صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۶  ، 
کد خبر : ۳۵۲۶۲۲

یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۳ آبان ماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۱۳ آبان

روزهای خدا 

محمدهادی صحرایی

به كسانى كه ايمان آورده‏اند بگو تا از كسانى كه به روزهاى پيروزىِ خدا اميد ندارند درگذرند‌، تا خدا هر گروهى را برای آنچه مرتكب مى‏شده‏اند به مجازات رساند. (جاثیه، آیه14)
در روایات ما به روزهای خاصی روز بزرگ گفته‌اند. مثل روز ظهور امام عصر که خدا در رساندن روزشان، تسریع و تسهیل نماید. یا روز مرگ، که روزی اسرار‌آمیز و حتمی و بزرگ و شگفت و رمز‌آلود برای هر کسی است. و روز قیامت و حسابرسی که در آن همه انسان‌ها حاضر و به اعمالشان به عدالت رسیدگی خواهد شد. این سه روز بزرگ، ایام‌الله هستند و در کنار اینها روزهای دیگری که در عظمت و شکوه، تعیین‌کننده هستند هم روز خدا نامیده شده‌اند. روز پیروزی‌های بزرگی که شاید تا پیش از آن برای بسیاری باورکردنی نبوده است. پیروزی سپاه طالوت با رشادت و رزم داوود بر سپاه جالوت را چه کسی غیر از مؤمنین باور می‌کرد؟ عبور موسویان از نیل را حتی اطرافیان موسای کلیم هم نمی‌پذیرفتند.
پیروزی در روز خندق و فتح مکه و غلبه مسلمانان بر مشرکین و...‌، پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 بر حکومت پهلوی را حتی موسفیدکرده‌های سیاست هم باور نمی‌کردند. ریشه پادشاهی ایران پوسیده بود‌، ولی به تمام معنا مورد حمایت ابرقدرت‌ها و دشمنان اسلام و ایران بود و در اصل حکومتی بود که 60 سال پیش با نقشه انگلیس روی کار آمده بود. تسخیر لانه جاسوسی و بازداشت عوامل جاسوسی آن در 13 آبان 58 را چه کسی باور می‌کرد و جرأت اقدامش را داشت؟ کشوری تازه انقلاب کرده و در شرایط بسیار سخت ویرانی پساپهلوی و اقتصاد به یغما رفته توسط آنها، با ساختارهای از بین رفته و بحران‌های مصنوعی با عوامل خارجی و... کسی غیر از امام خمینی باور می‌کرد آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند؟
روز 9 دی سال 88 هم از همین سنخ است و روز حمله به پایگاه شیطانی عین‌الاسد هم همین گونه بود. امثال این روزهای بزرگ و مهم را بارها در تاریخ معاصر و با چشمان خودمان دیده‌ایم که دشمنانمان بسیار و مشکلاتمان زیاد و امکاناتمان کم و چشم‌مان به آسمان و دست‌مان در دست خدا و قدرت‌مان افزون و عقل‌مان پربرکت و ایمانمان باشکوه و دلهامان پر امید و قلبهایمان مهربان باهم بود و اشک‌هایی از شوق که در چشمانمان حلقه می‌زد. یادمان نرفته روزهای سختی که ما و گذشتگان‌مان پشت سر گذاشتیم و امروز به جای دغدغه عزت، آزادی، استقلال، قدرت، امنیت، سلامت و... که دیروز داشتیم، از نانو تا فضا و اقیانوس‌های جهان را تسخیر کرده و ابرقدرت منطقه و قدرت دنیاییم. هیچ مناقشه‌ای در منطقه بدون ایران بسامان نمی‌شود. بگذریم از زورِ دروغ رسانه‌ها برای دغدغه‌سازی از قیمت مرغ و تخم مرغ و پژو و پراید.
گرگ اسرائیل، کودکان غزه را می‌درد و زنان را زیر آوارها له می‌کند و مردم فرانسه را ساس، می‌خورد و آمریکا به رغم مخالفت‌ها و فقیرانش، مصوب می‌کند که 14و نیم میلیارد دلار به اسرائیل بدهند و در انگلیس، مثل فرانسه و آمریکا و اسپانیا و... صدها هزار نفر علیه سیاست‌های حمایتی از اسرائیل به خیابان می‌آیند و آزادگان جهان به خروش و جوشش آمده و... و رسانه‌های ضدانقلاب، پس از یک سال هنوز برای یک تکه روسری زن‌های ایران، خود را پاره پاره می‌کنند و تمام همتش بر ترویج بی‌حیایی و بی‌عفتی است و با دوز و کلک و دروغ و حرافی و کپشن و کلیپ، در خیابان و بیمارستان دنبال دختر و زن سکته‌ای می‌گردند که به گردن نظام بیندازند. این قدر دنیای اینها کوچک و خودشان حقیر و دست‌پرورده و کودک و احمق‌اند.
رئیس‌جمهور ما در بحبوحه اغتشاشات سال گذشته به کردستان رفت و آب بُرد و امسال هم در سالگرد همان ناآرامی‌ها برایشان راه‌آهن و فرودگاه برد و در میان انبوه مردم از ماشین پیاده شد و در خیابان‌ شانه به ‌شانه مردم رفت و... و هنوز رسانه‌های ضدانقلاب از ناآرامی ایران و کردستان و میل کردها به تجزیه می‌گویند. تا به این اندازه ضدانقلاب ما از زمان و واقعیت و حقیقت و عقل و انصاف، عقب هستند. همین رسانه‌ها هستند که از همان ابتدا چشمشان را بر حقیقت بسته و مثل مورچه‌های کارگر، فقط به مأموریتی که به آنها سپرده شده بود فکر می‌کردند. « بحران‌های پی‌درپی» علیه انقلاب اسلامی که در اجلاس گوادلوپ مطرح شد‌، یک پایه‌اش رسانه‌ها بودند که وظیفه دروغ‌پراکنی‌، شایعه‌سازی‌، ترساندن مردم‌، پنهان کردن اخبار خوب و ضریب دادن به اخبار بد را برعهده گرفتند، مثل وقایع مهم در 13 آبان‌ها.
اولین مناسبت 13 آبان در سال 43 رقم خورد که اصلش، مرتبط با آمریکا و تصویب لایحه کاپیتولاسیون به نفع آمریکایی‌ها بود و اعتراض شدید و تبیین عمیق امام را به دنبال داشت و ایشان تصویب‌کنندگان و اجراکنندگانش را خائن به اسلام و کشور دانستند. رژیم وابسته پهلوی، در پی این سخنرانی ایشان را از مردمش جدا و به ترکیه تبعید کرد. این تبعید نه‌تنها اعتراض مردم را فروکش نکرد که مقدمه‌ای برای انقلاب اسلامی شد. مناسبت بعدی 13 آبان، شهادت چندین جوان دانشجو و دانش‌آموز تهرانی در جریان تظاهرات علیه رژیم در سال 57 بود. سومین مناسبت مهم 13 آبان که توسط امام خمینی به انقلاب دوم نامگذاری شد، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و بازداشت جاسوس‌های مستقر در آنجا توسط دانشجویان پیرو خط امام در سال 58 بود.
اهمیت این روز بزرگ و حماسی در این است که برای اولین بار مردم توانستند آمریکا را به خاطر ظلم و ستم بیکرانی که به مردم و کشور ایران کرده بود، به چالش جدی بکشند. تسخیر لانه جاسوسی اتفاق بسیار مهمی است که توانست در ایران یک دولت را به استعفا بکشاند و در آمریکا یک رئیس‌جمهور را تک‌دوره‌ای کند. دولت موقت مهندس بازرگان استعفا کرد و کارتر نتوانست به کاخ سفید بازگردد و این برای آمریکا سخت بود که حرف، حرف امام شود چرا که پیش از این امام گفته بود که کارتر باید برود و رفت. نکته دیگر این بود که سفارت آمریکا در تهران یکی از بزرگ‌ترین سفارت‌های این کشور در جهان بود و تا پیش از این دوهزار کارمند داشت و گرچه از قبل بسیاری از نیروهایش رفته بودند ولی‌ پرستیژ بین‌المللی آمریکا که در آن زمان به‌واقع ابرقدرت بود ویران شده بود.
دلیل اهمیت دیگر انقلاب دوم، به دست آمدن اسناد جاسوسی مثل شنود تلفن‌ها، مدارک جعلی و... و اسامی رابطین و عاملین و وابستگان و حقوق‌بگیران و جاسوسان آمریکا بود. اگرچه ایران دوران پهلوی در ذلت و وابستگی غلتیده بود و به عنوان نمونه دیگر، حقوق ارتش شاهنشاهی 15 میلیارد و حقوق بیش از
30 هزار مستشار آمریکایی 17 میلیارد تومان بود. غیر از اینها بسیاری بودند که حتی در زمان شاه، با جاسوسی امرار معاش می‌کردند و در زمان انقلاب اسلامی به تمام معنا وطن فروختند. اسنادی که بسیاری از آنها از کاغذخردکن‌ها به‌دست آمد و اکنون در یازده جلد کتاب چاپ و منتشر شده را می‌توان یکی از دستاوردهای مهم فتح لانه جاسوسی دانست. از مهم‌ترین دستاوردهای دیگر این فتح بزرگ، احساس عزتی بود که مردم مظلوم ایران به دست آوردند.
آمریکایی که ستمکاری علیه ایران را از حدود دهه بیست شروع کرد و در کودتای 28 مرداد 32 و اسقاط دولت دکتر مصدق با کمک انگلیس و محمدرضای پهلوی آن را آشکار نمود و از آن پس از هیچ خباثت و جنایتی علیه ایران کوتاهی نکرده بود، با تسخیر لانه جاسوسی، چنان سیلی از جوانان ایران خورد که شاید مثل طوفان الاقصای امروز بود و مردم ایران عزت خود را با فتح لانه جاسوسی ترمیم کردند و لذت آزادی و آزادگی بدون حضور پادشاهان وابسته و ستمگر را برای اولین بار می‌چشیدند. انقلاب دوم، شروع پیروزی‌های بعدی بود و‌ ای کاش دولت وقت و موقت می‌توانست از این گنج عزت و قدرت تولید شده، استفاده کند.
و‌ ای کاش از همان ابتدا فهمیده می‌شد که قدرتمند شدن، بازدارندگی می‌آورد و ضعیف بودن، طمعکاران را به تجاوز تحریک می‌کند.
راهپیمایی امسال 13 آبان، معنای دیگری دارد و حس و حال پیروزی به همراهش است. به فضل خدا دوران پیروزی همان‌گونه که برای ایران به‌وجود آمد، برای همه مستضعفین و محرومین هم ایجاد خواهد شد و یوم‌الله آزادی مسجدالاقصی هم به مجموعه جشن‌های مستضعفین افزوده خواهد شد. بعون الله و فضله

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۱۳ آبان

از ضربه ۱۳ آبان تا شکست ترمیم‌ناپذیر ۱۵ مهر
حسین عبداللهی فر

از ضربه‌ای که ملت ایران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ به امریکا وارد ساختند تا شکست ترمیم‌ناپذیری که مردم مظلوم غزه در ۱۵ مهر ۱۴۰۲ به رژیم صهیونیستی تحمیل کردند، ۴۴ سال می‌گذرد. به رغم این فاصله زمانی و فاصله‌ای که محل وقوع این دو حادثه بزرگ دارند، وجوه تشابه بسیار زیادی میان این دو واقعه وجود دارد که برخی از آن‌ها را می‌توان در موارد زیر برشمرد.
۱. اهداف بزرگ: بدون تردید «استکبار و صهیونیزم» دو عامل اصلی همه مشکلات جوامع بشری و کشور‌های دنیا در قرون معاصر به حساب می‌آیند که اولی در ۱۳ آبان ۵۸ و دومی در مهر ۱۴۰۲ مورد هدف قرار گرفتند. وقتی دانشجویان خط امام لانه جاسوسی امریکا را به تسخیر خویش درآوردند شاید کمتر کسی بود که این حرکت را آغازی بر پایان امریکا در ایران تحلیل کند. اما حضرت امام (ره) آن را انقلاب دوم خوانده و این روز را برای همیشه روز مبارزه ملی با استکبار جهانی نامیدند.
این در حالی است که اغلب ناظران بین‌المللی و تحلیلگران اسلامی عملیات طوفان الاقصی در مهرماه سال جاری را پایان رژیم صهیونیستی اعلام کردند، چراکه طوفان الاقصی اولین عملیات گروه‌های مقاومت در سرزمین‌های اشغالی است که توانست پیام بزرگ ناامنی و بی‌ثباتی را برای غاصبان صهیونیست مخابره کند. شهروندان اجاره‌ای فلسطین اشغالی با این عملیات دریافتند که این آب و خاک صاحبانی دارد که حاضرند برای آزاد‌سازی آن از همه چیز خود بگذرند. با حذف غده سرطانی صهیونیزم منطقه بدون شک ریشه صهیونیزم بین‌الملل هم خشک می‌شود.
۲. شکست اطلاعاتی: یکی از ویژگی‌های مشترک این دو اتفاق بزرگ غافلگیری دشمن برخلاف همه ادعا‌ها و امکانات جاسوسی آن‌ها است. تنها واکنش جاسوسان امریکایی در عملیات دانشجویان خط امام این بود که به‌سرعت اسناد جاسوسی را منهدم و به خردکن‌ها بریزند. در علمیات طوفان الاقصی، اما فرماندهان نظامی اسیر شده فرصت پوشیدن لباس هم پیدا نکردند. این درحالی است که در هر دو نقطه دشمن به پیشرفته‌ترین ابزار‌های جاسوسی و کنترل فیزیکی مجهز بود.
۳. اسارت و گروگان گیری: یکی از وجوه مشترک در این دو اقدام، آسیب‌پذیری دشمن در عدم مقاومت و بالا بردن دست‌ها جهت تسلیم بود که نتیجه آن به اسارت و گروگان شدن نیرو‌های آن‌ها تبدیل می‌شود. صرف نظر از علت یابی این امر که ناشی از بی‌ایمانی و بی‌انگیزگی دشمنان اسلام است، بزرگ‌ترین نقطه ضعف مشترک استکبار و صهیونیزم جهانی هم در همین مورد است که سرنوشت آن‌ها را تعیین می‌کند.
۴. عدم توانایی دشمن برای جبران: مهم‌ترین وجه مشترک دشمن در این دو عملیات عدم توانایی برای جبران ضربه شکست است. امریکایی‌ها برای جبران شکست ۱۳ آبان به هر اقدامی از حمله مستقیم تا کودتا و جنگ نیابتی دست زدند، اما نه تنها آن ضربه کاری را جبران نکرده بلکه از آزاد‌سازی گروگان‌های خود نیز عاجز ماندند. بلاشک این نتیجه در عملیات طوفان الاقصی نیز در انتظار رژیم صهیونیستی است و آن‌ها هرگز نخواهند توانست این شکست را جبران یا اسرای خود را آزاد کنند. تلاش‌های مذبوحانه آن‌ها نیز شکست را عمیق تر، گسترده‌تر و زوال شان را نزدیک می‌سازد.
۵. نتیجه مشترک: امریکا در اثر ضربه ۱۳ آبان برای همیشه از ایران رفت و در منطقه ضعیف‌تر شد تا جایی که همه توان خویش را برای کمک به داعش جهت حذف اسد در سوریه به کار گرفت و میلیارد‌ها دلار هزینه کرد، اما هیچ نتیجه‌ای نگرفت. این رویه امروز در دفاع از اوکراین کاملاً محسوس است. پیامد مسلم ضعف امریکا در منطقه، افول آن در جهان است. چنانکه تحلیل گران غربی نیز به آن معترف‌اند.
طوفان الاقصی هم بزرگ‌ترین ضربه را به امنیت و موجودیت رژیم صهیونیستی وارد ساخته است که گواه آن حضور خیابانی میلیون‌ها انسان در جای جای جهان در قلب اروپا و امریکا و در خاستگاه اصلی صهیونیزم است. روشن است که ضعف رژیم صهیونیستی به پایان صهیونیزم در منطقه می‌انجامد و اگر این رژیم نابود شود تصور جهان عاری از صهیونیزم هم ممکن می‌گردد.
گواه پایان صهیونیزم در منطقه و جهان، هزینه‌هایی است که مردم مظلوم غزه می‌پردازند. این هزینه‌ها از جهات گوناگون شباهت زیادی با هزینه‌های فراوانی دارد که مردم ایران در طول ۲۸۸۷ روز جنگ تحمیلی برای پایان امریکا در ایران و مردم عراق و سوریه برای پایان امریکا از منطقه پرداخت کردند

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۱۳ آبان

میدان حق و باطل
محمد مهدی ایمانی‌پور
رهبرمعظم و حکیم انقلاب اسلامی در آستانه فرا رسیدن ۱۳آبان و در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان به نکته مهمی در تحلیل فرامتنی نبرد غزه اشاره فرمودند: «مردم غزه با صبر خودشان توانستند وجدان بشری را به حرکت در بیاورند. الان شما ببینید در دنیا چه خبر است؟ در همین کشور‌های غربی، مردم با جمعیت‌های انبوه می‌آیند در خیابان علیه اسرائیل و در موارد بسیاری علیه آمریکا شعار می‌دهند. میدان، میدانِ غزه و اسرائیل نیست، میدانِ حق و باطل است.»
واقعیت امر این است که تعریف جنگ غزه به یک محدوده جغرافیایی خاص و متعاقبا تفسیر آن در بستری ژئو پلیتیکی، بدترین خطای محاسباتی و شناختی ممکن در قبال این نبرد تمام‌عیار محسوب می‌شود. غزه اکنون نماد «ایمان» است و در مقابل، رژیم اشغالگر قدس و حامیان غربی آن، نماد «استکبار» محسوب می‌شوند و دوگانه حق و باطل، به‌وضوح در منطقه و نظام بین‌الملل شکل گرفته است. حمایت از حق و مواجهه با باطل، منبعث از فطرت انسان‌هاست و هر کسی به این اصل مهم انسانی پشت کند یا در قبال آن منفعلانه عمل کند، به صورت خودکار به جزئی از جریان باطل تبدیل می‌شود. نگریستن به جنگ غزه از منظر منازعه «حق باطل»، قطعا فرامتن میدان نبرد و چارچوب کلی آن را برای همه جهانیان روشن و شفاف می‌سازد. یکی از برکات مقاومت و استقامت ساکنان مظلوم و بی‌دفاع غزه در برابر رژیم اشغالگر صهیونیستی، پررنگ شدن این الگوی تحلیلی و توصیفی در میان دیگر ملت‌های جهان است. ابراز انزجار ملت‌های غیر‌مسلمان و حتی شهروندان کشور‌های غربی از ماهیت غیر‌مشروع، هویت غیر‌موجه و جرایم وحشیانه رژیم صهیونیستی در طول تاریخ ۷۵ ساله اشغال فلسطین بی‌سابقه بوده است. از این رو، مهم‌ترین خدمت به آرمان فلسطین، تثبیت الگوواره «حق باطل» در مناقشه صهیونیست‌ها و ملت مظلوم فلسطین است. نکته دیگر به لزوم بهره‌مندی از ظرفیت «وجدان‌های بیدار شده» جهت توقف ماشین نسل‌کشی صهیونیست‌ها در غزه برمی‌گردد. آخرین آمار رسمی، از شهادت حدود ۱۰هزار فلسطینی در نوار غزه که ۴۰درصد آن‌ها را کودکان تشکیل می‌دهند، حکایت دارد. این نسل‌کشی و فاجعه بشری در حالی رخ می‌دهد که کمیته حقوق بشر و سازمان ملل متحد اساسا اقدامی مؤثر در مقابله با استمرار این روند ضد انسانی صورت نمی‌دهند. گرچه کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد اذعان می‌کند بمباران اخیر در اردوگاه جبالیا به سبب سکونت صد‌ها غیرنظامی، می‌تواند «مصداق جنایت جنگی» تلقی شود! اما بی‌عملی آنها، از رویکرد کلان سازمان‌های پرادعای حقوق بشری در قبال جنایات آشکاری که علیه ساکنان غزه و فلسطین رخ می‌دهد و استاندارد‌های دوگانه این مجامع، پرده برمی‌دارد. در شرایطی که سازمان‌های ظاهرا بین‌المللی با سکوت و انفعال خودخواسته، مسیر جنایات صهیونیست‌ها را در غزه هموار می‌سازند، باید ماشین نسل‌کشی این رژیم، زیر فشار افکار عمومی متوقف شود. دراینجا باید به نقش بی‌بدیل علمای دینی، اندیشمندان جهانی، شخصیت‌های تاثیرگذار علمی و... توجه داشته باشیم. نکته آخر، مربوط به حرکت جمعی نظام بین‌الملل به دوران پسا‌صهیونیسم است. وقوع عملیات طوفان‌الاقصی، نقطه گذار به دوران پسا‌صهیونیسم محسوب می‌شود. ضربه‌ای که به رژیم صهیونیستی وارد شده، جبران‌نا‌پذیر است و قطعا حیات نامشروع و غیر‌قانونی رژیم اشغالگر قدس به دو قسمت قبل و بعد از آن تقسیم می‌شود. جهانیان خود را برای شناخت نظم نوینی آماده می‌سازند که در آن، صهیونیسم دیگر وجود خارجی ندارد و متعاقبا حامیان غربی آن نیز قدرت تاثیرگذاری خود بر افکار عمومی و مناسبات بین‌المللی را از دست خواهند داد. قطعا در چینش اجزای این منظومه جدید و ترسیم مختصات و جایگاه آن، نیاز به هم‌افزایی جریان مقاومت در منطقه و جهان وجود خواهد داشت. تردیدی نیست که مسیر زیادی برای رسیدن به این نقطه باقی نمانده است.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۱۳ آبان

معمای حمله زمینی به غزه

صلاح الدین هرسنی

از فردای طوفان الاقصی، ارتش اسرائیل نشانه‌هایی از آمادگی‌ نیروهایش برای حمله زمینی و ورود به خاک غزه را با این هدف که بتواند یک بار و برای همیشه جنبش حماس در نوار غزه را  نابود کند، به نمایش گذاشته است. اما تاکنون و به رغم آنکه این آمادگی به واسطه تانک‌های مرکاوا، خودروهای نظامی مجهز به توپ‌های جنگی و هزاران پیاده ‌نظام در مرز میان اسرائیل و غزه اعلام شده است اما در عمل ورود و اجرای حمله زمینی اسرائیل تحت فرمان نتانیاهو با ابهام و سردرگمی مواجه شده است. البته از فردای طوفان الاقصی اسرائیل  به واسطه حملات هوایی و بمباران مکرر غزه تا میزانی توانست بخشی از تلخی جبران ناپذیر حمله هفتم اکتبر حماس را تلافی کند اما به نظر می رسد که حملات هوایی برای جبران چنین شکستی کافی نبوده، لاجرم نتانیاهو باید به واسطه حمله زمینی پر شدت تلخی شکست هفتم اکتبر حماس را جبران کند.

به همین خاطر است که نتانیاهو عزم را جزم کرده است و پیوسته بر طبل جنگ زمینی می کوبد و تلاش دارد که از رهگذر اجرای یک حمله پر شدت زمینی بر زخم بزرگ، شکست و وهن متاثر از طوفان الاقصی هفتم اکتبر حماس سر پوش بگذارد. از منظر علت یابی، جزم نتانیاهو در حمله زمینی به غزه متاثر از دو عامل است. اولین عامل،عقده حقارتی است که حمله هفتم اکتبر حماس برای اسرائیل و رهبران راستگرای حزب لیکود ایجاد کرده است. حال و اگر چه ممکن است که اجرای حمله زمینی تا میزانی تلافی شکست هفتم اکتبر جنبش حماس را بنماید، اما واقعیت آن است که چنین حمله ای آنقدر قوی و کارا بود که قطعا متضمن بازگشت اسرائیل به ششم اکتبر ۲۰۲۳ نخواهد بود و یا آنکه موجب بازگشت اسرائیل به مرز های ۱۹۶۷ نمی شود.

دومین عامل،پشت گرمی و مستظهر بودن نتانیاهو به آمریکا و آمادگی تحرکات آفندی ناو گرو های ضربتی در شرق مدیترانه و هم اینک نیز حضور ناوگروه ضربتی بزرگترین ناو ضربتی آمریکا یعنی (یو.اس. اس آیزنهاور) در خلیج فارس است. در واقع کارویژه و ماموریت این ناو گروه های ضربتی پاسخی در قبال تحرکات ایذایی گروه های مقاومت است که در شرایط حاضر همگی انگشت دستشان روی ماشه تفنگ در حمایت از غزه قرار گرفته است. حال و با اینکه نتانیاهو با چنین لجستیک و اعتماد به نفسی در صدد تلافی شکست حمله هفتم اکتبر حماس است، اما در معضل و دو راهی اجرای چنین حمله ای مردد مانده است. از منظر نشانه شناسی، این تعلل از یک سو مرتبط با موقعیت جنبش حماس غزه است که به نظر می رسد با اجرای حمله زمینی ارتش اسرائیل سراسر غزه به تله های انفجاری و میدان مینی برای ارتش اسرائیل بدل شود. واقعیت این است که موقعیت تاکتیکی غزه از فاصله سال ۲۰۱۴ تا کنون به واسطه طرح و نقشه های رهبران حماس در حفر تونل های هزار توی زیر زمینی سراسر غزه  تغییر پیدا کرده و وضعیت تهاجمی حماس هم طی این سال های مبتنی با جلوه ها و نشانگانی چون: کنش های نامتقارن، الگو های تهاجمی، طعمه گذاری، مقاومت انگیزشی و ارتقا یافته،هویت یابی جدید و خروج از مرعوب شدگی همراه شده است.

از سوی دیگر نتانیاهو سخت آگاهست که اگر بخواهد تن به اجرای حمله زمینی پر شدت دهد، گشایش جبهه های جدیدی از سوی جریان های مقاومت یعنی نیرو های شیعه در سوریه، کتائب در عراق، حزب الله در لبنان و انصارالله در یمن منتفی نخواهد بود. تحت این شرایط و در صورت احتمالی گشایش جبهه های جدید از سوی جریان های مقاومت ارتش اسرائیل لاجرم باید در چند جبهه وارد نبرد شود و بجنگد که به نظر می رسد به زیان آن تمام خواهد شد. البته تاکنون نشانگانی از گشایش جبهه های جدید از شمال غزه یعنی  ورود حزب الله به این جنگ و چه از طرف جنوب غزه و دریای سرخ یعنی ورود انصارالله و جنبش حوثی ها در یمن به این جنگ نمایان شده است و این جریان ها تا کنون  شمال و جنوب اسرائیل را دستخوش حملات موشک های نقطه زن و راکتی نموده اند.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز شنبه ۱۳ آبان

شورای عالی کار به حقوق کارگری باور دارد؟

محمدهادی جعفرپور
تصمیم اخیر شورای عالی کار که پس از ماه‌ها چشم‌انتظاری «آب پاکی روی دست کارگران ریخت و خواسته جماعت کارگر برای افزایش حقوق نادیده گرفته شد!» مؤید ناکارآمدی این شورا و نشناختن توقعات و نیازهای جامعه کارگری در شرایط اقتصادی روز جامعه است. اگر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موسوم به جهانی‌شدن در برخی کشورهای صنعتی و توسعه‌یافته آثار مثبت داشته و موجبات رشد اقتصادی کشورها را فراهم کرده و سبب رفاه بیشتر و تأمین همه‌جانبه حقوق قشر کارگر شده، در برخی از کشورها از جمله ایران، سبب نقض حقوق کارگران و شکل‌گیری نوعی نابرابری‌ اقتصادی و اجتماعی شده است. اوضاع نابسامان اقتصادی بهانه‌ای شده برای برخی برنامه‌ریزی‌ها تحت عنوان تعدیل ساختاری و خصوصی‌سازی اقتصاد که خروجی این قسم تصمیمات اخراج گسترده کارگران به بهانه تعدیل نیرو و به تبع آن زائل‌شدن امنیت شغلی ایشان است. برخی حقوق‌دانان بروز چنین چالشی را نتیجه نارسایی‌های قانون کار در حوزه‌های متنوعی از جمله پیش‌بینی قراردادی تحت عنوان قرارداد موقت یا قرارداد برای مدت معین می‌دانند که زمینه ازبین‌رفتن امنیت شغلی کارگران را فراهم کرده ‌ یا زمینه عدم حضور سندیکاهای کارگری به معنای واقعی کلمه که قادر به انتقال و تأمین توقعات جامعه کارگری باشد. شیوه‌ برخورد و پاسخ‌دهی به تمنیات کارگران در چند دهه‌ گذشته مؤید ناکارآمدی شورای عالی کار و ضرورت تأمین شرایط مقتضی برای ایجاد سندیکاهای کارگری با اوصاف و مختصات ذاتی نهادهای مدنی است. ماده ۱۶۷ قانون کار ذیل عنوان شورای عالی کار مقرر می‌کند: در وزارت کار و امور اجتماعی شورایی به نام شورای عالی کار تشکیل می‌شود. وظیفه شورا انجام کلیه تکالیفی است که به موجب این قانون یا سایر قوانین مربوطه به آن واگذار شده است. اعضای شورا عبارت‌اند از: وزیر کار و امور اجتماعی که رئیس شورای عالی کار است، دو نفر از افراد بصیر و مطلع در مسائل اجتماعی و اقتصادی، سه نفر نمایندگان کارفرما که حتما یک نفرشان از بخش کشاورزی است.

شورای عالی کار به عنوان یک مجمع و نهاد بالادستی در قانون کار تعریف شده است که هر یک از اعضای آن دارای یک رأی مساوی هستند و بنا بر قانون هر ماه حداقل بایستی یک بار تشکیل جلسه بدهند و در صورت ضرورت جلسات فوق‌العاده‌ای برگزار کنند. اصلی‌ترین کارکرد تعریف‌شده برای شورای عالی کار مصرح در این ماده قانونی، «رسیدگی به تظلمات و درخواست‌های کارگران و کارفرمایان است». با وجود تعریف چنین کارکردی برای شورای عالی کار، عطف به بازخورد تصمیمات اتخاذشده از سوی این نهاد، خاصه در حوزه حقوق کارگری این سؤال قابل طرح و تأمل است که شورای عالی کار توانسته توقعات قشر کارگر را تأمین کند؟ در تعریف مختصات شورای عالی کار گفته می‌شود این نهاد به عنوان رکن تصمیم‌ساز در حوزه کارگری و کارفرمایی ایفای نقش می‌کند، اما آنچه تا به امروز از عملکرد این نهاد دیده‌ شده مغایر با فلسفه وجودی‌اش یعنی تأمین حقوق کارگران و اجابت خواسته‌های ایشان بوده است. گرچه شناسایی دلایل ناکارآمدی شورای عالی کار مستلزم پژوهشی گسترده با توجه به پارامترهای حاکم بر بازار و حوزه‌‌های متنوع آن است اما از جنبه تشریعی و تقنینی می‌توان عمده علت این نقیصه را در فلسفه‌ ایجابی این نهاد و سایر انجمن‌های مرتبط با حقوق کارگران دانست، خاصه آنجا که ماده ۱۳۰ قانون کار مبنای ایجاد تشکل‌های کارگری را اصل ۲۶ قانون اساسی می‌داند.

بدون تردید حوزه‌ فعالیت تشکل‌های صنفی که انجمن‌های کارگری زیرمجموعه‌ آن تعریف می‌شود، با احزاب سیاسی و انجمن‌های سیاسی که در اصل ۲۶ قانون اساسی به آن اشاره شده، متفاوت است؛ بنابراین نمی‌توان با همان رویکردی که احزاب تأسیس و هدف‌گذاری می‌شوند، به ایجاد سندیکاهای کارگری نگاه کرد. در تأیید این ادعا می‌توان به مفاد مقررات تصریح‌شده در فصل ششم قانون کار اشاره کرد که ذیل عنوان تشکل‌های کارگری و کارفرمایی با وجود تصریح به ضرورت ایجاد انجمن‌ها یا همان سندیکاها و نهادهای مدنی وابسته به حقوق کارگران، آنچه در تشریح اوصاف و خصوصیات این تشکل‌ها در ماده ۱۳۰ انشا شده، با فلسفه ذاتی سندیکاهای کارگری که با انقلاب صنعتی پا به عرصه فعالیت صنفی گذاشتند، متفاوت است.

در ماده مذکور دلیل وجودی انجمن‌های کارگری و... این‌گونه تشریح شده است: به منظور تبلیغ و گسترش فرهنگ اسلامی و دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی و در اجرای اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، کارگران واحدهای تولیدی، صنعتی، کشاورزی، خدماتی و صنفی می‌توانند نسبت به تأسیس انجمن‌های اسلامی اقدام کنند و در ادامه انجمن‌های اسلامی را توصیف می‌کند و شرایط و ضوابطی که این انجمن‌ها باید از آن تبعیت کنند. در ماده ۱۳۱ تصریح شده است: به منظور حفظ حقوق و منافع مشروع قانونی، وضع اقتصادی کارگران، منافع و مصالح جامعه کارگری، کلیه کارگران مشمول قانون کار و کارفرمایان می‌توانند مبادرت به تشکیل انجمن‌های ‌صنفی کنند.

عدم شناخت کارکرد ذاتی نهادهای مدنی موجب انشای مقرره‌ای ناکارآمد با شرح وظایف و اختیاراتی برخلاف مقتضای ذات نهادهای مدنی شده است که نتیجه عینی آن را می‌توان در عملکرد شورای عالی کار دید

روزنامه وطن امروز

پیام‌های نصرالله
محمد‌علی حسن‌نیا
 تمام جهان در چند روز گذشته منتظر صحبت‌های دبیرکل حزب‌الله لبنان بود؛ واقعه‌ای که در ۲ دهه اخیر منطقه خاورمیانه و حتی جهان بی‌سابقه بود. سناریوهای مختلفی برای این سخنرانی پیش‌بینی می‌شد اما یک موضوع کاملا از همان ابتدا مشخص بود؛ محتوای سخنرانی نصرالله هر چه باشد، برای رژیم صهیونیستی و آمریکا نگرانی‌های زیادی به وجود خواهد آورد. روز گذشته نصرالله سخنرانی خود را ایراد کرد. چند موضوع مهم و کلی در سخنرانی سیدحسن نصرالله وجود داشت اما مهم‌ترین برآورد از صحبت‌های نصرالله این است که وی با ترسیم یک وضعیت از جغرافیای مقاومت و تقسیم وظایف آنها در مسأله غزه، نشان داد برای جبهه مقاومت، اولویت بر حفظ پیروزی عملیات توفان الاقصی و حراست از حماس است. سیدحسن نصرالله چند پیام مهم برای طرف غربی داشت؛ اول اینکه حزب‌الله لبنان، مقاومت عراق، انصارالله یمن و جریان مقاومت در یک «منظومه» قرار دارند. حشدالشعبی عراق در موضعی مهم اعلام کرد اگر جنگ ادامه یابد، قطعا ورود می‌کند و پایگاه‌های آمریکا را می‌زند که در چند روز اخیر هم این حملات اتفاق افتاده است و کاخ سفید هم تایید کرده زیر حملات شدید قرار دارد. مقاومت عراق همچنین شامگاه پنجشنبه اعلام کرد یک هدف مهم صهیونیستی را در بحرالمیت مورد حمله قرار داده است. از طرف دیگر انصارالله یمن هم به شکل رسمی وارد جنگ شده و چندین موشک و پهپاد به ایلات در جنوب سرزمین‌های اشغالی شلیک کرده است. انصارالله شامگاه دیشب پس از صحبت‌های نصرالله، یک عملیات جدید علیه مواضع صهیونیست‌ها انجام داد.
لبنان هم که در مرزهای شمالی در حال نبرد است، به صورتی که دبیرکل حزب‌الله جزئیاتی از نبرد هم ارائه داد. در جریان نبرد بین حزب‌الله لبنان و اسرائیل تاکنون 57 تن از رزمندگان مقاومت شهید شده‌اند. دبیرکل مقاومت اسلامی لبنان بر این موضوع تاکید کرد که حزب‌الله از همان روز بعد از عملیات توفان الاقصی وارد نبرد شده است و توان زمینی، دریایی و هوایی اسرائیل را در شمال درگیر کرده است که تل‌آویو نتواند همه توان خود را وارد معرکه غزه کند.
این موضوع نشان می‌دهد دبیر‌کل حزب‌الله فرمان جنگ در ابعاد لازم را همان 8 اکتبر صادر کرده است و شرایطی هم برای پایان این جنگ در ابعاد کوچک دارد که مهم‌ترین آنها پایان حمله به نواره غزه است. همچنین سیدحسن نصرالله مانند انصارلله یمن در آخر سخنرانی خود به این نکته اشاره کرد که وسعت و دامنه جنگ به رفتار چند روز آینده اسرائیل و آمریکا بستگی دارد.
وی به آمادگی مقاومت در عراق و یمن و قدرت آن اشاره کرد و از طرفی به واشنگتن که مدیریت اصلی میدان جنگ غزه را بر عهده دارد فرصت داد جنگ را خاتمه دهد. مهم‌ترین کلید واژه سیدحسن نصرالله هم «بازدارندگی مقاومت» بود. وی تاکید کرد حماس از بین رفتنی نیست و حزب‌الله لبنان هم به این حد بازدارندگی رسیده است که هر زمان و در هر مکان پاسخ صهیونیست‌ها را بدهد. البته برخی شرایط داخلی لبنان هم برای نصرالله اهمیت دارد. به همین علت روز گذشته نصرالله تعریضی به وضعیت داخلی زد و اعلام کرد سلاح مقاومت برای لبنان بازدارنده خواهد بود و اگر اسرائیل بخواهد گوشه چشمی به حمله به لبنان داشته باشد، با پاسخ سخت حزب‌الله مواجه می‌شود. این همان پیام داخلی حزب‌الله لبنان بود. نکته دیگری که در کلام دبیرکل حزب‌الله لبنان اهمیت زیادی داشت این بود که گروه‌های مقاومت به حدی از بازدارندگی رسیده‌اند که خود برای خود تصمیم می‌گیرند. تهران به صراحت می‌گوید از محور مقاومت حمایت می‌کند اما در ریز کارهای آنها نیست و عملیات توفان الاقصی نقطه عطف این شاهد و گواه است.
مقاومت فلسطین در غزه خود تصمیم گرفته است برای از بین نرفتن آرمان فلسطین و مسجد الاقصی و مقابله با عادی‌سازی برخی کشورهای عربی بویژه عربستان با اسرائیل وارد عمل شود و دوباره فلسطین را به موضوع داغ و اول جهان تبدیل کند. همین موضوع نشان‌دهنده آن است که مقاومت منتظر اجازه تهران نخواهد ماند و اگر جنگ و حملات شدید اسرائیل علیه غزه تمام نشود، وسعت جنگ بیشتر خواهد شد. سخن آخر دبیرکل حزب‌الله لبنان خطاب به واشنگتن بود؛ اینکه ناوهای آمریکایی در تیررس مقاومت است. البته امکان دارد این شلیک از یکی از ضلع‌های مقاومت باشد. شاید از دریای مدیترانه، شاید هم از دریای سرخ که انصارالله یمن بر آن اشراف موشکی و پهپادی دارد. نکته آخر اینکه حزب‌الله به حدی از توان بازدارندگی رسیده است که دبیرکل حزب‌الله اعلام می‌کند «ما برای ناوهای شما اسلحه‌هایی آماده کرده‌ایم». این همان خاورمیانه جدید با هندسه مقاومت است که گروه‌های کوچک در لبنان و عراق که یک دولت مستقل نیستند به این حد آمریکا را تهدید می‌کنند و سیاستمداران در کاخ سفید هم می‌دانند این موضوع واقعیت دارد و به قول اسرائیلی‌ها «نصرالله هر چه می‌گوید راست است و به وقوع خواهد پیوست
 
روزنامه رسالت

«خاورمیانه جدید» منهای اسرائیل

مسعود پیرهادی

یک. تقریبا دو دهه از طرح «خاورمیانه جدید» از سوی رئیس‌جمهور اسبق آمریکا می‌گذرد. حتی آن زمان، جرج بوش از جنگ‌هایی که در غرب آسیا به راه انداخته بود، به‌عنوان درد زایمان تولد خاورمیانه جدید یاد می‌کرد؛ خاورمیانه‌ای که اولویت اول آن، امنیت رژیم صهیونیستی و گسترش آن باشد.
دو. همان سال‌ها، رئیس‌جمهور آمریکا از ایران و چند کشور دیگر به‌عنوان محور شرارت نام می‌برد. این حرف را رئیس‌جمهور کشوری می‌گفت که طی ۲۴۰ سال از بدو تشکیل دولت، کلا ۱۶ سال در جنگ نبوده ۲۲۴ سال در حال حمله به کشورهای مختلف بوده است.
سه. اتفاقا، زمزمه‌ها و انگیزه‌های تولد یک  غرب آسیای نوین همان روزها در حال شکل‌گیری بود. آن روزها خبری هم از جریان مقاومت نبود و شاید حداکثر سخن از هلال شیعی گفته می‌شد. تقریبا ۱۰ سال بعد و در دوره بیداری اسلامی، آمریکا ‌و اسرائیل، همین را هم تحمل نکردند و به خیال وارونه کردن جریان بیداری اسلامی، دست به ناامن سازی برخی کشورهای منطقه در قالب سازماندهی گروه‌های تکفیری همچون داعش، جبهه النصره، ارتش آزاد و … زدند. حاج قاسم می‌گفت بزرگ‌ترین فرصت‌ها در دل بحران‌ها ساخته می‌شوند و جریان حریف، ناخواسته با خلق هرروزه بحران برای منطقه ما، فرصت پیش پای ما می‌گذاشت.
چهار. همه‌چیز به‌سرعت تغییر کرده است.
 ۱۰ سال پیش، دولتی استبدادی در یمن بر سرکار بود، چه کسی فکر می‌کرد تنها در یک دهه، در یمن چند دولت عوض شود، سران به دولت سعودی پناهنده شوند، جنگ شود، فشار بین‌المللی تحمل کند، از جنگ ضعیف و بدوی شروع کند و درنهایت به‌جایی برسد که با حمله پهپادی به آرامکوی عربستان، قیمت نفت دنیا را دچار نوسان کند و نهایتا امروز، کشوری باشد که با موشک‌های ۲۰۰۰ کیلومتری اسرائیل را بزند؟ دوران انتفاضه اول و دوم، دوران نبرد تانک با جوانان سنگ و کلوخه به دست بود. چه کسی فکر می‌کرد غزه مظلوم و مقتدر، موشک بسازد، پهپاد داشته باشد، عملیات از زمین و دریا و هوا به راه بیندازد و در جنگ سایبری و رسانه‌ای، رژیم غاصب را منکوب کند.
امروز دیگر دوران درگیری گروه‌های فلسطینی در برابر دیدگان خوشحال سران اسرائیل نیست. امروز حزب‌الله از شمال و سوریه از شرق، ارتش اسرائیل را مشغول نگه می‌دارند و می‌تراشند تا یمن از جنوب موشک بزند و غزه دفاع زمینی جانانه کند. درست است که غزه خیلی زیر ضربه است و فشار سنگینی تحمل کرده اما فراموش نکنیم که سخت‌ترین سیلی تاریخ ۷۵ ساله اسرائیل را به گوش این عجوزه در حال مرگ نواخته است.
پنج. ترکیبی از تحمل و تداوم، اکسیر معجزه‌آسای تغییر معادلات است. یمن یک روز در برابر عربستانی با ارتش اجاره‌ای آن، نیمه‌جان شده بود و امروز برای اسرائیل و آمریکا خط‌ونشان می‌کشد. یعنی در اثر تحمل فشارها و تداوم اقدامات آفندی، نه‌تنها خود به سطح بازدارندگی داخلی رسیده و داخل آرام شده، بلکه در بعد بیرونی نیز به حلقه‌ای محکم از زنجیره مقاومت تبدیل‌شده است. یمن و لبنان و سوریه نمونه‌اند. همین اتفاق برای فلسطین هم خواهد افتاد. ما یکجا با جرج بوش تفاهم داریم و آن‌هم تولد خاورمیانه جدید است. این دردهای امروز هم، دردهای همان درد است. اختلاف اصلی اینجاست که واقعیات صحنه نشان می‌دهد غرب آسیای جدید، منهای اسرائیل است

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات