استیفن کوک در فارین پالیسی نوشت: هفته گذشته، هنگامی که من به ابوظبی پایتخت امارات متحده عربی رسیدم، آمریکا درگیر ماجرای کبودی شکیرا، جنیفر لوپز و نمایش نیمه کاره باول بود. روز بعد، همه در مورد ماجرای افتضاح انجمن حزبی آیووا صحبت میکردند.
صبح روز دوم در امارات، مصادف بود با ماجرای سخنرانی ترامپ در کنگره، به طور کلی کشورهای منطقه خاورمیانه هم مانند دیگر کشورهای جهان به دقت سیرک سهصحنهای اخیر تشکیلات سیاسی آمریکا را زیر نظر داشتند: بیکفایتی دموکراتها در ایالت آیووا، رفتار نامتمدنانهی مقامات آمریکایی پیش و پس از سخنرانی سالانهی وضعیت عمومی کشور در کنگره و نمایشی بودن استیضاح ترامپ، همه این اتفاقات خاورمیانه را به هراس انداخته است.
رسیدن به این اطمینان که ترامپ به دور دوم ریاست جمهوری خواهد رسید نمیتواند بر ناباوری و ناراحتی ناشی از بیکفایتی روزافزون آمریکا سرپوش بگذارد. کشورهای خاورمیانه هم نگران این دوقطبیشدن آسیبشناسانهی آمریکا و هم نگران پیامدهای این دوقطبی شدن بر روابطشان با آمریکا هستند.
البته آنها در این زمینه بیکار ننشستهاند. مثلا اماراتیها که به خوبی از تردیدها و نوسانات آمریکاییها درباره منطقه آگاهی دارند، برنامههایی را برای یافتن شرکای تازه شروع کردهاند تا آنها را در راه رسیدن به اهدافشان یاری دهد. اماراتی ها تنها نیستند و رهبران کشورهای گسترهی خاورمیانه که متوجه کنارهگیری واشنگتن از روابط با متحدان منطقهای هستند به این تغییر رویکرد روی آوردهاند.
من نشانههای اولیهی این روند را چند سال پیش در گفتگو با یک فرد مصری مشاهده کردم. به گفتهی این مقام مصری، جهانبینیِ انزواطلبانه سیاستمدارانی مانند رند پاول و برنی سندرز و جذابیت این ایده برای شمار فراوانی از آمریکاییها این پرسش و تردید را در اذهان رهبران قاهره برانگیخته که آیا آمریکا در زمانهای ضروری از نقش خود به عنوان شریک راهبردی مصر و برقرار کننده ثبات در خاورمیانه، کنارهگیری نخواهد کرد؟
این بدان معنا نیست که متحدان منطقهای آمریکا با یکدیگر یا با کشورهای دیگر ائتلاف میکنند، گرچه مواردی از این قبیل هم اتفاق افتاده، اما آنها در حال ایجاد تنوع و گوناگونی در سیاستهای خارجیشان هستند و در این زمینه به کشورهایی مانند چین و روسیه روی آوردهاند. کشورهایی مانند مصر یک بیطرفی مثبت را برگزیده و نشان دادهاند که نمیخواهند واشنگتن آنها را مجبور کند که بین آنها و مثلا پکن یا مسکو یک طرف را انتخاب کنند.
هرچند هیچ یک از متحدان آمریکا، روسیه و چین را جایگزینی برای آمریکا نمیدانند اما تا زمانی که مقامات و سیاستمداران آمریکایی از چرخش سیاسی و پایان دادن به جنگهای بیپایان سخن میگویند، رهبران کشورهای خلیج فارس درپی گزینههای خودشان خواهند بود.
به جز این ارزیابیهای ژئوپلیتیکی، این درک به وجود آمده که ستیز سیاسی تمام جنبههای زندگی در آمریکا را در خود فروبرده و ذهن و روح این کشور را تخیر کرده، بنابراین آمریکا نسبت به دنیا بیتفاوت شده است. نتیجهی قابل پیشبینی این است که خاورمیانه نه تنها به دنبال نزدیک شدن به سایر قدرتهای بزرگ است بلکه تلاش میکند تا مسائل را بدست خودش حل کند، چیزی که باعث شده منازعات مناطقی مانند یمن، لیبی و سوریه بسیار خون بارتر و بی ثباتکنندهتر شوند.
تاثیر سیاست خارجی آمریکا شاید خیره کننده نباشد اما این بدان معنا نیست که آسیبزایی چشمگیری هم ندارد. در گسترهی تشکیلات سیاسی آمریکا، خروج از خاورمیانه جذابیت بسیاری یافته گرچه آمریکاییها نمیدانند این، در عمل چگونه خواهد بود. منطقه شاید احساس کند که از آمریکا دور شده، اما آمریکا هنوز در منطقه منافعی دارد. دسترسی به این منافع دشوارتر خواهد شد اگر شرکای آمریکا، هرچند به اشتباه، بپندارند که واشنگتن به شریکی غیرقابل اعتماد، بیکفایت و دیوانهی محض تبدیل شده است.