عباس شمسعلی
فردا مرحله نهائی چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار و با حضور و اعلام نظر مردم از طریق صندوقهای رای، تکلیف انتخاب رئیسجمهور جدید کشورمان مشخص خواهد شد. در روزهای اخیر و پس از برگزاری دور اول انتخابات، تنور رقابت و تلاش کاندیداهای نهائی برای جذب آرای مردم گرمتر از قبل شده است.
در این میان اما آنچه فضا را نیازمند واکاوی دقیق کرده و اهمیت تصمیمگیری درخصوص حضور در انتخابات و دادن رای آگاهانه را دوچندان میکند، غبارآلودگی و شاید به عبارتی بمباران سنگین تبلیغات منفی است. از یکسو دشمنان همیشگی و معاندان و رسانههای ضد انقلاب بر حضور نیافتن مردم پای صندوقهای رای یعنی محروم کردن خود از اظهارنظر مؤثر و مشارکت در تعیین سرنوشت تاکید دارند و از سوی دیگر برخی فعالیتهای به ظاهر تبلیغی اما در واقع تخریبی در عرصه رقابت مشاهده میشود.
تکلیف با تلاش همیشگی معاندان برای تضعیف مشارکت معلوم است، قطعاً آنها نه امروز و نه هیچ زمان دیگری هرگز خیرخواه و دلسوز واقعی کشور و مردم ما نبوده؛ نیستند و نخواهند بود. این جماعت تاکنون هر آنچه در توان داشتهاند برای دشمنی با مردم و این کشور به کار گرفتهاند و همواره در سمت دشمنان این نظام و کشور، آنها که خصمانه با تحریم، جنگ تحمیلی، ترور مردم و مسئولان و دانشمندان کشورمان و... در دشمنی با این مردم و کشور سنگ تمام گذاشتهاند ایستادهاند. با این وصف، نباید با تردید در مشارکت انتخاباتی باعث گستاخی و دلگرمی این دشمنان شد.
البته نباید فراموش کرد که وقتی میزان مشارکت در انتخابات در حد مطلوب یا مورد انتظار نیست، نباید این موضوع را به زاویه داشتن تام و تمام آن بخش از جامعه که در انتخابات شرکت نکردهاند با نظام و انقلاب تفسیر کرد.
دیروز رهبر انقلاب در دیدار تولیت جدید، مدیران و جمعی از اساتید مدرسه عالی شهید مطهری؛ میزان مشارکت در مرحله اول انتخابات را کمتر از حد توقع و خلاف پیشبینیها خواندند و گفتند: «این مسئله عللی دارد که اهل سیاست و جامعهشناسان آنها را بررسی میکنند.»
ایشان تصور برخیها را مبنی بر اینکه هر کسی در مرحله اول رأی نداده مخالف نظام است، صد در صد اشتباه خواندند و گفتند: «ممکن است عدهای، از برخی مسئولان و یا حتی نظام اسلامی خوششان نیاید همانگونه که آزادانه این حرفها را میزنند اما این ذهنیت که هر کسی رأی نداده متصل به این افراد و این طرز فکر است کاملاً غلط و اشتباه است. خیلیها مشکل و کار و گرفتاری دارند و یا به علل دیگر در رأیگیری شرکت نکردند که انشاءالله در مرحله دوم اجتماع مردم پای صندوقهای رأی، شوقانگیز و مایه آبروی نظام باشد.»
نباید فراموش کرد که قاطبه مردم عزیز و هوشیار این کشور بارها و بارها در عرصهها و صحنههای مختلف، دلبستگی و حمایت خود از این نظام و انقلاب را به نمایش داشتهاند که نمونه اخیر و حماسهساز آن بدرقه و تشییع پیکر رئیسجمهور شهید و شهدای همراه ایشان بود که در چند شهری که میسر شد از همه اقشار و با انواع تفکرات و ظاهرها و حتی کسانی که شاید در انتخابات گذشته به شهید رئیسی رای نداده بودند هم حضور پیدا کرده بودند، چرا که تلاش خستگی ناپذیر تا پای جان و صداقت رئیسجمهور شهید در عمل به وظایف و وعدهها را به عینه دیده بودند.
از دست دادن چنین رئیسجمهوری بیشک خسارت و صدمهای بزرگ برای کشور محسوب میشود که شاید همچنان بتوان آثار این موضوع را در مردمی که هنوز پرواز بیبازگشت خدمتگزار صدیق خود را باور نکردهاند مشاهده کرد. مردم خدمتگزاری را از دست دادند که تلاش و سختکوشی او را مایه دلگرمی و امیدواری میدانستند.
موضوعی که رهبر انقلاب نیز در دیدار با مردم در روز عید غدیر امسال مورد تاکید قرار داده و فرمودند: «ما در این کشور خیلی امکانات داریم؛ البتّه بعضی از این امکانات طبیعی است، بعضی در این سالهای بعد از انقلاب به مرور به وجود آمده و تولید شده، لکن دولتها در استفاده از این ظرفیّتها یک جور نبودند؛ بعضی از دولتها واقعاً از این همه ظرفیّت استفاده نکردند؛ بعضی از دولتها استفاده کردند، بعضی هم خوب استفاده کردند. این دولت سیزدهم از دولتهایی بود که از این ظرفیّتها خوب استفاده کرد. اگر این دولت ادامه پیدا میکرد، بنده احتمال زیاد میدهم که بسیاری از مشکلات کشور، عمدتاً مشکلات اقتصادی حل میشد.»
اما این راه و حرکت قطار اجرائی کشور متوقف نخواهد ماند و باید با تلاش و حضور همگانی این مسیر رو به جلو را با موفقیت در پیش گرفت و حرکت کرد.
اکنون در آستانه برگزاری دور دوم و نهائی چهاردمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، دو موضوع مهم از سوی مردم عزیز باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. نخست آنکه مردمی که همواره در عرصههای مختلف وفاداری و علاقه خود را به این نظام و به این سرزمین مقدس نشان داده و مردانه در برابر دشمن و مقاصد شوم او ایستادهاند، امروز شرکت با شکوه در انتخابات را باید همچون پاسداریِ آن جوان غیور مرزبان در نقطه صفر مرزی، یا سلحشوری آن دیدهبان همیشه هوشیار صحنه جنگ نظامی و دفاع از میهن بدانند و با خود بیاندیشند که همچنان که یک لحظه غفلت یک مرزبان یا رویگردانی دیدهبان از صحنه جنگ دشمن را به طمع انداخته و برای کشور خسارت به بار میآورد، تردید برای شرکت در انتخابات یا حضور نیافتن پای صندوقهای رای، به دلایل مختلف برای کشور ایجاد مانع و مشکل میکند، قطعاً هیچ ایرانی وطن دوست و هیچ انقلابی وفادار به آرمانهای مقدس این نظام راضی به بروز مشکل و مانع برای کشور نخواهد شد.
از سوی دیگر اکنون که تنها یک اربعین از عروج شهدای خدمت میگذرد و هنوز مردم خود را عزادار خدمتگزاران صادقشان میدانند، نیاز است برای برافراشته نگه داشتن عَلَم خدمت و تحقق اهداف بلند آن شهیدان خوش عاقبت، با انگیزه و پر شکوه در میدان انتخابات حاضر شد تا راه نیمه تمام آن عزیزان را به سامان رساند. این حضور ادامه ناکام گذاشتن طمع دشمن پس از شهادت رئیسجمهورمان است، آنجا که دشمنان دل به ایجاد تزلزل در کشور بسته بودند اما از یکسو حضور حماسی مردم قدرشناس در بدرقه شهیدان خدمت و از طرف دیگر مدیریت قوی برآمده از استحکام پایههای نظام، در سختترین شرایط خواب خوش دشمن را تبدیل به کابوس کرد.
امروز هم شرکت در انتخابات ادامه همان مسیر ناکام گذاشتن دشمن و تکمیل حماسه حضور است، آنچنانکه رهبر انقلاب در مراسم سالگرد امام راحل(ره) فرمودند: «این حماسه انتخابات، مکمّل حماسه بدرقه شهیدان است؛ این کار مکمّل کاری است که قبلاً در بدرقه شهیدان کردید. ملّت ایران برای اینکه بتواند در معادلات پیچیده بینالمللی، منافع خودش را حفظ کند و عمق راهبردی خودش را تثبیت کند و ظرفیّتها و استعدادهای طبیعی و انسانی خودش را به مرحله بُروز و ظهور برساند و کام مردم را شیرین کند و همچنین بتواند حفرهها و رخنههای اقتصادی و فرهنگی را پُر کند، احتیاج دارد به یک رئیسجمهور فعّال، پُرکار، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب.»
نکته دیگر اینکه در ابتدا اشاره شد؛ در این انتخابات از یکسو شاهد تلاش دشمنان و معاندان وابسته به دشمن برای اثرگذاری روی میزان مشارکت بودیم و هستیم و از سوی دیگر در جریان تبلیغات و برنامههای انتخاباتی، برخی فعالیتهای به ظاهر تبلیغی اما در واقع تخریبی را مشاهده کردیم که اینها هرچند به ظاهر مانعی برای مشارکت اثرگذار و تصمیم آگاهانه مردم است اما مردم انشاءالله در انتخابات فردا نشان خواهند داد که نه اسیر تلاش دشمن برای بازماندن از حق تعیین سرنوشت خود خواهند شد و نه بمباران مسموم تبلیغات منفی برخی که عرصه رقابت را نه عرصهای برای تبلیغ و ارائه راهکارها و برنامهها بلکه عرصهای برای تخریب غیراخلاقی و به هر وسیله رقیب و غبارآلود کردن فضا برای سخت کردن تشخیص صحیح و پوشاندن ضعف کاندیدای خود کردهاند، مانع انتخاب آگاهانه آنها میشود.
اکنون هر تصمیم و رای ما بر سرنوشت کشور در حداقل چهار سال آینده و در آینده فرزندانمان اثر خواهد داشت. پس باید با حضور حماسی پای صندوقهای رای و ناکام گذاشتن دشمن و تصمیم آگاهانه و انتخاب صحیح و فراتر از غبارهای مسموم تبلیغاتی، علاوهبر بهرهمند شدن خود از برکات یک تصمیم درست، دین خود را به کشور و فرزندان و آیندگانمان ادا نماییم و به شهیدان خدمت اطمینان دهیم که راهشان ادامه خواهد داشت.
هر کدام از کاندیداهای محترم نیز رای اعتماد مردم را به دست آورد باید متواضعانه با تأسی به رئیسجمهور شهیدمان خود را وقف خدمت به این مردم بینظیر و وفادار نماید.
رای مردم کدام جریان را مسلط می کند؟
کورش شجاعی
چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، جمعه هفته گذشته با حضور مردم برگزار شد؛ انتخاباتی که به برکت امنیت مثال زدنی کشورمان، مردم در فضایی امن و آرام به نامزدهای مد نظر خود رای دادند. اگر چه مشارکت حدود 40 درصدی، کمتر از پیش بینی ها و برخی نظرسنجی ها بود اما شور و شوق و همت و البته امید آنانی که در انتخابات شرکت کردند بسیار قابل توجه و ستودنی بود. این انتخابات اما به خاطر این که هیچ کدام از نامزدها موفق به کسب اکثریت مطلق آرا نشدند، نیمه کاره و ناتمام باقی ماند. در نتیجه کار به مرحله دوم کشیده شد و فردا جمعه15 تیر ماه مردم دوباره با حضور در پای صندوق های رای تکلیف ریاست جمهوری آینده کشور را روشن می کنند؛ بنابراین مرحله دوم به دلایلی که به صورت خلاصه اشاره می شود بسیار مهم تر از مرحله اول است. 1-در این مرحله رئیس جمهور آینده با هر تعداد اختلاف رای (حتی یک رای اضافهتر از رقیب) توسط مردم انتخاب و مشخص می شود. 2-در این مرحله نه تنها شخص رئیس جمهور بلکه جریانی که قرار است امور اداره کشور را بر عهده بگیرد مشخص می شود. 3-مشارکت بیشتر مردم در این مرحله علاوه بر کمک به رقم خوردن مشارکت حداکثری، پشتوانه مردمی را که سرمایه اصلی اداره کشور و «دوام نظام اسلامی» است تقویت و تحکیم می کند. 4- به خاطر تفاوت دیدگاه های دو نامزد راه یافته به مرحله دوم در برخی مسائل اساسی، رقابت جدی تر است. در نتیجه مشارکت بیشتر مردم نه تنها بر میزان اتکای رئیس جمهور آینده به آرای مردمی خود می افزاید بلکه میزان محبوبیت و مقبولیت جریان حائز اکثریت آرا نیز مشخص می شود. 5-مرحله دوم انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری هرچه با مشارکت بیشتر مردم انجام شود، امید و امیدواری مردم افزایش می یابد. البته که بر اقتدار و عزت ملی کشورمان در منطقه و دنیا می افزاید و گام های پیمودنی برای رسیدن به «ایران قوی» سریع تر و مستحکم تر برداشته می شود. 6-نکته مهم دیگر این که مردم با این انتخاب سرنوشت اداره امورکشور را حداقل برای چهار سال آینده نه تنها به شخص بلکه به جریانی واگذار می کنند که دیدگاهها و خصوصیات فکری و برنامه های خاص خود را در مسائل گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... دارد؛ دیدگاه هایی که در همه امور کشور و زندگی مردم و آینده نظام تاثیرگذار خواهد بود؛ بنابراین، انتخاب رئیس جمهور و جریان فکری که قرار است بر کشور مسلط شود به خصوص در این شرایط بسیار حساس و سرنوشت ساز است. حال ببینیم مردم عزیزمان، فردا کدام شخص و جریان فکری را با رای خود بر کشور مسلط می کنند. 1-آیا اکثریت مردم به شخص و جریانی رای می دهند که راه حل اساسی مشکلات اقتصادی کشور را برجام و قبول FATF می داند یا به شخص و جریانی که می گوید در جریان برجام، امتیازات فراوانی دادیم و ضمن این که امتیاز قابل توجهی نگرفتیم، آمریکا از برجام خارج شد و تحریم ها اضافه تر شد؛ بنابراین باید برجام را با ستاندن مطالبات قبلی و از موضع قدرت پیگیری کرد و علاوه بر این برتداوم راه های خنثی سازی و دور زدن تحریم ها تاکید دارد. 2-آیا اکثریت مردم به شخص و جریانی رای می دهند که می گوید ما «گران میخریم و ارزان می فروشیم» و از این بابت خسارت های فراوانی به کشور وارد می شود یا اکثر مردم به جریانی رای می دهند که می گوید با وجود تحریم ها فروش نفت ما تا حدود 2میلیون بشکه افزایش یافته آن هم در شرایطی که تحریم کنندگان گفته بودند که ایران توان فروش حتی 200 هزار بشکه نفت خود را نخواهد داشت. 3-اکثر مردم آیا به شخص و جریانی رای می دهند که طی سال های گذشته با استفاده از کارشناسان «دولت سایه» تشکیل داده و همه مشکلات کشور را در زمینه های مختلف بررسی کرده و برای حل آن ها برنامه دارد،یا این که اکثر مردم به شخص و جریانی رای خواهند داد که می گوید خود را به اجرای برنامه توسعه مصوب و ابلاغ شده ملتزم می داند و برای حل مشکلات «تعهد» می دهد و برای حل هر مشکلی در زمان خود به کارشناسان بخش مربوطه مراجعه می کند و بر اساس نظرات ایشان عمل خواهد کرد. 4-آیا اکثر مردم به شخص و جریانی که سعید جلیلی نماینده آن در این انتخابات است رای می دهند که می گوید و مدعی است که جریان اصلاحات در طول سالیان حاکمیت خود آنچنان که باید از ظرفیت های کشور استفاده نکرده است بهخصوص دولت دکتر روحانی که با اتکا به برجام کشور را تعطیل و عقب نگاه داشت و در نتیجه رشد اقتصادی کشور متوقف و بلکه به صفر و منفی، تنزل یافت رای خواهند داد یا به شخص و جریانی که می گوید و مدعی است امضای برجام کار بسیار مهمی بود که نتایج مثبت زیادی داشت از جمله این که سایه جنگ را از سر کشور برداشت و زمینه فعالیت های اقتصادی را فراهم کرد و دیگر این که اگر برجام مهم نبود برخی کشورهای منطقه و به خصوص اسرائیل با آن مخالفت نمی کردند. 5-اکثر مردم آیا به شخص و جریانی رای خواهند داد که به جای برنامه بیشتر از «تعهد» و عمل به وعده ها و استفاده از نظر کارشناسان سخن می گوید یا به شخص و جریانی که بیشتر از «برنامه» و مدیریت راهبردی سخن می گوید. 6-آیا اکثر مردم به شخص و جریانی که در این انتخابات دکتر مسعود پزشکیان نماینده اش است رای می دهند که از زنان و جلوگیری از مهاجرت نخبگان و دادن نقش به کارشناسان و نخبگان سخن می گوید یا شخص و جریانی که می گوید توسط کارشناسان متعدد برای حل مشکلات برنامه ریزی کرده و هر ایرانی در جایگاه خود می تواند نقش آفرینی کند و کشور ظرفیت یک «ایران جهش» را دارد. 7-در انتخابات پیش رو آیا اکثر مردم به شخص و جریانی رای می دهند که مدعی است و می گوید: چرا مشکلات در 40 سال گذشته حل نشده است و چرا کارهایی انجام شده که وضعیت اقتصادی به این جا رسده است، تورم افزایش یافته، پول چاپ شده است، وعده ساخت یک میلیون خانه در سال و ...محقق نشده است و مردم گلایه مند و ناراضی هستند یا این که اکثر مردم به شخص و جریانی رای خواهند داد که می گوید با وجود تحریم ها کارهای بزرگ و زیادی انجام شده و بر این باور است که بهرغم تحریم ها در دولت شهید رئیسی در همان مدت کوتاه کارهای بزرگی در زمینه های گوناگون از جمله واردات و ساخت و تولید واکسن کرونا، ارتباط با کشورهای منطقه و با کشورهای مختلف جهان، عضویت در پیمان شانگهای، حضور در«اوراسیا»، «بریکس»و ... جاده سازی، تلاش جدی برای رفع محرومیت،کنترل رشد تورم، راه اندازی کارخانه های تعطیل شده، افزایش صادرات غیرنفتی و ... انجام شده است ... و آیا و آیا و آیا ... به هرصورت مردم در انتخاب خود صاحب اختیار و آزادند و پرواضح است که مرحله دوم انتخابات بسیار مهم و سرنوشت ساز است؛ چراکه نه تنها چشم ملت و آیندگان بلکه چشم ملت های منطقه و جهان به انتخابات ایران دوخته شده است. مسلم است که رای هر یک از ما در این انتخابات تاثیرگذار است. البته که مردم آگاه، هوشیار و بصیر ما با انتخاب دقیق خود می توانند با مشارکت حداکثری و انتخاب اصلح نقش بی بدیل خود را در رسیدن ایران عزیز به قله های پیشرفت و عزت و اقتدار روزافزون و سرافرازی «ایران قوی» ایفا کنند. زنده و پاینده سرافراز باد ایران و ایرانی
رأی به جمهوری اسلامی
حمیدرضاشاهنظری
جمهوری اسلامی ایران که ماحصل انقلاب اسلامی ملت ایران است، بر اساس کنش جمعی آحاد ملت ایران شکل گرفته و طی نزدیک به سه دهه با آرای عمومی مردم ایران توانست ساختارهای سیاسی خود را سامان و این مسیر پر فراز و نشیب را ادامه دهد.
نهضت بزرگ ملت ایران، تداوم حرکتی تاریخی بود که ملتی بزرگ بعد از سالهای طولانی رخوت، دوباره آن را آغاز کرد و تاکنون ادامه داده است. مردمسالاری دینی مدلی است برگرفته از متن اسلام و نگاه بلند امام خمینی (ره) مبنی بر اهمیت توأمان اسلام و حضور تودههای مردم برای تداوم حرکت تاریخی ملت ایران و رسیدن به قلههای عظمت و افتخار و برپایی تمدن بزرگ اسلامی.
در ایران پیش از انقلاب به علت بیاهمیت بودن نقش مردم در حکومت و تلقی رعیت گونه از آنان، نظر مردم و مشارکت آنان هیچ اهمیتی برای حکومتها نداشت و آنان صرفاً باید مطیع برنامهها و دستورات حکومت بودند و حکومت صرفاً بر اساس غلبه پیریزی میشد و اهداف خود را به پیش میبرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی که با نقشآفرینی عمومی مردم محقق شد، امام خمینی (ره) از همان ابتدا این نقش را ارج نهاد و نقشی بیبدیل برای مردم در ادامه این نهضت بزرگ و اداره حکومت قائل شد. از این رو به جرئت میتوان گفت انقلاب اسلامی با تودههای مردم آمیخته شده و تاکنون نیز با همراهی آنان توانسته کشور را قوی و در برابر مستکبرین جهان ایستادگی کند.
یکی از مهمترین مظاهر و تجلیگاههای مردمسالاری دینی در ایران، حضور و مشارکت آحاد مردم در انتخابات است که تاکنون بدون ذرهای کاستی برگزار شده است و حتی در مقطع فعلی با این حال که دوره رئیسجمهور شهید سید ابراهیم رئیسی ناتمام ماند بدون یک روز تأخیر در حال برگزاری است. حق تعیین سرنوشت برای مردم در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی و در اصل سوم و به گونهای ویژه در اصل پنجاه و ششم، تصریح شده و آمده است: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید، اعمال میکند.»
فلسفه انتخابات در ایران، انتخاب نمایندگانی از مردم است که ذیل قانون اساسی به عنوان میثاق ملی به دنبال پیگیری اهداف متعالی مردم ایران و در چارچوب سازوکار جمهوری اسلامی باشند. از این نظر طبیعتاً با توجه به تضارب آرا و تکثر دیدگاههایی که در جامعه وجود دارد همواره افراد و جریانات مختلف، نمایندگانی در صحنه انتخابات دارند که با پذیرش قوانین و چارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران تلاش میکنند تا نظر مردم را جلب کنند و نمایندگی آنان را به دست آورند. پس ذات انتخابات و شرکت در آن به معنای پذیرش چارچوب کلان حکومت و به معنای رأی به جمهوری اسلامی ایران است، ولو اینکه عدهای تلاش کنند برای اهداف سیاسی یا جناحی خود این حقیقت را طور دیگری وانمود کنند.
در هر انتخاباتی در ایران، رأی دهندگان با هر گرایش سیاسی و اهداف اجتماعی، پای صندوق حاضر میشوند تا با انتخاب خود ترجیحات اجتماعی و سیاسی خود را در چارچوب نظام جمهوری اسلامی پیگیری کنند و از این رو اولین معنای هر مشارکتی به معنای رأی به پذیرش این چارچوب است.
البته باید توجه داشت که مشارکت در انتخابات علاوه بر کمک به بهبود سازوکار سیاسی حکومت، سنگینتر کردن بار مسئولیت بر دوش مسئولان و ارتقای جایگاه کشور در عرصه جهانی، نشاندهنده مسئولیتپذیری آحاد مردم نیز است که برای پیشرفت کشور و بهبود وضعیت سیاسی، اقتصادی و بینالمللی آن، به نقش خود واقف بوده و از آن شانه خالی نمیکنند.
روشن است که در ایران کنونی هر اتفاق مثبتی که قرار باشد بیفتد از مسیر قانون و صندوقهای رأی و مشارکت مردم رخ خواهد داد. ملت بزرگ ایران ۴۵ سال پیش راهی را آغاز کرد که تاکنون ثمرات زیادی داشته و در عین حال مشکلات و فشارهای اقتصادی کنونی نیز برخی از تبعات آن است که دشمنان به این ملت تحمیل کردهاند تا این مسیر استقلال و پیشرفت و قوی شدن را مسدود کنند. راه خنثیسازی این نیت شوم نیز، مشارکت همگانی مردم در سرنوشت خود در عرصه انتخابات و سایر عرصههای رفع موانع کشور و پیشرفت است. رأی مردم در انتخابات رأی به جمهوری اسلامی و تجدید عهد با آن است و به معنای ابراز صریح نظر این بخش از مردم است ولی معکوس آن درست نیست. یعنی آن درصدی که در انتخابات مشارکت نکردهاند به معنای اعتقاد آنان به عدم مشروعیت نظام مستقر نیست و برای آن علل جامعهشناختی متعددی میتوان برشمرد که از جمله آن به تشکیل نسل جوانی در سطح جهانی اشاره کرد که برخی از آنان با عنوان نسل زد یاد میکنند که هویت آنان برساخته رسانههای نوین بوده و تمایلی به مشارکت و انجام مسئولیتهای اجتماعی ندارند.
در عصر کنونی با گسترش شبکههای اجتماعی و جهانی شدن سبکهای خاصی از زندگی در نسل جدید، متأسفانه مسئولیت پذیری عمومی نه فقط در ایران بلکه در سطح جوان در میان جوانان پایینتر آمده و همین سبب پایین آمدن میزان مشارکت این نسل و حتی حذف خودخواسته آنان در فرآیندهای سیاسی و نقشآفرینی در مسئولیتهای اجتماعی در ایران و سایر کشورها شده است. یا مسئله سواری مجانی در غایب شدن بخشی از مردم نقشآفرین است به این معنا که بخش قابل توجهی از مردم ترجیح میدهند بدون مشارکت در عرصههای اجتماعی و سیاسی و بدون هزینه دادن لازم از مواهب اقدامات دیگران بهره ببرند بدون اینکه بخواهند نقش سیاسی اجتماعی خود را ایفا کنند.
از طرفی حداقل حدود ۱۳ سال است که جنگ ترکیبی گستردهای با محوریت جنگ اقتصادی و جنگ شناختی علیه ایران در حال انجام است تا مردم را از حاکمیت جدا و کشور را دچار بحرانهای فزاینده کنند. با این حال، همچنان اکثریت مردم به عهد خود با امام (ره) و شهدا پایبند هستند و دشمنان را تاکنون ناکام گذاشتهاند.
قطعاً بخشی از مردم به دلیل مشکلات اقتصادی ناشی از کمکاری برخی مسئولان و تحریمهای غرب و نیز این جنگ شناختی سهمگین که امید آنان را نشانه گرفته چندان به حصول نتیجه لازم از صندوق رأی برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی خود امیدوار نباشند ولی عدم مشارکت اینها نیز قطعاً به معنای همراهی با دشمنان یا مشروع ندانستن حاکمیت سیاسی نیست بلکه صرفاً یک کنش اعتراضی نسبت به وضعیت خود است.
با این اوصاف، در شرایط خطیر کنونی منطقه و جهان که روند تحولات و اتفاقات کاملاً پیشبینی ناپذیر است، ارتقای وزن مشارکت مردم در انتخابات و سایر عرصههای اجتماعی و سیاسی برای برون رفت از مشکلات و بحرانها و جلوگیری از سرریز شدن بحرانهای منطقهای و جهانی به داخل ایران بسیار مهم است و از این رو بر هر ایرانی وطندوست و مسئولیتپذیری یک ضرورت اخلاقی و اجتماعی است که ولو معترض یا منتقد باشد، در صحنه انتخابات حاضر شده و با انتخاب هر کدام از کاندیداها رأی به جمهوری اسلامی دهد.
سفید و سیاه کردن صحنه رقابت به ضرر ملت ایران است
محمدکاظم انبارلویی
درآستانه دومین دور از انتخابات ریاستجمهوری هستیم وحتی اگر دراولین دور فضا به سمت دوقطبیشدن نرفت امادر دوردوم باوجود دو نامزد لاجرم به سمت دوقطبیشدن حرکت میکند.
طبعادرچنین شرایطی مردم ایران بایددرروز۱۵تیر پای صندوقهای رأی حاضرشوند وازبین دونامزد یک نفررابهعنوان رئیسجمهور منتخب انتخاب کنند. درجریان تبلیغات چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری و همچنین برنامههایی که در صداوسیما و دیگر عرصههای رسانهای برای نامزدها در نظر گرفته شده؛ جامعه با برنامهها، طرحها و همچنین راهکارهایشان آشنایی پیدا کرده و اکنون آنها میتوانند با شناخت کامل نسبت به برنامهها به نامزد مورد نظر خود رأی بدهند. این نکته را باید در نظر داشت که مردم ایران از درک وآگاهی بالایی برخوردارندومیتوانند با ارزیابی مطالب ارائهشده از سوی دو نامزد و درک توانایی هرکدام از آنها پای صندوقهای رأی حاضر شوند و رئیسجمهور خود را برگزینند. اکنون مرحله انتخاب است، منتهی در چنین شرایطی هرگونه دوقطبیسازی کاذب، سیاهنمایی، سفید و سیاه کردن صحنه انتخابات و دیو و پری تصور کردن عرصه رقابت حتما به ضرر ملت ایران و حتی باعث آسیب به سبد آرای نامزدهای انتخاباتی خواهد بود. از اینرو کسانی که با هدف جلب آرای خاکستری و همچنین ترغیب مرددین برای حضور در پای صندوقهای رأی بهدنبال سیاه و سفید کردن صحنه انتخابات هستند باید به این نکته توجه داشته باشند که اساسا آرای خاموش درهر دوره از مقطع برگزاری انتخابات از لایههای چندگانه برخوردار است و نمیتوان براساس یک ارزیابی سطحی امید به تحریک آنها برای حضور در پای صندوقهای رأی داشت. اساسا باید بررسی شود که دلایل عدم حضور بخشی از مردم در انتخابات چیست. به هرحال درهردور ازانتخابات کسانی هستند که کاری به صندوقهای رأی و رقابتهای سیاسی ندارند و به هر نتیجهای رضایت میدهند و حتی برایشان مهم نیست که چه کس یا کسانی انتخاب میشوند. بخش دیگری ازافراد جامعه هم هستند که بهدلیل مسائل اقتصادی و بهواسطه موضوعات معیشتی ناشی از عملکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم نارضایتیهایی دارندوبه همین دلیلبا صندوقهای انتخابات قهر کردهاند. تصور میکنم کسانی که در دوراول انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری پای صندوقهای رأی حاضر شدند با یک عقلانیت سیاسی در این آزمون شرکت کردندو دردور دوم هم به میدان خواهند آمد و انتخابی آزادانه و آگاهانه خواهند داشت.
مردی که دروغ نمیگوید!
علی میرزا محمدی
به جرات میتوان صداقت و التزام به عدم درغگویی را یکی از مهمترین دالهای گفتمانی دکتر پزشکیان دانست. او بارها تاکید میکند که دروغ نگفته، نمیگوید و نخواهد گفت. مردی که در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی خود نشان داده است به راستگویی و صداقت التزام عملی و عینی دارد.
دروغ را میتوان سخن، اظهارنظر یا نوشته خلاف حقیقت و نادرستی دانست که فرد در ارتباط خود با دیگران بیان میکند. اما از منظر جامعهشناسی همه دروغها را نمیتوان از یک نوع تلقی کرد. در این میان دروغها را میتوان به دو دسته دروغهای فردی و دروغهای نهادی تقسیمبندی کرد. این دستهبندی از آن جهت در جامعه امروزی ایران دارای اهمیت است که میتواند به ما در تبیین شکاف ارتباطی بین مردم و حاکمیت و جستوجوی راههایی برای ترمیم آن یاری رساند. دروغ نهادی، زمانی آغاز میشود که کارگزاران سیاسی و مدیریتی نتوانند در مقابل تغییرات محیطی و اجتماعی تعادل نهاد متبوع خود را با اصلاحات لازم حفظ نمایند، در نتیجه با تظاهر و نمایش، به دروغ مدعی سازگاری نهاد با تغییرات محیطی و اجتماعی می شوند.
دکتر پزشکیان برای مقابله با دروغ نهادی، راهی دشوار در پیش دارد. او مجبور است برای مقاومت در برابر دروغگویی نهادی هزینه زیادی بپردازد.
او به خوبی میداند دروغگویی نهادی، به تدریج فرهنگ ریاکاری و وارونه جلوه دادن و تزریق اطلاعات غلط را ترویج میدهد.
او در سالها کار سیاسی خود، به درستی پی برده است که برخی سیاستمداران، دروغگویی نهادی را با این انگیزه توجیه میکنند که به بقای نهاد مربوطه و متبوعه خود کمک میکند. به عبارت بهتر، آنها با دیدگاهی پدیدارشناسانه، با فرآیند ذهنی «خنثیسازی»، نهتنها خود را از اتهام دروغگویی تبرئه میکنند، بلکه با اعلام تبعیت از اصول والاتر و هنجارهای مهم مثل حفظ نهاد تابعه خود، ولو به قیمت تخلف از اخلاقیات، شرم دروغگویی را از نظر روانی از خود دور میکنند.
او بارها در مناظرات انتخاباتی شاهد دروغگویی نهادی رقبای خود بوده است در حالیکه موقع بیان این دروغ ها، بسیار آرام و بدون استرس و حتی در مواردی با لبخند دیده می شدند؛ چراکه در دروغگویی نهادی رابطه بین انجام عمل ضداخلاقی با واکنشهای روانی که عامل شرم، تاثر و پشیمانی است، مختل میشود. این اختلال تا حدی پیش میرود که دروغگویان نهادی، حرفهای دروغ خود را نیز باور میکنند و به درستی آنها ایمان میآورند؟!
دکتر پزشکیان به خوبی بر کلیدواژه مهمی انگشت گذاشته است. او به خوبی می داند ادبیات مزورانه مبتنی بر دروغ، دیوار بین واقعیت و درک افراد از آن را هر روز بلندتر میکند. او نیک می داند دروغگویی نهادی با اختلال در رابطه بین تکلیف و مسوولیت، کارگزاران و سیاستمداران را به عدم پاسخگویی و تفسیر به رای امور و عمل سلیقهای ترغیب میکند. دروغ نهادی، نه تنها نهادها را از خطر فروپاشی نجات نمیدهد، بلکه فرصت اصلاحات به موقع را از کارگزاران میگیرد.
از طرف دیگر، دروغ نهادی به رابطه بین مردم و حاکمیت آسیب جدی وارد کرده و شکاف بین آنها را تشدید میکند.
استفاده از دروغگویی نهادی به عنوان رویکرد کنترلی، اعتماد اجتماعی را تخریب و خرمن سرمایه اجتماعی را خاکستر میکند که در نتیجه آن هزینههای سنگینی متوجه حاکمیت میشود.
دکتر پزشکیان با تاکید همه روزه خود در جریان تبلیغات انتخابات، بر عدم دروغگویی، فصل جدیدی را در ادبیات حکمرانی ایران رقم زده است که اگر نگوییم بی سابقه، دست کم، کم سابقه
است.
این تاکید، بیشک یکی از دلایل مهم جذابیت گفتمانی دکتر پزشکیان است.
کرسنت، خاتون و جام شکسته
ناصر ذاکری
یکی از ویژگیهای بارز نظام مدیریتی ما این است که همان اندازه که در برخورد با تخلفات کوچک کارمندان جزء عصبانی شده، رگ گردن کلفت میکنیم و با سرعت فرد متخلف را به سزای عملش میرسانیم، در برابر تخلفات و خطاهای مسئولان بالاتر سکوت پیشه کرده و خیلی به روی خودمان نمیآوریم! گویی آنان از یک نوع مصونیت نانوشته برخوردار هستند. وقتی راننده فلان اداره با بیتوجهی خود باعث میشود روی بدنه خودرو اداره خط بیفتد، راننده بینوا را جریمه کرده و هزینه تعمیر خودرو را از حقوق ناچیزش کسر میکنیم. اما وقتی فلان مقام مافوق با تصمیم نابخردانهاش خسارت میلیاردی میزند، آب از آب تکان نمیخورد! چند سال پیش در یادداشتی در همین رابطه به ضربالمثلی اشاره کردم که هموطنان آذربایجانی با طنازی تمام در اینگونه موارد به کار میگیرند: «ظرفی که خاتون بشکند، صدا ندارد!». بله، کلفت بینوا اگر کاسهای گلین را بشکند، باید جریمه شود و احتمالا شب گرسنه بخوابد، اما اگر خود خاتون ظرفی گرانقیمت بشکند، کسی صدای افتادن و شکستن آن ظرف را نخواهد شنید!
پرونده کرسنت بهترین شاهد این مدعاست. تصمیم نابجایی گرفته شده و خسارتی بزرگ به کشور وارد کرده که فقط ارزش پولی آن از ارزش کل ناوگان خودروی کشور اعم از دولتی و خصوصی بیشتر است، اما همان کسانی که نگران خطافتادن گلگیر خودرو اداره هستند، هرگز به فکر بازخواست از کسی و تعیین میزان سهم هر فرد مسئول در این خطای بزرگ نیستند.
خلاصه پرونده کرسنت به کوتاهترین بیان این است که مسئولان اجرائی وقت قراردادی بستهاند که نهادهای ناظر آن را خسارتبار دانسته و از اجرایش جلوگیری کردهاند. به این ترتیب از یک سو کشور از جریان درآمدی مستمر محروم شده و از سوی دیگر با شکایت طرف قرارداد، محکوم به پرداخت خسارتهای قابلملاحظه شده است.
بیتردید در بررسی این پرونده مهم و ارزیابی کارنامه مجریان و منتقدان نمیتوان به بیان مطالب در سطح کلیگویی یا ایراد اتهام بدون ارائه اسناد بسنده کرد. در این بررسی توجه به نکات زیر ضرورت دارد:
۱ – مخالفان قرارداد میگویند در این قرارداد بهنوعی ارزانفروشی صورت گرفته و خریدار با پرداخت رشوه به این امتیاز دست یافته است. البته مستندات مرتبط با قرارداد در اختیار اهل فن قرار نگرفته تا درباره این تخلف و میزان خسارتی که از محل این ارزانفروشی احتمالی به کشور تحمیل شده، بررسی شود. بنابراین باید مخالفان قرارداد مستندات خود را درباره نحوه محاسبه خسارت ناشی از ارزانفروشی احتمالی ارائه کنند.
۲ – ادعای ارزانفروشی زمانی ارزش طرح دارد که مشتریان دیگری نیز برای این کالا در بازار حاضر بوده و پیشنهادات بهتری ارائه کرده باشند. آیا منتقدان قرارداد پیشنهاد بالاتری از سوی مشتریان دیگر رو کردهاند که طرف فروشنده به آنها اعتنا نکرده باشد؟
۳ – با فرض اینکه قرارداد به ضرر کشور بوده، لزوما نمیتوان به این نتیجه رسید که باید آن را فسخ کنیم. زیرا ممکن است خسارت ناشی از فسخ قرارداد از زیان اجرای آن (ارزانفروشی) بیشتر باشد. ازاینرو این سؤال ارزش طرح و بررسی دارد که طرفداران گزینه فسخ آن هنگام که به انتخاب گزینه فسخ و عدم اجرای تعهدات از طرف فروشنده رأی دادند، خسارتهای فسخ اعم از محرومشدن از درآمد فروش و پرداخت غرامت به طرف قرارداد را تا چه میزان برآورد کرده بودند؟
۴ – با عدم اجرای قرارداد چه بر سر کالای مورد معامله آمده است؟ آیا آن را ذخیره کردهایم؟ یا به مشتری دیگری با قیمت بالاتر فروختهایم؟ یا با همان روش سابق آن را سوزانده و از بین بردهایم؟
۵ – براساس اطلاعات موجود طرف قرارداد برای دریافت غرامت اقدام به شکایت کرده و در چندین کشور پروندههایی علیه شرکت ملی نفت ایران گشوده شده است. طرف ایرانی برای مقابله با این روند و کاستن از میزان غرامت احتمالی چه سیاستی در پیش گرفته و نتیجه چه
بوده است؟
با مروری بر منازعات بیپایان مرتبط با پرونده و گزارشات شفاهی که گاه و بیگاه در قالب «افشاگری» منتشر میشود، میتوان این ادعا را پذیرفت که این پرونده بسیار مهم با ابعاد ملی هرگز به درستی ارزیابی و داوری نشده است. گویی برخی محافل آن را همچون استخوان لای زخم نگه داشتهاند تا در زمان تبلیغات انتخاباتی همچون چماقی سنگین و سهمگین بر سر طرف مقابل بکوبند و رأیدهندگان را نسبت به او بدبین کنند. در مناظرههای انتخابات اخیر نیز همین روند تکرار شد و دو نفر از نامزدها با بیان مطالبی درباره این پرونده و البته بدون ارائه اسناد تلاش کردند از اعتبار رقیب انتخاباتی خود بکاهند. در مقابل آقای زنگنه، وزیر اسبق نفت که قرارداد در زمان وزارت ایشان بسته شده، آنان را به مناظره دعوت کرد تا دو طرف با ارائه اسناد و مدارک ادعایشان را در محکمهای مردمی رو کنند. دعوت به مناظره از سوی آقای زنگنه وزیر نفت همچنان روی میز است و طرف مقابل پاسخی نمیدهد. شاید گفته شود الان زمان انتخابات است و نامزدها گرفتار تبلیغات هستند، اما یقینا در زمان بعد از انتخابات هم چنین خواهد بود و مدعیان تمایلی به اینگونه مناظرهها نشان نخواهند داد تا زمان انتخابات بعدی فرا برسد! اما نکته آخر: ملت مظلوم ایران در سایه جروبحث مرتبط با پرونده کرسنت مال زیادی از کف داده است؛ هم از درآمد فروش گازی که سوزانده میشد و هدر میرفت، محروم شده و هم بابت عدم اجرای قرارداد محکوم به پرداخت خسارتی هنگفت شده، و مهمتر از آن حق مسلم او یعنی «بیشتردانستن درباره پرونده» نادیده گرفته شده است. منتقدان قرارداد کرسنت حاضر نیستند به ملت مظلوم ایران کمک کنند تا بتواند در پرتو اطلاعات صحیح قضاوت کند که از صددرصد خسارت تحمیلی سهم تیمی که قرارداد را بسته و تیم دیگری که دستور عدم اجرای قرارداد را داده، چقدر است. آنان حاضر نیستند گزارشی شفاف و البته با اسناد و مدارک در اختیار مردم بگذارند تا مردم بتوانند خائن و خادم را بیشتر بشناسند. آری، خاتون جامی زرین را بر زمین زده و شکسته و طبق معمول صدای این شکستن را از اهل خانه پنهان کرده است!
مشارکت مقدمه همه چیز است
سیدمحمد بحرینیان
یک. روند تغییرات و سیر یک جامعه، همچون یک کشتی متحرک روی دریا است که وقتی کوه یخ از روی عرشه کشتی دیده شود، دیگر برای مصون نگاهداشتن کشتی و جلوگیری از برخورد به کوه یخ دیر است. تغییرات اجتماعی بهسختی و طی یک فرآیند تدریجی رخ میدهد و برای تغییر یک وضعیت به سالها زمان احتیاج است.
دو. دهه پنجاه و دهه شصتیها به خاطر دارند که تقریبا روی تمام محصولاتی که در دوره نوجوانی میخریدیم، از دفتر مشق گرفته تا دستمالکاغذی و بسته مواد خوراکی، نوشته بود فرزند کمتر، زندگی بهتر. این سیاست کلان جمعیتی در آن دوره، در قالبهای محسوس و نامحسوس دیگری ازجمله فیلم و سریال و حتی سیاستهای یارانهای و معیشتی، بهشدت تبلیغ و ترویج میشد، تا جایی که نرخ رشد جمعیت ایران سه دهه بعد، شدیدترین افت را در میان تمام کشورها کرد. زمانی که کارشناسان متوجه این اشکال اساسی شدند، خیلی دیر شده بود و با توجه به زمان محدود باز بودن پنجره جمعیتی برای ایران ما، جامعه با سرعت بالایی به سمت پیرسالی میرود.
سه. غرض اصلی این نوشته، مفهوم مشارکت است. مشارکت مردم در انتخابات از اوایل دهه هفتاد تا اواخر دهه هشتاد با افتوخیزهایی همراه بود اما جهتگیری کلی آن صعودی بود. مشارکت در انتخابات جمهوری اسلامی ، در سال ۸۸ به نصاب کمنظیر ۸۵ درصدی رسید که با توجه به طراحیهای سرویسهای بیگانه و کمتجربگی نظامات سیاسی و امنیتی ما، با کارناوالها و تجمعات خیابانی همراه بود و پس از انتخابات به فتنه و بلوا کشید. از آن سال، تصمیم گیران عرصه انتخابات بنا را بر اولویتبندی مسائل گذاشته و در دوگانه نشاط-آرامش و همچنین مشارکت-امنیت، طرف دوم این دوگانهها را ارجحیت دادند. دیگر مناظرههای یک در برابر یک برگزار نشد و اغلب تصمیمات به سمت مدیریت هیجانات و مدیریت فضاها پیش رفت تا دیگر کشور به حالوروز آن ایام نیفتد، غافل از آنکه دوگانه مشارکت-امنیت اساسا جعلی است و اینطور نیست که با بالا رفتن شور سیاسی و مشارکت بالا، احتمال مخاطره و ناامنی به وجود بیاید، چراکه در نظام مردمسالار ما، زیربنای امنیت، خود مشارکت است و حضور مردم در عرصههای گوناگون و بهویژه انتخابات، رکن اصلی امنیت ماست.
چهار. ما نوک کوه یخ را در مسئله مشارکت دیر دیدیم. امروز واقعا هیچ مسئله و مانعی برای عدم حضور مردم نیست. انتخابات به دور دوم کشیده شده و یک دوقطبی کامل شکل گرفته است، هر دو نامزد هم گزینه حداکثری جریان متبوع خود هستند و تقریبا تمام اضلاع جریانها و چهرههای سیاسی کشور حول حمایت از یکی از دو قطب، آرایش یافتهاند اما بازهم مشارکت چنگی به دل نمیزند.
پنج. شاید وقت آن رسیده که بهصورت جدی در مسیر تحزب گام برداریم. این کار چند فایده خواهد داشت ازجمله اینکه هر نامزد انتخابات یک تفکر و نحوه اداره کشور را نمایندگی خواهد کرد و با نامزدهای پوششی یا حداقل ناشناس برای عموم مواجه نخواهیم بود، از سوی دیگر، جریانهای سیاسی را بهواسطه معرفی نامزدها، از فردای انتخابات نسبت به مردم پاسخگو خواهد کرد و دیگر اینکه مردم، از هیچ نامزدی پس از پیروزی شگفتزده نمیشوند چون حداقل حزب و جریانش را میشناسند. ممکن است گفته شود با توجه به سوابق و پیشینه اجتماعی ما، نظام حزبی در آن بهراحتی شکل نمیگیرد که حرف درستی است. باید بهتدریج عمل کرد. شاید گام اول، این باشد که از دور بعد، هر کس خواست کاندیدا شود، پیش از ثبتنام حداقل ۵۰۰ هزار تأییدیه از ایرانیان داشته باشد که با فناوری و سامانههای امروز، بهراحتی شدنی و قابل راستی آزمایی است.