صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۹  ، 
شناسه خبر : ۳۴۲۲۲۳

نگاهی آسیب شناسانه به شورای عالی انقلاب فرهنگی

حسین عبداللهی‌فر

شورای انقلاب نام مجموعه‌ای از مهم‌ترین چهره‌های نهضت اسلامی بود که در آستانه پیروزی انقلاب فرهنگی تأسیس شد تا این انقلاب را هدایت کند. پس از پیروزی قیام ملت ایران این شورا به عنوان شورای عالی انقلاب فرهنگی به کار خویش ادامه داد تا متولی تحول در مهم‌ترین بعد انقلاب اسلامی تحول فرهنگی گردد.
اگرچه نشانگان بسیاری برای اثبات عدم توفیق این شورا وجود دارد، اما اغتشاشات اخیر کم‌ترین شبهه‌ای در این زمینه باقی نگذاشته است، چراکه نقش عوامل فرهنگی به‌ویژه فضای رسانه‌ای، جنگ نرم، نبرد شناختی، تقابل با ارزش‌ها، دوقطبی حجاب و بدحجاب، شعار آزادی، ناآرامی دانشگاه ها، حمله به مقدسات و ارزش‌ها بسیار پررنگ است.
در نگاهی آسیب شناختی به علل عدم کارآمدی شورای عالی انقلاب اسلامی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) عدم بروز و ظهور لازم در شأن هویت جمعی شورا
بزرگ‌ترین اشکال وارده به شورای عالی انقلاب اسلامی فرهنگی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی عدم بروز لازم در شأن هویت جمعی آن است. این درحالی است که عالی‌ترین مقامات و مدیران کشور در این شورا عضویت داشته و اعضای حقیقی آن نیز شخصیت‌های برجسته‌ای هستند. مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با این شورا فرمودند: «با وجود غنا و تراز بالای افراد حاضر در این شورا، اما هویت جمعی شورای‌عالی به تناسب اعضای آن، بروز لازم را ندارد و لازم است تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی کشور تقویت شود، البته اعضای شورا اشتغالات دیگری نیز دارند و این توقع وجود ندارد که اعضا از کار‌های اصلی خود باز بمانند، اما انتظار این است که برای امور مربوط به شورا وقت مناسب و کافی گذاشته شود.»
ب) عدم تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی
دومین آسیبی که متوجه این شوراست به عدم تأثیرگذاری آن برمسائل فرهنگی کشور باز می‌گردد. در حالی که از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی مهم‌ترین نقش و وظیفه این شورا، هدایت فرهنگی کشور و جامعه است؛ لذا معظم له تأکید فرمودند تأثیرگذاری شورا بر مسائل فرهنگی کشور باید تقویت شود.
ج) عدم اشراف لازم بر حوزه مأموریتی
در شرایطی که حدود ۳۰ سازمان و تشکل درباره مسائل فرهنگی کشور مسئولیت دارند، شورای عالی انقلاب فرهنگی به لحاظ جایگاه، کارکرد، ابزار و شیوه هدایت فرهنگی متمایز از دیگر نهاد‌ها است. از جمله این تفاوت‌ها شیوه هدایت فرهنگی است که در دستگاه‌های رسمی از طریق سازمان‌های دولتی و حاکمیتی صورت می‌گیرد لکن شورای عالی باید این کار را با استفاده از ظرفیت تشکل‌های مردمی صورت دهد. چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: «شورای‌عالی انقلاب فرهنگی می‌تواند با هدایت صحیح هزاران تشکل مردمی که در کار‌های فرهنگی متنوع و گسترده‌ای فعالیت دارند، زمینه‌ساز شکل‌گیری حرکت عمومی در مقوله‌های مهمی همچون گسترش فرهنگ قناعت و عدم اسراف شود.»
د) عدم آشنایی با وظایف
شورای عالی انقلاب فرهنگی دارای وظایف گسترده‌ای نسبت به نظام و کشور است که برخی از آن‌ها عبارتند از:
۱- بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص فرمودند: منظور از ساختار، ساختار فرهنگی جامعه و ذهنیت و فرهنگ حاکم بر آن و در یک کلام نرم‌افزاری است که افراد جامعه بر اساس آن در زندگی فردی و جمعی خود عمل می‌کنند. انقلابی شدن ساختار به این علت است که انقلاب اسلامی به واسطه رهبری امام (ره) و حرکت مردم، معجزه‌گر بود و با روحیه تهاجمی خود بنیان‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و گزاره‌های غلط حاکم بر اذهان مردم را تغییر داد. از منظر رهبر معظم انقلاب برخی از مصادیق تغییر فرهنگ به وسیله انقلاب اسلامی عبارتند از:
۱. تغییر فرهنگ «ما نمی‌توانیم» به «ما می‌توانیم».
۲. تغییر «فرهنگ شیفتگی به غرب» به فرهنگ «اعتراض به غرب».
۳. تغییر فرهنگ «خودپسندی و شهرت» به فرهنگ «ایثار و از خودگذشتگی».
۲-‌تجدید فرهنگ و روحیه انقلابی.
رهبر معظم انقلاب اسلامی تجدید روحیه و فرهنگ انقلابی را یکی از کار‌های اساسی شورای عالی دانستند و فرمودند: می‌توان به کمک پایه‌های فکری انقلاب و جوانان فعال، آن فرهنگ و روحیه انقلابی را بار دیگر تجدید کرد و یک حرکت عظیم فرهنگی بوجود آورد.
۳-‌مهندسی صحیح کشور
رهبر معظم انقلاب اسلامی مهندسی فرهنگی را موجب روشن شدن تکالیف دستگاه‌های مختلف از جمله آموزش و پرورش، صداوسیما، آموزش عالی، مراکز مرتبط با جوانان و همچنین تشکل‌های مردمی دانستند و افزودند: اگر اینگونه دستگاه‌ها دچار غفلت از وظایف مهم خود شوند، جامعه ضرر فراوانی خواهد کرد.

ایران و رویکرد جدید چینی‌ها

مصطفی منتظر

سفر رئیس جمهور چین به عربستان و توافقات انجام شده در این سفر همچنان محل بحث و تحلیل محافل سیاسی و رسانه ای است .توافقات و موضع گیری هایی که جدا از تعریف جدیدی  که از حضور اژدهای زرد در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس ارائه می کند  عملا معادلات و مناسبات منطقه ای  را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد  .سفر رئیس جمهورچین به عربستان و دیدار با مقامات سعودی و دیگر مقامات ارشد کشورهای عربی، توجهات جهانی را جلب کرده است.چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی با مؤلفه‌هایی نظیر رشد اقتصادی پایدار، ذخیره ارزی قابل توجه، تولید ناخالص داخلی عظیم، میزان بالای تجارت با دیگر کشورها و سرمایه‌گذاری‌های سنگین خارجی از زمینه‌های لازم برای ایفای نقش جهانی برخوردار است.

دراین میان، بعد از انتشار بیانیه مشترک عربستان سعودی و چین که در آن انتقادهایی راجع به سیاست ایران در منطقه مطرح شده بود، رئیس‌جمهور چین در جلسه مشترک با سران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نیز  زیر بیانیه‌ای را امضا کرد که در آن از ایران انتقاد شده است. بیانیه هایی که  البته نگرانی هایی را در بین کارشناسان و صاحب نظران کشورمان پدید آورده است. نگرانی هایی که البته جدای از ذات صف بندی ها ی جدید یا تغییر معادلات بیشتر ناشی از نوعی نبود انتظار از طرف چینی برای این گونه موضع گیری در قبال ایران بوده است .

چرا که حداقل طی سال های اخیر به ویژه در دولت سیزدهم تاکید ویژه ای برهمگرایی بیشتر با شرق را که چین یکی از پایه های آن است شاهد بوده ایم، اما شاید لازم باشد  برای چندمین بار و حتی یک بار برای همیشه این نکته را مدنظر قرار دهیم  که واقعیت سیاست خارجی در جهان امروز براساس منافع مشترک کشورها تعریف می‌شود و نه دوستی یا  مواضع و اظهارات رفاقتی. این البته به معنی اتخاذ سیاست منفعت طلبانه صرف بدون داشتن هیچ اصولی در سیاست خارجی  نیست بلکه تاکید بر بنا نهادن روابط و ساختارهای مناسباتی با کشورها و قطب های مهم سیاست بین الملل بر مبنای تعریف منافع مشترک است چرا که هیچ رابطه ای نمی تواند بدون داشتن آورده ای برای دو طرف دوام دراز مدتی داشته باشد .

با همه این اوصاف البته آن چه این روزها در سواحل جنوبی خلیج فارس شاهد آن بودیم نوعی بازتعریف سیاست چین در عرصه منطقه ای و جهانی است. به طور مشخص علاوه بر نگاه پکن به منابع انرژی کشورهای عربی آن چه شاید از درجه اهمیت بیشتری برای پکن در مرحله جدید ایفای نقش جهانی خود برخوردار است استفاده از توان و ظرفیت کشورهای ثروتمند عربی و ذخایر مالی آن ها برای بازتعریف نظام مالی جهانی و به نوعی حذف دلار ازاین چرخه  یا تضعیف آن است. کما این که یکی از مهم ترین توافقات پکن با طرف عربی استفاده از یوان  در مناسبات دوجانبه است که البته بااحتیاط طرف عربستانی فعلا بر بخشی از این مبادلات حاکم شده است چرا که ریاض و کشورهای عربی به خوبی به حساسیت این مسئله برای واشنگتن واقف هستند و می دانند که این موضوع کم از اعلان جنگ به کاخ سفید نخواهد بود.

البته طرف عربستانی نیز از این مناسبات جدید به دنبال اهداف خاص خود است . جدای از تلاش برای بازتعریف رابطه خود با غرب و کاهش اتکا به آمریکا ،ریاض در حوزه منطقه ای نیز به طور خاص انتظار دارد تا بتواند آن چه را کنترل ایران می نامد از دریچه اهرم های اقتصادی و سیاسی پکن مهیا کند .بااین اوصاف این که ما چه ظرفیت ها و ابزار و اهرم هایی برای ایفای نقش در این پلن یا تامین منافع خودمان در قبال این شرایط جدید  دارا هستیم نکته ای است که بخشی از آن نه در خود ابزار ها که در نوع نگاه و رویکرد های ما نهفته است .این که  تا چه حد به ابزار های تعادل ساز در مناسبات بین الملل معتقدیم سوالی اساسی است که بخشی از مسیر حرکت دستگاه دیپلماسی ما را ترسیم و مشخص خواهد کرد   .بدیهی است  قراردادن همه تخم مرغ ها در یک سبد  نسخه مورد اقبالی نیست اما برای بازی در این نقش جدید و پیاده کردن نسخه تعادلی هم باید به خوبی از ابزار در دسترس استفاده کرد .

چینی‌ها در گوادر پاکستان سرمایه‌گذاری چندین میلیارد دلاری کرده‌اند، با قطر قرارداد 27 ساله بسته‌اند، با امارات قواعد بلندمدت هاب‌منطقه‌ای چیده‌اند و حالا با عربستان نیز سرمایه‌گذاری بلندمدت را برنامه‌ریزی می‌کنند. در ایران اما به غیر از قرارداد بلندمدت 25 ساله که عملا یک تفاهم‌نامه است، چیز خاص و واقعی روی زمین رخ نداده است. گرچه برخی قراردادهای نفت و گاز که حدود 5 میلیارد دلار ارزش دارد، در دستور کار است و احتمالا به زودی نهایی می‌شود اما این با ظرفیت‌های ممکن بسیار فاصله دارد. آن چه به عنوان ابتکار کمربند و جاده شناخته می‌شود و مسیر ایران بخش مهمی از آن بوده و هست یکی از کارت های مهم بازی کشورمان است. اگرچه ایران در این زمینه مشکلاتی داشته و دارد؛ هم دخالت خارجی برای ناامن‌سازی این مسیر در کار بوده و هم قطعیت تصمیم‌گیری کلان را نداشته است.

بی توجهی به قراردادهای بالقوه به ویژه در عرصه انرژی و حمل‌ونقل همچنین  برخلاف برخی تبلیغات نادرست، این مسیرهای جایگزین، هنوز چندان واقعی و روی زمین نیست. جنگ اوکراین و روسیه مسیر شمالی را بسته است. در مسیر مداری که از امارات، عربستان، اردن و فلسطین اشغالی می‌گذرد نیز بهینه بودن امنیتی برای چین وجود ندارد چراکه همه‌ این کشورها در قطب آمریکا تعریف می‌شوند. در مسیر شمال ایران نیز دریای خزر، مانعی طبیعی برای بهینه سازی اقتصادی مسیر است. گرچه اگر مسیرهای دیگر بسته باشد حتما از این مسیرها استفاده خواهد شد.

همه‌ این موارد بدین معناست که ایران هنوز اهرم ها و ظرفیت هایی برای ایفای نقش جدی دارد . ما هنوز می‌توانیم بخش اصلی مسیر شرق به غرب باشیم؛ هنوز می‌توانیم گاز خود را برای مصارف چین چه در داخل این کشور و چه مصارف خارجی‌اش تامین کنیم؛ هنوز می‌توانیم بندری دوقلو را با گوادر در داخل ایران به وجود آوریم و هیچ کدام به معنای فروختن ایران به چین نیست؛ بلکه به معنای همکاری با هدف منافع مشترک است و البته باید این همکاری، با دیگر کشورهای جهان مانند آلمان، فرانسه، روسیه، هند، برزیل و دیگر کشورهای جهان هم تعریف شود. با هرکدام در چارچوب منافع مشترک و ظرفیت‌های ممکن در شرایط این کشورها؛ همه‌ این ها منوط به فهم شرایط جدید جهانی و تصمیم گیری دقیق و سپس اجرای واقعی آن ها به دور از هیجان زدگی و در چهارچوب منافع ملی است. 

مدعیان اصلاحات باید بهای این خون‌ها را بپردازند 

در 8 سال جنگ تحمیلی، تعدادی مزدور در رژیم بعث حضور داشتند که فقط در شناسنامه خود ملیت ایرانی را یدک می‌کشیدند اما در واقع سرباز دشمن در جنگ علیه ملت ایران بودند. این افراد با توجه به اینکه به زبان‌فارسی مسلط بودند با تجهیزات رژیم بعث اخبار و اطلاعات عملیات‌ها را شنود کرده و در رمزگشایی کلمات به بعثی‌ها کمک می‌کردند. 

بازجویی از اسرای ایرانی، به‌دست آوردن اطلاعات محرمانه و سرّی جنگ از طریق عوامل داخلی، ترور فیزیکی و همچنین ترور شخصیتی مقامات ارشد ایران برای تضعیف روحیه مردم، عملیات‌های ترور و خرابکاری به‌ویژه ترور رزمندگان و فرماندهان نظامی در داخل ایران، جاسوسی از تحرکات نظامی ایران، انجام تبلیغات مسموم از طریق رادیوی اختصاصی و شایعه‌‌پراکنی برای تحت‌الشعاع قرار دادن حمایت‌های مردمی از نظام در جبهه جنگ و... تنها بخشی از اقدامات وطن‌فروشانه و خیانت‌آمیز این افراد در میانه جنگ نظامی بود.  و اما تاریخ همواره تکرار می‌شود. اکنون نیز مردم عزیز ایران مورد هجوم دشمن قرار دارند.

هر چند این جنگ، جنگ نظامی نیست اما به جرأت می‌توان آن را «جنگ جهانی رسانه‌ای علیه ملت ایران» نامید.  یک جنگ تمام‌عیار و چندوجهی که از آن تحت عنوان «جنگ ترکیبی»  و یا «جنگ هیبریدی» نام برده می‌شود. نکته قابل توجه این‌جاست که اکنون نیز عده‌ای که فقط در شناسنامه خود ملیت ایرانی را یدک می‌کشیدند و به زبان فارسی صحبت می‌کنند، آشکارا به پادویی و مزدوری و سربازی برای دشمن مشغول هستند اگر دیروز وطن‌فروش‌ها، در خاک دشمن رادیوی اختصاصی داشتند، امروز جماعت مزدور و وطن‌فروش در خاک دشمن، چندین شبکه تلویزیونی دارد. انجام تبلیغات مسموم، شایعه‌پراکنی، انتشار اخبار دروغ، ترور فیزیکی و ترور شخصیتی افراد شاخص و مقامات، جاسوسی، ترور کور مردم و مدافعان امنیت در کوچه و خیابان و... نیز امروز توسط مزدوران دشمن در آنسوی مرزها و دنباله‌های آنان در داخل انجام می‌شود.

مزدوران آمریکا و اسرائیل در خارج و همچنین مزدوران دشمن در داخل در ماه‌های اخیر به‌صورت مستمر در جنگ ترکیبی در جبهه دشمن مشغول به پادویی بوده و هستند. به این فهرست توجه کنید: دروغ‌پراکنی درباره کشته‌ها و مشارکت در پروژه «کشته‌‌‌سازی»، جازدن تروریست‌های مسلح و اشرار داعشی به‌عنوان «معترض» و «مردم عادی»، یأس‌آفرینی و القای ناامیدی در عموم جامعه، سانسور حضور حماسی مردم در راهپیمایی عظیم 13 آبان و سانسور حضور باشکوه مردم در تشییع شهدای مدافع امنیت، سوءاستفاده از کودکان و دانش‌آموزان، القای فضای امنیتی در دانشگاه‌ها و بزرگنمایی اقلیت آشوبگر در برخی دانشگاه‌ها، اقتدارزدایی و اعتبارزدایی از مدافعان امنیت، دروغ گسترده بودن اغتشاشات در سطح کشور، دامن زدن به پروژه اعتصاب اجباری، تشکیک در حادثه تروریستی حرم شاهچراغ، سانسور جنایات اوباش داعشی(از شکنجه طلبه بسیجی تا بریدن گلوی مأمور پلیس و نیروهای بسیج و از آتش زدن خانه مردم در حالی‌که زنان و کودکان در آن حضور داشتند تا بستن خیابان و کوبیدن کوکتل‌مولوتف بر سر نیروهای مدافع امنیت)، تطهیر و مظلوم‌نمایی از اوباش مسلح و اعتراض به اجرای حکم، عادی انگاری طرح خیانتکارانه تجزیه ایران و...  تنها بخشی از جنایت‌هایی است که مزدوران آمریکا و اسرائیل  در چند ماه اخیر مرتکب شده‌اند. در این میان، طیف تندرو مدعی اصلاحات، نقش ویژه‌ای در مزدوری و پادویی برای دشمن ایفا کرد.

در ماههای اخیر برای چندمین بار ثابت شد که بیراه نبود که در سال 88 سران رژیم صهیونیستی، این جماعت را «سرمایه‌های اسرائیل در ایران» می‌نامیدند و برای آنان سوت و کف  و هورا می‌کشیدند. بریدن گلوی مأمور پلیس و آتش زدن مدافعان امنیت و شکنجه طلبه بسیجی و بستن خیابان و ایجاد ارعاب برای کسبه و بازاریان با هدف اعتصاب اجباری، همگی از مصادیق ارتکاب جرم و جنایت است. اما جرم بزرگ‌تر و جنایت عظیم‌تر، این است که عده‌ای تحت عنوان فعال سیاسی، روزنامه‌نگار، حقوقدان، بازیگر، فوتبالیست سابق و...رسما به عامل آمریکا و رژیم اسرائیل در ایران بدل شده‌اند و این جنایت‌ها را تطهیر و بزک می‌کنند.  برای آنکه به عمق مزدوری افراطیون مدعی اصلاحات برای دشمن پی ببرید، تنها به ذکر یک مثال بسنده می‌کنیم.

«ع.ش» سخنگوی جبهه اصلاحات و از اعضای حزب اتحاد ملت(محکومین و بازداشتی‌های فتنه 88) در هفته‌های گذشته در توئیتی زشت و سخیف مدعی شده بود: «لباس شخصی‌ها وارد جمعیت معترض می‌شوند، شعارهای زشت  سر می‌دهند، می‌شکنند، تخریب می‌کنند، چادر از سر زنان می‌کشند، قرآن و مسجد آتش می‌زنند...». به‌زعم این عضو تندروی مدعی اصلاحات، هر آنکه تخریب کند، عربده بکشد، خیابان را مسدود کند و...قطعا از نیروهای منتسب به حاکمیت است! خب پس با این استدلال، جریان مدعی اصلاحات باید از بازداشت و محاکمه و اجرای حکم درخصوص این افراد خوشحال شده و از آن استقبال کند؛ چون به‌زعم افراطیون مدعی اصلاحات، اوباش داعشی منتسب به حاکمیت هستند.

اما دُم خروس این جماعت آنجایی بیرون می‌زند که به اجرای حکم اعتراض می‌کند. در همین رابطه «ع.ش» پس از اجرای حکم اعدام یکی از اشرار مسلح، در توئیتی نوشت:« گفته بودیم: اعدام نکنید، ریختن بنزین بر آتش است. خام خیالانه اراده خود را به رخ مردم  به ستوه آمده و خشمگین کشیدید... پس از مهسا امینی اینک نام محسن شکاری پرآوازه و رمز همدلی و اتحاد معترضین شد. خود کرده را تدبیر نیست. همان کِشته خویشتن بِدروید.»  وقتی پای مزدوری برای دشمن به میان می‌آید، دیگر هیچ چیزی مهم نیست، نه حقوق زنان، نه یتیم شدن کودکان، نه آتش گرفتن زن و بچه مردم داخل خانه، نه بهم خوردن کاسبی و امرار معاش مردم و... وقتی پای مزدوری برای دشمن به میان می‌آید، باید چشمت را بر شهادت مظلومانه یک بانوی ایرانی در حرم شاهچراغ(ع) ببندی، باید برای کوچک‌نمایی جنایتی که به یتیم شدن «آرتین» منجر شد، خودت را به نفهمی بزنی، باید وقتی اشرار با شاتگان مستقیم به سر یک جوان مدافع امنیت شلیک کردند و صورت آن جوان را متلاشی کردند، خودت را به ندیدن بزنی. باید برای نشنیدن‌ گریه‌های نوعروسی که اشرار گلوی همسرش را بریده و او را به شهادت رسانده‌اند، خودت را به حواس‌پرتی بزنی. 

وقتی پای مزدوری برای دشمن به میان می‌آید، باید خبر برهنه کردن یک کارگر جوان بسیجی وسط خیابان و پاره‌پاره کردن بدن او با چاقو و قمه را ماله بکشی. بله، مزدوری بد دردی است و خود را به ندیدن و نشنیدن زدن هم. خداوند متعال در وصف این جماعت در آیه 7 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «خَتَمَ اللهُ عَلى قُلوبِهِم وَعَلى سَمعِهِم وَعَلى أَبصارِهِم غِشاوَهًٌْ وَلَهُم عَذابٌ عَظيمٌ؛ خدا بر دل‌ها و گوش‌های آنان مهر نهاده؛ و بر چشم‌هایشان پرده‌ای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.» افراطیون مدعی اصلاحات به ندیدن و نشنیدن و کتمان حقیقت عادت دارند.

به همین خاطر وقتی هم قبیله آنان با سلاح گرم، همسر دوم خود که زنی جوان بود را به طرز فجیعی به قتل رساند، نه‌تنها از حقوق مقتول دفاع نکرده، بلکه از یک‌سو «قاتلِ یک زن» را در جایگاه قهرمان نشانده و با بی‌شرمی، به مقتول تهمت زدند و او را «مهدورالدم» نامیدند! دستگاه قضا در پاسخ به مطالبه آحاد ملت ایران در اقدامی قاطعانه و قابل تقدیر، محاکمه و مجازات اشرار مسلح و قمه‌کش و تروریست‌های اجاره‌ای را دنبال می‌کند. در ماههای اخیر اشرار جنایتکار به واسطه فضایی که تروریست‌های رسانه‌ای در خارج از کشور و مزدوران دشمن در داخل مهیا کردند، 67 نفر از مدافعان امنیت را با وحشیانه‌‌ترین شکل ممکن به شهادت رساندند. علاوه‌بر این در حرم شاهچراغ، سیزده نفر توسط یک تروریست به شهادت رسیدند که در میان شهدا، سه کودک نیز وجود داشت.

نکته قابل تأمل اینجاست که بقایای تیم بازداشت شده اعتراف کردند که وقتی اغتشاشات اتفاق افتاد، به آنها دستور داده شد که از شلوغی‌ها استفاده کنند! در میان 7 شهید حادثه تروریستی ایذه نیز یک کودک حضور داشت. این حادثه تروریستی نیز محصول آشوب‌ها و اغتشاشاتی بود که مزدوران در داخل و خارج از کشور، بر آتش آن دمیدند.  و اما آنچه که عیان و آشکار است اینکه افراطیون مدعی اصلاحات باید بهای این خون‌های به ناحق ریخته شده را بپردازند. خونِ مادر آرتین  و آن جوان کارگر و آن دانش‌آموز معصوم و آن جوان نخبه و آن پلیس غیور و آن بسیجی مظلوم بر گردن شماست. 

خسارت 1700 میلیارد تومانی آشوب، خون 200 کشته‌ای که در این چند ماه بر زمین ریخت، سلب امنیت و آسایش از مردمی که می‌ترسیدند فرزند خود را به مدرسه و دانشگاه بفرستند، یا خود و یا عزیزانشان به محل کار و یا سفر بروند، دامن زدن به رکود تورمی به‌عنوان گزینه مطلوب غرب در جنگ اقتصادی و... همگی فهرست مطالباتی است که افراطیون مدعی اصلاحات به‌عنوان مزدوران دشمن در داخل باید هزینه و عواقب آن را تحمل کنند. مسعود اکبری

مناسبات حکمرانی با حقوق و کرامت انسانی (۴)

سیدعلی اسماعیلی- در نوشتار قبل به استناد خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه اشاره گردید که پاسداشت حقوق اجتماعی، موجب تحکیم همبستگی وانسجام اجتماعی، گسترش عدالت و برابری، عزتمندی حق، هموار شدن راه‌های روشن دین و ناهموار شدن اعوجاجات و خرافات دینی، اصلاح محيط جامعه و روزگار، دوام و بقای دولت از طریق باز تولید سرمایه و مشارکت اجتماعی و ناامیدی دشمنان می‌شود.
اینک این پرسش مطرح است که چنانچه دولت و ملت به حقوق و تکالیف متقابل خود ملتزم نباشند چه عوارض، آسیب‌ها و چالش‌هایی جامعه و حکومت را در برخواهد گرفت و چشم‌انداز چنین جامعه و حکومتی از منظر امام علی (ع) چگونه خواهد بود؟
امام علی علیه‌السلام درادامه خطبه ۲۱۶، به این پرسش، پاسخی روشنگرانه داده و به حکمرانان هشدار می‌دهد که اگر نقض کرامت انسانی و حقوق اجتماعی فراگیر شود و جامعه وحکمرانی به ظلم ساختاری آلوده گردد و فریاد مصلحان شنیده نشود، شکاف‌ها وگسل‌های اجتماعی ایجاد می‌شود و چنان‌چه این گسل‌ها ترمیم نگردد، سرانجام به تضاد دولت و ملت می‌انجامد و ازدل آن، شورش‌ها و سرکوب‌ها شکل می‌گیرد و جامعه و حکمرانی در چرخه ویرانی و فروپاشی قرارمی‌گیرد« ....إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیةُ والِیها، أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیتِهِ....،»
امام علی و چالش‌های بنیادین نقض حقوق اجتماعی:
1- دولت و ملت دچار واگرایی می‌شوند: کرامت انسانی، عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه منابع و فرصت‌ها، رفاه اجتماعی، امنیت و آزادی از مهم‌ترین حقوق هرملتی است که به‌عنوان ملات‌های اجتماعی و پیشران‌هاي مشروعیت نظام سیاسی درهمبستگی ملی و اجتماعی نقش آفرینند، نقض این حقوق نیز می‌تواند به‌عنوان پیشران‌های فروپاشی اجتماعی و سیاسی عمل کرده، موجب تضاد دولت و ملت گردیده، وحدت، پیوستگی، وفاداری و همبستگی بین دولت و ملت را از بین ببرد، بیگانگی اجتماعی و تمایلات قومی، فرقه‌ای و تجزیه‌طلبی را تشدید و امنیت سرزمینی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به مخاطره اندازد.« اخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ الْکَلِمَةُ.»
۲- نشانه‌های ظلم وجورآشکارمی‌گردد. دامنه ظلم در جامعه چنان گسترده می‌شود که همه مردم آن‌را حس کرده و نشانه‏هاى آن‏را آشكارا مشاهده مى‏كنند.«َوَظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ.»
۳- نیرنگ و فریب‌کاری در دین و دین‌داری زیاد می‌شود و بازار کاسبان دین رونق می‌گیرد.«وَکثُرَ الْإِدْغَالُ فِی الدِّینِ.»
۴- سنت‌های نیکو در جامعه متروک و راه رسیدن به آنها مسدود می‌شود. «وَتُرِکَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ.»
5- هواپرستی زیاد می‌شود و انواع فساد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی در جامعه گسترش می‌یابد و مناسبات و تعاملات اجتماعی برپایه هوا وهوس شکل می‌گیرد.«فَعُمِلَ بِالْهَوَی.»
6- احکام دین تعطیل می‌گردد. چنانچه رفتار ناصواب و ناتوانی حکمرانان و تضییع حقوق مردم به نام دین توجیه شود و به‌دلیل ناکارآمدی حکمرانی، هر روز برفقر و ذلت و درد و رنج ملت افزوده شود، و ظلم درجامعه نهادینه و فراگیر شود، در چنین وضعیتی مردم دین را متهم کرده و آن‌را موجب عقب‌افتادگی خود و توسعه‌نیافتگی کشورشان دانسته، و نسبت به دین و احکام آن منزجزگردیده و پدیده دین‌گریزی و دین‌ستیزی درجامع گسترش یافته و در نتیجه احکام دین وفضیلت‌های اخلاقی تعطیل و متروک می‌گردد.«وَعُطِّلَتِ الْأَحْکَام.»
۷- بیماری‌های دل زیاد می‌شود. درچنین شوره‌زاری، کرامت، شرافت و عزت انسانی رنگ می‌بازد و انواع ویروس‌ها و بیماری‌های روحی و روانی از قبیل دروغ، تهمت، توهین، تحقیر، غیبت، حسادت، شهوت قدرت و ثروت، هوس‌رانی و فساد و فحشاء، بی‌اعتمادی، پیمان‌شکنی و افسردگی شیوع می‌بابد«وَکَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ.»
۸- مشارکت و همدلی اجتماعی به بی‌تفاوتی اجتماعی تبدیل می‌شود. اگر ملتی اسیرگرداب تضادها وتعارضات اجتماعی گردد نوعی بی‌قیدی و بی‌تفاوتی درجامعه نسبت به هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی شکل می‌گیرد و مردم نسبت به این‌که چه ظلمی بر سردیگران می‌آید وچه حقوقی از دیگران ضایع می‌شود و چه فسادهایی درجامعه گسترش یافته است بی‌تفاوت گردیده و احساس درد ومسئولیت نمی‌کنند.«فَلاَ یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَ لاَ لِعَظِیمِ بَاطِل فُعِلَ.»
۹- نیکان خوار و بدان عزت می‌یابند. اگرآسیب‌ها وشکاف‌های اجتماعی آن‌چنان گسترده وعمیق گرددکه همبستگی ملت و دولت از هم گسسته گردد، ظلم و جور فراگیر و هر روز بر جمعیت ستم‌دیدگان و بی‌کسان ازیکسو و قلدران و ستم‌پیشه‌گان از سوئی دیگر، افزوده شود، دین به دین‌مداران متناسک ریاکار و منافق و کاسب، آلوده گردد و هواپرستی و شهوت قدرت و ثروت مبنای زیست اجتماعی قرار گیرد، در چنین جامعه نامتعادل و بحران‌زده، نیکان، فرهیختگان، اندیشمندان وکارآمدان ذلیل و حقیر و مطرود می‌شوند و اشرار، متملقان، منافقان، دلقکان، پخمگان، ریاکاران و ناکارآمدان عزیز گردیده ودرصدرمی‌نشینند.« فَهُنَالِکَ تَذِلُّ الاْبْرَارُ، وَ تَعِزُّ الاْشْرَارُ.»
۱۰- کیفرهای خداوندبرای چنین جامعه ستم‌دیده، ستم‌گر و ستم‌پذیری سنگین خواهد بود. «وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ.»
چالش‌ها و آسیب‌های پیش‌گفته، حیات وامنیت سیاسی، اجتماعی و سرزمین و کشوری را به مخاطره می‌اندازد و تنها راه‌ برون‌رفت از آن، تنظیم مناسبات سیاسی و اجتماعی بر اساس حقوق متقابل و بازسازی و بازتولید سرمایه اجتماعی است.

نام:
ایمیل:
نظر: