با ظهور نظریههای توسعه در دهه ۱۹۵۰ و گسترش آن در دهه ۱۹۶۰ در غرب، مفهوم توسعه با مفاهیمی همچون مدرنیته، صنعتی شدن، رشد اقتصادی، مدرنیزاسیون و... گره خورد. توسعه و رشد اقتصادی با افزایش تولید ناخالص داخلی، درآمد سرانه و دسترسی به آموزش و بهداشت تعریف شد. امروزه در ادبیات علوم اجتماعی، واژه توسعه بار معنایی ویژهای را با خودش حمل میکند که حاکی از نگاه خاصی به حیات فردی و اجتماعی انسان است. در دهه ۱۹۸۰ با گسترش نهادهایی مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول توسعه درغرب با سیاستهای نئولیبرال همچون خصوصیسازی، تجارت آزاد و کاهش دخالت دولت در اقتصاد پیوند خورد. این نگاه بهنوعی در کل جهان تسری یافت و برای رسیدن به آرمانهای توسعه غربی بسیاری از اقدامات مثبت و منفی حتی کشتارها و جنگها اتفاق افتاد. در این میان معمار نظام جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی (ره) ضمن طرد نسخههای شناخته شده شرقی و غربی جهان معاصر، شاخصههای توسعه مطلوب خودش را در بیانات و پیامها به سبکی معرفی کرد که با تعریف توسعه در نگرشهای اندیشمندان شرقی وغربی بسیار متفاوت بود. در تفکر و بینش امام خمینی (ره)، عنصر کلیدی در تعیین ویژگیهای توسعه مطلوب، مفهوم عدالت است که هم ناظر به قرار گرفتن انسان در مسیر تعالی روحانی و هم تضمینکننده عدالت اجتماعی است و عواملی مانند دنیاگرایی و سکولاریزه شدن عرصههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در تضاد با توسعه مطلوب از دیدگاه امام خمینی (ره) تحلیل میشود؛ مراجعه به کلام و نوشتههای امام خمینی (ره) نشان میدهد که توسعه مطلوب از پنج ویژگی خاصی شکل گرفته است.
این ویژگیهای اساسی عبارتند از: جهتگیری کلی بهسمت سعادت نهایی، استقلال و خودکفایی، توانمندی، قانونگرایی و تحقق عدالت اجتماعی. از آنجا که امام خمینی (ره) شناخت خوبی نسبت به مضامین توسعه غربی داشت، به این باور رسیدند باید بیش از هرچیز به فرهنگ توجه کرد و به آن بها داد، بهگونهای که ایشان مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای ملت را فرهنگ میدانستند؛ بنابراین علاوه بر باورهای عینی به توسعه فراگیر، تأکیدشان بر استقلال و خودکفایی بود. اگر بخواهیم این امر را به بیان الفاظ اقتصادی تعبیر کنیم، ایشان بر استراتژی جایگزینی واردات تا قطع وابستگی کامل به غیر، تأکید بسزایی داشتند و از همینرو برای رسیدن به این مرتبه اقتصادی ملت معتقد بودند، باید ابعاد فرهنگی جامعه با تأکید بر فرهنگ اسلامی گسترش یابد. برهمین پایه و اساس اندیشهایی که از امام (ره) در حوزه توسعه گفته شد معظمله زیربنای استقلال را استقلال فرهنگی و فکری و پیامد وابستگی فکری را وابستگی اقتصادی، اجتماعی و نهایتا سیاسی میدانند کما اینکه اوضاع ایران را پیش از پیروزی انقلاب اسلامی را اینچنین ترسیم میکنند: «الان در همه چیز... یک نحو وابستگی داریم که بالاتر از همه، وابستگی افکار است. افکار جوانهای ما، پیرمردهای ما، تحصیلکردههای ما، روشنفکرهای ما، بسیاری از این افکار وابسته به غرب است... این وابستگی سرمنشأ همه وابستگیهاست که ما داریم. اگر ما وابستگی فرهنگی را داشته باشیم دنبالش وابستگی اقتصادی هم هست، وابستگی اجتماعی هم هست، سیاسی هم هست، همه اینها هست.» (صحیفه، جلد ۱۰، ۳۵۷)
در نهایت باید گفت، در موضوع توسعه و پیشرفت کشور، عنصر «خودکفایی» را نقش تعیینکننده میداند و برای عملی شدن اصول استقلال شرط لازم تحلیل میکند: «ما امروز اگر بخواهیم با این قدرت بزرگ مواجه باشیم و در این میدان شکست نخوریم احتیاج به چند امر داریم، یکی اینکه ما اقتصاد خودمان را طوری کنیم که خودکفا باشیم که اولش قضیه زراعت است... شما میدانید که اگر یک مملکتی در اقتصاد...، احتیاج به خارج پیدا بکند... این وابستگی اقتصادی آن هم در این رشته موجب این میشود که ملت ایران، مملکت ایران تسلیم بشود به دیگران.» (صحیفه، جلد ۱۱، ۴۱۴ـ ۴۱۳)