صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۱۳۸۳

عصر جهش تاریخی ایران و افول دشمنان

حمیدرضا شاه‌نظری

در تاریخ نه چندان دور ایران و در معرکه جنگ چالدران، سپاه سلحشور ایران که سربازانش در جنگاوری سرآمد روزگار بودند در حالی‌که نیرو‌های عثمانی به‌رغم جمعیت دو و نیم برابری مورد هزیمت قرار گرفته و در حال عقب‌نشینی و فرار بودند و پیروزی قریب‌الوقوع در انتظار سپاه ایران بود، ناگهان با ورود یگان توپخانه ارتش عثمانی ورق برگشت و جنگ برده شده توسط ایران به شکست کشانده شد. حدود چهار قرن بعد و در عهد قاجار در جنگ‌های بین روسیه تزاری و ایران با وجود تعداد زیاد سپاهیان ایران و دلاوری، سلحشوری و فداکاری آنها، بار دیگر تاریخ تکرار شد و روس‌ها به دلیل برخورداری از دانش و تجهیزات پیشرفته نظامی پیروز میدان شدند.
در دوران معاصر نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ناکامی دشمنان در توطئه‌های تروریستی و تجزیه‌طلبانه برای نابودی ایران توسط گروهک‌های تروریستی، چون منافقین، کومله و دموکرات و گروه‌های دیگر با تلقی ضعف ایران در حوزه نظامی و دفاعی، حمله سراسری به ایران و جنگ تحمیلی هشت ساله آغاز شد که در طی آن، ده‌ها کشور به صدام برای نابودی و تسلط بر ایران کمک نظامی کردند. در آن مقطع با توجه به آشفتگی وضعیت نظامی ایران و برآورد دشمن از ضعف در این حوزه، برنامه‌ریزی گسترده‌ای برای تشویق صدام و نیز مسلح کردن ارتش بعث عراق انجام گرفت تا با یک حمله برق‌آسا به ایران، بخش‌های قابل توجهی از این سرزمین جدا شده و انقلاب اسلامی در همان آغاز کار با شکست مواجه شود که با استقامت و پایمردی جوانان، مردان و زنان این سرزمین این اتفاق نیفتاد. در دوران جنگ تحمیلی برتری تجهیزات و امکانات نظامی به صورتی نابرابر از آن دشمن بعثی بود و این باعث شد که به‌رغم برتری رزمندگان ایرانی در رشادت و جانفشانی و انگیزه‌های بالای ایمانی آن‌ها، جنگ طولانی شده و در نهایت بعد از هشت سال دشمن در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند. در حالی‌که اگر توانمندی دفاعی و نظامی کشور بازدارنده بود دشمن هیچ گاه هوس حمله پیدا نمی‌کرد و حتی در صورت اشتباه در محاسبات و آغاز جنگ، خیلی سریع‌تر سیلی خورده و درس عبرت سایرین می‌گشت.
اگر کتاب تاریخ را ورق بزنیم احتمالاً موارد مشابه دیگری نیز پیدا خواهیم کرد، ولی باید توجه کرد که این رویدادها، مجموعه‌ای از داستان‌ها برای سرگرمی نیستند بلکه واقعیت‌های تاریخی ایران هستند که در کنار وقایع دیگر سرنوشت کنونی ما را رقم زده‌اند و باید از آن‌ها درس گرفت و راهبرد‌ها و دستورالعمل‌های حرکت جمعی پیش‌رونده ملت بزرگ ایران را از این درس‌ها اتخاذ کرد. نباید فراموش کرد که تاریخ می‌تواند تکرار شود و ملتی که تاریخ خود را نخواند و از آن درس نگیرد محکوم به شکست و نابودی است.
درس گرفتن از این واقعیت‌ها در کنار توجه به توصیه‌های دینی مبنی بر افزایش قدرت دفاعی و نظامی برای مقابله با دشمنان سبب شد که جمهوری اسلامی ایران بعد از پایان جنگ تحمیلی، افزایش قدرت دفاعی با تکیه بر توان داخلی و ملی را در دستور کار خود قرار دهد که نتیجه آن، پیشرفت‌های بزرگی است که در این حوزه نصیب کشور شده و حیرت جهانیان و وحشت دشمنان را برانگیخته است. به موازات پیشرفت‌های ایران در این عرصه و مجاهدت‌های شبانه‌روزی فرزندان ملت ایران در این چهار دهه، خط تبلیغاتی و سیاسی برای کند کردن و متوقف کردن آن همیشه در جریان بوده است. در سطح نخبگان سیاسی از بیان سخنانی، چون «دنیای فردا دنیای گفتمان است نه موشک‌ها» و معرفی کشور‌های ژاپن و آلمان به عنوان کشور‌هایی که با کنار گذاشتن بودجه و امکانات دفاعی به پیشرفت دست پیدا کردند توسط یک شخصیت شاخص سابق تا بی‌فایده بودن توجه به مسائل دفاعی با ادعای «توانمندی امریکا برای نابودی همه سیستم دفاعی ایران با یک بمب» توسط وزیر خارجه سابق ایران و در سطح عامه از انتشار خط تبلیغاتی هزینه کلان و بی‌فایده نظامی جمهوری اسلامی ایران در کشور‌هایی مثل سوریه و لبنان برای توسعه عمق راهبردی تا خفیف شمردن توانمندی‌های دفاعی و نظامی با فتوشاپ خواندن تصاویر توانمندی‌های نظامی و موشکی ایران!
اما تاکنون این خطوط تبلیغاتی نتوانسته اثری بر دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران بگذارد و امروز ایران توانسته بدون توجه به آنچه خواست دشمنان است چه مواردی که از زبان بوق‌های تبلیغاتی وابسته و چه از زبان برخی فریب‌خوردگان، ساده‌لوحان و ناآگاهان مطرح شده، به مهم‌ترین و حساس‌ترین تکنولوژی‌های نظامی و دفاعی دست یابد. تاکنون در این عرصه فرزندان ایران اسلامی توانسته‌اند به هر آنچه اراده کرده‌اند برسند. از موشک‌های تاکتیکی پیشرفته و دقیق تا موشک‌های راهبردی ماهواره‌بر و هایپرسونیک. از پهپاد‌های شناسایی دقیق و پیشرفته تا پهپاد‌های انتحاری دوربرد و این‌ها فقط مثال‌هایی از دستاورد‌هایی است که قابل بیان بوده و آشکار شده نه همه آنچه به دست توانمند فرزندان این ملت ساخته شده و آماده مواجه شدن با دشمنان است.
از جبر جغرافیا بدانیم یا سرنوشت تاریخی ملت ایران، آنچه مسلم است امروز ملت ایران در قلب سرزمین خاص و مهم غرب آسیا واقع شده که از نظر تاریخدانان گهواره تمدن بشری و از نظر استراتژیست‌ها هارتلند (قلب) جهان را تشکیل می‌دهد و این یک موقعیت بی‌همتای تاریخی برای ملت ایران و راز تلاش قدرت‌های جهانی برای تسلط بر این ژئوپلتیک است. امروز همه شرایط برای یک جهش تاریخی برای ایرانیان فراهم شده و به لطف مقاومت ملت ایران در برابر دشمنی‌ها، فشار‌ها و تحریم‌ها، آثار اعتلای این ملت وافول دشمنانش بیش از هر زمانی نمایان شده است و دست و پا زدن‌های اخیر را می‌توان آخرین تلاش‌ها برای تغییر این واقعیت از طرف دشمنان دانست. باید این قدرت را پاس داشت و تلاش برای ارتقای آن را وظیفه همگانی دانست. 

آمریکا یا روسیه کدام طرف کوتاه می‌آید؟ 

جعفر بلوری

درست 265 روز از جنگ اوکراین می‌گذرد و طبق آخرین گزارش‌های رسمی که منتشر شده، چیزی بالغ بر 200 هزار نظامی از دو طرف کشته شده و چند برابر این تعداد نیز زخمی شده‌اند. این سوای از تلفات غیرنظامیان و خسارت‌های سنگین اقتصادی جنگ اوکراین است. خسارت‌ها نیز اگر محاسبه و اعلام شود، قطعا عدد حیرت‌انگیزی خواهد بود. پیچیده‌‌ترین روش‌ها در این جنگ ترکیبی به کار گرفته شده و به شکل گسترده و عمیق همه حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی، رسانه‌ای، ورزشی و...را درگیر کرده است. به دلیل همین خسارت بالا- که در ادامه آن را بیشتر باز خواهیم کرد- و صدالبته طولانی شدن جنگ، چند صباحی است خبرهای متفاوتی به گوش می‌رسد. خبرهایی که نشان می‌دهد، یکی از طرف‌های این جنگ، احتمالا آماده بالا بردن پرچم سفید به شکلی «آبرومندانه» و «توافقی» می‌شود.
شاید بتوان گفت مهم‌ترین، علنی‌‌ترین و واضح‌‌ترین این خبرها، به اظهارات «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی آمریکا خطاب به «ولودیمیر زلنسکی» کمدین سابق و رئیس‌جمهور فعلی اوکراین مربوط می‌شود که بنا بر اعلام دو روز پیش روزنامه آمریکایی «وال‌استریت ژورنال» حالتی «دستوری» داشته است. این روزنامه به نقل از «منابع مطلع» نوشته جیک سالیوان «ضروری» بودن مذاکره با روسیه را به زلنسکی گوشزد کرده و گفته که او باید منطقی بوده و شبه‌جزیره کریمه را هم برای همیشه فراموش کند. درست همزمان با انتشار این گزارش مهم، رسانه‌های آلمانی هم خبر مهم دیگری را منتشر کردند که به نوعی، همراستا با اظهارات «سالیوان» بود: اظهارات «اولاف شولتز» صدراعظم آلمان درباره لزوم مذاکره با روسیه. این رسانه‌ها نوشتند شولتز هم از روسیه خواسته، خواسته‌هایش را لیست کند تا درباره آن بررسی‌های لازم صورت بگیرد. چند ساعتی نگذشته بود، که خبر مهم و مرتبط بعدی از راه رسید: دیدار «سرگئی ناریشکین»، رئیس سازمان اطلاعات خارجی روسیه و «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا در شهر آنکارا، پایتخت ترکیه درباره پیامدهای جبران‌ناپذیر ادامه این جنگ!
چرا وسط یک جنگ سرنوشت‌ساز و تمام‌عیار و مهم بین دو قدرت بزرگ- که به اعتقاد بزرگ‌ترین استراتژیست‌ها سرنوشت نظم جهانی به نتیجه آن گره خورده است- مذاکره و گفت‌و‌گو این‌قدر مهم شده است؟ و چرا اوکراین مثل مثلا دو ماه پیش، روی پیش‌شرط‌های سفت و سختش پافشاری نمی‌کند؟ آیا حرکت به سمت «حل کردن این بحران با مذاکره،» به معنای «ترجیح مذاکره به ادامه جنگ» نیست؟ و سؤال مهم بعدی این که، چرا کشورهای درگیر، دیگر جنگ نمی‌خواهند؟
همان‌طور که در ابتدای این یادداشت نوشتیم، «طولانی شدن جنگ» یکی از مهم‌ترین دلایل این چرخش آشکار است. جنگ خیلی بیش از آن که طرفین تصور می‌کردند طولانی شده است. برای فهم درست این گزاره به یاد بیاورید، غربی‌ها آن‌قدر برای پایان این جنگ لحظه‌شماری می‌کردند که یک هفته پس از آغاز آن گفتند، روسیه شکست خورد. آنها تصورشان بر این بود که پوتین آمده تا ظرف چند روز قال قضیه را بکند! این شاید، مهم‌ترین اشتباه محاسباتی غرب در جنگ اوکراین بود. نتیجه طبیعی طولانی‌ شدن جنگی به این بزرگی، بالا رفتن هزینه‌هاست. نگاهی به اوضاع این روزهای کشورهای اروپایی به خوبی گویای این هزینه‌هاست. به جرأت می‌توان گفت جنگ اوکراین ظرف کمتر از یک سال، روی سبک زندگی غربی‌ها هم اثر گذاشت. گرایش به کِرم و حشره‌خواری، زندگی با یک لامپ،
500 برابر شدن قبوض برق و گاز و هجوم مردمان کشورهایی مثل آلمان به بریدن درخت‌ها و شکستن نیمکت‌های پارک‌ها جهت تهیه هیزم، نگرانی مقامات انگلیس درباره افزایش خودکشی، افزایش سرقت و آدم‌کشی، استحمام بدون آب گرم، لزوم شست‌وشوی فقط 3 یا 4 نقطه از بدن در حمام، تبلیغ برای خوردن غذای کپک‌زده و این اواخر، سه
و یا حتی چهار شغله شدن مردم برای تامین هزینه‌های زندگی و حتی رواج خون‌فروشی، از جمله این تغییرات است. وقتی سبک زندگی و فرهنگ در بازه زمانی چند ماهه تغییر می‌کند یعنی، فشار به‌شدت بالاست. در چنین فضایی به‌ویژه وقتی افق روشنی درباره سرنوشت و نتیجه جنگ در دسترس نیست، طبیعی است که حل بحران از طریق مذاکره -ولو با تحت فشار قرار دادن اوکراین برای رها کردن بخشی از سرزمینش- اولویت یابد! غربی‌ها نمی‌خواهند یا بهتر است بگوییم نمی‌توانند بیش از این تحمل کنند و به قول ستون‌نویس روزنامه آلمانی «زوددویچه سایتونگ» که از مونیخ به‌روز‌رسانی می‌شود: «اروپا دیگر خسته شده و دیگر نمی‌تواند آن انسجام اولیه را در برابر تحریم‌های ضدروسی حفظ کند.»
پاسخ بعدی به «توان هسته‌ای» طرفین جنگ مربوط می‌شود. هم روسیه و هم آمریکا و هم برخی از کشورهای غربی دارای سلاح‌های اتمی‌اند. سلاح‌هایی که «مرد چاق»(بمبی که ناگاساکی را ویران کرد) در برابر آن شبیه به شوخی است. برخی کارشناسان غربی پیش از این هشدار داده‌اند، از آنجایی که طرفین جنگ دارای چنین توانایی‌هایی هستند، نباید هیچ‌یک به نقطه‌ای برسند که، برای نجات خود مجبور به استفاده از این سلاح‌ها شوند. معنای دیگر این هشدار این است که، هیچ‌یک از طرفین نباید به‌طور کامل و صددرصد شکست بخورد یا احساس شکست کند چرا که در چنین حالتی، ممکن است برای نجات خود به سمت استفاده از این سلاح‌ها پیش برود. شاید بد نباشد بدانید که، گفت‌و‌گوهای «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا با
«سرگئی ناریشکین»، رئیس سازمان اطلاعات خارجی روسیه، دقیقا در همین زمینه بوده است! آنها نگرانند جنگ به این سمت حرکت کند.
حرکت جدی طرفین به سمت مذاکره هیچ معنای دیگری ندارد جز این که، ادامه جنگ دیگر به صرفه نیست مخصوصا برای کشورهای اروپایی. این جنگ، فقط زیرساخت‌های این کشور وابسته به غرب را نابود نکرد، فقط سبک زندگی اروپایی‌ها را زیرورو نکرد و چالش اقتصادی انگلیس را به ناتوانی در تامین تخم‌مرغ مورد نیاز مردم، تنزل نداد. این جنگ بُرنده‌‌ترین ابزار غرب یعنی تحریم‌ها را هم کُند کرد. وقتی رسانه‌های غربی می‌نویسند که دولتمردان‌شان در حال دور زدن تحریم‌های خود به‌ویژه در حوزه انرژی هستند، وقتی بلومبرگ اعلام می‌کند، تحریم‌هایی که غرب علیه روسیه وضع کرده درست مثل یک بومرنگ به خود غرب بازگشته، وقتی مجارستان بدون اطلاع اتحادیه اروپا وارد مذاکره با روسیه برای تامین انرژی می‌شود که تحریم شده، یعنی، این ابزار کُند شده است.
حرکت جدی غرب به سمت «مذاکره با روسیه» و واداشتن اوکراین و آن کُمُدین یهودی به بی‌خیال شدن خاک کشورش، یک دلیل بسیار مهم دیگر هم دارد و آن چیزی نیست جز «زمستان سخت»ی که در راه است. کمی بیشتر از یک ماه به رسیدن فصل سرما باقی مانده است. زمستانی که دمایش در برخی از این کشورها مثل خود اوکراین، تا منهای 30 درجه پایین می‌آید. رسانه‌های غربی می‌گویند از چند هفته پیش، نگرانی از «زمستان بی‌گاز» در کشورهای سردسیر اروپا تا آنجا افزایش یافته که برخی از مردم شروع به مهاجرت کرده‌اند! بله درست شنیدید، «مهاجرت از ترس سرما» به کشورهای گرمتر اروپا مثل اسپانیا. اگر تمام خسارت‌ها و هزینه‌هایی که در بالا تنها به گوشه‌ای از آنها اشاره شد را اگر به کناری بگذاریم، همین
«زمستان سخت» به تنهایی برای واداشتن غربی‌ها به حل این بحران با مذاکره کافی است.
احتمالا ادامه این وضع برای غربی‌ها غیرممکن خواهد بود. اگر سران این کشورها هم بخواهند به جنگ ادامه دهند، مردم اجازه ادامه این جنگ را نخواهند داد. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، بسیاری از کشورهای غربی، درگیر بزرگ‌ترین و طولانی‌‌ترین اعتصاب‌ها و تظاهرات با هدف فشار به دولتمردان برای لغو تحریم انرژی روسیه هستند. نفت و گاز دزدی از یمن و سوریه و برخی کشورهای آفریقایی هم تاکنون برای غرب کارگشا نبوده، که اگر بود، این طور برای مذاکره (کوتاه آمدن) به اوکراین فشار وارد نمی‌کردند. فلذا اگر طی هفته‌های پیش رو شنیدید، «اوکراین[آمریکا] پرچم سفید را بالا آورد» اصلا تعجب نکنید. غربی‌ها به این نتیجه قطعی رسیده‌اند که باید هر طور شده، سر و ته این جنگ را به هم آورند و در این بین فقط «زمان» و «چگونگی» آن باقی مانده است.

پیدا و پنهان حمله به مواضع تروریست‌ها در اقلیم کردستان
 
میرزا رضا توکلی 
مهرماه امسال بود که قرارگاه حمزه سیدالشهدای نیروی زمینی سپاه در چند نوبت مقر گروهک‌های تروریستی تجزیه‌طلب در منطقه اقلیم کردستان عراق را هدف حملات موشکی و پهپادی قرار داد. این حملات سپاه پس از آن انجام شد که گروهک‌های تروریستی از قبیل کومله و حزب دموکرات به بهانه فوت مهسا امینی، به ایجاد آشوب و ناامنی در کشور اقدام کردند. سپاه پاسداران همزمان با انجام این حملات، به مسئولان عراق و اقلیم کردستان هشدار داد مرزهای خود با ایران را از وجود تروریست‌ها تخلیه کنند اما بعد از دور اول، متاسفانه چیزی اصلاح نشد و شاهد  چند رویداد بودیم مانند دیدارهای متعدد نظامیان آمریکایی و صهیونیستی با فرماندهان تروریست‌های کردستان.
با حمایت مسعود بارزانی، برخی گروهک‌ها مجدد شروع به ساخت مقرها کردند. در برلین نیز برخی افراد حاضر مزدوران بارزانی بودند. در شهرری نیز دستگیری‌هایی از عوامل  این گروهک داشتیم که در نقش پشتیبان اغتشاشگران عمل می‌کردند‌.بدین ترتیب مرحله جدید سرکوبی تروریست‌های اقلیم کردستان با عملیات ترکیبی پهپادی- موشکی- توپخانه‌ای آغاز شد. واقعیت این است که تقریبا اکثر تیم‌های ترور، جاسوسی و خرابکاری رژیم صهیونیستی از زمان ترور دانشمندان هسته‌ای(۸۸-۹۲) و حتی قبل‌تر اغلب از مرزهای کردستان عراق رفت و آمد می‌کنند. همین مسئله جدای از هزینه‌های امنیتی به حوزه چالش‌های داخلی کشور افزوده است.
افزون بر این کردستان عراق علاوه بر میزبانی گروهک‌های متعدد تروریستی مانند حزب دموکرات و پژاک و کومله و PKK و... که در ناامن‌سازی استان‌های غربی کشور نقش مهمی دارند، میزبان ایستگاه‌های متعدد  جاسوسی و خرابکاری موساد است که عملیات‌های تروریستی درون ایران را مدیریت و راهبری می‌کنند. این پایگاه‌ها در سال های گذشته چندین بار هدف حمله نیروهای نظامی و امنیتی ایران قرار گرفته‌اند با این حال باز هم شاهد احداث مقرهای جدید بودیم. هر چند استراتژی محوری جمهوری اسلامی ایران در مقطع فعلی مبتنی بر دیپلماسی فعال منطقه محور و عمل گرایانه است اما ادامه روند فعلی با توجه به شرارت های بی پایان در منطقه کردستان عراق به صلاح نبود.
آماری که ماه گذشته رئیس ستاد کل نیرو های مسلح کشورمان داده بود نیز از همین موضوع  حکایت داشت که چه به طور کمی و چه به طور کیفی این گروهک های تروریستی رشد چشمگیری داشته اند. در همین زمینه سرلشکر باقری گفته بود: « ما به مقامات اقلیم کردستان گفتیم...این که سه هزار نفر نیروی مسلح پشت دیوار مرز ما مرکز ساخت بمب داشته باشند به هیچ عنوان برای ما قابل تحمل نیست».
البته از ابتدای روی کار آمدن دولت سیزدهم تهران تقریبا با همه پایتخت‌های اطراف ارتباطات موثری داشته از بغداد، دمشق، باکو، ایروان و دوحه تا عشق‌آباد، کابل، اسلام آباد و حتی ابوظبی و ریاض اما به طرز معناداری کمترین ارتباطات علنی با اربیل بوده است.نباید فراموش کرد که استقرار حکومتی با گرایش سکولار در اربیل و نیز سیاستمدارانی غرب‌گرا در این ناحیه، باعث شده که اقلیم شمال عراق به عنوان منطقه ای شناخته شود که با سیاست های واشنگتن و متحدان واشنگتن همراه و همسو است. نکته قابل توجه ماجرا این جاست که همزمان با شدید شدن ناآرامی ها در کشورمان و حرکت اغتشاشات به سمت خشونت و رادیکالیسم؛ فعالیت این گروهک های تروریستی در اقلیم کردستان نیز شدت گرفت به طوری که مقامات ارشد کومله و پیشمرگه در مصاحبه با رسانه های آن سوی مرزها، از نقش آفرینی خود در حوادث اخیر سخن می گفتند.
اظهاراتی که  گزافه گویی صرف نبود و گزارش مشترک وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه نیز بر آن مهر تایید می زد. در آن گزارش آمده بود که ۷۷ نفر از عوامل گروهکی کردستان، اعم از مزدوران رسمی گروهک‌های صهیونیستی موسوم به کومله، دموکرات، پاک، پژاک تا تعدادی از کادرهای رده بالای این گروهک‌ها که در دو سوی مرزهای غربی کشور مشغول توطئه علیه مردم مظلوم کردستان بودند، دستگیر شده اند به طوری که  در میان بازداشت شدگان، یک کادر برجسته و عضو مرکزیت یکی از گروهک‌هایی که مقیم اقلیم کردستان عراق است نیز حضور داشته است. در مجموع، با نظر به ملاحظات مورد اشاره می‌توان اظهار کرد که عملیات موشکی و پهپادی نیروی زمینی سپاه علیه مقرها و مراکز تروریست های ضد ایرانی در اقلیم شمال عراق اقدامی صحیح در مسیر دفاع از منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بوده است.

سخنی دوستانه با رستم قاسمی

رضا صادقیان 

سلام آقای رستم قاسمی. امیدوارم هر چه زودتر از ورطه طاقت‌فرسای بیماری و فشارهای بیهوده و ناجوانمرده عصبی پس از انتشار عکس‌های خصوصی رهایی پیدا کنید و آرامشی پایدار در زندگی نصیب شما شود. داشتن سلامتی بهترین، برترین و زیباترین نعمت خداوند رحمان و رئوف است.
واقعیت این‌که آدمی پس از سال‌ها تلاش و کوشش نیاز به استراحت دارد. برای رهایی از دشواری‌ها، نیاز است از دریای سهمگین طوفانی و بادهای ناجوانمردانه دوست و دشمن به هر دلیل دوری کند و روزگاری را به انتقال تجربه، دانش و گپ و گفت با دوستان سابق بپردازد. دوستان دوران دانشجویی، دبیرستان و دوستان خیلی قدیمی در این ایام بهترین خواهند بود. همان دوستانی که با همدیگر گل کوچک بازی می‌کردید و صفا و دوستی حرف اول و آخر را میان شما می‌زد. صمیمت با افرادی که شما را به خاطر میز و صندلی‌های لعنتی نخواهند و یک دیدار را با چای و قند به خاطره‌ای خوب تبدیل کنند. شاید تا این لحظه استعفای شما تکذیب شود، اعلام وصول نشده باشد و یا صدها عنوان و عبارت دیگر از سوی رسانه‌ها استفاده گردد تا خبر را به گونه‌ای دیگر منتقل کنند. اما بهتر است از آن وزارتخانه بروید. برای همیشه میز و صندلی و چشیدن چندباره قدرت را رها کنید و به سایر کارها بپردازید.
در خبرها آمده بود که از کابینه کناره‌گیری کردید و گویا تمایل به ماندن و ادامه خدمت ندارید، هر چه هست و نیست و با توجه به سابقه کاری شما در پست‌های سازمانی مختلف جای بسی تاسف برای امروز و آینده کشورمان دارد، اما در ادامه خواهم گفت چرا رفتن شما در این زمانه و حتی نیامدن شما در دولت سیزدهم بهتر از شرایط امروز بود. شاید تصویر شما برای خیلی‌ها با وزارت نفت آمیخته باشد، سال‌هایی که تحریم‌ها بیشتر از گذشته شده بود و امکان فروش نفت هم نبود. سابقه کاری شما در ساخت صنایع بالادستی نفت و پتروشیمی و ایجاد موج شکن‌ها و بنادر متعلق به پتروشیمی قابل توجه و غیر قابل انکار است؛ تکمیل فاز 15 و 17 پارس جنوبی هم با اهمیت است، حتی تکمیل جاده‌های جنوب که همچون داغی کهنه بر دل مردمان آن خطه مانده بود؛ شما می‌توانید و می‌توانستید با همین کارنامه خوب و درخشان باقی ایام را سپری کنید و بی‌خود و بی‌جهت به دلیل بغض عده‌ای بخیل، نادان، رانت خوار و بی‌تجربه پرمدعا خرج نشوید. اما برای شخص بنده دفاع شما از کشور مهم‌تر است، یعنی همان سال‌هایی که در جبهه و جنگ برای وطن با نیروی خصم صدام جنگ کردید، سال 67 هم جانباز شدید و شاید خیلی‌ها ندانند، اما مریض احوالی امروز شما ثمره همان روزهایی است که در جبهه و جنگ بودید. بگذریم.
حرف آخر را اول بزنم، شما نمی‌بایست در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ثبت‌نام و در نهایت استعفا می‌کردید. بدتر آنکه نباید روی کرسی صدرات وزارتخانه تکیه می‌زدید که قبل‌تر از آن دوست داشتید به وزارت نفت بروید. این حکایت هم در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی جالب توجه است. احتمالا کمتر کسی از اهالی رسانه با خبر باشد که شما اسم دولت خود را «دولت کارنامه و برنامه» گذاشته بودید. البته بهتر بود برنامه و کارنامه می‌گذاشتید، چون شما بهتر می‌دانید که یکی از بلیه‌های این آب و خاک نبود برنامه و یا بودن برنامه‌های نصف و نیمه برای حل دشواره‌های بزرگ است. برنامه‌هایی که برای شلوغ‌بازی و برگزاری نشست‌های خبری بی‌در و پیکر بسیار خوب است، اما با همان گفته‌ها نمی‌شود برنامه عملیاتی اجرا کرد. با همان افکار، امکان آجر روی آجر گذاشتن امکان‌پذیر نخواهد شد، چرا که همه چیز در هاله‌ای از ابهام و وهم است.
اندکی به خبرها و مصاحبه‌های شما قبل از انتخابات ریاست جمهوری جستجو کردم، برآینده این تورق در میان خبرها برای کسی که سودای ریاست جمهوری داشته است، جالب توجه نبود. در مصاحبه‌ای گفته بودید تا کنون 12 سفر استانی داشته‌اید، کمتر از 20 ثانیه بعد می‌گویید 11 سفر استانی داشته‌ام. به نظر می‌رسد برای کسی که سودای کسب کرسی ریاست جمهوری را در سر پرورش می‌دهد خوشایند نبود آمار سفرش به یک‌باره تغییر کند. در مصاحبه با روزنامه کیهان نیز می‌گویید: دولت روحانی دولت «حرف» بود. همچنین در بخش دیگری از مصاحبه می‌گویید: «دیپلماسی اقتدار» به جای «دیپلماسی التماس» را در برنامه دارم. برای آنکه متوجه بشویم دولت روحانی دولت حرف بود و یا چیزی دیگر بهتر است به فروش نفت ایران دقت کنیم، همان بخشی که شما در آن تجربه خوبی داشته و دارید. وقتی در سال 1392 زمزمه روی کار آمدن دولت به گوش رسید گره تحریم‌ها نسبت به گذشته ترک خورد. فضای مثبتی در عرصه بین‌المللی شکل گرفته بود و ما به جای بودن در تیتر اول خبرگزاری‌ها به حاشیه صفحات رفته بودیم. اتفاقا این رخداد بسیار خوب بود، بودن در تیتر اول و صفحه نخست برای هیچ کشوری خوشایند نیست؛ همان بهتر که در صفحات 3 به بعد روزنامه‌های بلاد کفر بمانیم و از ایران و آینده آن تحلیل و نه خبر منفی منتشر شود. بنابراین همچنان تغییر خاصی در ساختار تصمیم‌گیری رخ نداده بود چون هنوز توافق هسته‌ای به صورت کامل شکل نگرفته بود و ظریف به فکر قدم زدن و یا نزدن با جان کری بود، اما نفت ایران به فروش می‌رسید و درآمدهای آن وارد کشور می‌شد. به نرخ دلار توجه کنید که تا قبل از خروج ترامپ از برجام شاهد کم‌ترین تغییر قیمت دلار در بازار آزاد و افزایش تورم بودیم. بنابراین آن دولت نه اینکه نخواست و یا علاقه داشت از بامدادان تا شامگاهان سخن و حرف بگوید، بلکه وضعیت به‌گونه‌ای رقم خود که تا زمان حال همچنان شاهدش هستیم.
دیپلماسی التماس و اقتدار هم از آن دست واژه‌هایی است که تنها به کار حمله به رقیب می‌خورد، شما بهتر می‌دانید که امضای هرگونه تفاهم‌نامه، معاهده و قرارداد از سوی کشورها ارتباط مستقیم با دولت‌های وقت ندارد، بلکه تصمیم حاکمیتی است. در همان زمان نیز التماس رخ نداده بود، وقتی سیاست خارجی جمهوری اسلامی براساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت بنیان گذاشته است، این سخن براساس کدامین برداشت از سیاست خارجی صورت‌بندی شده است؟ پرسش اینجاست آیا برای رفاه مردم کشور چنین حرکتی نادرست بوده است؟ آیا برای ورود پول و درآمدهای ارزی به داخل کشور راهی به غیر از مذاکره، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن از طرف‌های غربی می‌شناسید؟ متاسفانه تکرار این دست حرف‌ها، سخن همان کسانی است که گمان می‌کردند می‌توانند با دست پر و دل‌های پر از امید، استوار و با شجاعت در مذاکرات هسته‌ای وارد شوند و تمام امتیازها را از طرف‌های مقابل کسب کنند. آیا چنین شد؟ بگذریم.
شما در مصاحبه دیگری گفته بودید: «بنده جز شرکت در انتخابات پلن دیگری ندارم و قصدم از کاندیداتوری وزیر شدن نیست». اما کارنامه شما نشان داد برنامه‌های دیگری هم در میان بوده است. وزیر هم شدید و پلن دیگری به غیر از کاندیداتوری را به اجرا گذاشتید؛ تا اینجای کار اساسا حق با شماست.

چرا که اهل سیاست و قدرت نمی‌توانند از قدرت به دور باشند، بر زبان سخنی را جاری می‌کنند و دائم از بدی‌های خدمت و مسئولیت و میز لعنتی مدیریت می‌گویند، اما چشیدن طعم قدرت همیشه با آدمی خواهد بود و دمی او را رها نمی‌کند. پس به نظر می‌رسد شما در آن روزها که دوست داشتید نفر اول دولت آینده باشید و فقط یک پلن داشتید، پای پلن دیگری هم در میان بوده است. حفظ سایت شخصی شما حکایت همین علاقه‌مندی است. به شما فرصت حضور در انتخابات ریاست جمهوری داده نشد و یا اصلا خودتان کنار رفتید، اما ساختار سایت را به گونه‌ای حفظ کردید که نشان از دوست داشتن شما به جایگاه بالاتر را نشان می‌دهد. فقط به یک نمونه اشاره می‌کنم. آرشیو سایت شما تمام عکس‌ها، دیدارها و مصاحبه‌های شما در بازه زمانی انتخابات ریاست جمهوری را در خود دارد و حذف نکرده است. چرا؟ در جریان اصلاحات هم چنین بود، فردی با کوله‌باری از تجربه نماینده مجلس شده بود ولی همچنان برنامه انتخابات ریاست جمهوری را ویرایش و روی سایت بارگذاری می‌کرد. چون مجلس را دوست نداشت و ریاست دولت را می‌خواست. خلاصه کارنامه‌اش پیش‌روی ماست، او نه نماینده خوبی شد و نه ردای ریاست جمهوری به تن کرد! بگذریم.
در سایت شخصی شما دیدارهای شما قبل از انتخابات بسیار مهم است. نشست بازاریان و اصناف، نشست مهندس قاسمی با اصناف و بازاریان تهران، نشست صمیمی مهندس قاسمی با نمایندگان ادوار مجلس دانش آموزی و نشست همفکری کارآفرینان برتر با حضور قاسمی. به نظر می‌رسد برخلاف شعار شما که دولت کارنامه و برنامه بود، شما اساسا برنامه خاصی برای اداره دولت نداشته‌اید. معمولا هر کدام از کاندیدای ریاست جمهوری قبل از حضور در انتخابات و معرفی خودشان به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، با اقتصاددانان، جامعه‌شناسان و کارشناسان امر جلسه می‌گذارند تا تصویری نسبتا واقعی از شرایط جامعه و اقتصاد را درک کنند، اما شما با بازاریان جلسه گذاشتید. این همه نشان از آن دارد که شما برنامه‌ای مشخص برای اداره کشور هم نداشته‌اید. اگر به یاد داشته باشید در کلاب‌هاوس نیز برای گپ و گفت با کاربران شبکه‌های اجتماعی حضور داشتید، در همان نشست نیز سایر حاضرین به این نتیجه رسیدند که شما سخن و حرف تازه‌ای برای اداره کشور ندارید، شاید و قطعا به همین دلیل بود که پس از خروج از گردونه رقابت‌ها، به فکر وزارت افتادید. وقتی از برنامه حضور در انتخابات ریاست جمهوری سخن گفته می‌شود، منظورمان برنامه کامل است، یعنی همان چیزی که آقایان ضرغامی، همتی، پزشکیان و... ارایه کرده بودند.
بدون ذره‌ای شک و تردید، عمل انتشار دهندگان عکس‌های خصوصی شما با هر دلیل و بهانه‌ای که صورت گرفته باشد، مذموم و غیرقابل دفاع است. اما جای این سوال از شما و سایر دوستان و همفکران‌تان حداقل درباره همین یک فقره باقی است. وقتی عکس خصوصی برخی از چهره‌های سیاسی و اجتماعی از روی بغض و کینه‌جویی در فضای مجازی منتشر شد، چرا سکوت اختیار کردید؟ چرا همان وقت درباره این عمل زشت مصاحبه نکردید؟ چرا به ماجراجویان و آبروریزان نگفتید که چنین بی‌محابا با آبروی دیگران بازی نکنند؟ واقعیت اینکه کارنامه سیاست مداران و صاحبان قدرت هم با کارنامه سازندگی آنان سنجش می‌شود و هم با مواضع آنان در بزنگاه‌های مهم. کارنامه شما در بخش ساخت و ساز و رسیدگی به صنعت نفت، پتروشیمی و توسعه قابل دفاع است، اما در بخش‌های مربوط به همین فقره انتشار عکس‌های خصوصی و پرش از آن همه گفته درباره دولت کارنامه و برنامه به سوی وزارت غیرقابل دفاع است. همین انتقادها به کارنامه مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز وارد است. ایشان کارنامه‌ای بسیار طولانی در ساخت و ساز صنایع، احیای بافت‌های فرسوده پس از جنگ تحمیلی، تکمیل پروژه‌های بر زمین مانده، احداث و توسعه دانشگاه آزاد و... دارند. اما در مقام دفاع از حق و جفا به برخی مدیران تا قبل از سال 1384 به مانند سایر حوزه‌ها که با زبانی گشاده و بدون لکنت ورود پیدا می‌کردند، نبودند. بگذریم.
اصلا قبول کنیم که دولت روحانی دولت حرف بود، در این دولت و برنامه ساخت یک میلیون مسکن در سال شما چه کار کردید؟ آیا تا به امروز و با گذشت یکسال از عمر دولت چنین برنامه‌ای محقق شد؟ آیا یک میلیون خانواده ایرانی در یک میلیون مسکن ساخت دولت اسکان پیدا کردند؟ آیا بازار داغ و غیرمنصفانه اجاره مسکن با توجه به برنامه‌های شما مهار شد؟ تابلو‌های نرخ اجاره مسکن در بنگاه‌های خانه چنین مدعایی را نقض می‌کند. واقعیت اینکه بسیاری از مستاجران به دلیل ناتوانی از تامین کرایه خانه کمرشکن یا به حاشیه شهرها کوچ کردند و یا چند محله پایین‌تر آمدند! آمارهای ساخت و ساز مسکن نیز گواه ساخت و تحویل یک میلیون مسکن در کشور را هم نمی‌دهد. آمارهای مرکز آمار چنین می‌گوید.
در پایان امیدوارم هر کجا هستید و به هر کاری مشغول خواهید شد، فرصت بازخوانی کارنامه سیاسی خودتان را داشته باشید. ایام سریع‌تر از آنچه گمان می‌کنیم از ما و باقی آدم‌ها عبور خواهد کرد.

نام:
ایمیل:
نظر: