صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  قوه قضائیه >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۵  ، 
شناسه خبر : ۳۱۵۸۰۱
آمريکايي‌ها تلاش کردند تا با چهره‌اي موجه خود را سردمدار صلح و حقوق بشر و عدالت و آزادي و دموکراسي معرفي نمايند! در اعلاميه استقلال آمريکا بسياري از ارزش‌هاي حقوق بشري مورد تاکيد قرار گرفته است، اما خيلي زود ملت جهان فهميدند که تفاوتي ماهوي بين جنايتکاران يانکي و انگليسي و فرانسوي و ... وجود ندارد و ادعاي حمايت از حقوق بشر فريبي بيش نمي‌باشد!
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / مهدی سعیدی

با ورود به قرن بيستم شاهد تحولي در عرصه روابط بين‌الملل هستيم که يکي از مهمترين رخدادهاي آن ورود آمريکا به عنوان کشوري نوظهور به عرصه استعمارگري بود. آمريکايي‌ها توانستند تفوق خود را بر ديگر رقباي استعمارگر خود عيان سازند، بالاخص پس از آنکه سياست‌هاي امپرياليستي و گسترش‌گرايانه دولت‌هاي اروپايي به دو جنگ جهاني و چنگ اندازي بر چهره خودي انجاميد و کشتارهاي ده‌ها ميليوني و نابودي سراسر اروپا حاصل آن بود!
با تبديل آمريکا به کشوري قدرتمند و صاحب ثروت، خوي استعمارگري اروپايي‌ها به ساکنان اين سرزمين نيز منتقل شد و به همين خاطر با آغاز قرن بيستم به تدريج اين کشور به بزرگ‌ترين متجاوز جهاني مبدل شد و بسياري از ملت‌ها طعم تلخ زياده خواهي‌ها و تجاوزات را اين‌ار ذيل پرچم ديگري چشيدند.
آمريکا با مداخلة آشکار از طريق سلطه و استثمار و تحريم اقتصادي، تهاجم فرهنگي، حمله نظامي، پياده کردن نظاميان، تهديد و يا توسل به کودتاي نظامي و سرنگون کردن دولت‌هاي ملي و مردمي اقدام مي‌کرد. در واقع دولت‌هايي که حاضر نبودند به برنامه‌ها و خواسته‌هاي يک‌جانبه گرايانه تن در دهند، حذف شده و دولت‌هاي مجري منافع سرمايه‌داري را به جاي آن‌ها برسر کار مي‌آورد. آمريکا طي يک قرن اخير، به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، با اين روش منافع خود را در جهان سوم تثبيت کرده است.
«روژه گاردي» بر اين باور است که اراده سياسي ايالات متحده براي سلطه جهاني نوعي همگوني است که از طريق مداخله مستقيم يا از طريق دست نشاندگان حائل، شديدترين تلفات انساني در سراسر تاريخ را به بار آورده و با بزرگ‌ترين قتل عام‌ها، يعني کشتار سرخپوستان شروع شده است، با بردگي و تبعيض نژادي سياهان، با حمايت از خونين‌ترين ديکتاتوري‌ها در آمريکاي لاتين ادامه يافته و بعد در ساير نقاط جهان، نظير حکومت موبوتو در افريقا و مارکوس در فيليپين و سرانجام با بمباران اتمي هيروشيما و کشتارهاي عراق نمايان شده است، کافي است فقط به چند واقعه در سال‌هاي اخير اشاره کنيم که عبارتند از: چهار ميليون نفر در ويتنام، دويست هزار نفر در تيمور شرقي با حمايت ايالات متحده، دويست هزار نفر در آمريکاي لاتين از طريق «مشتريان» ايالات متحده، بيست هزار نفر در لبنان بدون کم‌ترين مجازات در سايه «وتو» ي ايالات متحده، صدها هزار نفر در فيليپين، دويست هزار نفر در آمريکاي مرکزي و ... و اين‌ها چند نمونة کوچک از فجايع بزرگ و بي‌شمار آمريکاست!
آمريکايي‌ها تلاش کردند تا با چهره‌اي موجه خود را سردمدار صلح و حقوق بشر و عدالت و آزادي و دموکراسي معرفي نمايند! در اعلاميه استقلال آمريکا بسياري از ارزش‌هاي حقوق بشري مورد تاکيد قرار گرفته است، اما خيلي زود ملت جهان فهميدند که تفاوتي ماهوي بين جنايتکاران يانکي و انگليسي و فرانسوي و ... وجود ندارد و ادعاي حمايت از حقوق بشر فريبي بيش نمي‌باشد! در اين ميان وجود فهرستي طولاني از انواع و اقسام جنايات و فجايع در کارنامه آمريکايي‌ها، روي اسلاف خود را سفيد کرده است!

1.      کودتا عليه ديگر دولت ها:
تنها در نيمه دوم قرن بيستم، ايالات متّحده آمريکا حدود 100 کودتاي نظامي و براندازي حکومت‌ها را طراحي و رهبري کرده است و ده‌ها بار به طور مستقيم دست به اشغال نظامي کشورها زده و يا آن‌ها را تهديد به مداخله نظامي کرده است. از جنگ جهاني دوم، کشورهاي زيرسلطه، صحنه اصلي دخالت‌ها و کودتاهاي نظامي يا شبه کودتا و ضد کودتا و استقرار ديکتاتوري‌هاي نظامي بوده‌اند. به سادگي مي‌توان برآورد کرد که کاربرد گسترده شيوه‌هايي چون: تهديد، کودتا، اشغال نظامي و غيره، تا چه اندازه به استقلال کشورها و به فرايند تصميم‌گيري دولت‌ها صدمه و زيان مي‎زند.
بدون ترديد، دستگاه‌ها و آژانس‌هاي مختلف جاسوسي آمريکا، فعالانه در طرح و اجراي کودتاها و توطئه‌ها، براي سرنگوني حکومت‌هاي مردمي، فعّالانه مشغول‌اند و مسئول کودتاهاي بي‌شمار در جهان هستند؛ البته در اين راستا و براي دست‌يابي موفقيت‌آميز به اهداف، آمريکا از کمک و پشتيباني سياستمداران طرفدار سياست غرب، استفاده‌هاي زيادي مي‌کند.

2.      تهاجمات نظامي:
در کنار کودتاهاي سياسي، تهاجمات نظامي نيز وجود دارد. ارتش آمريکا با لشکرکشي و پياده کردن سربازان و يا بمباران هوايي و تهاجم موشکي، در کشورهاي هدف، سياست‌هاي استعمارگرانه ايالات متحده در طول قرن بيستم را دنبال کرد. حاصل اين حضور نظامي چيزي جز قتل، کشتار، جنايت، ويراني، خسارت و نابودي منابع طبيعي و فقر و بدبختي نبوده است. نمونه‌هايي از اين قبيل اقدامات بدين شرح‌اند:
  1. آلمان (ماه مي 1945): نيروي هوايي آمريکا شهر «درسدن» آلمان را با وجود پيش‌روي روس‌ها به آن و در حالي‌که هيچ هدف يا پايگاه نظامي در اين شهر نبود بمباران کرد. شدّت اين بمباران به حدّي بود که 150 هزار شهروند غيرنظامي آلماني کشته و 60 درصد شهر به طور کامل تخريب شد.
  2. ژاپن (1945): در 6 اگوست 1945، «هري ترومن» رئيس جمهور وقت آمريکا، دستور بمباران اتمي شهر «هيروشيما»ي ژاپن را داد تا 78150 نفر در عرض چند دقيقه جان خود را از دست بدهند و اين جداي از صد‌ها هزار شهروند هيروشيمايي بود که در اثر اين بمب، به انواع و اقسام عقب‌ماندگي‌ها دچار شدند. در 9 اگوست 1945، «هري ترومن» بار ديگر دستور بمباران اتمي را صادر کرد و اين بار شهر «ناکازاکي» در ژاپن بود که قرباني بمب‌هاي اتمي آمريکا شد. در اثر بمباران اتمي شهر ناکازاکي 73884 نفر کشته و بيش از 60 هزار نفر از ساکنان اين شهر مجروح شدند و تمام موجودات زنده اين شهر حيوانات، جانوران و گياهان به طور کامل از بين رفته و نابود شدند.
  3. دومينيکن(1965): در 28 آوريل 1965، آمريکا بار ديگر و به دنبال قيام مردم دومنيکن، در اين کشور دخالت نظامي کرد. در يکم مي 1965، ناوها و جنگنده‌هاي آمريکا 1700 پياده نظام ناوگان نيروي دريايي و 2500 نظامي ارتش آمريکا را به کشور دومنيکن منتقل کردند.
  4. گرانادا (1983): در 25 اکتبر 1983، نظاميان آمريکايي به «گرانادا» کوچک‌ترين کشور جهان حمله کردند. نظاميان آمريکايي با وحشي‌گري تمام به اين کشور کوچک حمله و ساکنان آن را که به دفاع از کشورشان برخاسته بودند، قتل عام کردند. بهانة آمريکا براي اين حمله و قتل و کشتار، در معرض خطر قرار گرفتن دانشجويان آمريکايي مقيم اين کشور بود! اکتبر 1983، بعد از کودتاي نظامي و قتل «موريس ميشاپ» نخست‌وزير دولت انقلابي گرانادا، دولت آمريکا با تجاوز نظامي به اين کشور کوچک واقع در منطقه کارائيب، آن را به تصرف خود درآورد. آمريکا حضور نيروهاي کوبايي در گرانادا را که مشغول فعّاليّت‌هاي صلح‌آميز و احداث زيرساخت‌هاي اين کشور بودند خطري براي جان 800 دانشجوي آمريکايي مشغول تحصيل علوم پزشکي در آن‌جا دانست.
  1. پاناما (1989): در 20 سپتامبر 1989، نظاميان آمريکايي کشور پاناما را به دستور «جرج بوش»، رئيس جمهور وقت آمريکا به اشغال خود در آوردند تا ژنرال «مانوئل نوريگا»، رهبر وقت پاناما را بازداشت و در آمريکا محاکمه کنند.در اين اشغال، بيش از دو هزار نفر کشته شدند.

3.      اقدامات تروريستي:
يکي ديگر از اقدامات جنايت‌کارانه آمريکايي‌ها که مي‌توان فهرستي طولاني براي آن تهيه کرد، اقدامات تروريستي است که با هدف حذف مخالفين سياسي در کشورهاي مختلف دنيا، توسط دستگاه‌ جاسوسي و امنيتي ايالات متحده طرح‌ريزي و اجرا مي‎شود. «ويليام بلوم» نويسنده کتاب «دولت خودسر»، در ليستي به نام تعدادي از افراد مشهوري که آمريکايي‌ها در ترور آنان دست داشته‌اند اشاره مي‌کند.
«کيم کو» رهبر مخالفان کره (1949)، تلاش چند باره براي ترور نخست وزير چين «جو انلاي»(دهه 1950)، رئيس‌جمهور اندونزي (1962)، «محمد مصدق» نخست وزير ايران(1951)، رهبر مخالفان فيليپين (دهه 1950)، «جواهر لعل‌نهرو» نخست وزير هند(1955)، «جمال عبدالناصر» رئيس‌جمهور مصر (1957)، رهبر کامبوج(1959)، سرتيپ «عبدالکريم قاسم» رهبر عراق(1960)، فرانسوا پاپاداک رهبر هائيتي(1961)، «پاتريس لومومبا"» نخست وزير کنگو(1961)، «انگو دين ديم» رئيس‌جمهور ويتنام جنوبي(1963)، تلاش‌هاي چندباره يراي ترور فيدل کاسترو رئيس جمهور کوبا (دهه 1960)، «فرانسيسکو کامانو» رهبر مخالفان جمهوري دومنيکن (1965)، «چگوارا» (1967)، «موبوته سه.سه.کو» رئيس جمهور زئير(1976)، «مايکل مانلي» نخست‌وزير جامائيکا (1976)، آيت الله (امام)خميني رهبر ايران (1982)، «محمدحسين فضل‌الله» رهبر شيعيان لبنان (1985)

4.      نسل کشي:
آمريکايي‌ها حتي براي کنترل جمعيت ديگر کشورها برنامه داشته‌اند که با هدف بسط هژموني و مديريت و کنترل جهان دنبال شده است. مطابق برخي گزارش‌ها از 1968 تا اوايل قرن جديد آمريکا 17 ميليارد دلار صرف کنترل جمعيت جهان کرده است که نصف آن در آفريقا صرف کشتار مردم شده است. تاثيرگذارترين دستورالعمل و طرح اين جنگ جمعيتي بهNSSM200  معروف است که در اوايل دهه هفتاد ميلادي توسط هنري کيسينجر و دستياران او تنظيم شد. اين پروژه روند فزاينده‌ رشد جمعيت جهاني را برخلاف امنيت ملي آمريکا مي‌دانست و استراتژي‌ها و سياست‌هايي براي مديريت جمعين جهان و ترغيب رهبران کشورهاي در حال توسعه براي کاهش روند رشد جمعيت را تبيين مي‌کرد. ليبريا، غنا، اوگاندا، آنگولا و کنگو بيشترين صدمات را از سياست‌هاي آمريکا در آفريقا به خود ديده‌اند.  اين سياست‌ها موجب شد که در عرض چند دهه بيش از 20 ميليون آفريقايي در اثر جنگ هاي داخلي، بيماري و گرسنگي بميرند. پس از دستور اجراي کامل اين برنامه تبعيض نژادي اقتصادي شروع شد. کمک هاي بين‌المللي در مورد غذا و دارو به کشورهاي فقير منوط به اجراي برنامه هاي کنترل جمعيتي در کشورهاي آفريقايي شد.

5.      سرکوب مخالفين داخلي:
مدعيان آزادي‌خواهي و حقوق بشر، جنايات خود را تنها عليه ديگر ملت‌ها به کار نبردند، بلکه در طول دهه‌هاي اخير تمام مخالفين داخلي خود را به طرق مختلف سرکوب کرده‌اند! حيواني‌ترين اقدام در اين عرصه در آتش سوزاندن فرقه داووديان بود. در بيست و هشتم فوريه 1993، نيروهاي امنيتي دولت آمريکا به پناهگاه فرقه داووديه در حومه شهر وِيکو واقع در ايالت تگزاس حمله کردند. اعضاي فرقه در برابر اين حمله پايداري به خرج دادند. بعد از چندين هفته مقاومت، سرانجام در نوزدهم آوريل ساختمان محل پناهگاه فرقه به آتش کشيده شد و بيش از 80 نفر از اعضاي آن زنده زنده در آتش سوختند.

6.      حمايت از گروهک هاي تروريستي:
راه‌اندازي و حمايت از گروهک هاي تروريستي در سراسر جهان با هدف ايجاد ناامني و آشوب در کشورهاي مستقل و مخالف آمريکا از ديگر اقدامات برنامه ريزي شده توسط دستگاه امنيتي اين کشور است که نمونه‌هاي متعددي براي آن مي‌توان ارائه نمود. از گروهک منافقين و ديگر گروهک‌هاي تروريستي فعال در دهه 1360 در ايران (که بيش از 17 هزار ترور در کارنامه خود دارند) تا القاعده و داعش و جريان‌هاي سلفي و صدها گروه ريزش و درشتي که موريانه وار سربرآورده و سال‌هاست امنيت جهان اسلام و ملت‌هاي مسلمان را مورد تهديد قرار داده‌اند، جملگي قارچ‌هايي هستند که زايش و رويش آنها توسط آمريکاييها طرحريزي و دنبال شده است.
 
نام:
ایمیل:
نظر: