خطر ورود غیرمسئولانه به آمار اشتغال
هنوز از آمار چندی قبل درباره ایجاد اشتغال زمان زیادی نگذشته است که همچنان بحث درباره آمارهای اشتغال زایی ادامه دارد. در چند دولت قبلی همواره بر سر آمار اشتغال و بیکاری مناقشه وجود داشته است. از تعریف مناقشه برانگیز یک ساعت کار در هفته به عنوان مرز اشتغال و بیکاری در تعریف مرکز آمار تا آمارهای مسئولان دولت های قبلی درباره ایجاد سالانه بیش از یک میلیون اشتغال، همگی حرف و حدیث های مناقشه برانگیزی را درباره اشتغال و بیکاری ایجاد کرده است. اگرچه فراتر از این مسئله کیفیت اشتغال ایجاد شده، پایداری آن ها و در نهایت رعایت حقوق کارکنان و قدرت خرید آنان موضوعی بوده است که اشتغال و بیکاری را تحت تاثیر قرار داده است. در هر صورت پس از اعلام ایجاد یک میلیون شغل در سال نخست فعالیت دولت سیزدهم، بار دیگر مناقشه ها در این باره بالا گرفت. نگارنده در یادداشت همین ستون در 13 شهریور امسال با تیتر «در دام آمارزدگی گرفتار نشویم!» به چهار ملاحظه درباره نحوه ارائه آمار توسط مسئولان اشاره کرد. در این میان یکی از ملاحظات اصلی، ضرورت مشخص بودن مبنای آمار است. آن جا نوشتیم: «مهم ترین آسیب آماردهی در کشور، نامشخص بودن مبنای آمارهاست. به عنوان مثال همواره دولت ها و به طور خاص وزارت کار در دولت های مختلف، ادعاهایی را درباره ایجاد اشتغال مطرح می کنند که مبنای آن چندان مشخص نیست. گاهی با احتساب اعتبارات اختصاص یافته است بدون توجه به این واقعیت که آن اعتبارات ممکن است به جای اشتغال صرف سوداگری شده باشد. در این مورد خاص، مرکز آمار ایران، هر فصل گزارشی تحت عنوان «طرح آمارگیری نیروی کار» تهیه می کند و این گزارش ضمن بیان شاخص های اصلی در این زمینه از جمله نرخ بیکاری، نرخ مشارکت و تعداد شاغلان و بیکاران و افراد در سن اشتغال، تغییرات آن را نسبت به فصول و سال های قبل بیان می کند. در چنین شرایطی که آماری توسط دستگاه رسمی و تخصصی ارائه آمار و با روش شفاف و جزئیات اعلام شده، منتشر می شود، نباید به سراغ آمارهایی رفت که مبنای مشخصی ندارند.» اکنون با پدیده جالبی مواجه شده ایم و گزارش امروز روزنامه خراسان رضوی نشان می دهد که سامانه ای که وزارت کار برای رصد اشتغال در استان ها دارد تا چه اندازه دچار مشکل است. براساس این گزارش که با تیتر «چشمان کم سوی سامانه رصد اشتغال در استان» در روزنامه خراسان رضوی منتشر شده است، بین آمار مرکز آمار و سامانه رصد وزارت کار در زمینه ایجاد اشتغال در استان خراسان رضوی، 60 هزار نفر تفاوت وجود دارد. همین مسئله و دیگر خلأها در زمینه سامانه رصد وزارت کار نشان می دهد که تا چه اندازه باید مراقب ورود ناقص و مخدوش دستگاه های غیرمسئول به حوزه آمار باشیم. در حقیقت چنان که روشن است، آمار یک علم و تخصص است و متولی ارائه آن براساس قانون، مرکز آمار است و برخی دستگاه ها نظیر بانک مرکزی در حیطه تخصصی خود می توانند آمار دهند. به طور خاص در زمینه اشتغال و بیکاری، مرکز آمار، از روشی علمی و مبنایی مشخص استفاده می کند. روشی که البته ممکن است از سوی متخصصان، به آن اشکالاتی وارد باشد. با این حال، مبنای محاسبه شفاف است و کار از سوی یک نهاد تخصصی و فاقد تعارض منافع انجام می شود، در حالی که وزارت کار در زمینه اعلام آمار اشتغال، دارای تعارض منافع است و می توان گفت نفعش در این است که کارنامه ایجاد اشتغال را پربار نشان دهد، در حالی که ممکن است این کارنامه چندان پربار نباشد. کوتاه سخن این که اگرچه رصد فضای اشتغال و بیکاری جزو وظایف تخصصی وزارت کار است و انتظار می رود متولی اشتغال در کشور، وضعیت اشتغال را نیز رصد کند، اما این رصد نباید از مسیری خارج از دستگاه تخصصی و آمار رسمی انجام شود، بلکه باید از مسیری فاقد آسیب و ابهام صورت گیرد تا مناقشه های آماری در زمینه اشتغال پایان پذیرد. چرا که بسیاری از سیاست گذاری های مهم براساس همین اعداد و ارقام صورت می گیرد.
مرتضی سیمیاری
بهار سال ۱۳۸۵ گروهک تروریستی ریگی یک تغییر فاز سیاسی قابلتوجه داد. تا پیش از این، سرکرده این گروهک پس از انجام جنایت فایل تصویری آن را از طریق قاچاقچیها برای شبکه العربیه ارسال کرده و آنها با مونتاژ و صحنهآرایی آن را پخش میکردند، اما پس از جنایت تاسوکی به یک باره این گروهک صاحب یک وبسایت اختصاصی شد و بیانیهها، فایلهای صوتی و تصویری مربوط به عبدالمالک و حتی عملیاتهای تروریستی به صورت مستقیم آپلود میشد و سایر شبکههای ضدانقلاب با لوگو «جندالله» آن را پخش میکردند.
هدف از این اقدام آن بود که این گروهک تروریستی و دستآموز صاحب یک شخصیت سیاسی و رسانهای و در مناطق مرزی در جنوب شرق کشور صاحب برند شود. دسترسی این گروهک تروریستی به امکانات اینترنتی باعث شده بود که آنها روی حوادث و جنایت مانور داده و علاوه بر ایجاد ناامنی فیزیکی، تحریک روانی نیز ایجاد کنند.
اما در آن روزها این سؤال پدید آمد که چه کسی به گروهکی با خوی وحشی و بدوی که حتی توانایی خواندن و نوشتن را نیز ندارد، آموزش اینترنتی داده و به اصطلاح سایت تروریستها را آپلود میکند. چند فرضیه برای ماجرا مطرحشده، اما پس از بررسیهای فنی مشخص میشد که رد پای آن بهصورت حرفهای پاک شده است.
اندک زمانی بعد، با دستگیری یکی از وبلاگ نویسان مطرح شهر زاهدان (معدوم یعقوب مهرنهاد) توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) مشخص شد که این فرد در پوشش روزنامهنگار و فعال فضای مجازی بارها به کشور امارات سفر کرده و با برقراری ارتباط با سرویس فرانسه (پوشش سازمان سیا) در شهر دبی آموزش وبلاگ نویسی دیده است. بعدها معدوم عبدالمالک ریگی در اعترافات خود نوشت که فرانسویها نقش تسهیلگر برای جند الشیطان بازی کرده و علاوه بر دادن سرویس رسانهای برای گروهک کانال ارتباطی با سازمان سیا را نیز فعال کرده اند.
پس از ختم غائله ریگی در مرزهای جنوب شرقی دو گروهک تروریستی دیگر سعی کردند ارتباطات مرده با سرویسهای اطلاعاتی بیگانه را زنده کنند، اما هوشیاری و رصد سنگین اطلاعاتی روی عوامل دشمن و نیز رفتار نهضتی و انقلابی شهید شوشتری و حاج قاسم باعث شد هر بار تیر دشمن به سنگ بخورد و جنگ قومیتی با محتوای مذهبی به اهداف شوم خود نرسد.
البته یک قاعده اطلاعاتی خاص میگوید که میتوان بازی سوخته را دوباره از نو شروع کرد! برای همین درست در زمانی که غربیها به شدت از احتمال یک توافق ضعیف با ایران ناامید شده بودند ناگهان بار دیگر سروکله سرویسهای اطلاعاتی غربی برای کلید زدن یک ماجراجویی جدید در داخل کشور پیدا شد. اوایل بهار امسال وزارت اطلاعات در بیانیهای تفصیلی اعلام کرد که دو تبعه فرانسوی را سر یک قرار با لیدرهای اغتشاشات صنفی در تهران دستگیر کرده است. بعدها مشخص شد که سیسیل کوهلر و همسرش ژاک پاری با پوشش توریست به ایران سفرکردهاند تا آخرین مدل از نافرمانی مدنی را برای سرگروههای اغتشاش بهروز رسانی کنند.
در جلسه میان افسران اطلاعاتی فرانسوی با سرپلهای داخلی توصیهشده بود که هستههای سخت اغتشاشات باید اجتماعی شده و به سمت خیابان تمایل پیدا کند. کوهلر رو به حاضران در کافه مرکز شهر گفته بود که هسته سلولی شورش را باید در همین کافهها مستقر کرد. رابط فرانسوی مدعی شده بود که بسیاری از این مراکز شبه روشنفکری مشغول جذب جوانان عصیانگر در شهر بوده و حتی کافههایی که توجیه اقتصادی ندارد، توسط سفارت شارژ مالی میشوند. این کد اغتشاشات نزدیک به چهار ماه پس از دستگیری افسران و سرپلهای آنها در تهران فعالشده و عوامل میدانی با رمز «ژینا» با انجام اقدامات آنارشیستی به شیوه جوکرهای عراق و لبنان با مدل گیمری به تخریب اماکن عمومی و اموال مردم دست زدند.
اما بازیخوانهای سرویسهای اطلاعاتی غربی به خوبی میدانستند که روسری تکانی در شهر و آتش زدن خودروها در برخی محلات و دست به سلاح بردن در تعدادی مناطق شهری نمیتواند به سمت میرایی شدن میل پیدا کند! حتی پروژه کشتهسازی با رمز ققنوس نیز جواب نداده و قربانی کردن مشکوک دختری در کرج نیز بازی را به جلوتر پیش نبرد. ازاینرو خط اول عملیاتی در جنگ شهری تغییر موقعیت داده و فاز دوم عملیات با هدایت یک سرویس اطلاعاتی اروپایی در اشنویه فعال شده و در شبکههای اجتماعی توسط رباتهای سعودی و عبری تبلیغ شد. گویی شهر اشنویه آزادسازی شده و بهزودی تبدیل به پایگاه لجستیکی ضدانقلاب خواهد شد، اما ضربات موشکی و پهپادی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به تروریستها در مناطق شمال غربی محاسبات دشمن در تبدیل «اشنویه» به «درعا»ی سوریه را بر هم زد.
در این موقعیت بهسرعت عملیات تروریستها از حوزه غرب کشور به جنوب شرق تغییر مکان داد. به صحنه آوردن گروهک تروریستی جیش الظلم در مسجد مکی علاوه بر یادآوری حمایت اطلاعاتی، تسلیحاتی و رسانهای دشمن از جنایتکاری، چون ریگی در سال ۸۵ عمق رهیافتی آنها از اغتشاشات را نیز به روی پرده آورد.
در شرایطی که دشمن سعی داشت شهر زاهدان را به موقعیت استراتژیک برای تروریستها تبدیل کند، شجاعت مرصادگونه رزمندگان اسلام، شهر را دوباره به آرامش و امنیت رساند. در این ماجرا رشادت سرباز بی ادعای انقلاب اسلامی شهید حاج علی موسوی (ره) فرمانده جانبرکف سازمان اطلاعات سپاه در استان سیستان و بلوچستان، مصداق آن جمله درخشان شهید مهدی زینالدین بود که در عصر غیبت به کسی منتظر میگویند که همواره منتظر شهادت باشد.
این روزها در شرایطی که کشور به تعبیر رهبرمعظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنهای در حال برداشتن گام آخر است، دشمن به شدت در تلاش است که ما را درگیر روزمرگی در اغتشاشات کند. دفع دو فتنه محله محور و شهرآشوب با محوریت تروریستها و اراذل و اوباش نشان داد که نیاز است برای ادامه مسیر روبهجلو در آینده، زیستبوم نسل آینده را تغییر دهیم.
در صورت ایجاد تغییر در فضای بیولوژیک جامعه، تورم ناشی از شبکه فحشای خیابانی با محوریت نقشه شیطانی چند سفارتخانه اروپایی نمیتواند با تهدید استارلینکی برای مردم ایران خط و نشان بکشد. هیلاری کلینتون در کتاب خود (انتخابهای سخت) نوشته بعد از انتخابات ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) ایران، بیش از ۵ هزار نفر را در سراسر جهان علیه حکومت ایران آموزش دادیم، این شبکه امریکایی تمایل دارد با استفاده از پهنه اغتشاشات قد کشیده و بزرگتر شود، برای غلبه بر این شبکه فاحشه محور و متکی بر جنگ ترکیبی باید شریان تنفسی آن را قطع کنیم، ایستادن روی اعمال حاکمیت سایبری، ایجاد شبکه ملی اطلاعات و استقلال مجازی بدون ترس از نتایج و تعارف با رقیب، بهشدت دشمن را غافلگیر خواهد کرد.
فراموش نکنیم که خط نفوذی که آمار زنان مطلقه را به صندوق توسعه و جمعیت سازمان ملل متحد میداد این روزها در سکوت مطلق نظارهگر میدان اغتشاشات است، اگر سرنخ خطی را که جاسوس فرانسوی را بهعنوان توریست از پاریس به کافه خیابان جمالزاده کشاند دنبال کنیم، عامل جنگ شهری در زاهدان را نیز پیدا خواهیم کرد، در مسجد مکی اگر ما روی صندلیهای خالی ننشینیم، دشمن آن را پر خواهد کرد!
منابع«جامعه پذیری سیاسی» کجای کار ایراد دارد؟
هوشمند سفیدی
«لوسین پای»، جامعه پذیری را، فرآیندی میداند که به واسطه آن، فرد نسبت به جهان سیاسی، خودآگاهی مییابد و نحوۀ فهم حوادث سیاسی و نحوه قضاوت در مورد آنها را کسب میکند؛ «جامعه پذیری سیاسی»، جریانی مستمر در تمام طول زندگی است که طی آن «شخصیت سیاسی» افراد شکل می گیرد؛ فراگردی که به واسطه آن، فرد «دانش سیاسی» و «مهارت های سیاسی» لازم را برای مشارکت فعال و موثر در عرصه سیاسی کسب می کند... لذا اختلال در این فرآیند، موجب بی تفاوتی سیاسی و عدم مشارکت آگاهانه شهروندان در عرصههای سیاسی خواهد بود.
به طور کلی، جامعه پذیری سیاسی: یعنی انتقال «فرهنگ سیاسی» از نسلی به نسل دیگر و یا شکلگیری ایستارها و هنجارهای سیاسی فرد و روند حفظ یا دگرگونی فرهنگ های سیاسی، روندی که افراد وارد فرهنگ سیاسی شده و سمت گیریهایشان نسبت به اهداف سیاسی شکل می گیرد؛ به عبارت دیگر، نوعی فرآیند مستمر یادگیری است که به موجب آن افراد ضمن آشنا شدن با «نظام سیاسی»، از طریق کسب اطلاعات و تجربیات، به وظایف، حقوق و نقشهای خویش، خصوصاً وظایف سیاسی در جامعه پی می برند، در این فرآیند، ارزشها، ایستارها، نهادها، اعتقادات و آداب و رسوم و به تبع آنها، مسائل سیاسی از نسلی به نسل دیگر انتقالمییابد.
«کولمن»،«جامعه پذیری سیاسی»را اینگونه تعریف میکند: فرآیندی که افراد از طریق آن، ایستارها و احساساتی را در قبال نظام سیاسی و نقشهایی که در آن دارند، کسب میکنند. این فرآیند شامل: شناخت(دانستهها و یا باورهای فرد در مورد نظام سیاسی و موجودیت و روش کار آن)؛ احساسات (نحوه احساس فرد در قبال نظام از جمله حس وفاداری و احساس تکلیف مدنی) و احساس شایستگی سیاسی (نقش بالفعل یا بالقوه فرد در نظام سیاسی) هستند.
بنابراین، «جامعه پذیری سیاسی» و یا «اجتماعی شدن» از سه مسیر انجام می پذیرد: صرفاً نظام رسمی و نهادهای دولتی (جوامع بسته)؛ نهادهای مدنی (جوامع دموکراتیک) و نهادهای رسمی در جامعه پذیری اولیه و نهادهای مدنی در مرحله ثانویه.
به طور کلی، عاملان جامعه پذیری سیاسی را می توان از بُعد مرحله ای طبقه بندی کرد و براین اساس، نهادهای اولیه شامل: خانواده، مدرسه و گروه همسالان و نهادهای ثانویه شامل: نهادهای مذهبی، احزاب سیاسی، حرفه، طبقه، منزلت اجتماعی، رسانهها و گروههای نفوذ، اتحادیه ها و سازمان های مدنی هستند.
نکته مهم اینکه تأمل کنیم در عصر حاضر کدامیک از این عوامل نقش تعیین کننده ای را در جامعه پذیری سیاسی بازی می کنند؟ برای پاسخ به این پرسش، نیم نگاهی به فرهنگ سیاسی ایرانیان خالی از لطف نیست.
