صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۶:۴۷  ، 
شناسه خبر : ۳۳۶۷۸۳

کیهان***

در وحشت تازه/ سعدالله زارعی

طی دو هفته اخیر، رژیم صهیونیستی با انواعی از اقدامات مقاومتی فلسطینی‌ها مواجه گردیده است، به گونه‌ای که تعداد تلفات آن از تعداد تلفات در هر یک از جنگ‌هایی که طی 20 سال اخیر با فلسطینی‌ها داشته، بیشتر شده است. اقدامات ضداسرائیلی فلسطینی‌ها هم، بخش‌های جنوبی، غربی و شرقی این سرزمین اشغال شده را دربرگرفته و تقریباً وضعیت جدید امنیتی را علیه اسرائیل پدید آورده است. علاوه‌بر آن سابقه تشدید فعالیت سیاسی فلسطینی‌ها در ماه مبارک رمضان و تجمعات فراوانی که در این ماه پدید می‌آید، به نگرانی‌های این رژیم دامن زده است. درخصوص این تحولات نکات زیر وجود دارد: 
1- طی دو هفته اخیر نزدیک به ده اقدام پی‌در‌پی در شهر بئرالسبع مرکز استان جنوبی «نقب» و در حومه و شمال تل‌آویو پایتخت و شمال کرانه باختری در شرق فلسطین، از سوی فلسطینی‌ها علیه نیروهای نظامی و شهرک‌نشینان غاصب اسرائیلی روی داده و طی آن لااقل 11 نفر از عناصر اسرائیلی به هلاکت رسیده و دست‌کم 20 نفر از آنان هم مجروح گردیده‌اند. این تعداد تلفات از تلفات اعلام شده اسرائیل در هر یک از جنگ‌های
20 سال گذشته بیشتر است. 
از سوی دیگر این حجم از کشته‌ها و زخمی‌ها، معادله هزینه‌ها را به هم زده است؛ تاکنون در جنگ‌های بین رژیم صهیونیستی و مردم فلسطین، به طور میانگین نسبت تلفات اسرائیل و شهدای فلسطین 1 به 7 بود؛ یعنی به ازای هلاکت هر یک نفر اسرائیلی، هفت نفر فلسطینی به شهادت می‌رسید و به همین نسبت عدد زخمی‌های دو طرف و حجم خسارت‌های مادی به ضرر طرف فلسطینی بود. عملیات‌های دو هفته اخیر این معادله را کاملاً معکوس کرد؛ در این عملیات‌ها به ازای هلاکت هر پنج اسرائیلی، یک نفر فلسطینی شهید گردیده است. این موضوع از نظر امنیتی و روانی تأثیر مخربی برای طرف اسرائیلی و تأثیر سازنده‌ای برای طرف فلسطینی به همراه آورده است. به همین دلیل در هفته گذشته، رژیم صهیونیستی به شهرک‌نشینان غاصب دستور داد تا حتی هنگام خرید مایحتاج روزانه خود هم سلاح گرم را با خود حمل نمایند!
2- یک نکته مهم و کلیدی، فراگیر شدن مقاومت و فراسازمان شدن آن می‌باشد که اسرائیل را دچار بحران جدی کرده است. تقریباً هیچ‌کدام از فلسطینی‌هایی که در عملیات‌های اخیر، نقش مستقیم یا غیرمستقیم داشته‌اند، به هیچ‌کدام از سازمان‌های شناخته شده مقاومت نظیر فتح، حماس و جهاد اسلامی وابستگی نداشته‌اند. هر چند همه این سازمان‌ها اقدامات یادشده را مورد حمایت و تقدیر قرار داده‌اند. وقتی یک سازمان شناخته شده چریکی یا غیرچریکی دست به اقدامی می‌زند، به دلیل مواجه شدن با اقدامات متقابل دشمن، در ادامه راه، با ملاحظات و حساب‌گری‌هایی مواجه می‌گردد و این کمیت و کیفیت عملیات‌های آینده آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اما الان مشکل اسرائیل این است که طرف او در عملیات‌های انجام شده سازمان یا سازمان‌های فلسطینی نیستند، بلکه طرف او مردم فلسطین هستند؛ مردمی که در جنوب حضور دارند، در شمال هستند، در شرق و در غرب فلسطین هم حضور دارند. فقط در ربع شمال غربی فلسطین، حدود 1/5 میلیون نفر عرب فلسطینی حضور دارند و عدد فلسطینی‌های منطقه شرقی به حدود 2/5 میلیون نفر می‌رسد و حدود دو میلیون فلسطینی هم در غزه ساکن می‌باشند؛ این یعنی حدود شش میلیون فلسطینی. برخورد مؤثر اسرائیل با این جمعیت تقریباً غیرممکن می‌باشد. مشکل اسرائیل این است که اگر تاکنون فرماندهان و عناصر فتح، حماس و جهاد را «دشمن فعال» و بقیه را دشمن منفعل قلمداد می‌نمود، هم‌اینک ناچار است کل جمعیت شش میلیون نفری داخل - و نیز حدود پنج میلیون نفری خارج از فلسطین - را دشمن فعال خود بداند. در اینجا یک سؤال اساسی وجود دارد آیا «شاباک» - اطلاعات داخلی رژیم - می‌تواند این جمعیت عظیم را تحت پوشش اطلاعاتی و مراقبتی قرار دهد؟ 
3- یکی دیگر از جنبه‌های مهم این عملیات‌ها، جنبه مسلحانه بودن آن است تا پیش از این عملیات‌های مسلحانه به رزمندگان گردان‌های فتح، حماس و جهاد محدود بود و درگیری‌های بقیه عناصر فلسطینی با سلاح سرد صورت می‌گرفت که در یک زمان به دلیل استفاده از چاقو به
«ثوره السکین» - انقلاب چاقو - موسوم گردید. الان این جمعیت به استفاده از سلاح گرم روی آورده و توانسته به آن دست پیدا کند و جالب‌تر آن که این سلاح‌ها اسرائیلی هستند! یعنی در همه موارد ده‌گانه اخیر، سلاح‌ها متعلق به ارتش رژیم بوده و از سوی سازمان‌های مقاومت در اختیار آنان قرار نگرفته و از خارج هم برای آنان ارسال نشده است. این موضوع چند جنبه اساسی دارد؛ از یک سو ناتوانی بسیار شدید شاباک در کنترل امنیتی را نشان می‌دهد چرا که دستیابی عرب فلسطینی به سلاح نظامیان اسرائیلی و در واقع به انبارهای تسلیحات رژیم، به سادگی و بدون وجود «نفوذ» میسر نمی‌باشد و همه می‌دانند که مراکز نگهداری سلاح از نظر امنیتی از چه درجه بالایی از مراقبت برخوردار می‌باشند. از سوی دیگر باز شدن درب سلاح‌های اسرائیلی به روی جوانان فلسطینی و به‌کارگیری آن علیه اسرائیل که در این روزها برملا شده، به معنای وجود سلاح‌های بیشتری در دست جوانان فلسطینی است. این سلاح‌ها به دست چه کسانی رسیده و این جوانان اهل کدام شهر یا روستا هستند؟ اینها طبعاً برای ارتش اسرائیل شناخته شده نیست و لذا هر لحظه باید در انتظار حادثه باشد. 
4- اقدامات دو هفته اخیر فلسطینی‌ها، وضع جامعه فلسطینی را در مقابل اسرائیل نشان داد. مردم فلسطین پس از هفت دهه از غصب سرزمین‌شان هنوز از پای ننشسته‌اند و تغییر نسل‌های فلسطین، مقاومت آنان را کم نکرده است. آن جوان فلسطینی که در بئرالسبع یا در تل‌آویو یا در کرانه با سلاح گرم به طرف غاصب اسرائیلی حمله کرده، بیش از 30 سال نداشته و در واقع جوان دهه 1390 - 2010م - به حساب می‌آید. این جوان فلسطینی به‌اندازه جوان فلسطینی که در دهه 1310 تحت رهبری روحانی شهید «عزالدین قسام» سلاح به دست وارد میدان شده بود، به آزاد‌سازی سرزمین خود و به روش به‌کارگیری سلاح در این مبارزه باور داشته و برای آن وارد میدان شده است. وقتی اقدامات خودجوش و آتش به اختیار فلسطینی‌ها در سرزمین‌های شمالی و جنوبی 1948 روی داد، همه سازمان‌های شناخته‌شده فلسطینی نظیر فتح، حماس و جهاد اسلامی و همه سازمان‌های مقاومت در منطقه شامل حزب‌الله لبنان، عصائب عراق و انصارالله یمن از آن حمایت کردند. این حمایت‌ها ضمن آنکه مشروعیت اقدامات مسلحانه فلسطینی‌ها علیه عوامل اسرائیل را یادآور می‌شود، روحیه ادامه این اقدامات جهادی را هم بالا می‌برد و تداوم آن را تضمین می‌نماید. 
5- عملیات‌های ده‌گانه در هفته اخیر در زمانی روی داده که رژیم جعلی اسرائیل و دولت آمریکا به همراه برخی دول خیانت‌کار عرب در بئرالسبع جلسه مشترک برگزار کرده و وعده یک ائتلاف تازه می‌دادند. این جلسه در ادامه عادی‌‌سازی رابطه دولت‌های عربی با رژیم اسرائیل صورت می‌گرفت و رؤسای این رژیم‌ با سفرهای فشرده‌ای که در هفته‌های اخیر به ترکیه و بحرین داشتند، خواستند به تصور خود فضای جدید را رونمایی کنند و به همین دلیل هم برخی مطبوعات و نیز برخی عناصر سیاسی منطقه وضع جدید را برجسته نشان می‌دادند و واقعاً معتقد بودند اسرائیل به موقعیت جدیدی دست پیدا کرده است. اقدامات مرگبار پی‌در‌پی فلسطینی‌ها علیه اسرائیل در سرزمین‌های 1948، این تصویر و انگاره را کاملاً به هم زد. تصویری که اسرائیل در تدارک آن بود، یک اسرائیل تثبیت‌شده در داخل، و پیشرو در تحولات منطقه‌ای بود. در این میان این رژیم تلاش می‌کرد وجود و اثر مقاومت در غزه، کرانه، لبنان و سوریه را کم‌رنگ نشان دهد. از این رو در زمان نزدیک به اجلاس بئرالسبع، عملیات‌های خود در سوریه را به طور موقت گسترش داد. اقدام فلسطینی‌ها کل این تصویر را ویران کرد. نقطه ثقل و عطف در این قضیه قیام ساکنان 1948 بود. آنان یک بار در رمضان گذشته و در جریان نبرد «سیف‌القدس»، غیرمسلحانه به صحنه آمده و اسرائیل را نگران کرده بودند. در این صحنه آنان در ابعاد گسترده‌تر، عملیاتی‌تر و مسلحانه وارد کارزار شدند و این هم در دو بخش جنوب و شمال 1948 - نقب و تل‌آویو - روی داد و جالب این است که تل‌آویو مرکز سیاسی و نقب مرکز امنیتی اسرائیل به حساب می‌آیند و به ترتیب اولین و سومین شهر رژیم صهیونیستی می‌باشند. رژیم اسرائیل اینک در معرض تهدیدهای پی‌در‌پی امنیتی است. از کجا؟ نمی‌داند! توسط چه کسی؟ نمی‌داند! چه زمانی؟ نمی‌داند!
در چه ابعادی؟ نمی‌داند! این یعنی یک فروپاشی امنیتی کامل.

*************************
خراسان***
آن سوی عقب نشینی روس ها از «کی یف»/ علیرضا تقوی نیا

40 روز از شروع جنگ اوکراین گذشت؛ جنگی که می‌توانست آغاز نشود اگر آمریکا تحریک نمی‌کرد، روسیه تحریک نمی‌شد و از همه مهم تر، جریان ناتوگرای اوکراین، بر عضویت در ناتو پافشاری نمی‌کرد. در این40روز،  10میلیون شهروند اوکراینی از خانه‌هایشان آواره شده و 4میلیون نفر از آن‌ها نیز، مجبور شده‌اند به کشورهای همسایه پناهنده شوند. نکته این جاست که  هیچ‌کدام از آن‌ها فعلا نمی‌توانند به بازگشت به خانه امیدوار باشند چون به‌نظر نمی‌رسد که پایان جنگ، فعلا ممکن باشد. مسکو که با ارزیابی کاذب از توان خود و قدرت مقاومت اوکراین امیدوار بود خیلی سریع به اهداف خود در اوکراین برسد، حالا بر جبهه شرق تمرکز کرده و از حضور نیروهایش با عقب نشینی از اطراف پایتخت در شمال اوکراین کاسته است. در سوی دیگر، این کشور در عرصه انرژی هم موضعی تهاجمی علیه غرب گرفته و بعید نیست که به‌زودی تنش‌هایش با غرب، حتی از این هم بیشتر اوج بگیرد، اما با گذشت40 روز از جنگ این سوال همواره مطرح است که  چرا روس‌ها در اوکراین ضعیف‌تر از حد انتظار ظاهر شده‌اند ؟ واقعیت این است که در روز اول حمله روسیه به اوکراین،  یگان‌های هلیکوپتری و هوابرد این کشور در یک عملیات متهورانه و موفق توانستند با رعایت اصل غافلگیری، فرودگاه گوستومل در ۲۰ کیلومتری شمال غرب شهر کی یف را تصرف کنند. تسخیر این فرودگاه که هواپیمای معروف آنتونوف ۲۲۵ نیز در آن مستقر بود،  امیدهای کرملین را برای تصرف پایتخت اوکراین و براندازی دولت زلنسکی بالا برد، اما در چند روز گذشته ارتش اوکراین توانست این فرودگاه و دیگر مناطق تصرف شده پیرامون پایتخت را از روسیه پس بگیرد و روس‌ها نیز در این جبهه تمامی نیروهای خود را تا نزدیکی مرز بلاروس عقب کشیده‌اند. سوال بسیاری این است که چرا ارتش روسیه با وجود تلاش‌های بسیار و از دست دادن تعداد زیادی نیروی ویژه و زره پوش،  در تصرف پایتخت اوکراین ناموفق بود ؟به اعتقاد نگارنده پاسخ این پرسش را باید در کتاب‌های استراتژیست‌های نظامی دنیا جست وجو کرد؛ زیرا اصل مهمی در جنگ‌ها وجود دارد به نام سرپل گیری؛  که به معنای خیزی بلند و تصرف نقطه‌ای در کرانه رود یا در عمق خاک دشمن است. سرپل خود یک هدف نیست بلکه پایگاهی موقت در نظر گرفته می‌شود تا از آن نقطه نیروها و تجهیزات بتوانند عملیات آفندی را تداوم بخشند. نکته مهمی که در سرپل گیری وجود دارد گسترش سرپُل و هجوم پی در پی نیروها به دیگر نقاط است و اگر این اتفاق رخ ندهد با توجه به فاصله زیاد این نقطه با جبهه خودی،  طرف مقابل می‌تواند با تجمیع نیرو و عملیات‌های پدافندی و پاتک‌های سنگین،  تمام نقاط تصرف شده را در‌اندک زمانی باز پس بگیرد. برای مثال در جنگ ۱۹۷۳ نیروهای مصری توانستند از کانال سوئز عبور کنند، خط پدافندی بسیار محکم بارلیف را بشکنند و سرپُل بزرگ و مهمی را در شرق کانال تصرف کنند و به حرکت خود ادامه دهند. فرمانده وقت ارتش مصر سپهبد سعد الدین شاذلی معتقد بود باید هر چه سریع‌تر سرپُل تصرف شده را گسترش داد و ۳ گذرگاه قفقفه، قیدی و متیلا را تسخیر و به سمت شمال (جنوب فلسطین) حرکت کرد، اما انور سادات رئیس‌جمهور وقت مصر با ایده شاذلی مخالفت کرده و معتقد بود نیروها باید متوقف شوند و در ۲۰ کیلومتری کانال سوئز خط پدافندی احداث کنند و همین عاملی شد تا اسرائیلی‌ها ظرف ۳ روز خود را بازیابند و نقاط سقوط کرده را مجدد تصرف کنند و در نهایت اعراب در این جنگ ناکام شدند. روس‌ها نیز اگر چه در روزهای اول توانستند گوستومل، ایرپین و ایوانکیف در اطراف کی یف را تصرف کنند اما به دلایلی که هنوز مشخص نیست ( احتمالا عدم برآورد صحیح از توان پاتک‌های اوکراین و عدم پشتیبانی مناسب از نیروهای درگیر و تقویت آن‌ها ) نتوانستند بلافاصله سرپل‌های تصرف شده را گسترش دهند و در همان نقاط باقی ماندند. اوکراینی‌ها نیز پس از بیرون آمدن از شوک اولیه با توجه به سخنرانی‌ها و مقاومت غیر قابل انتظار زلنسکی وسازمان دهی حملات سنگین و آتش دقیق توپخانه و هواگردهای سرنشین دار و بدون سرنشین به نقاط حضور نظامیان روسی حمله بردند و تلفاتی به شدت سنگین  با توجه به کمک‌های اطلاعاتی و تسلیحاتی  غربی به آنان وارد آوردند. در نتیجه فرماندهی ارتش روسیه که ملتفت گردید توان تصرف کی یف را ندارد و نگه داشتن مناطق تصرف شده جز با تلفات بالا میسر نیست، دستور عقب نشینی کامل از اطراف پایتخت اوکراین را صادر کرد. به طور کلی نیز بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌ گران  جنگ نظامی روسیه در اوکراین را اشتباه محاسباتی و محکوم به شکست می‌دانند؛آن‌ها بر این اعتقادند که با توجه به اتکای شدید روسیه به راهبرد زرهی محور کلاسیک مربوط به دوران شوروی، عدم بهره گیری گسترده  از پهپاد، نقص در جنگ الکترونیک و البته پشتیبانی گسترده بلوک غرب از کی یف، روس‌ها در اوکراین ضعیف‌تر از حد انتظار ظاهر شده‌اند. با این حال روایت اوکراین و برخی متحدان غربی این کشور نیز این است که روسیه بعد از تحمل شکست‌های چشمگیر در پاتک‌های اوکراینی در اطراف کی‌یف و مناطق شمالی، می‌خواهد دوباره خود را سازمان دهی کند. این گروه بر این اعتقادند که تاکتیک جدید روسیه برای تمرکز بر جنوب و شرق اوکراین می‌تواند درصورت رسیدن به نتیجه، پیامدهای فاجعه‌باری برای کی‌یف داشته باشد چرا که روسیه قصد دارد با در هم کوبیدن ارتش اوکراین در شرق، دست بالا را در مذاکرات آینده داشته باشد و شرایط خود را به کی‌یف تحمیل کند. از هم اکنون باید شرق و جنوب شرقی اوکراین را جبهه نبرد اصلی دو طرف دانست.

 
***********************************
جوان***
 
پیروزی قدرت موشکی انصارالله بر ائتلاف وابسته به متجاوزان/ رسول سنائی‌راد

سرانجام پس از گذشت هفت سال از تجاوز ظالمانه ائتلاف چند کشور عربی با رهبری آل‌سعود علیه کشور فقیر یمن و کشتار هزاران زن و کودک و پیر و جوان یمنی و تحمیل قحطی غذا و دارو بر مردم مظلوم این کشور، آتش‌بس دوماهه‌ای مورد قبول طرفین قرار گرفته که می‌تواند گام اول برای پایان این جنگ بیهوده و ظالمانه محسوب شود.

سعودی‌ها که همواره چشم طمع به خاک یمن داشته و حدود ۸۰ سال قبل سه استان نجران، جیزان و مسیر را با حمله نظامی و اشغال از این کشور جدا و به اراضی عربستان سعودی ضمیمه کرده‌اند، هرگونه استقلال و پیشرفت یمن را مغایر منافع خود تلقی می‌کنند و به‌دنبال ایجاد دولت‌های وابسته و ضعیف در این کشور بوده‌اند که آخرین آن دولت علی عبدالله صالح بود؛ دولتی که با قیام مردمی در موج بیداری اسلامی برکنار شد و جای خود را به دولت عبدربه منصور هادی داد که با وعده اجرای خواسته انقلابیون سر کار آمد و پس از بی‌اعتنایی به این خواسته‌ها و تهدید انقلابیون استعفا داد و متواری شد.
اما پس از آنکه دولت ملی با محوریت انصارالله تشکیل شد و یک نظام مردم‌سالار و انقلابی شکل گرفت، منصور هادی با پشتیبانی و تحریک سعودی‌ها به دنبال بازگشت به قدرت و مقابله با انقلاب برآمد که البته وقایع بحرین و مصر نیز در چنین ادعایی بی‌تأثیر نبود.
عربستان سعودی که نگران تحولات ناشی از بیداری اسلامی و شکل‌گیری دومینوی سقوط دولت‌های دیکتاتوری و مشابه خود در منطقه بود، بی‌اعتنایی دولت ملی یمن به خواسته نامشروع منصور هادی را بهانه حمله‌ای سنگین علیه یمن در قالب ائتلاف عربی قرار داد که حاصل آن اشغال بخش‌هایی از خاک یمن و محاصره نظامی و اقتصادی سایر مناطق بود.
حمله‌ای که حمایت دولت‌های غربی دارای انگیزه سلطه و نفوذ در منطقه غرب آسیا را نیز همراه داشت و برخلاف آشکار بودن ماهیت مداخله‌جویانه و جنایتکارانه متجاوزان تا امروز ادامه یافته است.
البته خامی و غرور ولیعهد‌های جوان عربستان سعودی و امارات متحده و محاسبات غلط برای یکسره کردن کار دولت ملی برآمده از انقلاب مردمی یمن در اصل حمله و تداوم آن یک عامل اساسی و منطقی به حساب می‌آید. اینکه حمله اولیه در ۶ فروردین ماه ۱۳۹۴ با تهاجم سنگین هوایی، دریایی و زمینی به نام عملیات طوفان قاطعیت شکل گرفت، پیروزی برق‌آسا را در ذهن این ولیعهد‌های جوان و بی‌تجربه به ظن قوی و احتمال زیاد متصور می‌سازد.
زمانی که عملیات طوفان قاطعیت با مقاومت شدید مردمی مواجه و تصور پیروزی برق‌آسا به یأس انجامید، آنان موج بعدی حمله را از دوم اردیبهشت‌ماه با نام عملیات احیای امید شروع کردند که نتیجه آن هزینه‌های سنگین جنگی فرسایشی برای کشور مظلوم یمن و همچنین کشور‌های متجاوز بوده است.
اما این جنگ به شکوفایی استعداد‌های نظامی و شکل‌گیری مقاومتی جانانه در مردم یمن و تقویت اراده استقلال و پیشرفت ملی کمک کرد، به گونه‌ای که برخلاف فشار‌های سنگین و جنایت‌های وحشتناک متجاوزان و چشم بستن تمامی مدعیان حقوق بشر بر این جنایات، انقلابیون یمنی که به جز محور مقاومت اسلامی در منطقه هیچ حامی دیگر ندارند، در ماه‌های اخیر با به‌کارگیری پهپاد‌های تهاجمی در عمق خاک عربستان سعودی و مراکز نفتی این کشور، ثابت نمودند که استراتژی خود را از دفاع به حمله تغییر داده و اراده و امکان پیشبرد آن را نیز دارند.
همزمانی این تحول راهبردی در میدان جنگ یمن با جنگ اوکراین که نیاز غرب به افزایش صادرات نفت عربستان را تشدید کرده بود و همچنین امتحان بد امریکا در حمایت از دولت اشرف غنی و فرار مفتضحانه از افغانستان، امروز شرایطی را پدید آورده که ائتلاف عربی متجاوز، چاره‌ای جز خداحافظی با ادعا‌های اولیه و پذیرش شرایط انصارالله ندارد.
از این رو همان کشور‌هایی که در سالیان گذشته با سخاوت تمام زرادخانه تولید قتل، جنایت و تخریب این ائتلاف را تقویت و دلار‌های نفتی عربستان و امارات را با فروش تسلیحات و جنگ‌افزار به غرب برمی‌گرداندند، امروز نیازمند افزایش صادرات نفت هستند و عربستان و امارات هم برای ادامه صادرات نفت و فرار از هزینه‌های سنگین این جنگ بیهوده چاره‌ای جز آتش‌بس نمی‌بینند، چرا که توان موشکی و پهپادی انصارالله از یکسو و رویکرد آن به استراتژی تهاجم از سوی دیگر وضعیت میدان را به نفع انصارالله تغییر داده است.
همین تغییر وضعیت است که ولیعهد خام و متکبر آل‌سعود را مجبور به پذیرش واقعیت یعنی قدرت انصارالله و گردن نهادن به شرایط دولت ملی یمن و بی‌اعتنایی به التماس‌های منصورهادی کرده است. به عبارت واقعی‌تر و به طور خلاصه می‌توان گفت توان موشکی و پهپادی و شجاعت اتخاذ راهبرد تهاجمی انصارالله به شکل‌گیری موازنه‌ای انجامیده که جنگ‌سالاران آل‌سعود چاره‌ای جز عقب‌نشینی برای ادامه حیات خود ندارند. حامیان آل‌سعود هم که پیش از این میزان توان و قدرت خود را در فرار از افغانستان به نمایش گذاشته بودند، امروز بر اوکراین متمرکز و نگران روند صعودی قیمت انرژی هستند که اگر لازم باشد برای تأمین آن حاضر به فدا کردن هر شریک و متحدی هستند. این اتفاق یک درس بزرگ برای تمامی کشور‌های مستقل دارد و آن این است که گرچه نباید از جنگ استقبال کرد، اما مقابله با جنگ‌سالاران متکبر و مغرور، چاره‌ای جز استفاده از قدرت باقی نمی‌گذارد و هزینه تأمین قدرت با پهپاد و موشک بسیار کمتر از خسارت‌های پذیرش اشغال و سلطه مستکبران است.

 

....................... در حال تکمیل می باشد

نام:
ایمیل:
نظر: