صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۸  ، 
شناسه خبر : ۳۵۱۸۱۴

چرا اسرائیل دچار «شکست غیرقابل ترمیم» شده است؟

مسعود اکبری

رهبر معظم انقلاب دیروز فرمودند: «در قضیه ۱۵ مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی هم از لحاظ نظامی هم از لحاظ اطلاعاتی یک شکست غیرقابل ترمیم خورده. شکست را همه گفتند، من تأکیدم به غیرقابل ترمیم بودن است. من می‌گویم این زلزله ویرانگر توانسته است بعضی از سازه‌های اصلی حاکمیت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازه‌ها به این آسانی امکان‌پذیر نیست.»
تاکید رهبر حکیم انقلاب بر «شکست غیرقابل ترمیم»، کلیدواژه‌ای بسیار دقیق و مهم است. چرا می‌گوییم شکست رژیم صهیونیستی، غیرقابل ترمیم است؟ به این موارد توجه کنید:
1- رژیم صهیونیستی امروز در بدترین شرایط ممکن در هفتاد سال اخیر به سر می‌برد. این رژیم منحوس تا به امروز حدود 40 هفته (10 ماه) اعتراضات داخلی را تجربه کرده است. تنها در یک هفته بیش از 700 هزار نفر در تل‌آویو در اعتراض به فساد و دیکتاتوری کابینه نتانیاهو به خیابان‌ها آمدند.
در حال حاضر شکاف‌ها در سرزمین‌های ‌اشغالی به بالاترین سطح خود رسیده است. به اذعان مقامات رژیم صهیونیستی، جنبشی در داخل سرزمین‌های ‌اشغالی شکل گرفته که خواستار جدایی‌طلبی است. جنبش موسوم به «جدایی» که «نیتصان عامیت» افسر سابق ارتش رژیم صهیونیستی اقدام به راه‌اندازی آن کرده است، این ایده را مطرح می‌کند که اختلافات دو قشر سکولار و مذهبی درون رژیم صهیونیستی شکلی بغرنج به خود گرفته و عملا در حال به اوج رسیدن است و تداوم وضع موجود، بروز یک جنگ داخلی در سرزمین‌های اشغالی را ناگزیر خواهد کرد.
«نیتصان عامیت» پیش از این گفته بود: «تقسیم اسرائیل به دو سرزمین جدا از هم کاملا ضروری است. ما در حال افتادن در ورطه نابودی هستیم. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، از بین خواهیم رفت.»
در حقیقت نتانیاهو مورد نفرت بخش بزرگی از ساکنین سرزمین‌های اشغالی است که 10 ماه است هر هفته برای برکناری وی به خیابان‌های تل‌آویو می‌آمدند. حالا رژیم صهیونیستی با این وضعیت آشفته و بغرنج، با زلزله‌ای ویرانگر تحت عنوان «عملیات طوفان‌الاقصی» مواجه شده است.
نتانیاهو پیش از این، به خاطر تلاش برای بی‌خاصیت کردن دستگاه قضایی و ایجاد دیکتاتوری بلامنازع، مورد اعتراض‌های تند بود، اما حالا علاوه‌بر این، متهم است که در اثر جاه‌طلبی افراطی‌اش، همه تمرکز دولت را بر سرکوب داخل گذاشته و در مقابل جبهه‌ای که سرگرم تدارک حمله ویرانگر بوده، کوتاهی کرده است. این خود از چشم‌انداز جبهه داخلی اسرائیل، خیانت و جنایت جنگی در حق جبهه خودی است و تشدیدکننده اختلافات داخلی است.
2- اسرائیل با این شرایط بغرنج، ضربه سهمگینی در قالب عملیات طوفان‌الاقصی دریافت کرد. اجرای دقیق «اصل غافلگیری» در عملیات طوفان‌الاقصی، یک‌بار دیگر اقتدار پوشالی رژیم غاصب صهیونیستی را عیان کرده و آن را به سخره گرفت. این عملیات نشان داد که سیستم اطلاعاتی اسرائیل دارای حفره‌های فراوانی است که به راحتی می‌توان از آنها برای زدن ضربات متعدد و اساسی بهره جست.
همه ما می‌دانیم که در سرزمین‌های اشغالی چیزی تحت عنوان «افراد غیرنظامی» وجود ندارد. تمام صهیونیست‌های ساکن در سرزمین‌های اشغالی، علاوه‌بر اینکه غاصب هستند و خاک و سرزمین و خانه دیگری را ‌اشغال کرده‌اند، مسلح نیز هستند و تاکنون به دفعات با سلاح به قتل و شهادت مسلمانان در سرزمین‌های اشغالی اقدام کرده‌اند.
با این مقدمه، می‌خواهیم به تلفاتی که این جنگ روی دست رژیم صهیونیستی گذاشته است، ‌اشاره کنیم. آمار تلفات اسرائیل رو به افزایش است. «هرتزوگ» رئیس ‌رژیم صهیونیستی، تعداد کشته‌شدگان را ۹۰۰ نفر و مجروحان را ۲۵۰۰ نفر اعلام کرده است. روزنامه معاریو اما تعداد کشته‌ها را ۱۱۰۰ نفرو زخمی‌هایی را که حال برخی از آنها وخیم است، ۲۷۴۱ نفر عنوان کرده است. کانال ۱۳ تلویزیون اسرائیل هم می‌گوید: «جسد ۱۵۰۰ نظامی و شبه‌نظامی پیدا شده است و تعداد مفقودان و اسرا، بالای دو هزار نفر برآورد می‌شود.»
حالا به این آمار توجه کنید. در جنگ 33 روزه در سال 2006، اسرائیل فقط 2 اسیر داد. رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه 121 کشته و 1244 زخمی داد. با مقایسه آمار این دو جنگ، در شرایطی که تنها 4 روز از عملیات طوفان‌الاقصی سپری شده، به ابعاد شکست غیرقابل ترمیم رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر پی می‌بریم.
در پوشالی بودن قدرت رژیم اسرائیل همین‌بس که این رژیم به هیچ عنوان توانایی آزادی اسرای خود را از طریق حمله زمینی ندارد. کارشناسان معتقدند که همین درماندگی و استیصال، این رژیم را به سمت بمباران هوایی کور و وحشیانه سوق داده است. رادیو تلویزیون رژیم صهیونیستی تاکید کرده است: «حملات به غزه حتی به قیمت آسیب دیدن اسرای اسرائیل ادامه خواهد یافت، چرا که اطلاعات دقیقی از محل نگهداری اسرا در دست نیست.»
رژیم صهیونیستی در 16 سال اخیر در ۵ جنگ مهم با حزب‌الله لبنان و گروه‌های مقاومت فلسطین شکست خورده است. نکته مهم در این مورد این است که اسرائیل توسط همپیمانان غربی به مدرن‌ترین سلاح‌ها تجهیز شده بود.
3- یکی دیگر از مصادیق «شکست غیرقابل ترمیم» برای رژیم اسرائیل، تشدید و سرعت گرفتن روند مهاجرت معکوس و فرار از سرزمین‌های اشغالی است. چندی پیش موسسه موسوم به «دموکراسی اسرائیل» در تازه‌ترین نظرسنجی خود اعلام کرد که 69 درصد از اسرائیلی‌ها می‌گویند مایل به ادامه زندگی در فلسطین ‌اشغالی نیستند. همچنین نشریه عبری «زمان اسرائیل» با انتشار گزارشی اعلام کرد که درخواست اسرائیلی‌ها برای گرفتن تابعیت فرانسه 13 درصد و تابعیت آلمانی و پرتغالی 10 درصد افزایش یافته است. علاوه‌بر آن از سال 2021 میزان درخواست اسرائیلی‌ها برای گرفتن تابعیت اروپایی نسبت به سال‌های گذشته 68 درصد افزایش یافته است.
این آمارها مربوط به پیش از عملیات طوفان‌الاقصی است. در روزهای اخیر جمعیت انبوهی از صهیونیست‌ها به فرودگاه‌ها هجوم آورده و خواستار خروج (بخوانید فرار) از سرزمین‌های اشغالی شده‌اند.
4- یکی دیگر از مصادیق «شکست غیرقابل ترمیم» رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر، ضربات سهمگینی است که به اقتصاد این رژیم وارد شده است.
اخیرا «گاد لیئور» خبرنگار روزنامه یدیعوت آحارونوت گفته است: «جنگ اخیر در شرایطی آغاز شد که بازار اسرائیل در انتظار تصمیمات سرنوشت ساز در مورد نرخ بهره بانک مرکزی بود، به‌خصوص که واحد پول (شیکل) به کاهش ارزش خود در برابر دلار و سایر ارزهای خارجی ادامه می‌دهد و بورس تل‌آویو نیز برای چهارمین روز متوالی به کاهش خود ادامه داده است. جنگ در جبهه غزه باعث عمیق‌تر شدن بحران در اقتصاد اسرائیل شده است.»
این خبرنگار صهیونیست در ادامه با ‌اشاره به احتمال بسته شدن بورس اسرائیل در صورت ادامه افت قیمت سهام گفت: «پیش‌بینی می‌شود که اقتصاد اسرائیل متحمل زیان‌های هنگفتی شود که در این مرحله قابل محدود شدن نیست... طبق دستور فرماندهی جبهه داخلی رژیم صهیونیستی صدها منطقه صنعتی و هزاران مؤسسه تجاری و مجتمع‌های تجاری که شاهرگ اقتصادی این رژیم را تشکیل می‌دهند و به حدود سه میلیون اسرائیلی خدمات می‌دهند، تعطیل شدند. میزان خسارات رژیم صهیونیستی در رویارویی‌های نظامی قبلی با مقاومت فلسطین ده‌ها میلیارد دلار برای بخش‌های اقتصادی، تجاری و گردشگری برآورد شده است.»
این در حالی است که اکنون حدود 10 ماه است که به واسطه اعتراضات داخلی در سرزمین‌های اشغالی، بورس تل‌آویو هر هفته در حال افول بوده‌ و ارزش پول این رژیم در برابر ارزهای خارجی مثل دلار و یورو در حال سقوط است.
5- عملیات بی‌نظیر طوفان‌الاقصی ضربات سهمگینی به پروژه عادی‌سازی روابط با اسرائیل وارد کرد. این تاثیر در نوع واکنش کشورهایی همچون عربستان کاملا قابل مشاهده است. این عملیات موجب خواهد شد که عادی‌سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عرب منطقه به حاشیه رانده شود. این شرایط تاثیر مستقیم بر اوضاع منطقه خواهد داشت که موجب شکست طرح عادی‌سازی شده و فضای جدیدی در منطقه غرب آسیا حاکم خواهد شد.
6- در روزهای گذشته روزنامه معاریو در گزارشی به زبان عبری به نقل از «اسحاق بریک» ژنرال ارتش اسرائیل و یکی از فرماندهان این رژیم در جنگ یوم کیپور 1973 در اعترافی جالب عنوان کرد: «اسرائیل برای یک تهدید چندبعدی و چندجبهه‌ای ساخته نشده و دوام نمی‌آورد.»
اسحاق بریک در ادامه تاکید کرد: «متاسفانه حق با من بود و بسیار امیدوارم که حتی بیشتر از این ‌اشتباه نکنم، و اگر جنگ منطقه‌ای شروع شود‌، ما برای آن آماده نیستیم، این درگیری ممکن است صدها برابر بیشتر شود... اسرائیل باید خود را برای این تهدید چندجانبه آماده می‌کرد و متأسفانه ما این‌گونه نیستیم... نه تنها نیروهای ذخیره آماده نیستند، بلکه ارتش به حدی کاهش یافته است که ما توانایی مقابله همزمان با پنج میدان را نداریم.»
چندی پیش و البته قبل از عملیات طوفان‌الاقصی، ‌هاآرتص در مطلبی نوشته بود: «سید حسن نصرالله در نظریه خانه عنکبوت درست گفته بود. اسرائیل در حال از هم پاشیدن است.» «آوی بنیاهو» سخنگوی سابق ارتش رژیم صهیونیستی نیز پیش از این گفته بود: «این مرحله، تاریک‌ترین عصر در تاریخ اسرائیل است.»
«ران بن یاشای» کارشناس نظامی روزنامه یدیعوت آحارونوت چندی پیش گفته بود: «اسرائیل سیر قهقرایی خود را به سوی فروپاشی در پیش گرفته است و بحران فعلی مرحله‌ای جدید و در عین حال مهم در مسیر فروپاشی آن محسوب می‌شود تا در مرحله بعدی حذف شدن اسرائیل از نقشه خاورمیانه (غرب آسیا) رقم بخورد.»

محاسبات غلط اسب بازنده
دکتر سیدعلی علوی
چهار روز از عملیات بی سابقه و سیلی سخت و ترمیم ناپذیر حماس به رژیم ظالم و غاصب صهیونیستی می گذرد؛ عملیاتی که ابعاد ابتکاری و پیچیدگی های آن هنوز نیاز به زمان دارد تا روشن شود اما در ابعاد میدانی سیلی مجاهدان چندان سخت بوده که صهیونیست ها اعلام تلفات‌شان را زیر عدد یک هزار نفر و اسیران را زیر عدد750 نفر نگاه داشتند و برخلاف 20 سال گذشته دیگر از «عملیات» نمی گویند و از «جنگ طولانی» سخن می گویند؛ براین اساس به نظر می رسد رژیم صهیونیستی دو استراتژی کلان را در پیش گرفته است:
1.«طوفان الاقصی کار غیر فلسطینی هاست نه فلسطینی ها»!
از این واقعیت نمی توان چشم پوشید که مهم ترین عاملی که بخشی از جامعه یهود را از اقصی نقاط جهان در کشور فلسطین دور هم جمع کرده، وعده «امنیت و رفاهی» است که صهیونیست ها به آن ها در سرزمین موعودشان داده اند؛ رویایی که رژیم صهیونیستی و حامیانش در تمام 75 سال گذشته بیشترین هزینه را برای ساخت، تصویرسازی و تحقق آن کرده اند تا به مهاجرین یهودی و صهیونیست های سرزمین های اشغالی این اطمینان را بدهند که با برخورداری از گران ترین سرویس های جاسوسی و مجهزترین ارتش های دنیا برای شما امنیت و رفاهی  ایجاد خواهیم کرد که در سرزمین های خود نداشته اید اما اینک همه آن رویاها پس از عملیات طوفان الاقصی در 15 مهر در آستانه فروپاشی است به خصوص اگر جامعه صهیونیستی در سرزمین های اشغالی باور کند که مبارزان فلسطینی براساس توان و تدبیر خود عملیات طوفان الاقصی را زیر رصد موساد طراحی کرده  و با توان داخلی خود به ارتشی که شکست ناپذیر معرفی می شد شکست را تحمیل کرده اند. در واقع مهم‌ترین دستاورد عملیات بی سابقه طوفان الاقصی بیش از ابعاد نظامی و امنیتی اش شکست تصویر امنیت سازی بود که رژیم صهیونیستی سال هاست برای صهیونیست ها ساخته بود؛ به عبارتی براساس این چنین تصویرسازی از امنیت بود که شهرک های صهیونیست نشین در نزدیکی نوار غزه ساخته شده است و شهرک نشین ها به خود جرئت داده اند که در نزدیکی منطقه ای همچون غزه و نزدیکی مبارزان حماس زیست کنند. حال در نظر بگیرید از نقطه تاریخی عملیات طوفان الاقصی این تصویر فروبریزد که نه دستگاه های امنیتی داخلی و خارجی رژیم غاصب و نه ارتش تا بن دندان مسلح رژیم صهیونیستی برخوردار از به روزترین فناوری ها نتوانند امنیت نه تنها شهرک نشینان بلکه ساکنان شهرهای بزرگ چون تل آویو و حیفا ... را تضمین کنند.
براین اساس است که به نظر می رسد رژیم صهیونیستی از همان ساعات ابتدایی و با مشخص شدن ابعاد عملیات حماس براین استراتژی تمرکز کرد که عنوان کند «طراحی و تدارکات و تجهیز عملیات طوفان الاقصی نمی تواند کار فلسطینی ها باشد و این کار غیر فلسطینی هاست» و طبیعتا در یک عملیات رسانه ای هماهنگ ،جمهوری اسلامی را پشت پرده و گرداننده عملیات حماس بازنمایی کردند و می کنند؛ با این هدف که به افکار عمومی داخل سرزمین های اشغالی این بازنمایی را داشته باشند که همچنان رویای امنیت سازی رژیم صهیونیستی برای ساکنان سرزمین های اشغالی اگر حمایت خارجی نباشد خدشه ناپذیر است. موضوعی که رهبر انقلاب در بیانات روز گذشته خود به دقت به آن اشاره کرده اند:  «حامیان رژیم و بعضی از افرادِ خودِ رژیمِ غاصب، یاوه‌گویی‌هایی در این دو سه روز کرده‌اند و ادامه دارد، از جمله این که ایران اسلامی را پشت این حرکت معرّفی می کنند؛ اشتباه می کنند. البتّه ما از فلسطین دفاع می کنیم، ما از مبارزات دفاع می کنیم، ما پیشانی و بازوی طرّاحان مدبّر و هوشمند و جوانان شجاع فلسطینی را می بوسیم، ما به آن ها افتخار می کنیم؛ این هست، امّا آن هایی که می گویند «کار فلسطینی‌ها ناشی از غیرفلسطینی‌ها است» ملّت فلسطین را نشناخته‌اند، ملّت فلسطین را دست‌کم گرفته‌اند؛ اشتباهشان در همین است؛ اینجا هم محاسبه‌ غلط می کنند». در واقع رهبر انقلاب در عین صراحت و تاکید بر حمایت ایران از جریان مقاومت و گروه های مبارز فلسطینی تاکید کردند که عملیات طوفان الاقصی کار خود مبارزان و مجاهدان فلسطینی است. تبیین سیاستی که به صراحت این پیام را برای جامعه صهیونیستی دارد که رویای امنیتی که رژیم غاصب برای شان ساخته بیش از هر زمان دیگری در طول مبارزات 75 ساله با وجود فلسطینیان خودباور، مدبر و بانشاط، حداقل از این به بعد سرابی بیش نخواهد بود.  براین اساس است که رهبر انقلاب روز گذشته شکست رژیم صهیونیستی را غیر قابل ترمیم  دانستند و این گونه تاکید کردند که «من می گویم این زلزله‌ ویرانگر توانسته است بعضی از سازه‌های اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازه‌ها به این آسانی امکان‌پذیر نیست. بعید است که رژیم غاصب صهیونیستی با همه‌ های‌وهویی که می کند، با همه‌ حمایت هایی که امروز در دنیا از سوی غربی‌ها از او می شود، بتواند آن سازه‌ها را ترمیم کند».
2.مظلوم نمایی همچون هولوکاست برای توجیه هر اقدامی
مضمونی از گلدا مایر تنها نخست وزیر زن رژیم صهیونیستی در بین صهیونیست ها معروف است که« هولوکاست به ما اجازه هر اقدامی را داد » اشاره او در واقع به استراتژی آژانس یهود و صهیونیست ها در خلال و پس از جنگ جهانی دوم است استراتژی "مظلوم نمایی" که طی بیش از 75 سال چنان پشتوانه ای برای صهیونیست ها ساخته که حداقل برای بخشی از جامعه جهانی اقدامات این رژیم از کشتار زنان و کودکان و غیر نظامیان تا استفاده از تسلیحات ممنوعه تا جنایاتی همچون صبرا و شتیلا و کوچ اجباری و اشغالگری را  توجیه پذیر کرده است؛ رویکردی که به نظر می رسد پس از سیلی سخت و تحقیرکننده حماس در عملیات طوفان الاقصی و به دلیل شکست سنگینی که به لحاظ امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی در آن متحمل شده است به دنبال هولوکاست سازی است تا جامعه جهانی و افکار عمومی جهان را در قبال جنایاتی که در سر دارد توجیه کند. براین اساس است که نزدیک به نیم میلیون ارتشی صهیونیست به مرزهای غزه فراخوان شده اند ،از این روست که وزیر دفاع وقیح رژیم صهیونیستی مردمان مسلمان غزه را اعم از نظامی و غیر نظامی و زن و کودک و پیر و جوان را حیواناتی انسان نما می نامد که درهای جهنم به روی شان باز شده و به جهنم خواهند رفت . در واقع این میزان از بسیج نیروی نظامی و گستردگی بمباران در 3 روز گذشته و قطع کامل آب و برق و حصر کامل غزه و اعلام این که «مردم غزه زودتر به مصر فرار کنند» و در عین حال بازنکردن جبهه های جدید اعم از حزب ا... در جنوب لبنان یا جهاد اسلامی در کرانه باختری و تمرکز بر غزه و حماس توسط رژیم صهیونیستی نشانه ای از طراحی این رژیم به تخلیه غزه و کوچ اجباری 2 میلیون جمعیت غزه به مصر می تواند باشد موضوعی که به نظر می رسد سازمان کنفرانس اسلامی و جریان مقاومت در منطقه نسبت به آن بایستی بسیار حساس و مراقب بوده و متناسب با اقدامات احتمالی رژیم صهیونیستی طراحی داشته باشند.
 
چرا این شکست ترمیم‌ناپذیر است؟
 حمیدرضا شاه‌نظری

رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی دیروز خود، نتیجه عملیات طوفان الاقصی را شکست غیر قابل ترمیم برای رژیم صهیونیستی توصیف کردند. تقریباً نمی‌توان کسی را اعم از تحلیلگران و سیاستمداران و حتی مردم عادی پیدا کرد که این شکست را انکار کند ولی این شکست با محوریت شکست در حوزه اطلاعاتی و نظامی، زیربنا‌هایی را مورد خدشه قرار داده که غیرقابل ترمیم است. رژیم صهیونیستی یک رژیم جعلی است که از نداشتن تاریخ منسجم دارای قوام برای شکل دادن به یک ملت رنج می‌برد و اصلی‌ترین مسئله این رژیم از ابتدای تأسیس، «مسئله بقا» و دومین مسئله اصلی آن، «مسئله هویت مشترک جمعی» برای ایجاد یک ملت منسجم بوده است.
پاسخ رژیم جعلی صهیونیست به مسئله بقا، تلاش برای قدرت‌یابی از طریق تقویت توان نظامی و تسلیحاتی، پیروزی سریع در همه میادین، توسعه روابط راهبردی با متحدان قدرتمند و کشور‌های بزرگ جهان، اسطوره‌سازی مبنی بر «شکست‌ناپذیر و همیشه پیروز بودن» این رژیم و نهایتاً «نرمال‌سازی چهره» این رژیم از طریق «عادی‌سازی» روابط با کشور‌های عربی و اسلامی بوده است. پاسخ این رژیم جنایتکار به مسئله هویت جمعی و ملت‌سازی نیز تلاش برای اسطوره‌سازی با استفاده از جعلیات تاریخی و مذهبی همچون «برگزیدگی قوم یهود» و «ارض موعود» بوده است.
رژیم صهیونیستی در مسئله اول یعنی مسئله بقا، طی چند دهه با انجام جنایات گسترده ضدانسانی مانند قتل عام «دیر یاسین»، «کفر قاسم»، «صبرا و شتیلا» و ده‌ها و صد‌ها جنایت علیه بشریت تلاش کرده چهره‌ای مخوف و شکست‌ناپذیر از خود در اذهان ملل منطقه ایجاد کند و در بعد نظامی با در اختیار گرفتن آخرین تسلیحات پیشرفته و توسعه توانمندی هسته‌ای با کمک‌دولت‌های غربی خود را قدرتمند و شکست‌ناپذیر جلوه دهد. همچنین کمک‌های غربی‌ها و امریکایی‌ها در جنگ‌های گذشته همچون جنگ یوم کیپور و جنگ سی‌و‌سه روزه با لبنان برای جلوگیری از شکست این رژیم در همین راستا بوده است. این کمک‌ها و عملکرد ارتش این رژیم تقریباً موفق به تثبیت اسطوره شکست‌ناپذیری این رژیم در اذهان شده بود، زیرا تا به امروز ارتش صهیونیستی به جز شکست در جنگ سی‌و سه روزه با حزب‌الله، در هر جنگی که وارد شده پیروز بیرون آمده است. همچنین تلاش‌های چند سال اخیر این رژیم برای عادی‌سازی روابط با برخی دولت‌های خائن منطقه، در پی بهبود چهره این رژیم و نرمال‌سازی آن به عنوان دولتی مشروع در منطقه بود.
رژیم کودک‌کش صهیونیست در مسئله «هویت» به عنوان مسئله دوم، با تبلیغات روی اسطوره‌های جعلی مبتنی بر تورات تحریف شده، تلاش زیادی کرده با بسط انگاره نژادپرستانه «برگزیدگی قوم یهود» و «ارض موعود»، تشویق به تجمع یهودیان جهان در سرزمین‌های اشغالی برای تشکیل یک هویت واحد جمعی تحت عنوان ملت اسرائیل کند.
با این حال، از سال ۲۰۰۰ میلادی و با فرار رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان، بنیان‌های این رژیم جعلی به لرزه درآمده و روند پایان آن آغاز شده است و در ادامه این روند امروز با عملیات طوفان الاقصی شکستی آن‌چنان بزرگ و خفت‌بار نصیب این رژیم شد که دیگر قابل ترمیم نیست. این غیرقابل ترمیم بودن ناظر به ضرباتی جبران‌ناپذیر به اسطوره‌های این رژیم جعلی است.
اول اینکه با عملیات بی‌نقص مبارزان فلسطینی به عنوان ضعیف‌ترین حلقه محور مقاومت و ضربات مهلک وارد شده بر پیکره رژیم صهیونیستی، اسطوره «شکست‌ناپذیری» این رژیم و دست برتر آن در حوزه‌های اطلاعاتی و نظامی کاملاً و برای همیشه از بین رفت. با این عملیات قدرتمندانه، این اسطوره دروغین هم در اذهان مردم و سیاستمداران منطقه و جهان و هم در اذهان اشغالگران برای همیشه دود شد و به هوا رفت و دیگر قابل بازگشت نیست.
دوم اینکه با عملیات طوفان الاقصی، مسئله نرمال‌سازی وضعیت و چهره رژیم که از طریق سیاست «عادی‌سازی» به دنبال آن بودند به تاریخ پیوست. این عملیات آغاز دوره‌ای درخشان از پیروزی را نوید داده و آنچنان انرژی بالایی را به ملت‌های منطقه برای تحقق جهان بدون صهیونیسم تزریق کرد که کل مسئله عادی‌سازی را به حاشیه برده و به یک طنز سیاسی تبدیل کرد.
سوم اینکه با روشن شدن قدرت محور مقاومت و ضعف رژیم کودک‌کش، تردید‌های جدی در اذهان اشغالگران و کسانی به وجود آمده که با وعده‌های دروغین و با باور به اسطوره‌هایی جعلی به سرزمین‌های اشغالی آمده‌اند. موج مهاجرت معکوس و تضعیف پروژه ملت‌سازی با هویت جعلی، کم‌ترین آثار این عملیات است که قابل بازگشت به عقب نیست. مهم‌ترین سؤالی که این روز‌ها و روز‌های آتی برای بسیاری از اشغالگران و نیز کسانی که برای مهاجرت به سرزمین‌های اشغالی مورد تشویق و تبلیغ قرار می‌گرفتند مطرح خواهد شد این است که چگونه ما قوم برگزیده هستیم که در جنگی نابرابر به این شدت و با این ذلت شکست می‌خوریم و خدای ما با طرف مقابل است و چگونه این سرزمین ارض وعده داده شده به ما است که این گونه در آن خوار و خفیف می‌شویم؟!
عملیات طوفان الاقصی شکستی غیرقابل ترمیم برای رژیم صهیونیستی بود که سست بودن امنیت فیزیکی و هستی‌شناختی این رژیم را نشان داد. این عملیات ناکارآمدی گنبد آهنین و تانک مرکاوا را در برابر اراده مقاومت عیان کرد و نشان داد که در یک میدان واقعی، ارتش این رژیم، نه تنها قدرتمندترین ارتش منطقه، چهارمین ارتش دنیا و ارتشی شکست‌ناپذیر نیست، بلکه در یک نبرد واقعی با محور مقاومت، فروپاشی اسرائیل قطعی بوده و به سرعت رخ خواهد داد. همچنین نشان داد که «سرزمین موعود» و «قوم برگزیده» انگاره‌هایی وهم‌آلود هستند. مبارزان فلسطینی با شجاعت خود نشان دادند که رژیم صهیونیستی به عنوان بزرگ‌ترین پادگان نظامی غرب در منطقه، بر پایه اسطوره‌هایی تاریخی و روانی بسیار سست و وهم‌آلود استوار است که به سرعت قابل محو شدن هستند، در عوض «پایان صهیونیسم» و «محو شدن اسرائیل از صفحه روزگار» حقایق و وعده‌هایی صادق هستند که نشانه‌های تحقق آن، امروز بیشتر از هر زمانی نمایان شده است. طوفان الاقصی تاریخ را ورق زد و نزدیکی تحقق وعده «جاءالحق و ذهق الباطل» و حاکمیت مستضعفین بر زمین را نشان داد.

ابتکارعمل در دست فلسطینی‌ها
حسن هانی‌زاده
از آنجا که رژیم صهیونیستی نمی‌تواند در بلند مدت در برابر مبارزان فلسطینی مقاومت کند، خوشبختانه ابتکار عمل در دست رزمندگان فلسطینی است و اقدامات آن‌ها شکست گنبد آهنین را به تصویر کشید؛ گنبدی که نماد قدرت و بازدارندگی رژیم صهیونیستی بود.
عملیات طوفان‌الاقصی در آینده محور مقاومت و مبارزات ۷۵ساله ملت فلسطین علیه رژیم صهیونیستی بسیار تعیین کننده است. در این بین عنصر غافلگیری بسیار تاثیرگذار بود و نشان داد ارتش رژیم صهیونیستی و نهاد‌های امنیتی آن با شکست مواجه شدند. به طوری که در عرصه میدانی در مدت یک ساعت رزمندگان فلسطینی با ۵۰۰۰ موشک عمق اراضی اشغالی و تاسیسات حیاتی رژیم‌صهیونیستی را هدف قرار دادند. این اقدام رزمندگان فلسطینی شکست گنبد آهنین را به تصویر کشید؛ گنبدی که نماد قدرت بازدارندگی رژیم صهیونیستی بود. در اینجا ابتکار عمل در دست رزمندگان فلسطینی است و این مبارزان، جبهه‌گسترده‌ای تشکیل داده‌اند که برای اولین بار به شکل هماهنگ و تحت یک فرماندهی عملیات طوفان الاقصی را هدایت می‌کنند.
علاوه بر این رزمندگان فلسطینی تصمیم گرفته‌اند موانعی را در برابر تجاوزات آینده رژیم صهیونیستی ایجاد کنند. البته با توجه به گستردگی عملیات طوفان الاقصی به نظر می‌رسد رژیم صهیونیستی در طول چند دهه گذشته بعد از جنگ ۳۳ روزه لبنان دومین شکست خود را تجربه می‌کند و این اتفاق در آینده منطقه و شرایط فلسطین تاثیر خواهد گذاشت. درباره احتمال طولانی شدن این مبارزات باید گفت شرایط به نفع رژیم‌صهیونیستی نیست. آثار حیات در رژیم صهیونیستی تقریبا فلج شده است به شکلی که تمام فرودگاه‌های داخلی و بین‌المللی این رژیم تعطیل شده و این مسائل نشان می‌دهد اسرائیل نمی‌تواند در بلند مدت در برابر این عملیات مقاومت کند. به این ترتیب ممکن است عده‌ای در منطقه و جهان برای جلوگیری از شکست بیشتر رژیم صهیونیستی برای برقراری آتش‌بس اقدام کنند.
در ۴۸ساعت گذشته رژیم صهیونیستی برای این‌که بتواند حیثیت خود را بازسازی کند، حدود ۱۵۰‌حمله هوایی علیه ساکنان نوار غزه انجام داده که به شهادت بیش از ۸۰۰ نفر منجر شده که اغلب آن‌ها را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند. این حملات هوایی دستاورد نظامی محسوب نمی‌شود و نمی‌تواند در تغییر معادله به نفع رژیم صهیونیستی مؤثر باشد. روز‌های آینده بسیار حساس خواهد بود و چنانچه جنگ ادامه پیدا کند، جنگ منحصر به اراضی اشغالی نخواهد ماند و ممکن است به محور مقاومت نیز کشیده شود.
رژیم صهیونیستی اکنون نمی‌تواند در چند جبهه مبارزه کند و در شرایط فعلی دست این رژیم برای گشودن جبهه جدید بسته است، اما احتمال دارد جنگ به جنوب لبنان و سوریه کشیده شود. در این شرایط کشور‌های اسلامی و عربی باید همت بیشتری به خرج دهند و از طریق تشکیل نشست فوق‌العاده در سطح وزرای خارجه راهکاری برای پایان دادن به تجاوزات و حملات هوایی رژیم صهیونیستی علیه ساکنان غیرنظامی غزه پیدا کنند.

تحلیلگران فضایی یا واقع‌گرا؟

کوروش الماسی

انواع رسانه‌های نوشتاری، مجازی، صوتی و تصویری جمعی، مملو از توصیه‌ها و پیشنهادات تحلیلگران دلسوز به صاحب منصبان و صاحبان قدرت، مبنی بر اینکه، انواع و انبوه چالش‌های اجتماعی و ملی در عرصه‌های گوناگون، چگونه باید حل و فصل شود، است. اما پرسش این است که چرا با وجود انبوه تحلیل‌ها و راهکارها در عرصه‌های گوناگون، فرایند‌های سیاست‌سازی، تصمیم سازی و تصمیم گیری کلان، پیوسته ناکارآمد تر از گذشته می شوند؟ به بیانی، انتظار می رود که این همه تحلیل‌ها و راهکارهای کارشناسانه و دلسوزانه تاثیری بر فرایندهای تصمیم سازی و تصمیم گیری داشته باشد.

جاذبه عامل ثبات فیزیکی انسان و اشیاء بر روی زمین به‌عنوان بستر تعامل انسان با محیط زیست پیرامون است. هنگامی که انسان فضانورد از جو خارج می‌شود به دلیل فقدان نیروی جاذبه، فضانورد در وضعیت معلق قرار می‌گیرد و در نتیجه تعامل خود با محیط زیست پیرامون را از دست می‌دهد. به تعبیری می‌توان وضعیت تحلیلگران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و … را می‌توان شبیه به شرایط فضانوردان تلقی کرد. به این معنی که انبوهی از تحلیل‌ها در عرصه‌های سیاسی، روابط خارجه، اقتصاد، آموزش و پروش، صنعت و… به‌طور روزمره در رسانه‌های گوناگون منتشر می‌شود. اما حقیقت نامطلوب این است که این همه تحلیل، راهکار و توصیه‌های دلسوزانه در عرصه‌های گوناگون، کمترین تاثیری بر فرایندهای سیاست سازی، تصمیم سازی و تصمیم گیری کلان ندارد. شاید ساده ترین دلیل خنثی بودن یا فقدان توان تاثیر گذاری تحلیل‌های بی‌شمار بر فرایند های تصمیم سازی و تصمیم گیری کلان، فقدان نیروی جاذبه میان تحلیگران با نهادهای تصمیم ساز و تصمیم گیر باشد. فقدان جاذبه همان عدم اهداف مشترک میان تحلیگران با نهادها و افراد تصمیم ساز و تصمیم گیر است.

با توجه به بی اثر بودن انبوه تحلیل ها ،تحلیلگران  باید از خود بپرسند که آیا امکان اجرایی کردن این همه توصیه و پیشنهاد، برای مسوولان وجود دارد؟ پاسخ خیر. چراکه امکان ساختاری (ژنتیکی) برای پذیرش و اجرایی کردن انبوه توصیه‌ها وجود ندارد. منظور از امکان ساختاری چیست؟ ساحتارها از هر نوعی از جمله ساختارهای سیاسی، محصول برخی اهداف خاص هستند. به عبارتی، ساختارها، سازوکار اجرایی تحقق اهداف گوناگون هستند. مثلا ، هدف واحدهای صنعتی، ایجاد اشتغال، کسب سود برای صاحبان، تهیه و تامین انواع نیازهای اجتماعی و ملی و…. است. هدف نهاد آموزش و پروش تولید و تربیت انسان است. چراکه انسان یک پدیده اجتماعی و نه طبیعی است.

هدف نهادهای دفاعی و نظامی حفظ و صیانت از آب و خاک و جغرافیای ایران در مقابل انواع تهدیدات و دشمنان خارجی است، و… بنابراین، «عملکرد نهاد یا ساختار مدیریت، برآنید مستقیم اهدافی است که حکمرانی برای تحقق آنها ایجاد شده است». در جهان معاصر خرد بیناد، کاربردی و معتبر ترین هدف اهداف ساختار حکمرانی، تحقق منافع جمعی ملی است. بنابراین، شرایط اجتماعی و ملی در عرصه های گوناگون، محصول مستقیم اهدافی است که ساختار مدیریتی در پی تحقق آنها می باشد. اگر ساختارهای حکمرانی در جهان معاصر را به طور کلی به دو دسته تقسیم کنیم، آنگاه می توان ادعا شود که ساختار های حکمرانی، یا اهداف جمعی ملی ، یا اهداف یک اقلیت کوچک جناحی را دنبال می کنند.

از این رو، کیفیت زیست اجتماعی برآیند بی قید و شرط این حقیقت کاربردی و انکارناپذیر می باشد که ساختار مدیریتی‌، تبلور و نماینده کدام اهداف ملی یا جناحی هستند. اگر تبیین رابطه علت و معلولی اهداف و ساختار حکمرانی کاربردی تلقی شود، آنگاه، تحلیل‌ها، توصیه‌ها و پیشنهادات دلسوزانه و  ملی  که  مغایر اهداف ساختارهای سیاسی و مدیریتی باشند، امکان تحقق آنها برای هیچ عنصر یا نهادی مقدور نیست به عبارتی ،تحلیل ها، راهکارها و توصیه هایی که مبتنی بر تحقق اهداف ملی هستند، نمی‌توانند بر ساختارهای مبتنی بر اهداف غیر ملی اثر گذار باشند.

بنابراین، کاربردی‌تر این است تا به‌جای انواع تحلیل ها، راهکارها، توصیه ها و پیشنهادات برای حل و فصل انبوه و انواع چالش‌های ملی و اجتماعی در عرصه‌های اقتصادی، روابط خارجه، سیاسی و…، تحلیلگران به تولید و تدبیر توصیه‌ها، راهکارها و پیشنهاداتی برای کاربردی کردن اهداف در عرصه های گوناگون چاره‌ای بیندیشند. به این دلیل ساده که عملکردهای سیاسی در هر سطحی تابع اهداف سیاسی می‌باشد. تلاش برای تغییر عملکردها سیاسی بدون در نظر گرفتن رابطه عملکردهای سیاسی با اهداف سیاسی حاکی از درک و تشخیص غیر کاربردی و عینی عرصه سیاسی توسط تحلیلگران است

ما و پناهندگان افغانستانی

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه
چه سیاست و برنامه‌ای در قبال پناهندگان و مهاجران به‌ویژه افغان‌ها عقلانی‌تر و کارآمد‌تر است؟ آیا سیاست درهای باز می‌تواند ادامه داشته باشد؟ سال‌های متمادی است که افغانستان فاقد ثبات سیاسی و اقتصادی است. جنگ و خشونت زندگی بسیاری را در این کشور تباه کرده است؛ کشوری که هنوز نتواسنته است دولت ملت شود. افغان‌ها در چنین شرایطی به کشورهای همسایه پناه برده و می‌برند تا جانشان در امان باشد و بتوانند زندگی آرام‌تری داشته باشند. بحث و گفت‌وگوی زیادی درباره حضور، نحوه حضور و حتی چرایی حضور افغان‌ها در ایران مطرح شده است؛ درحالی‌که در گذشته حضور آنها در ایران با چالش جدی مواجه نبوده است. به دلایل انسان‌دوستانه و اشتراک فرهنگی و دینی جامعه ایران از آنها استقبال کرده است و حتی گفته می‌شد برخی از آنها به‌عنوان نیروی کار در مشاغلی که ایرانی‌ها تمایل به کارکردن در آنها را ندارند، باعث رشد اقتصادی ایران شده است. در این اواخر چند مسئله درباره حضور افغان‌ها در رسانه‌ها و شبکه‌‌های اجتماعی مجازی مطرح شده است.

1. گفته شده که افغان‌ها بخش بزرگی از یارانه نان و انرژی را مصرف می‌کنند؛ درحالی‌که برخی از آنها غیرقانونی وارد کشور شده‌اند و مالیات هم نمی‌پردازند. 2. هویت بسیاری از آنها روشن نیست. 3. به جهت اینکه نیروی کار ارزان هستند و ساعت‌های زیادی کار می‌کنند، در مشاغلی وارد شده‌اند که جوانان ایرانی توانایی و رغبت انجام آنها را دارند. مشاغلی مانند فروشندگی، پیمانکاری، فعالیت در بازارمیوه و سبزی، نیروی کار در صنایع و...‌ 

ترکیب جمعیت در برخی شهرها به نفع افغان‌ها رقم خورده است. به این معنی که در برخی شهرهای کوچک تعداد افغان‌ها بیشتر از جمعیت بومی شده است. اما هیچ‌کدام از این فرض‌ها و مسائل مطرح‌شده چندان مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. اما نکته مهمی که وجود دارد بحث بازاندیشی در سیاست‌گذاری‌های مربوط به این حوزه است. نیاز به سیاست جامع و کامل درباره نحوه حضور پناهندگان و مهاجران افغان که از خشونت و آزار و اذیت و جنگ فرار کرده‌اند، احساس می‌شود. تجربیات جهانی در حوزه مهاجران و پناهندگان پیش‌روی ما است و می‌توان از آنها بهره برد. در موقع ورود، پناهند‌گان و مهاجران ابتدا وارد مراکز قرنطینه می‌شوند و از نظر سلامت بررسی می‌شوند. سپس وارد کمپ‌های مخصوص می‌شوند که با نام‌هایی مانند مراکز انتقال، میهمان‌شهرها، مراکز استقرار و... خوانده می‌شوند. برای هرکدام پرونده کاملی تشکیل می‌شود. با توجه به وضعیتشان دسته‌بندی می‌شوند، بچه‌ها می‌توانند آموزش ببیند، زنان و دخترانی که مورد خشونت قرار گرفته‌اند، تحت درمان و حمایت قرار می‌گیرند، با توجه به نیاز کشور به نیروی کار و تناسب آن با مهارت‌های پناهندگان و مهاجران می‌توان مجوز موقت کار برای آنها صادر کرد که فقط در مشاغل خاص می‌توانند مشغول به کار شوند. درخواست پناهندگی‌ برخی از آنها مورد پذیرش قرار می‌گیرد تا با بهترشدن اوضاع به کشورشان برگردند. برخی هم ممکن است بعد از فرایندهای مختلف مجوز اقامت بگیرند. با توجه به اشتراکات فرهنگی و دینی بین ما و افغانستانی‌ها این فرایند کوتاه‌ و با سرعت و دقت بیشتری انجام می‌شود. چنین رویکردی که می‌توان آن را رویکرد تنظیم نام گذاشت با سیاست درهای باز متفاوت است؛ سیاستی که ‌گاهی درباره پناهندگان و مهاجران افغان اجرا شده و باعث شده پناهندگان و مهاجران در نقاط مختلف کشور پراکنده شوند و هویت‌یابی آنها دشوار و پر‌هزینه شود.

به نظر می‌رسد باید از سیاست درهای باز به سیاست تنظیم گذر کنیم. با در‌پیش‌گرفتن سیاست تنظیم که مراحل پذیرش پناهندگان از قرنطینه تا اقامت را در بر می‌گیرد، اعتماد جامعه هم بیشتر می‌شود و با دیدن افغان‌ها در جامعه، مطمن می‌شوند که فرایند هویت و مجوز حضور در کشور را طی کرده‌اند. با اجرای این سیاست افراد جامعه مطمئن می‌شوند که افغان‌ها در مشاغلی که نیاز به آنها وجود دارد، مشغول به کار می‌شوند اما سیاست تنظیم بودجه زیادی می‌خواهد که لازم است بخشی از آن با همکاری سازمان‌های مختلف مانند سازمان ملل متحد تأمین شود. با طراحی و اجرای سیاست تنظیم، جامعه مطمئن می‌شود که در قبال پناهندگان و مهاجران که از کشورهای همسایه وارد کشور می‌شوند، سیاست جامع، مستمر و دقیقی وجود دارد. ناچار هستیم سیاست حوزه پناهندگی و مهاجرتی به داخل را باز‌اندیشی کنیم که نام آن را سیاست تنظیم گذاشته‌ام اما باید اضافه کرد که سیاست تنظیم به‌معنای بستن درها به روی پناهندگان نیست، فقط پذیرش آنها در قالب مراحل دقیق انجام می‌شود که هم به نفع پناهندگان و هم مطلوب جامعه میزبان است.

طوفان الاقصی چطور اسرائیل را درنوردید؟

خبرگزاری آمریکایی «آسو شیتد پرس» در گزارشی به سؤال‌های مطرح‌شده در خصوص توان اطلاعاتی تل‌آویو بعد از عملیات «طوفان الاقصی» پرداخت و این عملیات را شکستی بزرگ برای اطلاعات این رژیم توصیف کرد. 
«یاکوف آمیدرور» مشاور امنیت داخلی سابق «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی گفت: «این یک شکست بزرگ است. این عملیات درواقع ثابت می‌کند توانایی‌های (اطلاعاتی) در غزه خوب نبود». او از توضیح در خصوص این شکست امتناع کرد اما گفت «بعد از فرونشستن گردوغبار باید درس گرفت». 

به باور «دانیل هاگاری» سخنگوی ارشد ارتش رژیم صهیونیستی هم معتقد است ارتش رژیم صهیونیستی توضیح به عموم بدهکار است اما افزود «اکنون زمانش نیست. اول می‌جنگیم بعد تحقیق می‌کنیم».
به نوشته آسوشیتدپرس، عده‌ای می‌گویند خیلی زود است که تقصیر را صرفاً گردن نقص اطلاعاتی انداخت. آن‌ها به موجی از خشونت‌های سطح پایین در کرانه باختری که برخی از منابع نظامی اسرائیل را به آنجا منتقل کرد و همچنین هرج‌ومرج سیاسی در آن به خاطر اقدامات کابینه راست افراطی نتانیاهو برای ایجاد تغییرات در دستگاه قضائی اشاره می‌کنند. این طرح بحث‌برانگیز انسجام ارتش را تهدید کرده است.

اما به نوشته این گزارش، «فقدان واضح آگاهی قبلی از برنامه حماس احتمالاً به‌عنوان مقصر اصلی در زنجیره وقایع منتهی به مرگبارترین حمله علیه اسرائیلی‌ها در دهه‌های اخیر است».
طبق گزارش رسانه آمریکایی، اسرائیل در سال ۲۰۰۵ نیروها و ساکنان را از نوار غزه خارج کرد و کنترل از نزدیک وقایع در این منطقه را از خود سلب کرد. اما به ادعای این گزارش، حتی پس از تسلط حماس بر غزه در سال ۲۰۰۷ به نظر می‌رسید اسرائیل با استفاده از اطلاعات فناوری و انسانی برتری خود را حفظ کرده است. 

به اذعان این گزارش، «باوجوداین توانایی‌ها، حماس توانست نقشه خود را مخفی نگه دارد. این حمله که احتمالاً برای آن ماه‌ها برنامه‌ریزی و آموزش دقیق شده و مستلزم هماهنگی بین گروه‌های شبه‌نظامی متعدد بوده، به نظر می‌رسد اطلاعات اسرائیل را دور زده است». 

«امیر آویوی» ژنرال بازنشسته اسرائیلی در این خصوص گفت: «بدون پایگاهی در غزه، سرویس‌های امنیت اسرائیل به‌طور فزاینده‌ای به ابزارهای فناوری برای دستیابی به اطلاعات متکی شده‌اند». وی افزود: شبه‌نظامیان در غزه راه‌هایی برای فرار از جمع‌آوری اطلاعات از طریق فناوری یافته‌اند و به اسرائیل تصویر ناقصی از اهداف خود می‌دهند. طرف دیگر یاد گرفت با تسلط تکنولوژیکی ما مقابله کند و از استفاده از فناوری که می‌تواند آن را افشا کند، دست کشیدند.اما به گفته وی، شکست فراتر از جمع‌آوری اطلاعات است و سرویس‌های امنیتی اسرائیل حتی نتوانستند تصویر دقیقی از اطلاعاتی که دریافت می‌کردند ترسیم کنند.

«آموس هارل» مفسر نظامی در روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» نوشت: در عمل، صدها اگر نگوییم هزاران نیروی حماس ماه‌ها در حال آماده شدن برای حمله غافلگیرانه بودند، بدون آن‌که درز کرده باشد.
به نوشته آسوشیتدپرس، متحدانی که اطلاعات را با اسرائیل به اشتراک می‌گذارند، گفتند آژانس‌های امنیتی واقعیت را اشتباه می‌خواندند. یک مقام اطلاعاتی مصری گفت این کشور که اغلب به‌عنوان میانجی بین رژیم صهیونیستی و حماس عمل می‌کند، بارها با تل‌آویو درباره «چیزی بزرگ» بدون توضیح بیشتر صحبت کرده بود. 

وی گفت: «مقام‌های اسرائیلی  روی کرانه باختری متمرکز بودند و تهدید از سوی غزه را دستکم گرفتند». به نوشته رسانه آمریکایی، «کابینه نتانیاهو از حامیان شهرک‌نشینیان یهودی کرانه باختری تشکیل‌شده که در مواجهه با موج فزاینده خشونت در ۱۸ ماه گذشته در آنجا خواستار سرکوب امنیتی شده‌اند».
این مقام ناشناس مصری افزود: ما به آن‌ها هشدار داده‌ایم انفجار وضعیت درراه است و خیلی زود و بزرگ خواهد بود. اما آن‌ها چنین هشدارهایی را دستکم گرفتند. 

اسرائیل منتظر غافلگیری جدید باشد
تازه اول ماجراست
مهدی بختیاری
آنچه در نبرد توفان الاقصی رخ داد، از همان ابتدا با یک شوک بزرگ برای صهیونیست‌ها همراه بود؛ غافلگیری در برابر اقدامی که تا پیش از این، هیچگاه اسرائیل آن را - جز در نبردهای کلاسیک با ارتش‌های رسمی عرب در ۲ جنگ 1967 و 1973- تجربه نکرده بود. این اتفاق حتی در جریان جنگ 33 روزه با حزب‌الله لبنان در سال 2006 هم نیفتاد. یعنی ورود زمینی به سرزمین‌های اشغالی به طوری که نیروهای رزمنده مقاومت وارد شهرک‌ها و از آن مهم‌تر پایگاه‌های نظامی شوند و اشغالگران را در خانه و پایگاه خودشان بکشند یا اسیر کنند.
ورود زمینی به سرزمین‌های اشغالی و کشاندن نبرد به داخل اراضی اشغالی تحت سیطره رژیم اشغالگر، برای نخستین بار فلسطینی‌ها را از موضع دفاعی و واکنشی، در موضع آفندی و تهاجمی قرار داد.
پیش از این، در همه موارد نبرد در غزه در سال‌های 2008، 2012، 2014 و 2021 با یک وضعیت تدافعی و واکنشی از سوی مقاومت آن هم پس از حملات صهیونیست‌ها یا ترور فرماندهان مواجه بودیم اما این بار نیروهای مقاومت در وضعیت تهاجم قرار گرفتند و زمین نبرد نیز خارج از غزه و در سرزمین‌های اشغالی تعریف شد.
این برخلاف اصول پایه‌ای اسرائیل و دکترین بن گوریون است که در ۳ محور می‌گوید اسرائیل نباید در داخل سرزمین خود بجنگد و همیشه باید جنگ در بیرون از مرزها باشد، اسرائیل نباید وارد جنگ طولانی‌مدت شود بلکه جنگ باید به صورت برق‌آسا و ضربتی باشد و نهایتا اسرائیل باید از مولفه غافلگیری برای زدن دشمن استفاده کند. نبرد توفان الاقصی لااقل ۲ پایه این نظریه را از بین برد که نخستین آن جنگیدن با صهیونیست‌ها در داخل سرزمین‌های اشغالی بود و این، بویژه برای ساکنان این سرزمین‌ها بسیار ترسناک است. آنها اگر چه پیش از این تجربه حملات راکتی مقاومت را داشتند اما این نوع از وحشت جنگ را لااقل 5 دهه است تجربه نکرده‌اند و چنین تجربه‌ای آخرین بار در جنگ عید کیپور در اکتبر 1973 بود.
اما دومین مولفه و شاید بتوان گفت اساسی‌ترین ویژگی نبرد توفان الاقصی که تبعات آن با پایان درگیری‌ها نیز یقه دولت مستقر صهیونیستی را رها نخواهد کرد، غافلگیری است.
رژیمی که پیش از این، همیشه با تکیه بر عنصر غافلگیری، دشمنانش را زمینگیر می‌کرد (جنگ 6 روزه با ۳ ارتش بزرگ عربی در سال 1967 مهم‌ترین مصداق آن است) این بار به بدترین شکل ممکن اسیر غافلگیر شدن از سوی طرف مقابل شد و این «طرف مقابل»، نه ایران و نه حزب‌الله لبنان بلکه گروه‌های مقاومت فلسطینی با نقش‌آفرینی اصلی حماس بودند.
این غافلگیری، کابوس 50 سال قبل را برای صهیونیست‌ها زنده کرد؛ با این تفاوت که برخلاف جنگ سال 1973 که دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل توانسته بودند پیش از جنگ متوجه علائم آن شوند (بی‌توجهی سیاستمداران وقت موجب غافلگیری اسرائیل در جنگ یوم کیپور شد) اما این بار حتی همه دستگاه‌های عریض و طویل اطلاعاتی - امنیتی اسرائیل، از شاباک که مسؤولیت اصلی را برعهده داشت تا آمان (اطلاعات ارتش) نتوانسته بودند علائم وقوع این جنگ را تشخیص دهند.
این وضعیت وقتی برای صهیونیست‌ها بغرنج‌تر می‌شود که بدانیم طبق ارزیابی ارتش اسرائیل، حماس بیش از یک سال درگیر برنامه‌ریزی، هماهنگی و آموزش نیروهایش برای این عملیات بوده و در تمام این مدت هیچ‌کس در اسرائیل متوجه خطری به این بزرگی نشده است.
این وضعیت البته دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد که یکی از آنها اختلال شدید 41 هفته‌ای در عرصه سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی اسرائیل است.
همان‌طور که از ماه‌ها قبل قابل پیش‌بینی بود، با روی کار آمدن نتانیاهو نه تنها چالش‌های اسرائیل کم نشد بلکه آنها درگیر یکی از کم‌سابقه‌ترین بحران‌های سیاسی در داخل نیز شدند.
صدها هزار نفر 41 هفته مداوم در شهرهای بزرگی نظیر تل‌آویو و اورشلیم (قدس) در کف خیابان‌ها هستند و علیه دولت نتانیاهو شعار می‌دهند و این اعتراضات با اعتصابات بی‌سابقه در بدنه نیروهای نظامی و امنیتی نیز همراه شده و همین می‌تواند یکی از دلایل موثر در غافلگیری آنها باشد؛ وضعیتی که حماس به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کرد.
در کنار این، طبق اخباری که روز گذشته منتشر شد، گروه‌های مقاومت از مدت‌ها قبل اقدام به عضوگیری از درون بدنه ارتش اسرائیل کرده و برخی اطلاعات خود بویژه از شهرک‌ها و پایگاه‌های اطراف غزه (محل درگیری‌های توفان الاقصی) را از سربازان اسرائیلی که حالا با حماس همکاری می‌کنند گرفته‌اند.
این موضوع اگرچه مساله تازه‌ای نبوده و در گذشته نیز بارها اخبار همکاری سربازان اسرائیلی با گروه‌های مقاومت بویژه در فروش اسلحه و تجهیزات منتشر شده اما نشان داد این بار دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل با یک حفره بزرگ امنیتی نیز مواجه هستند که تا مدت‌ها باید بخشی از توان خود را صرف ترمیم آن کنند.
با این تفاسیر، حتی با فروکش کردن جنگ نیز باید منتظر یک زلزله سیاسی برای تغییرات عمده در میان سران ارشد نظامی و امنیتی رژیم اسرائیل باشیم؛ درست شبیه اتفاقی که پس از جنگ سال 1973 افتاد و دولت گلدا مایر را به سقوط کشاند. برخی سران ارشد رژیم که اکنون سروصدای زیادی هم دارند، به احتمال زیاد آخرین روزهای عمر سیاسی خود را می‌گذرانند.
تازه همه اینها در حالی است که سران اسرائیل تصمیم انتحاری برای حمله گسترده زمینی به غزه نگیرند، چرا که می‌دانند ورود به غزه - همان‌طور که قبلا نیز آن را آزموده‌اند - برای‌شان تبعاتی شاید به مراتب بالاتر از آنچه تاکنون هزینه دادند، داشته باشد.
تعداد بالای اسرای اسرائیلی در دست گروه‌های مقاومت البته تیغ حمله صهیونیست‌ها را کندتر خواهد کرد و فلسطینی‌ها خوب می‌دانند چطور باید از این اهرم فشار در جریان جنگ و حتی پس از آن در میز مذاکره بهره ببرند.
صهیونیست‌ها تاکنون به بمباران کور و سنگین نوار غزه و هدف قرار دادن زنان و کودکان بی‌گناه و خانه‌های ساکنان این منطقه کوچک بسنده کرده‌اند و این احتمال نیز وجود دارد که بخواهند پس از این بمباران سنگین و از بین بردن بخش‌های زیادی از زیرساخت‌های نوار غزه به آنجا حمله کنند که باید منتظر ماند و دید آیا نتانیاهو حاضر است ریسک چنین اقدامی را قبول کند یا نه؟
به هر حال، نبرد توفان الاقصی نشان داد تنها یک بخش از جبهه گسترده مقاومت توانایی وارد کردن بزرگ‌ترین ضربات را به ارتش مدعی شکست ناپذیری دارد و می‌تواند در یک نصف روز، تلفاتی 6 برابری نسبت به جنگ 33 روزه به آنها وارد کند (اسرائیل در جنگ 33 روزه 165 کشته داد ولی در نبرد توفان الاقصی این تعداد به بیش از 1000 نفر رسیده).
حماس و دیگر گروه‌های مقاومت اسلامی فلسطین با توفان الاقصی تاریخ مبارزات را به ۲ بخش تقسیم کردند و حالا اسرائیل می‌داند دیگر با یک گروه در لاک دفاعی مواجه نیست و هر آن باید منتظر غافلگیری‌های بیشتر باشد.
نام:
ایمیل:
نظر: