صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۰  ، 
شناسه خبر : ۳۰۵۱۹۷

برجام و راهبرد جدید آمریکا!

دکتر محمدحسین محترم در روزنامه کیهان نوشت:

1- «اگر اروپا از واشنگتن پیروی کند، برجام از بین خواهد رفت.» این شاه بیت مصاحبه‌های وزیر امورخارجه کشورمان بعد از نشست شورای آتلانتیک و حضور سفرای اروپایی در کنگره آمریکا بود.نشست شورای آتلانتیک با حضور سفرای کشورهای اروپایی و متعاقب آن نشست کنگره آمریکا با این سفرا را باید مهم تلقی کرد که ابعاد و پیامهای جدی داشتند اما متاسفانه محتوای آنها در رسانه‌ها و افکارعمومی چه با هدف سانسور از سوی برخی رسانه‌ها و چه به علت غفلت دیگر رسانه‌ها انعکاس مناسبی نداشت. در مطلب «حمایت وارونه اروپا از برجام» برخی از پیام‌های نشست آتلانتیک مورد تحلیل قرار گرفت اما برخلاف فضاسازی‌ها و سانسور برخی رسانه‌های داخلی، مهم‌ترین پیام این دو نشست این بود که دولت ایران در مقابل تهدیدات آمریکا روی حمایت اروپا از برجام حساب باز نکند! و به گفته خود سفرای اروپایی، آنها «به آمریکا پیشنهاد همکاری در زمینه طیف وسیعی از اقدامات برای مهار ایران در منطقه» را ارائه دادند.


2- با دقت در مواضع وزیر امورخارجه در مصاحبه هایش با رسانه‌ها قبل و بعد از این نشستها به‌خوبی شکست دیپلماسی رسانه‌ای و ایمیلی و توئیتری آقای ظریف آشکار است. البته آقای ظریف خودش هم قبل از نشست آتلانتیک به حمایت اروپا از برجام نیز چندان مطمئن نبود و نگرانی از تاثیرگذاری آمریکا بر مواضع اروپایی‌ها در مصاحبه‌هایش مشهود بود. اما ظاهراً آقای ظریف بعد از این نشست‌ها پیام اصلی اروپایی‌ها را دریافت کرد و ناامیدی از حمایت اروپا در مواضع وی کاملا آشکار شد و نشان داد که تردید وزیرامورخارجه درباره عدم حمایت اروپا از برجام به یقین تبدیل شده است. ظریف در مصاحبه مشترک با گاردین و فایننشال تایمز بعد از نشست آتلانتیک در حالی‌که منفعلانه و ملتمسانه از اروپایی‌ها می‌خواهد آمریکا را نادیده بگیرند و برجام را نجات دهند، نه تنها ناامیدی خود از حمایت اروپا را نشان داد بلکه حتی نسبت به حمایت قاطع دیگر کشورها هم اظهار تردید کرد تا جایی که به دو خبرنگار گاردین و فایننشال تایمز گفت «اگر اروپا، ژاپن، روسیه و چین تصمیم بگیرند با آمریکا همراهی کنند، این یعنی پایان و مرگ برجام خواهد بود»!


3- البته این ناامیدی در مواضع روزهای اخیر آقای روحانی هم قابل درک است تا جایی‌که از احتمال«رفتن برجام» می‌گوید و بر خلاف گذشته دیگر از حمایت اروپایی‌ها از برجام، سخن نمی‌گوید و برای توجیه راه به ‌اشتباه رفته از قرآن مایه می‌گذارد، البته مثل ادعای صلح‌طلبی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و در ادامه همان روش «تطبیق بدون تفکر»!


4- همان‌گونه که قبلا و در طول پنج سال گذشته بارها با شواهد و قرائن مستدل گفته بودیم انتظار ایجاد اختلاف بین واشنگتن و بروکسل برای حفظ برجام توهمی بیش نیست که برخی در تهران برای خود ساخته‌اند. اما آقای ظریف بعد از35 سال کار دیپلماتیک در آمریکا و اروپا و چهار سال مذاکرات هسته‌ای با این کشورها به این نتیجه رسیده است. وی هنگام ترک نیویورک درمصاحبه با نشریه پولیتیکو با رد هرگونه شکاف بین اروپا و آمریکا و اصل قرار دادن همراهی اروپا با آمریکا تاکید می‌کند «اروپا کاری را می‌کند که به نفعش باشد و گوش نکردن اروپا به حرف آمریکا فقط یک احتمال است.»


5- اما چرا اروپایی‌ها به همراهی آمریکا تن می‌دهند و چرا ظریف به این زودی خود را باخته و ناامیدانه از پایان برجام سخن می‌گوید؟ اولا علت اصلی، توجه نکردن به تذکرات و راهنمایی‌های رهبرمعظم انقلاب است که دلسوزانه تیم مذاکره‌کننده ایرانی را «فرزندان انقلابی» خواندند و خلل و فرج برجام را یک به یک به آنها نشان دادند و بر رفع این خلل و فرج تاکید داشتند. متاسفانه دولت و تیم مذاکره‌کننده به علت اینکه تلاش داشتند عجولانه برای رسیدن به اهداف حزبی و جناحی، و نه با نگاه راهبردی در سیاست خارجی، برجام را امضا کنند، نه تنها به این راهنمایی‌های دلسوزانه و مدبرانه رهبری توجه نکردند، بلکه برخلاف منافع ملی حتی از خطوط قرمز نظام هم عبور کردند و نتیجه این سیاست و عملکرداشتباه، اکنون به دست گرفتن«کاسه چه کنم، چه کنم!» شده است. لذا اگر آن زمان که رهبر معظم انقلاب در پاسخ به تهدیدات و یاوه‌گویی‌های رئیس‌جمهور آمریکا فرمودند «اگر آمریکا برجام را پاره کند، ما هم آن را به آتش می‌کشیم»، آقایان این مواضع انقلابی و شجاعانه رهبری را پشتوانه دیپلماسی خود می‌کردند و در برابر نقض مکرر برجام از سوی آمریکا، موضع انقلابی به آتش کشیدن برجام را می‌گرفتند و با ارسال پیام‌های غلط موجب گستاخ‌تر شدن آمریکایی‌ها نمی‌شدند، حداقل در برابر خود برجام و نه ملت ایران!، شرمندهِ متهم شدن به نقض برجام نمی‌شدند! هرچند که عرق شرمندگی برداشته نشدن تحریم‌ها و حل نشدن مشکلات اقتصادی با برجام، آن زمان که رئیس‌جمهور جلوی دوربین وعده‌های خود را انکار کرد، بر پیشانی آقایان نشست، اما به رگ غیرتشان برنخورد! ثانیا آمریکا مکارانه با کمک خود اروپایی‌ها و در سایه غفلت و ضعف کارشناسی تیم مذاکره‌کننده ایرانی و درک نیاز دولت یازدهم به امضاء برجام برای ماندن در قدرت، این خلل و فرج را در برجام قرار داد تا امروز نیز با کمک خود اروپایی‌ها از این خلل و فرج علیه ملت ایران استفاده و از دولت دوازدهم باج ماندن در قدرت را طلب کند!. آن‌گونه که بعد از امضاء برجام خانم وندی شرمن گفته بود تیم مذاکره‌کننده ایرانی فرق واژه Lift و End را نفهمیدند و به قول ‌گری سیمور مشاور باراک اوباما «یا حواس‌شان پرت بوده یا فریب خورده‌اند!». لذا علاوه‌بر خلل و فرج بخش دسترسی‌های برجام معروف به بخش Q و همچنین بخش T که آمانو خواستار شفاف سازی درباره آن شده، در مقدمه برجام تاکید شده «امضاء‌کنندگان برجام باید به صلح و امنیت منطقه کمک کنند» جان کری با آگاهی از همین بند برجام گفته بود «حالا نوبت ترامپ است تا ایران را در منطقه مهار کند»!. تیم مذاکره‌کننده ایرانی نیز براساس قول جان کری! پیش‌بینی نمی‌کرد این بند از برجام به وسیله‌ای برای نقض برجام از سوی آمریکا تبدیل شود، تا جایی که جارت بلاک هماهنگ‌کننده سابق اجرای برجام در وزارت خارجه آمریکا چنین وضعی را «فوق‌العاده» توصیف کرد! نکته در خور توجه اینکه همه شواهد و اسناد به وضوح نشان می‌دهند که عامل تنش و بی‌ثباتی در منطقه، آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها هستند که به طور مستقیم و یا به روش جنگ‌های نیابتی منطقه را به آشوب کشیده‌اند.


6- بعد از دو نشست آتلانتیک و کنگرهِ آمریکا این نگرانی و ناامیدی ظریف در تیم رسانه‌ای حامی وی نیز خود را نشان داده است. رسانه‌های دولتی حامی برجام بعداز حمایت از سیاستهای غلط چهار سال گذشته دولت تدبیر و امید در مذاکرات هسته‌ای اذعان کردند که راه درست همان بود که رهبرمعظم انقلاب همواره برآن تاکید می‌کردند، یعنی «نگاه به درون»! رسانه‌های دولتی در مقالات متعددی از جمله تحت عنوان«استراتژی نگاه به درون روش مواجهه با ترامپ» علاوه ‌بر اذعان به درستی این نگاه در دولت‌های نهم و دهم که «از یک دهه گذشته در سیاست خارجی کشورمان پدیدار شده است»، تاکیدکردند «تهدیدات رئیس‌جمهور آمریکا در سازمان ملل این درس مهم را در پی داشت که بهترین روش برای مقابله با سیاست‌های خصمانه آمریکا تکیه بر منابع داخلی کشور و خوداتکایی اقتصادی است.»


7- سفر ظریف به عمان و متعاقب آن به قطر را نیز باید نشانه‌ای از ناامیدی وی از کشورهای اروپایی دانست که وزیر امورخارجه را به سمت کشورهای منطقه سوق داده است. دولت یازدهم در ابتدا با اعلام اینکه باید با آمریکا به عنوان کدخدای جهان بست، همه کشورها از جمله روسیه و چین و کشورهای منطقه و حتی اروپا را به نوعی از ایران رنجاند، اما اکنون با ناامیدی از آمریکا به سراغ اروپا رفته و پس از ناامیدی از اروپا هم به سراغ کشورهای منطقه آمده‌اند.


8- اولا اساس این راهبرد بر طرح جدید تیلرسون وزیرامور خارجه و سناتور کورکر رئیس‌کمیته روابط خارجی سنای آمریکا استوار است که سی‌ان‌ان از آن خبر داده است. ثانیا در این طرح با اصلاح قوانین کنگره، رئیس‌جمهور آمریکا یک‌بار برای همیشه باید درباره برجام به کنگره گزارش دهد و به جای گزارش دادن هر نود روز درباره برجام، موظف است به صورت مرتب درباره رفتارهای ایران در منطقه که به ادعای آمریکا حمایت از تروریسم و برنامه موشک‌های بالستیک را شامل می‌شود، گزارش دهد. ثانیا با طرح تیلرسون- کورکر کنگره همان تحریم‌های هسته‌ای را به بهانه برنامه موشک‌های بالستیک و محور مقاومت درمنطقه علیه ایران اعمال خواهد کرد که آمریکا در برجام متعهد به لغو آنها شده بود. با این راهبرد، آمریکا برای همیشه از شر متهم شدن به نقض برجام به دلیل اعمال تحریم‌های هسته‌ای! خلاص خواهد شد و این از یک طرف عملاً همان پایان و مرگ برجام است که ظریف از آن سخن گفته! و از طرف دیگر همان پاره کردن برجام و طوفان بعد از آرامشی است که ترامپ عنوان کرده است! براساس این راهبرد اکنون چهار طرح برای اعمال تحریم‌ها علیه ایران روی میز کنگره است که دو طرح آن هفته گذشته به تصویب کمیته امور خارجی کنگره رسیده است. رابعا آمریکایی‌ها با این طرح که از آن به عنوان یک «ضربه استادانه از روی بلوغ سیاسی و دیپلماتیک» یاد کرده‌اند، می‌توانند اروپا را هم با خود همراه کنند. لذا هرچند در دولت تدبیر، خود کرده را تدبیر نیست! اما باید به ملت پاسخ داده شود که چه شد با برجام تحریم‌ها ماندند و مشکلات اقتصادی حل نشدند؟!

حاج‌حسین و پسران

حسین قدیانی در روزنامه وطن امروز نوشت:

65 ساله‌های تراز انقلاب اسلامی و البته جمهوری اسلامی، آن مدیرانی نیستند که صرف‌نظر از اوامر خمینی و خامنه‌ای، میز و صندلی دولت را و سمت را و پست را دستمایه دست‌اندازی به بیت‌المال می‌کنند و با کمترین کار ممکن، بیشترین حقوق را مطالبه می‌کنند! دولتمردانی از این دست، نه اینکه نباشند؛ هستند اما قدرمسلم، همتراز با نهضت روح‌الله نیستند! آنها که به گواهی چند مدیر دولتی متخلف، به تعبیر خودشان «سیستم» را دچار مشکل می‌خوانند، خوب است فراموش نکنند آنکه به معنای واقعی کلمه پرورش‌یافته این نظام است، حاج‌حسین همدانی است! «بود» هم ننوشتم، چرا که «شهید» زنده است! 2 سال بعد از شهادت سردار سپاه پاسداران در حلب و از خیل شاگردان آن اسطوره که قریب 70 سال از خدا عمر گرفت، یک دهه هفتادی که حقیقتا در حکم پسر او بود، چنان خوش درخشید و چنان با برق نگاه نافذش حافظ غیرت ملی شد که دیگر هیچ ایرانی آزاده‌ای، مرگ را برای هیچ شهیدی باور نکند! بخصوص اگر آن شهید، فرمانده رشید؛ حاج‌حسین همدانی باشد! این فقط قلم به مزد زنجیره‌ای است که فردای شهادت سردار ما، وقیحانه تیتر می‌زند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد» اما «محسن حججی» ثابت کرد در مکتب «احلی من العسل» هیچ کس کشته نمی‌شود! و هیچ علمی زمین نمی‌ماند! آری! موجی که نماد دهه هفتادی‌ها در کشور به‌راه انداخت، از صدقه‌سر مربیان در حدود 70 سال سنی است که در تعلیم و تربیت نسل جوان، آنقدر خبره و زبده‌اند که جوانمرد پرورش‌یافته‌شان بشود «محسن حججی»! کجا این شهید متولد سال 71 آموخته بود که حتی هنگام سرباختن هم، باید سرت بلند باشد؟!

در کلاس درس شهادت! معلم این کلاس که بود؟! سردار شهید همدانی! و کاظمی! و همت! و باکری! و کاوه! و بروجردی! پس تصحیح کنند بعضی‌ها، اشتباه بزرگ‌شان را! و دست‌پرورده‌های سیستم را درست معرفی کنند! اگر بعضی مدیران، نماد این تکبرند که «انقلاب برای ما چه کرده؟!» لیکن شهید همدانی، نماد این تفکر بود که «ما برای انقلاب چه کرده‌ایم؟!» و ما برای مردم چه کرده‌ایم؟! و ما برای ولی فقیه چه کرده‌ایم؟! و ما برای پرورش نیروهای مخلص چه کرده‌ایم؟! اختلاس و افلاس و افساد و سالوسی و بلکه هم جاسوسی، برآمده از آن روحیات غیرانقلابی است که مدال را بر سینه افراد خائن می‌چسبانند! ناظر بر خمینی اما باید «حسین همدانی» را دید! و ناظر بر خامنه‌ای هم! و ناظر بر انقلاب اسلامی هم! و ناظر بر جمهوری اسلامی هم! و ناظر بر نهضت هم! و ناظر بر نظام هم! و ناظر بر سیستم هم! معایب از آن ناحیه سرمی‌زند که مدیر مملکت، کیلومترها دور از مفاهیم مکتب حسین علیه‌السلام، کربلا را درس مذاکره می‌خواند! از همین زاویه است که آن یکی روزنامه زنجیره‌ای می‌آید و رنگ لوگوی خود را با پرچم لعین تکفیری ست می‌کند!  این دقیقا خروجی درس مذاکره دانستن کربلای اباعبدالله است! در این مکتب آلوده به ذلت، نه عجب که جای «عباس» و «شمر» عوض شود! علمدار ما در سنی قریب به 70 سال، قید زن و بچه و امن و امان را می‌زند و دل به خطر می‌زند تا تروریست‌ها را در همان سنگرهای ابتدایی‌شان متوقف نگه دارد تا از شمال شهر گرفته تا جنوب شهر، هرگز سایه وحشی‌گری داعش بر سر آبادی‌های این مرزوبوم کهن نیفتد، آن‌وقت شهید که می‌شود، روزنامه‌نگار عاری از انصاف زنجیره‌ای، هم از شأنش می‌کاهد و هم از شهادتش! و آن تیتر زشت را می‌زند که دانی و دانم! پس این روزنامه‌نگار هم دقیقا عین همان متخلف اقتصادی و جاسوس سیاسی و فتنه‌گر امنیتی، ضدسیستم است، نه برآمده از سیستم!

حتی آنکه برای لاپوشانی پاره‌پوره‌های توافق خود، آیات الهی را تفسیر غلط می‌کند و بی‌خود و بی‌جهت، مایه از توافقات پیامبران می‌گذارد هم ربطی به این سیستم ندارد، ولو آنکه مقام کذا را داشته باشد! بله البته! در همیشه تاریخ انبیا، زیاد بوده که دشمن، خلف وعده کند اما کدام پیامبر، شعارش هنگام مواجهه با دشمن، این بود که «هر توافقی ولو توافق بد، از عدم توافق بهتر است»؟! بعضی‌ها فکر می‌کنند ما هم عین خودشان ساده‌لوحیم! نه! ما حواس‌مان به حرف‌هایی که می‌زنیم، هست! و سخن‌مان با حضرات این است که اتفاقا اگر دنیای بهتری می‌خواهید، مبادا فریب وعده گندم ری را بخورید! پس کربلا، هم درس این بود که «هیهات مناالذله» و هم درس این است که تو وقتی خود را پیش دشمن، ذلیل کنی و حتی خود با دست خود بر سر خود سیمان بریزی، باز هم «یزید» همان بوزینه‌باز عهدشکنی هست که بود! این تو بودی که ساده‌لوحانه فکر می‌کردی با کمی بزک، شیطان بدل به آدم می‌شود! اما «حاج‌حسین و پسران» همان راه را رفتند که علمدار کربلا رفت! سردار شهید حسین همدانی تقریبا همه 8 سال دفاع مقدس را جبهه بود اما «پرورش‌یافته سیستم» به سنین کهولت و پیری هم که پا بگذارد، تازه می‌شود «حبیب»! حبیب امنیت کشور! و تازه می‌شود مربی! مربی محسن حججی‌ها! پس ما وقتی از «محسن حججی» سخن می‌گوییم، تنها از یک جوان متولد سال 71 حرف نمی‌زنیم که شهادتش دارای بار حماسی مضاعف بود! فی‌الواقع داریم سخن از پیشکسوتانی هم می‌گوییم که این راه سرخ را و این مسیر رهایی‌بخش را پیش پای نسل جوان گشودند! سردارانی چون همین حاج‌حسین همدانی!

من اما این سردار شهید را به دلیل جالبی، بیشتر هم دوست می‌دارم! سالیانی بود که برخلاف روزگار 8 سال جنگ، به زندگینامه هر شهیدی نگاه می‌کردیم، متوجه می‌شدیم بعضا 10 سال از ما دهه شصتی‌ها، کوچک‌ترند! و مدام حسرت و حتی حسادت که نکند عمر بگذرد و از کاروان خوبان، جا بمانیم! لیکن شهادت سردار همدانی، باز ما را برد به همان شهادت‌های دهه 60 و اینکه شهدا را علی‌الدوام در سن و سالی بزرگ‌تر از سن و سال خود می‌دیدیم! اغلب همسن پدران‌مان! برای فهم بهتر متن، پرسشی از توی مخاطب! سال 71 که شهید حججی به دنیا آمد، چند سال داشتی؟! می‌بینی؟! چیدن شهدا از آخر مجلس را می‌بینی؟! نسل جدید شهدا را می‌بینی؟! و اما همدانی با 65 سال سن به شهادت رسید تا امثال من و تو، امیدوار باشیم هنوز! و نگاه که می‌کنم می‌بینم دور از عدالت خدا بود که همدانی؛ آن دلاور بی‌ادعای تمام 8 سال دفاع مقدس، جز با شهادت برود! شگفتا! سرنوشت اغلب سرداران بازمانده از آن روزگار خوش جبهه را گویی با شهادت سرشته‌اند؛ کاظمی! طهرانی‌مقدم! یزدانی! مهتدی! و نیک اگر بنگری، مردان و مدیران جمهوری اسلامی، همین ایشانند! بعضی لطف کنند و برادران خود را نچسبانند به شاخ و برگ شجره طیبه انقلاب اسلامی! این گلابی‌های گندیده، ثمره درخت غرب‌زدگی هستند، نه جمهوری اسلامی! 65 ساله‌های نظام مقدس ما یعنی شهید همدانی! و 25 ساله‌های ولایت فقیه ما یعنی شهید حججی! در خود کربلا هم، بودند کسانی که خسته شدند و بریدند! یکی در منازل اول! یکی در منازل آخر! یکی به‌واسطه دنیا! یکی به‌واسطه پول! یکی به‌واسطه زن و زندگی! یکی به‌واسطه وعده دشمن! یکی به‌واسطه ساده‌لوحی! اما حقیقت آن است که «قاسم بن‌الحسن» را باید به پای «حسین» نوشت! و «ما رأیت الا جمیلا»ی عقیله بنی‌هاشم را باید به پای «حسین» نوشت! و «علی اکبر» را! و «علی اصغر» را! و صدالبته که «عباس» را! «عمرسعد» همان به بیخ ریش لابد اتوکشیده اما بی‌ریشه خودش بماند!

دیوار چه کسی کوتاه است؟

محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوست:

رئیس‌جمهور در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها در جملاتی که رنگ و بوی سیاسی داشت، با اظهار این جمله که «ظاهراً یک جناحی از ابتدا دیوارش کوتاه ساخته شده است»، گفت: «متأسفانه یک جناح همیشه تشویق می‌شود و جناح دیگر نیز همواره مورد تنبیه قرار می‌گیرد و باید این مسیر را رها کرد.» در نگاه اول می‌توان این اظهارات را به حساب اقتضای فضای هیجانی دانشگاه گذاشت و به راحتی از کنار آن عبور کرد. اما اگر بخواهیم از جایگاه گوینده این جملات به این نوع اظهارات نگاه کنیم، ماجرا تفاوت‌هایی دارد. رئیس‌جمهور، رئیس شورای عالی امنیت ملی است و طبیعتاً باید در اظهارات خود –آنگونه که خود نیز بدان تأکید می‌کند ـ فراتر از رقابت‌های جناحی به مسئله نگاه کند.

اینگونه از جملات اقای روحانی استنباط می‌شود که مقصود وی آن است که جناح خاص – که احتمال زیاد مقصودش جریان حامی دولت فعلی است ـ از ابتدا مورد بی مهری و حتی برخورد بوده و در مقابل جریان رقیب مورد حمایت و تشویق بوده است. در این خصوص، اما چند نکته در خور تأمل است: 

1 ـ جناحی که آقای روحانی گویا دیوارش را کوتاه‌تر می‌خواند جریانی است که در دولت‌های سازندگی، دوم خرداد و دولت موسوم به اعتدالگرا، سکان اجرایی کشور را در اختیار داشته است. به عبارت دیگر از سال 1368 تا 1384 و از سال 1392 تا کنون ثقل قدرت حاکمیتی که قوه مجریه است در سیطره این جریان است. چگونه دولتی از 28 سال دوره عمر نظام پس از ارتحال امام(ره)، 20 سال جهت‌گیری و گفتمان عمومی دولت‌ها را تعیین می‌کرده و اکثریت سمت‌های مدیریتی کشور را اشغال کرده و آنگاه می‌توان گفت دیوار وی کوتاه‌تر بوده است؟ اگر واقعاً اراده‌ای برای حذف یا مهار این جریان بود، قطعاً باید مانع قدرت‌یابی آن می‌شد. 

2 ـ حتی اگر 20 سال سلطه این جریان بر مقدرات کشور را نادیده بگیریم و ادعای آقای روحانی را بپذیریم، باز این سوال پیش می‌آید اگر واقعاً دیوار جریان مورد ادعای شما کوتاه بود شما در این خصوص چه کرده‌اید؟ در 16 سال از این 30 سال ایشان دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده و هشت سال دیگر نیز عضو این شورا و چهار سال است که ریاست این شورا را بر عهده دارد. به بیان دیگر اگر بر فرض محال ظلمی هم واقع شده باشد در تحت مدیریت خود آقای روحانی این اتفاق افتاده و وی باید قبل از دیگران خود را در این خصوص استیضاح نماید. 

3 ـ از اینها گذشته، مرور کارنامه جریانی که عطوفت جناب روحانی را برانگیخته، نشان می‌دهد که چندان هم دیوار این جریان کوتاه نیست. پس از خرداد 1376، توپخانه روزنامه‌های زنجیره‌ای وابسته به این طیف همه مقدسات وارزش‌های اسلام و انقلاب را مورد هجمه خود قرار داد و حتی ساختار امنیتی اطلاعاتی کشور را مورد تهاجم رسانه‌ای و دخالت مدیریتی قرار داد که تأثیر رخنه‌های آن تا سال‌ها کشور را آسیب‌پذیر نمود. همین جریان بود که فتنه تیر 78 را برپا و اغتشاشگران ضدانقلاب را به کف خیابان‌های تهران هدایت کرد. یک دهه بعد همین جا بار دیگر حیثیت نظام اسلامی را هتک و نظام را متهم به تقلب کرده و هشت ماه در خیابان‌های تهران جولان می‌دادند. این سابقه سیاه کوچک‌ترین تردیدی باقی نمی‌گذارد که نه با یک جناح سیاسی که با جریانی ضدامنیتی و برانداز محفلی مواجهیم که اگر فرصت بیابد نیت اصلی خود را که ثبات‌زدایی از کشور است، به مرحله اجرا خواهد گذارد. با این حال در تمام این سال‌ها این طیف با مدارای نظام مواجه شد، دولت موسوم به دوم خرداد با همه نامروتی برخی مدیرانش در حق قانون اساسی و حاکمیت کشور، 8 سال پابرجا بود، رئوس فتنه 88، 20 ماه در کشور آزادانه فعالیت داشتند و اکنون نیز در حالی که حکم بغی علیه نظام اسلامی روشن است، تنها با حصر و محدودیت مواجهند، آن‌هم حصری که با وجود همه امکانات رفاهی و تفریحی دلخواهشان است. اینجا باید پرسید دیوار چه جریانی واقعاً کوتاه‌تر است؟

4 ـ به رغم سابقه تلخ و سیاه فتنه، نظام همچنان به اصلاح طلبانی که معتقد به اساس نظام و قانون اساسی بوده و به چارچوب‌های آن احترام می‌گذارند، نه تنها فرصت فعالیت و تحرک سیاسی می‌دهد، بلکه آنها را در حاکمیت مشارکت می‌دهد. این تنها محدود به فرصتی که به چهره‌های این طیف در انتخابات مختلف ریاست جمهوری داده می‌شود نیست. نگاهی گذرا به ترکیب دوره جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام به خوبی نشان می‌دهد که نظام در برخورد با طیف‌ها و جناح‌های سیاسی سلیقه‌ای عمل نمی‌کند. این را مقایسه کنید با مدیریت داس وار در دولت یازدهم که همه مدیران دولت قبل را – به جز معدود مدیرانی که ژن‌های مشترک با ساکنان جدید پاستور داشتند ـ کنار زد یا وزیری که چنان صراحتاً می‌گوید «در وزارتخانه من منتقدان دولت جایی ندارند!» گویی پست وزارتخانه را میراث پدری خود می‌داند!

به هر روی باید گفت نه تنها آنگونه که اقای روحانی مدعی است، دیوار جریان دوم خرداد در کشور کوتاه نیست، بلکه در مورد این طیف سیاسی تا حد زیادی اغماض نیز شده است. اگر قرار بر برخورد حقوقی یا حتی «مدیریت داس وار اعتدالی» (!) بود، قطعا شاهد فضایی دیگر بودیم.

ترفند بارزانی ومجازات هایی که روی کاغذ مانده است

سید رضا قزوینی غرابی در روزنامه خرانسان نوشت:

بیش از دو هفته از برگزاری همه پرسی اقلیم کردستان عراق می گذرد.بارزانی در حالی همه پرسی را برگزار کرد که نخست باید گفت اقدام او برخلاف قانون اساسی عراق و مخالفت های داخلی و قوانین بین المللی است.  دوم این که هیچ یک از کشورهای منطقه و جامعه بین المللی حاضر به پذیرش چنین دولت نامشروعی نیست. سوم این که تشکیل چنین دولتی می تواند به بروز جنگ های داخلی از یک سو، جنگ با بغداد از سوی دیگر وجنگ های دیگر با کشورهای همسایه و بالاخره تولید بی ثباتی در جهان منجر شود. رژیم صهیونیستی برای حفظ حیات خود، به دنبال دردسرسازی و یافتن راهکاری مناسب برای اختلال در غرب آسیا و اوضاع داخلی کشورهای منطقه است و کردستان عراق و طرح استقلال این منطقه، یکی از مهم ترین برنامه‌های ایجاد ناآرامی و آشوب در منطقه است.بسیاری از کارشناسان هدف اصلی فعالیت‌های رژیم صهیونیستی در شمال عراق را، ایجاد یک جبهه جدید در مقابل ایران، سوریه وعراق می‌دانند. جمهوری اسلامی ایران در این زمینه معتقد است که پشت پرده موضوع همه‌پرسی استقلال کردستان، صهیونیست‌ها ایستاده‌اند و رژیم صهیونیستی مایل است کردستان عراق را به یک بارانداز علیه کشورهای مختلف از جمله ایران تبدیل کند.از سوی دیگر، دولت و مجلس عراق  از روز پس از برگزاری همه پرسی تصمیمات مهمی را درباره مجازات و تحریم اقلیم اتخاذ کردند. مجازاتی که عملا جز بسته شدن مرز هوایی و زمینی اقلیم توسط بغداد، تاکنون چیز دیگری نداشته است.از همین روست که مخبر پارلمان عراق نیز روز گذشته با انتقاد از دولت اعلام کرده العبادی باید مواضع جدی تری را اتخاذ و عملی کند. به گفته نیازی اوغلو، گذر زمان و جدی نبودن مجازات ها به سود بارزانی تمام خواهد شد.

واقعیت این است که در عمل همین اتفاق نیز در حال روی دادن است. حداقل این که این خطر احساس می شود که گذر زمان و عملی نشدن مجازات های داخلی و خارجی به طور جدی، به همراه تحرکات داخلی در عراق برای کم کردن فشار بر اربیل که احتمالا در آینده ای نزدیک، بین المللی نیز خواهد شد، مسئله مجازات ها را به حاشیه خواهد راند.در همین چارچوب، سفر اسامه النجیفی و ایاد علاوی (معاونان رئیس جمهور عراق) و سلیم الجبوری رئیس پارلمان به اربیل و دیدار با بارزانی به هیچ وجه رویداد خوشایندی نیست و نشانه خوبی در آن به چشم نمی خورد.کلیت دیدار این سه نفر درباره ضرورت گفت وگوی بغداد و اربیل و لغو مجازات های دولت مرکزی علیه اقلیم کردستان عراق پس از برگزاری همه پرسی است.آن چه روشن است این است که تکاپو برای توقف مجازات های بغداد علیه اقلیم و لغو آن ها در حال جریان است و این رویداد در عالی ترین سطوح سیاسی عراق در حال رخ دادن است.

این در  حالی است که  مخالفان منطقه ای همه پرسی یعنی ایران و ترکیه به تازگی توافق هایی برای مجازات اقلیم انجام داده اند.

پیش از این نیز گفته شد که موفقیت مجازات ها در گرو هماهنگی بغداد، آنکارا و تهران خواهد بود و ضعف نشان دادن بغداد در مقابل اقلیم در این مرحله ضربه ای سخت بر اعتبار دولت مرکزی وارد می کند و به سود طرح های بعدی بازیگران و بازی گردانان همه پرسی خواهد بود.هیچ بعید نیست که درسایه افزایش فشارها برای بازنگری بغداد در مجازات ها، پیگرد و تحریم اقلیم  از گردونه مرحله عملیاتی خارج شود و تنها بر روی کاغذ باقی بماند. حتی اگر این مجازات در پارلمان تصویب شده باشد.

احزاب سیاسی سنی و برخی شخصیت های سیاسی، از همان ابتدا در موضوع همه پرسی، موضع محکمی اتخاذ نکردند و حتی مطرح کردن ایده کنفدراسیون یا پذیرش نتایج همه پرسی به عنوان " یک واقعیت روی داده که باید آن را پذیرفت " عموما توسط برخی از آن ها مطرح شد. اکنون نیز  همین احزاب و جریان ها در حال شروع یک بازی برای فشار بر بغداد هستند. هر چند نمی توان اراده جدی نداشتن در شخص نخست وزیر را نادیده گرفت. موضوعی که بسیاری در بغداد به آن باور دارند.

بغداد و به ویژه ائتلاف ملی شیعیان (التحالف الوطنی العراقی) باید مراقب بازی جدید باشند. بارزانی علاوه بر این که حامیان منطقه ای دارد در میان سیاستمداران عرب عراقی نیز دوستان زیادی دارد که منافع بسیاری از آن ها در اختیار اربیل است. از این رو روشن است که آن ها، مسعود را تنها نخواهند گذاشت.

بارزانی در مسئله همه پرسی و اصرار بر آن که در دوران ریاست غیر قانونی اش بر اقلیم انجام شد تلاش زیادی کرد تا از این موضوع برای سرپوشی بر دوره پایان یافته ریاستش استفاده کند. ریاست وی بر شورای عالی رهبری کردستان که عملا از دل همه پرسی و شورای عالی همه پرسی ظهور کرد تلاشی از جانب وی برای ماندن در قدرت حتی به قیمت تأسیس نهادهای غیر مدنی و مورد اختلاف در داخل اقلیم است.

این احتمال اکنون وجود دارد که بارزانی برای تمدید ریاست خود و کشاندن آن به دوره سوم، با مانع تراشی و حتی با جلب نظر دیگران، انتخابات پارلمان اقلیم و ریاست آن را به تأخیر بیندازد به ویژه آن که تاکنون به جز بارزانی شخص دیگری برای انتخابات ریاست، نامزد نشده است و همین مسئله می تواند مانعی بر سر برگزاری انتخابات باشد. این وضعیت اکنون درباره پارلمان کردستان نیز صادق است و معرفی نکردن نامزدها توسط احزاب به کمیساریای انتخابات به این معناست که فعلا باید شاهد ادامه حضور بارزانی و قدرت نمایی او در کردستان باشیم.

بارزانی بر اساس قانون نمی تواند نامزد ریاست شود و این اقدامات تلاش برای استمرار بقای وی در قدرت است. علم بارزانی به ضعف دولت مرکزی و همراهی نکردن احزاب با بغداد و همچنین حمایت های پشت پرده منطقه ای و سکوت بین المللی نیز باعث شده است که نشانی از عقب نشینی در رفتارهای وی دیده نشود و سیاست وقت کشی را در دستور کار خود قرار دهد تا به تدریج باعث بی اثر شدن تصمیمات اتخاذ شده برای مجازات ها شود و عملا بغداد را مجاب به مذاکره کند.

معجزه جاری انقلاب

سید باقر پیشنمازی در روزنامه رسالت نوشت:

احساس عزتی که در مسیر بندگی قادر مطلق(1) حاصل می شود، انسان را به صخره ای استوار تبدیل می کند که نه تنها در برابر تهدیدها و تازیانه های ستم زانو نمی زند، که ظلم به دیگران را نیز تحمل نمی کند. یک ملت تا زمانی که احساس عزت و سربلندی می کند تسخیرناپذیر بوده و از اقتداری بازدارنده برخوردار است، و از این جهت که به الگوی مقاومت برای سایر ملت ها تبدیل می شود، خشم سلطه گران را برمی انگیزد. قدرت های سلطه گر که در صدد فریب و نفوذ وغارت میراث ملت ها هستند، در مسیر تحقق مطامع خود همواره به انسان های عزتمند به چشم یک مزاحم نگاه می کنند و به همین دلیل در صدد برداشتن چنین مانعی از پیش روی خود برمی آیند.

مصادره و راهبری افکار عمومی ملت ها برای سلطه گران، بسیار مثمرثمرتر و کم هزینه تر از اشغالگری سرزمین آنهاست و تحقق این هدف نیازمند نفوذ و تلاش برای سلطه فرهنگی است. برای دستیابی به سلطه فرهنگی، یک ملت تحقیر شده و هویت از دست داده، آسان ترین هدف تلقی می شود و اگر سلطه فرهنگی محقق شد، فرهنگ استحاله شده نه تنها هیچ مخالفت و مقاومتی ندارد که خود برای دشمن آغوش باز می کند و حتی راه تکمیل سلطه همه جانبه او را هموار می سازد.

در کوتاه مدت رسانه های وابسته، و در بلند مدت دستگاه تعلیم و تربیت یک کشور اشغال شده، به دست مدیران خریداری شده و نفوذی، مأموریت استحاله فرهنگی را بر عهده می گیرند و نوجوانان و جوانانی که آینده را در اختیار دارند نیز هدف های اصلی برای این کمند می شوند.

«ذلت» طرف مقابل عزت است و بستر مناسب برای مصادره هویت ملت ها. هیچ چیز مانند ذلت نفس، انسان را مستعد تباهی نمی سازد. حرص، طمع، شهوت و آلودگی به گناه زمینه ساز خفت و ذلت در انسان می شوند و کسی که احساس ذلت و حقارت کند، تن به هر پَستی و دنائتی می دهد و باید همیشه دیگران از شرارت او برحذر باشند (2)، از خیانت به دوستان تا وطن فروشی و هموارسازی راه نفوذ دشمن.

به همین دلیل سلطه گرانی که خود را خدایان مردم تصور می کنند، عزت و سربلندی آنان را برنمی تابند. بر اساس آنچه که در قرآن کریم آمده است، فرعون ملت خود را با گروه بندی و فرقه فرقه کردن (3) تضعیف و تحقیر می کرد تا تسلیمش شوند و او را بندگی کنند و به هرچه او می طلبد تن دردهند تا جایی که کودکان خردسال آنها را سر می برید و آنان نیز چون گناهکار و آلوده بودند (4) و از قبل ذلیل و خوار شدند ناگزیر از تحمل ستم بودند  .

اما رهبران الهی چون مردم را به خدا دعوت می کنند، عزت و سربلندی آنان را آرزو می کنند (5) و خود نیز پرچمدار عزت و سربلندی می شوند و از هر گفتار یا رفتار ذلت بار به شدت احتراز می کنند. پیشوای بزرگ عزتمندان جهان، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مواضع خود را در این زمینه با تعابیر مختلف بیان فرموده اند:

1- لا والله لا أعطیکم بیدی إعطاء الذلیل ولا أُفرُّ فرار العبید: به خدا سوگند، نه دست ذلت و خواری به شما می دهم و نه چونان بردگان می گریزم. (6) 

2- ... و هیهات منّا الذلة. یأبی الله ذلک لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و أنوف حمیّة و نفوس أبیة من أن نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام: و هیهات که ما تن به ذلت و خواری دهیم. خدا و رسول او و مؤمنان و دامن های پاک و مطهر[ی که ما در آن پرورش یافته ایم] و دل های غیرتمند و جان های بزرگ منش، این را بر ما نمی پذیرند که فرمانبری از فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم. (7)

3- الموت أولی من رکوب العار - و العار أولی من دخول النار... یعنی مرگ در نزد من سزاوارتراست از اینکه زیر بار ذلت تسلیم شدن بروم و تحمیل ذلت و خواری از سوی دشمن به خاطر تسلیم نشدن در مقابل خواسته های او بهتر است از دخول در آتش قهر الهی. (8)

این ظاهراً یک اعلام نظر بود، اما صدها سال، هزاران مبارز ظلم ستیز را به مقاومت و پایداری و جهاد باستمگران فراخواند و به اسیران سیاهچال ها و شکنجه گاه های ظالمان امید و انگیزه بخشید تا مقاومت کنند و ده ها حاکم ستمگر را سرنگون و ارتش های اشغالگر را دچار شکست کرد.

پیامی که هشت سال دفاع مقدس ما را نیز توفنده تا پیروزی، هدایت کرد و مدافعان حرم را در جهاد بزرگشان سربلند و سرافراز ساخت.

با الهام از همین پیام، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در مسئله ذلت بار «کاپیتولاسیون» که رژیم شاهنشاهی به آن تن داده بود نیز فریاد اعتراض برآوردند و فرمودند: استقلال ما را فروختند...عزت ما پایکوب شد... عظمت ایران از بین رفت... عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند....

و این گونه انقلاب اسلامی آغاز شد. انقلابی که در پرتو تأسّی به سیره حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام هر تحریم و محدودیت را تحمل می کند اما زیر بار زورگویی ستمگران دنیا نمی رود و تن به ذلت نمی دهد و اکنون در آستانه چهل سالگی همچنان جاری و پر خروش و بالنده است. انقلابی که می رود تا پیام «هیهات منّا الذلة» حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را به گوش همه جهانیان برساند و آنها را به قیام علیه ستمگران فرا خواند.

شکل گیری جبهه مقاومت اسلامی و رویش مدافعان حرم از ملت های مختلف منطقه نیز نتیجه تربیت جهادی مدرسه عاشوراست و شهید محسن حججی که در بیان 11/7/96 مقام معظم رهبری، آیت الهی و عامل «عزت و سربلندی ملت ایران» و «معجزه جاری انقلاب اسلامی» توصیف شد، خود تربیت شده همین مدرسه است. مدرسه ای که محراب و مأذنه دارد و هر از چندگاه بر مأذنه آن طنین اذان عاشورا از حنجره شهیدان شنیده می شود تا امام و امت را به جهاد بخواند. و اینک «سخنگوی شهیدان» بر فراز این مأذنه قرار گرفته  است:

حی علی الجهاد...مدرسه ای که کانون تربیت جهادی است. تربیت جهادی یعنی ظلم ستیزی و ذلت ناپذیری. یعنی با تکیه بر ایمان، تقوا، بصیرت، شجاعت و همت بلند، دل از تعلقات فریبنده زودگذر زمینی کندن و در فضای جهادی تنفس نمودن و به محبوب آسمانی دل بستن و همواره خود را در لباس رزم احساس کردن و از دشمن باطنی و ظاهری غافل نشدن. یعنی مجاهدت برای سربلندی و بالندگی.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: خداوند... جهاد را برای عزت و سربلندی اسلام واجب فرمود. (9) رزمندگان جهان اسلام نیز با عمل به این رهنمود و اعتماد به وعده های الهی و تحمل عرصه های دشوار جهاد، پرچم عزت و افتخار جبهه مقاومت اسلامی را به اهتزاز درآوردند و اگر آمریکا و اروپا واسرائیل و آل سعود از این «استهلال» مبهوت شده و به خشم آمده اند، این هنوز اول حادثه است و باید منتظر نقطه اوج و کمال آن نیز باشند. «ألا إنّ نصرالله قریب - بدان که یاری خدا نزدیک است.» (10)

پی نوشت ها:

1- قرآن کریم: من کان یرید العزة فللّه العزة جمیعا - فاطر 10

2- امام هادی علیه السلام: من هانت علیه نفسه فلا تأمن شرّه - تحف العقول ص 483

3- قرآن کریم: إنّ فرعون علی فی الارض وجعل أهلها شِیَعایستضعف طائفة منهم یذبّح أبنائهم.... - قصص4

4- قرآن کریم: فأستخف قومه فأطاعوه إنهم کانوا قوما فاسقین - زخرف 54

5- نهج البلاغه: الموت فی حیاتکم مقهورین والحیاة فی موتکم قاهرین - خطبه51

6و7- منتخب میزان الحکمة - آیت الله ری شهری - حدیث -1200434-1200435

8- بحارالانوار - جلد45 - صفحه50

9- قال علی علیه السلام:  فَرَضَ اللّه ... الجِهادَ عِزّا لِلإ سلامِ؛ (من لا یحضر الفقیه ج 3 ، ص 568 ، ح 4940)

10- قرآن کریم - سوره بقره - آیه 214

ترامپ بداند ایران در مقابل آمریکا متحد است

محمدحسن قدیری ابیانه در روزنامه جام جم نوشت:

همسویی دستگاه‌های مختلف اعم از سیاست خارجی، سپاه و دیگر نهادها در مقابل توطئه‌محصور کردن نیروی نظامی رسمی کشور به عنوان گروه تروریستی، امر معقول و معمولی است؛ زیرا در اینجا دیگر توطئه علیه یک گروه و جناح نیست بلکه علیه تمامیت و نیروهای نظامی بازدارنده کشور است.

همان‌گونه که رهبری فرمودند باید در سیاست خارجی همه ارکان حکومتی یکصدا باشند، بنابراین یکصدایی فعلی در برابر تهدید آمریکا همسو و منطبق با مواضعی است که رهبری اعلام می‌دارند.

مطرح شدن اخباری مبنی بر اقدام احتمالی آمریکا علیه سپاه پاسداران، پاسخ درخور و شایسته‌ای را از سوی مسئولان کشورمان همچنین فرمانده سپاه به دنبال داشت و درصورتی که آمریکا قصد داشته باشد نیروی نظامی رسمی جمهوری اسلامی ایران را تروریست بنامد، ایران نیز نیروهای نظامی آمریکا را داعشی تلقی کرده و همان برخوردی که با داعش دارد، با آنها خواهد داشت.

در کشور شاهد هماهنگی میان بخش‌های مختلف کشور علیه دشمنان جمهوری اسلامی ایران هستیم و ترامپ باید اطمینان داشته باشد که نهادهای مختلف در کشور اعم از وزارت امور خارجه و دولت موضع واحدی در مقابل این کشور دارند، اتفاق اخیر بار دیگر نشان داد که همه مسئولان کشور در دفاع از آرمان‌ها و ارزش‌ها همدل هستند.

رسانه‌ها و تحلیلگران کشورهای مختلف با توجه به موضع یکصدا و واحد از سوی مسئولان کشورمان در مقابل تهدید آمریکا بر این اعتقادند که رفتارهای احمقانه ترامپ و تیم کاخ سفید همه ایرانیان را متحد کرده است و افرادی که در گذشته اندک اعتمادی به آمریکا داشتند، این اعتماد را از دست دادند. یکپارچگی مسئولان و نهادهای کشورمان به نفع ایران و به ضرر آمریکا و سایر دشمنان کشور خواهد بود.

باید به این نکته هم اشاره کرد که آمریکا به خیال خود با ایجاد پایگاه‌های متعدد و حضور نظامی در اطراف ایران قصد تهدید ایران را داشته اما در حقیقت با این کار، خود را در تیررس نیروهای نظامی ما قرار داده است، چراکه جمهوری اسلامی ایران با توجه به توان موشکی و قدرت بالای بازدارندگی خویش قادر است ضربات سهمگین، تاریخی و فراموش‌نشدنی را به نیروهای آمریکایی وارد کند.

مراکز پژوهش نظامی آمریکا در رابطه با بررسی نتایج آغاز جنگ احتمالی این کشور با ایران به این نتیجه رسیدند که در صورت وقوع چنین جنگی در روز اول تمام ناوگان آمریکا در منطقه منهدم شده و حداقل 20 هزار آمریکایی کشته خواهند شد و به این ترتیب هیچ پیروزی برای آمریکا مقدور نیست، البته لازم به ذکر است قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران مانع چنین حماقتی ازسوی آمریکا خواهد شد.

با ترامپ همراه نشویم

صادق زیباکلام در روزنامه شرق نوشت:

ترامپ؛ رئیس‌جمهوری جنجالی و پوپولیست است با رفتارها و موضع‌گیری‌هایی پیش‌بینی‌نشدنی. از اتخاذ مواضع ناگهانی تندی که جلب توجه کرده و افکار عمومی را به سوی او جلب کند، لذت می‌برد؛ این رفتار را هم داخل آمریکا و هم در عرصه بین‌المللی در ٩ ماه گذشته بارها به نمایش گذاشته است. در آمریکا سیاست‌ها و موضع‌گیری‌های او باعث نارضایتی بسیاری از اقشار و لایه‌های بیشتر تحصیل‌کرده‌ جامعه ایالات متحده شده است؛ درعین‌حال، همچنان بسیاری از سفیدپوستان طبقه متوسط و فقیرتر با تمایلات مذهبی و نژادپرستانه، از او حمایت می‌کنند. مسائل داخلی آمریکا به ما ارتباطی پیدا نمی‌کند؛ آنچه بیشتر به ما مرتبط است، طرح موضوعات و مسائل بین‌المللی است تا افکار عمومی داخل ایالات متحده به سمت آن جلب شوند. این پدیده‌ای شناخته‌شده است که بسیاری از دولت‌ها وقتی در عرصه داخلی با مشکل مواجه می‌شوند، سعی می‌کنند با ایجاد یک بحران در بیرون از مرزها، افکار عمومی را به آن سو جلب کنند تا عجالتا از زیر بار فشار مشکلات، رهایی مقطعی پیدا کنند. ترامپ نشان داده اشتیاق زیادی به این رویکرد دارد؛ اینکه یک بحران یا درگیری را خارج از آمریکا به وجود آورد. ایجاد یک بحران بین‌المللی باعث می‌شود بخش زیادی از توجهات در داخل ایالات متحده به سمت بحران بیرونی جلب شود و رئیس‌جمهور فعلی بتواند نفس راحتی از حجم انبوه انتقادات درون آمریکا بکشد. درگیری‌های خارجی‌ای که می‌تواند به وجود بیاورد، در سه حوزه تعریف شده است؛ داعش، کره‌شمالی و ایران. داعش در ماه‌های گذشته شکست‌های سنگینی متحمل شده و درگیرشدن با آن، خیلی نمی‌تواند دستاوردی را که ترامپ انتظار دارد، برای او به ارمغان بیاورد. کره‌شمالی هم عملا نمی‌تواند پذیرای یک درگیری عمده شود؛ منهای یک حمله نظامی، واشنگتن تمام فشارها و تضییقات ممکن علیه آن کشور را عملا اعمال کرده است. در واقع، تحریم یا فشار دیگری نمانده که آمریکایی‌ها خواسته باشند علیه کره‌شمالی اعمال کنند؛ اما تحریم‌ها نتوانسته بلایی سر کره‌شمالی بیاورد. علت آن هم واضح است؛ کره‌ای‌ها چیزی ندارند که با تحریم‌های جدید ترامپ، آن را از دست بدهند. کره‌شمالی آن‌قدر فقیر و تهی هست که اگر دور تا دور آن را هم خندق حفر کنند، اتفاقی برای مردم آن نمی‌افتد. بنابراین تنها راه ایجاد بحران در رابطه با کره‌شمالی، حمله نظامی به آن کشور است که آن‌هم بنا بر دلایل متعدد، نشدنی است.

می‌ماند حوزه سومی که ترامپ می‌تواند در آن بحران‌آفرینی کرده و توجه افکار عمومی در ایالات متحده را به آن جلب کند؛ ایران. برخلاف کره‌شمالی، ترامپ نیازی به حمله و ایجاد درگیری نظامی با ایران ندارد؛ البته ممکن است فردا، تهدیداتی به عمل آورد یا حتی ضرب‌الاجلی هم اعلام کند؛ اما ترامپ نیک می‌داند از طریق تحریم‌های جدی و گسترده و فشارهای دیگر، می‌تواند دشواری‌هایی برای ایران ایجاد کند. در عین‌حال، بخشی از افکار عمومی آمریکا از ضربه‌زدن و ایجاد تنگنا و فشار علیه ایران، استقبال خواهد کرد یا حداقل مخالفتی با بحران‌آفرینی علیه ایران نشان نخواهد داد. بنابراین نباید هیچ بهانه‌ای به دست ترامپ بدهیم تا بتواند تهدیدات خود را علیه ایران از قوه به فعل دربیاورد. برخلاف کره‌شمالی یا داعش، درگیری و بحران می‌تواند صدمات و آسیب‌هایی برای ایران به همراه داشته باشد. گفتن اینکه اگر آمریکا از برجام خارج شود دیگر کسی به آمریکا اعتماد نمی‌کند، اگرچه درست است؛ اما چه چیزی عاید ما می‌شود. همچنین این باور که اروپا و سایر قدرت‌های بزرگ، با آمریکا همراهی نخواهند کرد نیز مسکنی موقت است. درست است؛ اروپایی‌ها در ابتدا از برجام خارج نمی‌شوند، حتی اعتراض هم خواهند کرد؛ اما واقعیت آن است که حجم مبادلات تجاری بسیاری از کشورهای مهم دنیا با آمریکا، آن‌قدر برایشان اهمیت دارد که به‌هیچ‌رو حاضر نیستند آن را به خاطر ایران به خطر بیندازند. صادرات کشورهایی مانند ژاپن، هند، کره‌جنوبی، چین و برخی کشورهای اروپایی، به علاوه بسیاری از کشورهای دیگر ازجمله روسیه به آمریکا، آن‌قدر برایشان اهمیت دارد که حتی اگر قلبا هم از ترامپ و خروج او از برجام متنفر باشند، در عمل حاضر نخواهند شد در بلندمدت - اگر آمریکایی‌ها یک‌جانبه ایران را تحریم کنند- همچنان به مناسبات تجاری با کشورمان ادامه دهند. یاد و خاطره تحریم‌ها را هنوز به خاطر داریم؛ کمبود مواد اولیه، ماشین‌آلات، قطعات و لوازم یدکی، مسدودشدن نقل‌وانتقال مالی، پایین‌آمدن صادرات نفتی، خروج کمپانی‌های بزرگ غربی از ایران، تنها خروجی تحریم‌ها نبودند. فسادی که شاکله اقتصادی کشور را به بهانه «دورزدن تحریم‌ها» در خود فرو برد، از نتایج دیگر تحریم‌ها بود. عقل سلیم و منافع ملی می‌گویند تحت هیچ شرایطی نباید بهانه به دست تندروها در کنگره و سنای آمریکا داده شود تا بتوانند چرخ را به عقب بازگردانند و شرایط سال‌های ٨٨ تا ٩٢ را بازتولید کنند. ضرب‌المثلی در زبان انگلیسی هست که برای لزوم احتیاط موتورسواران به کار برده می‌شود؛ «وقتی برای یک موتورسوار تصادف اتفاق می‌افتد، موتور نیست که دچار خونریزی می‌شود».

دشمن مردم

در سرمقاله امروز روزنامه صبح نو آمده است:

رخدادهای اجتماعی ای که در صورت ناهنجاری یا خرابکاری بروز میکنند، معمولا سازههای عمومی و خدماتی مرتبط با مردم را نشانه میگیرند؛ مانند آنچه در جریانات ۸۸ با عنوان آتش زدن سطح زباله ها و تخریب بانک‌ها و اتوبوس‌های شهری و تاکسی‌ها، خو را بازتاب می‌داد.

عاملان این گونه رفتارها، اکثرا میخواهند اینگونه وانمود کنند که اقدام شان واکنشی است به یک واقعه یا گفتار یا مفهومی که نمیپسندند و انها می خواهند از این طریق پیام اعتراض خود را به دیگران منتقل کنند؛ در حالی که نتیجه و پیامد کارهای اخلال گرایانه آن ها، مستقیم با منافع مردم در تضاد قرار گرفته و در نهایت خدمات رسانی را مختل میسازد. به ویژه اینکه چنین اقداماتی از ناحیه یک دلقک و با دلقک بازی او به سمت دشمنی با مردم هدایت شود.

انچه در این مجالی قابل توجه است، بروز توجهات 9 هشدارهای امنیتی است. در اواخر سال ۸۷ 9 ماه ها قبل از بروز فتنه بزرگ ۸۸، نوع دیگری از این اقدامات ضدمردمی در کشور مشاهده می شد که دران دوران، فاقد معنا و محتوای روشنی بود و کمتر کسی تصور میکرد که چنین حرکتی، زمینه ساز ایجاد یک شبکه گسترده و ازمایشی برای سنجش کارایی اخلال گران و در برابر آن ها، مجریان قانون است و نهایت آن شد که نباید.

اقدامات می توان در چنین چارچوبی بررسی کرد و این اگاهی را مجددا دامن زد که امنیت، بزرگ ترین موهبتی است که ایران در میانه کشورهای اشوب زده منطقه، از ان برخوردار است و چه بسیارند بد خواهانی که می خواهند با سوژه سازی اجتماعی، اهداف شوم سیاسی و ضد ملی خود را عملی سازند.

نام:
ایمیل:
نظر: