صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۷۳۰۹

پرونده تحول در اندیشه رهبرانقلاب 1 : یکی از کلیدواژه‎های اصلی مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب طی سالیان گذشته، بحث تحول و تحول‎خواهی است که طی سالیان گذشته ده‌ها بار از سوی ایشان مطرح شده و در برخی سخنرانی‎ها به صورت مبسوط پرداخته شده است. ایشان تحول را یکی از ضروری‏ترین نیازهای جامعه می‎دانند که باید از این طریق برخی عقب‎ماندگی‎های به وجود آمده در انقلاب اسلامی را جبران کرد.

با مطالعه مباحث مطرح شده از سوی رهبر انقلاب می‎توان به یک منظومه کامل درباره تحول دست یافت. در چارچوب مطرح شده از سوی رهبر انقلاب می‎توان بخش‎هایی همچون مفهوم تحول، ضرورت تحول، حوزه‌های تحول، کارگزاران تحول و پایه و موانع تحول را مشاهده کرد.

نگاه رهبر انقلاب به موضوع تحول یک نگاه کلان و فلسفی است و ایشان معتقدند که «تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد.» که نوعی نگاه تکاملی را می‎توان در این نظریه مشاهده کرد.

در این مقاله به بررسی تعریف و مفاهیم تحول، بیان‌های انحرافی از تحول، منطق و ضرورت تحول و مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول خواهیم پرداخت و دیگر مباحث در حوزه تحول در یادداشت‎های دیگری مطرح خواهد شد.

تعریف و مفاهیم مقابل

مفهوم تحول از نگاه مقام معظم رهبری ایجاد یک حرکت جهشی و جهادی در همه بخش‎های اداری و حکمرانی کشور و همچنین در بخش‎هایی از سبک زندگی عمومی مردم است.[1]

ایشان در سال 1400 و در دیدار با تشکل‎های دانشجویی به صورت مفصل به بحث تحول پرداخته و دو نوع گرایش اصلی به تحول را مطرح می‎کنند. «البتّه تحوّل، یک عنوان عامّی است؛ خیلی‌ها در دنیا هم وقتی راجع به ما صحبت میکنند، بحث تحوّل را مطرح میکنند؛ در داخل کشور هم بعضی‌ها که گرایشهای بیشتر غربی و میل به شیوه‌های غربی و مفاهیم غربی دارند، بحث از تحوّل میکنند، منتها آن تحوّلی که مورد نظر آنها است، تحوّل در اصلِ انقلاب است؛ یعنی در واقع به یک معنا ارتجاع؛ یعنی تحوّل آنها به معنای ارتجاع است؛ برگشت به عقب. مفاهیم انقلابی را میخواهند نفی کنند. می‌بینیم در اظهاراتی که در باب تحوّل میکنند، راجع به عادّی‌سازی، یعنی به هنجارِ جهانی نزدیک شدن کشور و انقلاب، بیشتر تحریض[2] میکنند و تحریص[3] میکنند و این را در واقع خطّ نشان تحوّل به شمار می‌آورند. در واقع حرف ما، مراد ما از تحوّل، تحوّل برای تقویت انقلاب است؛ مراد آنها از تحوّل، تحوّل برای نفی انقلاب و نفی مبانی انقلاب است، مراد آنها نزدیک شدن به هنجارهای نظام سلطه است. خب پس بنابراین آن کلمه‌ی تحوّل کافی نیست. مراد از تحوّل در بیان ما و در منطق ما عبارت است از اینکه ما به سمت تقویت مبانی انقلاب و اصول انقلاب و خطوط اصلی انقلاب حرکت کنیم، منتها با شیوه‌های نو و با نوآوری و ابتکار.»[4]

رهبر انقلاب در سال 1395 و در بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی به بیان شاخص‎های انقلابی بودن پرداخته و حرکت به سمت تحول را یکی از شاخص‎های اصلی انقلابی بودن ذکر می‎کنند.[5]

در علم منطق گفته می‎شود یکی از راه‎های تعریف یک مفهوم تعریف مفاهیم مخالف یا ضد آن است که مقام معظم رهبری نیز برای بیان تعریف مفهوم تحول از این روش استفاده کرده‎اند. ایشان در سال 1385 و در دیدار با دانشجویان دانشگاه‎های سمنان به مفهوم مقابل تحول پرداخته و می‎فرمایند: «در مقابلِ تحول چه هست؟ رکود. نقطه ی مقابل تحول، رکود است. بعضی اینها را غلط می فهمند و اشتباه معنا می کنند. بعضی رکود را با ثبات اجتماعی اشتباه می کنند. رکود، بد است؛ ثبات اجتماعی خوب است. بعضی خیال می کنند که رکود یعنی ثبات اجتماعی. تحول را هم بعضی با آنارشیسم و هرج و مرج و هر چی به هر چی بودن، اشتباه می کنند. این اشتباهات موجب شده است که یک عده ای که طرفدار ثبات اجتماعی اند، با هر تحولی مخالفت کنند؛ به خیال اینکه این تحول، ثبات را به هم می زند. از طرف دیگر، کسانی که خیال می کنند هر تحولی به معنای ساختار شکنی و شالوده شکنی و زیر سؤال بردن همه ی اصالتهاست، اینها هم برای اینکه تحول ایجاد کنند، ثبات اجتماعی را از بین می برند و دچار خطر می کنند. این دو اشتباه، از دو طرف وجود دارد. تحول، یک چیز است، آنارشیسم، یک چیز دیگر؛ و هرج و مرج هم یک چیز دیگر است.»[6]

از سوی دیگر تحول فقط در مباحث مادی و شاخص‎های پیشرفت ظاهری نیست و می‎توان در بسیاری از زمینه‌های اخلاقی و معنوی نیز موضوع تحول را مطرح کرد. رهبر انقلاب در این زمینه می‎فرمایند: «اگر ملتى بتواند یک تحول اخلاقى در خود به وجود آورد؛ اگر بتواند رذایل اخلاقى را از درون خود پاک‌سازى کند و خود را به فضایل اخلاقى آراسته سازد، حقیقتاً براى آن ملت عید است. شاید اساساً قرار دادن اعیاد چه اعیاد ملى و چه اعیاد دینى و مذهبى براى ایجاد چنین تحولاتى در درون انسان‌هاست. خوشبختانه در این سالهاى اخیر، ملت ما از لحاظ معنوى، پیشرفتهاى زیادى کرده‌اند. اقبال به معنویّات، اقبال به دین و عبادت، توجّه به ذکر و حضور و خشوع و به نماز و روزه و به طاعت حق و تقرّب به پروردگار در بین ملت ما؛ بخصوص جوانانمان رایج و شایع شده است؛ ولى تحول اخلاقى، فقط این نیست. شاید بشود گفت که تحول اخلاقى براى ملت، دشوارتر هم هست و به همین جهت، در باب تحول اخلاقى هم مخاطب اوّل و مسئول اوّل جوانان هستند که براى آن‌ها همه‌ى کارها آسان‌تر و راحت‌تر است. دلهاى جوانان، نورانى است و فطرتهاى آنان، سالم و دست‌نخورده است. آلودگى آنان به زخارف و آلودگیهاى دنیا؛ به بندهاى گرانى که پول‌دوستى و مالدوستى و جاه‌طلبى و قدرت‌طلبى و این چیزها بر پاى انسان مى‌زند، خیلى کمتر است؛ لذا تحول اخلاقى در جوانان آسان‌تر است. البته میان‌سالها، بلکه کم‌سالها هم نباید از امکان تحول اخلاقى در خودشان مأیوس باشند. تحول اخلاقى، یعنى اینکه انسان هر رذیلت اخلاقى را هر اخلاق زشت، هر روحیه‌ى بد و ناپسندى که موجب آزار دیگران یا عقب‌ماندگى خود انسان است کنار بگذارد و خویشتن را به فضایل و زیباییهاى اخلاقى، آراسته کند.»[7]

ایشان در جای دیگری درباره تحول معنوی انسان در نظام اسلامی می‎فرمایند: «در نظام اسلامى، آن تحولی که به وجود مى‌آید، صرفاً تحول سیاسى نیست. فرق اساسى نظام الهى با نظامهاى دیگر، همین است. در نظام الهى، انسانها تحول معنوى پیدا مى‌کنند. انسان مادّى، انسان معنوى و الهى مى‌شود و آرزوهاى مادّى به آرزوهاى والاى انسانى و خدایى تبدیل مى‌گردد. اگر شما ملاحظه مى‌کنید که مسلمانان به برکت برهه‌ى کوتاهِ حاکمیتِ خدا در صدر اسلام به برکت همان چند سال معدود توانستند قرنهاى متمادى دنیا را متحول کنند؛ به دنیا علم و مدنیّت و تفکّر و عقل و روح و معنا و منطق و همه چیز ببخشند؛ آن مدنیّت عظیم اسلامى را پدید آورند و زمینه‌ى پیشرفتهاى بشر را در سالها و قرنهاى بعد از آن ایجاد کنند، به خاطر آن تحولی است که در انسان مُسلمِ صدر اسلام به وقوع پیوست.»[8]

بیان‎های انحرافی از تحول

رهبر انقلاب در کنار تبیین معنای دقیق تحول، به برداشت‌ها و بیان‎های انحرافی از این موضوع نیز پرداخته‎اند. ایشان در سال 1379 و در خطبه نماز جمعه تهران به معنای غلط تحول اشاره کرده و می‎فرمایند: «اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحول بزنند؛ معلوم است که تحول مورد نظر آنها چیست! تحول مورد نظر آنها، یعنی تحول نظام اسلامی به نظام غیر اسلامی! تحول مورد نظر آنها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقاً ما بعضی از اینها را هم می‌شناسیم. حالا بعضی که از تفاله‌ها و پس‌مانده‌های رژیم گذشته‌اند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلای جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسی تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعای آزادی و مردم سالاری و دمکراسی کنند؛ همان کسانی که عمله ظلم و جور دستگاهی بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردم سالاری در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانی که با همه‌ی وجود برای آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنی همان اصلاحات امریکایی! یعنی حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایی به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره امور کشور را به دست گیرند!‌»[9]

اما در برخی موارد نیز مدعیان اصلاحات و تحول با شعار ارزش‌گرایی و به صورت افراد نفوذی وارد میدان می‎شوند و سعی می‎کنند که نظام اسلامی را از اهداف اصلی خود دور کنند. «اینها به نام تحول، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر این‌گونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند.»[10]

ایشان در سخنرانی نماز جمعه سال 79 خود به عناصری که در فعالیت‎های سیاسی تأثیرگذارند اشاره کرده و سه عنصر توجه به ارزش‎های انقلاب، هماهنگی بین ارزش‌ها و تحول را به عنوان عناصر اصلی مطرح می‎کنند. ایشان سپس به موضوع تحول اشاره کرده و می‎فرمایند: «عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب می‌شود که جمود و تحجّر و کهنگی به‌وجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنباله‌اش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی به‌وجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحول و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم.»[11]

رهبر معظم انقلاب بارها به موضوع پیشرفت و تحولی که به نام و در لباس اصلاح‎گری بوده اشاره کرده و به ذکر نمونه‎هایی در تاریخ ایران می‎پردازند. ایشان می‌فرمایند: «دو گرایش غلط همیشه درباره‌ی پیشرفت و تحولِ منتهی به پیشرفت وجود داشته است. یک گرایش عبارت است از خیانتهائی که به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربه‌هائی که به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگری بر پیکر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلی از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجاری -که هم بیسواد بودند، هم دنیاپرست بودند، هم در عین حال با محافل غربی ارتباط داشتند- عامل و وسیله‌ی وابستگىِ نادانسته‌ی کشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود که این، پیشرفت و تحول است!

 در قضیه‌ی مشروطه، آن خطِ انگلیسىِ ماجرای مشروطه حرفش ترقیخواهی بود؛ شعارش توسعه و پیشرفت بود. همان کسانی که رهبران مشروطه را نابود کردند؛ شیخ فضل‌الله را به دار کشیدند، مرحوم آیةالله بهبهانی را ترور کردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح کردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یک عده افرادی را که وابسته‌ی به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطه‌خواه بر مردم مسلط کردند، شعار آنها هم همین ترقیخواهی بود! آنها هم میگفتند: پیشرفت، تحول! زیر این نام، آنچنان خیانت بزرگی انجام گرفت.

 رضاخان با شعار ترقی و اصلاح آمد سر کار. کودتا کرد؛ حکومت کودتا، بعد هم آن دیکتاتورىِ سیاه و بی‌نظیر، که همه تحت عنوان و زیر پرچم پیشرفت و توسعه و ترقی انجام گرفت. محمد رضا پسر او -حکومت موروثی و بعد هم کودتا در مرداد ۳۲- هم ادعای حرکت اصلاحی داشت و این همه فاجعه برای این کشور به وجود آوردند. ضربه‌ای که به این کشور و به این ملت زدند، این طوری بود.

 در سطح جهانی هم همین طور است. استعمار ملتها -که لکه‌ی ننگ تاریخ بشر در یکی دو قرن اخیر هست- به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. انگلیس‌ها، هلندیها، پرتغالیها، فرانسویها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و امریکای لاتین رفتند بومیها را قتل عام کردند، سرزمینها را تصرف کردند، دزدی کردند، خیانت کردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ زیرِ نام نوسازی، پیشرفت، استعمار.»[12]

از سوی دیگر برخی افراد هم با هر نوع تحول و نوآوری مخالفت می‎کنند که این مورد نیز از سوی رهبر انقلاب مردود شمرده شده است. ایشان در سال 1386 و در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد می‎فرمایند: «از یک طرف هم در نقطه‌ی مقابل، کسانی بوده‌اند و هستند که با هر نوع نوآوری و تحولی مخالفت کرده‌اند؛ به اسم اینکه این سابقه ندارد، این را نمیشناسیم، این را نمیدانیم، به این مشکوکیم. حدیثِ «شرّ الأمور محدثاتها» را بد معنا کرده‌اند. با اینکه نوآوری سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآوری زندگی بشر معنا پیدا نمیکند؛ اما اینها مخالفت کردند. این دو گرایش متضاد وجود داشته است.» [13]

منطق و ضرورت تحول

شاید برای خیلی افراد سوال شود که چرا موضوع تحول از سوی رهبر انقلاب در سالیان اخیر مطرح شده است. بررسی بیانات ایشان مشخص می‎کند که نوعی نگاه تکاملی در نگاه مقام معظم رهبری وجود دارد و ایشان فلسفه تاریخ را به سمت تحول و پیشرفت می‎دانند و آن را یک سنت الهی می‎دانند. ایشان در سال 1385 در این باره می‎فرمایند: «تحول یعنی چه؟ تحول چرا؟ مگر بناست تغییر اتفاق بیفتد؟ بله. تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد. دیر یا زود، یکی پس از دیگری، تحولات بشری اتفاق می افتند. این راز ماندگاری و راز تعالی بشر است. اصلاً خدا بشر را این طور قرار داده است که ایستایی در طبیعت انسان نیست. شاید یکی از فرقهای انسان با بقیه اشیا هم همین باشد. البته در بقیه ی اشیا هم یک نوع تغییرات، تحولات و تبدیل انواع را می گویند، که من حالا به آن مسائل کار ندارم؛ نه درست واردیم و نه می توانیم قضاوت کنیم؛ نه به بحث ما ارتباطی دارد؛ اما در بشریت تحول حتمی است. با تحول نبایستی مقابله کرد؛ تحول را نباید انکار کرد. و باید به سوی تحول - به همان معنایی که عرض خواهم کرد - به شکل درست حرکت کرد.»[14]

ایشان در سال 86 و در دیدار با جمعی از اساتید حوزه علمیه بار دیگر موضوع ضرورت تحول را مطرح کرده و آن را اجتناب‌ناپذیر می‎خوانند. ایشان می‎‌فرمایند: «یک مسئله این است که تحول را مدیریّت کنید. ببینید آقایان و خواهران عزیز! تحول اجتناب‌ناپذیر است؛ تحول، طبیعت و سنّت آفرینش الهى است؛ این را بارها من مطرح کرده‌ام، گفته‌ام؛ تحول رخ خواهد داد. حالا یک واحدى را، یک موجودى را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال، خالی نیست؛ یا خواهد مُرد یا منزوى خواهد شد؛ یا در غوغاى اوضاع تحول یافته، مجال زندگى پیدا نمیکند و زیر دست و پا لِه میشود، از بین میرود یا اگر زنده بماند منزوى خواهد شد.»[15]

رهبر انقلاب در برخی سخنرانی‎ها به ضرورت تحول در برخی نهادهای مهم کشور اشاره کرده‌‎اند. ایشان در سال 1390 و در دیدار با معلمان سراسر کشور ضرورت تحول در آموزش و پرورش را اینگونه توضیح می‎دهند: «اصلًا دلیل این تحول چیست؟ آخر، بى‌خودى و بى‌دلیل که انسان یک چیزى را متحول نمى‌کند. چرا مى‌خواهیم تحول ایجاد کنیم؟ دلیل ساده‌اش این است که نظام کنونى آموزش و پرورش ما توانائى لازم را براى تربیت نسلهاى گوناگون ما نشان نداده است. علت هم در درجه‌ى اول این است که این نظام و این تشکیلات، وارداتى است؛ برخاسته‌ى از نیازهاى درونى ما نیست. این، یکى از مشکلات بزرگ ماست.»[16]

رهبر انقلاب در سال 1400 و در دیدار با دانشجویان بار دیگر موضوع تحول را مطرح کرده و ضرورت آن را اینگونه تبیین می‎کنند: «در کنار پیشرفتها ما در جاهایی عقب‌ماندگی داریم و مشکلات مزمن‌شده داریم که این مشکلات بایستی حل بشود. در حوزه‌ی اقتصاد، ‌در حوزه‌ی عدالت، به طور جدّی مشکل داریم؛ در زمینه‌ی آسیب‌های اجتماعی مشکلات اساسی داریم که بعضی از اینها حقیقتاً به صورت بیماری مزمن هم درآمده و نیاز به راه‌‌حل‌های جدّی دارد؛ علاوه‌ی بر اینکه این عقب‌ماندگی‌ها وجود دارد و ناشی از غفلتهای ما است -یعنی در طول زمان، در طول این ده‌ها سال، در مواردی غفلتهایی انجام گرفته- بعضی از غرض‌ورزی‌ها هم موجب زاویه‌دار شدن با خطّ انقلاب و تدریجاً پشت کردن به انقلاب شده و بنابراین این وضعیّت ایجاب میکند که ما به فکر یک حرکت تحولی باشیم.

علاوه‌ی بر اینها بر اثر همین غفلتهای ما، بسیاری از ظرفیّتها معطّل مانده. ظرفیّتهای بسیاری در کشور وجود دارد، فرصتهای به معنای حقیقی کلمه فراوان بلکه بی‌شمار در کشور هست که اینها بدون استفاده مانده و این مایه‌ی خسارت برای منافع ملّی است. خب این مشکلات را با یک حرکت عادّی نمیشود برطرف کرد، با این حرکت معمولیِ عادّی که در کار اداره‌ی حکمرانی کشور هست نمیشود، یک حرکت فوق‌العاده لازم است، یک حرکت جهشی لازم است، یک حرکت ابتکاری لازم است.»[17]

مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول

یکی از کارهای که برای شناخت هر مفهوم به کار می‌آید، شناسایی مفاهیم نزدیک به آن است که باعث تدقیق آن مفهوم می‌شود و به‎نوعی منظومه آن مفهوم مشخص می‎شود. برای شناخت مفاهیم نزدیک به مفهوم تحول در اندیشه رهبر انقلاب بایستی به کلمات هم‎نشین این مفهوم توجه ویژه کرد؛ مفاهیمی همچون پیشرفت، استقامت، اصلاح و اعتراض.

ایشان در سال 85 به بیان دقیق مفهوم پیشرفت پرداخته و نسبت آن را با تحول اینگونه بیان می‎کنند: «وظیفه ی نخبگان فکری و فرهنگی جامعه و حوزه و دانشگاه، مدیریت این تحول است. نه باید تحولات را سرکوب کرد، نه باید تسلیم هر تحولی شد. خوب، این تحول برای چیست؟ برای پیشرفت. پیشرفت چیست؟ باید آن را معنا کنیم.

اولاً این سؤال را باید از خودمان بکنیم: پیشرفت چیست؟ اگر سؤال نکنیم که پیشرفت چیست، پیداست به فکر پیشرفت نیستیم. بنابراین، باید اول این سؤال را از خودمان بکنیم و به دنبال پاسخش حرکت بکنیم تا آن را پیدا بکنیم.

اینکه «پیشرفت چیست؟» حرفهای گوناگونی در سطح دنیا مطرح است. ... تعریفهایی برای پیشرفت و کشور پیشرفته در دنیا معمول است؛ ما اغلب اینها را قبول داریم و رد نمی کنیم؛ مثلاً صنعتی شدن و فرا صنعتی شدن کشور؛ اینها دلیل پیشرفت است. خودکفایی؛ کشور در مسائل حیاتی و اساسی باید خودکفا باشد. نه اینکه از دیگران بکلی بی نیاز باشد، نه؛ اما اگر به کسی یا کشوری، در چیزی احتیاج دارد، طوری روابطش را تنظیم کند که اگر خواست آن را به دست آورد، دچار مشکل نشود؛ او هم چیزی داشته باشد که مورد نیاز آن کشور است؛ خودکفایی یعنی این. وفور تولیدات، وفور صادرات، افزایش بهره وری، ارتقاء سطح سواد، ارتقاء سطح معلومات عمومی مردم، ارتقاء خدمات شهروندی، خدمت دادن به شهروندان، رشد نرخ عمر متوسط - به قول تعبیرات اخیر، امید به زندگی - اینها جزو نشانه های پیشرفت است و درست است. کاهش مرگ و میر کودکان، ریشه کنی بیماریهای گوناگون در کشور، رشد ارتباطات و امثال اینها، شاخصهایی است که در دنیا برای یک کشور پیشرفته ذکر می کنند و ما این شاخصها را رد نمی کنیم و قبول داریم. منتها توجه داشته باشید این شاخصها را وقتی که به ما تحویل می دهند - به ما که تشکیل دهنده ی این شاخصها نیستیم - در لابه لای آن، چیزهایی است که دیگر آنها جزو شاخصهای پیشرفت و توسعه نیست؛ چیزهایی را به میان می آورند که این صادر کردن فرهنگ مخالف با هویت و شخصیت ملی و میل برای وابسته کردن کشورهاست. آن کسانی که این شاخصها را تهیه و ارائه می کنند، اگر غالباً چه دانشمندانند، اما بسیاری از آنان آدمهای مستقلی نیستند؛ یعنی همان شبکه و همان ناتوی فرهنگی در مجموعه ی خود، بسیاری از این دانشمندان، متفکران، هنرمندان، ادبا و امثال اینها را هم دارد. با وجود همه ی اینها، اساس تحول باید بر «ملاحظه ی عناصر اصلی هویت ملی» قرار داده شود، که آرمانهای اساسی و اصولی مهمترین آنهاست. من این را عرض می کنم که صنعتی شدن، فرا صنعتی شدن، پیشرفت علمی، پیشرفت خدماتی و پیشرفتهای بهداشتی و درمانی، باشد؛ اما اساس اینها باید حفظ هویت ملی باشد.»[18]

از دیگر مفاهیمی که ارتباط نزدیکی با مفهوم تحول دارد و در اندیشه رهبر انقلاب نیز در کنار مفهوم تحول به کار رفته است، مفهوم قرآنی استقامت است. ایشان درباره استقامت می‎فرمایند: «چالش اصلى همه‌ى تحولات بزرگ‌ اجتماعى- از جمله انقلابها- صیانت از جهت‌گیرى‌هاى اصلى این انقلاب یا این تحول است. این مهم‌ترین چالش هر تحول عظیم اجتماعى است که هدفهائى دارد و به سمت آن هدفها حرکت و دعوت مى‌کند. این جهت‌گیرى باید حفظ شود. اگر جهت‌گیرى به سمت هدفها در یک انقلاب، در یک حرکت اجتماعى صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد؛ در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد. لذا شما در قرآن ملاحظه مى‌کنید که در سوره‌ى مبارکه‌ى هود، خداى متعال به پیغمبرش مى‌فرماید: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ». پیغمبر را امر مى‌فرماید به استقامت. استقامت، یعنى پایدارى؛ راه را مستقیم ادامه دادن؛ در جهت درست حرکت کردن. نقطه‌ى مقابل این حرکت مستقیم در این آیه‌ى شریفه، طغیان قرار داده شده است؛ «وَ لا تَطْغَوْا». طغیان، یعنى سرکشى؛ منحرف شدن. به پیغمبر مى‌فرماید: هم تو- شخصاً- هم کسانى که همراه تو و با تو هستند، این راه را درست ادامه بدهید و منحرف نشوید؛ «إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»[19]

ایشان در سال 84 و در دیدار اعضای هئیت دولت به بسط مفهوم عدالت پرداخته و لازمه رسیدن به عدالت را توجه به مفاهیم عقلانیت و معنویت ذکر می‎کنند و در ادامه به دفع شبهه‎ای درباره نسبت مفهوم عقلانیت و تحول پرداخته و می‎فرمایند: «عقلانیت و محاسبه که مى‌گوییم، فوراً به ذهن نیاید که عقلانیت و محاسبه به معناى محافظه‌کارى، عقل‌گرایى و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظه‌کارى فرق دارد. محافظه‌کار، طرف‌دار وضع موجود است؛ از هر تحولی بیمناک است؛ هرگونه تغییر و تحولی را برنمى‌تابد و از تحول و دگرگونى مى‌ترسد؛ اما عقلانیت این‌طور نیست؛ محاسبه‌ى عقلانى گاهى اوقات خودش منشأ تحولات عظیمى مى‌شود. انقلاب عظیم اسلامى ما ناشى از یک عقلانیت بود. این‌طور نبود که مردم همین‌طور بى‌حساب و کتاب به خیابان بیایند و بتوانند یک رژیمِ آن‌چنانى را ساقط کنند؛ محاسبات عقلانى و کار عقلانى و کار فکرى شده بود. در طول سالهاى متمادى- به تعبیر رایج امروز- یک گفتمان حق‌طلبى، عدالت‌خواهى و آزادى‌خواهى در بین مردم به وجود آمده بود و منتهى شد به اینکه نیروهاى مردم را استخدام کند و به میدان جهاد عظیم بیاورد و در مقابل آن دشمن صف‌آرایى کند و بر آن دشمن پیروز کند. بنابراین عقلانیت گاهى منشأ چنین تحولات عظیمى است. الآن هم همین‌طور است. الآن در نظام ما برخى از تحولات هست که مُنتجه‌ى یک نگاه عقلانى و دقیق و موشکافانه‌ى به وضع موجود و وضع دنیاست. من در زمینه‌ى مسائل گوناگون این را دارم مشاهده مى‌کنم.»[20]

یکی از مفاهیمی که قرابت‎هایی با مفهوم تحول دارد، مفهوم اعتراض است. رهبر انقلاب در سخنرانی سالگرد رحلت امام در سال 1399 درباره نسبت این دو مفهوم اینگونه توضیح می‎دهند: «یک نکته این است که تحوّل‌خواهی لزوماً به معنای اعتراض نیست بلکه به معنای این است: گرایش مستمر به بهتر شدن؛ تحوّل‌خواهی این است؛ یعنی اکتفا نکردن به داشته‌های موجود؛ منشأ تحوّل میتواند این باشد. البتّه ممکن است منشأ مواردی، اعتراض به وضع موجود باشد امّا همیشه این جور نیست. در موارد زیادی تحوّل به معنای این است که ما به آنچه داریم، به داشته‌هایمان اکتفا نمیکنیم، یک قدمی بالاتر، یک مرحله‌ای جلوتر را دنبال میکنیم. حتماً لازم نیست یک جا احساس شکست کرده باشیم تا بخواهیم تحوّل ایجاد کنیم؛ نه، یک جاهایی احساس شکست هم نمیکنیم.»[21]

 

[1]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834

[2]- تحریک کردن

[3]- حریص و مشتاق کردن

[4]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834

[5]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33259

[6]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362

[7]-https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=2829

[8]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2913

[9]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005

[10]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005

[11]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005

[12]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3383

[13]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3383

[14]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362

[15]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3412

[16]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=12400

[17]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834

[18]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362

[19]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9524

[20]-https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3304

[21]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814

 

منبع: فارس

نام:
ایمیل:
نظر: