرستان رودان و شهید «قربانعلی پیری» فرمانده پاسگاه مرزی ساسولی زابل در عملیات مبارزه با سوداگران مرگ.
این شهدای عزیز پرچمداران عزت و شرافتند که جان خود را برای حفظ این سرزمین از لوث ‌اشرار و معاندین و برای حفظ ناموس و جوانان این کشور از شر خناسان و شبکه‌های مواد مخدر و... فدا می‌کنند، و هر بار مردم برخلاف تبلیغات مسموم و دروغ‌پردازی‌های رسانه‌های معاند و عده‌ای فریب‌خورده با حضور در مراسمات تشییع این قهرمانان قدرشناسی خود را به نمایش می‌گذارند همان‌طور که برای قدردانی از شهدای دفاع مقدس، مدافعان حرم و سردار شهیدشان حاج قاسم سلیمانی و بدرقه آنها تا بهشت سنگ‌تمام گذاشتند.
این صحنه‌هاست که دشمن را از پوچ شدن تلاش برای فاصله‌ انداختن بین مردم و خادمانشان و ناکامی در نقشه‌های شوم علیه این ملت می‌ترساند، ترسی که ناشی از همان واقعیت ملموس است که می‌گوید «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد».
و چه زیبا و مقتدرانه دختر شهید «محمد قنبری» در مراسم تشییع پیکر پدرش گفت: «پدرم به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به ما یاد داد یک لحظه از راه راست منحرف نشویم و پشت انقلاب بمانیم و از ولایت دفاع کنیم. راه ما راه شهادت و اطاعت از
‌ولی امر زمان است.»
نکته پایانی اینکه، نباید از این نکته کلیدی غفلت کرد که مسئولان امر باید تمام و کمال مراقب حفظ اقتدار و تامین سلامت و حفاظت از جان ماموران و مدافعان امنیت باشند و اگر کمبود قانونی یا نقصی در این مسیر وجود دارد باید برطرف شود از جمله به‌روز‌رسانی و بهبود قانون استفاده از سلاح توسط ماموران پلیس در ماموریت‌ها، چیزی که در دنیا امری پذیرفته و مسلم است.

روزنامه وطن امروز

مفاجات الکبری
 
مهدی بختیـاری 
رژیــم صهیونیستی در نبرد آینده با حزب‌الله لبنان باید منتظر چه اتفاقاتی باشد؟ مفاجات الکبری (غافلگیری بزرگ) که حزب‌الله بارها در جنگ 33 روزه و پس از آن وعده‌اش را داد، چه خواهد بود؟
این بزرگ‌ترین سوالی است که در 17 سال گذشته (از پایان جنگ 33 روزه) فکر بسیاری از استراتژیست‌ها و فرماندهان نظامی این رژیم را به خود مشغول کرده است؛ سوالی که حالا پس از کُدهای مختلفی که حزب‌الله به صهیونیست‌ها داده، شاید بتوان آن را تا حدودی حدس زد.
در میان همه گزینه‌هایی که حزب‌الله روی میز دارد - مثل موشک‌باران سنگین سرزمین‌های اشغالی، شلیک موشک به تل‌آویو، حیفا و مابعد حیفا، انهدام سکوهای گازی اسرائیل در مدیترانه و... - شاید از همه ترسناک‌تر برای سران رژیم صهیونیستی، ورود زمینی نیروهای حزب‌الله به سرزمین‌های اشغالی باشد.
فوریه سال 2011 سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله برای نخستین بار اعلام کرد رزمندگان حزب‌الله می‌توانند در هر زمانی که به آنها دستور داده شود، وارد شمال فلسطین اشغالی شده و منطقه «الجلیل» را به اشغال خود درآورند.
اولین کسانی که همان موقع این تهدید را کاملا جدی تلقی کرده و از وقوع آن ابراز نگرانی کردند، کارشناسان نظامی و تحلیلگران مراکز مطالعات امنیتی رژیم صهیونیستی بودند که معتقدند حزب‌الله یک ‌شبه می‌تواند الجلیل را تصرف کند.
به اذعان فرماندهان و تحلیلگران اسرائیلی، حزب‌الله پس از جنگ 33 روزه سال 2006 بویژه پس از حضور در جنگ سوریه طی سال‌های گذشته، بیش از پیش برای هرگونه نبرد زمینی با اسرائیل آماده شده و یکی از تبعات اصلی حضور حزب‌الله در این ۲ جنگ، تربیت و آموزش نیروهای نخبه و ماهر برای انجام عملیات‌های رزم زمینی، آن هم در خاک فلسطین اشغالی است که «الجلیل» مهم‌ترین آنهاست.
این موضوع وقتی جدی‌تر شد که حزب‌الله طی ماه‌های اخیر چند کلیپ تبلیغاتی از یگان رضوان به عنوان یگان ویژه خود منتشر کرد که طی آن، رزمندگان آموزش‌دیده این یگان با عبور از مرز، وارد منطقه شمال فلسطین شدند.
علاوه بر این، «سیدهاشم صفی‌الدین» رئیس شورای اجرایی حزب‌الله نیز در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم، به صراحت اعلام کرد «نیروهای حزب‌الله آماده‌اند در صورت هرگونه اشتباه از سوی صهیونیست‌ها وارد الجلیل شوند»؛ اتفاقی که تاثیرات روانی و راهبردی آن بسیار بیشتر از حتی موشک‌باران تل‌آویو خواهد بود.
منطقه الجلیل، در تقسیم‌بندی‌های رژیم صهیونیستی، بخشی از استان شمالی این رژیم و استان حیفاست که از یک موقعیت مهم راهبردی برای صهیونیست‌ها برخوردار بوده و دریاچه آب شیرین طبریه و رودهای پیرامون آن و تسلط بر بلندی‌‌های جولان، دره مرج ابن‌عامر و بنادر حیفا و عکا از ویژگی‌های ژئواستراتژیک این منطقه محسوب می‌شود.
از طرف دیگر، طبق آمار اعلام شده، 85 درصد ساکنان این منطقه را اعراب تشکیل داده و تنها 15 درصد آن یهودی هستند که این موضوع نیز یکی از نگرانی‌های مضاعف صهیونیست‌هاست و اساساً برای همین، در مقاطع مختلف اقدام به ساخت شهرک‌های غیرقانونی صهیونیست‌نشین برای تغییر هویت ساکنان آنجا کردند، چراکه بسیاری از کارشناسان این میزان از حضور اعراب را یک پتانسیل خطرناک در جنگ احتمالی آینده برای اسرائیل می‌دانند.
همین نگرانی (ورود زمینی حزب‌الله به الجلیل)، محرک اصلی برای تکمیل طرح «سپر جبهه داخلی» بود که از چند سال قبل به منظور افزایش تدابیر امنیتی در جبهه داخلی فلسطین اشغالی - در صورت وقوع هرگونه درگیری با جبهه مقاومت بویژه از سوی حزب‌الله لبنان - و نیز طرح کابینه رژیم برای تخلیه گسترده اسرائیلی‌های ساکن شهرک‌های شمالی و انتقال آنها به مناطق مرکزی در صورت شروع جنگ در دستور کار بود.
* حزب‌الله چطور وارد الجلیل می‌شود؟
به اعتقاد «شمعون شبیرا» از تحلیلگران نظامی رژیم صهیونیستی و مشاور سابق نخست‌وزیر این رژیم، بار اصلی عملیات ورود حزب‌الله به منطقه الجلیل روی دوش یگان ویژه رضوان و مسیر ورود آنها از منطقه راس ناقوره خواهد بود؛ به این ترتیب که نخستین گروه از رزمندگان نخبه حزب‌الله در نخستین گام، با استفاده از قایق‌های تندرو و از طریق دریا وارد سرزمین‌های اشغالی شده و علاوه بر کنترل شهرک «نهاریا» شماری از نیروهای نظامی اسرائیل را به اسارت خواهند گرفت و از این طریق، خطر حمله به نیروهای مهاجم خنثی می‌شود.
این کارشناس نظامی می‌گوید: «با اطلاعاتی که حزب‌الله در اختیار دارد، تدابیر دفاعی اسرائیل در این منطقه بسیار کم خواهد بود و هیچ‌گونه طرح نظامی ویژه‌ای که بتواند مانع تسلط حزب‌الله بر شهرک نهاریا شود وجود ندارد».
تصرف شهرک صهیونیست‌نشین «شلومی» و همزمان، قطع خطوط مواصلاتی کمک‌رسانی به نظامیان صهیونیست، گام دوم حزب‌الله در حمله زمینی به الجلیل - طبق سناریوی این کارشناس صهیونیست - است.
تصرف شهرک «کرمئیل» در غرب الجلیل (که مسیر اتصال شمال فلسطین اشغالی به جنوب است) به منظور قطع تردد میان ۲ شهر عکا و صفد و کنترل شهرک‌های المالکیه، راموت نفتالی و بیتاح (به منظور جلوگیری از اقدام ارتش اسرائیل برای انجام عملیات علیه نیروهای حزب‌الله) گام‌های دیگری است که از منظر این تحلیلگر نظامی، به انجام عملیات دیگری توسط نیروهای ذخیره استراتژیک یگان رضوان ختم خواهد شد.
این سناریوی تحلیلی چه درست باشد و چه غلط، گویای یک نکته اساسی است و آن ترس صهیونیست‌ها از اجرای حتی یک عملیات کوچک زمینی از سوی حزب‌الله است؛ عملیاتی که آغاز آن به فرار چند هزار نفری شهرک‌نشینان این منطقه و مناطق اطراف آن ختم خواهد شد.
با این تفاسیر، آنچه به قطعیت می‌توان از آن سخن گفت، آمادگی حزب‌الله لبنان و یگان نیروهای ویژه آن برای اجرای غافلگیری بزرگ در جنگی است که سران رژیم صهیونیستی آن را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند.
 
روزنامه رسالت
همچنان باید مراقب بازی آژانس باشیم!
حنیف غفاری
اگرچه همکاری ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درروند مختومه سازی پرونده‌های ادعایی علیه کشورمان قابل‌تقدیر بوده و گامی در راستای احقاق حقوق حقه ما  مبنی بر مختومه سازی پرونده‌های غیرحقوقی ( علیه جمهوری اسلامی ایران ) محسوب می‌شود، اما نباید تحت تأثیر همکاری‌های شکل‌گرفته، چشمان خود را بر روی رویکرد کلی غیر سازنده آژانس و برخی رفتارهای مدیرکل این سازمان یعنی رافائل گروسی ببندیم! اخیرا در گزارش سه‌ماهه محرمانه  آژانس بین‌المللی انرژی اتمی(جهت ارائه به شورای حکام )  ، تأکید شده است که بازرسان این سازمان دیگر در مورد ذرات اورانیوم غنی‌شده با خلوص ۸۳/۷ درصد در تأسیسات زیرزمینی «فردو» سؤالی ندارند. 
در این گزارش همچنین آمده است که بازرسان تحقیقات خود را در مورد آثار اورانیوم در مریوان، در نزدیکی شهر آباده، در حدود ۵۲۵ کیلومتری (۳۲۵ مایلی) جنوب شرقی تهران بسته‌اند. اما همان‌گونه که مشاهده می‌شود، نگاه فرامتنی گروسی و آژانس در این خصوص ،کماکان سلبی و بازدارنده است! چندی پیش، زمانی که مختومه سازی این پرونده‌ها برای مدیرکل آژانس محرز شده بود، وی مدعی شده بود:
« برجام در آینده‌ای نزدیک احیا نمی‌شود! احتمال بازگشت به میز مذاکره وجود دارد، اما اگر تعاملات ایران و آژانس نامناسب ارزیابی شود و همکاری‌ها خوب نباشد، احتمال احیای برجام به صفر می‌رسد.» همان‌گونه که مشاهده می‌شود، گروسی به‌جای تمرکز بر ابعاد حقوقی و فنی روند مختومه سازی پرونده‌های ادعایی علیه جمهوری اسلامی، به ابعاد سیاسی و فرا متنی موضوع فکر می‌کند! گویا او کماکان وظیفه دارد به نیابت از لابی‌های فعال غربی و صهیونیستی در آژانس، موانعی را درروند احیای توافق هسته‌ای ایجاد کند.در چنین شرایطی، بهتر است مقامات کشورمان به گروسی یادآور شوند که مذاکرات با آژانس تابعی از حسن نیت این نهاد ظاهرا بین‌المللی در دفاع از حقوق هسته‌ای جمهوری اسلامی به‌عنوان عضوی از آژانس می‌باشد! به عبارت بهتر، تا زمانی که بازی فرا متنی گروسی و همراهانش در قبال پرونده هسته‌ای ایران ادامه داشته باشد، نمی‌توان انتظار داشت تعامل سازنده ایران و آژانس ادامه پیداکرده و به نقطه نهایی برسد. در چنین شرایطی بهتر است مقامات آژانس بر روی رفتار، گفتار و حتی رویکرد کلان خود در تقابل با حقوق هسته‌ای ایران تجدیدنظری اساسی صورت دهند!  نکته دیگر به ذهنیت و رویکرد سازمان انرژی اتمی و وزارت امور خارجه کشورمان در قبال آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و متعلقات این سازمان بازمی‌گردد. بدیهی است که در کنار تعامل با آژانس ( آن‌هم بر اساس حدودوثغور پادمانی تعیین‌شده ) و اعطای برخی دسترسی‌های محدود باهدف اثبات حسن نیت جمهوری اسلامی ایران (  آن‌هم معطوف و مشروط  به مختومه سازی پرونده‌های ادعایی) ، باید صراحتا به گروسی در خصوص اظهارات و مواضع غیرمسئولانه خود در قبال مذاکرات هسته‌ای هشدار داد. به عبارت بهتر، همکاری‌های حقوقی ما و آژانس نباید ما را نسبت به یکی از اصلی‌ترین وظایف خود یعنی هشدار و تذکر به مقامات آژانس در خصوص کمک به چینش  پازل‌های غیرحقوقی و راهبردی غرب در تقابل با ایران بازدارد.قرار نیست کشورمان میان همکاری یا عدم همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، درگیر تفکر صفر یا صدی گردد! در جایی که آژانس به وظیفه خود به‌عنوان یک سازمان بین‌المللی عمل نمی‌کند یا خود را به‌عنوان جزئی از بازی ضد ایرانی غرب یا رژیم اشغالگر قدس تبدیل می‌کند، وظیفه و مسئولیت  ما در خصوص مهار بازی
فرا متنی آژانس پابرجا و به قوت خود باقی است. درهرحال، نوع مراودات و تعاملات ما در آژانس، متغیری وابسته به عملکرد این نهاد و مدیرکل آن می‌باشد! قاعده‌ای که بهتر است گروسی هر چه سریع‌تر آن را درک کند.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات