سعدالله زارعی
دولت ترکیه از سال 1390/ 2011 که بحران امنیتی سوریه شروع شد تا امروز در این کشور نقش اساسی و منحصر به فرد ایفا کرده است و به نظر میآید این نقش امنیتی تا سالهای آینده استمرار داشته باشد. دولت ترکیه در این دوره 15 ساله علاوهبر حمایت نظامی، اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و مالی از همه گروههای نظامی مخالف دولت سابق سوریه، بخش زیادی از شمال این کشور را به اشغال نظامی خود درآورده و اخیراً بر حجم آن افزوده است. ترکیه از سال 1393 ـ دو سال پس از آغاز بحران امنیتی سوریه ـ به بهانه مقابله با تهدیدات گروههای مسلح کردی علیه ترکیه در حالی که توانایی تهدید این کشور را نداشتند، به خاک سوریه تجاوز کرد و حاکمیت این کشور را زیر پا گذاشت. این در حالی بود که سوریه و ایران بارها به اطلاع مقامات آنکارا رسانده بودند که عدم تعرض گروههای مسلح کردی به خاک ترکیه را تضمین میکنند. کمااینکه در طول این 15 سال هیچ گزارشی مبنی بر تعرض کردهای سوریه به خاک ترکیه و حتی شلیک یک تیر به سمت آن منتشر نشده است. پس کاملاً پیداست که دولت ترکیه از آشوبهای سوریه برای در دست گرفتن بخشهایی از سرزمین آن استفاده کرده است. گزارشها بیانگر آن است که ارتش ترکیه در مناطق تحت اشغال خود در سوریه اقدام به راهاندازی دورههای آموزش زبان ترکی و جایگزین کردن لیر خود به جای پول رسمی سوریه کرده که از نیات ترکیه در اشغال دائمی سرزمینهای سوریه و الحاق آن به ترکیه خبر میدهد.
براساس اسناد و مدارک فراوانی که از حمایت گسترده و طولانی دولت ترکیه از گروههای شبهنظامی معارض دولت سوریه حکایت میکند و شامل حمایت همهجانبه از «جیشالحر»، «داعش»، «النصره» و در سالهای اخیر از تحریرالشام و احرارالشام میشود، این دولت در همه جنایاتی که طی 15 سال اخیر علیه مردم سوریه اتفاق افتاده، سهم اساسی دارد. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه در طول این 15 سال حتی حمایت رسمی از تروریستها را مخفی نکرده و در مواقع مختلف از جمله در جریان برگزاری نشستهای آستانه که از بهمن ماه 1395 شروع شد، بهطور رسمی نمایندگی جریانات مسلح سوریه را بهعهده داشته است.
پس از آنکه دولت سوریه به همراه دوستان منطقهای خود توانست بر تروریسم غلبه کرده و اکثر مناطق تحت اشغال تروریستها را آزاد کند و در دهم دی ماه 1395 آتشبس برقرار نماید، نشستهای آستانه با مشارکت ترکیه شروع شد. در این میان دولت ترکیه تلاش کرد تا مانع فروپاشی کامل گروههای مسلح معارض سوریه شود. بهعنوان مثال در جریان نشستهای آستانه، ترکیه تضمین داد که بدون نیاز به درگیری نظامی، گروههای مسلح معارض در ادلب را خلع سلاح کرده و این استان را به دولت سوریه تسلیم میکند و برای این کار شش ماه زمان خواست اما در طول این مدت، دولت ترکیه امکانات نظامی و مالی بیشتری در اختیار تروریستها قرار داد و با استمهال پیدرپی، مانع بازگشت این منطقه به دولت سوریه شد. در طول این سالها، ادلب عملاً به صورت یک استان تحت اداره ترکیه درآمد در حالی که پایگاه اصلی حضور تروریستها بود.
بر اساس اسناد، دولت ترکیه از اواسط 1398 درصدد برآمد تا طی یک برنامه دقیق چندلایه، الگوی ادلب را به کل سوریه سرایت دهد. این برنامه چندلایه شامل موارد زیر بود:
1ـ دولت ترکیه درصدد برآمد که از ادلب یک سوریه کوچک و مینیاتوری بسازد. بر این اساس گروههای مختلف شبهنظامی تروریست که تعداد آنان به 15 گروه میرسید را تحت یک چتر قرار داده و مانع ادامه درگیریهای داخلی میان آنان شود. این در حالی بود که گروه النصره که بزرگترین گروه شبهنظامی سوری بود، رسماً در لیست تروریسم سازمان ملل قرار داشت و باید برچیده میشد. سرویس اطلاعاتی ترکیه که اداره ادلب و در واقع اداره گروههای تروریستی را برعهده داشت، النصره را وادار کرد تا با نام جدید فعالیت کند. براین اساس اکثر گروههای این «جبهه» ذیل نام جدید (تحریرالشام) قرار گرفتند و تحت فرماندهی یک قرارگاه مشترک درآمدند که بعدها به اتاق عملیات فتحالمبین موسوم گردید.
سرویس اطلاعاتی ترکیه گروه جدید تحریرالشام را تحت آموزشهای مختلف قرار داد. این آموزشها شامل آموزشهای نظامی، اطلاعاتی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، رسانهای و فنآوری میشد و واضح بود که ترکیه از این آموزشها برای شکل دادن به یک دولت استفاده میکند. کمااینکه اندکی بعد در ادلب دولتی شکل گرفت که ریاست ظاهری آن با جولانی و ریاست واقعی آن با میت ترکیه بود. نخستوزیر این دولت «محمد البشیر» بود که امروز به عنوان نخستوزیر سوریه معرفی شده است.
2ـ همزمان با این روند در ادلب، دولت ترکیه از ضعف اقتصادی «سوریه در تحریم» استفاده کرد و کار روی ارتش سوریه و منفعل کردن آن را شروع نمود. ترکیه با فربهسازی مالی تروریستهای تحریرالشام و برقرار کردن ارتباطات میان آنها و سطوحی از ارتش سوریه، جداسازی ارتش از نظام را دنبال کرد. در این زمان یعنی در فاصله سالهای 1399 تا 1403، اردوغان به فرماندهان و عناصر ارتش سوریه نشان داد که اگر از نظام جدا شوند میتوانند به اندازه عناصر شبهنظامی تحریرالشام حقوق و مزایا دریافت کنند. در طول این سالها حقوق و درآمد یک جوان عضو شاخه نظامی تحریرالشام حدود 14 برابر حقوق یک ژنرال در ارتش بشاراسد بود! فاصله 50 دلار تا 700 دلار حقوق ماهانه برای ارتشی که از 13 سال جنگ خسته است و افقی داخلی برای بهبود وضعیت ندارد، طبعاً وسوسهانگیز بود. در این میان اردوغان از بعضی از خطاهای دولت سوریه هم استفاده کرد و نفوذ خود در ارتش سوریه را وسعت داد. یکی از این خطاهای راهبردی سربازگیری از مخالفان دولت بود که این اواخر تعداد آنان از 30 هزار نفر فراتر رفت. دولت بشار اسد با این گمان غلط که سربازگیری از مخالفان، آنان را نسبت به سوریه دلبسته کرده و به رفع اختلافات منجر میشود، این امکان طلایی برای تسلط بر بخشهای مختلف ارتش را در اختیار دولت ترکیه و سرویس اطلاعاتی آن قرار داد. در واقع روز هفتم آذر ماه که عملیات تحریرالشام علیه حلب شروع شد و سپس به سرعت به استانهای دیگر سوریه رسید، ارتش عملاً از سوی ترکیه و تحریرالشام تسخیر شده بود. کمااینکه از همان روز هفتم آذر ماه درگیری در ارتش میان وفاداران به دولت سوریه و عوامل داخلی سرویس امنیتی ترکیه یعنی همین سربازان و عناصر جذبشده ارتش در گرفت و آن را متلاشی کرد. این در حالی بود که دولت سوریه به دلیل بار مالی، به کاهش شدید «نیروهای دفاع وطنی سوریه» که نقش اساسی در آزادسازی سوریه از سیطره گروههای تروریستی تحتالحمایه داشتند، اقدام نمود و عدد آنان را از حدود 120 هزار نفر به حدود 12 هزار نفر رساند و از سیستم نظامی به بخش خدماتی منتقل نمود و عدد نیروهای سپاه تحت امر «سرلشکر سهیل حسن» که نقش اول در مهار گروههای تروریستی داشت و وجود آنان لرزه بر اندام گروههای تروریستی میانداخت از حدود 30 هزار نفر به کمتر از 5000 نفر تقلیل داده بود. این یگان نیز در زمان حملات هفتم تا هجدهم آذر ماه دچار درگیری داخلی شد و عدد فعال آنان به حدود 500 نفر! کاهش یافت. این اشتباهات که توجیه مالی داشت، عملاً به فرش قرمز پیش پای سرویس ترکیه و گروه تحریرالشام تبدیل شد تا کل سوریه را بدون درگیری و با سرعت به تصرف درآورند.
3ـ دولت ترکیه در حالی که دولت سوریه را به رسمیت نمیشناخت و بر براندازی آن اصرار داشت و برنامههای مختلفی را برای تحقق آن تنظیم کرده بود، تلاش کرد تا در جامعه تحت محاصره اقتصادی رسوخ کند و چهره خود را از یک دولت متخاصم به دولتی که درصدد بهبود وضعیت اقتصادی مردم این کشور است، تغییر دهد. سوریه بدون صادرات کشاورزی و واردات کالاهای اساسی قادر به ادامه حیات نبود. وقتی بحران امنیتی در سوریه شروع شد، این کشور تحت تحریم شدید غرب قرار گرفت و مرزهای ترکیه و اردن روی آن بسته شد. کشورهای عراق و لبنان هم که با سوریه هممرز بودند خود درگیر بحران شدید امنیتی یا اقتصادی بودند و عملاً قادر به حمایت مالی از دولت دمشق نبودند. این هم در حالی بود که طولانی شدن جنگ در سوریه هزینههای این کشور را به شدت افزایش داده بود و آمریکا، ترکیه و شبهنظامیان تروریست بر منابع اندک اقتصادی سوریه در شمال شرق این کشور تسلط پیدا کرده و دولت را از دستیابی به درآمدهای نفتی محروم کرده بودند. بدینصورت سوریه که در دهه اول حکومت بشار ـ 1379 تا 1390 ـ بهترین دوران اقتصادی خود را در مقایسه با دهههای پیش از آن تجربه کرده بود، به فلاکت افتاد که ترکیه در این دو موضوع ـ یعنی افزایش هزینههای دولت سوریه و به صفر رساندن درآمدهای آنـ نقش اساسی داشت.
در این میان آنکارا برای جداسازی مردم سوریه از دولت چهره جدیدی از خود به نمایش گذاشت. دولت ترکیه بهصورت مدیریت شده و محدود در بازار اقتصادی سوریه رسوخ کرد تا نشان دهد تنها کشوری است که غم مردم را میخورد و در صدد کمک به آنان برآمده است. حتماً شما هم بارها شنیدهاید که چطور ایران که روابط راهبردی با دولت سوریه دارد از ترکیه که هیچ رابطهای با دولت این کشور ندارد و در حال جنگ با آن است، سهم کمتری در بازار سوریه دارد. پاسخ به این سؤال در آن زمان دشوار بود و چون واقعیت روشن نبود، گفته میشد این از خاصیت تجارت محور بودن ترکیه در مقایسه با ایران است که به دلیل اتکاء به نفت، واردات محور میباشد. در حالی که گسیل کردن کنترل شده کالاهای غذایی ترکیه به بازار سوریه با هدف انتفاع اقتصادی ترکیه صورت نمیگرفت. نشانه آن هم این بود که مواد غذایی ترکیه با قیمتی بسیار کمتر از قیمتی که این کالاها در کشورهای دیگر به فروش میرسید، در سوریه عرضه میشد و این از یک هدف مهم غیراقتصادی خبر میداد. هدف دولت ترکیه اثرگذاری بر جامعه سوریه، جداسازی آن از دولت و سفیدسازی چهره ترکیه نزد مردم سوریه بود که به دلیل سوابق در دوره عثمانی و پس از آن، دشمن خود میدانستند.
اما نقش ترکیه در سوریه در سالهای پیشرو ضرورتاً تغییر میکند. ترکیه درصدد ایجاد یک دولت وابسته به خود در سوریه است و در عین حال به دلیل شکننده بودن اقتصاد آن، برداشتن بار دولتی که هماینک به یک دهان باز تبدیل شده و به همه چیز احتیاج دارد، برای آنکارا به شدت دشوار است و بازگشت ذهنیت مردم سوریه از همسایه شمالی خود که اصرار دارد هم بخشهایی از سوریه را در اشغال داشته باشد و هم به عنوان قیم آن ایفای نقش کند، چندان دور نیست.
سیدعبدالله متولیان
بسیاری از آیات قرآن کریم (از جمله آلعمران ۱۳، حشر ۲، روم ۹، انعام ۱۱ و کهف ۲۲) ما را به سیر در زمین و عبرت آموزی از حوادث تاریخی و سرنوشت پیشینیان فرا میخواند. قرآن کریم، تاریخ را آیینهای میداند که در آن میتوان تمامی حوادث زشت و زیبا را دید و از این حوادث الهام گرفت و سرنوشت آینده زندگی را با الهام از این آیینه گویا انتخاب کرد. کودتای امریکایی و فتنه سال ۸۸ نیز از جمله همین حوادث تاریخی و عبرتآموز است که سرانجام پس از حدود شش ماه، با قیام حماسی مردم در عاشورای ۸۸ خاتمه یافت.
فتنه ۸۸ نه اولین فتنه و نه آخرین تلاش غرب و شبکه همکار دشمن در داخل برای به تسلیم واداشتن مردم و فروپاشی ایران از درون است. تجربه ۳۶ سال گذشته به خوبی نشان داده که نظام سلطه هیچ گاه دست از سر ملت ایران بر نمیدارد و همواره و پیوسته در حال برنامهریزی برای فروپاشی جمهوری اسلامی از درون است. مقام معظم رهبری در اولین موضعگیری پس از قیام حماسی مردم در دیماه ۸۸، در دیدار با مردم قم فرمودند: «فتنهگر و دشمن همیشه هست؛ امروز یک دشمن است، فردا یک دشمن دیگر است، پسفردا یک کس دیگر است، یک جور دیگر است. یک ملت وقتی بیدار بود، آگاه بود، عازم بود، ایمان خودش را حفظ کرد، زنده بود، رویش داشت، با همه این معارضهها با آسانی ایستادگی میکند، دست و پنجه نرم میکند، بر همه این معارضهها هم فائق میآید.»
ملت ایران در راه رسیدن به قله، باید آماده مقابله به انواع توطئهها و فتنههای جدید دشمن باشد. شرط پیروزی ملت در برابر فتنهها و توطئههای پیشرو این است که گذشته را چراغ راه آینده ساخته و از فتنههای گذشته، درس و عبرت گرفته و خود را آماده شناخت و خنثیسازی روشهای دشمنی دشمن و به کارگیری راههای مقابله با توطئهها و فتنه کند. تنها در این صورت است که توطئههای دشمن خنثی شده و نخواهد توانست از درون نظام یارگیری کرده و اراده خود را تحمیل کند. اگر چه درسها و عبرتهای فتنه ۸۸ و قیام حماسی ۹ دی، فراوان است، اما به اختصار به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱ـ تحرکات جریانهای فریبخورده، آلوده، برانداز و ضدنظام ریشه در خارج از کشور و سرویسهای جاسوسی بیگانه دارند. کشف و شناسایی برنامه بعدی دشمن از تحقق فتنه جلوگیری میکند.
۲ـ دشمن دریافته که نقش قدرت نرم نظام و در رأس آنها نقش رهبری در عبور دادن کشور از گردنههای سخت و خنثی کردن توطئههای دشمن بینظیر است، به همین دلیل حفاظت و صیانت از مبانی و ارکان قدرت نرم نظام یک واجب عینی است.
۳ـ هرگز نباید انگیزه و توان دشمن را در تولید بهانه برای سازماندهی اجتماعی و ایجاد اغتشاشات و آشوب را دست کم گرفت.
۴ـ استفاده از فرصتهای بیبدیل نظیر محرم و عاشورا از قدرتمندترین و مؤثرترین راهها برای تهییج اجتماعی و موجآفرینی در جهت مقابله با تلاش دشمن است.
۵ـ تنها راه غلبه بر فتنه و خنثی کردن و ناامید ساختن دشمن، اعتماد و به میدان آوردن مردم است و نقش جهاد عظیم تبیین و روشنگری در فراخوان ملی غیر قابل انکار است.
۶ـ اسم رمز عبور از همه فتنههای مشابه «بصیرت» است. پیچیدگی فتنه ۸۸ نشان داد که فتنههای آینده از پیچیدگی بیشتر برخوردار بوده و بصیرتافزایی اولویت اول جامعه برای غلبه بر فتنه است.
۷ـ جبهه انقلاب باید با جدیت نسبت جبران ضعف خود در بهرهگیری از قدرت رسانه اقدام کند، بیشک رسانه به ویژه فضای مجازی، رکن اصلی و کلیدی سازماندهی فتنهها در گذشته و آینده است.
۸ـ احزاب و جریانات سیاسی داخل باید توجیه بشوند که دشمن خارجی بر نفوذ در احزاب برای پیشبرد اهداف خود و تأثیرگذاری بر مردم حساب ویژه باز کرده است.
۹ـ در تمامی فتنههای پیشین، برخی احزاب سیاسی خواسته یا ناخواسته به عنوان شبکه همکار دشمن عمل کرده و با تحلیلهای غلط جدول دشمن را تکمیل و به دوقطبی جامعه و تولید آشوب کمک کردهاند.
۱۰ـ فتنه ۸۸ و سایر فتنههای گذشته (و فتنههای احتمالی آینده) به یک باره رخ نمیدهند و در بستر زمان شکل میگیرند. راه پیشگیری از فتنههای آینده بررسی دقیق و ریشه یابی علل فتنههای گذشته و جلوگیری از بروز آن علل در آینده است.
۱۱ـ دشمن برای تولید فتنه، مانند حشرات از نقاط ضعف کشور و دولتمردان (سوءمدیریت، فساد اداری و اقتصادی، رانتخواری، تبعیض و ناتوانی در حل مشکلات معیشتی مردم) بهره میگیرد. بر این اساس دولتمردان مهمترین نقش را در جبران و رفع ضعفها و پیشگیری از فتنه دارند.
۱۲ـ دشمنان در جنگ شناختی و ادراکی، بر تولید و افزایش یأس و ناامیدی، بیاعتمادی، تخریب باورها و ایمان مردم به عنوان مهمترین عامل برای ایجاد فتنه متمرکز شده است و همین موضوع نقش مدیریتی کارگزاران نظام را در تلاش برای افرایش امید، اعتماد و آرامش اجتماعی گوشزد میکند.
۱۳ـ فتنه ۸۸ و فتنههای بعد از آن گویای این حقیقت است که دشمنان ما از تحرک نظامی علیه ایران ناامید شده و به شدت برای فروپاشی از درون برنامهریزی میکنند.
۱۴ـ نقش برگزاری هیئتهای عزاداری در فراخوان مردم برای خنثیسازی فتنه در حماسه ۹ دی بسیار پررنگ است. مسئولان، مجاهدان عرصه جهاد تبیین و صاحبان قلم و رسانه هرگز نباید از این ظرفیت غافل بشوند.
۱۵ـ در میدان جنگ نرم و نبرد شناختی و ادراکی، نقش جهاد زبانی و جهاد تبیینی به مراتب مهمتر از جهاد بدنی بوده و جهاد زبانی تنها راه خنثیسازی فتنه و مأیوس کردن دشمن است.
۱۶ـ یکی از اهداف مهم دشمن در تولید فتنه و فعالسازی گسلهای اجتماعی است. آنچه دشمن را در رسیدن به این هدف شوم ناامید و ناکام میکند اتحاد، انسجام و یکپارچگی مردم، دولتمردان، احزاب سیاسی، اقوام و مذاهب است.
رادیو رسانه مردمی و مقوم سرمایه اجتماعی
علی بخشیزاده
دسترسی آسان و سهولت دراستفاده، سرعت بالای انتقال اطلاعات و نیز ظرفیت بالای جلب اعتنا وتعامل مخاطب باخود، رسانه رادیو را همچنان جدی وتپنده و مؤثر و معتمد، معرفی میکند. از اینرو، عجیب نیست که بهرغم گذشت هشتدهه از تولدرادیو در کشورمان، این رسانه بهشکلی مستمر، باصدایی گرم و ماندگار، همنشین و مونس و یار ایرانیان است.
رادیو، بهواقع رسانهای متعلق به مردم است و برای افزایش حداکثری مخاطب خود، همواره در تبوتاب و تلاش حرفهای و صادقانه است. هم از اینروست که شنیدن صدای مردم عزیز، افزایش ارتباط با شنوندگان گرامی، تعاملیشدن برنامهها و برنامهسازی براساس نیاز، مطالبات، خواست و ذائقه مخاطب، هدفی والا، جدی و ناگزیر محسوب میشود؛ بنابراین برای دریافت دیدگاه شنوندگان رادیو و بروز جلوهای دیگر از همدلی میان رادیو و مخاطب، در سوم دی ۱۴۰۳، بههمراه مدیران شبکههای رادیویی با حضور در واحد و سامانه ارتباطی ۱۶۲ اداره کل روابط عمومی سازمان، پای حرف مخاطبان نشستیم و شنونده دیدگاههای گوناگون و ارزنده مردمی شدیم. صدها نفر از مخاطبان، از اقشار مختلف در جامعه، به صورتی روشن و بیتکلف، طیف متنوعی از انتقادها، پیشنهادها و مطالبات بهحق خود را مستقیما با مدیران رادیوی کشورشان در میان گذاشتند. این رخداد، تصویری شفاف از رویکردی بدیع و مثمرثمر است که تکرار آن، حتما موجد تقویت جایگاه اجتماعی رادیو و نماد ارتباط مردم و رادیو بهشمار میآید. بیگمان در طول چهار دهه گذشته، رادیو نشان داده و ثابت کرده که از مهمترین دستگاههای تولید سرمایه اجتماعی برای صیانت از ارزشهای ملی و انقلاب و نظام اسلامی است و سهمی در صیانت از فرهنگ دینی و میهنی دارد. مردم از پیش تاکنون و در بستر نگاه خاطرهانگیز و همدلانه خود به این رسانه سنتی، رادیو را باور دارند و میدانند از آنجا که صدا در حافظه تاریخی این سرزمین ماندگار است، میتوانند همواره بازتاب دغدغهها و دلمشغولیهای خود را در بطن رسانه شنیداریشان بشنوند. اهالی رادیو میدانند که مخاطب امروز، آگاه و هوشمند است و رصدکننده دقیقی است که پیام و مطالباتی جدی دارد. از این جهت، مردممحوری در نظام برنامهسازی و حرکت از تولیدات یکطرفه بهسوی آثار دوطرفه و تعامل با نظر مخاطب، موضعی لازم و کارآمد است و شنیدن و بهره گیری از صدای شنونده ازسوی مدیران صف تا برنامهسازان، در این رسانه اقدامی ضروری قلمداد میشود. ما رادیو را خانه مردم و متعلق به آنان میدانیم که باید پاسخدهنده نیازها و همقدم با مسائل آنها درعرصههای موضوعی «سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و فناوری، زیست محیطی، فرهنگی و معرفتی و...» باشد. باید تاکید کرد امروزه افتخار بزرگی است که همه اقشار ملت ایران در همه جای کشور شنونده صدای رسانهملی هستند. رسانهملی نیز بر آن است که بهمنظور احترام به مخاطبان و حفظ سرمایه کلان عمومی خود و به سهم خود، تحقق کامل عدالت رسانهای، جدیتر از همیشه، چالشهای سختافزاری در مسیر انتشار امواج خود در تمام نقاط کشور عزیزمان را برطرف سازد. جا دارد یک بار دیگر با یادآوری لزوم استمرار ارتباط اهالی رادیو با مردم، قدردانی خود را از شنوندگان رادیو بابت اعتماد و همگامی با رسانه و خدمتگزارانشان در عرصه بزرگ رسانهملی اعلام دارم و از این حیث شاکر خداوند متعال باشم. ما باز هم گوشی برای شما و رسانندهای برای صدای شماییم!
مهدی تدینی
در پُرسؤالترین روزهای خاورمیانه، یک سر همۀ پرسشها ما و سرنوشت ماست. عجیبترین اتفاقات در عرض دوـسه هفته رخ داد و به گمانم تاریخ خاورمیانه و نظم ژئوپلیتیک منطقه ورق خورد. بهترین عزیمتگاه برای تأملات گمانهزنانه دربارۀ آینده این پرسش است که چرا اسرائیل بیدرنگ ساعاتی بعد از فرار اسد از دمشق شروع کرد به انهدام کامل توان نظامی سوریه؟ در طول حدود ۷۲ ساعت، بالغ بر هشتاد درصد توان نظامی سوریه منهدم شد. قطعاً این یکی از کمسابقهترین اقدامات نظامی تاریخ عصر جدید است.
مردم سوریه از سالها جنگ داخلی چنان زخمیاند که نا ندارند سر بلند کنند و انهدام داشتههایشان را ببینند. فعلاً فقط برایشان مهم این است که اسد رفته است و دم را غنیمت شمردهاند. جولانی هر روز بُعد جدیدی از زیرکی خود را نشان میدهد و در این بُرهه هوشمندانه فقط در پی اعتمادسازی در داخل و خارج است. اگر با همین فرمان پیش رود، از یک تروریست مخفی که برای سرش جایزه گذاشته بودند، به یکی از رهبران کاریزماتیک عرب تبدیل خواهد شد و قریب شصت سال پس از اعدام سیدقطب که اسلامگرایان عرب همواره از رهبران نظامی و سکولار شکست خوردهاند، اسلامگرایی جهادی عرب سرانجام یک کشور را تصاحب کرد. کسانی که پانزده سال با ذکر «الله اکبر» در خواب و بیداری اسلحه در کف داشتهاند، از این پس نیز جان میدهند، ولی دستاوردشان را از دست نمیدهند. پس اسلامگرایی جهادی را باید حاکمان جدید سوریه دانست و فقط میماند اینکه چقدر کُردها را میتوان تابع این سرنوشت کرد. از این پرسش، میرسیم به عالیجنابان اصلی که تحریرالشام بازوی بلند آنها در شام است: دولتمردان ترکیه که برای اولین بار پس از بیش از یک قرن توانستهاند روح عثمانی را در شام زنده کنند.
بیدلیل نبود که اردوغان یادآوری کرد قرن دوم ترکیه آغاز شده و بیتعارف یادآوری کرد حلب و حمص و دمشق تا همین پایان جنگ جهانی اول بخشی از ترکیه ــ عثمانی ــ بود.
آن دو اعتراض را تقریبا دیگر همه قبول دارند که ریشه در نارضایتیهای گسترده عمومی داشت، ولی غیر از نارضایتی عمومی، نکات دیگری هم در آن دو رخداد وجود داشت که این روزها کم و زیاد درباره آن هم گفته میشود، ولی در زمان خودش کمتر به آن توجه میشد یا اگر هم گفته میشد، چندان گوشی برای شنیدن وجود نداشت. در ماجرای سال 96 که از مشهد آغاز شد، در همان زمان، معاون اول وقت، آقای اسحاق جهانگیری، به کسانی که در آن ماجرا آتشبیار معرکه بودند هشدار داد که چنین نکنند و نوع گفتارش حکایت از این داشت که آن رخداد دارای سازماندهی است. اعتراضات که با تعطیلی صندوقهای قرضالحسنه در مشهد آغاز شده بود، بهسرعت در سراسر کشور گسترده شد و گفته میشد که همزمان در صد شهر، هر شب معترضان به خیابانها میآمدند.
در آن ایام بنا بر دعوت اداره میراث فرهنگی خوزستان از بعضی آثار بهجایمانده از گذشتههای دور، به برخی از روستاهای این استان رفته و عکاسی میکردم. یکی از نکات جالب برایم این بود که هنگام عکاسی از یکی از روستاهای شهرستان بهبهان و در مسیر رسیدن به یکی از قدیمیترین مدارس علمیه کشور که بنایی بازسازی شده بود، چوپانی سر راهمان را گرفت و گفت ساعت چهار بعدازظهر بیایید در میدان روستا جلوی مسجد برای تظاهرات. از او پرسیدم که چه کسی گفته برای تظاهرات بیاییم؟ جواب داد امروز موقع نماز صبح از بلندگوی مسجد گفتند بیایید. این را حمل بر هیچ چیزی نمیکنم و فقط نقل یک خاطره شخصی است، ولی همان موقع برایم جالب بود که چطور در صد شهر کشور که غالبا شهرهای کوچک بودند، اعتراضاتی همزمان برپاست و از آن جالبتر این بود که آن اعتراضات، تقریبا همزمان و در یک شب به پایان رسید (غیر از یک شهر که آن هم دلیل داشت).
و سؤال اینکه آیا برخی از اعتراض و نارضایتی کاسبی میکنند و اگر آشوبی در کشور بشود (غیر از آنها که در خارج کشور مترصد اعتراضات در کشورند) آیا هستند کسانی که در داخل هم کسبوکارشان در آشوب است؟ حالا باز انگار یک خبرهایی هست. دولت پزشکیان در گام دوم به سوی تحقق دو وعده اصلی انتخاباتی خود، یعنی حجاب و فیلترینگ، بعد از مقاومت در مقابل فشار ابلاغ مصوبه عفاف و حجاب که مسکوت ماند و حداقل در این مورد به نظر میرسد تلاشهایی را که برخی برای کشاندن کشور به آشوب داشتند عقیم گذاشت، حالا بعضیها دعوت کردهاند که وامصیبتا که خنجر از پشت زده شده و چه نشستهاید و کفن بپوشید و با موتور به خیابان بیایید و وعده هم دادهاند که بعد از نماز جمعه. وقتی این یادداشت را مینوشتم هنوز ساعت ادای وعدهشان نرسیده بود و مهم هم نیست؛ مهم آن است که عدهای قرار است در اعتراض، به خیابان بریزند و مدعی هستند بیشتر از هرکسی به این کشور و این نظام معتقدند؛ درست مانند آنها که سال 96 در مشهد جرقه به انبار باروت زدند. اما آیا نارضایتیهای امروز هم مانند و در سطح نارضایتیهای سال 96 است و آیا میشود گفت که کاسبان آشوب، این بار هم اعتراض را در یک روز کلید بزنند، در توافقی احتمالی، مانند سال 96، در یک شب همه چیز تمام میشود؟ هرچه هست، یاد رمان «مرگ کسبوکار من است»، اثر «روبر مرل» میافتم. گویا بر همان سیاق، برای برخی، آشوب کسبوکار است و البته خوب نفع میبرند از آشوب.
مهدی حسن زاده