آنچه از اختيارات رييسجمهوري مهمتر است، اين است كه دولت بداند، ميخواهد چه كند؟ اگر رييسجمهوري نداند كه ميخواهد چه كند حتي اگر اختيار تمام عالم را هم داشته باشد، فايدهاي ندارد. اصل قصه اين است كه دولت نظريه ندارد.
نگاههای انتقادی به دولت روحانی رو به افزایش ست. به نحویی که حتی همکاران دیروز دولت نیز زبان به گلایه گشوده اند. عباس آخوندي، وزير مسكن، راه و شهرسازي مستعفي دولت دوازدهم که به گفتگو با روزنامه اعتماد نشسته، معتقد است:
تقريبا از سالهاي 94–95 به بعد چنين بحثهايي در دولت وجود داشت و گفته ميشد كه دولت ايده روشني براي ساير مسالههاي ايران ندارد. متاسفانه اين بحثها به جايي نرسيد.
ايده برجام سياسي به نظر گفتاري بدون پشتوانه و برنامه عملي بود. به گمان من، آقاي روحاني نميدانست گامهاي بعدي چيست. برجام سياسي مطلبي بود كه بيان شد، بدون اينكه مشخص باشد چه اتفاقي رخ خواهد داد. در واقع دولت برنامه روشني براي بعد از برجام نداشت. براي نمونه «افايتياف» بايد همزمان با برجام پيش ميرفت نه اينكه اول برجام امضا شود و بعد دولت 3 سال به دنبال اين موضوع باشد. وقتي وزارت خارجه در حال مذاكره براي توافق برجام بود، بايد همزمان مذاكرات در حوزههاي ديگر انجام ميشد. براي نمونه ما همزمان با مذاكرات برجام، مذاكره براي خريد هواپيما را آغاز كرده بوديم. بقيه بخشها هم بايد همين كار را ميكردند كه البته اين همزماني به ابتكار تكتك وزرا ارتباط مستقيم داشت.
گروههاي سياسي ما از سال 1395 بايد تحليل درستي از شرايط ميداشتند و متوجه ميشدند كه دولت بعد از برجام ايدهاي براي حلوفصل ساير امور ايران ندارد؛ خواه اين امر اجتماعي و فرهنگي باشد، خواه سياسي و اقتصادي. گروههاي سياسي به اين موضوع نپرداختند كه البته علت آن نيز روشن است. حاميان دولت تصور ميكردند اگر وارد بحث دولت يك دورهاي شوند، منجر به شكست در دوره بعدي ميشود.
در تحليل ساختاري اينكه قدرت تصميمگيري نهاد دولت محدود است و برخي تصميمات به دولت تحميل ميشود، درست است اما آنچه از اختيارات رييسجمهوري مهمتر است، اين است كه دولت بداند، ميخواهد چه كند؟ اگر رييسجمهوري نداند كه ميخواهد چه كند حتي اگر اختيار تمام عالم را هم داشته باشد، فايدهاي ندارد. اصل قصه اين است كه دولت نظريه ندارد. در واقع اختيارات فرع بر وجود نظريه است.