روزنامه کیهان **
حسینی بمان و حسینی بمیر
... إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً1
چهل روز از مصیبت عاشورا میگذرد، نه 1379 سال. عاشورا نه هر سال که روزبه روز تکرار و تازه میشود و خون، به رگهای بریده میدواند. اصلاً خون حسین(ع) میجوشد و خشکیدنی نیست، مثل داغی که با شهادتش بر دل و جگر آزادگان و جوانمردان افتاده و فسردنی نیست. گویی خون او در رگهای همه مظلومان است و این اصلاً عجیب نیست. مگر نه اینکه او خون خدا و پسر خون خداست؟ و مگر نه اینکه انسانها روح و فطرتی خدایی دارند و از نفخه الهی معطرند؟ و مگر سخن حسین(ع) را همه نمیفهمند و مردمان سیاه و سفید و زرد و سرخ و زن و مرد و شیعه و غیر از آن، همه در برابر عزت و مظلومیتش تعظیم نمیکنند؟ واقعیت اینست که حسین فراتر از اندیشههاست. او بر زمان است نه در زمان و نه محصورِ در مکان. حقیقت است که حسین، حقیقت حیات و هستیِ هستی است و زندگیِ بیاو، عطر بیبو و چراغ بیسوست و عبثی تو در توست.
حسین بن علی علیهالسلام ریسمان نجاتی است که یوسف جانهای گرفتار آمده در چاههای گمراهی و ضلالت را بیرون میکشد و به حشمت و سعادت میرساند. نورافکن هدایتی است که سیاهچال دنیا را میتوان با نورش منور کرد و راه از چاه بازشناخت و از هول و هراس و هوی و هوس رهید. حسین مونس دلهای غمگین است و زمزمه نام او آرام بیقراران. با او زندگی زیباست و بیاو طاقت فرسا. حسین اصل آرامش است و این تلاطمها که میبینید برای رسیدن به اوست. او کشته شد تا بندگان خدا راه را از بیراه بشناسند و از جهالت و حیرانی گمراهی برهاند. عشق او محور الفت است و «حبالحسین» است که «یجمعنا». هرکه مسافر کشتی اوست در جمع یاران است و بریده از اغیار. صاحب کشتیِ سریع و وسیع نجات است و هنوز هم صدای مهربانش به گوش میرسد که در تلاطم امواج کوه پیکر مصائب و مشکلات و فتن فتانانِ این دارِ مکافات، ماندگان و درماندگان را به لهجهای صمیمی و مهربانانه صلا میدهد که « يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرين»2
چهل روز از شهادتش میگذرد و هنوز دلمان دنبال او میگردد. در هر مصیبتی برای او میگرییم و در هر مشکلی به او پناه میبریم. مردم خداجو، آب خوردن خود را نیز به نام این ناخدا با گره بستهاند، برخلاف کدخداجویان که بهاشاره کدخدایانِ نادرست چشم دارند و نمیدانند که دنیا از آنِ حسین است و لشگر اول دنیا لشگر پیاده نظام اربعینی حسین است. اربعین را نگاه کنید و از این عزت، بال بگیرید.20میلیون خونخواه و عاشق حسین در سرما و گرما و بیاذن هیچکس و با امید به خدا، دهها کیلومتر را پیاده طی میکنند، برای چه؟ این عجیب نیست؟ حتماً عجیب است و اصلاً حال و روز این روزهای دنیا، طبیعی نیست. دوستان حسین حق دارند که حسین را امام خود بدانند و دشمنان نیز حق دارند که بترسند. بنی اسرائیل را ببینید که از تورقوز آباد ما هم میترسد. پریشانی آمریکا را ببینید که با میزی پر از گزینههای سوخته، در قرن 21، به روش اعراب جاهلی در شعب ابیطالب، میخواهد ایران را متوقف کند و نمیداند که خدای موسی و محمد(ص)، دوباره اراده کرده است که اینبار مردم مؤمن ایران را از نیل خروشان و شِعب سوزان، گذر دهد و به قلههای افتخار و آرامش برساند.
دشمن حق دارد که بترسد. آلسعودی که تمام تلاشش این است که گاو شیرده خوبی باشد را بنگرید که جواب قلم را چگونه با اره میدهد. میانمار را و یمن را و افغانستان را و... ببینید و ارتش آفت خورده نیجریه را بنگرید که چگونه شرفش را به سرطانِ صهیون میفروشد و عزاداران شریفِ حسینی را سفاکانه و دستپاچه به خون میکشد و کینه بر کینه ما میافزاید و عشقمان به مردم مظلوم نیجریه را میافزاید. خدای مردم نیجریه بزرگ است و نظاره گر. او برکت میدهد و مردم نیز دانستهاند برای درِّ ثمین و سمین اسلام و آزادی باید هزینه داد. مثل مردم ایران که کوله باری پر از افتخارات و هزینه و وظیفه بر دوش دارد. ابلاغ «حسینی بمان یا حسینی بمیر». این رمز حیات است و راز ممات دشمن. و تکرار و تکرار و تکرار تاریخ. ندیدیم که خدا چگونه بلالِ «اَحد اَحد»گو را از زیر پای ابوجهل و ابوسفیان بیرون کشید و در بالای کعبه به اذان گفتن گمارد؟ نشنیدهاند که عاقبت نمرود و فرعون و قارون چه شد؟ نفهمیدند یزید مُرد و این حسین است که هنوز زنده است و پرچمش افراشته؟ کربلا امروز مرکز عالم است و 20 میلیون میهمان و زائر دارد، گور یزید کو؟
کاروان اربعین رفتهها از کربلا بازگشتند و بوی حبیب را میرسانند. خوشا به سعادتتان و مرحبا به عزمتان. حجتان قبول و سعیتان مشکور که فرموده اند «زیارت حسین ثواب هزار هزار تمتع و عمره مقبول دارد و زائر حسین با خدا در عرش ملاقات کرده است و با رسولش مصافحه نموده است.» یالیتنا کنا معکم فنفوز معکم فوزا عظیماً. اربعین امسال 20 میلیون حسینی در عراق داشت و میلیونهای دیگر در خیابانهای تهران و ایران و هند و پاکستان و آذربایجان و سوریه و اروپا و... آخ از جگر پرخونمان برای مظلومین نیجریه و یمن. نفرین بر اول و آخر آن آزادی که منادیاش آمریکا و انگلیس و منبع مالیاش آلسعود خبیث است. که نتیجهاش کودکان شکم به پشت چسبیده یمنی و پیکرهای غرق به خون عزاداران نیجریهای و مردم کباب شده میانمار و جنازه مفقود شده روزنامه نگار منتقد است. و نتیجهاش سکوت خفت بار مدعیان آزادی و حقوق بشر و جریان آزاد اخبار و اطلاعات است. و نتیجهاش توجیه احمقانه نظم نوین آمریکایی توسط غربزدگان است.
راهپیمایی بینظیر و عجیب اربعین به خاطر احساس خوف و خطر نظام سلطه از این خیزش و حرکت عظیم اسلامی بایکوت میشود. راهپیمایی بازگشت فلسطینیان نیز. جنایات آلسعود در یمن و قتل خاشقچی، با رشوه عربستان به سازمان ملل و آمریکا مسکوت میشود. پیشرفت و موفقیت انقلاب اسلامی تحت تأثیر بیتدبیریهای دولت، معکوس منتقل میشود. جنایت تروریستها در اهواز مقلوب گفته میشود و... به جای همه اینها بر تحریمهای 13 آبان به گونهای تبلیغ میشود که ترسوها و کاسبان تحریم، تا میتوانند از مردم ایران امتیاز بگیرند و به دشمن بدهند. برجام را به غیر از قولهای محرمانه، با زور رسانه به مردم تحمیل کردند تا حتی مشکل آب خوردن حل شود و همه تحریمها «بالمره» لغو شود و چون ابر ببارد و نتیجهاش تقریباً هیچ» و تورم بیسابقه و رشد 5 برابری ارز و سکه شد، حالا FATF و ملحقاتش بماند که نه رئیسجمهور و نه وزیر خارجه و نه متولی خارجی آن «هیچ تضمینی برای بهتر شدن اوضاع با تصویب آن» ندادهاند و به غیر از دشمنان باجگیر، رسانههای قلم به مزد و دلالان دهن به مزد هم به دنبال جوش دادن معامله هستند.
اینکه گفته میشود کربلا جاری است و دائماً در حال تکرار، همین است. درس واقعی کربلا «هیهات مناالذله» و «مثلی لایبایع مثل یزید» است، و این از آن قماش نیست که پارسال درس مذاکره باشد و امسال به ایستادگی رسیده باشد. تأکید بر زیارت بامعرفت سیدالشهداء که پاداشهای بیشمار و حیرت آور دارد، موضوعی احساسی یا تعصبی کورانه نیست، تأکید بر شناختن دلایل و مشخصات قیام اوست وگرنه در صفحات خوانده و ناخوانده تاریخ کم نبودهاند مظلومینی که به سختی کشته شده و خانوادهشان به اسارت رفتهاند. آنچه قیام حسین بن علی(ع) را از همه قیامهای تاریخ متمایز و مانا کرده است، مشخصات آن است که از هر لحاظ اسوه نموده، تمام ویژگیهای ممتاز الگوی احسن را با بالاترین امتیاز از آن خود کرده و قاعده مکرر در مکرر تاریخ را برای نسلهای بعد از خود رمزگشایی نموده است. اینکه فرمود مرگ خونین بهتر از زندگی ننگین است و ذلت از عزتمندان به دور است به همیناشاره دارد که مبادا آزادهای، شرافت و عزت خود را به امثال یزید و به قیمت ناچیز بفروشد.
درس عاشورای حسینی درس استقامت است. یعنی هرقدم که عقب نشستی دشمن جلو میکشد و هرچه به خواستش گردن نهادی، بهانه جدید میگیرد. در دوران پس از امیرالمؤمنین علی(ع)، از حسن بن علی(ع)-
بتشکن روز سخت جمل- شجاعتر و آگاهتر و بابصیرتتر کیست؟ مگر کید معاویه را با مردم سست عنصر، در میان نگذاشت آنها را از صلح و سازشِ با او برحذر نداشت؟ و مگر بعد از صلح تحمیلی، همان نشد که او گفته بود؟ مگر معاویه عهدنامه را پاره نکرد و زیرپا نگذاشت؟ و مگر آمریکا با برجام، غیر از این کرد؟ قیام سیدالشهداء تکمیل درسی است که امت لرزان و ترسان، از امیر مؤمنان و حسن بن علی علیهمالسلام نیاموخته بودند. اگر به تحریک عمروعاصها واشعثها در صفین، شمشیر مالکاشتر را از خیمه معاویه دورنکرده بودند و اگر امام حسن را یاری میکردند، تاریخ با خون حسین شرمنده نمیشد. درس حسین علیهالسلام این است که اگر امتی از دستور امامش، سرپیچاند، به ذلت کوفه بیعلی و مدینه بیحسن و جهان بیحسین، گرفتار میشوند. مسئولین باید بدانند که 13 آبان روز به ذلت کشیدن آمریکا توسط مردمانی است «كه به پروردگارشان ايمان آورده و بر هدايتشان افزوديم.»3
محمدهادی صحرایی
1- سوره کهف، آیه 13
2- پسرم، با ما سوار شو و با کافران مباش. سوره هود، آیه 42
3- سوره کهف، آیه 13
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
حماسه راهپیمایی عاشقان حسینی به سوی کعبه دلها برگزار شد و میلیونها زائر اربعین از 60 کشور جهان به میعادگاه عاشقی و کربلای معلی رسیدند تا در اربعین 97 با شعار «حب الحسین یجمعنا»، حماسه حضور را به نمایش عاشقی منتظران ظهور پیوند بزنند.
در این هفته مسیر 80 کیلومتری نجف به کربلا به میعادگاه عاشقانی تبدیل شد که از هر گوشه دنیا خود را به جاده بهشت رسانده بودند تا با پیوستن به رود خروشان منتظران ظهور، بزرگترین اجتماع مذهبی دنیا را به پا دارند و الحق که سنگ تمام گذاشته و تصویر تمام عیاری از اخلاص را به نمایش گذاشتند.
عراقیها هم در این بیست روزی که پیاده روی بزرگ اربعین حسینی در این کشور جریان داشت با تمام وجود وارد عرصه خدمت رسانی شده و با هر آنچه که داشتند به میدان آمدند و از همه مهمتر اینکه آغوش خود را صمیمانه گشودند. شاید آنها که به کربلا رفتند، این سخاوتمندی را به طور عینی تجربه کردند که عراقیها انگار همه هستی خود را نذر امام حسین علیه السلام کردهاند و آنقدر بزرگ منشانه و سخاوتمندانه از زائران استقبال و میهمان نوازی کردند که هیچکس احساس غربت و کمبود نکرد و همه به چشم خود، تجلی یک جامعه ایمانی مبتنی بر برادری، همدلی و صمیمیت را دیدند. واقعیت این است که این همه محبت و میهمان نوازی، غیرقابل توصیف و برقراری امنیت بیش از حد تصور، شایسته تقدیر است و باید آنرا به ملت عراق تبریک گفت.
در روزهای ابتدایی این هفته در جلسه علنی مجلس هر 4 وزیر پیشنهادی رئیسجمهور از مجلس رای اعتماد گرفتند و به این ترتیب بهارستان در جلسهای که تا پاسی از شب ادامه داشت، شبانه تعویضیهای پاستور را مورد تائید قرار داد و به این ترتیب انتظار میرود دولت با نیروهای جدید بتواند با تجدید قوای صورت گرفته، کاستیهای فراوانی را که در پیش رو دارد برطرف کند.
هر چهار وزارتخانهای که وزرایشان روز شنبه از مجلس رای اعتماد گرفتند، مستقیماً با حوزه اقتصاد کشور سروکار داشته و وظیفه دارند با تدابیر ویژه، به مشکلات حاد اقتصادی سروسامان داده و رنجهای اقتصادی مردم را برطرف نماید. اینکه این چهار وزیر چقدر از عهده انجام این مسئولیت و ماموریت بر میآیند، مطلبی است که باید در عمل آنرا نشان دهند ولی اینکه رئیسجمهور این 4 نفر را برای تصدی این وزارتخانهها در این شرایط حساس و پس از چند ماه بلاتکلیفی، انتخاب کرده و خود آنها نیز این مسئولیت را پذیرفته اند، لابد به این معناست که قدرت حل مشکلات اقتصادی را در خود سراغ دارند و باید این ادعا را در عمل به اثبات رسانده و مردم نیز در زندگی خود آثار بهبود وضعیت را لمس کنند.
در این هفته همچنین انتشار یک نامه جنجالی باعث ایجاد شوک در فضای اخلاقی جامعه شد. انتشار نامه سرگشاده در فضای مجازی که حاوی تحکم به ساحت مرجعیت بود بازخوردهای زیادی ایجاد کرد و واکنشهای شدیدی را نسبت به نویسنده نامه برانگیخت. متاسفانه در نامه مذکور، جایگاه فقاهتی یک مرجع تقلید وارسته مورد تعرض قرار گرفته و مورد عتاب واقع گردید ولی آنچه بیشتر مایه تعجب و حیرت شد، لحن دستوری آن بود که بینیاز از هرگونه توضیحی است. تخطئه یک مرجع تقلید به بهانه دیدار با شاگردان خود همراه با تهدید و تعیین تکلیف از موضعی قیم مابانه، با هر انگیزهای که انجام شده باشد، نتیجهای جز وهن حوزه و روحانیت ندارد. قطعاً اینگونه حرمت شکنیها علاوه بر اینکه حریمی را برای کسی باقی نمیگذارد، زمینه را برای سوءاستفاده مغرضان و دشمنان فراهم میسازد.
بنابر این باید همگان را به این نکته مهم توجه دهیم که بقای نهاد روحانیت و دوام جمهوری اسلامی در گرو رعایت اخلاق، به رسمیت شناختن اختلاف نظرها، پاسداشت حرمتها و پرهیز از تنگ نظریها و تحکمها و نگاههای از بالا به پائین است که باید بیش و پیش از همه توسط روحانیت رعایت شود.
هفته جاری گفته شد وعده اروپاییها برای گشایش کانال ارزی با ایران در مراحل پایانی قرار دارد و آنگونه هم که رئیس کل بانک مرکزی خبر داد، قرار است نوعی پیمان پولی دوجانبه میان اروپا و ایران ایجاد شود که شامل حوزه بانکی و نفتی میگردد. این همکاری در نشست هفته گذشته رئیس کل بانک مرکزی ایران با طرفهای اروپایی در بروکسل مورد بررسی قرار گرفت که براساس آن شرکتها و فعالان اقتصادی ایرانی و اروپایی به رغم خروج یکجانبه آمریکا از برجام، به تداوم روابط تجاری خواهند پرداخت و پرداختهای مالی را از طریق ایجاد این کانال انجام خواهند داد. علاوه بر این خبرهایی که از منابع آمریکایی منتشر شده نشان میدهد آمریکائیها به دلیل انزوای سیاستهای یکجانبه ترامپ، از امکان بیحد و حصر در جلوگیری از فروش نفت ایران و قطع سوئیفت مالی و بانکی برخوردار نبوده و مجبور هستند در مقابل واقعیت موجود در زمینه قبول تزلزل در سلطه آمریکایی بر معادلات جهانی سر فرود آورند.
البته در این میان نباید از تداوم توطئههای آمریکا برای ایجاد شکاف در همراهی اروپا با ایران غافل ماند هر چند که آنها از ابزار تهدید برای همسو کردن متحدان اروپایی خود علیه ایران ناامید شده باشند ولی سعی دارند برای تخریب تلاش ایران و اروپا در راستای ایجاد سازوکارهای لازم جهت حفظ برجام، از عوامل خود و گروههای فشار صهیونیستی در اروپا استفاده کنند که قطعاً اتهامات جدید تروریستی به ایران در دانمارک را باید در این راستا مورد ارزیابی قرار داد.
بررسی رویدادهای خارجی را با ادامه بازتاب رسوایی عربستان در قتل «جمال قاشقچی» روزنامهنگار منتقد رژیم ریاض، آغاز میکنیم. عربستان این روزها گرفتار بزرگترین بحران سیاسی در تاریخ خود شده است به شکلی که به نظر میرسد دلارهای نفتی هم نمیتواند دردی از حکام ریاض دوا کند. حکومت عربستان از ابتدای اقدام جنایتکارانه خود در این پرونده به دروغگویی پرداخت و تلاش کرد تا به این ماجرا سرپوش بگذارد ولی نه تنها اینگونه نشد بلکه این قضیه به یک آبروریزی بزرگ و رسوایی تمام عیار برای حکومت ریاض تبدیل گشت.
حکومت عربستان که در موارد مشابه، توانسته بود با برخورداری از حمایتهای متحدان خود در غرب، به راحتی اوضاع را تحت کنترل در آورد، این بار تبعات قتل قاشقچی آنچنان گسترده شد که این حربه دیگر کارگر نیفتاد و غرب از ترس کشیده شدن به این باتلاق رسوایی، به حمایت آشکار از ریاض وارد نشد و در عوض، با دریافت باجهای فراوان توصیه کرد ریاض صحنه سازی کند و مسئولیت قتل قاشقچی را به گردن چند عامل به اصطلاح «خودسر» بیندازد که همین طرح نیز اجرا شده است ولی با وجود گذشت نزدیک به یک ماه از قتل قاشقچی، نشانهای از کاهش انزجار جهانی از حکومت ریاض مشاهده نمیشود.
این هفته، موضع گیری جدید آمریکا در بحران یمن، شگفتی ناظران را برانگیخت. وزیر خارجه آمریکا به همراه وزیر دفاع آن کشور در اظهاراتی غیرمنتظره اعلام کردند واشنگتن خواهان فوری توقف درگیریها در یمن و آغاز مذاکرات است. پامپئو وزیر خارجه آمریکا گفت: زمان آن رسیده است اقدامات خصمانه در یمن متوقف شود. این اظهارات پامپئو، اندکی پس از سخنان جیمز ماتیس وزیر دفاع آمریکا مطرح شد که گفت: تمامی طرفهای درگیر در جنگ یمن باید طی 30 روز آینده پای میز مذاکره بنشینند.
روزنامه واشنگتن پست به نقل از ماتیس نوشت: همه طرفها باید ماه آینده مذاکراتی را شروع کنند که به توافق بینجامد.
خبرگزاری فرانسه به نقل از ماتیس نوشت که عربستان و امارات آماده ورود به این طرح هستند.
این اظهارات مقامات آمریکایی درحالی مطرح میشود که جنگ یمن را سعودیها با پشتیبانی و حمایت آمریکا آغاز کرده و آن را سه سال و نیم ادامه دادند و در جریان حملات وحشیانه خود هزاران یمنی را کشته، صدها هزار نفر را زخمی و یمن را به ویرانه تبدیل کردند. اکنون که سعودیها در باتلاق یمن گرفتار شدهاند و کمترین امکان توفیق در جنگ یمن را ندارند، اربابان آنها به تکاپو افتادهاند تا دامنه این رسوایی را جمع و جور کنند به خصوص اینکه ریاض در مخمصه تازهای گرفتار شده است.
این هفته، تحرکات حکام سازشکار و وابسته عربی برای نزدیکی به رژیم صهیونیستی، خشم ملت فلسطین و ملتهای مسلمان را برانگیخت. گروههای مبارز فلسطینی توجیهات سران سازش طلب عربی برای ایجاد رابطه با صهیونیستها را رد کرده و اعلام نمودند، از دولتهای عرب کمکی نمیخواهند بلکه از آنها میخواهند که از پشت به ملت فلسطین خنجر نزنند. پس از استقبال تعجب برانگیز عمان از نتانیاهو، سرکرده جنایتکار صهیونیست، امارات نیز میزبان وزیر ارتباطات رژیم صهیونیستی به همراه تیم ورزشی آن رژیم بود.
پس از آنکه ورزشکار رژیم صهیونیستی مدال طلا را کسب کرد سرود رژیم صهیونیستی در ابوظبی طنینانداز شد و حکام امارات با ذلت نشستند و تا پایان به سرود صهیونیستها گوش دادند. وزیر صهیونیست در اقدام تحریک آمیز دیگر، از مسجد شیخ «زاید بن سلطان» دیدار کرد. این اقدامات خیانت بار درحالی صورت میگیرد که صهیونیستها جنایات خود را شدت بخشیده و طی روزهای اخیر دهها فلسطینی را به خاک و خون کشیدهاند.
تردیدی نیست که تلاشهای هفتههای اخیر برای عادی سازی رابطه اعراب با رژیم صهیونیستی یک برنامه آمریکائی – صهیونیستی برای خارج ساختن این رژیم از انزواست. هر چند حکام مرتجع عرب در این طرح با پذیرش ذلت درحال بازی کردن در میدانی هستند که آمریکا طراحی کرده است، ولی ملتهای مسلمان به ویژه در کشورهای عربی این ذلت را نخواهند پذیرفت و برای مجازات این حکام مرتجع و وابسته قیام خواهند کرد.
* * *ٍ
تصحیح
در سرمقاله دیروز که تحت عنوان «مرثیهای برای اخلاق» به چاپ رسید، در آخرین جمله پاراگراف ماقبل آخر، عبارت «مردمی که باید مشمول گذشت، استغفار و طرف مشورت باشند» صحیح است.
***************************************
روزنامه خراسان**
«استراتژی ترس» برای انتخابات کنگره
امیرعلی ابوالفتح
با نزدیکتر شدن به زمان برگزاری انتخابات میان دورهای کنگره در آمریکا، ترس و بیگانه هراسی فضای سیاسی – اجتماعی این کشور را فراگرفته است. از یک سو، نفرت در آمریکا همچنان قربانی میگیرد و از سوی دیگر، مواجهه با بیگانگان به رمز موفقیت سیاسی در این کشور بدل شده است. در حالی که راست گرایان افراطی در آمریکا برای برخی از سرشناسترین چهرههای حزب دموکرات بستههای انفجاری ارسال کردهاند و در حمله به کنیسهای در شهر پیتسبرگ، بزرگترین کشتار یهودیان در تاریخ این کشور را رقم زدند، دونالد ترامپ، چند هزار سرباز را به مرز مشترک با مکزیک گسیل کرده است تا مانع ورود کاروان پناهجویان آمریکای لاتین به درون خاک آمریکا شود و همزمان از تغییر قانون تابعیت سخن به میان آورده است. دونالد ترامپ و متحدانش در جریان راست در آمریکا امیدوار هستند با دامن زدن به نگرانیهای امنیتی از ورود مهاجران غیر قانونی و با طرح ایدههایی مبنی بر مقابله با سیاستهای مهاجرتی، توجهات را از رشد روزافزون گروههای نژادپرست و بیگانه ستیز در این کشور دور کنند. البته دولت ترامپ و جمهوری خواهان برای به پای صندوق آوردن حامیان خود روی بهبود شاخصهای اقتصادی از جمله کاهش میزان بیکاری و رشد بازار سهام، حساب ویژه باز کردهاند. با این حال، به نظر میرسد این شاخصها برای آن دسته از رای دهندگان آمریکایی که به حزب دموکرات گرایش دارند یا این که خود را مستقل مینامند، چندان جذابیت ندارد. از این رو، ترامپ در تلاش است دولت خود را به قهرمان نجات ملت آمریکا بدل سازد تا بتواند در فضای هراسناک تهاجم پناهجویان خارجی و رشد مداوم " غیر خودیها " در آمریکا، هرچه بیشتر رای به دست آورد.
از این رو، ترامپ در مقام فرمانده کل نیروهای مسلح آمریکا دستور داده است که هزاران سرباز در مرز مکزیک مستقر شوند تا اجازه ندهند چند هزار زن و مرد، کودک و خردسال آواره از کشورهای آمریکای لاتین از مرز عبور کنند. این کاروان که گفته میشود حداقل هفت هزار تن را در بر میگیرد، هم اکنون با پای پیاده یا سوار بر هر آن چه که در دست دارند، در حال نزدیک شدن به مرز مشترک آمریکا و مکزیک هستند. پیش از این، برخی از پناهجویان برای ورود به خاک آمریکا با قانون غیر انسانی " تحمل صفر " مواجه شدند و فرزندانشان به زور از آنان گرفته شد. با این حال، اتخاذ سیاست مشت آهنین در قبال پناهجویان و مهاجران غیر قانونی از جانب دولت ترامپ نیز سبب نشد تا کاروانی چند هزار نفره قصد عبور از مکزیک و ورود به خاک آمریکا را از سر بیرون کند. قابل انتظار است که مواجهه طلایه داران این کاروان خسته و رنجور از پیاده روی چند هزار کیلومتری با سربازان تا دندان مسلح ارتش آمریکا چه فجایع انسانی را رقم میزند. البته وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده است که سربازان اعزام شده به مرز اجازه تیراندازی ندارند؛ با این حال، تلاش برخی پناهجویان برای عبور از موانع مرزی و بی توجهی به هشدارها، عواقب بسیار خطرناکی از جمله از دست دادن جان را به همراه خواهد داشت.
در عین حال، جدال با " غیر خودی "ها فقط در مرز مشترک میان آمریکا و مکزیک و آن هم در برابر تازه واردها در جریان نیست؛ بلکه رویکرد ضد مهاجرتی ترامپ شامل حال کسانی خواهد شد که قرار است در آینده پا به جهان بگذارند. رئیس جمهوری آمریکا چند روز مانده به زمان برگزاری انتخابات، در جهت جلب رضایت جریان سیاسی ضد مهاجران خبر داد که قصد دارد طی فرمان اجرایی، از اعطای تابعیت به کودکان تازه متولد شده از سوی والدین مهاجر جلوگیری به عمل آورد. برآورد میشود سالانه صدها هزار کودک از والدین دارای مدارک قانونی مهاجرتی، مهاجران غیر قانونی و حتی گردشگرهای خارجی در ایالات متحده متولد میشوند و بر اساس اصل خاک، به تابعیت این کشور در میآیند. ترامپ بارها از این قاعده انتقاد کرده و تولد فرزندان از والدین گردشگر خارجی را " توریسم بارداری" نامیده است. با این حال، اعطای تابعیت به افراد متولد خاک ایالات متحده آمریکا بر اساس متمم چهاردهم قانون اساسی این کشور مصوب سال 1868 به صراحت تضمین شده است.
اما مخالفان اصل خاک در اعطای تابعیت، متمم چهاردهم را شیوه مصالحه جویانه در کوران جنگ داخلی برای اعطای تابعیت به بردگان سیاهپوست آزاد شده بیان میکنند که صرفا برای حل مشکل این گروه از انسانهای ساکن ایالات برده دار جنوبی وضع شد. از نظر این گروه، توسل به متمم چهاردهم قانون اساسی به منظور اعطای تابعیت به هر فرد متولد خاک آمریکا، نوعی سوءاستفاده از قوانین از سوی خیل عظیم متقاضیان کسب تابعیت ایالات متحده در گوشه و کنار جهان به شمار میآید.
با این حال، پیچیدگی فراوان تصویب متممهای جدید قانون اساسی با هدف تغییر یا لغو متممهای پیشین، راه را برای کنار گذاشتن اصل خاک در کسب تابعیت و حرکت به سمت اصل خون ( اعطای تابعیت به فرزندان متولد شده از والدین آمریکایی) بسیار دشوار خواهد کرد.
درعین حال، تردیدی نیست که فرامین اجرایی ریاست جمهوری از توان نقض قانون اساسی و متممهای آن برخوردار نیستند و تلاش احتمالی دونالد ترامپ برای تغییر در شیوه اعطای تابعیت به کودکان متولد شده از سوی والدین مهاجر، به نبرد حقوقی شدیدی میان موافقان و مخالفان اصل خاک بدل خواهد شد که سرنوشت آن را در نهایت دیوان عالی فدرال تعیین خواهد کرد.
اما برای دونالد ترامپ و جمهوری خواهان که اکنون با کابوس واگذاری احتمالی کنگره یا حداقل، واگذاری اکثریت مجلس نمایندگان به حزب دموکرات مواجه هستند، نتایج تاثیر وعدههای ضد مهاجرتی بر رای دهندگان وحشت زده مهمتر از آن است که بخواهند به فرجام دعواهای حقوقی بر سر ضوابط اعطای تابعیت به خارجیها توجه کنند. با این حال، حتی اگر استراتژی ترس در نهایت به پیروزی ترامپ و یارانش در انتخابات پیش رو منجر شود، آمریکا را به مراتب بیش از هر زمان دیگری برای مهاجران و اقلیتها به مکانی ترسناک و غیر قابل زندگی بدل خواهد کرد.
***************************************
روزنامه ایران**
پرورشگاه چوپان دروغگو
عباس عبدی
تحلیلگر سیاسی
حساسیتهای ما در جامعه ایران مناسب یک جامعه ایدهآل و مطلوب نیست. در واقع نسبت به چیزهایی که باید حساس شویم و واکنش نشان دهیم، بیتفاوت هستیم، ولی در برابر مسائل کم اهمیت دیگر حساسیت داریم و رگهای گردنمان متورم میشود. مثل این است که در برابر یک بیماری ساده فوری واکنش نشان دهیم، چون درد و ناراحتی دارد. دردی که حس میکنیم. ولی در برابر علایمی که نشانهای از سرطان است و هیچ دردی هم ندارد خیلی بیتفاوت و بیخیال رفتار میکنیم. روشن است که پیشرفت بیماری اخیر بزودی فرد را از پا میاندازد ولی اولی دیر یا زود خوب میشود.
یکی از مسائلی که متأسفانه کمتر به آن توجه میکنیم، ایراد ادعاهایی علیه افراد و نهادها است بدون اینکه اثبات یا رد شود. ادعاهایی که میتواند اصل آن جرم باشد یا نباشد، ولی در هر صورت عوارض بد اجتماعی دارد.
یک روز میگویند فلان آقا چقدر پول از عربستان گرفته است، روز دیگر انواع اظهارات را علیه وزیر خارجه میکنند که فریادش را در میآورند. حالا میگویند که با فلان کشور و بهمان کشور در حال رایزنی و سازش هستند. یک روز میگویند، فلان مدیر دو تابعیتی است! همچنین میگویند 2500 گرینکارت را در جریان مذاکرات برجام گرفتهاند!! یک زمان گفتند فلان آقا در مراسم عروسی دخترش سکه ریخت روی سر عروس خانم، بعداً معلوم شد که آن آقا اصولاً دختر ندارد! کار به جایی میرسد که وزارت خارجه اعلام میکند که برای هزارمین بار ادعاهای فلان نماینده را تکذیب میکند!! این اتهامات و تخریبها به وفور مشاهده میشود.
وجود این اتهامات و عدم رسیدگی به آنها، موجب میشود که فضای جامعه بشدت غیراخلاقی و نامتعین شود. داستان چوپان دروغگو را همه خواندهایم. هنگامی که اتهامات ناروا رواج یافت و هیچ مرجعی هم به آنها رسیدگی نکرد، اعتبار ادعاهای درست هم از میان میرود و اگر حتی یک روز یک خبر درست منتشر کردند، کسی باور نخواهد کرد. در چنین جامعهای بصیرت و آگاهی اجتماعی از میان میرود، زیرا هیچ معیار معتبر و مستقلی وجود ندارد که درباره این اتهامات داوری نهایی کند و اگر نادرست است، گوینده مجازات شود و اگر درست است، فرد مورد اتهام پاسخگو شود.
فقدان رسیدگیهای سریع و بیطرفانه و نیز ضعف حقوقی ریشه چنین مشکلی هستند. تاکنون بارها و بارها شده که برخی از افراد و مطبوعات هر اتهامی را خواستهاند به دیگران زدهاند، ولی دریغ از یک مواجهه درست و قانونی با آنان. مواردی که اگر از سوی دیگران بود با اشد مجازات مواجه میشد. حتی اگر ایراد اتهامات مستند هم باشد با افشاگر برخورد میشود. نمونهاش میان روزنامه نگاران فراوان است. در گذشته بوده و این روزها هم شاهد تکرارش هستیم. ولی این تبعیض موجب تضعیف شدید اعتبار اظهارات و ادعاهای موجود در سطح جامعه میشود. مرز میان راست و دروغ از میان میرود. مرز میان گناهکار و بیگناه مخدوش میشود. مردم به همه بدبین میشوند، حتی افراد درستکار. همه در معرض اتهام قرار میگیرند، بدون اینکه مرجعی برای دادرسی و صدور حکم وجود داشته باشد.
مشکل مهم دیگر ضعف حقوقی است. حتی اگر موردی پیش آید که حکمی صادر شود به علت آنکه مجازات آن زندان و شلاق است، به طور معمول شاکیان رضایت میدهند و همین رضایت منشأ تجری و تکرار جرم میشود. بویژه اینکه اگر کسی بخواهد شکایت کند، چون پایان آن را میداند، کمتر وارد فرآیند دردسرآفرین شکایت میشود. راهحل این مشکل تغییر مجازات از شلاق و زندان به خسارت نقدی است. به این معنا که هر کس به دیگری اتهامی بزند، که نتیجه آن بدنامی دیگری باشد، باید با جریمه جبران خسارت کند و از آنجا که مردم پول خود را خیلی دوست دارند، سعی میکنند کمتر مرتکب چنین جرمی شوند. هزینههای دادرسی و وکیل نیز باید به عهده محکوم باشد. در جوامع غربی هزینههای سنگینی برای این نوع اتهامات بیمدرک در نظر میگیرند و لذا هر فرد یا رسانهای تمام کوشش خود را به کار میبرد تا مبادا اتهام ناروایی را به کسی وارد کند، چون میداند در صورت ناتوانی در اثبات اتهام، با بدنامی و نیز هزینه سنگین مالی مواجه خواهد شد. باید فرآیند دادرسی در این باره را آسان و سریع نمود. در صورت ادامه این وضع شخصیت غالب اجتماعی ما چوپان دروغگو خواهد بود. بصیرت از جامعه ما رخت برمیبندد. در رسیدگی به شکایات نباید هیچ تمایزی قائل شد. هر کسی که شهروند ایران است چه شاکی باشد و چه متهم باید در برابر قانون یکسان باشند. اینکه برخی از افراد در مقابل قانون برابرتر باشند پذیرفتنی نیست. همه باید مسئولیت اتهاماتی را که علیه دیگران میزنند بپذیرند. اگر چنین شود به احتمال زیاد برخی روزنامهها و برخی از نمایندگان و صاحبان قدرت دیگر نمیدانند چه بگویند و چه بنویسند. باید جلوی سیل ویرانگر اتهامزنی را گرفت تا میان مجرم و بیگناه تمایز قائل شویم.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
اروپای صد چهره
محمد سعیدی
این روزها، درست در آستانه ایامی که اروپاییان قصد دارند پس از تاخیری طولانی، هدفمند و البته ادامهدار، سازوکار نصفهونیمه و امتحان پس نداده خود را برای مواجهه با بخش کوچکی از تحریمهای ثانویه ایالات متحده آمریکا علیه کشورمان ارائه کنند، بار دیگر شاهد شانتاژ تبلیغاتی دیگری از سوی سران قاره سبز علیه ایران اسلامی هستیم! این بار قرعه به نام دانمارکیها افتاده است تا به «نوک پیکان» حملات اروپا علیه کشورمان تبدیل شوند. صورت مساله مانند همیشه از یک «ادعا» آغاز شده و در کسری از ثانیه، به «گزاره قطعی» تبدیل و سپس بر مبنای آن، «حکم» صادر شده است! این بازی نخنمای اروپایی، حداقل برای ایرانیانی که سالهاست با چهره مزورانه سران اروپا روبهرو هستند، ناآشنا نیست! «فین بورچ اندرسون» رئیس سرویس امنیتی دانمارک ادعا کرده دستگاه اطلاعاتی ایران برای حمله به رئیس گروهک تروریستی الاحوازیه در خاک این کشور اروپایی برنامهریزی کرده است! «اندرسون» اعلام کرده چنین موضوعی از سوی کپنهاگ و دیگر بازیگران اروپایی قابل قبول نیست! فراتر از آن، دانمارک اعلام کرده است به تلاشهای خود برای تحریم ایران(!) به همراه دیگر اعضای اتحادیه اروپا ادامه میدهد.
1- رئیس سرویس امنیتی دانمارک به عنوان فردی که کشور متبوعش حامی قاتل قربانیان بیگناه و مظلوم حادثه اخیر اهواز است، روی «جرم محرز» خود و دولت کپنهاگ در حمایت از تروریسم و کشتار مردم ایران سرپوش نهاده و به جای آن، یک «ادعا» را مطرح کرده و روی آن مانور داده است! بدیهی است دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی ما باید قبل از اینکه شاهد چنین جسارتی از سوی دانمارکیها باشیم، روابط دوجانبه با کپنهاگ را منوط به دستگیری و محاکمه رهبر گروه الاحوازیه میکرد. با این حال کمکاری وزارت امور خارجه کشورمان و مصالحه دستگاه دیپلماسی با بازیگران اروپایی، این بار نیز کار دست ما داده است! محصول سکوت و تساهل با مقامات اروپایی در سالهای اخیر، چیزی جز بدعهدی و گستاخی مقامات اروپایی نبوده است. در این معادله مهم نیست که چه بازیگری در نوک پیکان تقابل با ایران قرار میگیرد، بلکه آنچه اصالت و موضوعیت دارد، بازی منظومهای و هماهنگ 28 عضو اتحادیه اروپایی در اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران است.
2- تیرماه امسال، شاهد سفر رئیسجمهور کشورمان به اتریش و سوییس بودیم. درست در حالی که آقای روحانی مشغول دیدار با سران اروپایی و رایزنی با آنها بود، شاهد مانور تبلیغاتی گسترده دستگاههای امنیتی و سیاسی غرب درباره ماجرای بمبگذاری در نشست منافقین کوردل در پاریس بودیم. آن زمان نیز مرز میان «ادعا»، «اتهام»، «جرم» و «مجازات» بهگونهای توسط مقامات ارشد اروپایی (آن هم به صورت عامدانه) خلط شد که ایران بلافاصله در ماجرای ساخته و پرداخته توسط کشورهای اروپایی، «مقصر مطلق» قلمداد شود. سوال اصلی اینجاست: میان مانور تبلیغاتی - سیاسی اخیر مقامات دانمارکی علیه کشورمان و مانور قبلی سران اروپایی بر سر موضوع بمبگذاری در نشست منافقین چه ارتباطی وجود دارد؟ به عبارت بهتر، چه نقاط تلاقی و اشتراکی میان این 2 پدیده وجود دارد؟
3- واقعیت امر این است که کشورهای اروپایی در گلوگاههای زمانی حساس، از جمله تیرماه و آبانماه امسال ضمن مطرح کردن پروندههای امنیتی علیه کشورمان، از یک سو زمینه را جهت «امتیازدهی بیشتر ایران» در مذاکرات با خود آماده کرده و از سوی دیگر، نظر ایالاتمتحده آمریکا مبنی بر «اعمال فشارهای مستمر سیاسی علیه ایران» را تامین میکنند. همان گونه که بارها تاکید شده است، در این باره میان دستگاههای امنیتی ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی هماهنگی کامل و همهجانبهای وجود دارد. به عبارت بهتر، سخن گفتن از «رفتار مستقل امنیتی اروپا» در قبال ایران، سادهانگاری مطلق محسوب میشود!
4- سخن اصلی نگارنده در این میان، با مسؤولان دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان است. بدون شک تکرار «کرشمه امنیتی مقامات اروپایی»، آن هم با چاشنی تهدید و تحریم ایران بیش از آنکه معلول بازی هماهنگ کاخ سفید و قاره سبز باشد، مرهون سرمایهگذاری غیرقابل توجیه دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان روی بازیگران اروپایی و استقلال آنها از ایالات متحده آمریکاست! سکوت وزارت امور خارجه کشورمان در قبال دستگیری دیپلمات کشورمان در خاک اروپا، عدم بازخواست از مقامات اروپایی به دلیل تاخیر در ارائه بسته پیشنهادی اقتصادی، عدم مواجهه قاطعانه با اتهامزنیهای متعدد امنیتی مقامات اروپایی علیه ایران و... جملگی پیامی به نام «نیاز ایران به اروپا» را به قاره سبز منتقل کرد، حال آنکه بنا به فرموده رهبر حکیم انقلاب اسلامی، ما اساسا نباید روی برجام اروپایی حساب باز میکردیم. زمانی که اروپا پیام «نیاز ایران» را از رفتار و گفتار مقامات وزارت امور خارجه کشورمان دریافت کرد، با وقاحتی بیشتر، اتهامات و تهدیدات خود علیه ایران را بسط و گسترش داد. هماکنون کار مقامات اروپایی به جایی رسیده است که برای دومین بار طی 4 ماه اخیر، دست به شانتاژ تبلیغاتی ـ امنیتی علیه کشورمان زده و تاخیر عامدانه خود در اجرای سازوکار ویژه مالی جهت مقابله حداقلی با تحریمهای آمریکا را در ذیل انبوهی از اتهامات پنهان میسازند!
آیا زمان آن نرسیده است که این «ناز و نیاز» برای همیشه از دستگاه دیپلماسی ما رخت بربندد؟ آیا پرداخت هزینههای هنگفت اعتماد به اروپا در ماجرای برجام، خود حجتی قاطع برای فاصلهگیری از این مجموعه در حوزه سیاست خارجی محسوب نمیشود؟ براستی ملت ایران باید تا چه اندازه برای تثبیت (و نه اثبات) حقیقتی به نام «بدعهدی اروپا» هزینه بدهد؟ ملت ایران مدتهاست از اروپا قطع امید کرده و متعاقبا، به برجام اروپایی نیز امیدی ندارد اما گویا دستگاه دیپلماسی ما همچنان روی «اروپای صد چهره» حساب ویژهای باز کرده است... .
***************************************