وضعيت جامعه رژیم صهيونيستي منحصر به فرد است و نمي توان آن را جامعه ای طبيعي به شمار آورد. شکل گيری چيزی تحت عنوان《ملت اسرائيل》 نتيجه فرایند تدریجي دراز مدتي نبوده، بلکه بر اساس مهاجرت یهودیان از نواحي مختلف و طبق برنامه کلي صهيونيسم به این سرزمين شکل گرفته است؛ مهاجراني که از بيش از صد کشور با فرهنگ ها و قوميت های متفاوت وارد سرزمين های اشغالي شده اند جامعه ای با این همه تفاوت به طور طبيعي با شکافهایي روبهرو خواهد بود؛ شکافهایي که هویت جامعه را هدف قرار داده است.
شکاف های اجتماعي رژیم صهيونيستي در سه حوزه قومي، دیني، سياسي قابل دسته بندی است و مجموعه این شکاف ها با تضعيف هویت ملي، تهدید اساسي امنيت رژیم صهيونيستي به شمار مي رود.
بنابراین مي توان نبود هویت ملي فراگير را تهدید امنيت اجتماعي دانست.
بوزان معتقد است زماني امنيت اجتماعي مطرح خواهد بود که نيرویي بالقوه و یا بالفعل به عنوان تهدید هویت افراد جامعه باشد.
به بيان دیگر نظریه پردازاني چون بوزان و ویور بر این باورند که هویت هر مجموعه انساني از جمله گروه های قومي، دیني و زباني به نوعي با موجودیت آنها گره مي خورد و هرگونه تهدیدی عليه این مؤلفه های هویتي از نظر آنها خطر موجودیت و امنيت شان قلمداد مي شود شکاف های اجتماعي عمده در جامعه صهيونيستي، که مانع شکل گيری هویت واحد و منسجم ملي شده و زمينه تهدید امنيت ملي را فراهم آورده است به سه دسته تقسيم مي شود: شکاف های قومي ميان اعراب و یهودیان به شمول شکاف بين اشکنازی ها و سفاردی ها، شکاف ميان دیني ها و سکولارها و شکاف ميان چپ و راست.
الف. شکاف عرب و یهودی: عربهای صهيونيستي یا به اصطلاح عربهای 48 فلسطيني های ساکن فعلي رژیم صهيونيستي یعني غير از کرانه باختری، نوارغزه و بلندهای جولان هستند که نزدیک به 1 درصد جمعيت این رژیم را تشکيل مي دهند. تعداد آنها بالغ بر یک ميليون نفر است که 83 درصد آنها مسلمان، 9 درصد مسيحي و 5 درصد دروزی هستند. در بين شهرهای اشغالي، حيفا اکثریت جمعيت عرب تبار را دارد. برخورد مداوم ميان این عربها و یهودیان، دشمني آنها را شدت مي بخشد. این عرب ها بالقوه به عنوان ستون پنجم دشمن و اسب تراوایي شناخته مي شوند که دشمن دولت باقي مانده اند. فقری که این اعراب فلسطيني به آن دچارند اسفناک است.
رژیم صهيونيستي خود را دولتي یهودی معرفي مي کند و این به معني بردگي و اسارت دست کم 1 درصد از جمعيت است که به طور رسمي غير یهودی ناميده مي شوند. امکان ندارد مساوات و برابری واقعي برای شهروندان عرب وجود داشته باشد؛ چرا که رژیم صهيونيستي از دید صهيونيستها دولت شهروندان خود نيست بلکه دولت تمام یهودیان جهان است.
تبعيض های دولت یهودی به تقویت هویت فلسطيني هایي منجر شده است که مجبور هستند به ناچار در چارچوب مقررات سخت حکومت نظامي زندگي خود را ادامه دهند.
در نتيجه بتدریج هویت فلسطيني در ميان اقليت های اعراب تقویت شده و به رغم کوشش دولت صهيونيستي، هویت فلسطينيها در حال افزایش است. عالوه بر آن افزایش آموزش و آگاهي در ميان فلسطينيان و مقاومت ملي گرایي عرب، که در حال رقابت با هویت یهودی است و تقویت حس ملي گرایي فلسطيني با اشغال نوار غزه و اعمال محدودیتها بر مردم فلسطين توسط رژیم صهيونيستي، موجب تقویت هر چه بيشتر هویت فلسطيني شد.
در واقع هویت صهيونيستي فقط به صورت قانوني و رسمي برای آنها است؛ اما هویت فلسطيني به لحاظ بعد سياسي و عاطفي غلبه دارد. علاوه بر این، شکاف ميان اشکنازیها و سفاردیها نيز هست که آنهایي که از غرب ( اروپا و امریکا) آمدند به اشکنازی و آنهایي که از آسيا و افریقا بویژه از کشورهای عربي مهاجرت کرده اند به سفاردی معروفند.
شواهد و مدارک بسياری دال بر اعمال تبعيض بر ضد یهودیان شرقي در جامعه صهيونيستي وجود دارد؛ از جمله بارزترین شواهد این تبعيض مي توان به کم بودن سهميه آنها از درآمد و آموزش در مقایسه با یهودیان اشکنازی اشاره کرد.
اشکنازیها در محله هایي سکونت دارند که بهای زمين در آنجا پيوسته در حال افزایش است و عدهای از آنها نيز از آلمان غرامت مي گيرند. آنها خانواده های کوچک و کم جمعيت دارند به طوری که سهم زمين برای هر نفر بسيار زیاد است.
این تبعيض در دیگر زمينه ها نيز آشکارا مشاهده مي شود و شکاف اقتصادی و اجتماعي بين اشکنازی ها و سفاردیها هنوز یک مسئله داخلي مهم باقي مانده است.
ب: شکاف دینی: با اینکه بنيان و اساس رژیم صهيونيستي نشأت گرفته از تفکر دیني و نژادی است، دولت ادعای سکولار بودن دارد. بيشتر صهيونيستها اعتقاد عميقي به اصول دیني یهود ندارند؛ اما در مقابل، بخشي از اقليت جامعه با تمسک به اصول دیني خواهان اجرای کامل این اصول در تمام سطوح جامعه هستند.
شکاف ميان دینداران وسکولارها از مهمترین شکاف های جامعه رژیم صهيونيستي است که در زمينه های خدمت نظام وظيفه، آموزش و پرورش، حرمت روز شنبه، ازدواج و... نمود دارد. گروه های مذهبي، شهروندان غير مذهبي را به دليل پوشش نامناسب یا بي اعتنایي به برخي قوانين به طور فيزیکي یا لفظي مورد حمله قرار مي دهند یا افرادی را که روز شنبه به استفاده از وسایل نقليه در خيابان یا تماشای تلویزیون اقدام مي کنند، مورد حمله قرار مي دهند.
این باعث مي شود شهروندان غير دیني تحت فشار قرار گيرند بویژه یهودیان روسي، مذهبيون را از رژیم کمونيستي بدتر مي دانند؛ زیرا کمونيستها فقط نسبت به عقاید سياسي مردم حساس بودند حال اینکه مذهبي های رژیم صهيونستي در تمام زندگي خصوصي مردم دخالت مي کنند.
ج: شکاف سیاسی: شکاف سياسي به طور عمده بعد از جنگ با اعراب در سال 1996 در داخل رژیم صهيونيستي شکل گرفت. عده ای در مخالفت با جنگ با اعراب دیدگاه مصالحه جویانه داشتند و عدهای در نقطه مقابل به عدم هرگونه سازش معتقد بودند.
امروزه نيز در رژیم صهيونيستي این نگاه همچنان وجود دارد. در مورد برخورد با اعراب آنچه تحقيقات نشان مي دهد این است که حزب کارگر، دیدگاه معتدل تری نسبت به مصالحه با اعراب دارد ولي حزب ليکود مخالف مصالحه ارضي است و کادیما دیدگاه ميانه دارد رژیم صهيونيستي را به جامعه ای وجود چنين عواملي به تعبير «یوسي مل من» سرگشته تبدیل مي سازد که برای رسيدن به وضعيت مستقر و ثابت با موانع جدی فرهنگي، ساختاری و رفتاری روبه رو است.
چنين وضعيتي با توجه به تغيير و تحولاتي که سياست و اقتصاد در گستره بين المللي به صورت پيوسته شاهد آن است، نمي تواند مستمر و یکسان ارزیابي شود. بنابراین جامعه صهيونيستي در حالت متزلزلي قرار دارد که عمده ترین محورهای آن عبارت است از: "مشکل هویت".
به نظر ميرسد مشکل یهود، نه اجتماعي و نه دیني است؛اگر چه زماني شکل دیني یا اجتماعي به خود مي گيرد، کالا صبغه ملي دارد. تصریح «هرتزل» دلالت بر این دارد که محور اصلي ناپایداری در جامعه رژیم صهيونيستي عدم اجتماع آنها بر الگوی واحدی از هویت ملي است که در نهایت بتواند ایشان را از غير آنها تمييز داد و نوعي وفاداری ملي را در تمام دارندگان آن هویت ایجاد و تقویت کرد .
همان طور که ذکر شد، مهمترین مشکل اساسي در امنيت اجتماعي، که باعث طرح تهدید امنيت وجودی مي شود، "هویت" است؛ لذا جامعه ای که نتواند هویت خود را مشخص، خود را در برابر دیگری به صورت یکپارچه و منسجم تعریف کند از تهدید وجودی اجتماعي رنج مي برد.
رژیم صهيونيستي به دليل وجود این شکاف ها در طرح هویت ملي منسجم دچار مشکل اساسي، و جامعه آن با تهدید وجودی روبه رو است. البته از آنجا که بنيان این رژیم بر مبنای قدرتمندی طراحي نشده است و اساس جامعه ای منسجم ندارد، بعيد به نظر مي رسد این تهدید به زودی قابل رفع باشد.
نبود هویت منسجم در جامعه جهاني شده امروز، که تمام بازیگران در حال ارائه خود در عرصه جهاني هستند، بيش از پيش قابل توجه است. در واقع جهاني شدن و تغيير عناصر حاکم بر روابط جامعه بين الملل زمينه شکل گيری هویت های جهاني را فراهم مي کند و به هویت های محلي و قومي این امکان را ميدهد که از امکانات ناشي از آن استفاده کنند و به نوعي جهاني شوند.