صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۷:۴۷  ، 
شناسه خبر : ۳۳۵۹۶۴

 کیهان**

خدای انقلاب/ سید محمدعماد اعرابی 

نوامبر ۱۹۷۸ (آبان ۱۳۵۷) گزارشی به دست «جیمی کارتر» رئیس‌جمهور وقت آمریکا رسید که او را به شدت آشفته کرد. گزارشی که عنوان
«تصور تصورناپذیر» را بر روی صفحه اولش داشت و از رئیس‌جمهور و مقامات عالی‌رتبه دولت آمریکا خواسته بود خود را برای فکر کردن به رویدادی که تا کنون آن را «تصورناپذیر» می‌پنداشتند، آماده کنند. نویسنده گزارش «ویلیام سولیوان» سفیر وقت آمریکا در تهران بود و آن رویداد «تصورناپذیر» چیزی نبود جز «انقلاب اسلامی ایران».
کارتر بلافاصله نامه‌ای خطاب به «سایروس ونس» (وزیر خارجه)، «زبیگنیف برژینسکی» (مشاور امنیت ملی)، «هرولد براون» (وزیر دفاع) و «استانسفیلد ترنر» (رئیس CIA) نوشت و آن‌ها را توبیخ کرد که چرا تاکنون از عمق بحران ایران چیزی به او نگفته‌اند. نامه‌ای که رئیس‌جمهور آمریکا آن را «محرمانه» طبقه‌بندی کرده بود، از رسانه‌ها سر درآورد؛ اوضاع آشفته‌تر شد و اختلاف میان مقامات آمریکایی به اوج رسید. گویی دستی خارج از اراده آن‌ها تاریخ را پیش می‌برد.
گزارش سولیوان اولین گزارشی نبود که در وزارت خارجه آمریکا تهیه شده و نسبت به چشم‌انداز سیاسی ایران و وقوع یک انقلاب هشدار می‌داد، اما ظاهرا اولین گزارشی بود که رئیس‌جمهور آمریکا را نسبت به حفظ محمدرضا پهلوی در قدرت نگران می‌کرد. اوایل بهمن ۱۳۵۶ (پس از قیام ۱۹ دی مردم قم) «جرج لمبراکیس» مشاور سیاسی سفارت آمریکا در تهران طی گزارشی که مورد تأیید سولیوان قرار گرفت و برای وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن‌دی‌سی ارسال شد، نوشت: «ابتدا توانسته‌ایم تا این تاریخ مدارک کافی گرد‌آوریم که منطقاً مطمئن باشیم که نهضت اسلامی در رأس انقلاب ایران قرار گرفته و رهبر فردی و سمبلیک آن آیت‌الله خمینی و سازمان‌های مرتبطی که از او حمایت می‌کنند، می‌باشد.» او سپس با نگاهی اجمالی به تاریخ ایران و بررسی نقش مذهب تشیع در آن نوشت: «تشیع علوی قلب انقلاب امروزی است.» با این حال حتی تا ۹ ماه بعد، آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (CIA) در گزارش‌هایی که برای وزارت دفاع این کشور آماده می‌کرد چشم‌اندازی کاملا متفاوت ارائه می‌داد: «انتظار می‌رود که شاه تا ده سال آینده فعالانه در قدرت باقی باشد.»

همین تناقضات به اختلافی عمیق در میان مقامات سیاسی و نظامی-امنیتی آمریکا منجر شد. در حالی که وزارت خارجه آمریکا دست کم از نیمه دوم سال ۱۳۵۶ بر اساس تحلیل‌های سفارتخانه‌اش در تهران سعی می‌کرد راهبرد خود برای انحراف و مهار انقلاب ایران را پیش برد به ناچار از شروع زمستان ۱۳۵۷ راهکاری موازی نیز در نظر گرفته شد و پای ژنرال «رابرت‌هایزر» این‌بار برای سازماندهی و حفظ یکپارچگی قوای نظامی به ایران باز شد.

بر این اساس تقسیم کاری سیاسی و نظامی شکل گرفت. اگرچه این تقسیم کار هم چندان فایده نداشت و با سردرگمی مقامات آمریکایی در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران هر چه زمان جلوتر می‌رفت اختلافات بیشتر می‌شد. آنطور که سولیوان می‌گوید: «بعضی اوقات دستوراتی که به من و‌هایزر داده شده بود به قدری با هم متفاوت بود که گویی ما با دو شهر مختلف یا مقامات دو کشور مختلف صحبت کرده‌ایم!»
«الکساندر هیگ» در ژانویه ۱۹۷۹ (دی ۱۳۵۷) فرمانده عالی نیرو‌های متفق در اروپا بود که دستور رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر اعزام معاونش «رابرت‌هایزر» به تهران، به او ابلاغ شد. هیگ می‌گوید: «مذاکرات بعدی با مقامات کاخ سفید نشان داد که هدف، به راه‌انداختن یک کودتا در ایران است.» این همان چیزی بود که‌هایزر نیز پس از حضور در تهران طی گفت‌وگوهایش با فرماندهان عالی ارتش شاهنشاهی ایران بر آن تأکید می‌کرد: «کار اساسی من تحقق زمامداری بختیار است؛ یعنی ارتش را وادار کنیم تمام تأسیسات مهم و حساس کشور مانند نفت، گمرکات، نیروگاه‌ها، آب، سیستم بانکی و رسانه‌های گروهی تحت رهبری بختیار قرار گیرد.

اگر این کار شکست بخورد یک‌راست به سوی شق بعدی، یعنی کودتای نظامی، خواهیم رفت.»، اما درست در روزی که همه چیز برای کودتا آماده و فرمان حکومت نظامی نیز صادر شده بود، اتفاق دیگری افتاد. ۲۱ بهمن ۱۳۵۷
امام خمینی (ره) طی اعلامیه‌هایی خواستار حضور مردم در خیابان و سرپیچی از فرمان حکومت نظامی شد. مرحوم «آیت‌الله طالقانی» سعی کرد در گفت‌وگوی تلفنی با امام (ره) ایشان را از این تصمیم منصرف کند: «من اصرار کردم که امام اعلامیه‌هایش را پس بگیرد و امام هرچه می‌گفت، من قانع نمی‌شدم؛ در آخر فرمود: آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج) است. تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بی‌اختیار گوشی را گذاشتم.» با حضور سیل عظیم مردم در خیابان‌ها ارتشیان وفادار به شاه نتوانستند کودتا کنند.
راهبرد سیاسی اگرچه زیرکانه‌تر بود، اما آن هم سرنوشت مشابهی داشت. سولیوان سفیر آمریکا در تهران از مدت‌ها پیش به ارتباط‌گیری با شخصیت‌های میانه‌رو پرداخته بود. به نظر می‌رسید این راهبرد در هماهنگی با ساواک اجرا می‌شد، چون چهره‌های مطرحی از این جریان برخلاف سایر مبارزان، حاشیه امنی برای فعالیت‌های‌شان در آن دوران به دست آوردند و نشریات وابسته به دربار، سخاوتمندانه به معرفی و ترویج آن‌ها در قالب رهبران مردمی می‌پرداختند.

یک بار «مصطفی مصباح‌زاده» که همزمان سناتور شاه در مجلس سنا و مدیرمسئول مؤسسه مطبوعاتی کیهان بود به مقامات آمریکایی گفت: «در صورتی که خواسته شود، نشریات کیهان می‌توانند در عرض چند هفته از این‌ها قهرمان ملی بسازند.» هر چه روز‌های پایانی رژیم پهلوی نزدیک می‌شد نام یک چهره بیش از پیش برای کارشناسان سفارت آمریکا اهمیت پیدا می‌کرد. «پل کانسلر» مشاور سیاسی سفارت آمریکا به رابطان سفارت آمریکا در گروه‌های میانه‌رو توصیه کرد به «مهدی بازرگان» نزدیک شوند: «به منظور راهنمایی بیشتر مذاکرات نزدیکی با افراد میانه‌رو مذهبی مانند بازرگان داشته [باشید].» بازرگان اگرچه در اعتقادات و مبارزه‌اش با رژیم پهلوی صداقت داشت، اما ویژگی‌های شخصی و اجتماعی‌اش باعث شده بود تا سفارت آمریکا بتواند طیفی از افراد میانه‌رو و رابطین خوب خود را در کنار او قرار دهد. افرادی که بعد‌ها اکثر اعضای کابینه او در دولت موقت را شکل دادند. به گفته سولیوان چنین دولتی
«از روی کار آمدن یک رژیم افراطی جلوگیری می‌کرد.» ۱۴ آبان ۱۳۵۸ وقتی دولت موقت به نخست‌وزیری مهندس بازرگان استعفای خود را تقدیم امام (ره) کرد. آن‌ها اصلا فکر نمی‌کردند با این استعفا موافقت شود. مرحوم «سید احمد خمینی» در اتاق کار بازرگان بود که از دفتر امام (ره) در قم تماس گرفتند و خبر پذیرش استعفا را به او دادند. با این حال سید احمد به روی خودش نیاورد و به گفتگو با حاضرین مشغول شد: «سحابی و بازرگان می‌گفتند معلوم است که امام استعفای ما را قبول نمی‌کنند، ولی ما باید برای پذیرش مجدد مسئولیت شرط و شروط بگذاریم.» حاج احمد بعد‌ها کمی بیشتر توضیح داد و گفت: «ما همه شاهد بودیم که چگونه جمعی به دست و پا افتاده بودند تا امام را متقاعد کنند که استعفا را نپذیرد.» خبر‌های بد برای آمریکا تمام شدنی نبود. بعد از راهبرد نظامی حالا راهبرد سیاسی‌شان هم به بن‌بست رسیده بود. آن روز مأموران سفارت آمریکا اسیر دانشجویان پیرو خط امام بودند در غیر این صورت حتما گزارش ناامید‌کننده دیگری از انقلاب اسلامی مردم ایران برای واشنگتن مخابره می‌کردند.
اراده‌ای الهی از آستین پیرمردی ۷۶ ساله و از سلاله رسول خدا (ص) بیرون آمده بود و سیر تاریخ را برخلاف همه محاسبات مادی رقم می‌زد.
۲۵ سال پس از انقلاب وقتی «چارلز کورزمن» جامعه‌شناس و استاد دانشگاه کارولینای شمالی در کتاب خود به بررسی انقلاب اسلامی ایران بر اساس اسناد دولتی آمریکا و نظریه‌های دانشگاهی انقلاب پرداخت، نوشت: «انقلاب ایران را نمونه‌ای «غیرعادی» می‌دانم.

این انقلاب اولین جمهوری اسلامی دوران جدید را تأسیس کرد و همچنان تنها نمونه یک انقلاب اسلامی توده‌ای است. درواقع، انقلاب ایران، از نظر تعداد مردمی که در آن شرکت کردند، یکی از عظیم‌ترین خیزش‌های تاریخ جهان است: حداقل ده درصد از جمعیت ایران در راهپیمایی‌های اعتراض و اعتصاب‌های عمومی‌ای که محمدرضا شاه پهلوی را به زیر کشید شرکت کردند. در مقایسه، کمتر از دو درصد از جمعیت در انقلاب فرانسه دخیل بودند و کمتر از یک درصد از مردم در برانداختن شوروی کمونیستی شرکت داشتند. انقلاب ایران در معنای آکادمیک آن نیز نوعی نمونه «غیرعادی» به شمار می‌رود.
بنابر تبیین‌های اجتماعی- علمی از انقلاب، این انقلاب نباید در آن زمانی که رخ داد اتفاق می‌افتاد، یا اصلا نباید اتفاق می‌افتاد.»
خدایی که انقلاب را با همه «تصورناپذیری‌اش» به پیروزی رساند بعد از انقلاب هم هست؛ که اگر نبود این حجم از توطئه برای جنگ و آشوب و تحریم ریشه هر حکومتی را صد بار کنده بود. پاییز ۱۳۵۹ در روز‌های آغازین حمله صدام به ایران، وقتی رسانه‌های وابسته به غرب شایعاتی مبنی بر وخامت حال امام خمینی (ره) و در نهایت شکست و ناکامی انقلاب را منتشر کردند؛ ناخدای انقلاب هم از خدای انقلاب گفت: «شما باید دعا کنید خدا بمیرد! خدا هست، من کى هستم. ملت ما خدا دارد. ملت ما از اول تا حالا، همیشه ملت پشتیبانش خداى تبارک و تعالى بوده، منتها گاهى ملموس بوده است و گاهى غیرملموس. حالا الان ملموس است که کار‌ها برخلاف آن چیزى که آن‌ها خیال مى‏کنند انجام مى‏گیرد.»

***************

روزنامه شرق**

ورود دولت به انتصابات وزیر کار/ گروه سیاسی

با دستور رئیسی به‌‌ معاون اجرائی خود رخ داد ورود دولت به انتصابات وزیر کار حجت‌الله عبدالملکی، وزیر 40ساله دولت سیزدهم، در حالی از همان آغاز به کار خود با انتصاب‌های عجیبش حاشیه‌ساز شده است که حالا خبر از دستور رئیسی به صولت مرتضوی، معاون اجرائی خود، برای بررسی حواشی وزارت کار رسیده است. مدتی پیش، رئیسی در میان نمایندگان استان‌های لرستان، خوزستان و چهارمحال‌وبختیاری حضور یافت و پس از شنیدن اعتراض‌های آنها درخصوص انتصابات خارج از قاعده وزارت کار، دستور داد صولت مرتضوی، معاون اجرائی رئیس‌جمهور، موضوع انتصابات در وزارت کار را بررسی کند. پیش از این، عبدالملکی دو بار به مجلس احضار شده تا درباره ابهامات و حواشی به‌وجودآمده در وزارتخانه تحت مدیریتش پاسخ دهد ولی متأسفانه هر بار حضور این وزیر با حواشی‌ای جدی از طرف حامیان وی در فضای مجازی روبه‌رو می‌شد. دو روز پیش هم فهرستی منتشر شد که نشان می‌داد حسین عامریان، فرزند لاله افتخاری، نماینده اصولگرا در مجلس، به سمت مدیرعاملی صندوق حمایت و بازنشستگی کارکنان فولاد در وزارت کار منصوب شده است. این انتصاب‌ها ضربه‌ای جدی به وزارت کار وارد کرده و نمایندگان مجلس را به اعتراض واداشته است. طبق گزارش‌های منتشر‌شده از 180 انتصاب صورت‌گرفته در وزارت کار، 96 نفر سوابقی نزدیک به سمت فعلی خود دارند و 84 نفر کارنامه‌ای سفید و رزومه‌ای مجهول دارند یا تجربیاتشان ارتباطی به شغلی فعلی‌ آنها ندارد. رویداد۲۴ چندی قبل فایل صوتی و متن جلسه کمیسیون اجتماعی با وزیر تعاون، کار و رفاه را منتشر کرد. در جلسه کمیسیون اجتماعی مجلس، موسوی‌لارگانی سؤالاتی از وزیر کار داشت که در‌نهایت به خاطر آنکه از پاسخ‌های وزیر قانع نشد، قرار شد سؤال به صحن علنی ارجاع داده شود. او گفته بود برخی از افرادی که از سوی عبدالملکی پست گرفته‌اند، از سوی سازمان‌های امنیتی رد شده بودند و نهادهای امنیتی وزیر را از انتصاب آنها منع کرده بودند‌ اما چون وزیر نمی‌توانسته برایشان پست بزند، آنها را به‌عنوان سرپرست منصوب کرده است! نکته عجیب اینجاست که در این جلسه نمایندگان دیگر با شنیدن اتفاقاتی که در وزارت کار رخ داده، به‌جای آنکه طرح سؤال یا استیضاح وزیر را کلید بزنند، به دنبال آن هستند تا به هر ترتیبی که شده موسوی‌لارگانی را از پیگیری سؤالش منصرف کنند و نماینده سؤال‌کننده را با قسم و آیه منصرف کنند! روزی که حجت‌الله عبدالملکی از سوی ابراهیم رئیسی به‌عنوان وزیر پیشنهادی تعاون، کار و رفاه اجتماعی معرفی شد، کمتر‌کسی حتی می‌دانست او کیست. شاید تنها کسانی او را می‌شناختند که مسابقه «میدون» را از تلویزیون جمهوری اسلامی تماشا می‌کردند. البته او با برخی اظهارنظرهای عجیب اقتصادی خود نیز معروف شده است؛ مانند توانایی ساخت پورشه یا اشتغال با یک‌میلیون تومان.
جبار کوچکی‌‌نژاد، از نمایندگان موافق استیضاح وزیر کار، پیش‌تر با اشاره به جمع‌آوری امضا و اعلام درخواست استیضاح حجت‌الله عبدالملکی، وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی گفته بود: با توجه به اینکه وزارت کار یک وزارتخانه بسیار سنگین و مهم است، به نظر من نوع انتصابات و عملکردی که وزیر کار در این مدت داشته، قابل‌قبول نیست. اگر ایشان بیاید به سمت استیضاح، قطعا مجلس موافق استیضاح است و ایشان برکنار خواهد شد. ایشان در عرض چند ماه نشان داد توانایی اداره این وزارتخانه مهم را ندارد و ضعف مدیریتی شدید در این وزارتخانه مشاهده می‌شود. در این مدت چند‌ماهه‌ای که از آغاز به کار دولت و وزرا می‌گذرد، انتصابات وزیر کار قابل‌دفاع نبود و سردرگمی داشت. این در حالی است که این وزارتخانه بسیار مهم است و با جمعیت بسیار زیادی از مردم سروکار دارد؛ بنابراین وزیر باید در انتصابات و تصمیم‌گیری‌ها خیلی دقت کند. انتصابات فامیلی، باندی، جناحی و غیرکارآمد باعث شد این وزارتخانه دچار مشکل اساسی شود. او گفته بود: من معتقدم مجلس حتی با تردید به ایشان رأی داد. در آن روز فضا در ابتدا به شکلی بود که ایشان رأی نمی‌آورد‌ اما کمک کردند و رأی آورد‌ ولی متأسفانه بعد از رأی‌آوردن نتوانست اعتماد مجلس را جلب کند.
‌در‌حالی‌که در یکی، دو ماه گذشته بحث استیضاح چهار وزیر از‌جمله همین وزیر کار یکی از سوژه‌های داغ مجلسیان بود، به نظر می‌رسد فعلا پارلمان‌نشینان تا پایان سال فتیله استیضاح را پایین کشده و کلا ماجرا را مسکوت گذاشته‌اند. برخی در این میان از نقش هیئت‌رئیسه مجلس در عدم موافقت با استیضاح وزرا و در نتیجه مسکوت گذاشته‌شدن آن سخن گفته‌اند.

**************

روزنامه خراسان**

اوکراین؛ به ساعت صفر نزدیک شده ایم؟/ دکتر حامد رحیم پور

اوکراین در طول قرون گذشته یکی از پل های ارتباطی میان شرق و غرب بوده و همین موضوع این کشور را همواره به نقطه برخورد تبدیل کرده است. این روزها نیز افزایش نیروهای نظامی در منطقه شرق اروپا و احتمال وقوع یک جنگ تمام عیار، دوباره بحران اوکراین را به سرتیتر رسانه‌های جهان تبدیل کرده است. در شرایط کنونی خواسته اصلی روسیه، توقف هر گونه نفوذ سیاسی، نظامی و دیپلماتیک ناتو به سوی شرق است. اگرچه ناتو توانسته بعد از فروپاشی شوروی، تقریبا  کل بلوک شرق سابق را به عضویت این پیمان درآورد اما برای  روسیه، اوکراین خاکریز آخر در برابر توسعه طلبی ناتو و آمریکا  محسوب می شود.در تایید این نگرانی می‌توان تنها به روند گسترش ناتو در مرزهای نزدیک روسیه طی سال‌های بعد از 1997 اشاره کرد که به ترتیب کشورهای استونی، لتونی، لیتوانی، لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، مجارستان، رومانی، اسلوونی، کرواسی، مونته‌نگرو، آلبانی، مقدونیه شمالی و بلغارستان که همگی جزئی از جمهوری‌های استقلال‌یافته از اتحاد جماهیر شوروی سابق بودند، به عضویت ناتو درآمدند اما روس ها عضویت اوکراین و گرجستان در قفقاز جنوبی  را خط قرمز  برای خود محسوب می‌کنند.  به ویژه این که روسیه  معتقد است اگر اوکراین عضو ناتو شود، امکان دارد موشک‌های استراتژیک در خاک اوکراین مستقر شود و این موضوع امنیت روسیه را  مستقیم تهدید می‌کند.به هرروی،هر چند تا کنون مقامات آمریکایی و سران کشورهای اروپایی به صراحت از عدم ورود نظامی به جنگ احتمالی روسیه علیه اوکراین سخن به میان آورده‌اند اما بدون تردید در صورت عملی شدن چنین رخدادی، با یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی در سطح نظام بین‌الملل مواجه خواهیم بود که جبهه‌بندی نظامی میان ناتو و روسیه را می‌توان یکی از احتمالات ممکن آن ارزیابی کرد. حتی برخی بر این باور هستند که حمله روسیه به اوکراین می‌تواند مقدمه آغاز جنگ جهانی سوم نیز باشد که عواقب آن بسیار مخرب و پیش‌بینی ناپذیر خواهد بود.اما آیا  واقعا به ساعت صفر نزدیک شده‌ایم؟بدون تردید، مهم‌ترین ظرفیت موجود برای ولادیمیر پوتین در مسیر حمله به اوکراین وابستگی اروپا به گاز روسیه و نیز تلاش آمریکا برای معطوف کردن سیاست خارجی خود به مهار چین است. همچنین، این که آمریکا و اروپا با صراحت بر نداشتن توانمندی برای مداخله نظامی در روسیه تاکید می‌کنند، فرصتی مناسب برای روسیه در مسیر گسترش حوزه نفوذ خود در اوکراین علاوه بر کریمه است. در واقع، آن چه که می‌تواند منجر به اطمینان و عزم جدی پوتین و رهبران روس برای تداوم آرایش تهاجمی نظامی شان شود، انفعال شدید غرب و ناتو در سال های اخیر در مسائل منطقه‌ای و نیاز حیاتی اروپا به منابع گازی روسیه در آستانه فصل زمستان است؛ مسئله‌ای که نه تنها تاکنون هیچ راه حل جامعی برای جایگزینی خط لوله گاز روسی اندیشیده نشده است، بلکه بر اثر اختلافات داخلی میان اعضای اتحادیه اروپا حتی برخی کشورها نظیر آلمان خود را درگیر پروژه ثانویه با روسیه یعنی خط لوله گاز نورد استریم کرده‌اند.ازسوی دیگر،با وجود تمام محدودیت‌های موجود پیش روی غرب و ناتو برای مقابله با حمله احتمالی روسیه به اوکراین، مهم‌ترین محدودیت موجود در برابر پوتین برای نهایی کردن اقدام نظامی را می‌توان در ارتباط با تحریم‌های اقتصادی گسترده آمریکا و اروپا علیه مسکو ارزیابی کرد که به دلیل پیوند بسیار اقتصاد روسیه با غرب ،احتمالا تبعات بسیار ناگواری برای این کشور خواهد داشت.دیروز نیز اکونومیست در گزارشی نوشت:«رئیس جمهور آمریکا می‌گوید «ولادیمیر پوتین» تحریم‌هایی را تجربه خواهد کرد که هرگز مشابه آن را ندیده است.حتی «باب منندز» رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا، بسته تحریمی را «مادر همه تحریم‌ها» توصیف کرده است.»خلاصه آن که به نظر می‌رسد تمام تحرکات روسیه با این حجم وسیع از نیرو در مرزهای اوکراین نمایشی توام با رخ نمایی برای ناتو و  گرفتن امتیاز از اروپا و آمریکا باشد که اگر غیر از این باشد، بعید است «روس‌ها» میلیون ها دلار صرف هزینه استقرار نیرو کنند و هدف خاصی را دنبال نکنند.لجستیک نیرو در حوزه سرزمینی روسیه آن هم با شرایط زمستان سخت اروپای شرقی به شدت پرهزینه است به ویژه وقتی ۱۲۷ هزار نیرو را بخواهد در قرارگاه های رزمی در وضعیت درجه یک یا ۲ برای روزها و ماه ها حفظ کند.ضمن آن که هزینه های گسترده تعمیر و نگهداری ادوات و تسلیحات و ملاحظات به شدت پیچیده پدافند عامل و غیرعامل، آرایش نظامی و...غیر قابل پیش بینی است.روسیه به این نتیجه رسیده که برای حفظ مبادلات تجاری خود با کشورهای اروپای غربی، باید بحران اوکراین را مدیریت کند. همچنین روسیه از یک‌سو باید درخواست‌های خود را تعدیل کند و از سوی دیگر مانع از الحاق اوکراین به ترتیبات غربی مانند ناتو و اتحادیه اروپا شود. اوکراین هم ضمن این که تلاش می‌کند حساسیت‌های مسکو را مدنظر داشته باشد، به دنبال این است که مانند دوران شوروی سابق در ترتیبات روس‌ها ادغام نشود.

 

**************

 روزنامه جوان**

غیرت دینی علت محدثه و مبقیه انقلاب اسلامی/ حمیدرضا شاه‌نظری

۴۳ سال گذشت؛ ۴۳ سال از مقطعی که در آن، تاریخ توقفی کوتاه کرد، ولی لحظه‌ها، ساعت‌ها و روز‌ها برای مردم با امید، شور و معرفتی برآمده از اعتقادات الهی یک ملت به سرعت سپری می‌شدند. دورانی که جهان به حضیض غفلت و تباهی رسیده بود و خود را نیازمند یک تغییر بزرگ حس می‌کرد و تاریخ لاجرم باید مسیر خود را اصلاح می‌کرد. لحظه‌های شورانگیزی در جریان بود و انسان‌هایی به پا خاسته بودند که شاید خود هم به اندازه کافی از عظمت نقشی که در آن لحظات حساس بر عهده گرفته بودند اطلاع نداشتند؛ عظمت راهی که در حال گشوده شدن بود و تغییری بزرگ که برای جهان و تاریخ در حال رقم خوردن بود. لحظه‌هایی که در آن، تک‌تک اعضای یک جامعه به پا خاستند، کنار هم قرار گرفتند و یک ملت بزرگ در قامت یک امت شدند.
ملتی که آمده بود تا با خدای خود عهد ببندد که سرنوشت خود را به دست مستکبران و مستبدان عالم نخواهد داد و از عزت، شرف و هویت دینی و ملی خود دفاع خواهد کرد. ملتی که بعد از سال‌ها سیطره نظام‌های استکباری لیبرالیستی و مارکسیستی در جهان و سرمستی و سرخوشی غربی‌ها از اینکه واپسین اندیشه مسلط بر جهان از غرب به پا خاسته است، دور هم جمع شده بود تا به مستضعفین عالم نوید دهد که بعد از سال‌ها سیطره اندیشه مادی و سلطه‌گر غرب بر جهان، برگ جدیدی از تاریخ ورق خورده و عصر جدیدی آغاز شده است که فرجام آن، پایان تاریخ سیطره غفلت، انانیت و ظلمت و غلبه معرفت، توحید و نور خواهد بود. عصر مکتب مردی که میراث‌دار ۱۴۰۰ سال توحید، معنویت، ایثار، مجاهدت و شهادت بود و نوید قطعی بودن شکست مستکبران عالم را داد؛ عصر روح‌الله.
پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز عصر روح‌الله خط بطلانی بر خیلی چیز‌ها کشید. این انقلاب علاوه بر پایان نظام طاغوتی پهلوی با هجو نظریات سلطه‌طلبانه غربی همچون نظریات انقلاب‌ها، آن‌ها را با چالش جدی مواجه ساخت. این نظریات عموماً انقلاب‌ها و خیزش‌های بزرگ مردمی را بر پایه انگیزه‎‌های مادی تحلیل می‌کردند و اهداف مادی، چون دستیابی به منافع طبقاتی و گرفتن عنان قدرت سیاسی را علل شکل‌گیری انقلاب‌ها معرفی می‌نمودند، ولی انقلاب اسلامی در متن یک جامعه دیندار و با خروش غیرتمندانه یک شخصیت بزرگ مذهبی و خیل میلیونی یک ملت و برای تغییر در مناسبات مادی غالب شده در جهان به وقوع پیوست و در ادامه نیز مبتنی بر غیرت دینی توده‌های مردم تداوم یافت. انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران بعد از قرن‌ها، تنها انقلاب توحیدی و دینی بود که بر پایه غیرت دینی یک ملت مؤمن و یک رهبر دینی آگاه و غیرتمند بالید و به ثمر رسید.
آن روز که با زور چماق و سرنیزه به کشف حجاب زنان و مادران این سرزمین پرداخته شده و حیثیت آنان هتک شد، شعله‌های خشمی مقدس ناشی از غیرت دینی ملت ایران زبانه کشید و از سر غیرت دینی بود که مردم ایران تا پای جان در مخالفت با آن در مسجد گوهرشاد تجمع و جان خود را تقدیم کردند. آن فریاد رسایی که از بالای منبر و به نشانه اعتراض پس از تصویب «قانون ننگین کاپیتولاسیون» - که مصونیت قضایی به همه اتباع و مستشاران امریکایی حاضر در ایران می‌داد- برخاست، از سر غیرت دینی شخصیتی بزرگ بود که آن سخنان ماندگار و بی‌مانند را بر زبان جاری ساخت. آنگاه که خروش بر آورد: «عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن تمام مستشاران نظامی امریکا با خانواده‌هایشان، با کارمند‌های فنی‌شان، با کارمندان اداری‌شان، با خدمه‌شان از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. ملت ایران را از سگ‌های امریکا پست‌تر کردند. چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد از او مؤاخذه می‌کنند، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد مؤاخذه می‌کنند. چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگ‌ترین مقام را زیر بگیرد، هیچ‌کس حق تعرض ندارد. آقا من اعلام خطر می‌کنم،‌ای ارتش ایران من اعلام خطر می‌کنم،‌ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می‌کنم. والله گناهکار است کسی که فریاد نکند.‌ای سران اسلام به داد اسلام برسید.‌ای علمای نجف به داد اسلام برسید.‌ای علمای قم به داد اسلام برسید!»
انقلاب اسلامی از سر غیرت دینی و دفاع مردم از حاکمیت دین و احکام دین و پیروی از رهبری دینی آغاز شد، همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «امام (ره) ملت ایران را می‌شناخت، به ملت ایران اعتماد داشت. ایمان عمیق مردم که در زیر اندود‌های ساخته و پرداخته دنیاطلبان مخفی و پنهان شده بود، امام بزرگوار این ایمان عمیقِ تغییرناپذیر را شکوفا کرد؛ غیرت دینی مردم را برانگیخت و ملت ایران الگوی استقامت و بصیرت شد.»
غیرت دینی عامل اساسی حرکات انقلابی مردم در پیش از انقلاب و پیشران نهضت انقلابی مردم ایران بود و به وضوح در حوادث بزرگ آن دوران خود را نشان داد؛ چه در قیام مسجدگوهرشاد، چه در قیام مردم پس از دستگیری امام خمینی (ره) و چه در حوادث بعدی مثل ۱۵ خرداد و قیام ۱۹ دی. ۴۳ سال بعد از انقلاب نیز به‌رغم توطئه‌های متنوع، پیچیده و سنگین دشمنان برای به زانو درآوردن مردم، باز هم این غیرت دینی مردم بوده که تاکنون توانسته بر مشکلات فایق آمده و توطئه‌ها را خنثی کرده و انقلاب را رو به جلو تداوم دهد. رشادت‌های بی‌مانند مردان این سرزمین در جنگ تحمیلی هشت ساله، قیام ماندگار و حماسی مردم در ۹ دی برای خاموش نمودن فتنه ۸۸، حضور بهترین فرزندان این ملت برای خنثی‌سازی نقشه شوم دشمنان در برآمدن و قدرت‌گیری جریان تکفیری و نیز خنثی‌سازی نیت پلید دشمنان در به زانو درآوردن ملت ایران در ترور ناجوانمردانه سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی که با حضور حماسی و بی‌سابقه در تشییع پیکر مطهر سردار دل‌ها نقش بر آب شد، همگی جلوه‌هایی از غیرت دینی مردم سرافراز ایران بعد از انقلاب اسلامی بود. «غیرت دینی» هم در مرحله تکوین انقلاب و هم بعد از پیروزی انقلاب، مهم‌ترین عامل مؤثر در بالندگی انقلاب بوده است و از این رو می‌توان آن را هم علت محدثه و پدیدآورنده انقلاب اسلامی و عامل اصلی به زیر کشیدن حکومت طاغوت دانست، هم علت مبقیه و عامل اصلی تداوم و پیشرفت انقلاب اسلامی و خنثی‌سازی توطئه‌های بعد از پیروزی انقلاب به شمار آورد.

**************

روزنامه ایران**

 

در زمان جنگ زن و مرد فکر دفاع از ایران بودند/ سپیده شریعت رضوی

کارگردان فیلم سینمایی «دسته دختران» از جمله فیلم‌های حاضر در بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر که مقاومت دختران قهرمان ایران در روزهای آغازین جنگ را به تصویر کشیده است، می‌گوید جامعه هدفش در این اثر مطلقاً نسلی که متعلق به زمان جنگ است، نیست. همچنین در حال حاضر سخت‌ترین کار متقاعد کردن مخاطب برای آمدن به سینما و تماشای فیلم جنگی است یعنی اگر بتوان ایشان را متقاعد کرد، «دسته دختران» این قدرت را دارد که آنها را راضی از سالن بیرون بفرستد پس با علم به این موضوع «دسته دختران» را برای نسل جوان ساخته‌ است. دفاع مقدس جزو آن دسته از موضوعاتی‌ است که تاکنون سوژه بسیاری از فیلم‌های سینمایی و حتی سریال‌های تلویزیونی بوده است. در حقیقت جنگ تحمیلی آنقدر ناگفته‌ها دارد که هرچه قدر درباره آن صحبت شود باز هم کم است. شاید بتوان گفت فیلم‌های دفاع مقدسی همیشه برای هیأت انتخاب جشنواره فیلم فجر در ادوار مختلف قابل احترام است و اینگونه آثار در اکثر مواقع در بزرگترین رویداد سینمایی حضور داشته‌اند. امسال همزمان با چهلمین دوره برگزاری این جشنواره نیز سه اثر با موضوع دفاع مقدس به بخش سودای سیمرغ راه پیدا کرده‌اند که یکی از آنها «دسته دختران» به کارگردانی منیر قیدی است؛ اثری که به‌دلیل پرداخت متفاوت به موضوع جنگ کنجکاوی برانگیز است و می‌تواند نظرات را به خود جلب کند. با نگاهی به کارنامه کاری این کارگردان متوجه می‌شویم که منیر قیدی با ساخت فیلم در این فضا بیگانه نبوده است چراکه سال‌ها به‌عنوان منشی صحنه و دستیار کارگردان با فیلمسازان مطرحی از جمله ابراهیم حاتمی‌کیا که فیلم‌های زیادی در حوزه دفاع مقدس ساخته، کار کرده و تجربه کرده است اما «دسته دختران» یک اثر ساده نیست بلکه یک فیلم دفاع مقدسی اکشن و بیگ پروداکشن است. در حقیقت منیر قیدی که در «ویلایی‌ها» قصه خانواده‌های فرماندهان سپاه و ارتش را در سال ۱۳۶۵ به تصویر کشید، پس از 5 سال در دومین ساخته خود این بار به سراغ مقاومت دختران قهرمان ایران در روزهای آغازین جنگ رفته است. اگرچه دو اثر اول و دوم این فیلمساز به لحاظ مضمون و نگاه زنانه شبیه یکدیگر است اما به لحاظ مسائل فنی و ریتم قصه کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند. ناگفته نماند که این فیلمساز با اثر اول خود در 7 رشته نامزد شد و سه جایزه دریافت کرد حال باید منتظر ماند و دید آیا منیر قیدی و عوامل سازنده «دسته دختران» سیمرغی به خانه خواهد برد یا نه. آنچه که در ادامه می‌خوانید مصاحبه ما با کارگردان اثر است.

خانم قیدی در بخشی از خلاصه داستان «دسته دختران» آمده که این اثر قصه زنان جنگ است در حقیقت شما سوژه‌ای را روایت کردید که برای ساخت نیازمند پژوهش وسیع بوده و کمتر فیلمسازی در سینمای ایران دست روی آن گذاشته است. علاقه شما به این نوع روایت از کجا نشأت
می‌گیرد؟
نگاه به جنگ زمانی که بحث زن در جنگ مطرح می‌شود، متفاوت است چراکه تفاوت دیدگاه بین آنچه که زن در جنگ می‌بیند با آن چیزی که یک مرد مشاهده می‌کند، وجود دارد و من زمانی به این قضیه پی بردم که منابعی را مطالعه کردم. تأکید زنان روی صحنه‌ها، لحظه‌ها و داستان‌هایی که تعریف می‌کنند، به‌گونه‌ دیگری است و حتی ما برخی از موارد را برای اولین بار از زبان آنان می‌شنویم. البته نه اینکه برخی از مسائل نبوده بلکه دیده نشده و منحصراً در نگاه آنها بوده است.
در لیست عوامل این پروژه نام چند  فیلمنامه‌نویس و بازنویسی نهایی توسط ساناز بیان، به چشم می‌خورد که به نظر می‌رسد مرحله نگارش فیلمنامه اصلاً ساده نبوده و مخاطب قرار است با یک قصه اثرگذار روبه‌رو شود.
حضور ساناز بیان در ماه‌های آخر پیش‌تولید که تمرکز کمتری روی فیلمنامه داشتم و احساس می‌کردم قسمت زنانه فیلمنامه نیاز به بازنگری دارد، بسیار مفید و مؤثر بود و بخش بسیار زیادی از حس زنانه «دسته دختران» را مدیون حضور ایشان هستم و شک و تردیدی در آن نیست.
«دسته دختران» پُر از صحنه‌های جنگی است و اساساً کار جلوه‌های ویژه این اثر ساده نبوده است. شما به‌عنوان کارگردان تا چه اندازه بر متن اصلی فیلمنامه وفادار ماندید؟ آیا در هنگام تولید به‌دلیل محدودیت‌های فنی تغییراتی صورت گرفت؟
باید روی این نکته تأکید کنم که محدودیت‌های فنی هم موجب تغییر در فیلمنامه و اجرای آن نشد بلکه ما با وفاداری به اصل فیلمنامه آنچه را نوشته بودیم، پیاده کردیم.
از آنجا که این اثر بر پایه تحقیق و پژوهش شکل گرفته است آیا زنانی در تاریخ همانند «دسته دختران» پیدا می‌شود که خواستار حضور در جنگ و فعالیت نظامی بوده باشند؟
 همچنین من مشخصاً در یک یا دو کتاب به خاطر‌ه‌های بانوانی برخورد کردم که مایل به فعالیت‌های نظامی بودند و با وجود تمام مخالفت کار خود را تا لحظه‌های آخری که در شهر حضور داشتند، پیش بردند.
 به یاد دارم در زمان پخش سریال «کیمیا» دریادار سیاری انتقادات تندی به این اثر کرده و معترض بود که نمایش حضور زن در جبهه نبرد مبتنی بر واقعیت نیست. آیا شما با چنین انتقاداتی در مواجهه با فیلمنامه «دسته دختران» روبه‌رو شدید؟
مطلب دریادار سیاری را قبل از آنکه تصمیم به ساخت «دسته دختران» بگیرم، خوانده بودم و به‌دلیل آنکه آن زمان شناختی نسبت به این وضعیت نداشتم قضاوت هم نکردم اما بعداً که در این زمینه با همکارانم تحقیق و با ده‌ها نفر مصاحبه کردیم، کتاب خواندیم و از نزدیک با آنها برخورد کردیم، به این نتیجه رسیدم که حضور مؤثر زنان را در آن مقطع یعنی جنگ تحمیلی و فعالیت‌هایی که داشته‌اند، نمی‌توان منکر شد.
 تقابل بین کاراکترهای زن و مرد تا یک جایی در «دسته دختران» دیده می‌شود اما از یک جایی به بعد ما شاهد این مسأله هستیم که از این قضیه پرهیز می‌شود که به نوعی عامدانه هم اتفاق افتاده است چراکه شرایط عادی نیست و جامعه برای مقابله با یک مفهوم واحد یعنی دشمن نیازمند این اتحاد است. سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا «دسته دختران» به‌دنبال نسخه پیچی برای شرایط امروز ایران است؟
من همیشه از خط‌ کشی‌هایی که زنان و مردان را در مقابل هم قرار می‌دهد، پرهیز و در دو اثر خود نیز تلاش کردم بیشتر جنبه‌هایی را نشان بدهم که افراد فارغ از جنسیت در کنار هم حضور دارند اما درباره نکته‌ای که درباره جامعه در سؤال بدان اشاره شده است، باید بگویم می‌توان این تعبیر را هم از فیلم داشت البته آگاهانه نبوده است اما می‌توان این مسأله را استخراج کرد.
 از نظر شما بین «فیلم جنگی» و «فیلم دفاع مقدسی» تفاوتی وجود دارد یا هر دو یک هدف را دنبال می‌کنند؟
من فیلم جنگی را متفاوت از فیلم دفاع مقدس حداقل درباره جنگی تحمیلی که برای کشور خودمان اتفاق افتاد، نمی‌دانم چراکه همه به این مسأله آگاهیم که ما به‌دنبال حفظ ایران بودیم حال اسم آن می‌تواند جنگ، دفاع مقدس، دفاع و... باشد در حقیقت عنوان تعیین‌کننده مسائل نیست بلکه بیشتر نوع نگاه فیلمساز نشان می‌دهد که دفاع از کشور بوده یا مسأله دیگری در میان است.
مخاطب فیلم شما چه کسانی هستند؟ نسل جوان امروزی جنگ را درک نکرده و از آن فاصله دارد اما ما در اثر شما یک روایت تازه و عجیب می‌بینیم که به نوعی ساختارشکنی هم محسوب می‌شود.
جامعه هدف من در «دسته دختران» مطلقاً نسلی که متعلق به زمان جنگ است، نیست چراکه ما خودمان می‌دانیم ماجرا از چه قرار است. در حال حاضر سخت‌ترین کار متقاعد کردن مخاطب برای آمدن به سینما و تماشای فیلم جنگی است یعنی اگر بتوانیم ایشان را متقاعد کنیم این قدرت را داریم که آنها را راضی از سالن بیرون بفرستیم. من با علم به این موضوع «دسته دختران» را برای نسل جوان ساخته‌ام. لازم می‌دانم این نکته را بیان کنم که استفاده از واژه ساختارشکنی شاید تعبیر درستی برای «دسته دختران» نباشد و من بیشتر همان روایت تازه را درباره کاری که انجام داده‌ام، قبول دارم.
پیش‌بینی شما از استقبال مخاطبان در جشنواره فیلم فجر چیست؟
فیلمسازی که به سراغ ساخت یک اثر جنگی می‌رود، به این مسأله واقف است که به چند دلیل کار سختی در پیش دارد که یکی از آنها جمع کردن مخاطب است. چه حرف من را قبول داشته باشید چه نداشته باشید یک مقاومتی در برابر پذیرش و دیدن فیلم جنگی در جامعه امروز ما وجود دارد پس اثر من در برابر رقیبان و فیلم‌های دیگری که در جشنواره فیلم فجر حضور دارند چند قدم عقب است به این دلیل که جذب مخاطب براحتی رخ نمی‌دهد و فیلم جنگی از میان آثار اجتماعی، کمدی و... اولویت آخرش است.
ما اگر در مرحله اول بتوانیم تماشاگر را راضی کنیم تا به سینما بیاید، شاید دیگر نگرانی وجود نداشته باشد چراکه اطمینان دارم تماشاگر این فیلم با رضایت از سینما خارج می‌شود و دیگران را ترغیب به تماشای فیلم می‌کند. در نهایت باید بگویم این تلاش برای من ارزشمند است.

**************************************************************

نام:
ایمیل:
نظر: