روزنامه کیهان **
کشور را عبرت کره شمالی کردند خود عبرت نگرفتند
وقتی کسی از «مقاومت» کره شمالی در برابر آمریکا میگفت یا مینوشت، میگفتند و مینوشتند طرف به سمت کره شمالی غش کرد. اما وقتی کره شمالی مذاکره با آمریکا را از سر گرفت، به سمت همین کره شمالی غش کردند.
گفتند و نوشتند و تحلیل کردند، «کره شمالی هم به این نتیجه رسیده که باید با آمریکا مذاکره کرد» (بخوانید باج داد) تا نتیجه بگیرند، اگر با آمریکا مذاکره کردهاند، اشتباه نکردهاند، هرچند فریب و شکست خورده باشند. به بهانه آغاز مذاکرات آمریکا و کره شمالی تا توانستند به «مقاومت» حمله کردند در حالی که هنوز، نه به بار بود و نه به دار. گفتند الگوی هواداران مقاومت در سیاست خارجی، شده کره شمالی، اما همین که مذاکرات کره شمالی با آمریکا شروع شد الگویشان شد همین کره شمالی!
گفتیم، کره شمالی از برجام و بدعهدیهای آمریکا در برابر ایران عبرت گرفته، چرا باید با کشوری که مثل آب خوردن زیر تعهداتش میزند، مذاکره کرد. این منطق از سوی آقای روحانی رئیسجمهور محترم هم تایید شد: «آمریکاییها به برخی از کشورهای شرق آسیا پیغام میدهند که بیا با ما مذاکره کن، مگر دیوانه شدهاند که با شما مذاکره کنند.» حتی نوشتیم،
کره شمالی اگر مذاکره با آمریکا را از سر گرفته، با تجربه برجام جلو خواهد رفت. تحلیل کردیم، این اولین مذاکره بین دو کشور نیست که آن را «بیسابقه» و حتی «تمام شده» مینامید. پیشبینی هم کردهایم که احتمال به نتیجه رسیدن، این مذاکرات «ضعیف» است چرا که همه چیز کره شمالی به توانایی نظامیاش است و کیم جونگ اون با آن جوانیاش هم میفهمد نباید بر سر همه چیزش مذاکره کرد آن هم وقتی طرف مذاکرهاش آمریکاست. پاسخ دادند، کیهان اعتراف کرد، مقاومت در برابر آمریکا نتیجهاش این میشود که همه چیزت بشود توانایی نظامی!
برجام کمک بزرگی به پیونگ یانگ کرد و متاسفانه ایران عزیز شد عبرت کره شمالی! نحوه مذاکره ما با آمریکاییها بر سر توان هستهایمان، نه فقط برای کره که برای خیلیها درس عبرت شد، اما برای این جماعت عبرت نشد. هشدار دادیم از عبرت دیگران درس بگیرید. آمریکا دوست و دشمن نمیشناسد و ملاک، منافع رژیم صهیونیستی و منافع خودش است، ایران را عبرت دیگران نکنید. در مقابل، این هشدارها و زنگهای خطر، گزارشها تحریف شد و تحلیلها روی جملات تحریف شده رفت و اینگونه عبرت کره شمالی شدیم...
اما کره شمالی چگونه مذاکره کرد؟ پیونگ یانگ به همان تعدادی که آمریکاییها تاکید کردهاند، «اول خلع سلاح کامل بعد لغو تحریمها» تاکید کرده «تبادل مرحله به مرحله امتیازات». کمتر از 4 ماه از دیدار اون با ترامپ گذشته. کره شمالی بنا بر اعلام منابع رسمی و اطلاعاتی همین کشورهای غربی و کره جنوبی، نه تنها از تواناییهای اتمی و موشکی خود نکاسته است، بلکه بر آنها افزوده و آن طور که همین منابع غربی میگویند، دست پر هم از این مذاکرات خارج شده است. نمونه فراوان است. به این دو نمونه توجه کنید:
«در حالی که کره شمالی از پاییز گذشته به دستاوردها و منافع سیاسی زیادی دست یافته ولی آمریکا دست خالی مانده است... ویکتور چا، دیپلمات سابق آمریکایی که بیش از 10 سال با کره شمالی در حال مذاکره بوده است، میگوید، کره شمالی هر آنچه را که میخواسته در شرایط کنونی به دست آورده است... این پیروزی شامل آزمایش موفقیتآمیز موشکهای بالستیک قارهپیما طی سال گذشته، شرکت در بازیهای المپیک زمستانی، آشتی و بهبود روابط دیپلماتیک با پکن، و دیدار تاریخی کیم جونگ اون با مون جائه این در آوریل(فروردین) در روستای «پانمون جون» بوده است. ولی شاید بزرگترین دستاورد رهبر کره شمالی، دیدار تاریخی و بیسابقه در ماه ژوئن(خرداد) با ترامپ در سنگاپور بوده است، جایی که او توانست ادعاهایی که او را دیکتاتور جهانی عنوان کرده بودند را تغییر دهد... از آن زمان به بعد، کاهش تحریمهای چین موجب بهبود شرایط اقتصادی
کره شمالی شد و مبادلات تجاری چین و کره شمالی با رونق فزایندهای همراه گشت، بدون آنکه پیونگ یانگ تسلیحات هستهای خود را تسلیم کند. بر عکس به نظر میرسد کره شمالی فعالیتهای هستهای خود را تقویت کرده است، میزان غنیسازی اورانیوم و سوخت برای کارخانههای هستهای افزایش یافته است و کره شمالی تاسیسات جدیدی را برای مخفی کردن زرادخانه تسلیحات هستهای ایجاد کرده است تا تلاشهای بازرسان خارجی را منحرف کند.»(رویترز)
ژنرال «رابرت بیآبرامز»، فرمانده آمریکایی و کاندیدای مورد نظر ترامپ برای هدایت نیروهای آمریکایی در شبه جزیره کره خطاب به کمیته خدمات مسلح سنا: «لغو رزمایشها یکی از درخواستهای کره شمالی بود. لغو این رزمایشهای نظامی باعث تحقیر ارتش آمریکا در شبه جزیره شده اگر چه این اقدام ریسکی محتاطانه بود تا شاید کره شمالی برنامه هستهای خود را کنار بگذارد...
توانمندی متعارف و هستهای کره شمالی همچنان قابل توجه است و پیونگ یانگ همچنان تهدیدی قابل توجه برای آمریکا بهشمار میرود.»(فاکس نیوز)
ممکن است گفته شود، علت موفقیت کره شمالی در این مذاکرات، ریاست جمهوری فرد احمقی مثل ترامپ بر آمریکاست. که در پاسخ باید گفت، اگر این استدلال را هم درست بگیریم، در این که ما درس عبرت
کره شمالی شدیم، خللی ایجاد نمیشود. ممکن است مثل سابق، با استناد به یکی دو جمله از این وجیزه دوباره بنویسند که کیهان به سمت کره شمالی غش کرد که اینجا هم میگوییم، موضوع اصلا «کشور» نیست، «روش» مذاکره است. نه فقط ما که هر آدم عاقلی به سمت روشی میرود که نتیجه بدهد ضمن این که وضعیت کشور عزیزمان ایران اصلا قابل مقایسه با کره شمالی نیست. ایران کجا کره شمالی کجا؟ بحث بر سر استقبال از روشهای منطقی و عقلانی است حالا این روش از سوی هرکسی که میخواهد استفاده شود.
ما مخالف مذاکره و گفتوگو نیستیم. مذاکره زمانی که معنایش «مذاکره باشد» عالی است و باید هم وارد آن شد. به شرطی که فوت و فن مذاکره را هم بدانیم. مذاکره زمانی «بد» و «خطرناک» است که مثلا در میانه جنگ باشیم و موضوع مذاکره سلاح و توانایی نظامیمان باشد و حریفمان هم کشوری به غایت بدعهد باشد. آمریکا طی دو سال گذشته سوای از برجام، زیر چند تعهد بینالمللی زده است؟ ضمن اینکه موضوع مذاکره «موشکهای آمریکا» که نیست موشکهای ایران است. آیا قرار است در این مذاکرات بر تواناییهای موشکیمان اضافه شود؟!
ممکن است بگویند با این مذاکرات توانستیم آمریکا را منزوی کنیم. یا همه دنیا فهمیدند، آمریکا قابل اعتماد نیست. که در پاسخ باید گفت، اگر به این نتیجه رسیدید و دنیا را هم به این نتیجه رساندید که آمریکا قابل اعتماد نیست، پس این همه اصرار برای مذاکره مجدد برای چیست؟! ضمن این که، مگر هدف از مذاکره منزوی کردن آمریکا بود؟ هدف اعلامیِ طرفداران مذاکره با آمریکا آیا چیزی جز گشایش اقتصادی بود؟!
وضعیتی که امروز در آنیم، نتیجه همین شکل مذاکره کردن است. امروز برجام هست، اروپا هم به ما میخندد، آمریکا هم (به زعم مدعیان اصلاحات)، منزوی شده و نمیتواند در شورای امنیت علیه ما جو سازی کند، قطعنامهای هم علیه ما صادر نمیشود. خب اینها همه خوب و عالی. اما نتیجه؟ آقایان! دلار در همین فضای دوستی و اعتماد! به مرز 20 هزار تومان رسیده. برجام و مذاکره و خنده و حمایتهای زبانی که قادر به کنترل قیمت سیب زمینی و گوجه فرنگی نباشند به لعنت خدا هم نمیارزد، میارزد؟!
معتقدیم، وضعیت اقتصادی امروز، حاصل برجام است. برجام فقط توان هستهای کشور را نگرفته، اراده برخی مسئولین را هم گرفته است. حقیقتا عجیب است که با وجود این همه خسارت، امید برخی هنوز به برجام است. امید به چیزی که مرده، نتیجهای بهتر از چیزی که در آنیم نباید داشته باشد. «انفعال» دولت شاید به دلیل همین امید واهی باشد. امید همیشه هم خوب نیست. باید دید به چه امید بستهایم؟ برای این که عمق افتضاح را متوجه شویم کافی است به یاد داشته باشیم، تا همین چند ماه پیش دعوا بین اصلاحطلب و اصولگرا بر سر این بود که دولت دهم دلار را 3000 تومان به روحانی تحویل داد یا 3300 تومان(اختلاف بر سر 300 تومان بود) اما امروز بحث بر سر افزایش لحظه به لحظه قیمت دلار است. افزایش 2000 تومان 2000 تومان دلار. بحث بر سر دلار18 هزار تومانی است! امروز بحث از چرایی انفعال دولت و بیتوجهیاش به راهکارهای عملی کارشناسان اقتصادی است. بحث بر سر این که، با وجود آگاهی دولت از تاثیر شبکههای بیدر و پیکر اجتماعی در دامن زدن به آتش این فتنه اقتصادی و امنیتی، چرا هیچ ارادهای برای مهار آن دیده نمیشود؟ مگر با مدیریت همین شبکههای اجتماعی دلار شبانه و در تعطیلی بازار و صرافیها، افسار پاره نکرد؟ امید به برجام تا آنجا اراده را از برخی مسئولین گرفته که، با وجود آگاهی از تاثیر این شبکههای بیدر و پیکر کنترلشونده از آن طرف آب، ارادهای برای سر و سامان دادن به آن را هم ندارند، ارائه راهکارهای دقیق علمی برای مهار افسار ارز پیشکش.
جعفر بلوری
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
روی دیگرِ ماجرای اهواز
بسمالله الرحمن الرحیم
یادداشت مدیر مسئول
با اینکه مسائل مطرح شده در مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل و دیوانگیهای ترامپ و سخنرانی منطقی و افشاگر رئیسجمهور روحانی در نیویورک، چند روزی بر حادثه تروریستی اهواز سایه افکند، اما این حادثه به ویژه از بعد مهم ریشه یابی نباید به فراموشی سپرده شود.
به خاطر مقابله سریع با تروریستهائی که رژه نیروهای مسلح را در اهواز به خاک و خون کشیدند، قطعاً باید نیروهای عملکننده تحسین شوند. به دلیل پیدا کردن سرنخ حادثه و دست یابی به خانه تیمی تروریستها و دستگیری تعدادی از عوامل این جنایت، قطعاً باید نیروهای اطلاعاتی و امنیتی را تشویق کرد. علاوه بر اینها همانطور که بزرگان نظام تاکید کردهاند، به سران این جریان تروریستی و عقبههای آنها و حتی حامیان خارجیشان نیز باید گوشمالی سختی داده شود. در اینها هیچ تردیدی وجود ندارد. نام بردن از دولت عربستان و امارات به عنوان پشتیبانان مالی و تسلیحاتی تروریستهائی که در اهواز جنایت آفریدند نیز لازم است. آمریکا را حامی تروریستها دانستن نیز سخن درستی است. اینها همه صحیح است ولی فقط یک روی سکه است. روی دیگر سکه را هم باید دید، همان عامل مهمی که اگر دیده و معالجه شود، ماجرا ریشه کن خواهد شد و اگر همچنان مغفول بماند چیزی تغییر نخواهد کرد.
روی دیگر سکه این است که در خوزستان، برای اشتغال، برای رفع فقر، برای عمران و آبادانی، برای رفع تبعیض و برای حل مشکلات آب و هوائی و دهها مشکل ریز و درشت دیگر اقدام قابل توجهی نشده و همین کوتاهی زمینه را برای گوش دادن به پیامهائی که از آن سوی مرزها به ویژه باندهای تبهکار سلفی و وهابی میرسد آماده ساخته است.
از جوانها و نوجوانهای از تحصیل بازمانده و جویای کاری که نه بودجهای برای ادامه تحصیل دارند، نه شغلی و نه درآمدی که شکم آنها را سیر کند، چه انتظاری غیر از تبدیل شدن به گوشهای شنوائی برای تبلیغات گمراهکننده بوقهای سلفی و وهابی آنهم هنگامی که با دلارهای بادآورده نفتی سرازیر شده از جیبهای گشاد آل سعود و آل نهیان و آلهای دیگر همراه است میتوان داشت؟ مگر به این فرموده معصوم که «کادالفقرانیکونکفراً» باور ندارید؟ اگر قبول دارید که وقتی فقر از یک در وارد خانهای شود ایمان از در دیگر همان خانه خارج میشود، پس نباید حتی لحظهای در حل معضلات مردم خوزستان به ویژه مسائلی از قبیل بیکاری و فقر و بازماندن از تحصیل تردید و غفلت و کوتاهی نمائید.
به آگاهی حضرات مسئولین نظام جمهوری اسلامی میرسانم که وهابیها و سلفیها با توزیع دلارهای نفتی شان سالهاست که درحال سربازگیری در خوزستان هستند. بدون تعارف باید این واقعیت را گوشزد کنم که ما نیز با غفلت هایمان و با کم کاریها و بیتوجهی هایمان به فقر و بیکاری و دیگر مشکلات مردم خوزستان، در موفقیت وهابیها و سلفیها برای سربازگیری از میان جوانان و نوجوانان بازمانده از تحصیل و جویای کار خوزستان سهیم بودهایم و هستیم. ما باید قبل از همه خود را سرزنش کنیم که چرا به این واقعیتها توجه نکرده و به وظایف خودمان در قبال این مردم عمل نکرده ایم. مردم خوزستان، نجیب، با ایمان و به اسلام و نظام جمهوری اسلامی وفادارند. این مردم همان مردمی هستند که در هشت سال جنگ تحمیلی وفاداری خود را به کشور و اسلام و نظام جمهوری اسلامی به اثبات رساندند. به پاس همین استفامت و پایداری هم که بود بر مسئولین نظام جمهوری اسلامی واجب بود برای حل معضلات این مردم اولویت قائل میشدند و اجازه نمیدادند فرصتی برای وهابیها و سلفیها جهت سربازگیری از میان جوانان این خطه فراهم شود.
روزنامه جمهوری اسلامی در سالهای 92 و 93 و 94 بارها در قالب مقاله و گزارش درباره این خطر هشدار داد ولی افسوس که حضرات مسئولین آن را جدی نگرفتند. اکنون نیز راه ریشه کن ساختن این جریان خطرناک، فقط توجه جدی و عملی به محرومیتهائی است که بستر رشد این انحرافات است. اگر میخواهیم در خوزستان هیچ گوش شنوائی برای گروهک یا گروهکهای تروریستی نباشد، تنها راه این است که برای ریشه کن ساختن فقر و بیکاری و محرومیت از این استان اولویت و فوریت قائل شویم.
***************************************
روزنامه خراسان**
سودای ناپلئونی ماکرون
امیر مسروری
خبر حضور وزیر دفاع فرانسه در پایگاه این کشور در امارات شاید در نگاه اول برای کسانی که با پایگاه های نظامی حاشیه خلیج فارس آشنایی دارند موضوعی تکراری باشد. انگلیس، فرانسه، آمریکا و بسیاری از اعضای ناتو در کشورهای حاشیه خلیج فارس حضور نظامی دارند و در فصل های مختلف شاهد سفر وزیران دفاع این کشورها برای سرکشی به این پایگاه ها هستیم. اما برای کسانی که تحولات یک سال گذشته را دنبال می کنند، این بازدید پیام های دیگری را به دنبال داشت. چند ماه قبل و با آغاز عملیات ائتلاف سعودی برای اشغال الحدیده، یک گردان نیروی نظامی تکاور فرانسوی در این عملیات حضور داشتند که تلفات سنگینی متحمل شدند.
این تنها حضور نظامی فرانسوی ها در منطقه نیست. سال گذشته نیز خبری مبنی بر کشته شدن یک تکاور فرانسوی در نوار مرزی عراق و سوریه منتشر شد که نشان می دهد فرانسوی ها بدون هماهنگی با دولت مرکزی در بغداد یک گروهان نیروی ویژه را در مرز سوریه و عراق مستقر کرده اند و در حال انجام عملیات های خاص هستند.
پیش از این نیز فرانسوی ها با تاسیس یک پایگاه نظامی عملا اولین کشور اروپایی بودند که در سوریه بدون اجازه دمشق ورود کردند و دست به تاسیس پایگاه نظامی زدند. این پایگاه که در شمال سوریه قرار دارد از پایگاه های مهم نیروهای نظامی حاضر در سوریه است. حملات جنگنده های فرانسوی در رهگیری و هدف قرار دادن عناصر داعش در عراق و سوریه و شلیک موشک علیه اهداف دولت مرکزی سوریه و نیروهای هم پیمان از دریای مدیترانه دیگر اقدامات فرانسوی ها در طول یک سال گذشته است. نباید فراموش کرد فرانسه در ماه های گذشته حجم تجارت تسلیحاتی خود را در منطقه غرب آسیا افزایش داد و دو بازار عربستان و امارات را پس از فروشندگان سلاح های آمریکایی تسخیر کرد. علاوه بر تمام موارد فوق، حضور نظامی فرانسوی ها در افغانستان و افزایش نیروی نظامی در این کشور همانند آمریکا نشان از عزم جدی پاریس برای کنشگری امنیتی در غرب آسیا دارد.
راهبرد آمریکا خروج از غرب آسیا و استقرار در شرق آسیا تا سال 2020 است. آمریکایی ها مایلند هرچه سریع تر هزینه های حضور نظامی در غرب آسیا را کاهش دهند و برای مهار چین به سمت شرق آسیا بروند. پاریس می داند این خروج نیاز به آلترناتیو دارد و کشورهای منطقه ای بدون حضور نظامی آمریکا در معرض فروپاشی امنیتی قرار خواهند گرفت. بر همین اساس با افزایش حضور نظامی در این منطقه و استفاده از تاریخچه سیاسی پس از جنگ جهانی دوم و نفوذ در کشورهای غرب آسیا برآن است از این فرصت پیش آمده بهترین استفاده را داشته باشد. همه می دانند فرانسه در وضعیت بد اقتصادی قرار دارد و طرح فرگزیت (جدایی فرانسه از اتحادیه اروپا) به یک چالش جدی برای احزاب سیاسی این کشور تبدیل شده است. ماکرون نیز دریافته برای جذب سرمایه های سرگردان چاره ای جز دوشیدن کشورهای حاشیه خلیج فارس ندارد و برهمین اساس باید با استفاده از فضای ایران هراسی به وجود آمده توسط آمریکا، بهره خود را از این فضا ببرد. سفر وزیر دفاع فرانسه به امارات در همین راستا قابل تحلیل است. امارات حالا یکی از وارد کنندگان اصلی سلاح از فرانسه شده و علاوه بر هواپیمای نظامی و غیر نظامی، سلاح های مختلف انفرادی، ماشین های سبک و سنگین، ناوچه های جنگی و خودروهای رزمی را در فهرست خرید از پاریس قرار داده است. ماکرون مطمئنا می داند عربستان با افزایش 212 درصدی واردات سلاح نیازمند حمایت امنیتی و سیاسی دیگر عضو شورای امنیت است و برای دوران پسا آمریکا از منطقه، پاریس یک شریک راهبردی برای ریاض محسوب می شود. فرانسه هم اکنون رتبه ششم جهان را در صادرات تسلیحات به نام خود زده و بیش از 6 درصد سهم بازار سلاح جهان را در اختیار دارد.
به نظر می رسد باید «ماکرون» را یکی از مهم ترین روسای جمهور فرانسه در عصر معاصر دانست. او توانسته با جذب و همراهی افکار عربستان، امارات و حتی اردن و دیگر کشورهای عضو اتحادیه عرب و حاشیه خلیج فارس، تلاش خود را برای افزایش سطح راهبردی در منطقه به کار گیرد و موفقیت هایی نیز به دست آورد. فرانسه می داند ماکرون سودای ناپلئونی دیگر را در سر دارد و این ریسک یا در تمام ابعاد فرانسه را نجات می دهد یا همچون آمریکا چیزی جز هزینه کردن از جیب شهروندان کشورش برای فرار از منطقه، دستاوردی نخواهد داشت.
***************************************
روزنامه ایران**
اقدامات امیدزا کدام است؟
با اطمینان میتوان گفت که هدف مرحلهای و کنونی چند کشور مخالف و دشمن ایران، فشار بر مردم از طریق ایجاد اختلال در وضعیت اقتصادی کشور است. باید پذیرفت که مشکلات اقتصادی ریشه سیاسی هم دارد، هرچند این بدان معنا نیست که برای حل مسائل سیاسی باید ابتدا اقتصاد را رها کرد. خیر. چنین نتیجهای درست نیست، بلکه برعکس باید هر دو را دوشادوش هم بهبود بخشید. بنابراین دولت و جناب آقای رئیس جمهوری میتوانند و میباید ستاد اقتصادی خود را بازسازی کرده و تحت مدیریت و سیاست واحدی ساماندهی نمایند.
سخنرانی آقای روحانی در سازمان ملل متحد نشان داد که اگر از منطق قابل قبول هر حوزهای استفاده کنیم، در آن حوزه حرفهایی برای گفتن و جلب نظر مخاطب داریم و اثرات مثبت آن نیز آشکار خواهد شد. اکنون نوبت بازسازی تیم و ستاد اقتصادی است. وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه و وزارت صمت چهار رأس این مربع اقتصادی هستند که باید بهصورت یک هرم درآیند و رأس پنجم آن، قله هرم باشد، یا آنکه یکی از این چهار رأس، ارتفاع گرفته و نقش هدایتگر را ایفا نماید. شاید ایفای این نقش از سوی شخص آقای رئیس جمهوری مشکل باشد چرا که کشور بجز مسأله اقتصادی با مشکل سیاست داخلی و سیاست خارجی نیز مواجه است که در این دو زمینه نیز باید مدیریت متمرکزی تعریف شده و خط مشی روشنی تهیه و اجرا شود و اضافه بر همه اینها، تحرک بخشیدن به دولت و نظام اداری کشور، به نحوی که در برابر هر اقدام و اتفاقی واکنشی سریع و منطقی نشان دهد نیز ضرورت دارد.
در هر حال مردم را باید نسبت به آینده امیدوار کرد. میان اقتصاددانان اتفاق نظر است که وضعیت امروز نرخ ارز مطلقاً اقتصادی نیست، هرچند بخشی از افزایش آن ناشی از عوامل و متغیرهای اقتصادی بوده است، ولی بخش مهمتر آن ریشه در مسائل روانی و نیز کیفیت امید مردم به آینده دارد. نمونه روشنتر در تأیید این ادعا، شتاب غیرقابل قبول مردم در خرید برخی کالاها است. این وضعیت باید تغییر کند. دو اتفاق مرتبط با هم باید رخ دهد تا این شرایط بهبود یابد؛ اول از همه انجام اقداماتی است که مردم را نسبت به آینده امیدوار کند و دوم انجام کارهایی است که اعتماد مردم را جلب کند. هرچند امید و اعتماد به هم وابسته هستند، ولی در هر حال برای تحقق این دو هدف نمیتوان گفتاردرمانی کرد. مردم باید در عمل ببینند که نیروهای جدید که بری از هرگونه شائبهای هستند، در مصادر امور قرار میگیرند. با این کار هم امید و هم اعتماد جلب خواهد شد. همچنین باید برخی تصمیمات اقتصادی روشن و بدون تغییرات روزانه و هفتگی را اتخاذ کنند.
در خبرها آمده است که سازمان برنامه و بودجه در حال نهایی کردن بستههای حمایتی است تا آنها را به اجرا بگذارد. این اقدام لازمی است، ولی هرگونه برنامه حمایتی باید در ذیل یک چارچوب سیاستی کلانتر اجرا شود و در غیاب وزارت اقتصاد و نیز چالش موجود میان دولت با مجلس که شایسته شرایط کنونی کشور نیست، معلوم نیست که چنین بستههایی تا چه حد با استقبال نخبگان اقتصادی و حتی مردم مواجه شود. امروز حتی اگر سیاست درستی اتخاذ شود، کافی نیست، بلکه باید این سیاست درست را در میان جامعه و مردم جا انداخت و مردم را نسبت به آینده و اثربخشی آن امیدوار کرد.
نکته مهمتر دیگر که به طور طبیعی از هیچ کسی جز شخص رئیس جمهوری برنمیآید، هماهنگی میان قوا است. خوشبختانه با اختیاراتی که رهبر معظم انقلاب دادهاند، دست رؤسای محترم سه قوه برای اتخاذ تصمیمات سازنده و با قدرت اجرایی باز است. این نیز دریچه امید دیگری است که روی مردم باید گشوده شود. اگر مردم ببینند که قوای کشور متحد و یکپارچه و حامی سیاستهای اعلام شده هستند، نسبت به آینده امیدوارتر خواهند شد. در مقابل اگر ببینند که هر روز یک وزیر در صف و نوبت استیضاح است یا حتی میان مجریان و قوای گوناگون اختلاف نظرات جدی وجود دارد، محصول چنین وضعی زایل شدن امید است و هم نابود شدن اعتماد.بنابراین اگر به طور خلاصه بگوییم، امروز و این روزها، زمان اتخاذ تصمیمات مهم و لازم است. تصمیماتی که در گذشته نیز باید گرفته میشد، ولی اکنون و در شرایط تحریم، اتخاذ آنها را ضروریتر نموده است.
سیاستها و تصمیماتی که بتواند امید و اعتماد را در دل جامعه زنده کند، شکل دادن ستادهایی همفکر در حوزههای گوناگون بویژه اقتصادی از طریق به کارگیری نیروهایی جدید و پرتوان که منشأ امید و اعتماد مردم باشند. ایجاد هماهنگی حداکثری میان مدیران دولتی در قوه مجریه و جلوگیری از ناهماهنگیها و تنشهای موجود و حل آنها پیش از رسیدن به عرصه عمومی و بالاخره ایجاد هماهنگی میان قوای حکومتی از طریق اختیاراتی که داده شده است. پس از سخنرانی اخیر رئیس جمهوری در سازمان ملل، جوانههایی از رویش مجدد امید و اعتماد نزد مردم دیده میشود، باید آن را با اقدامات فوری در روزهای آینده تقویت کرد و این جوانه را به شاخههای امید و اعتماد تبدیل نمود.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
استانداردهای دوگانه؛ از حق وتو تا حقوق بشر و همه چیز
علی اشراق
اینکه امروز حق وتو به عنوان یک قانون بینالمللی شناخته میشود، عجیب است. عجیبتر اما اینکه کسانی از وجود چنین واقعیاتی در دنیا شگفتزده میشوند که آقا الان قرن 21 است، قانون جنگل که نیست! سوال این است: چه کسانی و طی کدام فرآیندها چنین تصویری را از دنیای معاصر برای ما ساختهاند تا از ورای آن، اینقدر کاریکاتوری به مسائل نگاه کنیم؟ چندی پیش تصویر جلد مجله تایم درباره فقر معلمان آمریکایی را در گروهی دوستانه به اشتراک گذاشتم. یکی از دوستان قدیمی و صمیمی برآشفت که:«فلانی بورسیه شده آمریکاست و تمام هزینههای تحصیل و زندگیشو میدن با بهترین امکانات. حالا شما این مطلب رو گذاشتی که معلمها اونجا حق و حقوق ندارن، واقعا خودت باور میکنی این اراجیف رو؟!» من در پاسخ توضیح دادم: ... جان، مجله تایم در خود آمریکا هم رسانه معتبری است و چند شاهد مثال دیگر هم برایش آوردم و ظاهرا قانع شد!
واقعیت این است که بخش قابل توجهی از دانش جامعه ما با واقعیات درباره موضوعات مختلف همخوانی ندارد. مشتری پیدا کردن رسانههایی که رسواترین دروغها را به صورت روزانه در فضای شبکههای اجتماعی منتشر میکنند، در همین فضا شکل میگیرد. علتالعلل این وضعیت را هم نمیتوان در دیروز و امروز جست. واقعیت این است که جامعه ما به مدت چند قرن از سوی روشنفکرانی خودباخته، تحقیر شده و دروغ شنیده است. یک بررسی دم دستی نشان میدهد مهمترین چهرههای روشنفکری دوره مشروطه اعم از میرزاملکم خان، فتحعلی آخوندزاده، عبدالکریم طالبوف و... عمیقا باور داشتهاند که برای رسیدن به پیشرفت، ما حتی باید الفبای زبان فارسی را کنار گذاشته یا آن را تغییر دهیم و به جای آن از حروف لاتین استفاده کنیم!
در سراسر دوره رژیم پهلوی و حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مریدان فکری این نوابغ(!) در کنار ما زیستهاند، کتاب نوشتهاند، روزنامه منتشر کردهاند، سایت خبری راهاندازی کردهاند، فیلم ساختهاند و همواره یک واقعیت تحریفشده از جهان را در اختیار افکار عمومی جامعه ایرانی گذاشتهاند. چنانکه اگر همین امروز کسی از وجود مشکلات اقتصادی فرضا در فرانسه یا دیگر کشورهای اروپایی در جایی حرف بزند، بسیار بعید است از سوی عدهای تکفیر و درهم کوبیده نشود. ما خودمان هم البته در دامن زدن به این تحریفها کم مقصر نبودهایم. یکی از مهلکترین اشتباهات در همین زمینه، باد کردن افراد بیسواد و معرفی غیرمستقیم آنها به جامعه در قامت مرجع مسائل مختلف بوده است. دنبال کردن پستهای سلبریتیها در شبکههای اجتماعی از سوی رسانههای رسمی و بازتاب مکرر آن، یکی از همین اشتباهات کشنده و فراگیر است؛ اشتباهی که منجر به آن میشود تا یکی از همین سلبریتیها پستهای خود را به صورت کتاب چاپ کرده و با قیمت ناقابل 300 هزار تومان به بازار هم عرضه کند! ما توجه نداریم که تغییر مقیاس آدمها، منجر به تغییر مقیاس واقعیات، بلکه منجر به تغییر اشتباهی تاریخ میشود. فرضا حق این بود که فردی چون میرزاملکم خان برود در انگلیس و حداکثر دژبان گاراژ اسبهای سلطنتی شود، نه اینکه امثال او برای ما از لزوم «وجوب اصلاح خط اسلام!» شعر ببافند. حالا هم سلبریتیها را باید در همان حد خودشان نگه داشت و آنها را بیهوده باد نکرد. فضای رسانهای سلبریتی زده، پر میشود از خبر اعدام یک تروریست تابلودار، ولی جنایت اهواز در آن گم میشود!
بگذارید به ابتدای بحث بازگردیم. روی دیگر وجود حق وتو در قرن 21، همین است که دلقکهایی چون البهلوی، مسیح علینژاد، زم، آن دلقک دیگر، من و تو، بیبیسی و صدای آمریکا هم مدعی حقوق بشر شدهاند! وقتی افراد و رسانههایی که علنا مروج خشونتطلبی در جامعه ایران هستند، علم حقوق بشر را در دست بگیرند، باید هم شهادت شهدای مدافع حرم دیده نشود. سلبریتیها اما پیش از این در موارد متعدد دیگر هم استاندارد دوگانه و دروغین خود را در مسائل انسانی نشان دادهاند. باز اینجا بد نیست از کمپین چند سال قبل همین دوستان در جریان حمله رژیم غاصب صهیونیستی به غزه یاد کنم.
کمپین «کشتن همنوعانتان را متوقف کنید!» که در آن مقطع توسط اصغر فرهادی، کارگردان اسکارگرفته سینمای ایران در فضای مجازی به راه افتاده بود، اقدام به انتشار تصاویری میکرد که هیچ ارتباطی با موضوع کشتار فلسطینیان نداشت! و در موضعی دوپهلو تنها خواستار توقف کشتار همنوع شده بود؛ نمایشی مبتذل، بدون در بر داشتن هیچگونه هزینه و ریسک سیاسی، آن هم فقط محض کسب پرستیژ روشنفکری! همان روزها البته خبرنگار باوجدانی در تقبیح این عمل بیخاصیت نوشت: «آدم ناخودآگاه فکر میکند دوستان حتی در انتشار تصاویر معترضشان فکر رویارویی با مأمور روادید در فرودگاه جان افکندی نیویورک را هم در سر داشتهاند!» این است واقعیت دنیای ما.
***************************************