صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۷:۳۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۵۲۳۷

طلبکاری مضحک اروپاییان!

حسن رشوند

تروییکای اروپایی (دولت‌های آلمان، انگلیس و فرانسه) در اقدامی فرافکنانه و با بهره‌گیری از القائات محیطی ناشی از برگزاری جلسه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بیانیه مشترکی را در تقابل با فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان صادر کرده‌اند. در بخشی از این بیانیه آمده است: «ایران از انجام تعهدات خود وفق توافق سال ۲۰۱۵ میلادی (برجام) دور شده است! یادآور می‌شویم که به‌دنبال مذاکرات مدیرکل آژانس و معاون رئیس‌جمهور ایران و همچنین با توجه به تلاش‌های مدیرکل آژانس، ایران به آژانس اجازه می‌دهد تا فعالیت‌های راستی‌آزمایی و نظارتی بیشتری را صورت دهد.»
ارائه روایت یک‌طرفه اروپاییان درخصوص تعهدات برجامی ایران تازگی نداشته و در طول سال‌های اخیر نیز مسبوق به سابقه بوده است، اما گره زدن توافق اخیر ایران و آژانس به این روایت‌سازی کاذب، نشان‌دهنده اوج وقاحت تروییکای اروپایی محسوب می‌شود. تروییکای اروپایی در سال ۲۰۱۸ میلادی، زمانی که ترامپ ازتوافق هسته‌ای با ایران خارج شد در پیام‌هایی که در قالب دیپلماسی پنهان و آشکار به تهران مخابره کردند، بر توانایی خود جهت استمرار تعلیق تحریم‌های ضد ایرانی تأکید کرده و حتی با صدور بیانیه‌ای در بروکسل (موسوم به بیانیه ۱۱ ماده‌ای بروکسل) خواستار باقی ماندن تهران در برجام در ازای بهره‌مندی از منافع اقتصادی برجام شدند. مقامات اروپایی نه تنها ذره‌ای به تعهدات خود در بیانیه بروکسل پایبند نماندند، بلکه با خلق منظومه‌ای ساختگی و غیرعملیاتی به نام اینستکس و با وعده عملیاتی شدن معاملات کلان و مستمر اقتصادی در آن، تلاش کردند ایران را به صورت یک‌طرفه نسبت به تعهدات مندرج در برجام پایبند نگاه دارند.
در چنین شرایطی مقامات اروپایی نسبت به دور شدن ایران از تعهدات برجامی خود در سال ۲۰۱۵ میلادی ابراز نگرانی کرده و بر همکاری کشورمان با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در راستای رسیدن به همان نقطه (پایبندی یک‌طرفه ایران به برجام) تأکید می‌کنند! واقعیت این است که بازگشت به سال ۲۰۱۸ میلادی، یعنی زمانی که ایران با وجود عدم رفع تحریم‌ها هنوز به تعهدات برجامی خود پایبند بود، به سر آمده و اکنون تنها «احیای واقعی توافق هسته‌ای از طریق رفع عملیاتی تحریم‌ها» است که منجر به انجام تمامی تعهدات پادمانی و فراپادمانی جمهوری اسلامی ایران (وفق سند برجام) خواهد شد. مقامات اروپایی بار‌ها با صدور بیانیه‌هایی دروغین، ایران را به‌واسطه اصرار بر دو مؤلفه مهم «لزوم ارائه تضمین‌های اعتباری از سوی امریکا» و «لزوم مختومه‌سازی موارد ادعایی آژانس قبل از اجرایی شدن برجام» مسبب شکست در مذاکرات دانسته‌اند! این در حالی است که نمایندگان تروییکای اروپایی بار‌ها پشت میز مذاکرات، منطق جمهوری اسلامی ایران را بابت لزوم تحقق این دو مؤلفه پذیرفته و در برابر آن نتوانسته‌اند پاسخی دهند. این تناقض‌گویی آشکار اروپاییان، ریشه در سیاست‌های توسعه‌طلبانه و غیرمنطقی آن‌ها در نظام بین‌الملل دارد. در هر حال، دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان باید بار دیگر این گزاره مطلق و صحیح را خطاب به افکار عمومی دنیا بازگو کند؛ اینکه اتحادیه اروپا در این معادله نه تنها یک طرف مطالبه‌گر و طلبکار محسوب نمی‌شود، بلکه به واسطه همراهی با استراتژی حداکثری دولت‌های ترامپ و بایدن در تقابل با کشورمان، بدهکار محسوب می‌شود. بدون شک نظام و ملت ایران این بدهی را هرگز به اتحادیه اروپا و خصوصاً تروییکای اروپایی نخواهند بخشید! مسیر تسویه این بدهی را ایران در طول برگزاری مذاکرات دو سال اخیر احیای برجام برای طرف اروپایی مشخص کرده و هر اندازه آن‌ها در بازگشت از مسیر خطرناکی که در پیش گرفته‌اند تعلل کنند، بر میزان این بدهی افزوده می‌شود! در چنین فضایی، بیانیه اخیر تروییکای اروپایی نوعی وارونه‌نمایی نخ‌نما و مضحکانه از سوی آن‌ها با هدف فریب افکار عمومی دنیا در خصوص فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان و لاپوشانی بی‌تعهدی محض اروپاییان صورت گرفته و ارزش دیگری ندارد.

چرخش از «کشور قوی» به «منطقه قوی»

رضا نصیری

پس از هفت سال قطع رابطه، ایران و عربستان با میانجی گری چین در پکن بیانیه احیای روابط‌شان را امضا کردند. مطابق این بیانیه، بنا بر این شده در دو ماه آینده سفارتخانه‌های دو کشور بازگشایی و روابط دیپلماتیک میان تهران و ریاض مجدد برقرار شود.   تاکنون، توافق آشتی میان ایران و عربستان بازتاب مثبتی در میان کشورهای منطقه داشته است و اغلب کشورهای دیگر نیز از آن به درجات مختلفی استقبال کرده و بعضاً در تماس با وزیران خارجه دو کشور، بابت این دستاورد دیپلماتیک تبریک گفته‌اند. رژیم اسرائیل مهم‌ترین و تنها بازیگر در منطقه غرب آسیاست که نه تنها از این توافق استقبال نمی‌کند بلکه آن را شکستی آشکار برای خود   و  احیانا اختلالی در روند عادی‌سازی موسوم به «پیمان‌های ابراهیم» می‌داند. حقیقت این است که برقراری روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی هم برای دو کشور تاثیرات مثبتی خواهد داشت، هم برای صلح و ثبات منطقه بسیار مفید خواهد بود و هم راه  را برای همکاری‌های وسیع‌تر و ابتکارات دیپلماتیک مشترک دو کشور در سطح بین‌المللی هموار خواهد ساخت. یکی از مهم‌ترین جنبه‌ های  این توافق نیز احیای دو معاهده است که در سال‌های ۱۹۹۷ و ۲۰۰۱ میلادی بین دو کشور منعقد شده و به تصویب مجلس رسیده بود. اجرای این توافق‌نامه‌ها مستعد است که  هم در حوزه اقتصاد برای دو کشور و هم در حوزه امنیتی در منطقه دستاوردهای ملموسی در پی داشته باشد.  در واقع، چنان چه ایران و عربستان در راه تنش‌زدایی و ایجاد همکاری‌های گسترده با یکدیگر قدم بردارند، می‌توانند توان و سرمایه‌ای را که تاکنون صرفِ خنثی‌سازی و مهار یکدیگر می‌کردند در خدمت توسعه و اقتصاد خود و تقویت منطقه درآورند.

یعنی اگر سیاست گذاری خود را از پارادایم «یک کشور نسبتاً قوی در یک منطقه ضعیف» به سمت پارادایم «یک منطقه قوی» تغییر دهند، تحولات مهمی در غرب آسیا در این دوران گذار رخ خواهد داد. علاوه بر این، یکی از تاثیرات سیاسی این توافق این است که می‌تواند راه احیای برجام را نیز هموارتر سازد. واقعیت این است که لابی‌های عربستان سعودی از پرتوان‌ترین و متنفذترین لابی‌های فعال در کنگره و کانون‌های قدرت در واشنگتن هستند و در سال‌های گذشته نیز نشان دادند که تا چه میزان می‌توانند در روند مذاکرات خدشه‌ وارد کنند و در راستای تشدید تحریم‌های واشنگتن علیه ایران تاثیرگذار باشند. بالطبع، روند تنش‌زدایی با عربستان می‌تواند هم دستورالعمل این لابی‌ها را تغییر دهد و هم بهانه «سیاست‌های بی‌ثبات‌کننده ایران در منطقه‌» را از جریان‌های افراطیِ واشنگتن - که توجیه اصلی‌شان برای خروج از برجام و اعمال تحریم‌های یک جانبه بود - سلب کند. در واقع، تردیدی نیست که این توافق، فضای سیاسی را برای احیای مذاکرات هسته‌ای مساعدتر کرده است. بالطبع،‌‌چنین قراردادی با چالش‌هایی نیز روبه رو خواهد بود. در این خصوص،این نکته درخور ذکر است که احتمال می‌رود عربستان تلاش کند از این توافق برای امتیاز‌گیری از آمریکا و اسرائیل استفاده کند و باید دید تا چه حد حاضر است رابطه بازیافته خود با ایران - و همچنین روابط حسنه خود با چین به عنوان ضامن و میانجی این توافق - را قربانی چنین امتیازهایی کند.

همچنین باید دید جریان‌های افراطی آمریکا و اسرائیل حاضرند برای برهم زدن این توافق تا چه حد به عربستان سعودی باج و امتیاز بدهند. در هر حال، این بازی در هفته‌ها و ماه‌های آینده در جریان خواهد بود و لازم است دستگاه سیاست خارجی کشور درباره آن هوشیار باشد. در حوزه داخلی نیز  این توافق مستعد است انتظارات تورمی - به ویژه در بازار ارز - را کاهش دهد و - با ارائه یک چشم‌انداز مثبت‌تر درباره آینده و مسیر جدید سیاست خارجی کشور - کمی التهابات سیاسی و اجتماعی را نیز تعدیل کند. به احتمال زیاد، بخشی از افکار عمومی این توافق را مقدمه‌ای برای تنش‌زدایی با دیگر کشورها - مانند مصر - و همچنین غالب شدن رویکرد مدافع تنش‌زدایی در پرونده هسته‌ای ارزیابی خواهد کرد و این نیز می‌تواند در تلطیف فضای حاکم بر اقتصاد و سیاست داخلی تاثیر مثبتی داشته باشد. علاوه بر این که توافق با عربستان می‌تواند تا حدود زیادی مداخله رسانه‌ای این کشور در ایران را - که تاکنون به واسطه شبکه ایران‌اینترنشنال و حمایت ریاض از سازمان تروریستی «مجاهدین خلق» صورت می‌گرفت - کاهش دهد و از این جهت نیز فضای روانی و اجتماعی کشور را تا حدودی آرام‌تر کند.  اما درباره تاثیراتی که «واجب است رخ دهد» هم به نکته ای باید اشاره کرد.

این توافق با وساطت چین منعقد شده است و احتمال می‌رود پس از اعتراضات ایران درباره موضع‌گیری‌های چین در عربستان سعودی و اجلاس GCC نیز، عزم چین برای تسهیل این آشتی و اعمال نفوذ به عربستان برای پذیرش این توافق زیاد شده باشد. شایان ذکر است که پس از انعقاد برجام نیز فشار مشابهی از سوی آمریکا به عربستان وارد شد تا با ایران به تنش‌زدایی بپردازد که متاسفانه با حمله به سفارت عربستان در تهران این فرصت از کشور گرفته شد. یعنی فرایند تنش‌زدایی میان دو کشور که در سال‌های ۱۹۹۷ و ۲۰۰۱ آغاز و پس از یک وقفه طولانی، بعد از انعقاد برجام در سال ۲۰۱۵ مجدد از سرگرفته شده بود، به واسطه یک اقدام غیرمنطقی و کارشکنانه در کشور متوقف شد و هفت سال هزینه گزاف به کشور تحمیل کرد.  امروز، لازم است بازیگران صحنه سیاست داخلی از این تجربه تلخ و زیانبار درس بگیرند و از این پس از قربانی کردن «سیاست خارجی» به منظور دستیابی به اهداف کوته‌بینانه جناحی و سیاسی پرهیز کنند.هزینه‌ای که ایران بابت جناح‌زدگیِ سیاست خارجی پرداخت کرده غیرقابل محاسبه است و ضروری است جناح‌های سیاسی - در این منطقه و عصر بحرانی - به جد از این شیوه سیاست‌ورزی دست بردارند.

افق توافق ایران و عربستان در پکن 

سعدالله زارعی
ریاض در «پکن» پذیرفت که رابطه سیاسی با تهران را از سر بگیرد. این موضوع غرب و به‌خصوص آمریکا و رژیم موقت اسرائیل را «نگران» کرد. واشنگتن اعلام کرد در جریان توافق سه‌جانبه میان ایران، عربستان و چین قرار دارد و از هر رفع تنش در منطقه استقبال می‌کند. مقامات تل‌آویو سکوت کردند اما رهبران اپوزیسیون - بنت و لاپید - این توافق را برباددهنده روند عادی‌‌سازی عربی - اسرائیلی خواندند و نتانیاهو را سرزنش کردند. در عین حال در اکثر رسانه‌ها توافق سه‌جانبه میان مقامات ارشد امنیتی ایران، عربستان و چین را پیروزی مهمی برای ایران دانسته و به شرح و بیان آن پرداختند. اما گفتنی‌های این رخداد: 
1- حدود هفت سال پیش و یک سال پس از آغاز جنگ چندجانبه عربی - غربی علیه مردم مظلوم یمن، عربستان سعودی روابط سیاسی خود با تنها کشوری که در کنار مظلوم قرار گرفت، قطع کرد و البته بهانه آن را آتش‌سوزی - مشکوک - سفارت خود در تهران اعلام کرد که صدالبته واقعی نبود چراکه نظام جمهوری اسلامی پیش از دیگران این رویداد را محکوم کرد. کما اینکه در دنیا هم نمونه‌های آن اتفاق افتاده و منجر به قطع روابط دیپلماتیک نشده بود. کاملاً واضح است که عربستان سعودی در اعتراض به جانبداری ایران از مردم مظلوم یمن در این جنگ ظالمانه، روابط ریاض - تهران را قطع کرد. 
2- روند جنگ در این 8 سال، هیچ‌گاه به نفع سعودی‌ها پیش نرفت. برخلاف توقع ریاض، جنگ از یمن به جغرافیای عربستان و امارات سرایت نمود و به بنادر، ذخایر نفت و تأسیسات و نفتکش‌های سعودی و امارات خسارات زیادی وارد کرد و در یک مقطع توانست جریان نفت سعودی را متوقف گرداند. هزینه‌های این جنگ هم ذخایر ارزی سعودی را دچار افت شدید نمود و در واقع سه‌چهارم آن را نابود کرد. هزینه‌ها و خسارات امارات هم بسیار زیاد بود. از آن طرف یمنی‌ها در طول جنگ توانستند سیستم نظامی و قدرت تسلیحاتی خود را باز‌سازی کرده و به نقطه شگفت‌آوری برسانند. ساخت موشک‌های بالستیک با برد بیش از 1000 کیلومتر در داخل یمن و مانور اخیر تسلیحاتی دولت نجات ملی یمن باعث وحشت جنگ‌افروزان شد و لذا مقامات امنیتی ریاض وادار شدند در مسقط با رهبران یمن ملاقات کرده و به آتش‌بس در جنگ تن دهند. یمنی‌ها در دوره حدود یک‌ساله آتش‌بس بر قدرت خود افزودند و هزاران نیروی جدید رزمنده جذب کردند. مانور تسلیحاتی و مانور انسانی دولت نجات ملی تردیدی برای ریاض باقی نگذاشت که روند نظامی به ضرر آن پیش رفته است. ضمن آنکه در این مدت اتحاد عمل نیروهای وابسته به عربستان و امارات هم دچار فروپاشی گردید. نیروهای تجزیه‌طلب طرفدار امارات در جنوب رودرروی نیروهای متحد عربستان قرار گرفتند. دولت وابسته به عربستان در عدن سقوط کرد، منصور‌ هادی کنار گذاشته شد و کشورهایی که با پول و فشار به ائتلاف ضدیمن پیوسته بودند، پس از حدود یک سال از ائتلاف کناره‌گیری کردند و هرچه جلوتر آمد، عربستان تنهاتر شد. از عبارت «جو بایدن» رئیس‌جمهور بیمار آمریکا، پس از توافق سه‌جانبه در پکن برمی‌آید که عربستان پایان دادن به جنگ یمن را پذیرفته است. 
3- این توافق در «پکن» صورت گرفته و غربی‌ها اهمیت مکانی توافق را از باز‌سازی رابطه عربستان و ایران مهم‌تر می‌دانند. عربستان و ایران در طول ده‌ها سال گذشته با هم نجنگیده‌اند ولی در محیط منطقه‌ای، بارها در دو وضعیت متفاوت و گاهی هم رودررو قرار گرفته‌اند که دو وضعیت متفاوت ایران و عربستان در منطقه را می‌توانیم در تحولات عراق، یمن، سوریه، لبنان، فلسطین و افغانستان نشان دهیم. این جنگ‌ها 
علیه ایران نبوده‌اند بلکه علیه دولت‌ها و یا جنبش‌های انقلابی مورد حمایت ایران صورت گرفته و دلیل آنها عدم بردباری عربستان از پیدایی یک دولت مستقل یا یک جنبش انقلابی مردمی در این کشورها بوده است. 
تحمل انجام توافق عربستان در پکن برای غرب به اندازه کافی سخت است چراکه عربستان یک عضو مهم باشگاه منطقه‌ای آمریکاست و مسائل اساسی آن مثل جنگ یمن باید در واشنگتن رتق و فتق می‌شد نه در پایتختی که اسناد جامعه اطلاعاتی آمریکا (NIC) آن را رقیب شماره یک واشنگتن قلمداد کرده‌ و نه با کشوری که همین اسناد NIC آن را «دشمن» واشنگتن خوانده‌اند. به همین جهت در بعضی از رسانه‌ها - در تحلیل‌هایی که فارغ از اغراق هم نبود - توافق عربستان در پکن به‌عنوان علامتی از واگرایی میان ریاض و واشنگتن ارزیابی شد. نطفه این توافق هم در سفر شی‌جین‌پینگ در ریاض بسته شد. رئیس‌جمهور چین در آن سفر توانست لحن عربستان و دولت‌های همراه آن در شورای همکاری خلیج‌فارس را نسبت به ایران پایین بیاورد. کمااینکه بیانیه پایانی میان عربستان و چین این تغییر ادبیات را منعکس کرد. غربی‌ها اگر می‌توانستند، جلوی توافق ایران و عربستان در پکن را می‌گرفتند. به همین جهت بعضی از رسانه‌ها و محافل سیاسی غربی نوشتند این یک رخداد با پیامدهای خطرناک برای غرب و نشانه ورود جهان به عصری تازه است. 
4- برای تحلیل دقیق توافق اخیر پکن، از یک‌سو دسترسی به جزئیات لازم است و از سوی دیگر به گذشت زمان نیاز است تا معلوم شود عربستان سعودی واقعاً در پی فعال‌‌سازی رابطه با ایران و خروج از رویه امنیتی قبلی است. آنچه قیمت واقعی توافق پکن را معلوم خواهد کرد، التزام طرفین به بندهای آن است. در همان حال می‌توان گفت از آنجا که توافقات اخیر تابعی از تحولات بزرگ‌تر در سطح بین‌الملل و در سطح منطقه و تابعی از جمع‌بندی‌های انجام‌شده در پایتخت‌هاست، می‌توان به اجرایی شدن توافقات مزبور اعتماد کرد.
5- پشتیبانی یکپارچه جریانات انقلابی در منطقه اعم از فلسطینی‌ها، لبنانی‌ها، یمنی‌ها، عراقی‌ها و... توافقات ایران و عربستان در پکن دو موضوع را به خوبی نشان داد؛ یکی ضرورت توافق تهران و ریاض و دیگری تأثیر مثبت آن بر روند مقاومت در منطقه. البته در سطح دولت‌ها نیز استقبال کاملی صورت گرفت. از این‌رو دو کشور باید این فضای مثبت مردمی و حاکمیتی را قدر بدانند و در جهت تحکیم توافقات حرکت نمایند. از این فراتر، استقبال از مذاکرات پکن، تمایل منطقه به ثبات و توافق در فضایی مسئولانه را نشان داد. ملت‌ها مایلند آلام کشورهای منطقه از فلسطین تا لبنان و از سوریه تا یمن از طریق «تفاهم درون‌منطقه‌ای» حل‌وفصل شود و راه‌ مداخله قدرت‌هایی که به اختلافات بین کشورهای منطقه به‌عنوان سرمایه سیاست خارجی خود نگاه می‌کنند، بسته شود. 
جالب این است که چین در این مذاکرات بیش از نقش «کمک‌کننده» و «تسهیل‌کننده» نداشت و آنچه توافق شد حاصل مذاکرات دوجانبه میان ایران و عربستان سعودی بود. این در حالی است که مدل مذاکراتی که با حضور یا میزبانی آمریکا و یا انگلیس برگزار می‌شد، مبتنی بر جدول و دستورکار تنظیمی خود آنان و نه کشورهای اصلی طرف مناقشه بود. 
6- چین در این صحنه به‌عنوان یک قدرت «سامان‌بخش» جلوه کرد. مذاکرات بین ایران و عربستان در پکن با فاصله کمی از ارائه طرح دوازده ماده‌ای چین برای توقف جنگ اوکراین شکل گرفت و این موضوع برای غرب معنای خاص خود را دارد. مدل حکومت چین متمرکز است، با این وجود در صحنه بین‌المللی، نقش تسهیل «توافق» را برعهده گرفته است و این برخلاف مدل آمریکا و اروپا می‌باشد که در داخل، فدرالیته است و در عرصه بین‌الملل با «گرای اجبار» کار می‌کند. این تفاوت نظام‌های شرقی و غربی و تفاوت راه‌حل‌های شرقی از راه‌حل‌های غربی است. 
وجه مشترک کشورهای قدرتمند آسیا، ثبات و استمرار سیاسی در داخل و کمک به حل مسائل ملت‌های دیگر در محیط بین‌الملل می‌باشد. کمااینکه عملکرد حمایتی ایران از روی کار آمدن دولت‌های دموکراتیک در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین الگوی جدیدی از تعاملات سطح بین‌المللی ارائه داد. قدرت‌های آسیایی با این دست فرمان می‌توانند منطق حاکم بر نظام بین‌الملل را تغییر داده و به سمت جلب رضایت طرف‌های مختلف ببرند و این همان معادله برد - بردی است که غرب از آن اجتناب می‌کند.
نام:
ایمیل:
نظر: