صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۷:۱۰  ، 
شناسه خبر : ۳۵۰۴۲۳

ضرورت همسان سازی حقوق بازنشستگان با شاغلین

علیرضا پاک فطرت

در ابتدا هفته دولت و هفته تعاون را تبریک می‌گویم و به این بهانه به یکی از خلاء‌های موجود در کشور، نکاتی را روی کاغذ می‌آورم. قوانین کار در کشورمان نیازمند اصلاح و بازنگری است.شخصا بارها درباره فعالیت کانونها و نیازهای کارگران با رییس مجلس و وزیر مربوطه،روسای سازمانهای مرتبط با تشکیلات کارگری و معاونین رییس جمهوری صحبت کرده و پیگیر مسائلتان هستم.وی گفت:فرهنگ کار و تلاش در کشور ضعیف است و مقصر سیاست گذاریهای غلط دولت در حوزه کار و اشتغال کشور است.باید کشور را به درستی اداره کنیم.حقوق بازنشستگان باید متناسب با حقوق شاغلین باشد و مصوبه مجلس در ارتباط با همسان سازی حقوق بازنشسته ها با شاغلین توسط دولت باید اجرایی شود.

زندگی یک بازنشسته به تعداد افراد تحت تکفل او و هزینه های زندگیشان بستگی دارد نه میزان حقوق او. معتقدم خواسته ها و مطالبات به حق بازنشستگان باید براورده شود. مقام معظم رهبری فرموده اند: مهار تورم و رشد تولید و این دو مساله به هم مرتبط هستند. تولید توسط همین کارگران کارخانه ها و کشاورزها  انجام میشود و دولت باید به مهار تورم بپردازد تا شعار سال محقق شود. دولت و مدیران اتحادیه ها و کانونهای کارگری طرح و لایحه های خود در مورد مشکلاتشان را به مجلس آورند و مجلس هم در جهت تسهیل قوانین کار و کارگری حمایت میکند. حداقل حقوق هر کسی باید با تورم موجود هماهنگ باشد. در بین کارگران و اعضای هیات مدیره تشکیلات کارگری و کانونهای بازنشستگی ادمهای توانمند فراوانی هستند که در اداره مجموعه های بزرگ اداری و کارگری موفقند.خود را دست کم نگیرید و در تمام مراحل کشور و نظام فعالانه حضور داشته باشید.

ای کاش در مجلس شاهد حضور نمایندگانی از تشکلهای کارگری چه در کمیسیونها و چه در کمیته های مختلف مجلس بودیم که درد کارگر و بازنشسته ها را بهتر میفهمیدند و پیگیر امورشان بودند.شخصا تلاشم در جهت حل و فصل امور شما و پیگیری مکاتبات و اصلاح قوانین و تامین اعتبارات حوزه کار و کارگر در سند توسعه هفتم هستم و امیدوارم که به نتیجه برسد. تا زمانی‌که ایین نامه جامع و کاملی بین کارگر و کارفرما و انتخاب مدیران حوزه کار و کارگر نباشد امور کشور هم به درستی پیش نمیرود.ایین نامه ها باید در مورد تایید صلاحیتهای کاری و نه تایید صلاحیتهای سیاسی باشد تا نماینده ها هم بدانند با کدام مدیر و با چه نوع مسئول،با چه سوابق کاری مرتبط با کار و مدیریت پیشنهاد شده به او روبرو بوده و یا طرف هستیم.امیدوارم با پیگیری های خوب مجلس بتوان شاهد اقدامات مناسبی در حوزه کار و کارگران کشور و استان باشیم.

اربعین، خار چشم مستکبران!
حمیدرضا شاه‌نظری

هر سال در روز‌های منتهی به راهپیمایی عظیم و بین‌المللی اربعین حسینی، دشمنان ایران و اسلام با شیوه‌های مختلف جنگ شناختی و با استفاده از ظرفیت‌های متکثر داخلی و خارجی به دنبال ضربه زدن به این حماسه عظیم به عنوان بزرگ‌ترین اجتماع بشری به مناسبت تکریم متعالی‌ترین رویداد تاریخ بشری و کاستن از اثرگذاری شگفت آن هستند و برای این منظور از ابزار‌ها و شیوه‌های متنوعی بهره می‌برند؛ از سکوت معنادار و نادیده گرفتن این رویداد عظیم و سیاه‌نمایی و پوشش برخی ضعف‌ها و مشکلات آن تا مستمسک قرار دادن آن برای ایجاد دوقطبی‌های کاذب و ارائه روایت‌های مغرضانه برای حمله به معتقدان به این حماسه عظیم و ضربه به انقلاب اسلامی.
حماسه راهپیمایی اربعین که ریشه در تاریخ اسلام دارد و یک سنت قدیمی است در سال‌های اخیر و به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و توسعه جریان مقاومت در منطقه، رشد چشمگیری داشته و امروز به یک رویداد بین‌المللی تبدیل شده است. این حادثه در بطن خود دلالت‌های معنوی و جامعه‌شناختی عظیمی دارد و تحلیل آن در چارچوب نگاه‌ها و نظریات رایج علوم انسانی و علوم اجتماعی نمی‌گنجد. حضور میلیون‌ها نفر پیر و جوان از ملیت‌ها، نژاد‌ها و حتی ادیان و مذاهب مختلف در این راهپیمایی و شور و شوق وصف‌ناپذیر و خلق صحنه‌های بدیع از روابط و بذل عواطف انسانی در منظری رؤیایی و اتوپیایی به روشنی نشان دهنده خلق و بازتولید یک رویداد غیرعادی و خارج از چارچوب‌های تحلیلی رایج است. تکرار سالانه این رویداد و گسترش و رشد کمی آن که خود به یک معجزه می‌ماند و نشان‌دهنده حقانیت راه امام حسین علیه‌السلام و یارانش است، نویدبخش خیزش جهانی مستضعفین و بلوغ معنوی و فکری بشریت بوده و از آغاز روندی خبر می‌دهد که در نهایت به استقرار آزادی و عدالت توحیدی و حاکمیت صالحان و به زیرکشیده شدن مستکبران خواهد انجامید و همین روند امیدبخش و چشم‌انداز بزرگ است که سبب دشمنی‌ها با این رویداد عظیم شده و سربازان و مزدوران نظام سلطه را برای خدشه به این رویداد مقدس اجیر کرده است.
یکی از مهم‌ترین محور‌های هر ساله عملیات روانی دشمن علیه راهپیمایی اربعین که امسال با نقش‌آفرینی عنصری فتنه‌گر نزدیک به جریان وهابی و نیز رسانه‌های نزدیک به جریان بهایی مانند شبکه منوتو و پیاده‌نظام دشمنان در شبکه‌های اجتماعی به صورت برجسته‌تر مورد توجه بوده، زیرسؤال بردن راهپیمایی اربعین به بهانه و اتهام هزینه‌کرد‌های کلان جمهوری اسلامی برای آن است. این در حالی است که اولاً راهپیمایی اربعین یک حرکت مردمی است و بخش عمده هزینه‌های انجام شده در آن را مردم و گروه‌های مردمی در ایران و عراق انجام می‌پردازند. حتی بسیاری از مردم به خصوص عراقی‌ها که از اقشار مستضعف جامعه هستند در طول یک سال کار و پس‌انداز می‌کنند تا بتوانند در راهپیمایی اربعین به زائران امام حسین علیه‌السلام خدمت کنند. ثانیاً این راهپیمایی یک حرکت جمعی مردمی مشروع و متعالی است و میلیون‌ها ایرانی در آن شرکت می‌کنند و راه برای شرکت همه مردم در آن باز است، از این رو، فراهم کردن حداقل تسهیلات برای مردم در این موضوع امری طبیعی و از وظایف یک حکومت است. ثالثاً چرا زمانی که جمهوری اسلامی در سایر عرصه‌های عمومی ولی مختص قشر خاص مانند تسهیلاتی که برای سفر بخشی از مردم به خارج از کشور ارائه می‌دهد هیچ اعتراضی نمی‌شود، بلکه مدعیان در مواردی همچون انتقاداتی که اخیراً در خصوص استفاده از امکانات و تسهیلات ملت ایران به دست عده‌ای به عنوان دانشجو شد که هدفشان از همان ابتدای آغاز تحصیل در دانشگاه‌های دولتی، مهاجرت به خارج از ایران و ارائه خدمات به بیگانه‌ها، به خصوص کشور‌های غربی که دشمنان تمدنی ایران هستند، یا سکوت کردند یا برآشفته شده و از این هزینه‌های کلانی که از جیب ملت ایران در راستای منافع دیگران می‌شود دفاع کردند؟!
راهپیمایی اربعین به مثابه یک سبک زندگی الهی و تمرین زندگی توحیدی و زمینه‌سازی تشکیل جامعه مهدوی است، از این رو همچون خاری در چشم مستکبران و دشمنان بشریت است و دغدغه دشمنان ایران و اسلام از طرح این مسائل و تلاش برای عملیات روانی و ادراکی حول آن، نه نگرانی از هزینه‌های انجام شده برای پیاده‌روی اربعین و نه دلسوزی برای مردم، بلکه با هدف ضربه زدن به این حرکت عظیم و تلاش مذبوحانه برای خاموش کردن چراغی است که ۱۴۰۰ سال است هر روز فروزان‌تر از دیروز شده و نویدبخش همگرایی جهانی مستضعفان برای خیزش علیه مستکبران است. این عملیات روانی و تلاش رسانه‌ای برای ضربه زدن به حقیقت اربعین، در راستای همان تلاشی است که قبل‌تر در ایام عزاداری محرم صورت گرفت و به بهانه‌های گوناگون تلاش شد از عمق اثرگذاری عزاداری‌ها و توجه مردم آن کاسته شود، غافل از اینکه عشق به امام حسین علیه‌السلام و راه پرفروغش، از عمق جان‌ها برافروخته شده و حرارتی است در قلب‌ها که هر روز داغ‌تر شده و آینده بشریت را رقم خواهد زد.

شمشیر سزار بر سر شام
دکترحامدرحیم پور

سوریه هم اکنون در یک جنگ ترکیبی تمام عیار قرار دارد؛ به طوری که شاهد افزایش سطح درگیری ها در گوشه گوشه خاک سوریه هستیم. پیش از آغاز جنگ داخلی، سوریه اقتصادی متوسط اما رو به رشد داشت و اگرچه مانند دیگر کشورهای عربی درآمدهای هنگفت حاصل از فروش نفت و گاز در اختیار نداشت، اما تولید روزانه حدود ۴۰۰ هزار بشکه نفت و فروش بخشی از ذخایر گازی از میادین شرقی و مرکزی این کشور بخشی از بودجه عمومی را تامین می کرد و نیاز این کشور به واردات سوخت را نیز کاهش می داد؛ با آغاز جنگ، بخش بزرگی از تاسیسات استخراج نفت و گاز و خطوط لوله این کشور نابود شدند یا آسیب جدی دیدند؛ آمریکایی ها با اقدام به اشغال مناطق نفت خیز، استان های حسکه و دیرالزور و دولت دمشق را از منابع با ارزش خود محروم کردند.به ناچار دولت سوریه از کشورهای حامی خود نظیر روسیه و ایران درخواست ارسال فراورده های نفتی نظیر بنزین و مازوت کرد، اما این مسئله نیز با محدودیت های ایجاد شده توسط آمریکا با مشکلاتی همراه شده است.مجموعه این مشکلات موجب شده است تا وضعیت اقتصادی در سوریه بحرانی شود تا از طرفی این روزها شاهد تشدید مشکلات معیشتی و اقتصادی در سوریه ناشی از تحریم‌های سزار (یا قیصر) آمریکا و خسارت های سال‌های جنگ باشیم  و از طرف دیگر اعتراضات معیشتی در سوریه جان تازه ای بگیرد.در جنوب این کشور صدها شهروند سوری از هفته گذشته در استان السویداء علیه هزینه های بالای زندگی و وخامت اوضاع اقتصادی تظاهرات کردند. تعدادی از بازرگانان و کسبه نیز در همسویی با این اعتراضات دست به تحصن و اعتصاب زدند و ادارات دولتی شهر نیز به تعطیلی کشیده شدند. السویداء که تحت کنترل دولت مرکزی است و پایگاه اقلیت دروزی در سوریه به شمار می‌رود از وضعیت وخیم اقتصادی رنج می‌برد و همین فرصت خوبی برای رسانه‌های ضدسوری فراهم کرده است تا این اعتراضات را نشانه پایان نیافتن بحران در این کشور اعلام کنند. برخی از این رسانه‌ها با این ادعا که جرقه بحران داخلی سوریه در سال 2011 نیز اتفاقاً ابتدا با اعتراضات علیه وضعیت معیشتی و گرانی از السویداء و درعا شروع شد از امکان شکل گیری دور جدیدی از تنش و بحران داخلی در سوریه خبر می‌دهند. بلافاصله با موج سازی رسانه های غربی و عربی، در مناطق دیگری نظیر درعا و شرق حلب نیز تظاهرات ضد دولتی البته با تعداد محدود شرکت کننده برگزار شد؛ جالب این جاست که همزمان، تروریست‌های تکفیری در ادلب مجدد فعال شدند و حملاتی تروریستی را به مناطق تحت کنترل دولت انجام دادند که البته جنگنده‌ها و توپخانه سوریه و روسیه نیز در هفته‌های گذشته حملات بسیار سنگینی علیه زیرساخت‌های تروریست‌ها انجام دادند تا مانع از این حملات شوند.دیروز نیز خبر رسید تعدادی تروریست داعشی از زندان «الصناعه» در شهر الحسکه فرار کرده‌ اند.زندانیانی که بیشتر از فرماندهان بلندپایه داعش بودند.تمام این ها در حالی است که شاهد افزایش حضور آمریکا در دیر الزور برای قطع کردن ارتباط نیروهای نزدیک به ایران در مرز عراق و سوریه هستیم.در جبهه جنوب سوریه نیز شاهد افزایش نقش نیروهای ائتلاف آمریکایی در پایگاه التنف برای ناامن سازی درعا و السویداء هستیم که  البته ناامن سازی جنوب بیش از هر چیز حاصل همکاری اردن و نیروهای آمریکایی است و هدف این همکاری  مقابله با نیروهای جبهه مقاومت  است که قصد مسلح سازی کرانه باختری را از طریق جنوب سوریه دارند.دو شب پیش هم رژیم صهیونیستی به فرودگاه حلب حمله کرد که در نتیجه، این فرودگاه از خدمت خارج شد.همزمانی هدف قرار دادن این فرودگاه که از ارکان پشتیبانی لجستیک جبهه شمالی سوریه به شمار می‌رود، با حملات پراکنده اخیر تروریست‌ها به مواضع ارتش سوریه در شمال این کشور، نشانه‌ای آشکار از هماهنگی و تقسیم کار میان تروریست‌های صهیونیست و تروریست‌های تکفیری برای بحران‌آفرینی مجدد در سوریه است که  هدف آن بازتولید اعتراضات یک دهه پیش در خاک سوریه است.به هر روی،در وضعیت تداوم تحریم‌ها که اعمال قانون سزار در این راستاست، دولت سوریه احتمالاً بیشترین آسیب را خواهد دید. چه ‌این که به نظر می‌رسد با توجه به سقوط ارزش پول ملی سوریه و ناتوانی دولت از ارائه خدمات عمومی ، ایالات متحده زمان مناسبی را برای تشدید قانون تحریمی سزار انتخاب کرده است. بالطبع تداوم تحریم‌های سوریه، اقتصاد لبنان را نیز بیش از گذشته در معرض فشار قرار می‌دهد.ازاین رو شاید بتوان از امتناع عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای عربی از باز کردن سفارتخانه خود در دمشق آن هم پس از گذشت سه ماه از حضور بشار اسد در نشست اتحادیه عرب در جده و به عبارتی پایان رسمی ماراتن 12 ساله تخاصم اتحادیه عرب با دولت سوریه،رمزگشایی کرد

دانشگاه به‌مثابه نهاد مولد فکر، آرمان و رؤیا

منصور ساعی
این روزها خبر تعلیق، اخراج یا تمدید‌نکردن قرارداد جمعی از استادان دانشگاه‌های کشور در حال تبدیل‌شدن به یک مسئله اجتماعی است. سؤال این است که چرا دولت و قدرت سیاسی در ایران تصمیم گرفته است چنین رویه‌ای را در پیش بگیرد؟ می‌دانیم بر‌عکس دوران سنت که قدرت سیاسی و دولت سرنوشت همه عرصه‌ها به‌ویژه حوزه فکر و اندیشه را برعهده داشت، در دوران مدرن امروزی، این نهادهای علمی، دانشگاهی و فرهنگی هستند که مسئولیت تولید و پردازش آرمان و ایده و آرزو و رؤیا را برای یک جامعه و مردمانش بر‌عهده گرفته‌اند و مکانیسم پذیرش یا رد یک آرمان و ایده هم گفت‌وگو و دیالوگ است. در واقع در جوامع موفق و دموکراتیک مسئول تولید آرمان‌ها به شکل طبیعی روشنفکران، فیلسوفان، پژوهشگران، دانشگاهیان، نویسندگان، ادیبان و شاعران هستند؛ اما در ساختارهای سیاسی سنت راهبر، این مولدان فرهنگ و آرمان، حذف و به حاشیه رانده می‌شوند و دولت و سیاست به منبع اصلی تولید و کنترل و پایش آرمان‌ها تبدیل می‌شود. دولت سنت راهبر از عرصه تولید فرهنگ و آرمان (دانشگاه و انجمن و حزب و...) و ابزارهای فرهنگی (تریبون‌ها و رسانه‌ها) نه برای تولید و ترویج آرمان‌های دانشگاه پایه؛ بلکه برای تولید و بازتولید آرمان‌های سیاسی و ایدئولوژیک خود استفاده می‌کند. در چنین شرایط یک‌سویه‌ای زمینه‌ای برای تولید رؤیا و آرمان در نهادهای تخصصی نظیر دانشگاه‌ها باقی نمی‌ماند؛ چون ایده‌های جدیدی تولید نمی‌شود؛ بلکه تنها یک ایده و نگاه و آرمان به روش‌های مختلف ترویج می‌شود. در حوزه تولید و ترویج و پشتیبانی از آرمان‌ها و رؤیاها در جامعه چند نهاد متفاوت داریم که هرکدام کارکردها و نقش‌های خاص اما مکمل و همگرا دارند؛ نهاد علم و فرهنگ که کارش تعریف و خلق آرمان و آرزوها و رؤیاها است. نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، شهر و مدرسه و کافه و انجمن‌ها و رسانه‌ها، میدان‌های مصرف و مبادله و گفت‌وگو و درونی‌کردن این آرمان‌ها و ایده‌ها و آرزوها هستند.         

 نهاد بعدی نهاد اقتصاد است که کارش استخراج منابع اقتصادی برای رسیدن به این آرمان‌هاست و مکانیسم آن هم پول است. نهاد بعدی سیاست است که کارش تدوین قوانین، برنامه‌ها و مدیریت و هماهنگ‌کردن منابع و نهادها برای تحقق آرمان‌هاست. حال چه اتفاقی در جامعه ایران افتاده است؟ نهاد سیاست، نقش و کارکرد تمام این نهادها را تصاحب کرده است. سیاست می‌خواهد هم آرمان تعریف کند و هم آن را درونی کند. هم پول تحقق آن آرمان‌ها را تأمین کند و هم به دنبال تحقق آن است. این است که اکنون آرمان و رؤیاهای موجود در کتاب‌ها، داستان‌ها، فیلم‌ها، محتوای برنامه‌های رسانه‌ای، بیلبوردها و جشنواره‌ها را اهل دانشگاه و فرهنگ تعریف نکرده‌اند؛ بلکه سیاسیون تعریف کرده‌اند.

اخراج و تعلیق استادان دانشگاه و پژوهشگران و نویسندگان ضربه جبران‌ناپذیری به نهاد تخصصی تولید آرمان و رؤیا در جامعه ایرانی می‌زند. یادمان باشد که کار قدرت سیاسی، زمینه‌سازی و ایجاد فضا و فرصت و پشتیبانی مطلوب برای تولید و ترویج فکر، آرمان و رؤیا و سپردن آن به نهادهای تخصصی علمی، دانشگاهی و فرهنگی است. هر نوع محدودیت برای این نهاد تخصصی، به‌مثابه محروم‌سازی نسل‌های امروز و آینده ایران‌زمین از افکار و رؤیاهای درون‌زاست که پیامد آن مرگ رؤیا، ناامیدی اجتماعی، اعتبارزدایی از دانشگاه و مهاجرت نسل‌هایی است که باید در این کشور بمانند و رؤیای ایرانیان را بسازند. جامعه امروزین ما به امید، خلق رؤیا و تحقق رؤیا نیاز دارد.

قله‌ها در نزدیکی ماست

سعدالله زارعی
«به قله‌ها نزدیک شده‌ایم» این فرازی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی ـ دامت برکاته ـ در دیدار اخیر با فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. عبارت روشن است، ابهامی در آن نیست و از زبان شخصیتی بیان شده است که مردم او را در طول 44 سال گذشته در موقعیت «دیده‌بان» دیده‌اند. شخصیتی که هیچ چیز برای «خود» نخواسته است اما برای آنچه درباره ایران و ایرانی و برای اسلام و مسلمین و برای محرومان تدبیر نموده از همه وجود خود مایه گذاشته و لحظه‌ای در تحقق آن درنگ نکرده است. او «خبردهنده و اقدام‌کننده صادق»ی است که از یک‌سو ایران و ایرانی را از انواعی از موقعیت‌های بسیار خطرناکی که دولت‌ها و ملت‌هایی را نابود یا تسلیم کرده، به «سلامت» عبور داده و از سوی دیگر در موضوعات مختلف، ایران و ایرانی را به جایگاه بلندی که قابل انکار نیست، رسانده است. حالا چنین شخصیت صادق و در صحنه‌ای می‌گوید از شیب تند عبور کرده‌ و به قله‌ها نزدیک شده‌ایم. 
درخصوص این موضوع نکته‌هایی وجود دارد: 
1ـ ما در حیات سیاسی خود در همین 60 و 80 سال اخیر، دو دوره را تجربه کرده‌ایم دوره‌ای در حاکمیت دولتی با مشخصات پیش از انقلاب اسلامی که ایرانیانی در سنین یادشده آن را به چشم خود دیده‌اند و نیازی به روایت این و آن ندارند و دوره‌ای در حاکمیت جمهوری اسلامی که باز این نسل و نسل‌های پس از آن به چشم خود دیده‌اند و برای درک آن به روایت غیرمستقیم نیاز ندارند. حالا بگذریم از اینکه دشمنان در وارونه‌نمایی این دو دوره هر کاری کرده و می‌کنند. اما برای فهم آنچه در این دو دوره بر ایران گذشته، «متن مردم» حضور داشته‌اند. 
در دوره پیش از انقلاب اسلامی، کشور به دست گروهی اداره می‌شد که اساساً اعتقادی به ایران و ایرانی معاصر نداشتند. آنان حتی وقتی می‌خواستند تفریح کنند، تفریح‌شان را در کاخ‌های خارج از کشور می‌کردند. روزی که محمدرضا خاک ایران را برای بار آخر ترک می‌کرد، به صراحت گفت به استراحت نیاز دارم و لذا به خارج از کشور می‌روم. اینها پشت تریبون می‌گفتند ایران چیزی ندارد. بنابراین واضح بود که اساساً به قله‌ای برای ایران فکر نمی‌کردند تا برای آن حرکتی انجام دهند. اگر از «به‌سوی تمدن بزرگ» یا «مأموریت برای وطنم» هم حرف می‌زدند، در واقع ادا درمی‌آوردند که اگر غیر از این بود، در طول 53 سال برای ایران و ایرانی قدمی برمی‌داشتند. بزرگ‌ترین تجسم رژیم پهلوی «جنبه نظامی» آن بود که در خرید تسلیحات و رژه‌های باشکوه خلاصه می‌شد اما کمی بعد که ایران و ایرانی با جنگی مواجه گردید، از حداکثر دو ماه توان جنگ سخن به میان آمد! و البته ارتش که با انقلاب اسلامی، «مردمی» شد، خلأهای زیاد آن دوران را جبران کرد. برای تصویر حقارت آن دوران نیاز نیست راه دوری برویم؛ خاطرات «حسین فردوست» و خاطرات
«اسدالله علم» که از نزدیک‌ترین‌ها به شاه طی 37 سال بودند کفایت می‌کند. پس اصلاً قله‌ای وجود نداشت و اعتقادی به آن هم در میان نبود. 
انقلاب اسلامی یک تحول اساسی پدید آورد و ایران و ایرانی را وارد چرخه تولید قدرت کرد این تولید قدرت طی چهل سال، ایران را به نقطه‌ای رساند که در طول دهه اخیر بین هجدهمین تا بیست و چهارمین
ـ و هم اینک بیست و دومین ـ قدرت دنیا خوانده می‌شود خود این خوانش یعنی حرکت کشور از هشتاد و چهارمین در رژیم گذشته به بیست و دومین در جمهوری اسلامی، وجود قله و حرکت مستمر به سمت آن و نزدیک شدن به بالاترین نقطه قله را گواهی می‌کند و این یک گواهی خودپردازانه نیست، اسناد و اظهارات معتبر بین‌المللی هم وجود دارد و کیست که نداند، اعتراف به قدرت ایران، هوادارانه صورت نمی‌گیرد. 
2ـ بعضی با‌اشاره به مشکلات و موانع، درباره قرار داشتن ایران در قله ابراز تردید کرده‌اند. اگر وجود مشکلات از عدم موفقیت حکایت می‌کند، لاجرم باید قبول کنیم کشورها برای رسیدن به موفقیت به مجاهدت نیاز ندارند و نتیجه در تن‌آسایی است در حالی که می‌دانیم آن‌ که از دامنه به قله نزدیک شده از دل تحمل سختی‌ها و استقامت‌ها عبور کرده و برای تتمه هم باید از دل سختی‌ها عبور کند. آن‌ که در نزدیکی قله به خواب می‌رود، البته استراحت می‌کند اما درجا می‌زند و حتی عقب می‌ماند. حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه‌السلام در حکمت 351 نهج‌البلاغه فرموده‌اند «عِنْدَ تَنَاهِي الشِّدَّةِ تَكُونُ الْفَرْجَةُ وَ عِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ يَكُونُ الرَّخَاءُ» چون سختی‌ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید و آن هنگام که حلقه‌های بلا تنگ گردد، آسایش فرا رسد. 
ارزش و اعتبار و عزت به قله رسیدن در عبور از میان سنگ‌های تیز و خارهای برنده و نیش جانوران موذی و حرکت در بلندی‌های نفس‌گیر و شیب‌های آسیب‌رسان است و گر نه اگر کسی با بالگرد مسیری را طی کند و در قله‌ای فرود آید، افتخاری ندارد و هیچ ملتی هم با چنین روش متقلبانه‌ای تحسین نشده است. در این‌جا علامت استقامت و حرکت به سمت قله، پاهای زخمی و تن خسته است بله اگر صرفاً به جسم زخمی چنین فردی نگاه کنیم، دچار رقت می‌شویم اما اگر در آن حال نگاهی به راه طی شده و نگاهی به قله بیندازیم، تن زخمی صعود‌کننده را پرچم پیروزی او می‌دانیم. 
وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، دشمنان بلافاصله وارد عمل شدند تا مردم را از ورود به راهی که به قله ختم می‌شود بازدارند. خود این تلاش پیگیرانه دشمن نشان می‌دهد قله‌ای وجود دارد و ارزش و قیمت آن هم بسیار بالاست. رهبر کبیر انقلاب اسلامی و خلف صالح او
امام خامنه‌ای به موازات تلاش دشمنان برای بازداشتن و بازگرداندن ملت ایران، بر حرکت تندتر به سمت جلو رهنمون شده‌اند و نگذاشته‌اند دام‌ها و آتش‌های فتنه‌جویان مانع عبورملت ایران شوند. در این میان یک سؤال اساسی وجود دارد آیا دستاورد قابل قبولی داشته‌ایم یا فقط با مشکلات درگیر بوده‌ایم؟ یکی از دستاوردهای مهم این است که همان دشمن با همان شدت قبل به دشمنی ادامه می‌دهد ولی دیگر به همان میزان قادر به آسیب زدن نیست. به این مثال توجه کنید «جک استراو» وزیر خارجه سال‌های 2001 تا 2006 انگلیس که در همان سال‌ها به طور تناوبی رئیس‌هیئت اروپایی و در مذاکرات هسته‌ای با ایران سخنگوی تروئیکای اروپایی هم بود، در کتاب خاطرات خود نوشته است «من در توالت هواپیما به تلفن وزیر خارجه ایران پاسخ دادم و در حالی که با اصرار او برای حفظ 12 سانتریفیوژ مواجه بودم، به او گفتم اجازه یک مورد هم ندارید». امروز نه یک وزیر خارجه، بلکه رؤسای دولت‌های غربی از ایران می‌خواهند به غنی‌‌سازی 60 درصد بسنده کند و ضمناً اجازه دهد دوربین‌های آژانس کار خود را انجام دهند در عین حال با پاسخ منفی و شروط ایران مواجه هستند. خب ایران مسیر یک سانتریفیوژ تا آبشاری از سانتریفیوژهای نسل 6 و 8 را عبور کرده‌ و برای هر واحد آن سختی هم کشیده و به دلیل مهم بودن این دستاورد هنوز هم تحت فشارهای دوران «جک‌ استراو» قرار دارد اما بالاخره امروز قادر است همه نیازهای انرژی، پزشکی، کشاورزی، صنعتی و... هسته‌ای خود را تأمین نماید و حتی آن را تجاری‌‌سازی کند و البته با هزینه‌هایی هم توأم باشد. 
3ـ یک نکته مهم و محوری این است که سختی‌هایی که ایران در حوزه اقتصادی با آن مواجه می‌باشد، عمدتاً ماهیت ساختاری و عملکردی دارد. نشانه آن هم این است که ایران قبل از وارد شدن در مسیر کنونی، با مشکلاتی از همین جنس درگیر بوده است. کافی است به آمارهای تغذیه، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، آموزش عالی،‌اشتغال و بیکاری هزینه‌های ارتباطات و حمل‌ونقل و در یک کلمه
«قدرت خرید مردم» و «امید به زندگی» در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نظر بیندازیم تا ببینیم یک جمعیت حداکثر 35 میلیونی با حدود
5/5 میلیون بشکه صادرات نفت با چه وضعی مواجه بوده است. 
حرکت ایران به سمت قله ـ با وجود کاهش صادرات و بروز دشمنی‌های متراکم علیه آن ـ بسیاری از مشکلات زمان قبل از انقلاب را برطرف کرده است. در اکثر زمینه‌هایی که برشمرده شد، انقلاب یک تحول اساسی در ایران به وجود آورده است. شاخص‌های کنونی که سبب اذعان بین‌المللی به برتری ایران در منطقه غرب آسیا شده، از این مسیر مثبت گردیده است. این شاخص‌ها چگونه از حضیض به اوج آمدند؟ اگر قله و حرکت به سمت آن نبود، ایران در همان حضیض باقی می‌ماند و دشمنی‌ها وضع آن را بدتر هم می‌کرد. بله بسیاری از ضعف‌ها هم هنوز وجود دارند و دشمنی‌ها هم در جریان است. حرکت به سمت قله این دو را هم در نهایت رفع می‌کند. کما اینکه ایران در رفع ضعف‌ها و تولید قدرت از اکثر کشورهایی که می‌شناسیم، جلوتر است و این نشان می‌دهد آن که قله را نگاه می‌کند، سریع‌تر و سالم‌تر مسیر را به سمت نقطه موفقیت طی می‌نماید.
 
ستون‌های دیپلماسی و آجرهای اقتصاد

جواد شاملو

عضویت ایران در بریکس، مهم‌ترین سند واقع‌گرایی و انطباق بر منافع ملی دستگاه دیپلماسی کنونی است. دیپلماسی این دوره قوت خود را از نظریه سیاست خارجی رهبر انقلاب می‌گیرد. نظریه‌ای که بر سه رکن حکمت، عزت و مصلحت استوار است. بر مبنای همین رکن مصلحت بود که ایران به رابطه تنش‌آلود با سعودی پایان داد، بر پایه عزت بود که با آمریکا بر سر میز مذاکره ننشست و بر پایه حکمت بود که دیپلماسی را به اقتصاد گره زد، به شرق توجه کرد و ظرفیت‌های بین‌المللی اما غیر آمریکایی را جدی گرفت.

احیای روابط همسایگی، احیای روابط با کشورهای آفریقایی و عضویت در شانگهای و بریکس، ابعاد حکمت‌آمیز دیپلماسی در دولت کنونی هستند. اما جریانی که با خود عهد کرده ایران را تحقیر کند، مصلحت را به ذلت تعبیر می‌کند. می‌گوید چه شد؟ تا دیروز که با سعودی دشمن بودید؟ چرا حالا التماس عربستان را می‌کنید؟

عربستان هم که تحقیرتان کرد! حال‌آنکه نه التماسی بود و نه تحقیری؛ بلکه ما با تمام اختلافات ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک‌مان با عربستان، از سطح یک تنش بدون توجیه کاستیم و درعین‌حال، رسما با کمک‌هایمان به جریان غیور و نستوه مقاومت در یمن، ظلم سعودی به یمن را پایان دادیم. جریان خودتحقیرگر، عزت را به عدم عقلانیت تعبیر می‌کند. حال‌آنکه دیپلماسی در نسبت مستقیم با وجهه و حیثیت و به تعبیر معروف‌تر، برند ملی کشورهاست.

ایرانی که باوجود خروج قلدرمآبانه ایالات‌متحده از برجام و ترور مقام رسمی‌اش توسط آن کشور به میز مذاکره باز می‌گشت، برند ملی خود را خدشه‌دار ساخته بود. این جریان حکمت را هم به جهالت تعبیر می‌کند و جوری تصویر می‌سازد که گویی تلاش برای رابطه با شرق و با همسایگان و عضویت در پیمان‌های بین‌المللی، به‌نوعی دنبال نخود سیاه رفتن است که هیچ عایدی برای کشور ندارد و تنها یک دل‌خوشی کوچک است. باری مطرح می‌کنند از کشورهای عضو بریکس، کدام‌یک با آمریکا رابطه خوبی ندارند؟ پس نه شما به یک پیمان غیرآمریکایی واردشده‌اید و نه توسعه اقتصادی بدون رابطه با آمریکا ممکن است.

پاسخ این است که ایران اکنون به‌عنوان یک کشور ضدآمریکایی عضو بریکس است؛ پس هم بریکس می‌تواند عضو ضدآمریکایی داشته باشد و هم می‌توان بدون رابطه با آمریکا به نقطه‌ای رسید که عضو مهم‌ترین پیمان‌های غیرآمریکایی بین‌المللی شد. بریکس به انگلیسی با اندکی تفاوت املایی به معنای آجر است. در حقیقت هم بریکس آجرهای جهان پساآمریکایی است. ایرانِ امروز نیز با ستون‌های دیپلماسی عقلانی، آجرهای اقتصاد خود را روی می‌چیند.

 
شکست ضدحملات اوکراین؛ تغییر فاز دفاعی روسیه به تهاجمی
مهدی گرگانی
درحالی که فصل تابستان رو به پایان است ضدحملات بهاره ارتش اوکراین که قرار بود به بازپس‌گیری مناطق تحت کنترل روسیه منجر شود، بیش از پیش شکست‌خورده به نظر می‌رسد و چیزی دست نئونازی‌های اوکراینی را نگرفته است. 
ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین از اواخر زمستان با سفر به کشورهای غربی با وعده پیشروی در میدان نبرد، تلاش کرد رهبران غربی را به پمپاژ تسلیحات بیشتر به اوکراین مجاب کند و حتی موفق به دریافت کمک‌های مالی و تسلیحاتی زیادی از آمریکا، اروپا و اعضای ناتو هم شد اما عدم موفقیت نظامیان اوکراینی در خط مقدم نبرد علیه روسیه آنها را ناامید و دچار استیصال کرده است. غرب - بویژه آمریکا - امیدوار بود با موفقیت ضدحملات ارتش اوکراین، روسیه را وادار به بازگشت به میز مذاکره کند تا در سال منتهی به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا برای خود دستاوردسازی کند.‌  
1- به‌‌رغم ارسال تجهیزات پیشرفته نظامی از جمله تانک‌های لئوپارد یک و 2 که زلنسکی ماه‌ها برای دریافت آنها تلاش کرد، ضدحملات ارتش اوکراین در همان هفته‌های اول به بن‌بست خورد. تحلیلگران نظامی غربی عوامل مختلفی را در شکست این ضدحملات دخیل دانستند؛ از جمله استحکامات نظامی روسیه در خط مقدم مثل حفر خندق و سنگربندی، مین‌گذاری و تسلیحات پیشرفته ضدزرهی.
یک سند اطلاعاتی ارتش آلمان که توسط روزنامه بیلد افشا شده است، می‌گوید عدم آموزش نظامیان اوکراینی در کار با تسلیحات غربی و همچنین نقص قابل توجه در رهبری اوکراین، از عوامل شکست و کند پیش رفتن ضدحملات اوکراین بوده است. ارتش روسیه مثل آب خوردن تانک‌های پیشرفته ناتو را شکار کرد و موفق شده تلفات نظامی و جانی بسیاری به ارتش اوکراین تحمیل کند که از دلایل اصلی شکست اوکراین است.  
2- اختلاف رهبران گروه واگنر با مقامات ارشد نظامی و وزارت دفاع روسیه باعث شد خطوط مقدم ارتش روسیه در برخی نقاط مانند جبهه‌های جنوب سست به نظر برسد. با شورش واگنر در ماه ژوئن که تمرکز رهبری سیاسی - نظامی روسیه را بر هم ریخته بود، ارتش اوکراین بر حملات خود شدت داد تا از فرصت به دست آمده برای پیشروی در دونتسک استفاده کند اما باز هم به در بسته خورد. نظم و آرایش نظامی روسیه در کنار اتحاد رهبران سیاسی - نظامی این کشور علیه خیانت واگنرها مانع هرگونه شکست در خطوط مقدم نبرد شد و اوکراین از قبال شورش واگنرها نیز چیزی عایدش نشد.  
3- اکنون شرایط برای اوکراین و حامیان این کشور در غرب بسیار بغرنج به نظر می‌رسد. زلنسکی تلاش می‌کند شکست ضدحملات اوکراین را که برای آن بسیار رجزخوانی کرده بود به تعلل غرب در ارسال سلاح به اوکراین نسبت دهد. او از ماه‌ها پیش در اختیار نداشتن جنگنده‌های پیشرفته را به میان آورده و اکنون به دنبال در اختیار گرفتن جنگنده‌های اف16 است. دانمارک، هلند و نروژ قول  داده‌اند طی ماه‌های آینده ده‌ها جنگنده اف16 به ارتش اوکراین تحویل دهند. به نظر می‌رسد ارسال جت‌های جنگنده آخرین تیر ترکش غرب برای تنفس مصنوعی به اوکراین برای پیشبرد حملات این کشور و افزایش روحیه نظامیان اوکراینی قبل از اعلام شکست کامل باشد. با این حال تحلیلگران نظامی معتقدند کمک‌های غرب درباره عرضه اف16 چندان قابل توجه نیست و حتی این اقدام ممکن است در روند جنگ بویژه پس از تهدیدات روسیه بی‌فایده باشد. تحلیلگران می‌گویند آموزش خلبانان و تعمیر و نگهداری جنگنده‌ها زمان زیادی طول خواهد کشید و حتی پس از این مدت نیز که 18 تا 24 ماه به طول خواهد انجامید، مشخص نیست خلبانان اوکراینی توانایی عملیات رزمی هوایی را داشته باشند یا نه.   
4- شکست ضدحملات ارتش اوکراین و کاهش قابل توجه مهمات این کشور، روسیه را به فکر پیشروی دوباره و نفوذ بیشتر به عمق خاک اوکراین انداخته است. مقامات اوکراین روز یکشنبه از آغاز دوباره حملات هوایی و موشکی سنگین روسیه به پایتخت و دیگر مناطق این کشور خبر دادند. به نظر می‌رسد روسیه پس از ماه‌ها که در جایگاه مدافع قرار گرفته بود، اکنون با تحلیل رفتن قوای دشمن و کاهش قابل توجه تسلیحات ارتش اوکراین، با ریکاوری تسلیحاتی و نظامی خود و احتمالا با آرایش و تاکتیک متفاوت، حملات جدیدی را در خاک اوکراین تدارک ببیند.  
5- زمان مهم‌ترین دشمن اوکراین در جنگ پیش رو است. واقعیت این است که اوکراین فرصت طلایی برای پیشبرد اهدافش در جنگ را از دست داده است. سال آینده سال انتخابات در آمریکاست و جو بایدن برای ادامه حمایت مالی و نظامی از اوکراین بشدت تحت فشار رقبا و افکار عمومی آمریکا قرار دارد. روزنامه «وال‌استریت ژورنال» اخیرا با اشاره به همین موضوع از قول مقامات آمریکایی گزارش داد ایالات‌متحده بعید است سال ۲۰۲۴ به اندازه میزانی که سال ۲۰۲۳ به اوکراین تسلیحات داد، کی‌یف را تغذیه نظامی کند. 
کشورهای اروپایی نیز به دلیل مشکلات داخلی خود توان لازم برای ارسال تسلیحات بیشتر به اوکراین را ندارند. همه اینها نشان می‌دهد  اوکراین در ماه‌های آینده با شرایط بسیار سختی روبه‌رو خواهد بود و پیشروی روسیه اجتناب‌ناپذیر است.
 
 
آمریکا و بازآفرینی آشوب در سوریه
حسن هانی‌زاده
در روزهای اخیر شاهدیم که چند شهر سوریه برخلاف روندی که از چند ماه قبل آغاز شده و اوضاع این کشور رو به آرامش و ثبات است، بار دیگر با ناآرامی‌ها و تظاهرات علیه دولت مرکزی مواجه شده است. ​​​​​​​در این تحولات جدید، راهپیمایی از شهر درعا، هم‌مرز با سرزمین‌های اشغالی فلسطین آغاز شد و استان سویدا را که یک منطقه دروزی ‌نشین است نیز در برگرفت.
تظاهرات و اعتصاب‌هایی که اخیرا از سوی برخی ساکنان این مناطق که در جنوب دمشق قرار دارند، صورت گرفته نتیجه دخالت آمریکا و رژیم صهیونیستی است و در ادامه تلاش‌هایی صورت می‌گیرد که در ماه‌های گذشته برای وقفه در بازگشت ثبات به سوریه صورت گرفته است. بازگشایی سفارتخانه‌های چند کشور عربی در دمشق و بازگشت سوریه به اتحادیه عرب از مصادیق بارز برگشت سوریه به جایگاه گذشته خود در جهان عرب است و همین مسأله واشنگتن و رژیم صهیونیستی را به‌شدت عصبانی کرده، چراکه در سال‌های گذشته هرچه در توان داشته‌اند، انجام دادند تا دولت بشار اسد را ساقط کنند. از مدتی قبل هم که اتحادیه عرب پس از ۱۲سال با رأی قاطع تمام اعضای آن، اشتباه خود را درباره سوریه جبران و با حضور دوباره این کشور در این اتحادیه موافقت کرد، تلاش‌های جدیدی از سوی آمریکا آغاز شد تا بار دیگر آشوب به سوریه برگردد اما در اولین مرحله شکست خورد. در همین زمینه می‌توان به تحرکات تفنگداران آمریکایی در ماه‌های اخیر در شرق فرات و در دیرالزور و البوکمال اشاره کرد اما با شکست این تحرکات به نظر می‌رسد تلاش‌های آمریکا اکنون وارد مراحل دیگری شده و با توجه به این‌که سوریه بعد از ۱۲سال در حال ورود به مرحله جدیدی از ثبات و آرامش است، آمریکایی‌ها طرح جدیدی برای سرنگونی و فشار بر سوریه اندیشیده‌اند و تظاهراتی که علیه دولت مرکزی و شخص بشار اسد صورت گرفته در چارچوب همین طرح جدید است. آمریکا ابتدا تلاش داشت نیروهای داعش را در مناطق شرق فرات آموزش دهد و از طریق قدرت گرفتن دوباره این تروریست‌ها، بار دیگر سوریه را ناامن کند. اما این طرح به‌دلیل تجربه‌ای که دولت سوریه در سال‌های گذشته در مقابله با گروهک تروریستی داعش و سایر تروریست‌ها و حامیانشان به دست آورده، شکست خورد. پس از شکست این طرح، ایجاد ناامنی و تظاهرات در شهرهای جنوب دمشق در دستور کار آمریکا و متحدانش قرار گرفت. درعا یکی از شهرهایی است که ظرفیت بالایی برای درگیری‌ دارد و در سال ۲۰۱۱، تظاهرات و آشوب در سوریه از این شهر شروع شد و از آنجا به سایر شهرها سرایت کرد. الان هم به نظر می‌رسد آمریکا و اسرائیل و برخی از عوامل و جریان‌های درون حاکمیت سیاسی لبنان در این تجمعات اعتراضی اخیر نقش دارند و هدایت این اعتراض‌ها به‌عهده آنهاست. در اینجا باید به گروه ۱۴مارس در لبنان و شخص سمیر جعجع اشاره کرد که از مخالفان حزب‌ا... است و اخیرا هم تلاش‌هایی علیه حزب‌ا... لبنان داشتند و اکنون هم سعی دارند همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستی، دولت سوریه و بشار اسد را تحت فشار قرار دهند.  بر همین اساس باید گفت مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی و گروه ۱۴مارس، عوامل اصلی ایجاد ناامنی در سوریه‌اند و به دنبال ساقط کردن دولت مرکزی سوریه و شخص بشار اسد هستند. 
اما دمشق، تجربه بالایی در تعامل با جریان‌های مخالف دارد و اکنون هم بر اساس گزارش‌ها دولت سوریه در حال تشکیل کمیته‌هایی از سران عشایر درعا و سویداست تا از طریق مذاکره با مخالفان و پاسخگویی به خواسته‌های قانونی آنها مشکلات را حل کند. اکثر جمعیت سویدا را دروزی‌ها تشکیل می‌دهند و به نظر می‌رسد مشکلات در این منطقه، کمتر از درعاست. بیشتر اختلافات در حال حاضر مربوط به این شهر است و دولت بشار اسد می‌کوشد تا به خواسته‌ها پاسخ دهد و مذاکراتی هم بین دولت سوریه و سران عشایر این منطقه در جریان است و چشم‌انداز مثبتی را به تصویر می‌کشد. براساس گزارش‌ها با وجود تلاش‌های فراوان که از سوی آمریکا و متحدانش صورت می‌گیرد، اعتراضات اخیر به بخش‌های جنوبی سوریه محدود شده و در دمشق یا شهرهای بزرگ مانند حمص و حلب وضعیت آرام است. بر همین اساس می‌توان امیدوار بود که آمریکا و رژیم صهیونیستی بار دیگر در تلاش خود برای ناامن‌سازی منطقه شکست بخورند و روندی که از مدتی قبل آغاز شده و با تغییر مسیر برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی، شاهد بازگشت آرامش به خاورمیانه هستیم. اگر همین مسیر ادامه یابد و با تقویت دوباره سوریه، محور مقاومت مقتدرتر از گذشته به نقش‌آفرینی در منطقه ادامه می‌دهد. 
نام:
ایمیل:
نظر: