صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۷:۱۹  ، 
شناسه خبر : ۳۳۷۰۴۹

روزنامه کیهان**

چهار عملیات فلسطینی؛ علائم زلزله بزرگ/ محمد صرفی

ماجرا، عصر دوم فروردین و از شهر «بئر السبع» در جنوب سرزمین‌های اشغالی آغاز شد. «محمد غالب ابوالقیعان» 34 ساله و اهل جنوب، با سلاح سرد به صهیونیست‌ها حمله کرد، چهار تن را به هلاکت رساند و پس از آن به شهادت رسید. این حمله در آستانه ماه مبارک رمضان، موجی از نگرانی را در مقامات رژیم صهیونیستی ایجاد کرد. البته آنان کوشیدند خود را مسلط بر اوضاع امنیتی نشان دهند اما خود بهتر از هر کسی می‌دانستند رمضان سختی در پیش است. یک تحلیلگر صهیونیست درباره این حمله نوشت؛ «فراتر از نزدیک شدن مسئله رمضان، دو عنصر نگران کننده در حمله وجود دارد: اول اینکه مهاجم فراتر از حد انتظار موفق شد؛ ۴ کشته. این موفقیت ممکن است دیگران را برای دستیابی به موفقیت مشابه تشویق کند. دوم اینکه حمله با چاقو بود؛  طرح کلی حملات مرگباری که در طول موج حملات در سال 2015/2016 رایج بود و از آن زمان رو به کاهش است. این حمله می‌تواند به بازگشت آن وضعیت منجر شود.»
ابوالقیعان پیش از این زندانی رژیم صهیونیستی بوده و پس از آزادی نیز شاباک او را تحت نظر داشته است. انجام چنین عملیاتی از سوی فردی تحت نظر آن هم در مرکز سرزمین‌های اشغالی، پیام خوبی برای صهیونیست‌ها نداشت. نکته جالب توجه دیگر در این عملیات آن بود که مبارز فلسطینی به دست یک راننده اتوبوس مسلح به شهادت رسید تا بار دیگر اثبات شود در سرزمین‌های اشغالی چیزی به نام شهروند عادی اسرائیل وجود ندارد. 
پنج روز بعد و این بار در الخضیره - واقع در شمال سرزمین‌های اشغالی- رعد و برق دوم فرود آمد. اواخر شب در این منطقه صدای رگبار گلوله به گوش رسید. شهیدان، ایمن و ابراهیم اغباریه به سوی صهیونیست‌ها آتش گشودند که باعث هلاکت دو پلیس صهیونیست و زخمی شدن 4 نفر دیگر شد. یک خبرنگار اسرائیلی نوشت؛ «شاید بهتر باشد دولت ماه آینده را تعطیل کند.» این عملیات همزمان بود با برگزاری اجلاس ضدایرانی نقب که با حضور وزرای خارجه رژیم صهیونیستی، آمریکا، امارات، بحرین، مراکش و مصر برگزار شد. عملیات سوم دو روز بعد (9 فروردین) انجام شد؛ در شهرک بنی‌براک در مجاورت تل‌آویو. این بار نوبت ضیاء حمارشه، دیگر جوان فلسطینی بود تا دست به اسلحه شود و پاسخ گوشه‌ای از جنایات اسرائیلی‌ها را بدهد. او پیش از شهادت، موفق شد 5 تن را به هلاکت برساند. شهید حمارشه نیز مدتی را در زندان‌های رژیم بوده است. او در حساب کاربری خود در فیسبوک نوشته بود؛ «اینجا سرزمین ماست / محل معراج پیامبر/ پسرم! فریب‌تان ندهند/ صهیونیست‌ها از ما نبوده و نیستند/ ما صاحبان این سرزمینیم.» فیسبوک بلافاصله حساب او را مسدود کرد تا به خیال خود مانع از انتشار فکر و نگاه او شود. همان شب، دوست حمارشه در جنین، صاحب فرزندی پسر شد و نام او را ضیاء گذاشت.
یک نکته قابل تامل در عملیات شهید حمارشه وجود داشت که متاسفانه آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفت. یک زن صهیونیست که در صحنه عملیات حضور داشت، در مصاحبه‌ای اعتراف کرد مبارز فلسطینی ابتدا فریاد زده و می‌گوید زن‌ها و بچه‌ها بروند داخل و پس از این هشدار شروع به شلیک می‌کند. عملیات چهارم 18 فروردین انجام شد. «رعد فتحی حازم» در ساعت‌های پایانی شب با سلاح گرم در قلب تل‌آویو صهیونیست‌ها را به رگبار بست. سه نفر کشته شدند و 15 نفر مجروح. کابوس ماجرا آنجا بود که مهاجم فلسطینی از معرکه گریخته بود و خبری از او نبود. هزاران تن از نیروهای پلیس و امنیتی وجب به وجب شهر را به دنبال او بودند. لباس شخصی‌های عمدتا مسلح نیز به گروه بزرگ تجسس- انتقام پیوستند. اعراب ساکن تل‌آویو مظنون بودند و تعداد زیادی از آنها در آن شب به‌شدت مضروب شده یا دستگیر شدند. بالاخره پس از ساعت‌ها جستجو، نیروهای امنیتی رژیم، رعد را در شهر یافا یافتند. نزدیک یک مسجد. او را محاصره کرده و پس از درگیری به شهادت رساندند. 
عملیات‌های اخیر در سرزمین‌های اشغالی، عواقب و نتایج مختلفی را به‌دنبال داشته و حاکی از مسائل مهم و قابل تاملی است. برخی از این جوانب از این قرارند؛
۱- آنچه در هفته‌های اخیر در سرزمین‌های اشغالی رخ داد، به نوعی ادامه رخداد ماه رمضان سال گذشته است. پارسال رژیم کوشید در راستای سیاست همیشگی خود، ساکنان محله شیخ جراح در بیت‌المقدس را از خانه‌های خود رانده و صهیونیست‌های اشغالگر را جایگزین آنان کند. تلاشی که با مقاومت جانانه فلسطینی‌ها روبه‌رو شد. در پی این تجاوز، مبارزان غزه مناطق اشغالی را موشک‌باران کردند و 20 اردیبهشت عملاً نبرد موسوم به «سیف القدس» آغاز شد. این نبرد 11 روز طول کشید و با پذیرش شروط طرف فلسطینی پایان یافت. امسال، تا کنون مقاومت نیازی به آغاز جنگ ندیده است. 4 عملیات موفق که طی آن 14 صهیونیست - از جمله تعداد قابل توجهی نیروی امنیتی و پلیس- به هلاکت رسیدند و چندین برابر مجروح شدند. 
۲- رژیم در این ماجرا به شکل آشکاری دچار غافلگیری شد. آنان علی‌رغم تمام تلاش خود، قادر به پیش‌بینی عملیات‌ها و ممانعت از آنها نبودند. ضعفی که بحران امنیتی در این رژیم را به نحو عریانی به نمایش گذاشت. موفقیت مبارزان فلسطینی در نفوذ به قلب سرزمین‌های اشغالی و به‌کارگیری روش‌هایی نسبتاً نوین در اجرای عملیات‌های خود، جنبه‌ای دیگر از این بحران است.
۳- بحران اجتماعی و سیاسی پیامدهای بعدی بحران امنیتی بودند. تقریباً پس از هر عملیاتی، بخشی از ساکنان سرزمین‌های اشغالی به خیابان ریخته و علیه ناتوانی این رژیم در تامین امنیت دست به تظاهرات زده و حتی با پلیس و نیروهای امنیتی درگیر شدند. در پاسخ، دولت تل‌آویو کوشید صهیونیست‌ها را به‌گونه‌ای دیگر دعوت به آرامش کند. نخست وزیر این رژیم دست نیاز به سوی آنان دراز کرده و گفت: «هر کس مجوز حمل سلاح دارد، اکنون زمان حمل آن است.» غافل از اینکه اگر مقابله با مقاومت فلسطین با افزایش سلاح جواب می‌داد، آنان باید مدت‌ها پیش ساکت می‌شدند.
۴- رژیم جعلی اسرائیل در واکنش به عملیات‌های اخیر دست به حمله گسترده به شهر جنین زد. این شهر در شمال منطقه کرانه باختری بوده و نقش مهمی در تحولات مقاومت دارد. دولت تل‌آویو کوشید با این حمله چنین وانمود کند که دایره حملات و مبارزان محدود به جنین است و این شهر را به‌راحتی می‌توان کنترل و سرکوب کرد. حال آنکه مدت‌هاست روند یکپارچگی جغرافیای مقاومت آغاز شده و محدود کردن رخدادهای اخیر به جنین، تلاشی است برای آرامش بخشی به ساکنان سرزمین‌های اشغالی که به‌شدت از عملکرد دولت خود ناراضی هستند. طبق یک نظرسنجی 68 درصد به این پرسش که آیا کابینه با موج کنونی حملات به خوبی برخورد می‌کند، پاسخ منفی داده و تنها 15 درصد عملکرد دولت را تایید کرده‌اند.
۵- رژیم گمان می‌کرد با روند جدید عادی‌سازی، وارد مرحله جدیدی از تضمین موجودیت خود شده است. حال آنکه خطر و تهدید، بیخ گوش بود. روزنامه هاآرتص پس از عملیات سوم در تحلیلی نوشت: «یک هفته پیش ما [اسرائیلی‌ها] در شرایط متفاوتی بودیم. جلسات و نشست‌های متوالی‌ ابتدا در ترکیه و سپس در مصر داشتیم. روز شنبه، بنت قرار بود به هند سفر کند و چند روز قبل نیز اجلاس النقب که از نظر ترکیب کشورهای شرکت‌کننده نشست بی‌سابقه‌ای بود، برگزار شد. آن روزها به نظر می‌رسید که اسرائیل در آستانه ورود به عصر جدید در خاورمیانه‌ای جدید است؛ اما حالا همه چیز متفاوت شده است.»
۶- تابستان سال 1393 رهبر انقلاب در بیاناتی فرمودند: «این اعتقاد ما است که کرانه‌‌ باخترى هم مثل غزه باید مسلح بشود. دست قدرت [لازم است‌‌]. کسانى‌‌که علاقه‌‌مند به سرنوشت فلسطینند، اگر می‌توانند کارى بکنند، کار این است؛ در آنجا هم باید مردم را مسلح کنند. تنها چیزى که ممکن است از محنت فلسطینى‌‌ها بکاهد، عبارت است از همین که دست قدرت داشته باشند، بتوانند قدرت‌‌نمایى بکنند؛ والا با برخورد رام و مطیع و سازشکارانه، هیچ کارى به نفع فلسطینى‌‌ها انجام نخواهد گرفت.» 
فلسطینی‌ها در شهرهای مختلف پس از هر عملیاتی به شادی پرداخته و شیرینی پخش کردند. آنان اندک‌اندک در حال چشیدن طعم شیرین قوی شدن هستند و می‌فهمند که نه می‌توانند به مجامع به اصطلاح بین‌المللی امید داشته باشند و نه به سران مرتجع برخی کشورهای عرب که از فرط بی‌آبرویی حتی دیگر نیازی به ظاهرسازی و پرده‌پوشی‌های پیشین نیز احساس نمی‌کنند. از این رو می‌توان گفت آنچه در این هفته‌ها رخ داد صرفاً 4 عملیات نبود. نحوه عمل مبارزان شهید، تسلط آنها بر استفاده از سلاح، نوع تسلیحات استفاده شده و قیمت بعضاً بالای برخی از آنها از جمله مواردی است که نشان می‌دهد فکر و برنامه‌ای پشت این حرکت‌هاست و اینها پیش‌لرزه‌های رخدادی بزرگ‌ترند. 
 

***************

 روزنامه وطن امروز**

ملزومات اصلاح ارز ترجیحی/ هدی قدسیان

میلتون فریدمن معتقد است: «هیچ چیز به اندازه یک برنامه موقت دولتی پایدار نیست». این داستان بسیاری از تصمیمات ناگهانی بدون تامل اقتصادی کشور ما مانند ارز 4200 تومانی است. ارز ۴۲۰۰ یارانه‌ای بود که در مبدا به واردکننده داده می‌شد تا در پروسه تامین کالاهای اساسی اختلالی ایجاد نشود و کالا با قیمت مناسب به دست مصرف‌کننده برسد. از فروردین ۹۷ این ارز به حدود ۱۵۰۰ فرد و شرکت اختصاص یافت. بر اساس گزارشی که دهم تیرماه همان سال منتشر شد، شرکت‌های بی‌ربطی نیز مشمول دریافت ارز ۴۲۰۰ تومانی شده بودند. از جمله این شرکت‌ها می‌توان به تیم فوتبال البدر هرمزگان، ماموت خودرو و رهروان‌خودرو پیشگامان جنوب اشاره ‌کرد. کار در اینجا تمام نشد. سنجاق قفلی، الاغ مراکشی، چکش، سنگ پا، ابزار بازی بولینگ، شاخ، استخوان، کیسه ادرار، گل و میوه مصنوعی و... از جمله کالاهایی بود که گمرک در آن مدت از واردات آنها خبر داده بود. 
اصلاح ارز ترجیحی به‌مثابه چاقویی است که با آن می‌توان با بی‌پروایی فردی را به قتل رساند یا او را با جراحی شفا بخشید. موافقان اصلاح ارز ترجیحی بر این باورند با اصلاح آن فساد در تهیه کالاهای اساسی با ارز ۴۲۰۰ تومانی برچیده شده و دست رانت‌خواران از آن کوتاه می‌شود. عرضه، تقاضا و قیمت‌ها واقعی خواهد شد و در درازمدت به نفع مصرف‌کننده است. همه کالاها توسط تولیدکننده قیمت‌گذاری شده و قاچاق معکوس از بین خواهد رفت. همچنین از تولیدکننده داخلی در مقابل تولیدکننده خارجی حمایت خواهد شد و با هوشمند‌سازی نحوه حمایت از مردم، مشکل توزیع ناعادلانه یارانه بر اساس میزان مصرف حل می‌شود. مخالفان نیز دلایلی را برای زود بودن اجرای این طرح مطرح می‌کنند؛ از جمله افزایش نرخ تورم ناشی از شوک‌های ارزی، افزایش قیمت کالاها و خدمات بخش دولتی و خصوصی، ایجاد مشکل در اشتغال و تولید، کاهش قدرت خرید مردم و ارزش پول ملی و افزایش شدید تورم که قطعا بیش از انتظار دولت خواهد بود.
 موافقان راهکارهایی را برای جلوگیری از بروز مشکلات ناشی از اصلاح ارز ترجیحی مطرح کردند که از جمله آنها می‌توان به شفاف‌سازی طرح مذکور، ارائه راهکاری متناسب با مشکلات مختلف مطرح شده حاکمیتی و وحدت رویه در میان سران کشور جهت برون‌رفت از بحران‌های بعدی اشاره ‌کرد. همچنین اختصاص اعتبار برای تامین کالاهای اساسی مردم پیش از اجرای طرح که می‌تواند در قالب اعتبار ریالی یا کالابرگ باشد، حمایت از دهک‌های پایین جامعه و همچنین تامین کالا و ذخیره‌سازی آن پیش از اجرای طرح، جلوگیری از ایجاد رانت در مراکز توزیع محصولات مد‌نظر، تامین سرمایه در گردش برای تولید‌کنندگان و شفاف‌سازی در مورد منابع مالی طرح، از دیگر راهکارهای ارائه‌شده است. 
به ‌نظر ‌می‌رسد این جراحی برای اقتصاد ایران بسیار ضروری و لازم‌الاجراست اما نحوه اجرا و اطلاع‌رسانی آن به مردم با توجه به ابهاماتی که وجود دارد و نارضایتی‌هایی که ناشی از این عدم شفافیت است بسیار مهم به ‌نظر ‌می‌رسد. گفت‌و‌گوهای بسیار متناقضی از دولت و مجلس از ابتدا به گوش مردم رسیده ‌است. از طرفی با توجه به ابهامات طرح، اصناف از اجرای آن هراس دارند. پس به ضرورت ابتدا باید به موضوع اطلاع‌رسانی و راهکارهای در ‌نظر‌ گرفته‌شده برای مواجهه با این عمل جراحی بزرگ اقتصادی توجه ‌شود. از طرف دیگر به مردم آرامش‌ داده و تلاش ‌شود با دستیابی به توافقات، شرایط برای مردم تسهیل شود. اما نباید از خاطر دور‌ داشت که ابراز نارضایتی‌هایی نیز قابل پیش‌بینی ‌است.
*** 
سال ۱۳۲۱ قوام‌السلطنه در مصاحبه‌ای مطبوعاتی یک قرص نان روی میز کنفرانس گذاشت و اظهار‌ داشت مشکل من این است. اگر این را حل کنم و نان مرغوب در اختیار جامعه بگذارم همه مسائل حل خواهد شد. در همین بلوای نان ۲۰ نفر کشته و ۷۰۰ نفر زخمی و ۱۵۶ نفر بازداشت شدند و ۱۵۰ هزار دلار خسارت به بازار وارد شد. بنابراین برنامه‌ریزی آگاهانه، در ‌نظر ‌گرفتن شرایط مردم، اطلاع‌رسانی دقیق، حمایت‌های بی‌دریغ دولت از مردم و فهم حاکمیت از شرایط اقتصادی موجود، بسیار اهمیت دارد. اکنون زمانی‌ است که حاکمیت باید تدبیر و تواضعش را به مردمی که سال‌ها پای نظام، انقلاب و وطن بوده‌اند، نشان‌ دهد و با مدارا و درک صحیح شرایط، اقدام به این اصلاح کند.
 

**************

روزنامه خراسان**

در مرحله شفافیت باقی نمانیم!/ مهدی حسن زاده
 
 این روزها موضوع شفافیت به یکی از مباحث اصلی کشور تبدیل شده است و با انتشار فهرست بدهکاران بانکی بانک‌های دولتی، بحث درباره اثربخشی شفافیت بر بهبود عملکرد در بخش‌های مختلف بالا گرفته است. تردیدی نیست که شفافیت یکی از مهم‌ترین ابزارهای حکمرانی مطلوب است. در بسیاری از کشورها قوانین متعددی وجود دارد که دستگاه‌ها را ملزم به انتشار اطلاعات می‌کند. فرض اساسی این است که انتشار اطلاعات موجب مشخص شدن نقاط ضعف و نقد آن نقاط و در نتیجه بهبود عملکرد می‌شود. همچنین انتشار اطلاعات موجب جلوگیری از شکل گیری رانت‌های اطلاعاتی در دست عده‌ای خاص و ایجاد فساد می‌شود.
اگر پدیده معوقات بانکی را معلول دو پدیده فساد و ضعف بانک‌ها در فرایند ارزیابی مشتریان و نظارت بر روند اعطای تسهیلات و مصرف آن بدانیم، حتما شفافیت در زمینه معوقات و مشخص شدن بدهکاران بانکی، نقش مهمی در بهبود عملکرد بانک‌ها می‌گذارد. بررسی برخی پرونده‌های فساد بانکی در سال‌های گذشته نیز نشان می‌دهد که فساد و روابط خاص بین برخی مدیران بانکی و چهره‌های متنفذ چه نقش اساسی در اعطای تسهیلات بانک‌ها به برخی افراد داشته است.
با این حال مسئله اساسی در زمینه شفافیت بدهکاران بانکی، هدف گذاری در این زمینه و انتظار دریافت نتایج براساس این هدف گذاری است. ذهنیت بسیاری از افراد نشان می‌دهد که شفافیت را نه به عنوان ابزار که به عنوان یک هدف در نظر گرفته‌اند و صرفا با انتشار اسامی و افشاگری تصور می‌کنند کاری را که لازم بوده انجام داده‌اند. این در حالی است که هدف از شفافیت اسامی بدهکاران بانکی، نه فقط انتشار یک سری فهرست‌ها و در نهایت تکمیل اطلاعات منتشر شده در این فهرست هاست، بلکه هدف بهبود عملکرد نظام بانکی در فرایند اعطای تسهیلات و بازگرداندن منابع بلوکه شده در دست بدهکاران به چرخه نظام بانکی کشور است. برای رسیدن به این هدف، انتشار منظم اسامی بدهکاران بانکی یکی از ابزارهاست. علاوه بر آن انتشار اسامی تسهیلات گیرندگان کلان، بررسی پرونده‌های بدهی‌های کلان هر بانک، پاسخگو کردن مدیران وقت بانک‌ها در قبال تسهیلات اعطا شده، شناسایی ضعف در قوانین و مقررات بانکداری که به معوقات منجر شده است، اصلاح فرایندهای نظارتی بانک مرکزی بر روند پرداخت تسهیلات بانکی و مواردی دیگر از این دست، اقداماتی است که به موازات انتشار فهرست بدهکاران بانکی یا پس از آن باید در یک برنامه زمان بندی انجام شود.
در هر صورت گام نخست در انتشار اسامی بدهکاران بانکی اگرچه گامی بود که به صورت ناقص برداشته شد و فهرست‌های منتشر شده به گفته شخص وزیر اقتصاد که پیگیری این ماجراست، ناقص است، اما در هر صورت برداشتن همین گام ناقص مهم است و با تکمیل در فازهای بعد می‌توان به یک روال منظم از شفافیت بدهکاران بانکی رسید و برمبنای این شفافیت ایجاد شده اصلاحات مورد نیاز در فرایند تسهیلات دهی بانک‌ها و تحول در نظام بانکداری کشور را پیگیری کرد.

 

**************

 روزنامه ایران**

بازتاب‌های رسانه‌ای نژادپرستی غرب و استانداردهای دوگانه حقوق بشر
یمن را رها کنید و به اوکراین بشتابید!/ پیتر آبورن
ترجمه و اضافات: امیر فرشباف

مسخره‌تر از بیانیه اخیر ریچارد اوپنهایم، سفیر انگلیس در یمن وجود ندارد! اوپنهایم اعلام کرد: «بریتانیا در مقابل حمله بی‌دلیل روسیه به آزادی و دموکراسی، در کنار مردم اوکراین می‌ایستد». سفیر انگلیس در یمن حق دارد که تهاجم غیرقانونی روسیه به اوکراین را محکوم کند؛ اما نمی‌توان فراموش کرد که انگلستان از اجزای اصلی ماشین کشتار وحشیانه عربستان سعودی در یمن است. این سبک ریاکاری حتی برای کسانی که به دوگانگی بدنام دستگاه دیپلماسی انگلستان عادت کرده‌اند، وحشتناک است. اوپنهایم شاید عنوان سفیر بریتانیا در یمن را یدک بکشد، اما او در واقع اصلاً در یمن نیست! او در ریاض، پایتخت عربستان سعودی مستقر است، جایی که وظیفه اصلی او - از طریق اکانت فعالش در رسانه‌های اجتماعی - این است که سخنان سعودی‌ها در جنگ شریرانه و وحشیانه این کشور علیه مردم یمن را تکرار و توجیه کند. انگلستان اصلاً به سادگی از این معرکه کنار نرفته است؛ انگلستان بیش از هر کشور دیگری جنگ عربستان سعودی را تسهیل کرده است؛ ما به عربستان سعودی مشاوره تسلیحاتی و نظامی ارائه می‌کنیم، حمایت اخلاقی می‌کنیم و از طریق شورای امنیت سازمان ملل (جایی که انگلیس صاحب حق وتو است) حفاظت‌های دیپلماتیک ضروری را ارائه می‌کنیم و بالاتر از همه، از ایجاد یک مکانیسم مستقل تحقیقاتی بین‌المللی برای بررسی جنایات جنگی انجام شده توسط سعودی‌ها، جلوگیری می‌کنیم.

استانداردهای دوگانه
به‌طور خلاصه باید گفت که انگلستان به نماینده عربستان سعودی در صحنه بین‌المللی تبدیل شده است؛ زیرا یمن را در جنگی که در آن حدود 230000 نفر در نتیجه مستقیم بمباران سعودی و به لطف عواقب انسانی گسترده‌تر محاصره اقتصادی این کشور کشته شده‌اند، رها کرده است. اما همان‌طور که سازمان برنامه جهانی غذای سازمان ملل هشدار داده، اوکراین با افزایش قیمت مواد غذایی اوضاع را بدتر خواهد کرد، دیوید بیزلی، مدیر اجرایی برنامه جهانی غذا در بیانیه‌ای گفت: «ما چاره‌ای نداریم جز اینکه از گرسنگان غذا بگیریم تا گرسنه‌ها را سیر کنیم و تا زمانی که بودجه فوری دریافت نکنیم، در عرض چند هفته حتی نمی‌توانیم به گرسنگان غذا بدهیم»!
حال واکنش انگلیس چه بود؟ هیچ! در واقع ما کمک‌ها [به یمن] را قطع کرده‌ایم. بنابراین در اینجا دو استاندارد وجود دارد؛ «برای کمک به اوکراین در برابر مهاجم خارجی بشتابید، [ولی] یمنی‌ها را رها کنید تا بپوسند.»
هرچند وضعیت در اوکراین عجیب است، اما نمی‌توان آن را با وحشت و رنج در یمن که توسط سازمان ملل به عنوان بزرگ‌ترین فاجعه انسانی قرن بیست و یکم تعریف شده است، مقایسه کرد. البته این فقط دیپلمات‌ها نیستند که این استانداردهای دوگانه را اعمال کرده اند؛ از زمانی که ولادیمیر پوتین برنامه نظامی خود را عملیاتی کرد، مفسران رسانه‌ای به صراحت اعلام کردند که جان سفیدپوستان اروپایی در اوکراین مهم است و دیگران اهمیتی ندارند! از همین رو بود که خبرنگار مشهور سرویس خبری سی‌بی‌اس امریکا اظهار داشت: اینجا عراق یا سوریه نیست، اینجا اوکراین یک کشور متمدن اروپایی است!

نفاق غرب
پیشتر سامانتا پاور، مدیر آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده (USAID)، برای کمک به پناهندگان اوکراینی به مرز لهستان رفته بود. سارا لازار، نویسنده، خاطرنشان کرده است که «زمانی که پاور در نقش سفیر سازمان ملل عملاً این قدرت را داشت که به توقف جنگ علیه یمن کمک کند، هیچ کاری نکرد. در عوض، او سیاست سکوت را در پیش گرفت و از ائتلاف ایالات متحده و عربستان سعودی که خانه‌ها، مدارس، بیمارستان‌ها و مراسم تشییع جنازه را بمباران می‌کرد، در برابر نظارت معنادار بین‌المللی، محافظت کرد». هنگامی که آتش جنگ یمن در سال 2015 شعله‌ور شد، پاور سفیر ایالات متحده در سازمان ملل بود. من هیچ اقدام مشفقانه‌ای از پاور برای یمن یا برای غزه، سوریه یا میانمار را به یاد ندارم.
حال بیایید نگاهی به دنیای خجالت‌آور نماینده حزب محافظه‌کار و وزیر سابق یعنی توبیاس الوود بیندازیم، کسی که خواستار مداخله فوری و گسترده ناتو در حمایت از اوکراین شده است. هفت سال پیش، الوود که در آن زمان وزیر دفاع بریتانیا بود، پس از اینکه وزرای دولت مکرراً پارلمان را درمورد استفاده وقیحانه عربستان سعودی از بمب‌های خوشه‌ای ساخت بریتانیا در یمن گمراه می‌کردند، مأموریت یافت که پرونده را رفع و رجوع کند.
ما می‌توانیم همان استاندارد دوگانه را در تجارت نیز ببینیم. شرکت‌های نفتی بین‌المللی در پی تهاجم غیرقانونی روسیه به اوکراین از روسیه خارج شدند؛ همان شرکت‌های نفتی در پی تهاجم غیرقانونی در سال 2003 به عراق رفته بودند! البته هیچ‌کدام از این موارد مذکور به معنای این نیست که غرب اشتباه می‌کند که عمیقاً نگران بی‌رحمی روسیه در اوکراین است، اما وقتی ان‌شاءالله گرد و غبار در اوکراین فرونشست، باید توجه خود را به استانداردهای دوگانه خودمان معطوف کنیم.

نژادپرستی آشکار
همین امر در مورد رسانه‌های اجتماعی نیز صدق می‌کند؛ همان‌طور که در گزارش میدل ایست، تصاویر قدیمی عهد تمیمی، دختر فلسطینی که در سال 2017 پس از رویارویی با یک سرباز اسرائیلی دستگیر شد، دوباره به عنوان دختری اوکراینی در برابر سرباز روس پخش شده است. یک کلیپ در TikTok از تمیمی که متعلق به سال 2012 -یعنی یازده سالگی او - است نیز به دروغ ادعا کرده بود که او یک دختر اوکراینی است که در مقابل یک سرباز روسی ایستاده است! این کلیپ 12 میلیون بار به اشتراک گذاشته شد! تمیمی در راه بازگشت به خانه در کرانه باختری اشغالی، در میان غفلت و بی‌تفاوتی غرب، به مدت هشت ماه به زندان فرستاده شد. اما اینکه به عنوان عضوی از مقاومت اوکراین در برابر تهاجم روسیه بازسازی شد، داستان دیگری است...!
همان‌طور که کریس دویل، مدیر شورای تفاهم اعراب و انگلستان به من گفت: «فلسطینی‌ها درمورد روسیه متوجه شدند که جهان برای اعمال تحریم‌ها [علیه روسیه] و حذف و اخراج آنها از رویدادهای فرهنگی به دلیل اشغالگری عجله کرده است؛ زیرا زمانی که فلسطینیان در برابر اشغالگری اسرائیل خواستار بایکوت و لغو سرمایه‌گذاری در مناطق اشغالی می‌شوند، به آنها برچسب یهودستیزی می‌زنند، تا جایی که دولت انگلستان حتی تلاش می‌کند آن را جرم انگاری کند».
این سیاست‌های دوگانه حتی در نسبت با ساکنان اوکراین نیز اعمال می‌شود؛ گزارش‌های زیادی مبنی بر امتناع سیاه‌پوستان در گذرگاه‌های مرزی به نفع سفیدپوستان اوکراینی وجود دارد که آنها را برای زمان زیادی در مرزها در شرایط بی‌رحمانه گیر انداخته است. اوکراین اعلام کرد که ابتدا به زنان و کودکان در قطار و حمل‌ونقل به خارج از کشور اجازه می‌دهد تا از تهاجم روسیه فرار کنند. با این حال، به نظر می‌رسد منظور آنها زنان و کودکان اوکراینی و اروپایی بوده است. ویدیوها نشان می‌دهد که سیاه‌پوستان از قطار بیرون رانده و رانندگان سیاه‌پوست توسط اوکراینی‌ها توبیخ و متوقف می‌شوند که سعی در فرار دارند. حتی گزارش‌هایی از ورود حیوانات به قطارها قبل از آفریقایی‌ها وجود دارد. دانش‌آموزان و ورزشکاران سیاه‌پوست از این موانع نژادی مستثنی نیستند. بسکتبالیست حرفه‌ای اوکراینی، موریس کریک، که اصالتاً اهل مریلند است و بسکتبال کالج را برای دانشگاه ایندیانا و دانشگاه جورج واشنگتن بازی می‌کرد، در یک پناهگاه بمب در میکولایف اوکراین گیر کرده بود. او عازم رومانی بوده تا پروازی به ایالات متحده داشته باشد. کورین اسکای، دانشجوی پزشکی اوکراینی که اهل زیمبابوه و ساکن بریتانیای کبیر است، اظهار داشته که تلاش برای ترک اوکراین مانند «بازی‌های ماهی مرکب» است که اوکراینی‌ها و اروپایی‌ها در رأس سلسله مراتب هستند، مردمی از هند و خاورمیانه در وسط قرار دارند و آفریقایی‌ها در پایین. اکسل هم یک جوان 20 ساله معمولی بود که در دانشگاهی در کی‌یف اوکراین در رشته علوم کامپیوتر تحصیل می‌کرد. او اکنون در بروکسل بلژیک، یک پناهنده و در واقع بدون تابعیت است. او به یورونیوز گفته که چگونه او و دوستانش به‌دلیل رنگ پوستشان مجبور بودند ساعت‌ها منتظر بمانند تا از کی‌یف خارج شوند و وقتی به مرز رسیدند با سوء‌استفاده و استثمار مواجه شدند. ویدیوهای به اشتراک گذاشته شده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که سیاه‌پوستان از قطار بیرون رانده می‌شوند و حیوانات در اولویت قرار گرفتن مردم هستند. کشورهای اروپایی، بویژه کشورهای همسایه اوکراین، به‌دلیل استقبال از پناهندگان در رسانه‌ها مورد ستایش قرار گرفته‌اند، اما در مواجهه با اتباع آفریقایی که از اوکراین فرار کرده‌اند سیاست‌های غیراخلاقی را در پیش گرفته‌اند. به گفته دفتر حقوق بشر سازمان ملل، از زمان آغاز درگیری روسیه و اوکراین بیش از 3/1 میلیون نفر اکنون اوکراین را ترک کرده‌اند.
بیایید آن را همان چیزی که هست بنامیم: نژادپرستی آشکار غرب... مایه خوشحالی است که ایالات متحده، انگلستان و اروپا اهمیت حقوق بین‌الملل را دوباره کشف و درک کرده‌اند. اکنون زمان آزمایش این است که اطمینان حاصل شود که این آزمون حقوق بشری به طور مداوم در سراسر جهان -و نه تنها در پاسخ به تجاوز روسیه در داخل اروپا- اعمال می‌شود.

 

*************

روزنامه شرق**

ارتش، از نفوذ پررنگ اجتماعی تا وزن بالای منطقه‌ای و جهانی

با اینکه در ابتدای پیروزی انقلاب «بقا یا انحلال ارتش» به یکی از مهم‌ترین چالش‌ها و بحت‌برانگیزترین موضوعات بین جریانات و نیروها بدل شده بود، اما اقدامی میانی به عبور از این فضای دوگانه کمک کرد؛ چنانی که نه خبری از انحلال ارتش بود و نه این قوا بدون رقیب باقی ماند.

به موازات آغاز به کار محمدولی قرنی به عنوان اولین فرمانده ارتش ملی اسلامی ایران از 23 فروردین 57 شاهد تشدید فشارهای جریانات عمدتا چپ از حزب توده گرفته تا سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریک‌های فدایی خلق، جبهه دموکراتیک ملی ایران و... بودیم که مرتب بر طبل انحلال ارتش با هدف تشکیل ارتش نوین یا «ارتش خلقی» می‌کوبیدند.

ارتباط قرنی با اعضای نهضت آزادی به عنوان هسته مرکزی دولت موقت و نیز تلاشش برای تشکیل جناح نظامی شورای انقلاب در کنار توکلی، فرید، ممتاز، ایران‌نژاد و... سبب شد که عملا انحلال ارتش با وجود سنگینی فضای رادیکال انقلابی راه به جایی نبرد. 

به ویژه که اقداماتی نظیر دیدار همافران تنها به فاصله 72 ساعت قبل از پیروزی انقلاب به تطهیر چهره ارتش در نگاه امام و طیفی از جریان انقلاب کمک کرده بود. از این رو امام و دولت بازرگان مسیر بقای ارتش را ذیل برخی پاک‌سازی‌ها در پیش گرفتند.

در همین راستا 26 فروردین 58 با اعلام حمایت رسمی رهبر انقلاب از ارتش در جمع پرسنل پادگان فرح‌آباد و به دنبالش تغییر نام «ارتش ملی اسلامی ایران» به «ارتش جمهوری اسلامی ایران» سبب شد تا نهایتا طی پیامی از سوی امام، 29 فروردین همان سال به روز ارتش جمهوری اسلامی ایران نام‌گذاری شود. این پایان کار نبود، چراکه تنها به فاصله چهار روز بعد از فرمان تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با هدف ایجاد نیروی نظامی موازی برای جلوگیری از هر گونه مداخله و کودتای خارجی توسط ارتش یا جنبش‌های انحرافی توسط امام صادر شد. در چنین فضایی بود که ارتش نه به سمت انحلال رفت و نه به یگانه نیروی مسلح کشور بدل شد.

در ادامه بغرنج‌شدن شرایط نظامی و امنیتی کشور تا پیش از جنگ تحمیلی و نیز حمله هشت‌ساله بعث عراق شرایطی را پدید آورد که ارتش توانست در فضای بینابینی پذیرش و عدم پذیرش در ساختار نوین نوعی دیالکتیک سیاسی، نظامی و امنیتی با ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران برقرار کند. ایجاد چنین دیالکتیکی عملا متدولوژی «دو نیروی موازی نظامی» در ایران را با کمترین حاشیه و هزینه پیش برد.

اگرچه طی سال‌ها این رویه منتقدان جدی داشته و دارد، اما پلورالیسم دفاعی - نظامی فعلی در کشور گویای آن است که با وجود برخی اشکالات وارده این روند توانسته است به قوام ادبیات و نیز ساختار نظامی و دفاعی در کشور بینجامد. بند دوم و سوم ماده هفت قانون ارتش جمهوری اسلامی ایران مصوب سال 66 مبنی بر «آمادگى براى همکارى با سپاه پاسداران در مقابله با اشرار، یاغیان و کمک به ملل مسلمان و مستضعف غیرمعارض با اسلام در دفاع از خود در برابر تهدید و تجاوز نظامى بنا به درخواست آنان و بنا به دستور» و نیز بند 12 ناظر بر «ایجاد تسهیلات لازم براى همکارى ارتش و سپاه پاسداران در مواقع ضرورى که شوراى عالى امنیت ملى تعیین مى‌نماید» دالی بر همین مدعاست. البته ماده 7 از فصل دوم اساسنامه سپاه درخصوص همکاری با ارتش و مواد مشابه هم تأکیدی بر دوطرفه‌بودن دیالکتیک نظامی – دفاعی کشور است.

شهادت حدود 48 هزار نفر از کادر و پرسنل ارتش طی سال‌های جنگ تحمیلی در کنار اقدامات و تحرکات برون‌مرزی چون حضور در ارتفاعات جولان در قالب عملیات‌های حفظ صلح سازمان ملل متحد به عنوان بخشی از نیروهای پاسدار حافظ صلح این سازمان در دهه‌های 50 و 60 یا بازسازی واحد صلح حرفه‌ای ارتش در دهه 70 و اعلام آمادگی برای اعزام به مناطق مورد مناقشه ذیل دستورالعمل سازمان ملل متحد از اتیوپی و اریتره در دهه 80 تا حضور در دارفور سودان در دهه 90 یا مبارزه جدی سال‌های اخیر ارتش با مقوله دزدی دریایی به ویژه دزدان دریایی سومالی به موازات انجام مانورهای نظامی مشترک دریایی چون «رزمایش مرکب کمربند امنیت دریایی ۲۰۲۲» و انجام مانور مشابه در 2019 یا برگزاری رزمایش‌های مشترک منطقه‌ای با همسایگانی چون عمان و مانورهای مشترک با سپاه در داخل کشور و... حکایت از آن دارد که ارتش با تئولوژی اسلامی – ایرانی به وزن و جایگاهی در مناسبات داخلی، منطقه‌ای و جهانی دست یافته است. چراکه در نظام جمهورى اسلامى ایران اساسا موضوع نیروهاى مسلح از نظر اعتقادى نیز مورد توجه قرار گرفته است.

در عین حال ارتش جمهوری اسلامی ایران افزون بر نقش‌آفرینی در حوزه نظامی و دفاعی درون‌مرزی و برون‌مرزی طی این سال‌ها بازوی فعالی هم برای کمک به ملت در مواقع اضطراری بوده است. در سایه این نکته ارتش توانسته به وزن و نفوذ قابل توجه اجتماعی هم دست پیدا کند.

نقش بی‌بدیل ارتش در وقوع حوادث غیرمترقبه چون سیل یا زلزله با اقداماتی از قبیل نوسازی و پاک‌سازی مسیرها و جاده‌ها تا برقراری ارتباطات مجدد، تأمین و انتقال اقلام حیاتی و کالاهای اساسی و مهم‌تر از همه انتقال مصدومان و حضور کادر پرسنل درمانی و راه‌اندازی بیمارستان‌های صحرایی و مراکز مراقبتی وابسته به ارتش یا کمک به نیروهای امدادی در سوانح، مؤیدی این واقعیت است. اینها علاوه بر آن است که نمی‌توان نقش ارتش را در برهه شیوع ویروس کرونا هم نادیده گرفت. در مجموع با همه مواردی که گفته شد شاید بتوان به نقل قولی از دریادار سیاری، معاون هماهنگ‌کننده ارتش جمهوری اسلامی ایران در یادداشت دیروزش بسنده کرد که «ارتش را امروز می‌توان کارخانه‌ای به وسعت جغرافیای جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد که محصولش امنیت است؛ محصولی که ماده اولیه همه فعالیت‌های دیگر در کشور خواهد بود».

 

**************************************************************

نام:
ایمیل:
نظر: