صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۶  ، 
شناسه خبر : ۳۴۲۶۰۶

مبارز دیرین و کارگزار تراز

محمدرضا کانونی

بسا مردم که دوران انقلاب اسلامی و دهه‌های پس از آن را به خاطر سپرده‌اند، احتمالاً با نگارنده این سطور هم‌داستان باشند که زنده‌یاد دکتر عباس شیبانی، کارگزار خدوم، حق‌طلب، مسئولیت‌شناس، شجاع، بی‌ادعا، زاهد و در یک کلام تراز نظام اسلامی بود. سابقه مبارزاتی او اما، بس درخور خوانش و توجه می‌نماید. او در دوران دانشجویی، در عداد آن طیف از جوانان مذهبی بود، که به جد در مواجهه با استعمار انگلستان می‌کوشیدند و در عین حال، با چپ‌ها در چالش بودند. فصل شاخصی از حیات سیاسی او، در فضای پراختناق پس از ۲۸ مرداد شکل گرفت، که بخش مهمی از بار سیاسی و تدارکاتی نهضت مقاومت ملی را به دوش می‌کشید.

او به دلیل علایق مذهبی خویش، در انشعاب از جبهه ملی و تأسیس نهضت آزادی نیز نقشی مهم ایفا کرد، تلاش‌هایی که میراث‌داران نهضت در دهه‌های بعد، کمتر از آن سخن می‌گفتند و متأثر از شرایط زمانه، آن را عیان نمی‌ساختند! وی در نهضت، بیشتر به آیت‌الله سید محمود طالقانی گرایش داشت و بخشی از دوران طولانی زندان خویش را نیز، با آن بزرگ سپری ساخت. او پیش‌تر نیز در دادگاه‌های نظامی اعضای نهضت، تهور و بی‌باکی ذاتی خویش را، بار‌ها به رُخ هیئت‌رئیسه آن دادگاه کشیده بود. شیبانی در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی و با دقت نظر ذاتی خویش، شرایط گروه‌های مدعی مبارزه را می‌سنجید و بسا دوستان را از درغلتیدن به دام تغییر ایدئولوژی و گرایش به چپ، مصون داشت.

اندیشه مستقیم دینی وی موجب گشت که در فردای انقلاب اسلامی، همکاری سیاسی با ملی‌گرایان را ترک گوید و با حزب جمهوری اسلامی و سپس جامعه روحانیت مبارز تهران به تعامل بپردازد. او در این دوره، به انتقاد از مواضع سیاسی مهندس مهدی بازرگان نیز پرداخت و به او نامه‌ای انتقادی نگاشت. شیبانی در شورای انقلاب نیز، مدتی صورت‌جلسات آن را می‌نوشت و از سوی همین شورا و در پسِ کنار رفتن دولت موقت، وزارت کشاورزی را بر عهده داشت. خب در مصاحبه‌های معدودِ خویش، هماره به این می‌بالید که: «من وزیر کشاورزی امام بودم....» وجه مشترک خدمت طولانی وی در مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران، حق‌طلبی، انتقادات اصلاحی (که گاهی لحنی قاطع و جدی نیز می‌یافت)، پشت کردن به مواهب این سمت‌ها و خودداری از دریافت حقوق یا اختصاص آن به امور عام‌المنفعه بود.

بسا مردم در مسیر متروی تهران به سمت میدان امام خمینی –که او برای حضور در جلسات شورای شهر از آن استفاده می‌کرد- وی را ملاقات و مشکلات خویش را با برگزیده‌شان مطرح می‌ساختند. شیبانی در سه دهه پایانی حیات، علاوه بر دخالت مؤثر در ساخت و تجهیز چند بیمارستان شاخص و عام‌المنفعه، در تأسیس بنیاد فرهنگی امام مهدی (عج) و جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی نیز، نقشی مؤثر ایفا نمود. او تا پایان حیات از طریق مستقیم حق‌جویی، خدمتگزاری و نیز سلامت نفس خویش فاصله نگرفت و برای آنان که در حال و آینده جامه مسئولیت به بر می‌کنند، الگویی ماندگار بر جای نهاد. یادش گرامی باد.

آقای رئیس! کشف رود عزم ملی می‌خواهد

وحید تفریحی

این روزها دیگر باورش سخت نیست که بیخ گوش مشهد، یکی از بزرگ ترین فجایع زیست محیطی کشور در حال وقوع است؛ چرا که سال ها زنگ خطر آن توسط رسانه ها به صدا درآمده و پیامدهای زیست محیطی و بهداشتی آن گوشزد شده است. تصور کنید مزارع انبوهی از گوجه فرنگی، خیار، بادمجان، سبزی، ذرت، خربزه و برخی دیگر از صیفی جاتی که از رودخانه ای تاریخی که دهه هاست به جای آب، فاضلاب در آن جاری است، آبیاری می شود و به سفره مردم می‌رسد، فاجعه ای که اول از همه سلامت همگانی را هدف گرفته است و البته پیامدهای جدی زیست محیطی هم به دنبال دارد. سال 98 ، رزم حسینی استاندار وقت خراسان رضوی خیلی واضح و به صراحت این فاجعه را توصیف کرده و گفته بود: باید بروید و از نزدیک فاجعه انسانی رخ داده در نزدیکی شهر مشهد را ببینید، همه ما در برابر این موضوع مسئول هستیم، در محدوده کشف‌رود 7 هزار هکتار زمین دچار آلودگی شده است.

آخر هفته ای که گذشت، مشهد میزبان معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بود تا چالش های زیست محیطی این کلان شهر به صورت عینی پیش چشم متولی محیط زیست کشور قرار گیرد! در این بین، بازدید علی سلاجقه از کشف رود به عنوان یکی از مهم ترین چالش های زیست محیطی مشهد و چه بسا کشور جالب توجه و اظهارات وی قابل تامل بود. رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور در این بازدید که البته بدون دعوت از «خراسان» انجام شد و جزئیات اظهارات وی بر اساس خبر منتشر شده در خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) بررسی شده ، صرفا به توضیح واضحاتی که سال هاست توسط رسانه ها به صورت مداوم و پیگیرانه فریاد زده می شود، بسنده کرد و خبری از اقدام عملی برای حل مشکلات عمیق زیست محیطی کشف رود نبود.

او در بخشی از اظهارات خود گفت که «به طور میانگین روزانه ۴۰۰ تانکر فاضلاب به صورت مستقیم در رودخانه کشف‌رود مشهد تخلیه می‌شود که با این مشکل این رودخانه تبدیل به فاضلاب رود شده است!» بله آقای معاون رئیس جمهور، کشف رود، لجن رود شده،ولی این حرف تازه ای نیست! دو دهه است که رسانه ها این را گفته اند و سامان دهی آن را مطالبه کرده اند، از دهه 80 که مطالبه کشف رود به صورت جدی در دستور کار خراسان بود، گرفته که به تدوین برنامه ها، وظایف و مسئولیت های مشخص برای هرکدام از دستگاه های اجرایی منجر شد و البته باز هم در خروجی به نتیجه قابل قبولی نرسید تا تشدید پیگیری ها که روندش تا به امروز ادامه یافته است.

کاش اعلام می کردید برای زدودن این رودخانه تاریخی از گنداب فاضلاب چه کرده اید و چه می خواهید بکنید؟ برای اطلاع شما عرض می کنیم که معضل کشف رود ، داستان امروز و دیروز نیست، قصه تلخ دهه‌ها بی توجهی و گاه اهمال است که حالا به گره کوری بدل شده است، بارها و بارها، مسئولان و روسای مختلف سازمان حفاظت محیط زیست کشور از کشف رود بازدید کرده و قول و وعده دادند و سامان دهی را مطالبه کردند ،اما وضع همان طور است که دیدید، آب از آب تکان نخورده و وضعیت بدتر شده است، پس شما راه گذشتگان را نروید و به جای تکرار مکررات، اقدامی عملی برای سامان دهی کشف رود انجام دهید. نسخه شفا هم موجود است و راه هم مشخص؛ وقتی پس از سال ها پیگیری مداوم در دهه های 80 و 90، دوباره و در سال 98 پرونده سامان دهی کشف رود را از زیر خرمن خرمن خاک بیرون کشیدیم و در روزنامه خراسان از «2 دهه کشت مرگ در کشف رود» گفتیم، مسئولان وقت استان همت کردند و در جلسات فشرده، زیر و بم سامان دهی کشف رود را مشخص و اقدامات را برنامه ریزی کردند، هرچند عمر این اقدامات هم به عمر مسئولیتی مسئولان گره خورد و بعد از مدتی دوباره زیر خرمن ها خاک رفت. آقای معاون رئیس جمهور، مشکل کشف رود مشخص است، اول این که باید فکری برای این میزان تخلیه فاضلاب تانکری بکنید و چاره کار هم راه اندازی تصفیه خانه سپتاژ است که کارش شروع شده، اما به گره اعتبار خورده است. خب بیایید به جای حرف های تکراری، مشکل اعتبار این تصفیه خانه سپتاژ که بار بزرگی از آلودگی کشف رود را بر می دارد،حل کنید. شما در جایی از اظهارات بازدید آخر هفته گذشته خود از کشف رود ، توپ را به زمین شهرداری مشهد انداختید و اعلام کردید که «به شهرداری مشهد اعلام می‌کنیم هر چه زودتر سامان دهی کشف رود را انجام دهند، مسائل اعتباری وجود دارد و شهرداری نیز وضعیت مالی خوبی دارد و اگر نمی‌تواند از منابع ملی استفاده کند.»

اما آقای رئیس ، وضعیت آن طور که به عرض شما رسانده اند، نیست، توپ در زمین دولت است و نوبت اقدام عملی دولت؛ چرا که همین یک ماه پیش معاون شهردار مشهد در پاسخ به مطالبه ما برای اتمام ساخت تصفیه خانه سپتاژ کشف رود اعلام کرد که «شهرداری مشهد با هدف سامان دهی کشف رود، احداث تصفیه خانه سپتاژ را بر عهده گرفته که متاسفانه از 160 میلیارد اعتباری که دولت متعهد شده تنها 30 میلیارد آن اختصاص یافته و بقیه اعتبارات بر دوش مدیریت شهری افتاده است، احداث تصفیه خانه سپتاژ در کشف رود وظیفه شهرداری نیست، متاسفانه دولت برای تامین منابع مالی کار خاصی نکرده و به نتیجه رسیدن سامان دهی، در گرو عمل کردن دولت به تعهداتش  برای تامین  مالی است.» پس نوبت اقدام شماست، بگویید برای تامین اعتبار سامان دهی کشف رود و در راس آن ساخت و تکمیل تصفیه خانه سپتاژ چه کرده اید؟ این را که روزانه 300 تا 400 تانکر فاضلاب در کشف رود تخلیه می شود دیگر همه می دانند، از شما انتظار حرف تازه ای است، انتظار اقدام و عمل است.

همچنین در گام دوم برای حل بنیادی مشکلات کشف رود، باید فکری برای فاضلاب صنعتی جاری در این رودخانه کرد که البته اقدامات برای تصفیه خانه فاضلاب صنعتی، آن طور که پیگیری کردیم در جریان است اما باید تسریع شود. آزادسازی حریم و بستر رودخانه و تعریف حریم قانونی برای آن، تعریف جایگزین درآمدی برای افرادی که سال هاست در اطراف کشف رود مشغول کشت و زرع هستند و البته انجام اقدامات بازدارنده قضایی در برابر متخلفانی که سلامت مردم را بازیچه قرار داده اند و از فاضلاب جاری در کشف رود اقدام به کشت و زرع می کنند از دیگر اقدامات مهم پیشنهادی کارشناسان برای رفع مشکل است.  این ها راه هایی است که در صورت انجام به گفته مسئولان، متولیان و کارشناسان، بخش زیادی از مشکلات کشف رود را حل خواهد کرد.

آقای معاون رئیس جمهور، کشف رود یک معضل کشوری است و عزم ملی می خواهد و اگر غیر از این بود پس از دهه ها کش و قوس، با بودجه های ناچیز محلی حل می شد. پس، از پیگیری ها برای حل مشکل بگویید، از اقدامات خود و رایزنی ها در هیئت دولت برای تامین اعتبار بگویید، از پیگیری برای احیای ردیف بودجه اختصاصی کشف رود در بودجه کل کشور بگویید که زمانی ردیف شد و باز به خاطره ها پیوست، متولی اصلی شمایید آقای معاون رئیس جمهور، پس دیگر متولیان دولتی را به خط کنید.  

این همصدایی اتفاقی نیست

مسعود اکبری

اکثریت قریب به اتفاق تحلیلگران و اندیشکده‌های آمریکایی در این موضوع اتفاق‌نظر دارند که مدت‌هاست نظم جهانی به سرکردگی آمریکا با چالش‌های جدی مواجه شده است و ایران، روسیه و چین اصلی‌‌ترین قدرت‌هایی هستند که این نظم را دچار تغییر کرده و در حال دگوگونی آن هستند.  اتاق فکر و ساختار مشورت‌دهنده به حاکمیت در آمریکا، در ادامه برای سنگ‌اندازی در مسیر تغییر نظم جهانی، تاکید کرده است که باید با تمام قوا و به‌کارگیری تمامی ظرفیت‌ها، کشورهایی که رهبری آمریکا را دچار چالش کرده، تضعیف و از میدان به در کرد.  در این میان، نوع مواجهه آمریکا و شرکای واشنگتن با ایران قابل‌تأمل است.

آمریکا و تروئیکای اروپا(انگلیس، فرانسه و آلمان) بارها اعتراف کرده‌اند که براندازی جمهوری اسلامی ایران امکان‌پذیر نیست. در جدید‌ترین نمونه، یکی از عناصر اپوزیسیون ضمن افشای محتوای دیدار اخیر «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فرانسه با عناصر ورشکسته ضدانقلاب در کاخ الیزه، اعتراف کرده است که مکرون در این دیدار گفته «نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی ایران را تغییر دهیم». آمریکا و تروئیکای اروپا و نوچه‌های واشنگتن- بخوانید گاوهای شیرده- در منطقه، ناتوان از براندازی به‌دنبال بی‌ثبات‌‌سازی ایران از داخل با آشوب و اغتشاش و دوقطبی‌‌سازی هستند. 

نشریه نیوزویک اخیرا در گزارشی به قلم 2تن از کارشناسان اندیشکده آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها»(FDD) به نام‌های «ژنرال جیکوب ناگل» مشاور امنیت ملی نتانیاهو و «مارک دوبوویتز» متخصص حوزه تحریم‌های ایران، با اشاره به آشوب‌های اخیر در ایران نوشته است: «اگرچه حملات سایبری و اقدامات تروریستی از سوی اسرائیل، ابزارهای موثری در بی‌ثبات کردن داخل ایران هستند؛ اما اعتراضات داخلی یک راه ساده، در دسترس و قدرتمند برای بی‌ثبات کردن راهبردهای ایران است.»

در ادامه این گزارش آمده است: «باید این پیام به ایرانیان منتقل شود که حاکمیت، پول‌هایتان را دزدیده است و مردم ایران گمان کنند که بانک‌ها بودجه کافی برای بازپرداخت پول‌هایشان را ندارند و در نتیجه، تمام پس‌انداز خود را از بانک‌ها بیرون بکشند... باید محصول عملیات روانی این باشد که روزبه‌روز بر مردم خشمگین(از دانش‌آموز تا معلم) افزوده شود.» در «جنگ رسانه‌ای» که بخشی از «جنگ ترکیبی» علیه ملت ایران است، حساب دشمن مشخص است. اما یکی از واقعیت‌های بدیهی و انکارناشدنی در این جنگ، نقش عوامل داخلی و به عبارتی دنباله‌های دشمن در داخل است. رهبر معظم انقلاب - 5 آذر 1401- در دیدار بسیجیان فرمودند: «اینجا آدم واقعاً متأسف می‌شود؛ یک عده‌ای ادعای فهم سیاسی هم می‌کنند لکن تحلیل‌هایشان در بعضی از روزنامه‌ها یا در بعضی از بخش‌های فضای مجازی واقعاً انسان را متأسف می‌کند.

می‌گویند برای اینکه بتوانید این اغتشاش‌ها را که در این چند هفته راه انداخته‌اند در کشور، تمام کنید و ساکت کنید- حالا این را کسانی می‌گویند که مدعی سیاست‌ورزی و سیاست‌دانی و اطلاع از اوضاع جهانند!- باید مشکل‌تان را با آمریکا حل کنید... یا می‌گویند باید صدای ملت را بشنوید. من این دو تعبیر را دیده‌ام در نوشته‌ها: با آمریکا مشکل‌تان را حل کنید، صدای ملت را بشنوید.» ایشان همچنین- 28 آبان 1401 – در دیدار مردم اصفهان فرمودند: «پیشرفت احتیاج دارد به امید. دشمن روی امید ملت ایران متمرکز است. این امکانات گسترده‌ای که دشمن به کار گرفته، این رسانه‌ها، این ماهواره‌ها، این فضای مجازیِ عجیب و غریب، این تلویزیون‌های مزدورِ مأجور، همه‌ اینها برای این است که این امید را در مردم بکُشند...  اینها حتی به مسئولین هم طمع دارند که امید را از آنها بگیرند. خب، حالا یک امتدادی هم متأسفانه در داخل دارند؛ من ناچارم این را بگویم.

آدم دلش نمی‌خواهد چنین واقعیتی وجود داشته باشد، اما هست؛ اینها در داخل امتداد دارند. امتداد آنها هم همین القای یأس، القای ناامیدی که «فایده‌ای ندارد»، «به جایی نمی‌رسیم»،‌ «چه ‌کار می‌خواهیم بکنیم» است؛ از این حرف‌ها می‌شنوید. در داخل هم فلان روزنامه، فلان فعالِ فضای مجازی، متأسفانه از این چیزها دارند؛ اینها هم امتداد آنها هستند.» نکته قابل‌تأمل آنکه همصدایی و خطوط مشترک و به عبارتی فصل مشترک برخی در داخل- در پوشش روزنامه، سایت خبری، استاد دانشگاه، فعال سیاسی و...- با دشمن در جنگ ترکیبی اخیر، آن‌قدر متعدد و پرشمار است که به هیچ عنوان نمی‌توان این همصدایی را اتفاقی و تصادفی نامید.

به این موارد توجه کنید: 1- در ماه‌ها و هفته‌های گذشته، «بخش میدانی و خیابانی» پروژه دشمن  در جنگ ترکیبی، چند مرحله داشت. الف- اعتراض، ب- اغتشاش، ج- شرارت مسلحانه، د- اقدامات تروریستی و کشتار دسته‌جمعی مردم. نکته قابل‌‌تأمل اینجاست که رسانه‌های معاند تمامی این اقدامات را صرفا «اعتراض» نامیده و افراد دخیل در این اقدامات را نیز «مردم معترض» و «جوانان معترض» می‌نامیدند. و اما بخش تأسف‌برانگیز ماجرا آنکه دنباله‌های دشمن در داخل در روزنامه‌ها و سایت‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی، با تکرار ادبیات دشمن، اقدامات آشوبگران را از «اعتراض» فراتر نخوانده و حتی با عنوان «جنبش» از آن نام بردند.

2- در جنگ ترکیبی اخیر، وقتی اعتراض به سمت اغتشاش و شرارت مسلحانه و اقدامات تروریستی رفت، روزبه‌روز بر تعداد شهدا افزوده شد. از «مادرِ آرتین» تا «کیانِ 9 ساله» و از «آرشامِ 11 ساله» تا «آرمان علی‌وردی» طلبه شهید و «سید روح‌الله عجمیان» کارگر بسیجی شهید و.... در این میان قاطبه ملت ایران ضمن محکومیت و انزجار از اقدامات وحشیانه آشوبگران، با صدای بلند فریاد زدند که محاکمه و مجازات اشرار مسلح و تروریست‌ها، با قاطعیت و بدون مماشات انجام شود.  دستگاه قضا نیز در پاسخ به مطالبه آحاد مردم ایران، اشرار را محاکمه و مجازات کرد. در این مقطع رسانه‌های «سعودی- انگلیسی- اسرائیلی- آمریکایی» با هیاهو و جنجال جای ظالم و مظلوم و قاتل و مقتول را عوض کرده و به طرق مختلف تقلا کردند تا از محاکمه و مجازات اشرار جلوگیری کنند. در این میان برخی روزنامه‌ها و سایت‌های خبری منتسب به جریان مدعی اصلاحات همصدا و همراه با پروژه جنگ ترکیبی، با بیش‌فعالی به تولید محتوا پرداختند. این رسانه‌ها از یک‌سو به پروژه «کشته‌سازی» ضریب داده و از سوی دیگر با موج‌سواری بر احساسات مردم، با پدر و مادر و خواهر و برادر و خاله و دایی و عمو و عمه اشرار مسلح و تروریست‌ها مصاحبه کرده و آنان را افرادی بیگناه و خیرخواه جازده و تقلا کردند تا از اجرای حکم جلوگیری کنند.  نکته قابل‌تأمل اینجاست که مطالب و گزارش‌های تولیدی رسانه‌های مدعی اصلاحات در این خصوص با استقبال رسانه‌های معاند همراه بوده و به‌صورت ویژه و حداکثری بازنشر داده می‌شد.

3- یکی از علت‌های اینکه آشوب‌های اخیر با عنوان «جنگ ترکیبی» یا «جنگ هیبریدی» نامیده شد این بود که در آن به‌صورت همزمان بر چند گسل تمرکز شد. الف- گسل جنسیتی، ب- گسل قومیتی، ج- گسل شیعه و سنی و د- گسل طبقاتی.  در این میان، نقش رسانه‌های جریان مدعی اصلاحات در دامن زدن به این گسل‌ها، قابل‌تأمل است. رسانه‌های مدعی اصلاحات از یک‌سو با سانسور جنایت اشرار مسلح و تروریست‌ها، در ادعایی مضحک مدعی بودند که قومیت‌ها علیه حاکمیت دست به قیام زده‌اند و از سوی دیگر اخبار مثبت از جمله بهره‌برداری راه‌آهن استراتژیک خاش- زاهدان در سیستان و بلوچستان و بهره‌برداری از پروژه عظیم آبرسانی در کردستان و اقدامات مثبت دولت در خوزستان و دیگر استان‌ها را سانسور می‌کردند.  ادعای ظلم سیستماتیک به زنان در ایران و ادعای ظلم به اهل تسنن توسط حاکمیت در ایران از دیگر مصادیق همصدایی مدعیان اصلاحات با دشمنان در آشوب‌های اخیر بود.

4- یکی از بخش‌های اصلی جنگ ترکیبی اخیر، سنگ‌اندازی در مسیر آموزش و فشل‌کردن روند آموزش در دانشگاه‌ها و مدارس بود. در این میان برخی رسانه‌های مدعی اصلاحات همسو با دشمن با ضریب دادن به تجمعات اعتراضی در دانشگاه‌ها، طوری القا می‌کردند که گویا تمامی دانشگاه‌ها در سراسر کشور ملتهب بوده و مراکز دانشگاهی در حالت تعلیق و تعطیلی است.  دشمن همزمان با دانشجویان و دانشگاه‌ها، به سراغ دانش‌آموزان و مدارس هم رفت و این‌گونه القا کرد که دانش‌آموزان در سراسر کشور علیه حاکمیت به میدان آمده‌اند. رسانه‌های مدعی اصلاحات در این بخش نیز در پروژه دشمن بازی کردند. این در حالی بود که مشابه اعتراضات دانشجویی، تعداد مدارس و دانش‌آموزانی که در پروژه عملیات روانی دشمن بازی‌ خورده بودند، در مقایسه با جمعیت کل دانش‌آموزان در سراسر کشور بسیار اندک و ناچیز بوده است.

5- تضعیف «تعامل با شرق» و «تطهیر و بزک اقدامات خصمانه غرب» نیز از دیگر بخش‌های جنگ ترکیبی اخیر بود. در ماه‌های اخیر برخی دولت‌های غربی و از جمله مقامات آلمانی با گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب در اقلیم کردستان عراق دیدار کرده بودند. همچنین رئیس‌جمهور فرانسه صراحتاً از گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب حمایت کرد. وزیر خارجه انگلیس صراحتاً گفت که در 90 روز 300 شخصیت و نهاد ایرانی را تحریم کردیم. مقامات سابق و فعلی آمریکایی نیز بارها بر ایجاد جنگ داخلی در ایران و تکه‌تکه کردن کشورمان اذعان کرده بودند. با این‌ حال رسانه‌های مدعی اصلاحات همزمان با سرپوش گذاشتن بر این خصومت آشکار، عملیات روانی «شرق‌هراسی» را کلید زده و به آن ضریب دادند. 

6- نفرت‌پراکنی علیه مدافعان امنیت، تردید‌افکنی در فعالیت گروهک‌های تروریستی از جمله داعش، باور‌سازی گسترده بودن اغتشاشات در سطح کشور و القای مخالفت اکثریت مطلق مردم ایران با جمهوری اسلامی، نفرت‌پراکنی علیه اقشار متدین و مذهبی، القای رخ دادن وضعیت بغرنج اقتصادی در آینده نزدیک، سانسور اقدامات مثبت حاکمیت و نادیده گرفتن اخبار خوب، سانسور حضور چشمگیر مردم در تشییع شهدا و راهپیمایی ۱۳ آبان و... از دیگر مصادیق همصدایی مدعیان اصلاحات با دشمن در جنگ ترکیبی اخیر بود.

7- همان‌طور که آحاد ملت ایران بر محاکمه و مجازات اشرار مسلح و تروریست‌ها تاکید داشته و دارند؛ برخورد قاطع و بدون مماشات با معاونین در جرم نیز از مطالبات جدی و فراگیر مردم است. باید کسانی که با قلم خود، قمه اشرار را تیز و سلاح تروریست‌ها را مسلح کرده‌اند، بدون مماشات محاکمه و مجازات شوند. چرا برخی رسانه‌های مدعی اصلاحات و برخی احزاب مدعی اصلاحات هر روز با لجن‌پراکنی، خوراک رسانه‌های معاند را تأمین کرده و جای قاتل و مقتول و ظالم و مظلوم را عوض کرده و به‌جای برخورد قاطع و بازدارنده، شاهد برگزاری جلسات برخی مقامات با مدیران این رسانه‌ها و سران احزاب مدعی اصلاحات هستیم؟!  چرا رسانه‌هایی از جمله اینترنشنال سعودی- به‌عنوان بازوی رسانه‌ای موساد- و بی‌بی‌سی فارسی- رسانه ساختار حاکمیتی دیکتاتوری و استعماری انگلیس- همزمان با برخی مدیران رسانه‌ای مدعی اصلاحات، برای آزادی برخی روزنامه‌نگاران فعال در جنگ ترکیبی اخیر، یقه می‌درند؟! چرا برخی فعالین مدعی اصلاحات دقیقا همسو و همصدا با دشمن، ضمن سانسور میراث نامطلوب «دولتِ اصلاح‌طلبان» بر معیشت مردم و سانسور تأثیر اغتشاشات اخیر بر اقتصاد، «دولت پُرکار» را ناکارآمد جلوه می‌دهند؟! همان دولتی که تنها در یک قلم همچنان مشغول تسویه بدهی کلان دولت اصلاح‌طلبان است. همان‌طور که پیش از این نیز اشاره شد، مطالبه آحاد ملت ایران، محاکمه و مجازات بخشی از فعالین مدعی اصلاحات به اتهام «معاونت در جرم» و همچنین «مباشرت در جرم» است. آن هم بدون مماشات و رودربایستی؛ خواه آن شخص مدیرمسئول فلان روزنامه باشد، یا نماینده سابق مجلس، یا مقام سابق دولتی.      

شیبانی؛ مردی برای همه فصول

ولی‌الله شجاع‌پوریان

دکتر عباس شیبانی پزشک و سیاستمدار ومبارز ایرانی که روز گذشته جان به جان آفرین تسلیم کرد، در طول عمر پربارخویش در مناصب دانشگاهی، اداری و اجرایی منشا نیکو کاری بوده و همگان به نیکی از وی نام می‌برند. شیبانی در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به رغم تحصیل در رشته پزشکی در سنگر مبارزات سیاسی فعال و کوشا بود به نحوی که در مسیر مبارزه علیه استبداد هم از دانشگاه اخراج  شد و هم بیش از 9 بار محکومیت سیاسی در پرونده‌اش ثبت شد که باعث شد در مجموع بیش از 13 سال از جوانی خود را در زندان سپری کند.
با پیروزی انقلاب اسلامی در موقعیت‌های مهمی چون شورای انقلاب و مجلس خبرگان قانون اساسی حضوری فعال و موثر داشت، پس از آن نیز در مناصبی همچون وزیر کشاورزی و عمران روستایی، ریاست دانشگاه تهران، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در چند دوره مختلف و همچنین عضویت در شورای اسلامی شهر تهران در دوره دوم، سوم و چهارم دارای سوابق روشن و ماندگاری بوده است.
اینجانب در دوره چهارم شورای اسلامی شهر تهران افتخار همکاری با ایشان راداشتم، به رغم گرایش متفاوت سیاسی، خاطراتم از وی، سرشار از احترام، حسن خلق، تعامل، دلسوزی و خدمت صادقانه بوده است، دکتر شیبانی با وجود علاقه فراوان به نظام و انقلاب، به دنبال رفتارهای سلبی در عرصه سیاست نبود، یعنی بیشتر تمایل به خدمت و رفتار مثبت و حسن نیت داشت تا اینکه بخواهد با حرفی، حدیثی یا رفتاری رقبای سیاسی یا فکری خود را برنجاند یا به دنبال رفتارهای غیراخلاقی این روزهای سیاست باشد، از این رو همیشه مورد احترام اعضایی با گرایش‌هاي متفاوت بود.

ویژگی‌های شاخصی ایشان، که برای همگان زبانزد بود می‌توان از پاک‌دستی و ساده‌زیستی نام برد. عباس شیبانی به رغم چند دهه مسئولیت‌هاي کلان از وزارت گرفته تا وکالت و ریاست در حوزه‌های مهم کشور هیچگاه شائبه سواستفاده و اتهامات مالی و اقتصادی متوجه او نبود و همیشه خود را وقف انقلاب و نظام می‌کرد و چشم‌داشتی به مزایا و آورده‌های موقعیت‌های خود نداشت، شاخصی که دوست و دشمن بر آن صحه می‌گذاشتند و همین ویژگی‌ها از او سیاستمداری متفاوت ساخته بود.نسل جوان کشور به ویژه جوانانی که این روزها با داعیه انقلابی‌گری، پذیرای مسئولیت‌های سنگین می‌شوند باید بیشتر از سیره عملی دکتر شیبایی الگوپذیری کنند، سیاستمداری که ورای گرایش و اعتقاد فکری و سیاسی‌اش، متخلق به اخلاق، انصاف، احترام و شکیبایی بود، روحش شاد و یاشد گرامی باد.

نام:
ایمیل:
نظر: