صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۴۰۱ - ۰۷:۲۸  ، 
شناسه خبر : ۳۴۲۴۰۹

چرا خواب «انقلاب سفارشی» تعبیر نشد

عباس حاجی نجاری

ناکامی جریان اپوزیسیون برای رهبر‌سازی در خارج از کشور و ناتوانی عوامل داخلی آن‌ها در فراخوان‌ها برای برگزاری راهپیمایی سکوت، بعد از عدم توفیق در دامن زدن به اعتراضات معیشت محور درشهر‌ها وجاده‌های کشور، سلسله شکست‌هایی است که هدایت گران بیرونی اغتشاشات و معدود عوامل باقی مانده آن‌ها در داخل را با بحران مواجه کرده وخواب سران رژیم‌های غربی برای پیروزی «انقلاب» دست ساخت آن‌ها را به کابوس تبدیل کرده است، کابوسی که فراتر از شکست، برای همه عوامل این «انقلاب» سفارشی، رسوایی به بار آورده است.

در هفته اخیر اپوزیسیون خارج از کشور تقلای زیادی برای ایجاد ائتلاف و رهبر‌سازی کردند که این تلاش‌ها با توجه به درگیری‌های داخلی میان طرفین شکست خورد. ماجرای اصلی این فراخوان به مصاحبه مصی علینژاد با شبکه سعودی اینترنشنال و دیدارش با امانوئل مکرون باز می‌گردد. علینژاد مدعی شده بود که مکرون در دیدار با وی حمایت خود از انقلاب ایران را اعلام کرده است. او همچنین مدعی شد مکرون گفته است اگر شما چهره‌های برجسته اپوزیسیون را با هم متحد کنید و به من معرفی کنید، نه تنها فرانسه با انقلاب شما همراهی خواهد کرد، بلکه دیگر کشور‌های متحد فرانسه را نیز به پای حمایت از انقلاب در ایران می‌کشاند. حالا ربع پهلوی و دیگر فعالان اپوزیسیون تلاش زیادی را برای تشکیل ائتلاف انجام دادند که به نتیجه نرسید واکنون او ملتمسانه خواستار ائتلاف اپوزیسیون خارج از کشور شده است.
در داخل نیز بعد از ناکامی سران اپوزیسیون در کشاندن مردم ایران به خیابان‌ها به بهانه موضوعات اجتماعی نظیر مخالفت با حجاب و یا مرگ مهسا امینی در دوماه گذشته، از آغاز آذر ماه تلاش آن‌ها معطوف به موضوعات اقتصادی شد، با این تصور که بتوانند مردم را در اعتراض به مسائل معیشتی به خیابان‌ها بکشانند، لذا در آغاز سناریوی اعتصاب کامیونداران را مطرح کرده و با توجه به بی اعتنایی کامیونداران حتی تلاش کردند در برخی از جاده‌های مواصلاتی با حمله به کامیون‌ها و یا ریختن میخ در جاده‌ها و پنچر کردن کامیون‌ها در روند تأمین مایحتاج مردم اخلال و آن‌ها را به دلیل نارضایتی به خیابان‌ها بکشانند که از این مسیر توفیقی نیافتند. پس از آن در روز‌های میانی آذر ماه (روز‌های ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ آذر) با همان هدف، بر ارعاب وتهدید اعتصاب کسبه و بازاریان وکشاندن اغتشاشات به حاشیه شهر‌ها متمرکز شدند که در این سناریو نیز شکست خوردند. پس از آن از روز ۱۷ آذر استراتژی «راهپیمایی سکوت» را جایگزین اغتشاشات «محله محور» کردند که با نمایش آن در رسانه‌ها و به زعم خود اعلام زنده بودن (انقلاب)، جمعیتی را متشکل کنند که در این هم ناکام ماندند. بی اعتنایی مردم به این فراخوان‌ها، علاوه بر سردرگمی وانفعال معدود عوامل میدانی اغتشاشات، حامیان غربی آن‌ها را نیز به شدت عصبانی کرده؛ چرا که تبلیغ آن‌ها در زمینه وقوع قریب الوقوع انقلاب در ایران و وعده آن‌ها به فروپاشی نظام نه تنها محقق نشده، بلکه کارشناسان آن‌ها را وادار به اعتراف به صلابت واستحکام نظام اسلامی وآسیب ناپذیری آن از اینگونه تحرکات نموده است.
اما نکته مهم دیگری که بر انفعال و سردرگمی سران داخل و بیرون اغتشاشات افزوده، آغاز محاکمه عناصر میدانی اغتشاشات است که نقش اصلی را در اقدامات تروریستی ماه‌های اخیر داشته‌اند. طبعاً هیچ یک از مسئولان و مردم ایران که در ماه‌های اخیر از روند اغتشاشات و سلب امنیت اجتماعی نگران شده‌اند از اجرای احکام مجازات اغتشاشگران که در طول این ایام امنیت را از مردم ایران سلب و موجب شهادت نیرو‌های حافظ امنیت و جان باختگان تعدادی دیگر از هموطنان شدند، خوشحال نیستند، ولی از آنجایی که طبق وعده الهی قصاص موجب حیات و زندگی است، اجرای این احکام نقش اصلی را در جلوگیری، شیوع و تداوم این اغتشاشات خواهد داشت و لذا باید به دست اندرکاران دستگاه قضایی که در کنار نیرو‌های انتظامی امنیتی حفظ آرمش و امنیت کشور تلاش می‌کنند دست مریزاد گفت و اقدام آنان را پاس داشت.
اکنون که به روند حوادث سه ماه گذشته، فراخوان‌های رسانه‌های معاند، شرارت‌ها واغتشاشات خیابانی و حمایت علنی وآشکار سران قدرت‌های سلطه از اغتشاشگران و بزرگنمایی و بازتاب شرارت‌ها در رسانه‌های معاند نگاه می‌شود، عنایات الهی در رفع خطری بزرگ از ایران عزیز آشکار می‌شود؛ چرا که رفتار‌های نامتعادل اغتشاشگران در شرارت‌های خیابانی و برهم زدن نظم عمومی و در پی آن اعتراف آن‌ها به عدم توجه به پیامد‌های این حوادث که نشئت گرفته از مصرف مواد افیونی و یا تحریک رسانه‌های معاند بود، نشان می‌دهد که هدایت‌گران بیرونی و سران گروه‌های تروریستی وگردانندگان رسانه‌های معاند از آشوبگران داخلی به عنوان یک ابزار و طعمه برای رسیدن به اهداف خود در جبران شکست‌های گذشته از نظام اسلامی سوء استفاده کرده و کوشیده‌اند چهره خود را در ورای این حوادث پنهان نگاه کنند و اکنون در پی محاکمات و اجرای احکام الهی به خونخواهی برخاسته و به زعم خود، محکومیت ایران در عرصه بین‌المللی را دنبال می‌کنند.
اما رسواتر از گردانندگان بیرونی و داخلی شرارت‌های اخیر، میراث‌خواران اغتشاش در داخل هستند که تلاش دارند پس ازافول اغتشاشات، از حوادث سه ماه اخیر برای خود اعتبار کسب کنند. به همین دلیل بعد از بیانیه خاتمی و میرحسین موسوی که در این ایام نقش مهمی در تحریک شرارت‌ها داشتند، حال نوبت به تقدس آفرینی برای «جنبش مهسا» رسیده است. «جنبش مهسا» اصطلاح‌سازی جدید فتنه گران برای تنفس مصنوعی آشوب و تخریب و تامین اهداف غرب و غربگرایان در ایران و البته «تهدید نظام» است.

نظارت و گفت‌وگو محور دور دوم سفرهای استانی

میرزا رضا توکلی

رئیسی  کمتر از یک ماه بعد از تنفیذ حکم ریاست جمهوری، سفرهای استانی  خود را  با سفر به خوزستان آغاز کرد. او 5 شهریور یعنی تنها دو روز بعد از رای مجلس به وزیران پیشنهادی، سفر استانی خود را  شروع کرد تا نشان دهد  سفر های استانی جایگاه ویژه ای در دولت سیزدهم دارد.« سفر های استانی » کلید واژه ای که در دولت نهم بر سر زبان ها افتاد و  دولت وقت سعی داشت با سفر به اقصی نکات کشور؛ درد مردم را از نزدیک لمس کند و نسخه مناسب برای حل مشکلات را بپیچد که فرمود « شنیدن کی بود مانند دیدن» . سفرهایی که اگرچه انتقاد هایی از جمله کلنگ زنی کارشناسی نشده برخی پروژه ها  و تعداد زیاد وعده ها  و...درباره آن مطرح بود اما گفت و گوی چهره به چهره با مردم و نشستن پای درد دل مردم و حل مشکلات اساسی آن ها، امید ها را  در دل مردم به ویژه مردمان مناطق محروم زنده کرد  و با استقبال رهبر انقلاب همراه شد. سفر هایی که پس از تعطیلی در دولت تدبیر و امید در دولت فعلی دوباره  به طور جدی  دردستور کار قرار گرفت  و رئیس جمهور ظرف کمتر از یک سال به 31 استان کشور سفر کرد و پس از وقفه ای 4 ماهه  دور دوم این سفرها از امروز آغاز می شود. در 31 استانی که رئیس‌جمهور در دور اول این سفرها  به آن جا رفته است  در مجموع بیش از 3540 مصوبه با اعتبار بیش از 358 هزار میلیارد تومان به تصویب رسیده است. در این بین، خوزستان بیشترین اعتبار را در سفرهای استانی با رقم 36 هزار میلیارد تومان به خود اختصاص داده است. با این حال بیشترین مصوبات به امور زیربنایی و توسعه و تکمیل راه‌ها اختصاص داشته است.در این میان اما نکته قابل تامل در این زمینه تذکرات مهم و نکات دقیقی است که رهبر انقلاب پیوسته برای به ثمر نشستن این سفرها و این که شکل صوری به خود نگیرد مطرح کرده اند و از جمله آن ها  این که  مصوباتی که در این سفرها به تصویب می رسند مو به مو اجرا شود و اگر چنان چه پس از بررسی کارشناسی مشخص شد که امکان اجرا شدن آن مصوبه وجود ندارد آن را به مردم صادقانه اعلام کنند. پرهیز از به اصطلاح تلنبار شدن پروژه ها و انجام  پروژه ها در موعد مقرر خود از دیگر نکاتی است که رهبر انقلاب پیوسته به آن متذکر شده اند و  تصریح کردند که دولت برای پروژه های خود روز شمار تعیین کند. موضوعی که به نظر می رسد نیازمند توجه جدی تری است .بررسی برخی وعده های دولت در سفرهای استانی که اهمیت زیادی برای مردم استان ها داشته، نشان می دهد به رغم اتمام ضرب الاجل های تعیین شده برای اتمام این طرح ها  یا افتتاح آن ها، مشکلات مردم حل نشده باقی مانده است. این در حالی است که به گفته معاون اجرایی رئیس جمهور، دور نخست سفرهای استانی رئیسی، در مجموع بیش از ٩٠٠ مصوبه و ۵ هزار طرح عمرانی را که عمدتا نیمه تمام هستند، دربر داشته و  تاکنون برای اجرای مصوبات و پروژه های عمرانی، روزشمار و تقویم اجرایی مشخص نشده است.البته سرعت در افتتاح پروژه ها باید همراه با دقت و نگاه  کارشناسانه انجام شود تا باعث بی اعتمادی  به عملکرد  دستگاه ها دراجرای این مصوبات نشود و به این عملکرد ها شکل شعاری ندهد  مانند اتفاقی که برای پروژه آب رسانی غدیر اهواز رخ داد.اگر دور اول سفرها   را سفر برای مصوبات  بدانیم  قاعدتا  دور دوم  این سفرها باید سفر برای پیگیری و اجرای مصوبات و ارزیابی دستگاه‌های اجرایی و اجرای طرح‌ها باشد  به طور طبیعی فرصت 4 ماهه پایان دور اول سفرها تا زمان شروع دور دوم  برای تکمیل همه پروژه های کلید خورده در دور اول کافی نیست و این سفرها  به طور مشخص باید بتواند ارزیابی دقیقی از روند اجرای آن ها به  رئیس جمهور و دولت ارائه کند . در این میان البته جدای از  تفاوت های  دور دوم سفرهای استانی  با دور اول  علاوه بر  آن چه گفته شد شرایط جدیدی است که کشور در آن قرار گرفته است .به عبارتی آن چه در سه ماه گذشته و با بروز ناآرامی ها در مناطق مختلف به وقوع پیوسته قطعا نکات قابل تاملی برای دولت در این سفرها خواهد داشت. به عبارتی از ابتدای این ناآرامی ها یکی از مواردی که شخص رئیس جمهور و دیگر مقامات دولتی  بر آن تاکید ویژه داشته اند، ایجاد بستر ها و راه‌اندازی فضای گفت وگو درکشور بوده است . حال این سفرها  فرصت مغتنمی است تا دولت  بتواند  این  ایده خود را در عرصه عمل  به جلو ببرد. فرصتی که  شخص رئیس جمهور به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور به صورت رو دررو و بدون واسطه  می تواند حرف های  مردم را بشنود  و نقش جدی دراین عرصه داشته باشد.  

چاقوی بزرگ در دست‌ عاملان وضع موجود 

جعفر بلوری
محاکمه اشرار و قمه‌کشانی که در روز روشن اقدام به کاردآجین کردن آن بسیجی یا مامور تامین امنیتِ همین مردم کرده‌اند، چند روزی است که آغاز شده و از آن‌سو، بازنمایی‌های تحریف شده اخبار این جنایات نیز با هدف جلوگیری از محاکمه این «طیف تبهکار» از داخل و خارج با قدرت ادامه دارد. اینکه چطور می‌شود، رسانه‌ای با وجود تصاویر واضح ویدئویی از جنایات این اشرار، به خود جرأت می‌دهد، قاتل را «معترض» جا بزند، و چاقوی به آن بزرگی را در تحلیل‌هایش سانسور کند و نگران اعتبار حرفه‌ای و آبروی خود نباشد، اینکه فلان به اصطلاح جامعه‌شناس که، دکترای تخصصی این رشته مهم علوم انسانی را دارد، چطور نام چنین تحولات خونینی را «انقلاب عشق» و «انقلاب اخلاق» می‌نامد و اینکه چگونه می‌شود برخی چنین سوءاستفاده رسوایی از رسانه و ساحت مقدس علم را باور می‌کنند- که اگر باور نمی‌کردند بساط چنین رسانه‌هایی خود به خود جمع شده بود- موضوع این یادداشت است. همین‌طور پاسخ به این سؤال مهم که «چرا برخورد با چنین جنایتکارانی، لازم است.» قطعا این سؤال‌های مهم، یک یا دو پاسخ ندارند و می‌توان پاسخ‌های متعددی از زوایای گوناگون برای آنها یافت. ما اینجا تلاش می‌کنیم به اندازه وُسع و توان‌مان و در اندازه یک تحلیل ژورنالیستی، پاسخی برای آنها بیابیم و جامعه هدف‌مان در این تحلیل نیز، نه آن نوجوانان هیجان‌زده که، آن معدود جنایتکارانی است که در روز روشن، جوانان مردم را قیمه‌قیمه کردند در یک قدمی چوبه دارند. بخوانید:
دانیل کانمن، روانشناس مشهور آمریکایی در کتاب «تفکر کند و تفکر سریع» و رولف دوبلی کارآفرین سوئیسی در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» هر دو به یک نکته مهم روانشناسی اشاره می‌کنند که می‌خواهیم با استفاده از آن، پاسخ این سؤالات را بیابیم. نکته راجع به یک «خطای شناختی و ذهنی رایج» است و آن خطا این است:
افراد غالبا نه با عقل و منطق که، با «احساس» انتخاب می‌کنند و انتخاب خود را با «عقل» توجیه می‌کنند. به عبارتی، مردم غالبا در انتخاب بین دو یا چند مورد، موردی را انتخاب می‌کنند که دوست دارند. اگر اظهارات فردی را می‌پذیرند، بیش از اینکه به‌دلیل منطق موجود در آن اظهارات باشد، به‌خاطر علاقه‌ای است که به گوینده اظهارات دارند و برعکس، اگر اظهارات فردی را نمی‌پذیرند، غالبا به این دلیل نیست که حرف‌هایش منطقی و درست نیست، بلکه به این دلیل است که گوینده را دوست ندارند. از این نکته روانشناسی، مدیران فروش بهره‌ها برده‌اند. راز «برند‌سازی» از کالاها برای فروش با قیمت بسیار بالا دقیقا ریشه در همین نکته و خطای شناختی دارد. شاید به دلیل وجود همین خطاست که امیر مومنان علی‌(ع) می‌فرمایند «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» یعنی، به گوینده نگاه نکن به سخن نگاه کن!
در مواجهه با تحولات جاری کشور نیز ما با دو رویکرد کاملا متفاوت مواجهیم. یکی رویکرد موافقان جمهوری اسلامی و دیگری رویکرد مخالفان این جمهوری. (چه داخلی و چه خارجی) این دو گروه سوای از اینکه کدام بیشترند و کدام کمتر، برای تحلیل تحولات نیاز به داده و اطلاعات دارند. در این دو گروه، با سواد و بی‌سواد و نخبه و آدم‌های معمولی دیده می‌شود که بسته به محیط، فرهنگ و تجربیات زیسته، علائق و اعتقاداتی دارند. همه انسان‌ها نیز به‌طور فطری از خشونت و جنایت بیزارند (مگر کسی که بیمار باشد) و جنایاتی در این کشور و طی سه ماه گذشته رخ داده و جنایتکاران نیز در حال محاکمه‌اند. هر یک از این دو طیف، بسته به آن علائق و اعتقادات و روحیات و تجربیات زیسته‌شان، رسانه‌هایی را انتخاب و اخبار را از طریق آن دنبال می‌کنند. این‌جاست که اهمیت و جایگاه بالای «رسانه» خود را نشان می‌دهد. رسانه‌ها مرتب در حال تولید محتوا و تغذیه فکری مخاطبان‌شان هستند و تغذیه‌کنندگان فکری دو طیف (رسانه) تلاش می‌کنند دیگری را مقصر جلوه دهند. هر یک از این تغذیه‌کنندگان (فارغ از اینکه اخبار و اطلاعات تولیدی‌شان چقدر درست است و چقدر نادرست) بتواند مخاطبش را اقناع یا «تغذیه متناسب فکری» کند برنده است. نقش پول، میزان رعایت اخلاق رسانه‌ای، و کارشناسانی که رسانه‌ها به خدمت می‌گیرند در این اقناع‌‌سازی یا حفظ و ارضای مخاطب، بسیار تعیین‌کننده است. ما در طیف مقابل رسانه‌ای داریم که به هیچ چارچوب اخلاقی پایبند نیست و بنابر اعلام «گاردین» برای تاسیس آن 250 میلیون دلار بودجه اختصاص داده شده است!
 این‌جا وقتی می‌بینیم رسانه‌های لندن‌نشین، چاقوی به آن بزرگی را حذف و قاتل خونریز را «معترض» جا می‌زنند، روی همین نکته و خطای ذهنی حساب ویژه باز کرده‌اند. بنده شخصا در این مدت، یکی از کارویژه‌هایم، گفت‌و‌گوی دوستانه با برخی از این مخالفان در طیف‌های مختلف- از افراد معمولی تا استاد دانشگاه- بود. شاید برای عده‌ای باورکردنش سخت باشد اما، اخبار و تحولاتی که (داده‌هایی که) به دست‌شان رسیده بود، غالبا ناقص، تحریف‌شده و یکطرفه و متناسب با روحیات و اعتقاداتی بود که داشتند و کانال‌ها و شبکه‌هایی را که اخبار را از آن دنبال می‌کردند، غالبا متناسب با علائق و روحیات‌شان بود تا میزان دقت و اعتبارشان. آنها اخباری را معتبر می‌دانستند که، دوست‌شان داشتند! یعنی بسیاری از این افراد منابع تولید اخباری را که «دوست» داشتند بشنوند پیدا کرده و خبرها را رصد می‌کردند نه اخباری را که لزوما حقیقت را بیان می‌کنند! و این نکته چه بسا بعضا حتی، به‌صورت ناخودآگاه صورت می‌گیرد! از همین روست که می‌توان فهمید چرا، دو استاد تمام دانشگاه در یک رشته مشابه که هر دو کتاب‌های مشابه و حتی اساتید مشابهی داشته‌اند، از یک «واقعه اجتماعی» به دو نوع تحلیل صددرصد متضاد می‌رسند! یکی، این تحولات را «انقلاب عشق» می‌بیند و دیگری آن را از زاویه «جامعه‌شناسی خشونت» و «فساد» به تحلیل می‌نشیند! ما فکر می‌کنیم، رسانه در بروز این شکاف عجیب معرفتی نقش بسیار مهمی دارد!
نکته مهم بعدی که باید در کنار نکته بالا فهمید، این است که بنا به دلایل متعدد- که به برخی از آنها در ادامه اشاره خواهیم کرد- و از جمله به‌دلیل حملات هدفمندی که طیف مخالف جمهوری اسلامی سال‌هاست به صداوسیما و رسانه‌های رسمی کشور کرده و به «ترور شخصیت» این رسانه‌ها پرداخته‌اند، این طیف غالبا اخبار را نه از منابع رسمی که از منابع نامعتبر و دشمن رصد می‌کنند طوری که وقتی تصاویر واضح جنایت مشهد را که طی آن یک چاقوکش، دو بسیجی را سلاخی می‌کرد نشان‌شان دادم برخی شوکه می‌شدند. وقتی می‌گفتم او اصلا معترض نبود و حین فرار چهار نفر دیگر از عابران را هم با همان کارد بزرگ زخمی کرد متعجب می‌شدند. داده‌های غلط و ناقص مساوی است با تحلیل‌های ناقص و غلط. برای تایید این ادعا کافی است فقط یک ساعت-نه بیشتر- پای اخبار شبکه‌ای مثل سعودی اینترنشنال بنشینید و ببینید که این شبکه، یک شبکه تلویزیونی است یا یک شبکه تولید دروغ و نفرت و خشونت! از کسی که داده‌هایش را از چنین شبکه‌هایی می‌گیرد،
آیا می‌توان انتظار تحلیل دقیق داشت؟
از قدیم گفته‌اند، تا زخم نباشد، سر و کله مگس پیدا نمی‌شود. حتما یکی از دلایل بروز چنین معضلی وجود ضعف‌های بنیادی در کشور از جمله در رسانه‌های ماست لذا مخاطب چند خط بعدی، رسانه‌های داخلی از جمله صداوسیماست. به قول رهبر انقلاب «در جنگ‌های سخت با سلاح‌های قدیمی دیگر نمی‌شود جنگید. امروز با شمشیر و با نیزه و با این چیزها، نمی‌شود به جنگِ توپ و موشک و مانند اینها رفت. در جهاد تبیین هم همین ‌جور است؛ با شیوه‌های قدیمی [نمی‌شود کار کرد]. (1400/12/19 در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری) بسیاری از رسانه‌های ما، در حالی که رسانه‌های داخلی دشمن برای آموزش به آفریقای جنوبی و...می‌روند، هنوز با سبک و سیاق دهه شصت به جنگ ترکیبی و شناختی دشمن می‌روند. طی سه ماه گذشته بیش از هر حوزه‌ای، در حوزه «جنگ روایت‌ها» مورد هجمه بوده و از همین ناحیه لطمه خورده‌ایم. منکر کاستی‌های اقتصادی نیستیم اما این را هم می‌دانیم، یکی از مهم‌ترین اهداف این «جنگِ تحمیلیِ روایت‌ها»، همین معیشت و اقتصاد مردم است و «آرامش» و «امنیت» اولین و ابتدایی‌‌ترین نیاز یک کشور برای رشد و شکوفایی اقتصادی است. 
اینکه چطور برخی افراد دروغ‌های شاخدار و تابلوی دشمن را باور می‌کنند را نیز می‌توان به وجود همین معضلات نسبت داد. جورج لووِنشتاین (1996 اقتصاددان مشهور رفتاری) نظریه جالبی دارد با نام «شکاف همدلی» 
(Hot-cold empathy gaps) که خلاصه‌اش این می‌شود: «فهم و درک انسان وابسته به حالات اوست.» مثلا برای فردی که بسیار عصبانی است درک این موضوع که شما چرا بسیار خوشحالید دشوار است. وقتی به‌دلیل 8 سال کوتاهی، اقتصاد کشوری به ویرانه تبدیل می‌شود و تلاش‌های شبانه‌روزی برای جبران این کاستی‌ها نیز، از سوی همان طیف و با راه‌اندازی آشوب و اغتشاش به حاشیه رانده می‌شود، وقتی با رسانه‌هایی روبه‌رو می‌شویم که فلسفه وجودی‌شان، راه‌اندازی جنگ اعصاب است، قطعا افرادی پیدا می‌شوند که نتوانند مسائل را «درست» تحلیل کنند. یکی از قربانیان این جنگ وقتی با این جمله‌ام مواجه شد که «بیا منطقی بحث کنیم» این‌طور پاسخم را داد: «با من منطقی بحث نکن وقتی توان پرداخت اجاره خانه‌ام را ندارم.» این همان «شکاف همدلی» است! و کسی که دچار این شکاف شد، چاقوی به این بزرگی را نمی‌تواند ببیند!
برای عبور کامل از این مرحله سخت- که شکر خدا با همراهی اکثریت مردم از آن عبور کرده‌ایم- محاکمه قمه‌کش‌ها و جنایتکاران را باید با قدرت ادامه داد. پس از آن باید رفت سراغ مراکز تولید دروغ و نفرت که به اسم «رسانه» آتش این فتنه را روشن کردند و حالا به اسم «کارشناس» در حال تبرئه قاتلان و ارائه راه‌حل هستند. شانزده ماه پیش و در همان روزهای نخستی که دولت آقای رئیسی روی کار آمد در همین ستون هشدار داده بودیم که بزرگ‌ترین چالش این دولت نه «وضع موجود» که «عاملان وضع موجود» خواهند بود.
نام:
ایمیل:
نظر: