با آغاز مذاکرات، غربی ها بار دیگر بازی تکراری و کثیف خود یعنی «جنگ روانی» را برای تغییر نتایج مذاکرات به نفع مصالح و سیاست های خود علیه ایران به راه انداختند.
اما این سیاستی تکراری است و به طرز کلی غربی ها ابتدا با تحریم و فشارهای اقتصادی به دنبال تغییر مواضع مذاکره کنندگان به نفع اهداف خود هستند و اگر با مقاومت و اقتدار ملتی مواجه شوند دست به جنگ روانی میزنند. حالا این جنگ روانی علیه ایران اسلامی در قالب دوگانه سازی معیشت و اقتصاد ایران در گرو مذاکرات در حال تکرار است.
غربی ها می خواهند با عملیات روانی ایران را طوری نشان دهند که ایرانی ها حاضر به مذاکره با غرب و 4+1 نیستند و این امر سبب افزایش فشار تحریم ها و تحت تاثیر قرار گرفتن معیشت و اقتصاد مردم در داخل کشور خواهد شد.
الگویی که پیش از این نیز بارها اجرا شده است. «بصیرت» در خصوص تحلیل و ارزیابی این مهم پای صحبت های «جعفر قنادباشی»، کارشناس روابط بین الملل نشسته است. این مصاحبه را در ادامه می خوانید.
*جناب قنادباشی! هدف غرب از راه اندازی جنگ روانی در مذاکرات دوگانهسازی اقتصاد و معیشت است، الگویی که برای بسیاری از کشورهای دیگر هم اجرا شده؛ تحلیل و ارزیابی شما در این مورد چیست؟
بیبنید از زمان تصویب و اجرای تحریمها علیه ایران توسط غربی ها، کوشش آنها به طور مداوم این بوده که معیشت مردم از این طریق کاهش و نارضایتی مردم افزایش پیدا کند و این موضوع سبب حرکتهای ضد نظام و سرنگونی آن شود.
چیزی که غربیها از ابتدای انقلاب به دنبال آن بودهاند و هنوز هم بر این خواسته خود پافشاری می کنند، این است که مشکلات اقتصادی ناشی از فشار تحریم ها روی مردم فشار آورده و مردم را به صحنه اعتراض و خیابانها بکشانند و باعث براندازی نظام جمهوری اسلامی شوند. بهترین گزینه هم برای این کار ایجاد مشکلات در عرصه اقتصادی است.
در تحریمهای جدید که از زمان آقای دونالد ترامپ آغاز شد و بزرگترین و بیسابقه ترین تحریمهای جهانی بوده و هست آنها همواره همین هدف را دنبال می کرده اند در واقع عنوانی که آمریکاییها به کار بردند این بود که ما باید مردم ایران را به ستوه بياوريم تا حرکات براندازانه نظام توسط مردم در ایران شروع شود؛ این یک صحنه تحریمهاست.
صحنه دیگری که آنها به طور مدام آن را پیگیری میکنند این است که ما (نظام جمهوری اسلامی ایران) را از ترس مشکلات اقتصادی وادار به دادن امتیازات به نفع اهداف و خواسته های خود کنند. اما غربیها وقتی میبینند که نمیتوانند در ایران براندازی کنند خواستار باجگیری و تحمیل دیدگاههایشان به ما هستند تا امتیازات لازم را بگیرند.
در قضیه مذاکرات برجام همین اتفاق افتاد، آنها سعی کردند با ایجاد رعب و وحشت در مردم، نظام ما را وادار به دادن امتیاز کنند.
این سیاست اکنون هم در حال اجرا است ولی به دو صورت در حال اجرا است؛ اول سیاست دراز مدتی که میخواهند مردم آنقدر به ستوه بیایند تا به خیابانها بریزند و حکومتی که خود خالق آن بودند را سرنگون کنند و سیاست کوتاه مدت این است که چون نتوانستند نظام را سرنگون کنند از طریق ایجاد رعب و وحشت در مردم مبنی بر آمدن قحطی، ایران را وادار به دادن امتیازات کنند.
غربی ها برای رسیدن به این اهداف خود دست به هر کاری در داخل کشورمان می زنند چنانچه برای ایجاد این شرایط از چند ماه قبل از مذاکرات هم شاهد اتفاقات و گرانی های مشکوکی بودیم از گرانی آب و اقلام مصرفی مردم تا تحریم های جدیدی که به ما بقبولانند ما بین یک تاریکی و روشنایی و امید و ناامیدی قرار گرفتیم و باید روشنایی که آنها میگویند را انتخاب کنیم!
جالبتر از آن تیر خلاصی است که وزیر امور خارجه انگلیس زد و گفت که این آخرین فرصت و شانس برای ایران است (تا مصالحه کند و امتیاز بدهد) اما این پیام بیشتر از ۱۰ سال است که توسط غرب تبلیغ میشود.
یکی از دلایلی که آنها معیشت و اقتصاد را در برابر تسلیم ما قرار میدهند این است که مردم بر روی معیشت خود حساس هستند اما ایران کشوری نیست که آنها بتوانند مثل دیگر کشورها رویش فشار بیاورند و به اهداف خود برسند؛ تجربه نشان داد که ترامپ با تمام توانش روی ایران فشار آورد ولی اتفاقی نیافتاد.
*عنوان شد این الگو و بازی شوم جنگ روانی غربی ها برای تحت فشار قراردادن ملتی به منظور گرفتن امتیازات پیش از این هم در دنیا اجرا شده است؛ آیا این هدف برای به زانو درآوردن ملیت کارساز افتاده است ؟
غربی ها همواره برای رسیدن به اهداف خود در حال فشار آوردن برای تسلیم ملت های طرف خود بوده اند اما خوشبختانه این استراتژی برای هیچ کشوری کارگر نیافتاده و فرونپاشیده است هر چند اقتصادش تحت فشار قرار گرفته باشد. یکی از این کشورها کرهشمالی است که در مقطعی با همین ۶ کشور مذاکره کرد. در این مذاکرات مانند برجام ما قول هایی داده شد و تعهداتی امضا شد اما آن کشورها به قولهایشان عمل نکردند و کرهشمالی هم بدون ترس از تشدید تحریم ها به موضعش برگشت.
کشورهای دنیا دو دسته هستند؛ یک دسته کشورهای وابسته ای هستند که از ابتدا باجدهی به غرب را پیشه کردند مانند عربستان که آن باجهای سنگینی را به ترامپ داد و مجبور شد هر چه آنها زور گفتند بپذیرد الان بایدن میگوید اسلحه نمیفروشیم و عربستان که احساس کرده تنها می شود و به وحشت افتاده و 650 میلیون دلار از آنها اسلحه خریده است. یا مثلا امارات که روابطش را با رژیم صهیونیستی عادی کرد و وقتی دید از نظر امنیتی در خطر است و به اقتصادش هم ضربه خورده است دوباره به ایران بازگشت و اظهار پشیمانی کرد. یا مثلا آقای اردوغان که با باجدهی جاده صافکن حضور ناتو در دریای خزر است از ترس اینکه اقتصاد کشور آسیب بیند (لیر همچنان در حال ریزش است) این باجدها را به غرب می دهد.
*جناب قنادباشی! مسئله ای که وجود دارد اینکه خیلی از کارشناسان و تحلیلگران ما این واکنش ها را طی سالها از سوی غربی ها دیده و نتیجه اش را شاهد بوده اند اما امروز باز هم می گویند اگر در مذاکرات شکست بخوریم اقتصاد و معیشت مردم ضربه میخورد، فکر میکنید علت این اظهار نظرها در این برهه از زمان چیست؟
دو دلیل دارد؛ یکی اینکه اشتباه محاسباتی میکنند و فکر میکنند که غرب بسیار توانمند است و کشورما ناتوان. و دیگر دلیل هم اینکه به اینگونه اظهار نظرات تشویق میشوند حال یا مالی یا برای شهرت و اسم.
همه این کارشناسان اگر در فهرست نظراتشان را بررسی کنید مثلا در دوران احمدینژاد مدعی بودند که اقتصاد ایران از نظر ارزش پول زیمباوهای میشود، یا در زمان آقای روحانی مدعی میشدند که اقتصاد ایران ونزوئلایی میشود.
افرادی مثل این کارشناسان پیش بینیهایی کردند که اگر کارشناسی هم بوده دیگر نقصشان آشکار شده است. اینها اشتباهات کارشناسی است زیرا بیش از حد به قدرت غرب معتقد بوده و ضعفهای غربی ها و توان داخلی ایران اسلامی را نمیبینند! چنانچه مشکلات اقتصادی در غرب بسیار زیاد است ولی آنها این مشکلات را نمی بینند اما کوچکترین مسئله ای را در کشور خودمان در بوق و کرنا می اندازند که چنین و چنان اما این اصل ماجرا نیست چرا که غرب نمی خواهد کسی ناتوانی آنها و توانمندی ما را ببیند.