صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۰  ، 
شناسه خبر : ۳۵۲۹۶۰

خونی که عزت می‌دهد و آبرو می‌برد!

 

عباس شمسعلی

بیش از یک ماه است که از حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی در پاسخ به حماسه طوفان الاقصی می‌گذرد. تلاش همه‌جانبه صهیونیست‌ها که از حمایت نظامی و اطلاعاتی و تسلیحاتی قدرت‌های غربی برخوردار است بیش از آنکه دستاوردی نظامی یا فتحی چشمگیر برای سردمداران سفاک این رژیم داشته باشد، تنها صحنه‌هایی از عریان‌ترین جنایت‌ها که نظیر و سابقه‌ای برای آن نمی‌توان در تاریخ بشریت یافت به نمایش گذاشته است.
تعداد شهدای نوار غزه از ابتدای حملات اخیر رژیم صهیونیستی از مرز ۱۱ هزار نفر فراتر رفته که بیش از ۸ هزار تن از این شهدا را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند. در این میان قریب 200 نفر از کادر درمان و پزشکی و ده‌ها خبرنگار هم در غزه به شهادت رسیده‌اند.
ارتش رژیم جنایتکار صهیونیستی همچنین تاکنون بیش از 32 هزار تن بمب استفاده و ۴۱ هزار واحد مسکونی غزه را به طور کامل ویران کرده است. قتل‌عام بیش از 11 هزار انسان بی‌دفاع و غیرنظامی از جمله به شهادت رساندن قریب پنج هزار کودک بی‌گناه فلسطینی ساکن غزه و کشتار هزاران زن همراه با اقدامات غیرانسانی همچون بمباران بیمارستان به دست رژیم صهیونیستی طی یک بازه زمانی یک ماهه، روی سیاه‌ترین جنایتکاران تاریخ را در مقایسه با این صهیونیست‌ها سفید کرده است.
در واکنش به این جنایت‌های بی‌سابقه، این روزها شاهد خروش کم‌سابقه و شاید در برخی نقاط بی‌سابقه مردم در کشورهای مختلف از آمریکا و انگلیس و فرانسه و کشورهای مختلف اروپایی و آفریقایی تا استرالیا و کره و ژاپن و... هستیم که با دیدن تصاویر و اخبار تکان‌دهنده جنایت رژیم جعلی اسرائیل در حق مردم مظلوم غزه، به میدان آمده و به جای سکوت، فریاد آزادی فلسطین سر می‌دهند و خواستار محکومیت و پایان یافتن جنایات‌ صهیونیست‌ها هستند.
امروز جوانان و دانشجویان در قلب اروپا و آمریکا و کشورهای مختلف به میدان آمده‌اند تا اعتراض خود را به ظلمی که در حال وقوع است به نمایش بگذارند.
این‌بار سانسور خبری و تلاش رسانه‌ای پرحجم جبهه صهیونیستی نیز نتوانسته مانع رسیدن صدای مظلومیت مردم غزه به گوش جهانیان شود و این روزها حتی در خود این رسانه‌ها برخی از کارکنان به پرداخت جانبدارانه اخبار جنگ با هدف حمایت از اسرائیل صدا به اعتراض بلند کرده و حتی به علت مواضع‌شان اخراج هم شده‌اند. به عبارتی حمایت از مردم فلسطین در کشورهای غربی تا آنجا پیش رفته که عده‌ای حتی به قیمت اخراج و تعلیق و هزینه سیاسی و اجتماعی این حمایت‌ها پای دفاع از مردم غزه و محکومیت اسرائیل ایستاده‌اند؛ از فوتبالیست اخراج شده تیم آلمانی به جرم حمایت از فلسطینیان تا ده‌ها دانشجوی اخراج شده و تعلیق شده در آمریکا به همین جرم؛ آزادی بیان هم که در چنین مواقعی در بین سردمداران غربی پر مدعا رنگ می‌بازد. این حجم از دفاع جهانی و خروش بی‌سابقه مردم در اقصی نقاط دنیا برای حمایت از مردم فلسطین و محکومیت جنایات صهیونیست‌ها، حیرت و وحشت را در اردوگاه اسرائیلی‌ها و حامیان غربی آنها رقم زده است.
در آن سوی ماجرا اما باز هم شاهد انفعال سازمان ملل بی‌خاصیت و نهادهای به اصطلاح حقوق بشری که سکوت آنها درواقع چراغ سبزبه رژیم صهیونیستی در ارتکاب جنایت‌های وحشتناک است، هستیم.
در این میان، جنگ غزه تابلویی بزرگ از ریاکاری و دروغگویی سردمداران دغل‌باز کشورهای غربی را به نمایش گذاشته است. این ریاکارانِ رسواتر از همیشه که همواره سعی داشتند ژست انسان دوستی یا احترام و اعتقاد به حقوق بشر و دفاع از حقوق زنان را بگیرند، و عجیب آنکه برخی ساده‌لوح خوش باور در دنیا از جمله در کشورمان هم فریب آنها را می‌خوردند، امروز با حمایت علنی از رژیم کودک‌کش صهیونیستی و دفاع از اقدامات سفاکانه آن، با صدایی رسا و تصویری واضح به همه مردم دنیا اعلام کرده‌اند که در باطن و واقعیت آنها چه می‌گذرد و پیش از این هم هر آنچه از تظاهر به انسان‌دوستی و دفاع از حقوق بشر به نمایش گذاشته‌اند دروغی بیش نبوده است.
چهره‌ای که البته برای مردم کشور و منطقه ما تازگی ندارد و ما بارها اقدام به جنایت یا حمایت غربی‌ها از جنایت در حق مردم کشورمان و منطقه غرب آسیا را دیده‌ایم. امروز مردم دنیا راحت‌تر باور می‌کنند که فریاد اعتراض جمهوری اسلامی ایران علیه حمایت تسلیحاتی غرب از صدام تا حد در اختیار گذاشتن سلاح‌های شیمیایی و ممنوعه برای کشتار مردم بی‌گناه و رزمندگان ما یا حمایت و پناه دادن به عوامل ترور 17 هزار شهروند بی‌گناه ایرانی از چه حکایت می‌کند. امروز مردم دنیا راحت‌تر می‌پذیرند که کشتار میلیونی مردم مظلوم و بی‌گناه افغانستان و عراق با حضور اشغالگران آمریکایی و هم‌پیمانانش دروغ نبوده است.
مردم دنیا راحت‌تر می‌پذیرند که اشک تمساح آمریکا و غربی‌ها برای مردم اوکراین در جنگی که خود در تهیه آتش تحریک ابتدائی، تداوم آن و فروش تسلیحات نقش مستقیم داشته‌اند تا چه حد ریاکارانه است.
انبوه وجدان‌های بیدار شده در سراسر دنیا به واسطه دریای خون کودکان و زنان مظلوم فلسطینی این روزها از خود می‌پرسند، اگر سران کشورهای غربی آمریکا ذره‌ای صداقت در رفتار دارند باید پاسخ دهند چه تفاوتی بین مردم اوکراین با مردم غزه است که غربی‌ها به بهانه حمایت از اوکراینی‌ها هر آنچه می‌توانستند از انواع تحریم‌های سیاسی، اقتصادی، ورزشی و... را به کار گرفتند اما در مورد اخیر هر آنچه در توان دارند برای حمایت از عامل جنایتکار کشتار زنان و کودکان فلسطینی به میدان آورده‌اند؟
وجدان‌های بیدار شده می‌پرسند؛ مگر نه اینکه کشورهای غربی در حوادث سال گذشته ایران به بهانه مرگ طبیعی یک خانم و با ادعای دروغ حقوق بشری و دفاع از زنان، بانی آشوب و شهادت ده‌ها نیروی مدافع امنیت شدند، چطور این روزها در قبال شهادت مظلومانه و بی‌رحمانه چند هزار زن فلسطینی بی‌گناه سکوت کرده و حتی در موضع حمایت از عامل جنایت قرار گرفته‌اند؟ آن سیاستمداران زن اروپایی که در حمایت از آشوب در ایران، موی خود را می‌بریدند؛ اکنون زبانشان بریده شده است که در برابر جنایت اسرائیل در کشتن زنان و کودکان صدایی از آنها در نمی‌آید؟
در داخل کشورمان نیز هرچند غاطبه مردم به واسطه تجربه‌های تلخ گذشته از رو شدن چهره واقعی و ریاکارانه سران کشورهای غربی تعجب نمی‌کنند، امروز برای آن افرادی که تاکنون فریب تظاهر این غربی‌ها و پادوهایشان را خورده بودند، فرصت تجدیدنظر و عبرت گرفتن است.
ای کاش این افراد فریب‌خورده از خود بپرسند؛ مگر شعار و ادعای سردمداران غربی در حوادث سال گذشته دلسوزی برای زنان نبود، آیا امروز سکوت همراه با حمایت آنها از رژیم صهیونیستی در کشتار زنان و کودکان با آن ظاهر‌فریبی تناقض ندارد؟
از طرفی؛ افراد فریب‌خورده داخلی باید به این فکر کنند؛ آن پادوهای کاسب کار دلقک‌مسلکی که سال گذشته به بهانه دفاع از زنان، به دامن کشورهای غربی پناه بردند و بعد از مدتی ژست عزاداری، مشغول عیش و نوش و بزن و بکوب با پول‌های ناشی از وطن‌فروشی شدند چرا اکنون در برابر جنایات اسرائیل صدایشان در نمی‌آید؟ اصلاً آیا این دست از سلبریتی‌های دغلکار، جرأت کوچک‌ترین اعتراض علیه اسرائیل را دارند یا می‌ترسند مورد خشم کارفرمایان و میزبانانشان قرار بگیرند؟
الحق که شرف آن سلبریتی ورزشکار و خواننده و بازیگر غربی که برای دفاع از مردم فلسطین فریاد می‌زند و هزینه آن را هم می‌پردازد از این طیف سلبریتی وطن‌فروش خارج‌نشین بیشتر است.
دیروز خوشبختانه هرچند با تأخیر اما شاهد صدور بیانیه جمعی از جامعه سینمایی کشور در محکومیت جنایات اسرائیل بودیم که اقدامی قابل تقدیر و امیدوار‌کننده است. اما هنوز هستند بسیاری از چهره‌ها و سلبریتی‌های داخلی که علی‌رغم همه ادعاهای قبلی در توجه به حقوق بشر و زنان و ارزش‌های انسانی، با وجود گذشت بیش از یک ماه از جنگ غزه کوچک‌ترین واکنشی در محکومیت این جنایت‌ها حداقل برای حفظ ظاهر و تایید صحت ادعاهای خود بروز نداده‌اند. مردم این رفتارها را نیز فراموش نخواهند کرد که عده‌ای برای تظاهر به انسانیت از واکنش در خصوص انسداد روده توله یوزپلنگ ایرانی یا تسلیت مرگ گربه فلان هنرپیشه در صفحات خود نمی‌گذشتند اما امروز ظاهراً کرکره انسانیت را پایین کشیده‌اند.
ما یقین داریم که وعده الهی در پیروزی نهائی مستضعفین و مظلومان، نهایتاً پیروزی مردم قهرمان و مقاوم فلسطین را رقم خواهد زد، اما اگر در کنار ضربه جبران‌ناپذیر حیثیتی عملیات طوفان الاقصی به رژیم صهیونیستی، همین بیداری بی‌سابقه جهانی در دفاع از مظلوم که عزت و آبرویی برای مردم آزاده و با وجدان در عالم شد و رسوا شدن بیش از پیش مدعیان دروغین دفاع از حقوق بشر و انسانیت را ثمره دریای خون شهیدان مظلوم فلسطینی بدانیم باید آن را دستاوردی بی‌نظیر و بزرگ و جلوه‌ای دیگر از پیروزی خون بر شمشیر دانست.

بن بست نهضت مسکن کجاست؟

 مهدی حسن زاده

روز گذشته در بررسی برخی بندهای لایحه برنامه هفتم توسعه که به اعطای تسهیلات مسکن به مردم ارتباط داشت، رئیس مجلس سخنی گفت که توجه بسیاری از رسانه‌ها را جلب کرد. محمدباقر قالیباف گفت: طبق پیگیری‌های ما، بانک‌ها به هر کسی که برای دریافت تسهیلات مسکن مراجعه می‌کند، وام مسکن پرداخت می‌کنند، منتها مردم دیگر بیش از این توان گرفتن وام و پرداخت اقساط را ندارند و به همین دلیل به بانک‌ها مراجعه نمی‌کنند. در گزارش امروز خراسان که تیتر یک روزنامه است به بهانه این اظهارات، به موضوع اقساط وام مسکن پرداخته ایم و فاصله سنگین این اقساط با قدرت خرید حقوق‌بگیران را نشان داده ایم. شاید نیاز چندانی به عدد و رقم نباشد چراکه صرفا مشاهده اقساط وام مسکن نشان می‌دهد که خانوارهای فاقد مسکنی که نیاز به وام دارند با چه نامعادله عجیبی برای پرداخت اقساط مواجه هستند. طی چند سال اخیر که مسکن در ایران با جهشی تاریخی و بی‌سابقه مواجه شد به گونه‌ای که قیمت مسکن طی 5 سال اخیر 10 برابر شد و قیمت‌ها فراتر از تورم فزاینده سایر کالاها، به مرزهایی رسید که تصور آن سخت بود، تنها ایده پیش رو برای مواجهه با این مسئله، ایده ساخت مسکن با اعطای زمین رایگان و پرداخت وام بود؛ وام 550 میلیونی که اقساط آن پس از کاهش نرخ سود وام، در روش پلکانی از 7.5 میلیون تومان شروع می‌شود و به تدریج طی سال‌های بعد افزایش می‌یابد. در حقیقت برای مسکن‎دار شدن در طرح نهضت ملی مسکن با توجه به قیمت تمام شده فعلی باید حدود 400 میلیون تومان آورده به اضافه توان پرداخت ماهانه 7.5 میلیون تومان داشته باشید. این‎جاست که گره اصلی ماجرا و دلیل عدم استقبال از طرح روشن می‌شود. طرحی که با هدف گذاری ساخت 4 میلیون مسکن طی 4 سال و ثبت نام اولیه بیش از ظرفیت متقاضیان مواجه بود، در عمل با واریز آورده صرفا بخشی از متقاضیان جلو رفته است. چنان که براساس آخرین آمار اعلام شده که مربوط به حدود 3 ماه قبل است، تعداد واحدهایی که ساخت آن آغاز شده است به 1.5 میلیون واحد هم نمی‌رسد. این در حالی است که براساس آمار پروانه‌های ساختمانی در سال‌های اخیر به طور متوسط سالی 300 تا 400 هزار واحد مسکن ساخته می‌شود. بخشی از مشکل به ناتوانی یا خلف وعده بانک‌ها بر می‌گردد اما به نظر می‌رسد بخشی از مشکل به این مسئله بر می‌گردد که بخش عمده متقاضیان پالایش شده، آورده اولیه را واریز نکرده اند. عموما این عدم واریز ناشی از ناتوانی در تامین این آورده، ناتوانی در پرداخت اقساط وام و نااطمینانی نسبت به ایفای تعهدات دولت در ساخت واحدهای مسکونی است. در هر حال خروجی این مسئله این است که مهم‎ترین طرح مواجهه با سونامی جهش مسکن، تاثیری بر قدرت خرید متقاضیان مسکن نداشته است. واضح است که طرحی با برآورد 4 هزار هزار میلیارد تومان هزینه تمام شده، از روش‌های معمول تامین مالی یعنی وام بانکی و آورده متقاضیان به تنهایی تامین نخواهد شد. هرگونه افزایش مبلغ وام با علامت سوال مهم چگونگی پرداخت اقساط بیشتر مواجه خواهد شد. لذا باید برای معضل تامین مالی طرح نهضت ملی مسکن فکری کرد. فشار به نظام بانکی نیز صرفا بخشی از معضل تامین مالی مسکن را حل خواهد کرد اما واضح است که دولت و مجلس باید در موضوع مواجهه با مسئله مسکن، تغییر رویکرد دهند. ساخت واحدهای کوچک‎تر، استفاده از اراضی داخل شهر و چسبیده به شهر با افزایش مساحت شهرها، ورود تکنولوژی‌های نوین ساخت از سایر کشورها و استفاده از ابزارهای تامین مالی بازار سرمایه و صندوق توسعه ملی همگی در کنار سایر طرح‌ها و ایده‌ها باید  به عنوان بسته‌ای برای خروج مسکن از بن بست دیده شود وگرنه مسیر اعطای وام با اقساط سنگین با ناتوانی ادامه دار متقاضیان، کندی ادامه دار طرح نهضت ملی مسکن را رقم خواهد زد و با زمان باقی مانده کمتر از 2 سال از پایان وعده ساخت 4 میلیون مسکن، این طرح به سرانجام نخواهد رسید.  

عملکرد هیئت‌های اجرایی در ترازوی انصاف
سیدعبدالله متولیان

۱- انتخابات مجلس یازدهم اولین انتخابات در گام دوم انقلاب بود که طی آن هم مردم و هم نمایندگان کارنامه قابل قبولی در رویکرد انقلابی در حوزه‌های مختلف ارائه دادند. در تجربه اول اگرچه تا رسیدن به مجلس تراز انقلاب اسلامی فاصله وجود دارد، اما کارنامه موفق و انقلابی این مجلس، سبب افزایش سطح امید و آرامش مردم شده و انگیزه آنان را برای شرکت گسترده‌تر در انتخابات مجلس دوازدهم (و مجلسی موفق‌تر و کارآمد‌تر از مجلس یازدهم) بیشتر کرده است. رکورد استثنایی ثبت نام حدود ۲۵ هزار نفر نامزد انتخابات مجلس دوازدهم، مهر تأییدی بر این ادعا است.
۲- رکورد ثبت نام ۲۴ هزار و ۹۸۲ نفر (نسبت به ثبت نام ۱۶ هزار نفر در مجلس یازدهم) با سلایق مختلف و از همه گرایش‌های سیاسی و جناحی، نشانه‌ای روشن از افزایش نشاط اجتماعی و اقبال عمومی به مشارکت در عرصه انتخابات به حساب می‌آید و انتخاباتی پرشورتر را نوید می‌دهد. این افزایش به ما می‌گوید شهروندان واجد شرایط به این باور و اعتماد به نفس رسیده‌اند که می‌توانند در تعیین سرنوشت کشور و مشارکت در تقنین قوانین ایفای نقش کنند و به عبارت دیگر گویای این واقعیت است که نسبت به ارکان حکومت احساس تعلق خاطر می‌کنند و رابطه مطلوبی میان حاکمیت و مردم و اعتماد به نظام وجود دارد.
۳- با اعلام نتایج مرحله اول بررسی صلاحیت نامزد‌ها در هیئت‌های اجرایی، دشمنان بیرونی و زیاده‌خواهان و فرصت‌طلبان داخلی، وارد عمل شده و سلامت رقابت و مشارکت حداکثری مردم در انتخابات را نشانه گرفته‌اند و با موجی از شایعات و اخبار ضد و نقیض و غیرکارشناسی، ادعای ردصلاحیت‌های گسترده را مطرح ساخته و پیش زمینه‌ای برای انجام عملیات روانی و تأثیرگذاری منفی بر مشارکت حداکثری آماده می‌سازند، در حالی که نگاهی اجمالی به نتایج حاصل از بررسی صلاحیت‌ها در هیئت‌های اجرایی خلاف آن را ثابت می‌کند.
۴- بر اساس گزارش رئیس ستاد انتخابات کشور، نتایج حاصل از بررسی صلاحیت‌ها در هیئت‌های اجرایی نشان می‌دهد که الف): تنها ۱۴ درصد از نامزد‌های ثبت نام شده به استناد استعلامات اخذ شده از نهاد‌های مصرح در قانون انتخابات رد صلاحیت شده‌اند، در حالی که میزان رد صلاحیت نامزد‌ها در هیئت‌های اجرایی انتخابات مجلس یازدهم بیش از دو برابر رد صلاحیت‌های فعلی و حدود ۳۰ درصد بوده است که برخی از آنان در هیئت‌های نظارت و شورای نگهبان موفق به اخذ تأیید صلاحیت شده و رد صلاحیت‌ها به حدود ۲۶ درصد رسیده بود. ب): علاوه بر ۱۴ درصد فوق حدود ۱۴ درصد نامزد‌ها نیز به دلایل مختلف از جمله نقص مدارک احراز صلاحیت نشده‌اند که این وضعیت به منزله رد صلاحیت نیست. ج): طبق قانون انتخابات، نامزد‌های ردصلاحیت شده مانند همه دوره‌های انتخابات می‌توانند اعتراض خود را به هیئت‌های نظارت استانی و شورای نگهبان اعلام نموده و چه بسا که موفق به اخذ تأیید صلاحیت شوند، بر این اساس این شتابزدگی برای تخریب فضای عمومی انتخابات (در حالی که نتایج اعلام شده قطعی نبوده و امکان رسیدگی به شکایات در هیئت‌های نظارت و شورای نگهبان وجود دارد) امری غیرطبیعی بوده و شائبه اغراض و اهداف حزبی و جناحی برای مهندسی افکار عمومی و تأثیرگذاری بر آرای مردم متصور است. د): آنچه موجب دلگرمی بیشتر مردم شده این است که هیئت‌های اجرایی برخلاف تبلیغات مسموم برخی جناح‌های سیاسی، به دور از گرایش‌های حزبی و جناحی و طبق قانون انتخابات و بر اساس استعلامات اخذ شده از مراجع قانونی اقدام به رد صلاحیت برخی از نامزد‌ها کرده‌اند، به طوری که در بین ۱۴ درصد نامزد رد صلاحیت شده، از همه طیف‌ها و جریانات سیاسی و حتی برخی نمایندگان منتسب به جریان اصولگرا و انقلابی مجلس فعلی نیز دیده می‌شود.
آمار بالای ثبت نام موجب ایجاد شور و اشتیاق مطلوبی در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم شده است و این در حالی است که در ادوار گذشته برای ایجاد نشاط سیاسی و ترغیب مردم برای مشارکت گسترده در انتخابات باید تلاش‌های بیشتری صورت می‌گرفت. به نظر می‌رسد ایجاد این شرایط حاصل تلاش دولت برای حل مشکلات و رفع فقر، فساد و تبعیض از یک‌سو و رویکرد انقلابی مجلس یازدهم از سوی دیگر برای افزایش سرمایه اجتماعی و ارتقای امید و اعتماد عمومی است. برای برملاساختن دروغ شاخدار ردصلاحیت گسترده و خنثی کردن آثار منفی این دروغ و همچنین برای افزایش شور و نشاط اجتماعی و میل به مشارکت حداکثری، لازم است در درجه اول خود نامزد‌های انتخاباتی در حوزه‌های انتخابیه نسبت به تلطیف فضای عمومی انتخابات و خنثی‌سازی شایعات و جوسازی‌های دروغین اقدام نمایند و در درجه دوم، تمامی مطبوعات و رسانه‌های متعهد و انقلابی در کنار همه صاحبان تریبون و قلم نسبت به شفاف‌سازی و تشریح تلاش دشمنان بیرونی و فرصت‌طلبان داخلی و آگاه‌سازی عمومی اقدام نمایند.

مقاومت بی‌‌پایان فلسطین

جواد منصوری

مساله فلسطین و ایجاد رژیم جعلی صهیونیستی، قضیه‌ای پیچیده‌ است که با طراحی آمریکا و اروپا از حدود صد سال قبل پیگیری شده و ملت فلسطین هم در این مدت به اشکال مختلف مقاومت‌کرده و تاکنون شهدای بسیاری داده و خسارت‌های غیرقابل‌محاسبه‌ای برای دفاع از سرزمین مادری، حقوق و هویت خود متحمل شده است، ولی قدرت‌های بزرگ غربی با استفاده از نفوذ در دولت‌های عربی منطقه توانسته‌اند تاکنون رژیم‌صهیونیستی را سرپانگه‌‌دارند. به‌همین دلیل است که درگیری بین‌فلسطینیان و اشغالگران‌صهیونیست، دراین‌مدت قطع‌نشده ومقاومت به اشکال‌مختلف ادامه‌یافته است.

طبیعتا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷، مقاومت فلسطین با الهام از این انقلاب و با توجه به تحرکات و تحولات منطقه و جهان، استفاده‌های لازم را از شرایط کرد و با کسب تجربه، امکانات و سازماندهی مناسب را برای احقاق حقوق ازدست‌رفته خود به‌وجودآورد. طبعا رژیم‌صهیونیستی برای توجیه موجودیت خود از ابتدا تاکنون دلایلی را مطرح می‌کند که البته هیچ‌کدام قابل‌پذیرش نیست. ازجمله می‌توان به این ادعا اشاره کرد که فلسطین سرزمین آبا و اجدادی آنها بوده یا این‌که سازمان ملل، موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته یا این ادعا که مخالفان رژیم‌صهیونیستی، پایگاه مردمی ندارند و بر همین اساس سعی می‌کنند به اشغالگری خود مشروعیت بخشند. آنها در تبلیغات خود و در موضع‌گیری‌هایی که دارند از مخالفان رژیم‌صهیونیستی در فلسطین به‌عنوان افرادی ماجراجو و فرصت‌طلب یاد می‌کنند و در دهه‌های اخیر به آنها عنوان تروریست هم داده‌اند.  اما به‌کارگیری این عناوین با این هدف است که مردم را بفریبند و برای خودشان حقانیت قائل شوند و مخالفان و ملت فلسطین را که برای دفاع از حقوق خودشان قیام کرده‌اند متهم کنند.

با وجود تمام این تلاش‌ها، در یکی دو دهه اخیر عملکرد بسیار افراطی رژیم‌صهیونیستی در مقابله با ملت فلسطین از یک‌سو و فعالیت‌های گسترده رسانه‌ای و سیاسی باعث شد آگاه‌سازی خوبی در سطح جهان به‌وجودآید که صهیونیست‌ها اصلا انتظار چنین چیزی را نداشتند. در همین زمینه می‌توان به اتفاقاتی اشاره کرد که این روزها در تمام کشورهای جهان در حمایت از فلسطین رخ می‌دهد و صهیونیست‌ها و حامیان‌شان به‌هیچ‌وجه انتظار چنین رویدادهایی را نداشتند و تصور می‌کردند با امپراتوری رسانه‌ای خود می‌توانند افکارعمومی را بخرند اما دیدند که چنین کاری مقدور نیست. 
جریان مقاومت فلسطین، امر تمام‌شدنی نیست و با اطمینان می‌توان گفت که اگر صهیونیست‌ها هزاران بار دست به جنایت بزنند و به‌ظاهر این مقاومت را سرکوب کنند و اوضاع برای مدتی آرام گردد اما بعد از مدتی، مجددا این حرکت احیا می‌شود. دلیل آن هم مشخص است، چراکه ملت فلسطین از یک‌سو از قرآن و سیره رسول گرامی اسلام(ص) الهام می‌گیرند و از سوی دیگر از ماهیت شوم و اهداف پلید رژیم‌صهیونیستی آگاهی دارند و به‌همین‌دلیل، هیچ‌گاه تسلیم نخواهند شد. 
زمانی که بانیان رژیم‌صهیونیستی در حال تصمیم‌گیری برای ایجاد این رژیم جعلی در غرب‌آسیا بودند تصور می‌کردند اگر مردم فلسطین را اخراج کنند نسل دوم مردم فلسطین در اردوگاه‌ها خواهند بود و نسل سوم به کشورهای دیگر می‌روند و ماجرای فلسطین تمام می‌شود اما شاهد بودیم که همان نسل سوم، مقاومت را از انتفاضه سنگ آغاز کرد و اکنون به اینجا رسیده است. 
جنبش حماس با استفاده از تجربه تقریبا صد سال گذشته وهمچنین تجربه چهار دهه بعد ازانقلاب اسلامی ایران، مقاومت را سرلوحه کار خود قرار داده و افکارعمومی را تا حدود زیادی تحت تاثیر قرار داده است و این جریان تمام نمی‌شود.

تجربه یک جنگ ناخواسته

حسن حضرتی

دولتِ عثمانی هیچ تمایلی به ورود در جنگ جهانی اول نداشت. شرایط بسیار آشفته و رو به زوال امپراتوری این اجازه را به دولت‌مردانِ استانبول نمی‌داد اما قدرت‌های بزرگ به دنبال آن بودند که این مردِ بیمار اروپا را هر طور شده وارد دعوای خودشان بکنند و از فروپاشی آن سهم خود را ببرند. اگر چند دهه پیش از این، ذیل مسئله شرق، نزاعی در میان دولت‌های بزرگ بر سر حفظ و یا تجزیه آن بود، اما حالا همه دولتها بر سر فروپاشی این خلافتِ بزرگِ اسلامی به اجماع رسیده بودند؛ دعوا فقط سرِ سهم‌خواهی بیشتر بود. با تله‌ای که برای عثمانی‌ها کار گذاشتند، تُرک‌ها بدون آنکه تمایلی به جنگ  داشته باشند، یک دفعه متوجه شدند که ناخواسته افتاده‌اند وسط دعوای دیگران.

داستان از این قرار است که عثمانی به سختی سفارش خرید دو کِشتی بزرگ را به دولت بریتانیا داده بود. دولت بریتانیا پول را گرفته و کشتی‌ها را ساخته بود اما تحویل نمی‌داد. در میانه‌ تعقیب و گریزهایی که میان ناوهای جنگی فرانسه و انگلیس با ناوهای جنگی آلمانی‌ها در دریای مدیترانه و اژه رخ داده بود، دو کشتی آلمانی گوبن و برسلا با درخواستِ مدام از دولت عثمانی موفق می‌شوند موافقت این دولت را برای عبور از تنگه داردانل بگیرند. آنها به دنبال این بودند که با حضورشان در دریای مرمره از عبور ناوهای روسی از این تنگه جلوگیری کنند. دولت عثمانی که نمی‌خواست حضور آلمانی‌ها، دیگر قدرت‌های بزرگ را تحریک کند، بلافاصله از آنها خواستند که از دریای مرمره خارج بشوند اما آلمانی‌ها نقشه‌ بدی برای عثمانی‌ها کشیده بودند تا هر جوری هست پای این دولت را به جنگ باز کنند.

آلمانی‌ها در مقابل درخواست انور پاشا برای خروج از تنگه‌ داردانل اعلان کردند که اصلاً ما این دو کشتی را به شما هدیه می‌کنیم. اسم دو کشتی را تغییر داده و یکی را گذاشتند یاووز سلطان سلیم و دیگری را میدللی. پرچم دولت عثمانی را هم بر عرشه‌ آنها نصب کردند و خدمه‌ آلمانی کشتی هم لباس‌های نظامی تُرکی به تَن کردند و کلاه فینه گذاشتند و این‌گونه انورپاشا را متقاعد کردند که در مقابل اعتراض فرانسوی‌ها و روس‌ها و انگلیسی‌ها اعلان کند که اصلاً این کشتی‌ها مال خود ماست و از آلمانی‌ها خریده‌ایم.

مدتی بعد و با آغاز جنگ، آلمانی‌ها با همین کشتی که پرچم عثمانی را داشت و روسها و انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها فکر می‌کردند که برای تُرکهاست، به کشتی‌های روسی و فرانسوی حمله کردند و به همین راحتی پای باب‌عالی را به جنگ جهانی اول باز کردند. بدون آنکه عثمانی‌ها بخواهند وارد این منازعه بشوند، با اندکی غفلت افتاده بودند وسط نبردِ خانمان‌سوزی که در نهایت منجر به فروپاشی و تجزیه این امپراتوری شد.

انگلیس و فرانسه با رضایت روسیه وسط دعوای بزرگ به سال ۱۹۱۶ پیمان سایکس – پیکو را امضا کردند و به دلخواه خود و نه منافع مردم خاورمیانه، از سرزمین‌های جداشده از عثمانی، کشورهایی را شکل دادند و بین خود تقسیم کردند و با این تبرِ تقسیم بلایی سر این منطقه آوردند که تا قیام قیامت – و دقیق‌تر بگویم تا زمانی که حاکمان خاورمیانه به خود نیامده باشند و با امضای معاهده‌ای چون معاهده وستفالی به منازعات خود پایان ندهند – این منطقه روی آرامش به خود نبیند. گرچه این وضعیت بغرنج، دستپخت انگلیس و فرانسه برای خاورمیانه است اما حاکمانِ عمدتاً نادانِ این منطقه با بازی در زمین آنها، به میل و خواست این دولت‌ها گام برداشته‌اند تا با گذشت بیش از صد سال از جنگ جهانی اول هنوز خاورمیانه بوی خون بدهد و در حسرتِ صلحی فراگیر باقی بماند.

اینک بیش از هر زمانِ دیگری اوضاعِ سیاسی خاورمیانه به هم ریخته است. گویا دولت‌هایی بدشان نمی آید معاهده‌ دیگری از جنسِ سایکس – پیکو به این منطقه تحمیل نموده و ماژیک به دست، نقشه‌ دیگری را به رنگِ خون برای آن ترسیم کنند.

دوتابعیتی‌ها و امنیت قضائی شکننده

صالح نقره‌کاروکیل دادگستری
‌در روزهای اخیر دو مسئول در کشور از رفتار با شهروندان دو‌تابعیتی سخن گفتند؛ موضوعی که دارای اهمیت بسیاری است و به‌ویژه برای وکلای دادگستری که به صورت میدانی با چالش‌های حقوقی و قضائی دو‌تابعیتی‌ها مواجه‌اند، توأم با ابهامات و انتقادات تأمل‌برانگیزی است؛ بنابراین به‌عنوان یک مسئله مرتبط با حقوق شهروندی و خیر عمومی از مسئولان کشور تقاضا دارم راجع به آن با توجه بیشتری التفات کنند؛ اما ملاحظات:

1- رئیس قوه قضائیه در سخنان اخیر خود در نشست اعضای شورای‌عالی قضائی مورخ ۱۸ آبان ۱۴۰۲ به منظور مهم جلوه‌دادن برخورد با دو‌تابعیتی‌ها گفت: «در قبال اتباع و افراد دوتابعیتی نیز که اتهامی متوجه آنان است یا جرمی را مرتکب شده‌اند، تلاش شود تا همه مراحل رسیدگی به پرونده آنها به اطلاع مقامات و بخش‌های مربوطه ازجمله دادستان کل کشور، معاونت امور بین‌الملل قوه قضائیه و وزارت امور خارجه نیز برسد». آقای علی‌اکبر صالحی، وزیر اسبق خارجه نیز با حضوردر برنامه صدا‌و‌سیما مورخ ۲۹ مهر ۱۴۰۲ با انتقاد تلویحی از نحوه برخورد ضابطان و دستگاه‌های نظارتی با مقوله دوتابعیتی‌ها گفت: «واقعا این مسئله دوتابعیتی دارد مشکل‌آفرین می‌شود. اینها ایرانی هستند و اجازه دهیم بیایند. از رهبر انقلاب خواهش می‌کنم به مسئله دوتابعیتی‌ها ورود کنند. از بین این هشت میلیون آدم، شاید ۸۰۰ هزار نفرشان غیرقابل اعتماد باشند، خب، سیستم امنیتی آنها را پیدا کند و چون نمی‌تواند پیدا کند، آیا باید به این هشت میلیون با دیده شک و تردید نگاه کنیم».

2- این دو اظهار‌نظر هشدار‌دهنده از دو مقام با‌تجربه در کنار وضعیت نظام حقوقی حاکم بر دوتابعیتی‌ها بیشتر خود را نشان می‌دهد. در سه ماه اخیر طرف مشورت شماری از خانواده‌هایی قرار گرفتم که اعضای‌شان پس از ورود به کشور در وضعیت بازداشت قرار گرفته بودند. این افراد به دلیل تابعیت مضاعف مورد حساسیت و رصد دستگاه‌های نظارتی قرار داشته‌اند و با حساسیت بیشتری بر عملکرد و رفتار آنها تمرکز شده است.

3- تا اینجای کار بدیهی است که سیستم امنیتی وظایف حرفه‌ای در راستای تأمین امنیت کشور دارد و هیچ ایران‌دوستی تدبیر دستگاه‌های مسئول را در امر تثبیت امنیت به چالش نمی‌کشد؛ اما مسئله وقتی بغرنج می‌شود که برخی کارگزاران با نگاهی ابزاری-سیاسی به مقوله مزبور می‌نگرند.

4- بدترین سویه استفاده از قدرت عمومی این است که ابزار قضائی و بازداشت و زندان علیه شهروند -نه به منظور احقاق حق- بلکه به مقاصد غیر آن {حال با هر توجیهی که باشد} استفاده شود.

5- هدف قدرت عمومی خیر عمومی است. ما در نظام حقوقی خود چیزی به‌عنوان دو‌تابعیتی نداریم و تابعیت مضاعف در نظم مدنی ما جایی ندارد. هر شهروند صاحب شناسنامه ایرانی پاره تن وطن است. نباید به او به دیده ابزار نگاه کرد یا اجازه نداریم با او به دیده سوءظن بنگریم. او هم در پناه اصل برائت است. باید خیالش راحت باشد که به موطن مادری خود بیاید. او هم ذیل اصل 19 قانون اساسی از حقوق مساوی با دیگران برخوردار است. او نیز ذیل اصل 20 قانون اساسی یکسان در حمایت از قانون قرار دارد و مطابق اصل 22 حیثیت و جان و مال و ناموس و وسایل و گوشی تلفن و ایمیل و حریم خصوصی‌اش محترم است؛ پس ضابط و ناظر و قاضی نباید بر سبیل نقض حق او حرکت کنند. که اگر چنین کنند، تجاوز از حدود اختیارات قانونی کرده و از باب نقض حقوق اساسی ذیل ماده 570 قانون مجازات اسلامی قابل تعقیب هستند.

6- باید دقت شود، کسی نمی‌تواند آمدوشد شهروند ایرانی را با محدودیت مواجه کند. کسی نمی‌تواند شهروند ایرانی را از آمدن در وطن مادری محروم کند. کسی نمی‌تواند بیجا و ناروا ممنوع‌الخروج کند. مال توقیف کند. بازداشت به منظور تحصیل بدترین فعلی است که محتمل است از ضابط سر بزند و قاضی نباید زیر بار این نقض حق‌ها برود. اینکه ریاست قوه قضا در جلسه مزبور به این نکات اشاره کرده‌اند، خیلی بجاست. گاهی اگر ما وکلا چنین مواضعی بگیریم، با تضییقاتی مواجه می‌شویم. رئیس قوه قضا حرف دل حقوق‌دانان را می‌زند.

7- این سرمایه وطنی انسانی که در خارج از ایران داریم، نباید از وطن طرد شوند. اقدامات خودسرانه یا بی‌توجه به حقوق اساسی و آزادی‌های مدنی و حقوق شهروندی سم مهلک برای بازگشت به وطن ایرانیان است. صاحبان سرمایه و تخصص و دانش چرا نباید برای کشور خود ارزش افزوده خلق کنند. چرا نباید برگردند و برای کشور توسعه‌آفرین نباشند؟

8- نگذاریم خودسر‌ها یا بی‌دقت‌ها آب به آسیاب «پروژه ایران‌هراسی» بریزند. ببینید شبکه‌های ماهواره‌ای مواجب‌بگیر غرب خود را به آب و آتش می‌زنند تا ایران را نا‌امن برای ایرانیان داخل و خارج نشان دهند. چرا برخی دست‌اندرکاران با نگاه بد‌بینانه و گاهی با نقض حق‌های شهروندی پر به پر این رفتار ایران‌ستیزان می‌دهند.

9- مشاهدات بنده در یک مورد که وکیل فرد دو‌تابعیتی بودم، در یک رهیافت کلی این بود که انگیزه بازداشت متهم و نحوه برخورد با او بی‌ربط به وضعیت تابعیت دوگانه نبود و به‌همین‌دلیل در صدور قرار تأمین وثیقه و... در یک «دادرسی افتراقی» روال طبیعی طی نشده و چون دوتابعیتی بود، در شرایطی قرار گرفت که در فهرست تبادل زندانیان قرار گرفت.

10- ببینید در جرائم امنیتی که یک طرف دولت و نهاد قدرت است، مهم‌ترین شاخص‌های عدالت انسانی و حقوق شهروندی را می‌توان ارزیابی کرد. وقتی یک طرف صاحب قدرت عمومی است، باید ببینیم آیا از قدرت در راستای تحکیم عدالت و آزادی حسن استفاده می‌کند یا خیر. همه هم‌وغم حقوق‌دانان تجلی «حاکمیت قانون متکی بر کرامت انسانی» است؛ بنابراین هرکس در جمهوری اسلامی به‌عنوان شهروند مورد خطاب قرار می‌گیرد، ایرانی است. نباید به کسی به خاطر تابعیت مضاعف اجحاف شود. حقوق مردم شوخی‌بردار و مماشات‌پذیر نیست. اگر همه احساس مسئولیت کنیم، شعار «امنیت قضائی برای همه» در عمل اتفاق می‌افتد.

قهرمان ملت و مقاومت
حمیدرضا مقدم‌فر
این روزها که جهان شاهد مجاهدت‌ها و اقتدار محور مقاومت و مردم فلسطین در غزه است، اذهان را متوجه  شهید حسن طهرانی‌مقدم می‌کند که بی‌تردید بخش زیادی از اقتدار امروز مقاومت، مرهون تلاش‌ها و مجاهدت‌های این شهید است.
شهید طهرانی‌مقدم که حق بزرگی بر گردن ملت ایران و محور مقاومت دارد، از چند ویژگی ممتاز برخوردار بود. در دوازدهمین سالروز شهادت سردار طهرانی‌مقدم باید اذعان کرد ما نسبت به ایشان یک قصور تاریخی داریم. در تمام این 12 سال که از شهادت او می‌گذرد، در معرفی او به عنوان یک قهرمان بزرگ ملی متعلق به جبهه مقاومت و ملت‌های دیگر به نسل جوان کوتاهی و قصور کرده‌ایم. 
طهرانی‌مقدم ویژگی‌های ممتازی داشت؛ ویژگی‌هایی که از او چهره یک قهرمان را به نمایش می‌گذاشت. شهید طهرانی‌مقدم دارای یک شخصیت ایمانی کم‌نظیر بود؛ مومن و متوکل به خداوند بود، انس عجیبی با اهل بیت(ع) داشت و تمام اقداماتش در مسیر موفقیت، با توکل و توسلش گره خورده بود. 
طهرانی‌مقدم توانست اقدامات علمی بزرگی را ثبت کند؛ فعالیت‌های بزرگ علمی که موجب شد مقام معظم رهبری در پیام‌شان به مناسبت شهادتش، بحق او را دانشمندی برجسته بنامند. طهرانی‌مقدم یک دانشمند عارف بود و کارهای تحقیقاتی، علمی و موفقیت‌هایش را در این مسیر با توکل و توسل به دست آورد. یکی دیگر از ویژگی‌های شخصیت شهید طهرانی‌مقدم، توان فرماندهی و مدیریتی‌اش بود. در فرماندهی صاحب سبک بود و همین باعث می‌شد فرماندهی‌اش کم‌نظیر باشد. با اینکه در زمره سرداران و فرماندهان سپاه قرار داشت، کاملا به صورت قلبی فرماندهی و مدیریت می‌کرد، چنانکه تمام کارمندان و نیروهایش با عشق، علاقه و صمیمیت دستوراتش را اطاعت و اجرا و او را در مسیرش کمک می‌کردند. ذره‌ای تکبر و ریا در کارهایش نبود و یکی از ویژگی‌هایش این بود که همه از همنشینی با او لذت می‌بردند. 
طهرانی‌مقدم از زمان جنگ تحمیلی فرمانده موشکی سپاه بود و پس از جنگ نیز مجاهدت‌هایش ادامه یافت. با این حال در بخش‌هایی از خود سپاه هم ایشان شناخته‌شده نبود و گمنام بود، چرا که همیشه سعی می‌کرد نامش پنهان بماند و علاقه‌ای نداشت در موردش حرف بزنند. شهید دوست نداشت در مسیر مطرح شدن حرکت کند. طهرانی‌مقدم بعد از شهادتش به عنوان «پدر موشکی ایران» شناخته شد. 
شهید طهرانی‌مقدم در عین حال که انسان خالصی بود و آداب فردی‌اش زبانزد بود و نماز شبش ترک نمی‌شد، بسیار با اقتضای روز جلو می‌رفت و به قولی امروزی بود. به ظاهرش بسیار اهمیت می‌داد. همیشه باید لباس مرتب و معطر به تن می‌کرد، اهل نشاط و بگو بخند بود و کسی طهرانی‌مقدم را بدون لبخند نمی‌دید. رهبر انقلاب اسلامی در پیام تسلیت‌شان از ایشان به عنوان «پارسای بی‌ادعا» یاد کردند.
طهرانی‌مقدم همچنین اهل ورزش حرفه‌ای بود. فوتبال و کوهنوردی را حرفه‌ای دنبال می‌کرد و خیلی از قله‌ها را فتح کرده بود.
طهرانی‌مقدم بسیار ولایی بود. معتقد بود اگر قرار باشد مسیر درستی را در این دنیا برویم، باید به نایب امام زمان تکیه کنیم. عاشق رهبر انقلاب بود و با ایشان انس داشت. مقام معظم رهبری هم البته او را می‌شناختند و «حسن آقا» صدایش می‌کردند. طهرانی‌مقدم زندگی‌اش را به اطاعت از ولایت فقیه گره‌ زده بود.
او اگرچه به خاطر اقتضای کاری‌اش کمتر در خانه بود اما در خانواده هم پدری محبوب بود و در همین زمان اندک حضور در منزل هم عاشقانه با خانواده زندگی می‌کرد و زمانش را با تربیت بچه‌ها و دیدار با دوستان و رفقایش مدیریت می‌کرد. یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان این بود که صرفا به کار تخصصی‌اش فکر نمی‌کرد. در کنار کارهایش چند موسسه خیریه و ایتام را اداره می‌کرد و بخشی از حقوقش را به خانواده‌های بی‌بضاعت و ایتام اختصاص داده بود. شهید همچنین مشغول راه‌اندازی موسسات قرآنی بود و همه را توصیه به حضور در مساجد و هیئات مذهبی می‌کرد. توصیه همیشگی طهرانی‌مقدم این بود که هرچه هست حاصل اشک ریختن برای سیدالشهداست.
درباره ابعاد شخصیت شهید طهرانی‌مقدم، ساعت‌ها می‌توان سخن گفت، کتاب‌ها می‌توان نوشت؛ او به معنای واقعی کلمه «الگو» بود، «قهرمان ملی» بود. او حق بزرگی بر گردن امنیت و اقتدار ایران دارد. امیدوارم بتوانیم آنطور که شایسته است این پارسای بی‌ادعا و دانشمند عارف را به نسل جوان معرفی کنیم
 

جنگ کثیف!

محمدکاظم انبارلویی

۱- جنگ کثیف یعنی جنگ برای برتری ، کبر و غرور؛ محصول جنگ کثیف چیزی جز تجاوز ، اشغالگری و تداوم قتل‌عام بی‌گناهان به‌ویژه کودکان و زنان نیست.
صدای جنگ کثیف ، صدای بمب و انفجارهای وحشتناک، ویرانی و خرابی ، بی‌خانمانی، آوارگی و صدای ضجه کودکان و زنان است.
مقابل جنگ کثیف «دفاع مقدس» است و خداوند به انسان اجازه داده از خود دفاع کند. عقل هم این اجازه را تجویز می‌کند.
جنگ کثیف و دفاع مقدس یعنی جنگ باطل با حق، جنگ شر با خیر، جنگ ظالم با مظلوم و بالاخره جنگ «آدم بدا» با «آدم خوبا»!
آنچه طی ۷۰ سال گذشته در سرزمین‌های اشغالی می‌گذرد و در مقابل دیدگان بشریت رخ می‌نماید این است مشتی خونریز، بی‌رحم و تروریست، متجاوز ، ناقض حقوق بشر، مخالف آزادی یک سوی ماجرا با تکیه بر مکتب فراآپارتاید صهیونیسم در سرزمین فلسطین به جان مردم بی‌دفاع ، مظلوم، بی‌پناه و بی‌سلاح افتاده‌اند و مدام مرتکب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت می‌شوند.
۲- بیش از یک ماه است جامعه جهانی در برابر این جنگ کثیف موضع گرفته و نفرت و بیزاری خود را از آمریکا و سه کشور شرور اروپایی و رژیم صهیونیستی اعلام می‌کند اما کاخ سفید همچنان بر موضع خود مبنی بر تداوم خونریزی، اشغال ،
 تجاوز ، تحقیر یک ملت و قتل‌عام کودکان و زنان ایستاده است.
جهان اخیار فریاد می‌زنند، «آتش» بس است اما اشرار جهانی می‌گویند، «آتش» بس نیست باید مردم غزه را با بمب اتم هم نابود کرد!
۳- رژیم صهیونیستی تاکنون به اندازه ۳ بمب اتمی آتش و انفجار بر روی مردم غزه ریخته است تا جبران شکست طوفان‌الاقصی را بکند اما دستاوردی جز نفرت و بیزاری و محکومیت جهانی نداشته است.
۴- قهرمانان و پهلوانان نبرد پیروزمندانه الاقصی همچنان دست به ماشه به مبارزه خود ادامه می‌دهند و لحظه‌ای دشمن را رها نمی‌کنند.نبض مقاومت همچنان در غزه می‌تپد دشمن خسارت و تلفات می‌دهد اما میزان آن را سانسور می‌کند.
تا بتواند حس انتقامجویی خود را تقویت کند و به جنایت آزار دهنده و کشتارهای
 بی‌رحمانه ادامه دهد. اینکه یک میلیون نفر در لندن برای پنجمین بار به خیابان‌ها بیایند و به همین میزان در دیگر شهرهای اروپا و آمریکا تجمعات انسانی تشکیل دهند و اسرائیل غاصب را محکوم کنند و از تداوم حمایت دولت‌هایشان بیزاری بجویند، مسئله کمی نیست هرچند بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا بر آن سرپوش بگذارند.
۵- تحلیل و خبر سیدحسن نصرالله در سخنانی که به مناسبت روز شهید ارائه داده در مورد عملیات صددرصد فلسطینی طوفان‌الاقصی شنیدنی است که فرمود :
الف- زمان به نفع اسرائیل غاصب نیست.
ب- آمریکا و اسرائیل در سطح افکار عمومی شکست خورده و به زانو درآمده‌اند.
ج- اگر می‌خواهند جنگ فراگیر نشود کشتار در غزه را متوقف کنند.
رهبر مقاومت به استکبار جهانی هشدار داد و کارنامه مقاومت را در لبنان ، عراق ،
یمن و سوریه با عدد و رقم به رخ آمریکا و اسرائیل کشید و تهدید کرد ، جنگ غزه را قبل از فراگیرشدن متوقف کنید.
کشورهای عربی و اسلامی هم در عربستان جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کردند و خواستار توقف فوری تجاوز و محاصره غزه و ارسال کمک‌های بشردوستانه بین‌المللی شدند. آنها بر اهمیت درخواست از دادستان دیوان کیفری بین‌المللی مبنی بر پیگیری حقوقی جنایات جنگی اسرائیل و جنایت علیه بشریت تأکید کردند.
۶- با آنکه صورت مسئله جنگ در غزه مثل روز روشن است و ملت ایران و دولت ایران و جامعه جهانی در کنار ملت مظلوم فلسطین ایستاده‌اند و جنایات اشرار جهانی را محکوم کرده‌اند، اما برخی از جریان روشنفکری و نیز برخی از جریان به اصطلاح اصلاح‌طلب  موضع خود را دراین‌باره پنهان کرده و سکوت پیشه کرده‌اند و برخی هم در کمال وقاحت و بی‌شرمی از اسرائیل غاصب حمایت می‌کنند. جنگ غزه یک رونمایی از جریانی در ایران بود که در فتنه ۷۸ ، ۸۸ ، ۹۸ و ۱۴۰۱ از رژیم صهیونیستی دستور می‌گرفتند و اکنون در این جنگ کثیف با تروریست‌های تل‌آویو همراهی می‌کنند و در کنار شرّ مطلق قرار گرفته‌اند. این رسوایی برای جریان نفاق، الحاد و کفر داخلی یک کارنامه است.
در حالی که دانشجویان و اساتید دانشگاه‌   هاروارد که آمریکایی‌ترین و یهودی‌ترین دانشگاه جهان است، جنایات صهیونیسم را محکوم می‌کنند. در برخی دانشگاه‌ها برخی اساتید به تبع آن برخی دانشجویان هنوز تردید دارند در این جنگ جهانی حق و باطل کدامین سو بایستند این نتیجه عقب‌افتادگی ، جهل و غفلت است.
آنها می‌گویند اسرائیل عالی‌ترین محصول مدرنیته و تمدن غرب است. این کشور نمونه اعلای دموکراسی لیبرال و سوسیال دموکراسی است. ما نمی‌توانیم مرگ تمدن غرب و ارزش‌های غربی را در قتلگاه و قربانگاه غزه و فلسطین ببینیم.
آنها موفق به زدودن سمومات لیبرالیسم و سوسیالیسم از ذهن خود نشده‌اند لذا حاضرند فلاکت سیاسی خود را ببینند اما هلاکت اسرائیل را نبینند لذا در این جنگ کثیف در کنار جنایات و نجاسات رژیم صهیونیستی بی‌شرمانه ایستاده‌اند.
۷- امروز جامعه جهانی یک صدا و متحد علیه ویروس خطرناک‌تر از کرونا یعنی صهیونیسم جهانی وارد میدان شده است و می خواهد شرّ آن را از سر دولت‌ها و ملت‌ها کم کند.
مردم جهان سیمای واقعی تجاوز و جنایت جنگی را در ماشین جنگی اسرائیل و ناتو در منطقه می‌بینند. آن را در قاب ویرانه‌های غزه و هدف‌گیری بیمارستان‌ها، مدارس ،مساجد ،
 کلیساها و خانه‌های مسکونی می‌بینند و صدای ضجه کودکان و زنان و بی‌پناهان را به گوش خود می‌شنوند . هیچ تلاش مذبوحانه‌ای از سوی ارتش رسانه‌ای غرب نمی‌تواند آن تصویر و این صدا را از سپهر سیاسی جهان محو کند.

نام:
ایمیل:
نظر: