روزنامه کیهان
**
آخر
خط و سیم آخر!/ حسین شریعتمداری
1- این متن را بخوانید! بخشی از پیام حضرت امام
خمینی- رضوانالله تعالی علیه- است که در شهریور ماه سال 1367 به مناسبت شهادت
روحانی وارسته و انقلابی پاکستان «علامه عارف حسین حسینی» بهدست تکفیریهای موسوم
به «سپاه صحابه»! صادر شده بود. پیامی که انگار همین امروز به مناسبت شهادت
مظلومانه «آیتالله نمر» رهبر شیعیان عربستان صادر شده است؛
«علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیرهای زهرآگین
جهانخواران بودهاند و اولین تیرهای حادثه قلب آنان را نشانه رفته است... تا به
حال یک آخوند درباری یا یک روحانی وهابی را ندیدهایم که در برابر ظلم و شرک و
کفر، خصوصاً در مقابل شوروی متجاوز و آمریکای جهانخوار ایستاده باشد. همان گونه که
یک روحانی وارسته عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را ندیدهایم که برای یاری پابرهنگان
زمین، لحظهای آرام و قرار داشته باشد و تا سر منزل جانان علیه کفر و شرک مبارزه
نکرده باشد و عارف حسینی اینگونه بود و ملتهای اسلامی حتماً دلیل این واقعه را دریافتهاند
که چرا در ایران «مطهری»ها و «بهشتی»ها و شهدای محراب و سایر روحانیون عزیز، و
در عراق «صدر»ها و «حکیم»ها و در لبنان «راغب حرب»ها و «کُریم»ها، و در پاکستان
«عارف حسینی»ها، و در تمامی کشورها روحانیون دردآشنای اسلام ناب محمدی- صلیاللهعلیهوآله-
هدف توطئه و ترور میشوند.»
2- روز جمعه 8 آبان ماه سال جاری- 30 اکتبر
2015- در جریان اجلاس وین که موضوع آن بحران سوریه بود، وقتی مذاکرات به ضرورت
«آتشبس» رسید، دکتر ظریف این مشکل اساسی را پیش کشید که برفرض تصمیم اجلاس به
برقراری آتشبس، چه تضمینی هست که تروریستهای «داعش» و «جبههالنصره» آتشبس را
بپذیرند و دست از اقدامات تروریستی خود بردارند؟ پرسش منطقی و هوشمندانهای بود و
ظریف به «گره اصلی» کار اشاره کرده بود. در این هنگام جان کری، وزیر امور خارجه
آمریکا وارد بحث میشود. پاسخ وی اگرچه مانند بقیه موارد مشابه، «گرهگشا» نیست ولی
روی گره اصلی، انگشت تأیید میگذارد و میگوید؛ «ترکیه از طرف داعش و عربستان به
نمایندگی از جبهه النصره آتشبس را تضمین خواهند کرد»!
3- سفر شتابزده و از قبل اعلام نشده اردوغان به
عربستان و ملاقات طولانی مدت و محرمانه وی با مقامات رژیم میهمانکش آلسعود- و نه
ملاقات اعلام شده با شاه عربستان که از آلزایمر رنج میبرد و نقشی بیشتر از یک
مترسک ندارد- نمیتواند با شهادت آیتالله نمر، رهبرمبارز و جانبرکف شیعیان
عربستان بیارتباط باشد، چرا که براساس شواهد بارها فاش شده و غیرقابل انکار، تروریستهای
تکفیری با مدیریت آمریکا و اسرائیل، دلارها و آموزشهای به اصطلاح عقیدتی مفتیهای
دربار آل سعود و حمایت میدانی و آموزشهای نظامی دولت اردوغان، ساخته و به کار
گرفته شدهاند. درباره پشت صحنه سفر اردوغان به حجاز نکته با اهمیت دیگری نیز هست
که شرح آن را به بعد موکول میکنیم.
4- سید حسن نصرالله به تماس یکی از علمای
برجسته اهل سنت مصر اشاره میکند که از سید حسن به سوگند تضمین گرفته است نام او
را فاش نکند. این روحانی برجسته و صاحب نام اهل سنت در تماس و گفتوگو با رهبر
گرانقدر حزبالله لبنان به وی میگوید؛ «آینده جهان اسلام و ملتهای مسلمان به
انقلاب اسلامی ایران تعلق دارد... همه جا ایران در مقابل دشمنان اسلام و قدرتهای
زورگو ایستاده و از اسلام و مسلمانان دفاع کرده است... ما در عصر حاضر، یک بار در
مصر دست به انقلاب زدیم و حکومت حسنی مبارک را که دستنشانده آمریکا و تحت حمایت
اسرائیل بود، سرنگون کردیم ولی ظرفیت ادامه راه را نداشتیم و نسخه حکومت اسلامی در
آموزههای ما یافت نمیشد و اخوانالمسلمین که اصلیترین جریان انقلابی اهل سنت
بود، نقشه راه را در دست نداشت. از این روی به بیراهه رفت و محمد مرسی در اولین
اقدام به عربستان وهابی که همپیمان آمریکاست سفر کرد و برای «شیمون پرز»، رئیس
جمهور رژیم صهیونیستی نماینده ویژه فرستاد و از او که دستهایش به خون مسلمانان رنگین
است با عنوان «دوست عزیز و بزرگوارم»! یاد کرد و امروز حکومت مصر بار دیگر به آمریکا
و اسرائیل تحویل داده شده است... تروریستهای تکفیری نیز، لکه ننگی است که از
دامان «وهابیت» برخاسته است و مقایسه میان حزبالله لبنان به عنوان یک حرکت اسلامی
و انقلابی با تروریستهای وحشی داعش، هر ناظر بیطرفی را از «وهابیت» متنفر و شیفته
اسلام ناب شما میکند و...» (نقل به مضمون با حفظ کامل امانت در متن).
۵- «سیم آخر» اصطلاحی است که با الفاظ متفاوت ولی مفهوم تقریباً همسان و یگانه
در فرهنگ همه ملتها وجود دارد و درباره رفتار کسانی به کار میرود که با مشکلات و
بنبستهای همه جانبه روبرو شدهاند و دست به اقداماتی میزنند که فقط از «دیوانهها»
انتظار میرود. اعدام آیتالله نمر، رهبر شیعیان عربستان ضمن آن که فقط در قالب
جنایتی هولناک از سوی سعودیهای دستنشانده - بخوانید نوکران بیاختیار - آمریکا،
قابل ارزیابی و تفسیر است ولی از واقعیت غیرقابل انکار دیگری نیز خبر میدهد و آن،
این که؛ آلسعود در ادامه حیات ننگین و جنایتبار خود به «آخر خط» رسیده است و از
این روی «به سیم آخر زده است».
سعودیها کتمان نمیکنند که به شدت از آینده
خود وحشت دارند. آنها با نگاه به منطقه و معادلات آن، ایران اسلامی را میبینند که
همهروزه بر دامنه اقتدار خود میافزاید و سنگرهای به غنیمت گرفته جهان اسلام از
سوی قدرتهای استکباری را که به دستنشاندگان منطقهای آنان نظیر آلسعود و آلخلیفه
و سایر حاکمان نیابتی واگذار شده است، یکی پس از دیگری فتح میکند و تنها حریف
مقتدر داعش و دیگر تروریستهای تکفیری است که در اردوگاه مشترک اسرائیل، آلسعود و
اردوغان پرورش یافتهاند، تا آنجا که نتانیاهو
نخستوزیر رژیم صهیونیستی با حضور شتابزده در کمیسیون سیاست خارجی کنگره آمریکا -
26 می 2011 / 5 خرداد 1390 - و در حالی که به گزارش آسوشیتدپرس، عنان از کف داده
بود، میگوید؛
«دفعه قبل که پشت این تریبون ایستادم درباره ایران
هستهای هشدار دادم. اما اکنون از آن زمان عبور کردهایم و محور تاریخ در حال چرخش
است - تاکید حضرت آقا درباره پیچ بزرگ تاریخ را به خاطر بیاورید - امروز از تنگه خیبر
در عربستان تا تنگه جبلالطارق در
مراکش، تحول و دگرگونی بزرگی در حال وقوع
است، این ارتعاشها و نوسانها، دولتهای
همسو با ما را متلاشی کرده است. باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی وجود دارد که با
الگوی مورد نظر ما مخالف است. پرچم این نیروی قدرتمند در دست ایران است. کسانی که
ایران و خطر آن را نادیده میگیرند، سرخود
را در شن -کذا فیالاصل!- فرو کردهاند».
رژیم قرون وسطایی آلسعود میداند که به پایان
عمر ننگین و سراپا خیانت و جنایت خود رسیده است و دست و پا زدن بیشتر، فقط فرو
رفتن بیشتر در این باتلاق را به دنبال خواهد داشت.
۶- گزارشهای رسیده حاکی از آن است که آلسعود بعد از جنایتی که با به شهادت
رساندن آیتاللهنمر مرتکب شده است، انبوهی از نیروهای نظامی خود را با تجهیزات
فراوان برای پیشگیری از اعتراضات مردمی به قطیف و سایر مناطق عربستان اعزام کرده
است و از آمریکا، دولتهای اروپایی و سایر کشورها خواستار حفظ جان دیپلماتهای
سعودی، در مقابل حملات احتمالی شده است.
دیروز یک جوان 29 ساله در قطیف با خودروی خود
به نیروهای پلیس حمله کرده و آنان را زیر گرفت که خبرها از هلاکت یک پلیس سعودی
حکایت دارد. یعنی اقدامی دقیقا شبیه آنچه امروزه در کرانه باختری جریان دارد و همه
روزه شاهد حملاتی مشابه از سوی جوانان فلسطینی علیه اشغالگران صهیونیست هستیم و...
بدون کمترین تردیدی، آلسعود اگر جنایتکارتر از
صهیونیستها نباشند با آنان هیچ تفاوتی ندارند، بنابراین وظیفه همه مسلمانان است
که با شاهزادگان، دولتمردان و مراکز نظامی آلسعود در عربستان برخوردی دقیقا مشابه
انقلابیون فلسطینی با صهیونیستهای اشغالگر داشته باشند و مخصوصا باید امیدوار بود
شاهزادگان عیاش و آدمکش سعودی که هر از چندگاه برای عیاشی و خوشگذرانی به آمریکا و
کشورهای اروپایی میروند، هدف انتقام خون به ناحق ریخته شهید بزرگوار، آیتالله
نمر و زنان و کودکان مظلوم یمن، نیجریه، سوریه، عراق و دیگر جنایات و آدمکشیهای
آلسعود باشند.
***************************************
روزنامه قدس **
تمدن اسلامی به دنبال استیلا و استکبار نیست
بررسی دلایل هژمونی آمریکا در 70 سال گذشته
بدون تردید شاخه جدیدی از نظریهپردازیهای تمدنی در کتابهای علمی خواهد بود، زیرا
آمریکای امروز با تمام امپراتوریها و قدرتمندان گذشته به لحاظ مؤلفههای قدرت
تفاوتهای جدی دارد.
ایالات متحده در سایه تخریب قدرتهای برتر و استیلای
فناورانه بر کشورهای دارنده منابع و تبلیغات رسانه ای، خود را به عنوان یک چهره جدید
مطالعاتی به دنیا معرفی کرده است. تا پیش از این، تنها برتری منابع و ارتش میتوانست
از یک کشور، چهرهای قدرتمند بسازد، اما آمریکا نشان داد که میتوان بدون منابع،
سرمایه انسانی نخبه و نقدینگی کافی و تنها با دو عامل ایجاد ساخت و در اختیار
گرفتن فناوری، شیوه جدیدی از قدرت را در جهان ایجاد کرد. خیلی از کشورها میل به
گرفتن جای آمریکا را دارند، اما هیچ کس به جز مسلمانان دارای نظریهها و مؤلفههای
قدرت بخشی نیست.
شاید اگر اروپا یا روسیه آموزههای دینی اسلامی
را در تفکر خود داشتند، با سرعت بهتری میتوانستند در برابر ایالات متحده ایستاده
و قدرت تازه ای را پایه گذاری کنند، اما واقعیت آن است که انگیزه کافی در این ملتها
برای قدرتمندی در راستای اصلاح امور جهان وجود ندارد. آنها در نهایت، استیلا بر
منابع جهانی را طلب میکنند که در بهترین شرایط موجب تقابل نظامی با دیگر ملتها
خواهد شد که در نتیجه آن یک برنده و یک بازنده باقی میماند که هدفی جز کشورگشایی
به دست نیاورده باشد، اما تمدن اسلامی به دنبال استیلا و استکبار نیست.
در نظریههای اسلامی، تشکیل حکومت برای ایجاد
عدالت است، آن هم برای همه بشریت نه یک ملت یا قوم خاص، به همین دلیل در جهان هیچ
کس برای سران کاخ سفید خطرناک تر از مسلمانان نیست، درست به همین دلیل است که تمام
غرب به سرکردگی آمریکا تنها دشمن اصلی خود را مسلمانان میدانند و درصدد حذف آنها
برآمدهاند.
آنها به مسلمانان و بخصوص ایرانیان به چشم یک
رقیب در نظریههای وابستگی متقابل یا موازنه مثبت و منفی قدرت نگاه نمی کنند، بلکه
آمریکا به عنوان هژمونی بزرگ قرن، تنها راه نجات و ادامه حیات به خطر افتاده خود
را خاموش نگه داشتن اسلام و نظریههای تشکیل حکومت اسلامی میداند.
اما برخی سران مسلمانان، سالهاست که این را
فراموش کرده و سعی میکنند دریافتهای دینی خود را با نظریههای غربی تطبیق داده و
از در سازش با غرب راه خود را پیش ببرند، در حالی که آمریکا تنها به نابودی آنها
و اسلام میاندیشد و همه حرف ها، لبخندها و قراردادها نیز برای گشودن راهی در
راستای تخریب بیشتر چهره اسلام و حذف تفکر تشکیل حکومت اسلامی در جهان است.
اینکه رهبر معظم انقلاب بارها و بارها بر ساخت
قدرت درونی و دستیابی به قلههای علمی تأکید کرده و در شکل آرمانی آن، تمدن اسلامی
را مطرح میکنند، به همین دلیل است. ایشان بخوبی میدانند که تنها راه نجات
مسلمانان، اتحاد، رشد فناورانه، کاهش وابستگی علمی و ساخت تمدن اسلامی است، زیرا
کشورهای مسلمان به لحاظ منابع و سرمایه اجتماعی و انسانی بسیار جلوتر از آمریکا
هستند و میتوانند بسرعت پیشرفت را تجربه کرده و از محتاج بودن به غرب خلاصی یابند.
ایشان سالهاست که این سخنان را مطرح میکنند، ولی کمتر کسی به دنبال تبیین این سخنان
و عملیاتی کردن راههای دستیابی به آن حرکت کرده است. ما در زمان طرح موضوعهای
مهم تنها به چند شعار بسنده کرده و دوباره سرگرم امور روزانه و گاهی اختلافهای
جناحی و حزبی خود میشویم، در حالی که اصل موضوع همان ساخت تمدن اسلامی، درک شرایط
آمریکا برای مبارزه با اسلام، ساخت قدرت درونی مسلمانان و پرهیز از هرگونه اختلاف
و چنددستگی است.
پرسش اینجاست که ما بعد از سخنان رهبری چه میکنیم؟
آیا پا را از شعار دادن فراتر میگذاریم و گام عملی برای ارتقای سطح دانش و ساخت
تمدن اسلامی بر میداریم؟
این
پرسشی است که همه ما باید به آن پاسخ بدهیم؛ همه ما.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
چهره قرون وسطائی آل سعود
بسمالله الرحمن الرحیم
شیخ «نمر باقر امین النمر» روحانی برجسته و مجاهد
عربستان صبح دیروز در سیاهچالهای قرون وسطائی این کشور به شهادت رسید.
رژیم آل سعود با این جنایت هولناک در واقع گور
خود را کنده و خطای استراتژیک دیگری را مرتکب شده است. آل سعود با هر محاسبهای
وارد این بازی خطرناک شده باشد، قطعاً به خطا رفته است. اگر آنها تصور کردهاند با
توسل به این جنایات وحشیانه میتوانند «نمایش قدرت» دهند، سخت در اشتباهند، چرا که
جنایات قبلی آنها در بحرین و یمن، حتی نزدیکترین متحدین را هم از آل سعود منزجر و
متنفر ساخته است. اعدام مخالفین بیش از آنکه نمایش قدرت باشد، تجلی وحشتی است که
دربار آل سعود را فرا گرفته است. این بدان معنی است که آل سعود از طرف مخالفین خود
احساس خطر میکند و با سرکوب وخفقان بیش از اندازه هم نتوانسته موج مخالفتها را
مهار کند و اکنون با توسل به کشتار و اعدام سعی دارد نشان دهد که بین آل سعود و
مخالفانش فقط شمشیر حاکم است. حتی اگر درون خاندان آل سعود چنین ذهنیت مالیخولیائی
هم حاکم باشد، این ذهنیت دقیقاً علیه خود آنها در فاصله زمانی نه چندان دور،
اثرگذار خواهد شد. آیا چنین ذهنیتی در گذشته نزد سایر قدرتها وجود داشته یا آنکه
آل سعود مبتکر اولیه این ذهنیت است؟ پاسخ این سوال روشن است. پیش از آل سعود، صدام
از همین افکار و اندیشههای ضدانسانی و همین روشهای جنایتکارانه برای شکستن هر بنبستی
بهره میجست ولی با بنبست بزرگتر و مهمتری مواجه میشد. صدام هر وقت احساس خطر و
نگرانی میکرد، با توسل به قتل عام مردم و مخصوصاً به شهادت رساندن بزرگانی همچون
شهید سید محمد باقر صدر تلاش میکرد به همگان پیغام دهد که هر حرکتی را در نطفه
خفه میکند و به هیچکس از صغیر و کبیر، هم رحم نخواهد کرد. صدام با توسل به وحشیانهترین
جنایات، روی جنایتکاران تاریخ را سفید کرد اما اکنون کجاست؟ چه کارنامهای از خود
بجا گذاشته؟ ملتش و افکار عمومی جهان دربارهاش چه میگویند؟ این تصادفی نیست که
صدام از تمام حمایتهای آمریکا برخوردار بود و بیشترین خدمات و خوش رقصیها را
برابر آمریکا صورت داد ولی بوش کوچک رئیسجمهور وقت آمریکا پس از سقوط صدام اعلام
کرد «جهان بدون صدام، جهانی امنتر خواهد بود». آل سعود مطمئن باشد که علیرغم تمامی
خوش خدمتیها برای آمریکا، روزی خواهد رسید که رئیسجمهور وقت آمریکا بگوید جهان و
منطقه بدون آل سعود، جهانی امنتر خواهد بود. سیر پرشتاب حوادث منطقه در یمن، بحرین
و امروزه داخل عربستان به سمتی پیش میرود که رسیدن آنروز را تسریعتر میکند.
قطعاً فردا نخستین کسانی که برای سقوط آل سعود کف میزنند، سران آمریکا خواهند
بود.
ذرهای از عقلانیت، آیندهنگری و تدبیر در
عملکرد آل سعود مشاهده نمیشود. ایکاش آل سعود از عاقبت دیکتاتورها و از اوج
درماندگی و افلاس جنایتکاران سابق عبرت میگرفت و به ورطهای سقوط نمیکرد که
سرنوشتش موجب عبرت دیگران شود.
هنوز خون بیش از هفت هزار حاجی که قربانی بیکفایتی
آل سعود در منا شدند، خشک نشده است. هنوز تلاشهای بدفرجام آل سعود برای ایجاد
کانونهای بحران در عراق، سوریه، یمن، لیبی، لبنان و بحرین به جائی نرسیده و فجایع
روزمره در این کشورها به پای آل سعود هم نوشته میشود ولی همین سیاست ابلهانهای
برای تشدید جنایات به منظور مهار بحران در هیچ نقطهای نتوانسته اوضاع را به نفع ریاض
و همدستانش تغییر دهد. بدین ترتیب قابل درک نیست که آل سعود با چه انگیزهای و بر
مبنای چه محاسبات و انتظاراتی به ایجاد یک کانون بحران جدید، آنهم درون مرزهای
جغرافیائیش دامن زده است؟
هیچ قصدی برای غیبگوئی نیست ولی آل سعود قطعاً
با بیکفایتی خود، حال و آینده را برای خود بسیار سخت و شکننده و سرنوشت ساز کرده
است. آل سعود اگرچه برای چندین دهه تلاش کرده که ظاهراً چهرهای امروزی و مدرن را
از خود به نمایش بگذارد ولی با همین عملکرد ابلهانه، چهرهای قرون وسطائی و به شدت
نابخردانه و غیرقابل دفاع از خود را متجلی ساخته است.
هنوز چند ساعتی از اعلام این خبر نگذشته بود و
آل سعود هنوز فرصت نکرده بود که دستهای به خون آغشتهاش را شستشو دهد ولی موج عظیم
محکومیت و حیرت در مقیاس جهانی نشان داد که آل سعود با این حرکت جنایتکارانه،
اگرچه میخواست قدرت نمائی کند ولی اوج ناتوانی، انفعال و وحشت خود را به نمایش
گذاشت. به راستی شیخ نمر بجز کلام نافذ و قلب رئوف خود چه چیزی داشت که ممکن بود
خطری را برای حاکمیت ایجاد کند؟ امروز دربار آل سعود چه توضیحی برای ملتهای
مسلمان، کلیت جهان اسلام و وجدانهای بیدار در مقیاس جهانی دارد که بتواند با توسل
به آن، چنین جنایت وحشتناکی را توجیه کند؟
از پادشاه مفلوکی که بر قتل عام یکهزار مسلمان
در نیجریه مهر تایید و حمایت میزند و از قتل آنها به جرم شیعه بودن استقبال میکند
و بر آن صحه میگذارد، نمیتوان انتظار داشت که برای به شهادت رساندن رهبر شیعیان
عربستان وسوسه نشود، اما این خونهای به ناحق ریخته، گریبان آل سعود را خواهد
گرفت. آل سعود بداند که از این پس روی آرامش نخواهد دید چرا که با دست خود، حساسترین
منطقه نفتی عربستان را به انبار باروتی مبدل کرده و به آتش بازی در این انبار
باروت پرداخته و سرنوشت خود را به همین بازیهای بدفرجام گره زده است.
امروز،
روز سکوت نیست. سکوت امروزه به منزله تایید جنایات آل سعود و اعلام همدستی و همراهی
با جنایتکارانی است که به ملت خودشان هم رحم نمیکنند. دنیای اسلام، اعم از ملتها
و دولتها و نهادهای حقوق بشری و سازمانهای بینالمللی باید یکپارچه موضع روشنی
در قبال این جنایت آشکار آل سعود اتخاذ کنند. آل سعود این فرصتها را نشانه مهلتی
برای پر شدن کارنامه سیاه خود تلقی کنند و مطمئن باشند که قهر و غضب الهی پرونده این
جماعت انحرافی و قرون وسطائی را به زباله دادن تاریخ خواهد انداخت تا دنیای اسلام
به ویژه مردم مظلوم عربستان، نفس راحتی بکشند.
***************************************
روزنامه خراسان**
از اعدام منتقدان تا حمایت از تروریسم/دکتر عبدالرضا بای
محیط ژئوپلیتیکی و استراتژیکی خاورمیانه منطقه
ای با متغیرهای امنیتی ، سیاسی و اقتصادی است. این منطقه سراسر بحران و چالش است
که منجر به شکل گیری ایده "هلال ناموزون مسلمین " از سوی برژینسکی و یا
منطقه ای "همواره کشمکش زا " از سوی بری بوزان و در نهایت در منطق کوهن
این منطقه" کمر بند شکننده " تعریف شده است. در این محیط امنیتی و
استراتژیک یکی از دولت هایی که در چارچوب منطق نظام سلطه عمل می کند تا ناموزونی ، کشمکش زایی و شکنندگی
جهان اسلام را عینیت بخشد، عربستان سعودی است. این کشور به واسطه ساخت ایدئولوژیک
که مبتنی بر وهابیت گرایی است، مدلی از نظام های توتالیتر محسوب می شود که در
هزاره جدید همچنان به حیات سیاسی خود ادامه داده است. این مهمترین پارادوکس و تضاد
معادله حکومت داری و اعمال حاکمیت محسوب می شود، چرا که این نظام سیاسی اقتدارگرایانه،
نه با منطق حقوق سیاسی و اجتماعی میانه ای دارد و نه با منطق حقوق شهروندی و آیین
حکومت داری. این موضوع منجر به مدیریت
اقتدارطلبانه در درون و بحران سازی در بیرون شده است؛ به واقع، نوع رفتار حاکمان
عربستان در درون و بیرون جلوه ای از ناکارآمدی و بن بست سیاسی این دولت «پیشامدرن»
شده است. دولت پیشامدرن عربستان سعودی، دارای ساخت اجتماعی سنتی است که هویت ملی
آن برآمده از انگاره ها و سازه های قبیله ای و عشیره ای است. تمدن شیشه ای و
شکننده عربستان که محصول درآمد های نفتی است، عملا میانه ای با حقوق شهروندی ندارد
و مدیریت مبتنی بر مساوات و عدالت را تجربه نکرده است. کارکردهای توزیعی نظام سیاسی
عربستان نابرابر و ناعادلانه است. عدم توجه به حقوق شیعیان به عنوان بخشی از هویت
سیاسی و اجتماعی عربستان سعودی، یکی از مهمترین چالش های درونی این کشور محسوب می
شود. این موضوع، منجر به تشدید شکاف های سیاسی و اجتماعی در جامعه عربستان شده است
و زمینه ساز فروپاشی نظام اجتماعی و سیاسی عربستان خواهد شد. بی شک، گسل ها و گسست
های اجتماعی موجود در عربستان، بخشی از شکنندگی جامعه سنتی عربستان محسوب می شود
که با رفتار اقتدارطلبانه در برابر شیعیان تشدید خواهد شد. در شرایط کنونی نوع
برخورد با اقلیت های قومی و مذهبی منطق خاص خود را دارد که حاکمان عربستان سعودی
چندان بهره ای از آن نبرده اند. در راستای سرپوش گذاشتن بر تشدید شکاف ها یکی از
اقدامات پیش دستانه ای که عربستان در دستور کار خود قرار داده بود، دستگیری و در
نهایت اعدام یکی از رهبران فکری و ایدئولوگ های جنبش سیاسی و اجتماعی شیعیان شرق
عربستان یعنی«شیخ باقرالنمر»می باشد. شیخ نمر به عنوان یک نیروی مرجع، نقش مهمی در
نقد قدرت در جامعه عربستان داشت که منجر به افزایش خودآگاهی مردم شرق عربستان شده
بود و به عبارت بهتر، منجر به سیاسی شدن وهویت یابی مردم شرق عربستان و شیعیان شده
بود. از مهمترین پیامد این خود آگاهی می توان به موارد زیر اشاره کرد :
تشدید شکاف های سیاسی و اجتماعی در عربستان
ساخت ایدئولوژیکی مبتنی بر قرائت خاص از دین،
منجر به ظهور ایدئولوژی انحرافی وهابیت شده است؛ این نوع قرائت انحرافی از دین خود
به صورت ذاتی منجر به تعریف غیر و دشمن در داخل عربستان و جهان اسلام شده است. غیریت
سازی یکی از کارکردهای ایدئولوژی ها و گفتمان هاست. حاکمیت این نوع از ایدئولوژی
منجربه نابرابری در ساخت اقتصادی جامعه عربستان شده است؛ در واقع، حقوق شهروندی در
طاق نسیان مانده است و عدم توزیع عادلانه قدرت سیاسی و اقتصادی منجر به تعریف
شهروند درجه دو در عربستان نسبت به شیعیان شده است. البته تشدید شکاف های اجتماعی
فقط محدود به جامعه شیعی نیست، بلکه جمعیت
اهل سنت نیز به واسطه نوع ساخت دولت و عدم تامین مطالبات سیاسی و اجتماعی شهروندان
به سمت اعتراض و خودآگاهی در حال حرکت می باشد. در عصر جهانی شدن، زنان از حقوق
اولیه اجتماعی برخوردار نمی باشند و این در تعارض با کنوانسیون های بین المللی
است. به نظر می رسد، حذف مخالفان و اعدام شخصیت هایی چون شیخ نمر از سوی دولت
عربستان به مثابه کاتالیزوری خواهد بود، برای فروپاشی و دگرگونی جامعه عربستان ، این
کشور یا می بایست به سوی مدرن شدن و مدیریت سیاسی نوین با احترام به شهروندان حرکت
نماید و یا آماده گام گذاشتن به سمت فروپاشی و بالکانیزه شدن شود .
هویت یابی شیعیان عربستان و تبدیل شدن به نیروی
سیاسی
نگاهی به عملکرد سعودی ها در منطقه، حکایت از این
دارد که سعودی ها از سیاسی شدن و هویت یابی گروه های شیعی به شدت هراسان هستند.
نوع رفتار سیاست خارجی سعودی در قبال لبنان، بحرین ،عراق و به خصوص یمن این ادعا
را تایید می کند. سیاسی شدن و هویت یابی شیعیان مهمترین چالش عربستان در شبه جزیره
عربستان است. هویت یابی شیعیان در بحرین و یمن، منجر به زایش تهدیدات نوین فراروی
عربستان در محیط منطقه ای و "خارج نزدیک"شده است. اعدام شیخ نمر مقدمه سیاسی
شدن و بازتعریف هویت نوین از جامعه شیعی خواهد شد و این به معنی شکل گیری چالش ها
و بحران های داخلی در عربستان می باشد .قدرت، همواره مقاومت ساز است و مقاومت،
برآمده از مدیریت نامطلوب چالش زا و تهدیدی علیه امنیت ملی عربستان خواهد بود.
مشروعیت زدایی از حاکمیت سیاسی عربستان
با تمرکز نسبت به عملکرد دولت عربستان در سطوح
داخلی و منطقه ای، می توان مشروعیت زدایی را یکی از مهمترین چالش های دولت عربستان
تلقی کرد. در گونه شناسی از نظام های سیاسی می توان نظام سیاسی موجود در عربستان
را یک نظام سیاسی خود نابودساز تلقی کرد؛ چراکه عملکرد حاکمان در آیین حکومت داری
جز مشروعیت زدایی پیامد دیگری ندارد. در ورای مرزهای جغرافیایی نیز اقدامات
عربستان بستر مشروعیت زدا از حاکمیت موجود در این کشور می باشد. حذف مخالفان داخلی
و سرکوب منتقدان ونادیده گرفتن حقوق شهروندان با تمسک جستن به قرائت انحرافی از دین،
زمینه ساز بحران مشروعیت و فروپاشی از درون خواهد شد و نقشه سیاسی نوینی را در شبه
جزیره عربستان مشاهده خواهیم کرد.
انسجام و تشدید بازیگران مخالف عربستان در جهان
اسلام
عربستان
سعودی مولد تروریسم در خاورمیانه محسوب می شود. یکی از متحدان آمریکا و غرب در
منطقه که بر چالش ها و بحران ها افزوده است، عربستان سعودی است. رقابت منطقه ای این
کشور با قطر و تعریف منافع موازی با ترکیه، منجر به رقابت جویی درباره تروریسم در کشورهای اسلامی شده است. نوع رفتار سیاست
خارجی عربستان، منجر به همگرایی کشورهای منطقه در برابر عربستان خواهد شد. عربستان
تبدیل به عنصر آشوب ساز در محیط منطقه ای شده است، بحران سازی منطق اصلی عربستان
در کشورهای اسلامی شده است که جلوه های این آشوب سازی از افغانستان تا نیجریه قابل
مشاهده است. اقدامات دولت رانتیر که به برکت نفت در حال انجام است، شکننده و بی بنیاد
می باشد. به نظر می رسد، بلند پروازی های حاکمان عربستان، حکایت از نوعی خودشیفتگی
(نارسیسیسم) سیاسی دارد که اقدامات داخلی و منطقه ای ویژگی های آن است.
***************************************
روزنامه ایران**
تعامل صادقانه دولت با «مراجع»/ ابوالحسن نواب
نظام جمهوری اسلامی ایران از زمان استقرار
تاکنون براساس این شعار شهید آیتالله مدرس اداره میشود که میفرمود «سیاست ما عین
دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما است.» التزام به این شعار نیز ایجاب میکند که
دولتمردان روابط نزدیک و مستحکمی با روحانیون و مراجع برقرار کنند. زیرا از یک سو
دین اسلام و مذهب تشیع با مرجعیت فقها زنده و پویا است و در حقیقت رهبری فکری،
اعتقادی و فقاهتی مردم در دست مراجع تقلید است و از سوی دیگر رهبری سیاسی کشور پس
از رهبر معظم انقلاب در اختیار دولت قرار دارد و پس از رهبر معظم انقلاب دومین شخصیت
سیاسی کشور رئیس جمهوری است. بنابراین، اگر سیاست نظام اسلامی بخواهد عین دیانتش
باشد، این دولت است که باید با مقام ولایت فقیه به عنوان رهبر توأمان سیاسی و مذهبی
و نیز مراجع و روحانیون به عنوان مظاهر دیانت متصل باشد. همچنان که در مقابل روحانیت
و مراجع نیز باید با عالم سیاست متصل باشند و از دولت به عنوان محل تجلی سیاست
نظام اسلامی حمایت کنند و متصدیان آن را ارشاد نمایند. این مهم در حالی است که
مراجع به عنوان خاستگاه اصلی ارتباط با مردم و کسانی که حرفشان حرف مردم است، میتوانند
از این منظر یاری قابل توجهی به دولت داشته باشند. بنابراین، دولت به دو دلیل باید
با مراجع ارتباط داشته باشد؛ نخست به دلیل خاستگاه مردمی مراجع و دیگری به علت اینکه
زمامداری دیانت با آنهاست. ضروری است که دولت در این ارتباط مستمر، رفتار صادقانهای
پیشه سازد تا مبادا دولتمردی پای سخن مراجع و روحانیون بنشیند، ارشادات آنان را
بشنود اما در مقام اجرا، این رهنمودها را به فراموشی سپارد.
با رجوع به چنین معیارهایی باید پذیرفت ارتباط
دولت یازدهم با مرجعیت و روحانیت در ارزیابیای کلی، مثبت و قابل قبول است. دولت
تاکنون درصدد تعامل صادقانه با مراجع و روحانیون بوده است. البته دولت تحت ریاست
آقای روحانی همچنان که ارتباط مثبت و مؤثری با بدنه معتدل روحانیت داشته، در
برابر بعضی تندرویهای روحانیون تندرو هم ایستاده اما تا این لحظه التزام و تعهد
خودش را به تبعیت از رهبر معظم انقلاب و مرجعیت و روحانیت اثبات کرده است.
ارتباط وزرا با مراجع تاکنون مستمر بوده است.
همچنین شخص رئیس دفتر رئیس جمهوری به عنوان فردی که بیشترین ارتباط را با علما و
مراجع قم داشته است، فردی محترم، معتدل، متین و از همه مهمتر قابل اعتماد به
شمار میرود.
اینکه
در یک سفر ایشان به شهر قم او میتواند در یک روز تعطیل، وقت ملاقات با 10 مرجع
تقلید عالیقدر داشته باشد، نشان از احترام و رضایت مراجع از عملکرد دولت و نمایندهاش
دارد. به عنوان فردی آشنا به منش و روش
علما و روحانیون، میدانم اگر مراجع قم در عملکرد دولت ابهام داشتند یا از کارنامه
قوه مجریه ناراضی بودند، حتی اگر ناخرسندی خود را به دلیل حفظ مصالح عالی نظام علنی
نمیکردند، اما مطمئناً مطابق سنت روحانیون قم، در دادن وقت ملاقات به فرستاده
روحانی و دیگر دولتمردان امساک کرده و با روی گشاده، پذیرای آنان نمیشدند. بنابراین،
برگزاری دیدار دولتمردان و فضای آمیخته به برخورد سازنده در این دیدارها، خودشاخصی
گویا از نگاه مثبت مراجع به دولت یازدهم است.
***************************************
روزنامه جام جم**
پیکره پوسیده آل
سعود / حسن هانیزاده
اعدام شیخ نمر در
این شرایط و در این برهه از سال که همزمان است با آغاز سال نو میلادی، جای تأمل
دارد. عربستان از وضعیت جامعه جهانی به دلیل سرگرم بودن و مشغولیت ملتهای اروپایی
به جشنهای سال نو میلادی استفاده و شیح نمر باقر النمر را اعدام کرد.
طبیعی است اعدام این شخصیت برجسته که محبوبیت بالایی بین شیعیان،
مسلمانان، آزادگان جهان و مبارزان حقطلب و حتی اهل سنت معتدل دارد، به یک بحران
جدید اجتماعی در جامعه سنتی و محافظهکار عربستان سعودی منجر خواهد شد. به دلیل اینکه
استراتژی مبارزاتی شیخ نمر براساس مبارزه مسالمتآمیز بود و با آلسعود با این رویکرد
مبارزه میکرد، اعدام وی توسط حاکمان ریاض عجیب و غیرمنطقی بود. این روحانی برجسته
شیعیان خواهان تغییر و اصلاح در پیکره پوسیده و سنتی نظام آلسعود بود. بههمین دلیل
بین جامعه عربستان و اهل سنت معتدل و قشرهای روشنفکر عربستانی محبوبیت دارد و
اعدام وی میتواند بحرانزا باشد.
موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که هدف سعودیها
از این اقدام چه بود. در واقع شکست ارتش سعودی در یمن، عراق و شکست رویکرد حمایتی
این کشور از تروریستها در سوریه موجب شد این رژیم بهزعم خود دست به اقداماتی برای
فرافکنی این شکستها بزند. در همین حال حاکمان ریاض ممکن است تصور کنند این اعدام
موجب سکوت توأم با ترس شیعیان شرق عربستان و منطقه قطیف و ایجاد رعب و وحشت در این
منطقه شود، اما این تصور باطلی است. این رویداد تلخ ممکن است یا سبب فروپاشی رژیم
آلسعود شود یا زمینههای این فروپاشی را فراهم آورد.
به نظر میرسد شیخ نمر به دلیل اینکه در بین شیعیان از
محبوبیت بالایی برخوردار است و بسیاری او را فردی مبارز و روحانی معتدلی میدانند،
در برخی مناطق جهان اسلام، تظاهراتی علیه سعودیها برپا شود. البته اینکه عربستان
سعودی جهان اسلام را به شیعه و سنی قطببندی و علیه بخشی از امت اسلام اقدامی
خصمانه کرده، خود تبعات بیشتری خواهد داشت.
اما بهزعم من، شیعیان بهطور خاصی علیه این اقدام وحشیانه واکنش
بیشتری نشان خواهند داد؛ زیرا آنها در خط مقدم مبارزه با این نظام پوسیده هستند.
در این برهه حساس، واکنش جمهوری اسلامی ایران نیز بسیار مهم
است. طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان امالقرای جهان اسلام سازوکارهای
خاص خود را دارد و از رهگذر یک «دیپلماسی پویا» میتواند عربستان را دچار انزوا
کند. کشورهای منطقه از جمله ایران، عراق، سوریه و حتی افغانستان باید رابطه خود را
با ریاض قطع کنند و این کشور را در سطح افکار عمومی جهان منزوی سازند.
در این بین علمای جهان اسلام هم به وظیفه خود عمل خواهند
کرد. علمای ایران، عراق و لبنان قطعا در برابر این اقدام واکنش نشان خواهند داد و
در آینده هم تظاهرات گستردهای خواهند داشت. در مقابل به نظر میرسد، برخی نهادهای
منطقهای از جمله سازمان همکاریهای اسلامی و اتحادیه عرب به دلیل نفوذی که
عربستان و دیگر کشورهای مرتجع عربی دارند، قطعا در برابر این جنایت سکوت خواهند
کرد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
آل اسلام به پا میخیزد/محمدرضا
کردلو
«از رنجی که میبریم»
عنوان همه نوشتههای ماست این روزها، «درد» کلیدواژه همه «دل»نوشتههاست این ایام
و «عبرت» هدف همه تذکرههاست. قلم ما اما از جای دیگری آب میخورد. داستان 1400سال
مظلومیت شیعه علوی است. ماجرای 1400سال «حقوق بشر» فرزندان زهراست. این روزها و این
سالها با همه 1400سال قبلش فرق دارد. 37 سال است فرق دارد. این را برای کسانی میگویم
که انقلاب را دستکم میگیرند. همایشهای برگزار نشده فراوانی با عناوین متعدد، پیرامون
«صدور انقلاب» وجود دارد. منکران «صدور انقلاب»، این روزها از دهان پدرخوانده فتنه
حرفهای زیادی میزنند اما چه اهمیت دارد؟ انقلاب کار خودش را کرده است، بیآنکه
مجمعی تشخیص این مصلحت کرده باشد یا نکرده باشد.
حاجقاسم سلیمانی اگر به دشمن میگوید: خیال نکنید که فقط
با یک انقلاب اسلامی طرفید! میداند که شیخ علی سلمان، شیخ ابراهیم زکزاکی و شیخ
نمر چه انقلابی کردهاند در منطقه. برادران انقلاب اسلامی ایران با همان ایده یک
خطی حضرت روحالله که فرمود: «تا مبارزه هست ما هستیم»، بر استراتژیهای اندیشکدههای
کجا و کجا، خط بطلان کشیدهاند. بدبخت آنهایی که این طرف خیال میکنند این دم و
دستگاه و پرستیژ سکولار دردی دوا میکند.
حالا اما شیخ نمر را اعدام کرده است آلسعود. شیخ شهید را
رژیمی اعدام کرده است که 5 سال است دلار در جیب داعش و تکفیریها میریزد. شیخ شهید
را رژیمی اعدام کرده است که با سران فتنه روابط حسنه دارد و در روزهای اغتشاشات و
آشوب در ایران حمایتشان میکرده. شیخ شهید را رژیمی اعدام کرده است که 9 ماه است یمن
را به خاک و خون میکشد و زن، مرد و کودک بیگناه را شهید میکند. شیخ شهید را رژیمی
اعدام میکند که چند هزار حاجی را در منا قربانی کرد. شیخ شهید را رژیم کودککش آلسعود
اعدام کرده است. قاتل آیلان و عروس و دامادهای ضاحیه و جوانان بحرینی و مردم مظلوم
عراق، عامل آوارگی چند میلیون نفر از مردم سوریه و عراق، همین رژیمی است که حالا با اعدام آیتالله شیخ
نمر، مسیر سقوط خود را با سرعت طی میکند.
با این همه داغ و با «رنجی که میبریم»، در میان واکنش
کاربران شبکههای اجتماعی مکرر در مکرر میبینم که انتظار دارند از دستگاه دیپلماسی
که مانند ماجرای فرودگاه جده و قربانی
کردن حاجیان در مسجدالحرام و منا منفعلانه برخورد نکند.
2 سال است از همان آغاز روی کار آمدن این دولت، عربستان با
توطئه کاهش قیمت نفت، نفت 120دلاری را به 30دلار رسانده و بیجهت نیست که این دیپلماسی
ضعیف نه در 100 روز که در بیش از 800 روز گذشته، آبی برای ملت گرم نکرده. خیانت
عربستان یک آخ نمیخواست؟ که اگر خیر ندیدیم از مذاکرات، لااقل در مقابل ضرر جواب
دندانشکنی میدادیم که متهم به بیعزتی در منطقه نشویم و پلیس امارات معلمان ایرانی
را با ادبیاتی تحقیرکننده نخواند و بازگردد احترام به پاسپورت ایرانی.
دولت که چیزی نگفت هیچ، کماکان پرونده «وطن امروز» به خاطر
«خبر مرگش» باز است. مردم را مدتهاست منتظر یک واکنش عزتمندانه عادی نگه داشتهاند!
آیا ماحصل برجام توافقی نانوشته هم وجود دارد که نباید به توهینهای هر روزه آلسعود
و اردوغان پاسخ داد؟! چه میدانیم ما!
ملت از این آلسعود منحوس ناراضیاند. فرزندان ابوسفیان،
ابولهب و ابوجهل هر روز غائلهای از حقد و کینه بدر و خیبر برای داغدار کردن امت
اسلام به پا میکنند. لکن نمیدانند برادران انقلاب ایران هم معتقدند «بکشید ما
را، ملت ما بیدارتر میشود». بشارتی که شیخ نمر از آن سخن میگفت نزدیک است.
دوران پسران عبدالعزیز به سر آمده. بعد از «خبر مرگ» سلمان هم، این پسرعموها هستند
که به جان هم خواهند افتاد و دیگر «آل»ی در کار نخواهد بود که بخواهد صعود کند.
دوران فروپاشی آلسقوط نزدیک است و آلاسلامها سر برآوردهاند. به قول مرحوم سیدحسن
حسینی:
گوشتان هست اگر گوش کنید:
بغض شب میترکد
در سحرگاه قیام
آل اسلام به پا میخیزد
و فرو میریزد
آخرین پِت پِت
فانوس شما
***************************************