جامعه ایران، اینک در وضعیت دشوار و پیچیده مرحله گذار از جامعه سنتی به جامعه متجدد قرار دارد. فرهنگ سیاسی ایرانیان نیز به پیروی از این مرحله گذار، میان دو شکل متناقض اشکال ساخت اقتدارگرایانه و ساخت دموکراتیک در کنار یکدیگر قرار دارند و روی هم قرار گرفتهاند. براساس یافتههای یک تحقیق، الگوی واحدی بر فرهنگ سیاسی جامعه ایران حاکم نیست و فرهنگ سیاسی در بازه «اقتدارگرایی و دموکراتیک» در «نوسان» است.
در جامعه ایران، گذر از «ارزشهای ابراز بقا»به «ارزشهای ابراز وجود» صورت گرفته است، اما در بعد غلبه «ارزشهای عقلانی» بر «ارزشهای سنتی»، روند معکوسی وجود دارد. بنابراین، مانع اصلی دموکراتیک شدن فرهنگ سیاسی جامعه، پایداری ارزشهای سنتی است. (شریفی، 1393: 107-106) از طرفی ارزشهای ابراز وجود در میان جوانان، میانسالان و افراد مسن ایرانی، نشان میدهد بیشترین میزان ظهور «ارزشهای ابراز وجود» در میان نسل جوانتر و کمترین آن در میان نسل مسنتر است (احمدی، 1392: 147 - 145) این، به آن معنی است که با توجه به جوانی جمعیت ایران و تدام آن در آینده، گرایش به سمت ارزشهای ابراز وجود، بیشتر هم خواهد شد.
در اینجا ذکر این نکته لازم است که وقتی از ارزش های سنتی حرف می زنیم، مراد کل این ارزش ها نیست چرا که سنت نیز از منابع ارزشمند یک جامعه برای حرکت به سمت ایده آل هاست، لیکن باید سنت ها را پالایش کرد و آن ها را بازسازی و تعالی بخشید و برخی از سنن که غیرقابل قبول بوده و براساس معرفت غیرعلمی و جادویی نضج گرفته اند، نیازمند پالایش خواهند بود.
با توجه به مباحث مذکور، می توان نتیجه گرفت:
1-آنچه امروزه تحت عنوان هفتادی ها یا هشتادی ها و حتی قبل از مقاطع زمانی مذکور مطرح است، تحت تأثیر همه عاملان جامعه پذیری سیاسی بوده اند، لیکن مهمترین عامل نهادهای ثانویه جامعه پذیری سیاسی و به طور اخص، رسانه های مجازی بوده اند و این عامل در آینده، نقش بیشتری را هم ایفاء خواهد کرد؛ در چنین وضعیتی، ارزش ها و هنجارهایی که به نسلهای جدید عرضه می شود، صرفاً ارزش های محلی، بومی و ملی نخواهند بود ما امروز با پدیده « انسان جهانی» مواجه هستیم تا « انسان ملی».
یک نکته ظریف دیگر آنکه آیا سایر علاملان موثر در جامعه پذیری سیاسی، از تکنولوژی نوین ارتباطی، استفاده بهینه ای می کنند یا نه. 2-وضعیت فرهنگ سیاسی ایرانیان در حالتی پارادوکسیکال قرار دارد و نبردی پنهان میام فرهنگ سیاسی نسل قدیم و نسل جدید و به عبارتی بهتر، ارزش های سنتی و جدید در جریان است و اگر سیاستگذاری سیاسی نتواند این وضعیت را بسامان کند، این رو در رویی تشدید خواهد یافت. 3- توجه به لزوم نقش آفرینی، نهادهای ثانویه موثر در جامعه پذیری سیاسی و به ویژه احزاب سیاسی و سایر نهادهای مدنی ضرورت دارد.
4- بازنگری واقع بینانه در جامعه پذیری کل به ویژه فرآیند جامعه پذیری سیاسی افراد، سیاستگذاری پویا در این زمینه، اتخاذ سیاست فعال در فضای رسانه های اجتماعی و پرهیز از مقابله ای که به نظر می رسد کارساز نیست و نخواهد بود، فعال سازی ظرفیت های فرهنگی ملی و مذهبی، توجه به واقعیت و ارزشهای اجتماعی- سیاسی جدید، خلق زندگی شایسته و بهتر برای همه، جملگی می توانند وضعیتی ایده آل را شکلدهند.