چرخه حیات ملتها و پویایی نظامهای سیاسی، همواره با ضرورت بازنگری و نوسازی درآمیخته است. هیچ ساختاری، هرچند مستحکم و ریشهدار، نمیتواند بدون تزریق اندیشههای نو و بهرهگیری از توانمندیهای نسلهای جدید، در برابر تندباد چالشهای زمانه و پیچیدگیهای فزاینده جهان معاصر، دوام و قوام خود را تضمین کند. در این میان، «کادرسازی» و تربیت راهبردی کارگزاران و حکمرانان آینده، نه یک انتخاب، بلکه یک الزام حیاتی برای هر کشوری است که سودای پیشرفت، ثبات و تعالی دارد. اینجاست که تجربه ملتهای دیگر، بهویژه آنانی که از بحرانهای عمیق تاریخی با موفقیت عبور کرده و به بازسازی سیاسی و اجتماعی دست یافتهاند، میتواند، چون چراغی فرا راه آینده قرار گیرد و درسآموختههای گرانبهایی را برای کشورمان به ارمغان آورد. جمهوری فدرال آلمان، با تجربه منحصربهفرد خود در بازسازی پس از جنگ جهانی دوم و برخواستن از خاکسترهای بازمانده از جنگ جهانی و تربیت نسلی نوین از رهبران سیاسی متعهد به منافع ملی و اصول حکمرانی کارآمد، نمونهای درخشان و قابل تأمل در این عرصه است.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارش اخیر خود و تحت عنوان «از ساختار حکمرانی تا تربیت حکمران (۱): آلمان» این تجربه را به تفصیل تشریح کرده است که با توجه به اهمیت موضوع و اقتضای مخاطبان صفحه راهبرد نشریه به بررسی بخشهای کلیدی آن میپردازیم. آلمان پس از فاجعه جنگ و فروپاشی حکومت نازی در سال ۱۹۴۹، با چالشی بنیادین روبهرو شد: چگونه میتوان نظام سیاسی ویرانشده را بازسازی کرد و مهمتر از آن، نسلی از حکمرانان را پرورش داد که بتوانند کشور را از ویرانهها به سوی آیندهای باثبات و پیشرفته رهنمون شوند؟ این پرسش، تنها به پر کردن کرسیهای خالی قدرت محدود نمیشد، بلکه نیازمند یک دگرگونی عمیق در فرهنگ سیاسی و ایجاد سازوکارهایی نوین برای شناسایی، تربیت و ارتقای نخبگان بود. پاسخ آلمان به این چالش، طراحی و اجرای یک سیستم جامع، چندلایه و هدفمند برای تربیت سیاستمداران حرفهای بود؛ سیستمی که نه فقط بر انتقال دانش و مهارتهای فنی، بلکه بر نهادینهسازی ارزشهای دموکراتیک، تعهد به نظم نوین سیاسی و مسئولیتپذیری در برابر منافع ملی تأکید داشت. این تجربه غنی، که طی دههها آزمون و خطا تکامل یافته، میتواند برای کشورمان که در مقاطع مختلف تاریخی، نیازمند همگامسازی خود با تحولات و تقویت بنیانهای حکمرانی بوده و هست، الهامبخش باشد.
ترویج مشارکت عمومی در سطوح محلی
بررسی دقیق فرایند کادرسازی در آلمان، سه مسیر اصلی و مکمل را آشکار میسازد که در تعامل با یکدیگر، به شکلدهی مدیران سیاسی کارآمد منجر میشوند. نخستین مسیر، «مشارکت در سطوح محلی» است. این رویکرد، که ریشه در سنتهای دموکراسی محلی آلمان دارد، بر این باور استوار است که سیاستمداران آینده باید پیش از آنکه ردای مسئولیتهای کلان را بر تن کنند، با چالشها و نیازهای واقعی جامعه در سطح خرد آشنا شوند. فعالیت در شوراهای محلی، انجمنهای شهروندی و مشارکت در پروژههای اجتماعی، به افراد این امکان را میدهد که مهارتهای حل مسئله، تصمیمگیری و تعامل با اقشار مختلف مردم را در عمل بیاموزند. این تجربه مستقیم، درک عمیقی از واقعیتهای اجرایی و اجتماعی ایجاد میکند و زمینه را برای تصمیمگیریهای واقعبینانهتر در سطوح بالاتر فراهم میآورد. چنین مسیری، از ورود ناگهانی و غیرحرفهای افراد به عرصههای حساس مدیریتی جلوگیری کرده و بر اهمیت تجربه عملی و ارتباط با بطن جامعه تأکید میورزد! نکته جالب توجه اینجاست که همان چالشی است که اغلب دولتها در کشور ما با آن روبهرو هستند و عمده کارگزاران ملی اغلب اولین مسئولیت دوران حرفهای خود را در سمتهایی مانند وزیر یا معاون وزیر تجربه میکنند.
ترویج حکمرانی حزبی
مسیر دوم و شاید محوریترین رکن در نظام کادرسازی آلمان، «فعالیت حزبی» است. هرچند در کشورمان ساختار حزببنیان به معنای رایج در آلمان تکوین نیافته و فرهنگ و زیرساختهای لازم برای فعالیت احزاب قدرتمند و فراگیر هنوز به طور کامل شکل نگرفته است، اما بررسی نقش احزاب در آلمان میتواند اصول کلی و کارکردهای مهمی را برای ما روشن سازد. احزاب سیاسی در آلمان، نه تنها ابزاری برای رقابت انتخاباتی، بلکه مهمترین نهاد برای شناسایی، تربیت و پرورش سیاستمداران حرفهای به شمار میروند. عضویت در شاخههای جوانان احزاب، پذیرش تدریجی مسئولیتهای کلیدی در ساختار حزبی از سطوح خرد تا کلان، شرکت در برنامههای آموزشی حزبی، کارگاههای تخصصی و بهرهمندی از فرصتهای مربیگری (منتورینگ)، بخشهای اساسی این مسیر را تشکیل میدهند. بنیادهای سیاسی وابسته به احزاب، مانند بنیاد «کنراد آدنائر» یا «فریدریش ایبرت»، نقش بسیار مهمی در ارائه آموزشهای راهبردی، مهارتافزایی و انتقال دانش سیاسی به اعضای خود ایفا میکنند. این بنیادها، با برگزاری دورهها و سمینارهای تخصصی، به تعمیق دانش نظری و عملی کادرهای حزبی کمک کرده و آنان را برای ایفای نقشهای آتی در عرصه حکمرانی آماده میسازند. این فرایند تدریجی و ساختارمند، تضمین میکند که افراد پیش از رسیدن به مناصب کلیدی، مراحل مختلف رشد سیاسی و تشکیلاتی را طی کرده و از پختگی لازم برخوردار شوند.
توسعه و تقویت آموزش
سومین مسیر، «آموزش رسمی و دانشگاهی» است. این بخش، بر اهمیت تحصیلات عالی در رشتههای مرتبط با علوم سیاسی، حقوق، اقتصاد و مدیریت دولتی تأکید دارد. دانشگاهها و آکادمیهای مدیریت دولتی در آلمان، با ارائه برنامههای آموزشی تخصصی و کاربردی، به تربیت نسلی از مدیران و کارشناسانی میپردازند که از دانش نظری و مهارتهای تحلیلی لازم برای مواجهه با چالشهای پیچیده حکمرانی برخوردار باشند. این آموزشها، تنها به انتقال دانش محدود نشده و بر تقویت تفکر انتقادی، توانایی تحلیل چندبعدی مسائل و ارائه راهحلهای مبتنی بر شواهد نیز تمرکز دارند.
انتخاب براساس شایستگی و نه عرض ارادت!
علاوه بر این، سیستم آلمان دارای سازوکارهای حمایتی و نظارتی مشخصی برای ارزیابی، انتخاب و ارتقای نیروهای سیاسی است. انتخاب سیاستمداران و مدیران، عمدتاً بر مبنای شایستگی، تجربه عملی و دانش تخصصی صورت میگیرد و نهادهای نظارتی مستقل، نقش مهمی در پایش عملکرد آنان و جلوگیری از فساد و ناکارآمدی ایفا میکنند. این سه مسیرـ مشارکت محلی، فعالیت حزبی (یا در کشورمان، فعالیت در تشکلهای هدفمند و ساختارهای مشابه) و آموزش دانشگاهی با کیفیتـ به طور همزمان و در تعامل با یکدیگر، فرایند تربیت حکمرانان در آلمان را شکل میدهند و مانع از ورود ناگهانی و غیرحرفهای افراد به عرصههای حساس مدیریتی میشوند و اینگونه حاکمیت با نیروهای دارای صلاحیت و شایستگی حرفهای امورات خود را به پیش میبرد.
درسآموختههایی برای ما
حال، با تأمل بر این تجربه غنی، چه درسآموختههایی را میتوان برای بهبود فرایندهای کادرسازی در کشورمان استخراج کرد؟ نخست، اهمیت «تقویت مشارکت محلی» و ایجاد بسترهایی برای درگیر شدن فعال شهروندان و بهویژه جوانان مستعد، در امور محلی و پروژههای اجتماعی است. این امر میتواند به شناسایی و پرورش استعدادهای مدیریتی در سطح خرد کمک کرده و آنان را با واقعیتهای اجرایی آشنا سازد. دوم، ضرورت «ایجاد یا تقویت نهادهای آموزشی سیاسی» مشابه بنیادهای آلمانی، اما متناسب با ساختار و ارزشهای کشورمان است. چنین نهادهایی میتوانند با ارائه آموزشهای راهبردی، مهارتافزایی و انتقال دانش تخصصی، به تربیت نسلی از مدیران توانمند و متعهد کمک کنند. این امر میتواند از طریق دورههای آموزشی، تشکلهای علمی، سیاسی و دانشجویی رسمی و یا اندیشکدههای تخصصی پیگیری شود. سوم، هرچند نظام حزبی در کشورمان وجود ندارد و جریانات سیاسی عمدتاً با کم و کیفی عشیرهای و طایفهای فعالیت میکنند، اما میتوان بر «حمایت از تشکلهای سیاسی رسمی و هدفمند» که بتوانند به عنوان بستری برای تربیت سیاستمداران حرفهای عمل کنند، تأکید ورزید. برنامههای آموزشی داخلی، فرصتهای مربیگری و کارآموزی در این تشکلها میتواند به توسعه سیاستمداران آیندهنگر و توانمند یاری رساند. چهارم، «توسعه آموزشهای دانشگاهی مرتبط» و بازنگری در سرفصلها و کیفیت رشتههای علوم سیاسی، حقوق، مدیریت دولتی و سایر حوزههای مرتبط در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، برای آمادهسازی بهتر سیاستمداران آینده امری ضروری است. این امر نیازمند آسیبشناسی دقیق، بازنگری کارکردی و توانافزایی مستمر در نظام آموزشی کشورمان است؛ و پنجم، «طراحی و اجرای برنامههای مربیگری (منتورینگ) و حمایت از استعدادها» در درون نهادهای دولتی، تشکلهای علمی و سیاسی و اندیشکدهها، میتواند مسیر پیشرفت افراد بااستعداد را هموار کرده و به انتقال تجربیات و دانش از نسلهای پیشین به نسلهای جدید کمک شایانی نماید.
با عنایت به آنچه بیان شد، باید اذعان داشت که کادرسازی و تربیت حکمران، یک سرمایهگذاری راهبردی برای آینده هر ملتی است. این فرایند، اگر به درستی و با نگاهی جامع و آیندهنگر طراحی و اجرا شود، میتواند به بهبود کیفیت حکمرانی، افزایش کارآمدی نظام تصمیمگیری، تقویت ثبات سیاسی، تضمین توسعه پایدار و افزایش مشارکت شهروندان در سرنوشت خود منجر گردد. تجربه آلمان نشان میدهد که بازسازی سیاسی و تربیت نسلی نوین از رهبران، امری ممکن و دستیافتنی است، مشروط بر آنکه با ارادهای قوی، برنامهریزی دقیق و تعهدی پایدار همراه باشد. کشورمان نیز با بهرهگیری از تجارب موفق جهانی و انطباق هوشمندانه آن با مقتضیات بومی و ارزشهای بنیادین خود، میتواند گامهای بلندی در مسیر بهسازی و بازسازی سیاسی و تقویت نسل آیندهساز کارگزاران و حکمرانان بردارد و از این رهگذر، دوام و قوام سیاسی خود را در مواجهه با چالشهای نوپدید داخلی و بینالمللی تضمین نماید.