صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۴۰۲ - ۰۶:۵۷  ، 
شناسه خبر : ۳۴۸۵۹۶

زوال فئودالیسم در نگاه دولت آبادی

وحید استرون
داستان آوسنه باباسبحان، داستانی رئالیستی است که از نشانه‌های رمانتی‌سیسمی هم بهره می‌برد. به اعتقاد منتقدان، دولت‌آبادی در این اثر: «به روابط علّی و معلولی حوادث بعد اجتماعی نمی‌دهد و درگیری افراد با هم بر سرِ زمین است نه براساس خصومت طبقاتی» (نقد و تفسیر آثار محمود دولت‌آبادی، ص ۵۸) در این داستان، عادله زنی است هوسباز که دل در هوای غلام دارد و از این‌رو می‌خواهد زمین‌هایش را که در اجاره صالح است از او پس گرفته و به غلام بسپارد. صالح از این تصمیم عادله غرورش برانگیخته می‌شود و در نتیجه برای حفظ زمین سرسختانه پافشاری می‌کند که این سرسختی، به درگیری میان او و غلام می‌انجامد و در این درگیری، صالح کشته می‌شود. داستان در کلیت خود، رئالیستی است اما آنجا که وارد حوزه روابط عادله با جلال می‌شود و از ویژگی‌های فردی آنها پرده برمی‌دارد و یا علاقه عاشقانه غلام به شوکت (همسر صالح) را روایت می‌کند (البته در نسخه سینمایی این علاقه عاشقانه، بی شرمانه و هتاکانه است) و غرور صالح برجسته می‌شود، اثر رئالیستی یاد شده، مایه های رمانتیک به خود می گیرد. دولت‌آبادی درباره این اثر (و نیز سایر آثار خود) به تفصیل سخن گفته است که بخشی از آن در خرداد ۱۳۵۳، در قالب گفت و شنودی در روزنامه آیندگان و بعدها در کتاب «ما نیز مردمی هستیم» منتشر شده است. وی در کتاب اخیر و در مقاله‌ای تحت عنوان «باباسبحان در خاک» می‌گوید: «من از این‌رو نام باباسبحان را برای داستان انتخاب کرده‌ام که پیرمردی محور همه رنج‌های مردم داستان است… بنا به موقعیت سنی و در نتیجه حد کاربردش در روابط، بیشتر حالت پذیرشی(انفعالی) دارد و قهرمان فعال و کاری نیست، اما مرکز ثقل رنج‌ها، اضطراب‌ها و دلواپسی‌های زندگانی جاری در داستان است… عادله در داستان باباسبحان پسله یک زمینداری ورشکسته است… امثال او کنایه‌ای از قدرت موجود و حاکم بر بنیان‌های اقتصادی جامعه نیستند.امثال او اندام‌های رو به زوالی هستند که هرچه زودتر بجنبند، زودتر از میان خواهند رفت… عادله حتی بازمانده بزرگ مالکی نیست. او تتمه و وارث نیمچه اربابی است نه سمبل فئودالیسم… غلام یک «مرد بد» مطلق نیست. بلکه او قبل از هر عنوانی یک آدم است. او یک شخصیت است که تا حدود توانایی من در داستان، از جنبه‌های گوناگون وارسی شده است و من کوشیده‌ام تا بتوانم از قلب واقعیت، آدمیزاده‌ای را بیرون بکشم با جمیع خصالی که ربط روشن با حیات اجتماعی‌اش دارد. آدمیزاده‌ای با ابعاد گوناگون. این غلام… وجودش در داستان، ضرورت هستی اجتماعی خود را دارد… او اگر عضو خانواده باباسبحان می‌بود، یک صالح بود.» (نقد و تفسیر آثار محمود دولت‌آبادی، صص ۳۸-۱۳۶)

خاک؛ روایت سینمایی آوسنه باباسبحان

آوسنه به معنی افسانه و داستان است. کیمیایی این داستان را گرفته و با تصرف در تعدد شخصیت‌ها و شخصیت‌پردازی‌ها، فیلم ۳۵ میلی‌متری سیاه و سفیدی ساخته که یکی از بهترین کارهای او به حساب می‌آید. خاک هفتمین فیلم مسعود کیمیایی است که به فاصله یک سال از فیلم بلوچ ساخته و فرامرز قریبیان با این اثر به سینما معرفی شده است. مسعود کیمیایی که با دستیار کارگردانی فیلم «خداحافظ تهران» به کارگردانی زنده‌یاد ساموئل خاچیکیان، در سال ۱۳۴۵ و در ۲۳ سالگی وارد سینما شد، دو سال بعد، با فیلم «بیگانه بیا»، خود را به عنوان کارگردان و نویسنده رسما به دنیای سینما معرفی کرد و با دو فیلم «قهرمانان» (مشترک ایران و آمریکا) و «قیصر» (۱۳۴۸)، رضا موتوری (۱۳۴۹)، داش آکل (۱۳۵۰) و بلوچ (۱۳۵۱)، به پختگی لازم رسید و خاک را کلید زد و به سرانجام رساند. (درباره کیمیایی ر.ک به فرهنگ سینمای ایران، جمال امید، ص ۳۷۰) کیمیایی این فیلم را به تهیه‌کنندگی مهدی میثاقیه و در استودیوی میثاقیه ساخت. در شناسنامه این فیلم نام‌های بزرگی نظیر مرحوم نعمت حقیقی (فیلمبردار) و اسفندیار منفردزاده (آهنگساز موسیقی متن) به چشم می‌خورد. (فرهنگ فیلم‌های سینمایی، جمال امید، ج ۲، ص ۴۰۹) نقش صالح و شوکت داستان را فرامرز قریبیان و فرزانه تأییدی ایفا می‌کنند. غلام،جلال پیشوائیان است و باباسبحان، جعفر والی. سینما در بهره‌گیری از ادبیات، با وفاداری به پیرنگ (PLOT) اثر، تصرفاتی در متن می‌کند و فیلم خاک هم از این دست‌اندازی، بی‌بهره نمانده و با خلق برادری برای صالح، (با باری بهروز وثوقی) به غنای اثر افزوده است. فیلم اوج‌های درخشان فراوانی دارد اما بی‌شک صحنه‌ای که بیل به فرق سر صالح (فرامرز قریبیان) کوبیده می‌شود و نیز رفتار ناسپاسانه، وقیح و بی‌رحمانه غلام (جلال پیشوائیان) با مادرش (زنده‌یاد پروین سلیمانی که بی تردید ایفاگر یکی از ماندگارترین نقش هایش در طول بازیگری اش بوده است) و رها کردنش در دل شب در بیابانی که صدای زوزه گرگ‌ها، شب بیابان را آشفته و پرتشویش کرده، از خاطر سینمادوستان محو نخواهد داشت. به این صحنه‌ها، باید نمای درخشان چال شدن بهروز وثوقی را در خاک تا گردن، که بی‌اغراق یکی از ماندگارترین میزانسن‌های سینمایی را در طول تاریخ سینمای ایران رقم زده هم اضافه کرد. بدون تردید، خاک یکی از وفادارترین و موفق‌ترین اقتباس‌های سینمایی از ادبیات است.

سیما؛ پیشتاز حماسه مردمی غدیر
محسن برمهانی | معاون سیمای رسانه ملی
جشن باشکوه عید غدیر خم در سال ۱۴۰۲ نیز به عنوان یک نقطه‌عطف در برگزاری رویداد‌های ملی و مذهبی با رنگ و شور مردمی کشورمان در تاریخ ثبت شد. جشنی که هم میزبانان آن مردم و خیرین بودند و هم مهمانانش را اقشار و گروه‌های مختلف تشکیل دادند. تجمعی که تجلی مهر و همدلی مردم زیر پرچم عشق به امامت و ولایت است و تجربه‌ای موفق در شادی و نشاط معنوی محسوب می‌شود.
اما بدون تردید یک ضلع برگزاری دومین جشن ۱۰کیلومتری غدیر در تهران و مهمانى‌هاى کیلومترى در دیگر استان‌ها، رسانه بود. سیمای رسانه ملی همواره به معارف و مناسک اهتمام ویژه‌اى دارد. در خصوص این مناسبت بزرگ و فرخنده هم کمیته‌اى به مسئولیت على فروغى، مدیر شبکه سه تشکیل شده بود تا در تعامل نزدیک با همه اجزاى سیما از جمله مرکز تولید و فنى و شبکه‌ها ضمن هم‌افزایی همه دستگاه‌ها به برگزاری هر چه با شکوه‌تر این جشن بزرگ و حماسه حضور ارادتمندان مولا علی (ع) و عاشقان ولایت یاری رساند. تلویزیون هم قبل از برگزاری جشن با اطلاع‌رسانی و یادآوری مراسم، به آماده‌سازی و ترغیب مردم برای این حضور پرداخت و هم در حین این اتفاق تلاش کرد هم پیام والای غدیر و هم حق این جمعیت میلیونی را به شایستگی منعکس کند. در این هنگامه، شبکه‌های سیما در تعامل با مخاطبان تلاش کردند ظرفیت‌های مردمی را برای نقش‌آفرینی و مشارکت در برگزاری هر چه بهتر این جشن فعال کند. تجربه سال گذشته هم به کمک ما آمد تا به کاهش نقاط ضعف و ایرادات و تقویت و افزایش نقاط قوت این کار بپردازیم. البته سیما فقط به تهران محدود نماند و با برنامه‌ریزی مفصل خودش، حال و هوای جشن‌های غدیری را در جای‌جای میهن عزیزمان و در شهر‌ها و روستا‌های مختلف به منازل مردم منتقل کرد. این باعث شد تا حتی آن دسته از عزیزانی که در این مراسم حضور نیافتند به واسطه رسانه از آن بهره ببرند. ضمن این که کار سیما با این حماسه بزرگ ملی و مذهبی با پایان مهمانی تمام نشد، بلکه اتفاقات زیبا و به‌یادماندنی در متن و حواشی رویداد غدیر که با حضور عاشقانه مردم خلق شدند، توسط دوربین‌های سیما ثبت و ضبط شده است و به فراخور مناسبت و زمان‌های گوناگون و در شبکه‌های مختلف بازنمایی خواهند شد. تلاش ما این است که از این خوراک غنی معنوی و رسانه‌ای، در قالب‌های غیرکلیشه‌ای و مخاطب‌پسند استفاده کنیم.
زلزله در الیزه
حسین عبداللهی فر

این روز‌ها کاخ الیزه فرانسه دچار زلزله‌ای شده که بنیان‌های آن را به لرزه درآورده است. اگرچه دامنه اعتراضات در این کشور گوی سبقت را از دیگر کشور‌ها ربوده است، اما کمتر کسی می‌توانست پیش‌بینی کند قتل یک نوجوان ۱۷ ساله الجزایری‌تبار به دست پلیس، این حجم از اعتراض خشونت آمیز خیابانی را به دنبال داشته باشد. گستردگی اعتراضات و حجم خرابی‌ها نشان می‌دهد که در ریشه‌یابی آنچه امروز تابستان پاریس را داغ کرده باید به لایه‌های عمیق‌تری از علل و عوامل توجه کرد و آن را در پرده‌های مختلف مورد بررسی قرار داد:
پرده اول: اعتراض به خشونت پلیس
دور جدید اعتراضات مردمی که با شور و شدت بیشتری نسبت به گذشته شکل گرفته از پیامد‌های شلیک مستقیم پلیس فرانسه به یک نوجوان است. هرچند این اتفاق برای مردم فرانسه غیرقابل تحمل است و موجب بروز اعتراضات تحمل‌ناپذیر گردیده است، اما گستردگی و دامنه اعتراضات، استمرار و میزان خشونت مردم بیانگر وجود انگیزه‌ها و عوامل دیگری است که کشته شدن یک نوجوان الجزایری تبار تنها می‌تواند بهانه‌ای برای شروع آن باشد.
پرده دوم: ناکارآمدی دولت مکرون
اگر چه اعتراضات اخیر به گفته بسیاری از رسانه‌های داخلی و خارجی فرانسه بی سابقه بوده است، اما هنوز زمان زیادی از دور دوم اعتراضات مردم فرانسه که در اعتراض به کاهش سن بازنشستگی صورت گرفت نمی‌گذرد. البته ضعف عملکرد دولت مکرون در بحران کرونا و مشکلات اقتصادی این کشور از دیگر عواملی است که مردم این کشور به‌ویژه حاشیه‌نشینان را دچار خشم علیه دولت مکرون کرده است.
پرده سوم: جلیقه زرد‌ها
هرچند نقطه آغاز اعتراضات جلیقه زرد‌ها به بی توجهی سیاست‌های امانوئل مکرون به طبقات فرودست جامعه و حمایت از سرمایه‌داران صورت گرفت که به حذف مالیات سرمایه‌های کلان و بیکاری ۹ درصدی حاشیه نشینان منجر گردید، اما آنچه سبب فراخوان جمعی مردم با جلیقه‌های زرد به‌منظور دیده شدن و همدلی با طبقه کارگر در روزهای شنبه گردید افزایش قیمت سوخت، افزایش مالیات بر سوخت‌های فسیلی در قالب آرمان‌های محیط زیستی بود که فرانسه را با جنبش اجتماعی فراسیاسی و یکی از طولانی‌ترین و اثرگذار‌ترین جنبش‌های سده‌های اخیر روبه‌رو کرد.
پرده چهارم: خشونت پلیس
زلزله‌ای که امروز فرانسه را به لرزه درآورده در ظاهر نتیجه کشته شدن نوجوانی با نام «نائل» است که مادرش را در سوگ تنها فرزندش نشانده و احساسات عمومی جریحه‌دار شده است، اما امواج سه گانه اعتراضی فرانسه بیانگر حقیقت دیگری است که به عملکرد دولت فرانسه و دستگاه امنیتی این کشور برای مقابله با معترضان باز می‌گردد.
اظهارات کارشناسان و تحلیل‌گران از وقایعی که پاریس را دستخوش اعتراضات خیابانی کم سابقه کرده است نشان می‌دهد آنچه بیش از گشودن آتش روی یک نوجوان، کاهش سن بازنشستگی، افزایش قیمت سوخت یا کاهش مالیات سرمایه‌داران در شعله‌ور کردن اعتراضات مردم نقش دارد نحوه برخورد پلیس با معترضان است، به گونه‌ای که عنوان اعتراضات را شورش علیه خشونت پلیس نامیده‌اند.
پلیس فرانسه به عنوان یکی از مسلح‌ترین پلیس‌های اروپا، انواع وسایل همچون نارنجک‌ها، گاز اشک‌آور و سلاح‌های دستی غیرمرگبار از قبیل اسلحه «فلش بال» را در اختیار دارد؛ حتی گاه ابزاری که در زمره تجهیزات جنگی طبقه‌بندی می‌شوند نیز در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد. میزان کشته و زخمی‌ها، دستگیرشدگان و بازداشتی‌های روز‌های اخیر موید این ادعاست.
پرده پنجم: روحیه استعماری و استکباری فرانسه
در بررسی علل اتفاقات اخیر فرانسه به‌ویژه خشونتی که آن را عامل اصلی اعتراضات معرفی می‌کنند، عوامل دیگری نقش دارند که در روحیه استعماری قرن ۱۹و سیاست‌های نژادپرستانه این کشور ریشه دارد. چنانکه مدافعان حقوق بشری اعلام می‌کنند مردان جوان سیاه‎پوست یا آفریقایی تبار ۲۰ برابر بیشتر از دیگر افراد تحت بازرسی پلیس قرار می‌گیرند؛ بنابراین کانون زلزله فرانسه را باید در کاخ الیزه جایی که سیاست‌های استعماری این کشور را همچنان در تعامل با مردم و سایر ملت‌ها دنبال می‌کند، جست‌وجو کرد.

جنین، غزه دوم!
مصطفی منتظر
از روزهای قبل خبرها مبنی بر این بود که رژیم صهیونیستی با وخامت اوضاع در کرانه باختری، قصد انجام یک عملیات نظامی را در شمال کرانه و شهر جنین دارد. واقعیت این است که صهیونیست‌ها میان یک دوراهی گیر افتاده‌ بودند؛ یا باید کرانه را به حال خود رها می‌کردند تا روند تسلیح و عملیات تشدید شود و گاهی با برخی حملات ایذایی با هدف ترور یا ربایش، گرفتار کمین‌های مقاومت شوند و بدون دستاورد خاصی عقب نشینی کنند  یا این که باید یک عملیات نظامی را اجرا می‌کردند؛سرانجام ارتش صهیونیستی در عملیاتی که به عنوان بزرگ ترین عملیات از زمان انتفاضه دوم به شمار می رفت، از زمین و هوا به شهر جنین در شمال کرانه باختری و اردوگاه آن  یورش برد.تهاجمی دو روزه که با رگبار راکتی از غزه، شلیک خمپاره از جنوب لبنان و از همه مهم‌تر عملیات استشهادی در غرب نابلس فعلا متوقف شده است. امااین نقطه مهم از کرانه در چند ماه گذشته محلی برای فعالیت ضدصهیونیستی توسط نیروهای مقاومت بوده و رژیم برای کور کردن این تلاش‌ها انواع کارها را انجام داده است. حمله به غزه و کشتن فرماندهان جهاد اسلامی که به نوعی فرماندهان از راه دور مجاهدان جنین هستند یکی از این کارها بوده است. حملات متعدد به جنین آن هم با استفاده از خودروهای یخچال دار از ترس ضدحمله و... هم بخش دیگری از این اقدامات بوده اما هیچ کدام نتوانسته است از مسلح شدن کرانه باختری جلوگیری کند.اکنون این سوال مطرح است که آیا این تهاجم دو روزه پایان عملیات های نظامی در جنین بوده یا رژیم صهیونیستی به دنبال ارزیابی توانمندی و وضعیت جنین(تست) برای حمله‌ای سنگین‌تر در آینده است؟ نکته این جاست که سطح پدافند و آفند مقاومت نیز بستگی به پاسخ به این سوال دارد. بنابراین با فرض گرفتن بدترین وضعیت (ارزیابی برای اجرای مجدد حمله‌ای سنگین‌تر  یا تشدید عملیات فعلی)، باید از برگه‌ها و توانمندی‌های موجود در خودِ اردوگاه با صبر و به صورت پلکانی رونمایی می شد زیرا در صورتی که همه آنچه وجود دارد در آنی از واحد رونمایی شود، آن هم در شرایطی که دشمن با یک نیروی پُر، این زمان و مکان را انتخاب کرده بود، امکان شناسایی و لو رفتن این توانمندی‌ها و ضربه به آن ها بالا می‌رود بنابراین نباید به سرعت تمام برگه‌ها رونمایی شود، پس اولویت مقاومت در این مرحله 1. حفظ حداکثری جبهه‌ و مقرها و سلاح‌ها و 2. تغییر در محاسبات حریف است. حال بعد از عقب نشینی حریف، امکان رونمایی دیگر برگه‌ها و اجرای چندین عملیات بزرگ در قالب پیشبرد برنامه‌های پیشین با قوت بیشتر وجود دارد. اما چرا این نقطه یعنی اردوگاه جنین این قدر مهم است؟ خطر اصلی مسلح شدن جنین برای رژیم صهیونیستی، تبدیل شدن آن به یک غزه جدید در درون فلسطین است. در غزه هم همین فرایند رخ داد.
 گروه‌های مسلح تکثیر شدند و به مرور هزینه حضور نظامی صهیونیست‌ها را افزایش دادند تا به نقطه جنگ شهری رسید و ارتش اسرائیل ترک غزه را کم‌هزینه تر از باقی ماندن دید. خبطی که امروز برای رژیم مثل چاقوی در شکم فرورفته عمل می‌کند بنابراین اگر در کرانه باختری هم یک نقطه جدید مسلح تولید شود، عملا یک خنجر از پشت به پیکر نحیف اسرائیل وارد شده است. همین امر باعث شد که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر خود با اسماعیل هنیه فرمودند: «آن نقطه‌ای که دشمن را به زانو درخواهد آورد، منطقه ساحل غربی است که تاکنون پیشرفت‌های خوبی هم در این منطقه به‌دست آمده است.»از همین جهت است که جنگ جنین، آینده فلسطین و به تبع آن آینده منطقه را تعیین می‌کند. اگر صهیونیست‌ها بتوانند به نتیجه برسند و با قتل‌های هدفمند، جوانه‌ تسلیح جنین را از ریشه بکنند، وضعیت کشمکش کنونی ادامه خواهد یافت. اما اگر نتوانند و این جوانه رشد کند و خنجری شود از پشت، باید منتظر سقوط اسرائیل بوداز این رو این جنگ، جنگی برای همه مسلمانان و تمام منطقه است. متاسفانه شرایط به شدت نابرابر است اما ان شاءا... با نصرت الهی مجاهدان فلسطینی خواهند توانست واقعیت جدیدی را در فلسطین رقم بزنند.

به قرآن مفتخریم 

محمدهادی صحرایی

دیروز مردم با حضور گسترده و تماشایی خویش در مراسمی که با عنوان «میهمانی غدیر» در تهران و سراسر کشور برگزار شده بود، حماسه بی‌نظیر دیگری در حمایت از اسلام و ارادت خالصانه به حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام آفریدند. جوانان و نوجوانان بیشترین سهم را در این حضور حماسی و عاشقانه داشتند تا آنجا که انگار از زمین و زمان جوان و نوجوان جوشیده و به صحنه آمده است. اما، حضور پُرشور دیروز حاشیه‌ای داشت که نه فقط بیرون از متن نبود، بلکه برخاسته از ژرفای دل و جان ملت بود و آن، صدها جلد از کلام الله مجید بود که مردم در اعتراض به اقدام خباثت‌آمیز آتش زدن قرآن در سوئد روی دست بلند کرده بودند. یادداشت پیش‌روی نگاهی هرچند گذرا به جایگاه کلام‌الله مجید است.
قرآن، کلام خدا و آخرین و کامل‌ترین کتاب در بین کتب ادیان آسمانی و ابراهیمی است که از زمان نزولش تا انتهای تاریخ، برای هدایت بشر کافی است و با توجه به حقایق و وقایع علمی، عقل بشر به هر‌اندازه که رشد کند و شکوفا شود، باز هم به مفاهیمش نیاز مبرم دارد. ادیان آسمانی و ابراهیمی به این معنی نیست که خدا برای هدایت بشر، دین‌های مختلف فرستاده و یا ابراهیم خلیل که سلام خدا و خوبان نثارش، ادیان مختلف داشته است. خیر. دین خدا از حضرت آدم تا حضرت خاتم، یکی است و آن اسلامی است که در هر دوره تاریخ، به‌اندازه نیاز و ضرورت و فهم بشر به پیامبر همان عصر، از آن نازل و در اختیار مردم قرار داده شده و به همان ‌اندازه هم از آنها مطالبه خواهد شد. دین خدا مثل خدا یکی است ولی به خاطر تکامل تدریجی فهم انسان‌ها در گذر زمان، در هر دوره قسمتی از آن گفته شده و در نهایت با قرآن کامل شده، و نام‌گذاری ادیان به معنی تفاوت و تنوع آنها نیست. و همه ادیان الهی اسلام است. إن الدین عندالله الأسلام.
تحریف کتاب‌های آسمانی گذشته هرگز نمی‌تواند و نباید بدبینی به قرآن بیاورد. به ویژه انسان امروزی که پروتکل‌ها را وحی منزل می‌داند، چگونه می‌خواهد در این کتاب محکم و متقن شک کند؟ قرآنی که بارها تأکیدبر تعقل و تفکر و تدبر دارد کجا و تورات و انجیل تحریف شده توسط یهودیان افراطی کجا؟ مثلاً قرآنی که مراحل خلقت و تولد انسان را در 1457 سال پیش، به‌گونه‌ای می‌گوید که دانشمندان مدعی امروز، متحیر مانده‌اند کجا و کتابی که معتقد است خدا با پیامبرش کشتی گرفت کجا؟ کتابی که یک «واو»ش جابه‌جا نشده و کودک عقل آدمی را با هر کلمه‌اش به وجد و حیرت می‌آورد کجا و کتابی که به صلیب کشیده شدن عیسای مسیحی که درود خدا و خوبان نثارش را آورده کجا؟ از خود نمی‌پرسند چگونه می‌شود خدای خالق با مخلوق خود کشتی بگیرد یا چگونه خبر مرگ یک پیامبر در کتابی که قرار است خودش راوی و رسولش باشد آمده است؟ اگر کنیسه و کلیسا نتوانستند پاسخ عقلی و اقناعی به تناقضات و سؤالات مردم بدهند و سبب بدبینی شدند، هرگز در مورد قرآن و فقه پویای اسلام ناب، این‌گونه نیست.
اینکه ما مسلمانان معتقدیم تمام‌تر و خشک خلقت، و تمام آنچه که نیازهای حیاتی بشر را شامل می‌شود و به سعادتش مرتبط است در قرآن آمده، حاکی از حقایق واقع شده است نه تعصب کور. اگر بیهوده گفته بودیم، مستکبران و قلدران و حتی باهوش‌های تاریخ، هزاران بار با قرآن همان می‌کردند که با کتب «عهد قدیم و عهد جدید» کردند. بیراهه نیست اگر بگوییم دشمنی و کینه ستمگران و ظالمان هر دوره تاریخ با قرآن به این دلیل است که هرگز نتوانستند حتی شبیه یک آیه کوتاه آن را بیاورند و در برابر بزرگی و زیبایی و جذابیت و استواری قرآن عاجز و ناتوان بودند‌، ولی برخلاف فطرت، به جای سرسپردگی به قرآن، سرکشی کرده و گمان می‌کنند با پاره کردن و سوزاندنش می‌توانند آن را از بین ببرند و خود را مسلط نشان دهند و کودکانه، می‌خواهند با دستان کوچک خود جلو نور خورشید را بگیرند.
نمی‌دانند می‌خواهند چه چیز را انکار کنند وگرنه برای پیدا کردن راه برون‌رفت خود از مشکلات، با حق درنمی‌افتادند و به جای هتاکی، کمی فکر می‌کردند. هرچند این که می‌گوییم برای کسانی است که ریشه و ‌اندیشه‌ای دارند و هنوز، فطرت را لگدمال نکرده‌اند وگرنه برای آن صهیونیست بزدلی که از مبارزه با جوانان جهاد و حماس عاجز و‌ گریزان است، پاره کردن چند صفحه قرآن، نه نشانه شجاعت و حقانیت است و نه عمرش را اضافه می‌کند و از قدیم هم گفته‌اند « خر، چه داند قیمت نقل و نبات». در مورد سوئد و حامیان این حرکت سفیهانه هم همین‌گونه است و اینها که گفته شد برای اهل خرد است و باید در مواجهه با این‌گونه از هتاکان، شرایط روحی، روانی و استیصال آنها را هم دید و دانست در میان آنها کسانی هستند که با تأثیر گرفتن از تبلیغات رسانه‌ای دشمن چنین فریب خورده‌اند.
واقعیت این است که دوران فرامدرن به سر آمده و غرب در مهلکه افتاده است. مثلاً وقتی که جهان بی‌خبر از خدای غرب، سه قرن است که فرانسه را به ‌اشتباه، مهد قانون و دموکراسی و جمهوری می‌داند و وضعیت امروزش را می‌بیند که رئیس‌جمهورش را « غرق شده» می‌نامند، نمی‌تواند تحلیل درستی از حقایق و وقایع داشته باشد و نمی‌تواند کاخ آرزوهایش را در حال فروریختن ببیند؛ همان‌گونه که بسیاری وقتی خود را در محاصره امواج دریا یا شعله‌های آتش می‌بینند و راه فراری نمی‌یابند، از ترس مرگ، خودکشی می‌کنند. وقتی تمام عالم و تکنولوژی و تمدن و حتی انتهای تاریخ را در آمریکا خلاصه کردند و امروزه می‌بینند، شیشه عمر این بهشت شدّاد بین ترامپ بی‌شخصیت و بایدن بی‌هوش و حواس دست به دست می‌شود، حق دارند آتش بگیرند و شعله آن را به قرآنی برسانند که خط به خط زوال طاغوت‌ها را نوشته و حقایق را به صاحب این بدن سرطان گرفته، گفته است.
مردم باهوش باید نتیجه مبارزه با عقل و فطرت و بی‌هویتی و بی‌اندیشه‌ای مدعیان غربی را در جریانات امروز جهان و تمدن غرب ببینند و بدانند که اجداد همین اروپاییان هم پس از آنکه در دوران باستان، پادشاهان خود را غرق در خون و خشونت و کلیسا را غرق در تحریف و خرافات دیدند، به جای طرد تحریف‌گران و حقه‌بازان، دین را نفی کردند و از چاله قرون باستان به چاه قرون وسطی افتادند. پس از آن نیز وقتی که چند قرن از قرون وسطی گذشت و باز هم غرب سرگردان و گمشده‌تر شده بود و کلیسا، درمانده از پاسخ عقلانی برای سؤالات جدید مردمی که بدبختی خود و پیشرفت مسلمین را می‌دیدند و مقایسه می‌کردند مانده بود و پادشاهانی که مشغول دریدن یکدیگر بودند را می‌دید؛ فکری پلید و نامرئی، پادشاهان ستمگر و فئودال‌های زمین‌خوار و اربابان انحراف کلیسا را برای حمله به سرزمین‌های اسلامی ترغیب کرد.
آنها با حمله به بلاد مسلمین و راه‌اندازی جنگ‌های دویست ساله صلیبی و کشتار و سربریدن‌های داعش‌وار مسلمانان مظلوم، ‌اندوخته و انباشته آنها را غارت کردند تا شاید بتوانند اکسیر خوشبختی بیابند و همچون مسلمانان از مواهب خلقت و زندگی مثل آدم، لذت ببرند. همدستی کلیسا با فئودال‌ها در فریب مردم و راه‌اندازی جنگ و آشوب، گویای انحراف و همکاری ریشه‌ای این دو گروه در اعوجاج مردم و همراهی آنان در ستمگری پادشاهان بود و نتیجه آن، به دست آوردن شیوه بانکداری و داد و ستدهای نو، علوم جدید آن روز و کتب ارزشمند مرجع، شیوه‌های معماری و شهرنشینی و... و زمینه‌چینی برای عصر روشنفکری و رسیدن به رنسانس بود. و اگر نبود مواریث اسلامی که در جنگ‌های صلیبی از مسلمین به غارت بردند، مگر غرب می‌توانست با «حکمت مدرسه‌ای» که ایمان را بر عقل مقدم می‌دانست و در غرب رایج بود و منکرین را یا شکنجه می‌کردند و یا زنده در کوره می‌سوزاندند‌،وارد عصر روشنگری و انقلاب صنعتی و رنسانس شود؟
اینها که گفته شد و تنها بخشی از بسیار بود، اوضاع اروپا را جهنمی کرده بود و حتی تا رنسانس هم این فضای سیاه و خشن و عقل‌ستیز ادامه داشت و دادگاه گالیله و توجیه «خدای رخنه پوش» نیوتن و امثال اینها در دوران رنسانس، گویای اضطرابی است که به‌خاطر «خفقان بیان» و توحش پادشاهان و اربابان کلیسای آن روز که خود را «خازنان بهشت» می‌نامیدند بر جان این دانشمندان افتاده بود. ولی آن افراط در خشونت و ‌ستیز با عقل، به تفریطی رسید که تا می‌توانست در هرچیزی شک می‌کرد جز شیوه ‌اشتباه مواجهه با عقل و دین و خرافه‌پرستی و تحریفی که استادش یهود بود. شاید همین دست نامرئی بود که اروپای‌گریزان و منزجر از کتب تحریف شده و کلیسای تهی از منطق و... را از اسلام نیز ترساند و رماند. غافل از اینکه قرآن، کتابی است که بر تدبر و تعقل، تأکید بسیار کرده و سؤال کردن و ‌اشکال گرفتن، نه تنها جرم نیست که باعث معرفت و شناخت و در نهایت، ایمان بیشتر می‌شود.
آنکه فرمود «آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن آیینه شکستن خطاست» راست گفت و غرب باید به جای یقه عقل و دین، یقه پادشاهان و اربابان طماع کلیسا و ثروتمندان فاسد را در دست می‌پیچاند. این بداخلاقی نهادینه شده در غرب که وقتی از تفکر و گفت‌وگو عاجز می‌شوند، قرآن می‌سوزانند، در اصل فریاد ناتوانی آنها از مواجهه با حقیقتی است که هر روز آنها را بیشتر احاطه می‌کند. و ‌ای کاش بزرگانی داشتند که به آنها حالی می‌کرد، تا عبرت بگیرند که وقتی جنگ و تحریم تحمیلی چهل و چهار ساله انقلاب اسلامی ایران آن را ابرقدرت کرد و وقتی سناریوی حمله به برج‌های دوقلو، قرآن را پرفروش‌ترین کتاب آمریکا کرد و محاصره غزه، آن را قوی‌تر نمود و...‌، هتک احترام قرآن هم چهره وحشی و نافهم مدعیان دروغین آزادی بیان در اروپا و آمریکا را عیان می‌کند و حکومت‌های دروغگو را رسوای عالم و عبرت تاریخ می‌کند، روز ما نزدیک است. ان‌شاءالله

احیای مناسک غدیر

جواد شاملو

شیعه، مکتبی است سرشار از هویت. اینکه یک مکتب یا مذهب یا عقیده بتواند سرتاسر وجود انسان را پر کند و آرمان‌ها و احساسات و هنجارهای او را تعریف کند، یک نقطه قوت بزرگ برای آن مکتب به شمار می‌رود. چه عناصری باعث می‌شود شیعه تا این پایه هویت‌مند باشد؟ به‌طور خلاصه عنصر ولایت و امامت. به بیان دقیق‌تر، این عاشورا، غدیر و ظهور است که هویت شیعه را شاکله می‌بخشد. معروف است که یک اندیشمند غربی در معرفی شیعه، به گذشته سرخ و آینده سبز شیعه اشاره می‌کند؛ که یعنی عاشورا و ظهور. اما این تعریف از غدیر غافل است؛ از گذشته سبز شیعه. آنچه به شیعه نیرو می‌بخشد، تنها انتقام مظلومیت حضرت امام حسین علیه‌السلام نیست؛ بلکه خاطره غرورانگیز ولایت و حکومت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز شیعه را به برپایی دوباره جهانی مبتنی بر اسلام ناب محمدی برمی‌انگیزد.
یکی از دلایلی که باعث می‌شود این حوادث تاریخی با محوریت اوصیای پیامبر خدا، یعنی غدیر و عاشورا این اندازه هویت‌بخش شوند، ظرفیت عمیق احساسی آن‌هاست که خودبه‌خود، باعث خلق مناسک جمعی و اجتماعی می‌شود. بخش مهمی از هویت، در بر وزها اجتماعی شکل پیدا می‌کند. چه در مورد افراد و اشخاص، چه در مورد افکار و مکاتب. وقتی دیگران ما را با دست‌نشان بدهند و بگویند این آقا پزشک است، این خانم معلم است، این پسر دانشجو است، این هویت با شدت بیشتری در ما تثبیت می‌شود. مناسک جمعی شیعه هم باعث می‌شود شیعیان هویت فکری و اعتقادی و مذهبی خود را به منصه ظهور بگذارند و دیگران آن‌ها را به چشم شیعه ببینند. پس مناسک در شکل‌گیری هویت، بسیار تعیین‌کننده‌اند. مناسک همچنین نوعی اعلام موضع، اعلام حیات، تبلیغ و ترویج و نماد ادامه داشتن وقایعی هستند که درگذشته رخ‌داده اما کماکان جاری است. همان‌گونه که ما در محرم جاری بودن واقعه کربلا را به چشم می‌بینیم.      
از میان این سه عنصر دارای مناسک هویت‌بخش، یعنی غدیر و عاشورا و ظهور، در سال‌های پس از انقلاب عاشورا از همه پررنگ‌تر بود. شاید روحیه شهادت‌طلبی و مصائبی که ملت مظلوم ایران گرفتار آن‌ها بود، زمینه را بیشتر برای بروز و ظهور مناسک عاشورا و محرم اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام مهیا می‌کرد.
قله و اوج این توجه به مناسک عاشورا، حماسه پیاده‌روی اربعین است. در این سال‌ها مناسک غدیر و نیمه شعبان، قدری کمرنگ‌تر شد. درحالی‌که درگذشته هردوی این روزها مناسک بسیار مفصلی داشته‌اند و همچون محرم، کل فضای جامعه را تغییر می‌داده‌اند. به‌طوری‌که صغیر و کبیر بفهمند و لمس کنند امروز یک روز عادی نیست. اینکه چرا این مناسک کمرنگ شد، در جای دیگر قابل‌بحث است. می‌دانیم که مجالس و محافل اهل‌بیت بعد از انقلاب، صد برابر باشکوه‌تر از گذشته شد و اساسا حکومت طاغوت، نقش پررنگی در کمرنگ شدن این مناسک داشته است. اما به‌هرروی دریکی دو سال اخیر، توجه به غدیر و مهدویت رو به فزونی دارد. شاهد این ادعا، اجتماعات سلام فرمانده و «مهمونی ده کیلومتری غدیر» است.
زمانی که ملت تنها مظلوم بود، عمده توجهات به عاشورا بود. ایران، به نام امام حسین خورده است و در این شکی نیست. برپایی عزاداری سالار شهیدان، سال‌به‌سال باید شکوهمندتر شود و خواهد شد و نهایتا به نوای «إن جدی الحسین» خواهد رسید. اما حالا ملت ایران هم مظلوم است و هم مقتدر. آرمان ظهور را نزدیک‌تر می‌بیند و هویت شیعی خود را مقتدرتر. حالا زمان آن است که مناسک جمعی و اجتماعی غدیر و نیمه‌شعبان در راستای بهره‌گیری بیشتر از عناصر ولایت و مهدویت در کنار مظلومیت، پرشکوه‌تر از گذشته احیا شود. 
در این میان البته نباید از آسیب‌شناسی مناسک غافل شد. اینکه مردم از احیای مناسک غدیر و مهدویت استقبال می‌کنند، نباید باعث شود برخی دستگاه‌ها از استقبال، در جهت نشان دادن اقتدار هر چیزی و هر دستگاه و هر نهاد و هر حاکمیتی غیر از شیعه بهره ببرند. این مراسم‌ها، مانور قدرت‌نمایی برای هیچ جریانی نیست؛ همان‌گونه که آمار شرکت در زیارت اربعین یک برگ برنده برای برخی دستگاه‌ها نیست و نباید از آن استفاده سیاسی کرد. این رویدادهای باعظمت مردمی ازآن‌جهت سیاسی است که زنده‌بودن، آرمان‌مند بودن و حیات سیاسی شیعه را به رخ جهان می‌کشد و همه باید تنها خادم این جریان مبارک باشند. امروز بحمدالله این‌گونه است و باید تا آخر نیز این‌گونه بماند.
 
مقاومت جنین و بی‌عملی جهان اسلام
مهدی بختیاری
روزی که‌ آر‌یل شارون، نخست‌وزیر اسرائیل در سال 2004 تصمیم به ترور «شیخ‌احمد یاسین» رهبر حماس گرفت، در جواب مخالفت دولت آمریکا که نگران تبعات این ترور - به دلیل محبوبیت بالای شیخ در جهان اسلام - بود، به آنها اطمینان خاطر داد دنیای اسلام به صدور بیانیه و محکومیت این ماجرا بسنده خواهد کرد و از آن فراتر نمی‌رود.
همین هم شد و صهیونیست‌ها کمتر از ۲۰ روز بعد، جانشین شیخ در حماس یعنی دکتر «عبدالعزیز رنتیسی» را هم ترور کردند و آب از آب تکان نخورد.
۱- یورش 48 ساعته دوشنبه و سه‌شنبه ارتش رژیم اشغالگر به اردوگاه جنین، بامداد روز چهارشنبه 14 تیر به پایان رسید؛ حملاتی که شدت و گستردگی آن از سال 2002 که ارتش اسرائیل به این اردوگاه حمله کرد، تاکنون بی‌سابقه بود.
صدها خودروی زرهی، تعداد زیادی بالگرد و هواپیما و پهپاد با همراهی بیش از 1000 نفر نیروی پیاده، در حملات اخیر شرکت داشتند که در نتیجه آن، اردوگاه جنین بیش از پیش ویران شد و ده‌ها فلسطینی شهید و زخمی شدند.
به گفته یکی از مسؤولان شهر جنین، در این حملات ۸۰ درصد منازل خسارت دید، ده‌ها خودرو به طور کامل منهدم شد، به بیشتر خیابان‌های اردوگاه خسارت وارد شد و طبق اعلام سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی، بیش از ۳۰۰ نفر نیز بازداشت شدند.
۲- اردوگاه آوارگان جنین در شمال کرانه باختری را باید پایتخت مقاومت اسلامی فلسطین دانست. اردوگاهی که طیف وسیعی از گروه‌های مبارز را در خود جا داده و همین، اهمیت سرکوب آن را برای صهیونیست‌ها بالا برده و البته توان‌شان برای تحقق این هدف را هم کم می‌کند.
ارتش اسرائیل البته در ماه‌های گذشته با انجام عملیات‌های تروریستی هدفمند، اقدام به ترور تعدادی از فرماندهان گروه‌های مقاومت بویژه جنبش جهاد اسلامی کرد که البته پاسخ بخشی از جنایات خود را در کمین ۲ هفته قبل مبارزان فلسطینی بر سر مسیر حرکت خودروهای زرهی ارتش که قصد ورود به جنین را داشتند، دریافت کرد.
حمله اخیر هم اگر چه ضربات سخت و سنگین به زیرساخت‌های مدنی این اردوگاه وارد کرد و موجب آوارگی دوباره بخشی از مردم شد اما نشان داد ارتش اسرائیل توانایی حضور در جنین و از بین بردن کامل مقاومت در این اردوگاه کوچک را ندارد.
۳- گذشته از اینها، حمله به اردوگاه آوارگان فلسطینی در جنین بار دیگر یک حقیقت تلخ را روشن کرد؛ بی‌عملی جهان اسلام در حمایت از مردم فلسطین و مقابله با اشغالگری!
فلسطین از دیرباز یکی از اصول ظاهری همه دولت‌های عربی بوده اما در عمل، آنطور که باید و شاید این حمایت انجام نمی‌شود.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهم‌ترین حامی مقاومت فلسطینی، سیاست تسلیح کرانه باختری را به عنوان کلید به زانو درآوردن صهیونیست‌ها در سرزمین فلسطین به دقت و شدت دنبال می‌کند.
تسلیح کرانه باختری یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش روی رژیم اشغالگر قدس خواهد بود که عملی شدن آن، پاشنه‌ آشیل این رژیم یعنی امنیت آن را هدف قرار خواهد داد.
۴- امروز رژیم صهیونیستی علاوه بر چالش‌های سیاسی کم‌سابقه در درون، خود را در برابر یک جبهه چندوجهی بالقوه می‌بیند که می‌تواند همزمان از شرق و غرب و  شمال و جنوب، به آن حمله‌ور شود.
عملیات‌های چند ماه گذشته در شهرهای صهیونیستی، شلیک راکت از خارج از مرزهای فلسطین اشغالی به سمت شهرک‌های صهیونیست‌نشین، عملیات شهید محمد لاح [سرباز مصری] در صحرای سینا و تقویت همزمان مقاومت اسلامی در غزه و کرانه باختری کابوس‌هایی است که کابینه امنیتی اسرائیل شب‌ها با آن می‌خوابد.
در این میان، شکل‌گیری گروه‌های مقاومت مردمی در بین ساکنان فلسطینی کرانه باختری نظیر «عرین الاسود» و انجام عملیات‌های شهادت‌طلبانه متعدد که یکی از آنها همزمان با یورش صهیونیست‌ها به جنین بود، این واقعیت را پیش روی هر ناظری قرار می‌دهد که اگر چند دهه قبل، پیروزی صهیونیست‌ها نه به واسطه قدرت خودشان، بلکه به خاطر تعلل و بی‌عملی اعراب بود، حالا هم تاریخ در حال تکرار است.
باید بی‌عملی را کنار گذاشت، از صدور بیانیه‌های محکومیت فراتر رفت و کلید پیروزی را در قفل نابودی رژیم صهیونیستی چرخاند.
چاره کار، تسریع تسلیح کرانه باختری است.
نام:
ایمیل:
نظر: