صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۲  ، 
کد خبر : ۳۷۱۰۳۴

یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳

۳ نکته درباره آتش‌سوزی لس‌آنجلس، عمق اقتدار راهبردی، مسئولیت بزرگ انهدام منظومه تبلیغاتی دشمن؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز یکشنبه‌ ۲۳ دی

۳ نکته درباره آتش‌سوزی لس‌آنجلس

جعفر بلوری
1- در جامعه‌شناسی می‌خوانیم، اندیشمندان غربی- به‌خصوص اندیشمندان قرن 19 و 20- غالبا «مسئله‌محور» بوده‌اند. یعنی، بسیاری از نظریات در این حوزه مهم علوم انسانی، به دلیل درگیر بودن جامعه دورانِ زندگی آن اندیشمند به یک «مسئله» و «بحران»، ظهور و بروز یافته‌اند. مثلا افرادی مثل پارسونز و مرتون و امثالهم که روی نظریه «ساختی کارکری» کار کرده‌اند یا افرادی که بعد از آنها، روی نظرات «کشمکش» و «تضاد» مطالعه کرده‌اند یا آنهایی که تلاش کرده‌اند این دو نظریه را با هم آشتی داده و تلفیقی از این دو داشته باشند، به دلیل این بوده است که، جامعه آن روزهای این افراد، درگیر مسائل حادی شده بود و آنها برای حل این مسائل حاد و خطرناک، شروع به تحقیق و مطالعه و پژوهش کرده‌اند. «مسئله‌محور بودن» یعنی اول مسئله و مشکلی ایجاد می‌شود بعد، کارهای مطالعاتی و پژوهشی برای حل آن مسئله آغاز می‌گردد. «مسئله‌محور» بودن، مهم و کارگشا است اما نه همیشه. بسته به نوع و جنس مسئله، فرق می‌کند که باید «مسئله‌محور» بود یا پیش از مسئله شدن یک معضل، به فکر چاره افتاد. برخی مسائل پس از بروز، می‌توانند جامعه‌ای را ویران کنند. مثل مسائل محیط زیستی که امروز در آمریکا به شکل «یکی از پرهزینه‌ترین فجایع تاریخ جهان» خود را به نمایش گذاشته و در حال بلعیدن لس‌آنجلس است.
محیط زیست، مسائل آب و هوایی و خشکسالی، از جمله نکاتی هستند که همواره وجود داشته‌اند و به جرأت می‌توان گفت، هیچ یک از کشورهای دنیا به آن به عنوان «یک مسئله فوری» و «حیاتی» که «باید چاره‌ای اساسی برای آن اندیشید» نگاه نکرده‌اند. شاید هرازچندگاهی در گوشه‌ای از جهان، با تبلیغات گسترده، نشست یا همایشی برگزار کنند و سران کشورها درباره اهمیت آن، متن‌های از پیش تهیه شده‌ای را بخوانند، ولی به نظر می‌رسد، پای عمل که می‌رسد، پای پُرمدعاترین کشورهای دنیا در این حوزه هم می‌لنگد. فقط وقتی فاجعه‌ای مثل آنچه امروز در لس‌آنجلس آمریکا به شکل آتش‌سوزی بزرگ رخ می‌دهد، محیط زیست و خشکسالی و تغییرات آب و هوایی برای کشورها تبدیل به «مسئله» می‌شود و اگر همین حالا به رسانه‌های آمریکایی رجوع کنید، خواهی دید که مملو از گزارش‌ها و یادداشت‌ها و مصاحبه‌هایی است که می‌گویند اگر منتظر «مسئله شدن خشکسالی» نمانده بودیم و پیش از این چاره‌ای اساسی درباره آن می‌اندیشیدیم، امروز 75 کیلومتر مربع از شهر به سرعت باد از بین نمی‌رفت. 
100 هزار خانه به صورت صد درصد خاکستر نمی‌شد، 150 میلیارد دلار در عرض 4 روز دود شده و به هوا نمی‌رفت و... به عبارتی، وقتی مسئله «آتش‌سوزی بی‌سابقه در لس‌آنجلس» رخ داد، محیط زیست و خشکسالی دوباره تبدیل شد به یک دغدغه و «مسئله»! آنچه در لس‌آنجلس رخ داد، یک هشدار به همه است. هشدار نسبت به این امر مهم که، اولا محیط زیست و مسئله خشکسالی، یک مسئله فانتزی و از سر شکم‌سیری نیست و ثانیا، تا کار از کار نگذشته همه کشورهای دنیا از جمله کشور عزیز خود ما باید برای آن چاره‌ای بیندیشند.
2- مهرماه سال 99 بود که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت آمریکا طی نشستی مطبوعاتی در کاخ سفید گفت: «8 تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کرده‌ایم، ولی آنچه دیدیم، تابوتِ سربازان ما بود و این شرم‌آور است.» او در سال 95 هم گفته بود «نظام آموزش و پرورش ما دیگر کارایی ندارد و بیست تریلیون بدهی داریم که بیشتر از هر زمان دیگر است.... زیرساخت‌های آمریکا در وضع خوشایندی نیست و نظام آموزش و پرورش هم کارایی خود را از دست داده است...» جو بایدن، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا نیز طی 15 ماهی که از جنگ غزه می‌گذرد، چیزی بالغ بر 30 میلیارد دلار صرف کمک به رژیم صهیونیستی کرده است و طی سه سال گذشته نیز رقمی بالغ بر 200 میلیارد دلار به اوکراین و زلنسکی کمک کرده است. حالا این اعداد و ارقام و اخبار را که منبع انتشار آنها، خود غربی‌ها و مقامات رسمی‌شان است، بگذارید کنار اظهارات اخیر رئیس آتش‌نشانی لس‌آنجلس که گفته است: «بودجه ندارم!» او می‌گوید، کاهش بودجه اداره تحت امرش، باعث کاهش توانایی آتش‌نشانی و اختلال در فعالیت آن در مهار آتش‌سوزی شده است. خانواده ترامپ هم اعتراض کرده است که اگر آن همه پول مالیات‌دهندگان آمریکایی را به زلنسکی نمی‌دادیم، (از کمک نجومی مالی و تسلیحاتی به رژیم صهیونیستی نام نمی‌برند!) امروز شاهد این افتضاح و رسوایی نبودیم. به عبارتی، کشوری که 8 تریلیون دلار پول زبان‌بسته را در غرب آسیا برای هیچ و پوچ حیف و میل کرده، طی 15‌ماه 30 میلیارد دلار به رژیم صهیونیستی برای کشتار زنان و کودکان کمک کرده است و طی 3 سال گذشته نیز 200 میلیارد دلار را برای نجات اوکراین، تلف کرده است، هم خود، و هم پادوهای رسانه‌ای‌اش در داخل و خارج کشورمان، مدام می‌گویند، ایران نباید به متحدان منطقه‌ای‌اش کمک کند! این در حالی است که اولا؛ رقم و عدد کمک‌های ایران به متحدانش، در مقابل این رقم و اعداد شبیه به شوخی است، ثانیا؛ آمریکایی‌ها آن حجم عظیم از پول مالیات‌دهندگان خود را حقیقتا به فنا داده‌اند، ولی ما در حفظ امنیت خود با جبهه مقاومت مشارکت کرده‌ایم.
3- در کار رسانه، اصطلاحی داریم با عنوان «دروازه‌بانی خبر». این اصطلاح یعنی، شناخت بموقع اخبار و سوژه‌های خبری مهم و بازنشر آن. به عبارتی، وقتی خبری «مهم» بود و افکار عمومی دنیا را درگیر کرد، رسانه‌ها مثل یک دروازه‌بان، آن را گرفته و روی آن مانور رسانه‌ای می‌دهد. اخبار مربوط به آتش‌سوزی بی‌سابقه آمریکا، به لحاظ خبری «مهم» است چون تمام عناصر لازم برای «مهم» بودن را دارد. هم حادثه‌ای عظیم و بی‌سابقه است - چرا که به قول بایدن، لس‌آنجلس را شبیه به شهری بمباران شده و جنگ‌زده کرده است - و هم جای پرداختن از زوایای گوناگون مثل همین زاویه محیط زیستی، سوء مدیریت و یا مقایسه آن با شرایط غزه را دارد - اما بخشی از طیفی که در ایران آنها را «غرب‌زده» می‌نامند، دیروز شنبه اخبار این آتش‌سوزی عظیم و خسارت‌بار را در صفحات نخست خود به طور کامل «سانسور» کردند. دلیل این امر در خوش‌بینانه‌ترین حالت این است کارشان غیرحرفه‌ای است و کار رسانه را بلند نیستند! اما این امر می‌تواند دلایل دیگری هم داشته باشد. واقعیت این است که برخی در ایران، غربی‌تر از خود غربی‌ها هستند. چرا که امروز، بزرگ‌ترین انتقادات علیه بی‌کفایتی نظام سیاسی حاکم بر آمریکا در مهار این آتش‌سوزی را همین کارشناس غربی و رسانه‌هایشان می‌کنند. اما غربگرایان ما، غرب را «همیشه قهرمان، پیروز و موفق» می‌خواهند. یکی از آنها اخیرا در جلسه‌ای با عنوان وفاق ملی گفته است: «واقعیت این است که از این بین تنها آمریکاست که مؤلفه‌های قدرت جهانی را دارد و الباقی همگی قدرت‌های منطقه‌ای هستند و تا 25 سال آینده هیچ کشوری نمی‌تواند قدرت آن را به چالش بکشد.»(!) این در حالی است که ترامپ با شعار «آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم» به پیروزی رسید. «آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم» یعنی اولا؛ آمریکا بزرگ نیست و ضعیف شده است و ثانیا؛ مردم آمریکا هم این واقعیت را پذیرفته‌اند که اگر نپذیرفته بودند، به آن رای نمی‌دادند. اما غربگرایان ما این واقعیت را نمی‌توانند بپذیرند!
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز یکشنبه‌ ۲۳ دی

عمق اقتدار راهبردی

سپهر خلجی
در شهر موشکی جدید سپاه چهار نوع موشک متفاوت استقرار دارد تا مانند آنچه در عملیات وعده صادق ۲ مورد استفاده قرار گرفت، در موقع لزوم مورد استفاده قرار بگیرد سلسله رزمایش‌های نیرو‌های مسلح را که از هفته گذشته با عنوان «رزمایش‌های اقتدار» با مشارکت نیرو‌های زمینی، دریایی، هوایی و پدافندی ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پهنه ایران اسلامی آغاز شده، می‌توان کلکسیونی از «شگفتانه‌های» نیروی مسلح توصیف کرد. حجم وسیع منطقه عملیاتی، رزمایش‌های ترکیبی کمتر دیده شده، به کارگیری تجهیزات پدافندی پیچیده و ناشناخته، و اکنون رونمایی از شهر‌های جدید موشکی سپاه نمونه‌هایی از این شگفتانه‌ها هستند که آخرین آن جمعه شب از رسانه ملی به نمایش گذاشته شد.  ابهت و اقتدار ناشی از نمایش این شهرموشکی به قدری بود که نیازی به توضیح و تفسیر نباشد و آن که باید پیام را دریافت کند، دریافت کرد. با این حال، فرمانده کل سپاه در اظهار نظری کوتاه گفت: هر روز در اقصی نقاط این سرزمین به تعداد سامانه‌ها و موشک‌ها اضافه می‌شود. تا آنان که توهم ضعف توان دفاعی جمهوری اسلامی ایران را در سر می‌پروراندند و تبلیغ می‌کردند، از خواب بیدار شوند.  سرلشکر حسین سلامی، فرمانده سپاه پس از بازدید از این شهر موشکی که سردار سرتیپ امیرعلی حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه او را همراهی می‌کرد، گفت: هر روز در اقصی نقاط این سرزمین به تعداد سامانه‌ها و موشک‌ها اضافه می‌شود. شاید دشمن تصور می‌کرد قدرت تولید ما منقطع شده است، اما نرخ رشد قدرت موشکی ما به‌روز است. رشد همه اجزای قدرت ما بروز است، اما رشد قدرت موشکی واقعاً هر روز هم در کمیت، کیفیت، مهارت و طراحی افزایش می‌یابد و ارتقای ظرفیت و قابلیت پیدا می‌کند.    موشک‌های شهر جدید موشکی سپاه خبرگزاری فارس هم در گزارشی به معرفی موشک‌های سپاه در این شهر موشکی پرداخته و درباره مشخصات و ویژگی‌های آنها نوشته است: در این شهر موشکی که یکی از صد‌ها شهر زیرزمینی موشکی است، چهار نوع موشکی متفاوت استقرار دارد تا مانند آنچه در عملیات وعده صادق ۲ مورد استفاده قرار گرفت، در موقع لزوم مورد استفاده قرار بگیرد.  از موشک‌های حاضر در شهر جدید زیرزمینی موشکی سپاه عماد نام دارد که نخستین موشک بالستیک سوخت مایع و دوربرد ایران است که به سرجنگی با هدایت‌شونده مجهز شد که این موضوع به‌وسیله نصب بالک‌ها بر روی سرجنگی عماد رخ داد. نصب بالک در سرجنگی قابلیت هدایت و کنترل موشک تا لحظه اصابت را فراهم می‌کند. عماد از جمله موشک‌های دوربرد جمهوری اسلامی ایران با برد ۱۷۰۰ کیلومتر است که تا ۷۵۰ کیلوگرم سرجنگی را می‌تواند حمل کند. طول این موشک ۵/۱۵ متر است و وزن آن هم بیش از ۱۷ تن است. عماد همچنین قابلیت نصب بر روی سیستم پرتاب خشابی موشک‌ها از شهر‌های موشکی زیرزمینی را که تحت عنوان «رگبار موشکی» شناخته می‌شود، دارد.  دیگر موشک‌های حاضر در این شهر زیرزمینی دو موشک از خانواده قدر با نام قدر H و قدر F است. موشک بالستیک قدر F یک نمونه از موشک‌های بالستیک سوخت مایع است که طول آن، ۸۶/۱۵ متر و قطر آن ۱۲۵ سانتی متر است. موشک بالستیک قدر F در حالت مجهز بیش از ۱۷ تن وزن دارد که ۶۵۰ کیلوگرم از این وزن مربوط به سر جنگی آن است. نوع عملکرد این موشک تک مرحله‌ای با قابلیت سر جداشونده است. موشک قدر H نیز مشخصاتی مشابه با دیگر اعضای این خانواده دارد، اما تفاوت اصلی در میزان برد آنها است. قدر S با برد ۱۳۵۰ کیلومتر، قدر H با برد ۱۶۵۰ کیلومتر و قدر F با برد ۱۹۵۰ کیلومتر طراحی و تولید شده است. سرعت بالای آمادگی برای شلیک، هدایت‌پذیری مناسب و قدرت تخریب بالای سرجنگی از ویژگی‌های این موشک است.  موشک بالستیک میان برد قیام روز ۲۹ مرداد ۱۳۸۹ همزمان با افتتاح رسمی نیروگاه اتمی بوشهر با حضور مسئولان دفاعی جمهوری اسلامی ایران رونمایی شد. طول موشک قیام به عنوان اولین موشک بدون بالک ایرانی ۱۱ متر و ۸۴۶ سانتی‌متر و قطر آن ۸۸۰ میلی‌متر است. علاوه بر این، مدت زمان آماده‌سازی موشک قیام ۲۰ دقیقه و وزن نهایی این موشک ۷۰۲۹ کیلوگرم است. موشک قیام یک موتور تک مرحله‌ای سوخت مایع دارد که با استفاده از این سوخت و موتور تک مرحله‌ای خود می‌تواند به سقف پروازی ۲۰۰ کیلومتری برسد. برد این موشک در حدود ۸۰۰ کیلومتر برآورد می‌شود. در نگاه اول موشک بالستیک قیام شباهت زیادی با موشک شهاب ۲ دارد ولی قیام ابعاد و طول بیشتری دارد و برد آن ۳۰۰ کیلومتر بیشتر از شهاب ۲ است، همچنین بالک‌های معمول شهاب ۲ نیز در ساختار موشک قیام وجود ندارد.  تفاوت اصلی موشک قیام با سایر موشک‌های بالستیک ایرانی در حذف بالک‌های ثابت پایدارساز از انتهای بدنه است. این بالک‌ها که به شکل ذوزنقه قائم الزاویه در تمام موشک‌های بالستیک خانواده شهاب، قدر و سجیل دیده می‌شوند، نقش مهمی در ایجاد پایداری موشک دارند، اما در موشک قیام با عدم اتکا به بالک‌های فوق، تمام وظیفه ایجاد پایداری به عهده سامانه‌های کنترلی با همان عملگر‌های نصب شده در خروجی پیشران سوخت مایع است. دو سال قبل نیز اطلاعات جدیدی از نمونه جدید موشک قیام منتشر شد که نشان می‌دهد برد این موشک به ۱۰۰۰ کیلومتر و خطای آن به زیر ۵۰ متر رسیده است. در سال‌های اخیر هم تصاویری از نمونه جدید این موشک با سر جنگی جداشونده منتشر شده بود که حالا مشخص شده است با بهره‌گیری از این سر جنگی جدید، خطای اصابت موشک قیام به زیر ۵۰ متر رسیده است. پس از آن و در جریان عملیات ضربت محرم تصاویری از نمونه جدید موشک قیام منتشر شد که نشان می‌داد این موشک به چهار بالک کوچک برای هدایت بهتر مجهز شده است، اما تاکنون جزئیاتی از افزایش برد این موشک اعلام نشده بود. بر اساس اطلاعات منتشرشده نمونه جدید موشک قیام دارای کمینه برد ۱۰۰ و بیشینه برد ۱۰۰۰ کیلومتر است. این موشک از یک سر جنگی به‌وزن حدوداً ۶۰۰ کیلوگرمی بهره می‌برد و سرعت این موشک به ۲۹۳۵ متر بر ثانیه می‌رسد.  احداث و توسعه پایگاه‌های زیرزمینی چه در حوزه موشکی و چه در حوزه‌های پهپادی و جنگنده‌های نیروی هوایی ارتش یک راهبرد مهم نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران برای حفاظت از تجهیزات راهبردی در مقابل حملات احتمالی دشمنان است. این‌گونه به نظر می‌رسد پایگاهی که جمعه شب گذشته از آن رونمایی شد تنها پایگاه زیرزمینی ایران نیست و جمهوری اسلامی ایران به صد‌ها پایگاه پهپادی، موشکی و جنگنده تجهیز شده است.     پیام آشکار به دوست و دشمن روشن‌ترین پیام این رونمایی که نمونه‌ای از بسیار‌ها بود، برای دوست مایه آرامش خاطر و تولید امنیت و برای دشمن، اقتدار و بازدارندگی حداکثری است. قدرت و اقتداری که به مانند کوه یخی در اعماق اقیانوس تنها بخشی از آن به نمایش گذاشته شد و روز حادثه نشان خواهد داد که عمق این کوه دفاعی تا کجا‌ها امتداد یافته است. دشمن اگر عاقل باشد، دچار خطای محاسباتی نخواهد شد، در غیر این‌صورت، اگر دست از پا خطا کند، پاسخی خواهد گرفت که به قول کارشناسان حوزه تخریب «اولین اشتباه آنها، آخرین اشتباهشان خواهد بود». مبادا برخی تحولات پیرامونی در منطقه دشمن را متوهم کرده باشد.
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز یکشنبه‌ ۲۳ دی

مسئولیت بزرگ انهدام منظومه تبلیغاتی دشمن

محمد‌مهدی ایمانی‌پور

فرمایشات اخیر رهبرمعظم‌انقلاب اسلامی در دیدار مردم قم، دربردارنده نکات عمیقی درخصوص سیاست‌گذاری فرهنگی و آینده‌نگاری تحولات منطقه و جهان محسوب می‌شود. معظم‌له در سالروز قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ مردم قم، به نقشه نرم‌افزاری و تبلیغاتی دشمن و روش‌های آن در مواجهه با واقعیات موجود اشاره فرمودند.

دربخشی از این فرمایشات، گزاره‌ای مهم مورد توجه قرار گرفته است: «او (دشمن) تبلیغ می‌کند که شما دارید ضعیف می‌شوید. خودش دارد ضعیف می‌شود، تبلیغ می‌کند که دارد قوی می‌شود. او می‌گوید: «من با تهدید شما را از بین می‌برم.» تبلیغات این است. یک عده‌ای هم تحت تأثیر قرار می‌گیرند.»
در یادداشت اخیر، به مؤلفه‌های اصلی جنگ نرم مانند هدف‌قراردادن باورها، قلب واقعیت و خلق تصاویر کاذب، تمرکززدایی از بطن به حاشیه، خلق هویت‌های انحرافی، خلط متن و فرامتن، مهندسی هراس در جوامع هدف و تحدید و نفی امید به آینده اشاره کردیم. 
یکی ازمهم‌ترین مؤلفه‌های مذکور، مهندسی هراس یا همان خلق موازنه وحشت با استناد به گزاره‌های دروغین، انحرافی و غیرواقعی است. در این خصوص، سه نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:

نخست این‌که مهندسی هراس یک الگوی انتزاعی محسوب می‌شود و اکثرا ریشه در القاگری‌هایی دارد که ماحصل آن، انحراف افکار عمومی از واقعیت میدان و فرامتن آن است. هر چند ترس واقعی ریشه در مواجهه با واقعیت و احساس ناتوانی در مهار محیط پیرامونی انسان، جامعه و یک گفتمان یا ساختار دارد، اما راهبرد رسانه‌ای و تبلیغاتی غرب مبتنی بر این ترس واقعی نیست! آنچه در این میان موضوعیت دارد، ترس کاذبی است که حس استیصال، ناکامی و ناامیدی انسان‌ها و جوامع در برابر یک تصویر، و نه واقعیت را شکل می‌دهد. این همان ترسی است که در علم روان‌شناسی بالینی و اجتماعی، فوبیا نامیده می‌شود. فوبیا همان وحشت نامعقول و شدید از یک موضوع، موقعیت یا پدیده اغراق‌آمیز یا غیرواقعی است. 

نکته دوم این‌که مهندسی هراس ازسوی غرب، مبتنی برخلق برخی پیش‌فرض‌ها و انگاره‌های کاذب صورت می‌گیرد. به‌عنوان مثال، یکی از پیش‌فرض‌هایی که به صورت مستمر و از زمان اشغال فلسطین توسط رژیم نامشروع صهیونیستی در میان افکار عمومی منطقه (غرب آسیا و جهان اسلام) و جهان ترویج می‌شود «شکست‌ناپذیری رژیم اشغالگر قدس» و «تحقق قطعی راهبرد‌های واشنگتن -تل آویو درمنطقه» است. این پیش‌فرض، درجریان نبرد غیورانه و دلاورانه جبهه مقاومت با دشمن صهیونیستی و اصلی‌ترین حامی آن یعنی آمریکا به چالش کشیده شده و اذهان را متوجه ساختگی‌بودن آن ساخته است. عدم تحقق اهداف میدانی و فرامتنی تل‌آویو و واشنگتن در مواجهه با گروه‌های مقاومت، سبب شده است تا بنیان اصلی منظومه جنگ روانی و تبلیغاتی دشمن هدف قرار گیرد، اما اکنون تکلیف مخاطبان بی‌شمار گفتمان مقاومت در منطقه و جهان چیست؟

نکته سوم، به پاسخ این سؤال اساسی معطوف است. قطعا اصلی‌ترین هدف مشترک دشمنان جبهه مقاومت، تمرکززدایی از ابطال پیش‌فرض‌های اصلی آنها در جریان نبرد باطل‌شان علیه جبهه حق است. یکی از اصلی‌ترین کارویژه‌هاومسئولیت‌هایی در برهه کنونی بر‌عهده دلدادگان جبهه مقاومت است، وادارسازی افکارعمومی دنیادر‌خصوص تمرکز بر حقیقتی به‌نام «شکست صهیونیسم و آمریکا در منطقه» است. این شکست، دامنه و مصادیق گسترده‌ای داردوصرفا ابعاد میدانی و نظامی را شامل نمی‌شود. خیزش منطقه‌ای وجهانی ملت‌های آگاه علیه ماهیت وعملکرد‌رژیم اشغالگرصهیونیستی‌وتمایل بی‌سابقه‌ای که درمحیط پیرامونی و فرامنطقه‌ای تل‌آویو در خصوص بازخوانی تاریخ فلسطین و جهان اسلام و چگونگی و چرایی اشغال فلسطین شکل گرفته، بهترین فرصت جهت ابطال کل منظومه تبلیغاتی و رسانه‌ای دشمن است. در این صورت، هراس‌افکنی دشمنان در ذهن و روان انسان‌ها جای خود را به درک مستند از حقیقت و برداشته‌شدن گام‌های خلاقانه، مهار‌کننده و در نهایت نابودکننده آن خواهد شد. انسان‌های آزاده، مخالفان صهیونیسم و جریان سلطه، علمای دینی و خصوصا مسلمان، جملگی در شکل گیری و استمرار روند خنثی‌سازی منظومه تبلیغاتی دشمنان مسئولیت بزرگی بر‌عهده دارند؛ در عمل به این مسئولیت، لحظه‌ای نباید درنگ کرد. 

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز یکشنبه‌ ۲۳ دی

رمـزگشایی از یک رزمایش متفاوت

علیرضا تقوی نیا

رزمایش اقتدار پیامبر اعظم ۱۹ چند روزی است که آغاز شده است ؛ این مانور نظامی که با توجه به تعدد و تکثر نیروهای شرکت کننده در آن و تنوع تسلیحات به کارگرفته شده، بی سابقه ارزیابی می شود، نکاتی پنهان دارد.
این رزمایش شبیه ساز یک جنگ بزرگ و تمام عیار است – که باید از آن جلوگیری شود- و نشان دادن توانایی ها و ابتکارات نیروهای مسلح به دشمنان منطقه ای و فرامنطقه ای جهت بازداشتن آنان از تصمیمات و اقدامات نابخردانه از جمله اهداف آن ارزیابی می گردد.
پدافند هوایی، عملیات های آفندی و پدافندی در زمین ، شلیک موشک ها و پهپادهای مختلف و تمرین بستن تنگه هرمز تنها بخشی از نمایش اقتدار نیروهای مسلح ایران در این رزمایش است.
با توجه به عملیات وعده صادق ۳ و عزم ایران برای بازدارندگی در مقابل رژیم صهیونیستی، این رزمایش به نوعی تمرینی است برای زدن اسرائیل و اِعمال تدابیر لازم پس از آن جهت مصون نگاه داشتن دارایی های راهبردی کشور و کاهش فشار به مردم عادی.
پیش بینی می شود که با روی کار آمدن ترامپ ، فشار به محور مقاومت بیشتر گردد و با عطف به شخصیتی که نتانیاهو از خود و دولتش در یکسال اخیر نشان داده و ریسک پذیری بالایی که از او دیده شده، نیروهای مسلح ایران باید خود را برای تمام شرایط خطیر احتمالی آماده سازند؛ خاصه این که با توجه به عبور جمهوری اسلامی از نقطه گریز هسته ای، احتمال هرگونه حماقتی از سوی دشمنان ایران متصور می نماید‌.
احتمال این که اسرائیل پس از آتش بس ۶۰ روزه با لبنان به تجاوزات خود ادامه دهد و جنگ علیه عروس خاورمیانه را مجددا شعله ور گرداند، بالاست ؛ در نتیجه ارتش و سپاه جمهوری اسلامی باید برای هر سناریویی خود را آماده سازند ؛ بی تردید استقرار دولت جدید ترامپ آزادی عمل بیشتری به نتانیاهو برای پیگیری اهدافش خواهد داد‌.
در نتیجه باید تصریح کرد که رزمایش اقتدار پیامبر اعظم ۱۹ ، تمرینی فراتر از یک مانور نظامی است که هدف آن تست نهایی امکانات و قابلیت های نظامی کشور و ورزیدگی و توجیه پرسنل نیروهای مسلح برای شرایط حساس پیش روست.

روزنامه شرق

دفع شر موش

حسین ناصری

«چگونه می‌توان بیماری‌های دوره سالمندی را به تعویق انداخت؟»، «چگونه می‌توان مانع از شکل‌گیری فرسودگی شغلی شد؟»، «چگونه می‌توان بهره‌وری در یک کارخانه را به حداکثر رساند؟»، «چه عواملی نوجوان را در معرض مصرف سیگار قرار می‌دهد؟»، «برای کاهش نزاع‌های خیابانی چه برنامه‌هایی وجود دارد؟»، «مهم‌ترین عامل پیش‌بینی‌کننده خودکشی چیست؟» و...؛ با وجود آنکه علوم مختلفی وجود دارند که به این سؤالات می‌پردازند،‌ شاید فقدان رویکردی جامع و همه‌جانبه موجب شده است که در بسیاری از مواقع، راه‌حل‌های پراکنده مانع از حل صحیح مشکلات اشاره‌شده شود. علم بین‌رشته‌ای پیشگیری با ترکیب ابعاد پیشگیرانه علوم مختلفی نظیر روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، سیاست‌گذاری عمومی، بهداشت محیط، پزشکی اجتماعی، اقتصاد و... دارای این قابلیت است که مانع از شکل‌گیری انواع بیماری‌های جسمانی، اختلالات روان‌شناختی و آسیب‌های اجتماعی شود. هدف اصلی این علم، قانون‌گذاری، سیاست‌گذاری و طراحی برنامه‌های پیشگیرانه در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی است.

به شکل کلی هر نوع قانون‌گذاری، سیاست‌گذاری و مداخله یا برنامه‌ای که منجر به جلوگیری از بیماری، اختلال یا آسیب شود، پیشگیری نامیده می‌شود. این نوع از مداخلات یا برنامه‌ها دارای سطوح مختلفی هستند. به‌منظور جوابگویی به ایرادات و نواقص تقسیم‌بندی کلاسیک اولیه، ثانویه و ثالثیه (کاپلان، ۱۹۶۴)، گوردون (1987) تقسیم‌بندی همگانی، انتخابی و مشخص را مطرح کرد. در پیشگیری همگانی، هدف این است که بیماری، اختلال یا آسیب، هیچ‌گاه به وجود نیاید. در این نوع از پیشگیری، گروه هدف، افرادی هستند که از سلامت برخوردار بوده و هنوز گرفتار نشده‌اند. اجباری‌شدن بستن کمربند، قانون پیشگیرانه همگانی است که هدف ‌ آن، جلوگیری از آسیب‌های جسمانی، روانی و اجتماعی حاصل از تصادف‌های حین رانندگی است. در نوع دوم که پیشگیری انتخابی نامیده می‌شود، هدف، جلوگیری از ایجاد آسیب یا مشکل در افرادی است که در معرض خطر هستند. در این نوع از پیشگیری، آسیب‌پذیری گروه هدف، در ابتلا به یک اختلال یا آسیب، بالاتر از سطح متوسط خطر قرار داشته و حتی ممکن است تعدادی از علائم را هم نشان داده باشند.

پرهیز غذایی و ورزش، مداخله پیشگیرانه انتخابی برای کسانی است که میزان قند خون ناشتای آنان بین ۱۰۰ تا ۱۱۵ واحد است تا گرفتار دیابت نوع دو نشوند. در نوع سوم پیشگیری تحت عنوان پیشگیری مشخص، هدف، ممانعت از شکل‌گیری بیماری، اختلال یا یک رفتار آسیب‌زا در افرادی است که شدیدا در معرض خطر قرار داشته ‌یا آشکارا برخی از علائم را نشان داده‌اند. پیشگیری از خودکشی در بین کسانی که به یکی از اختلالات روان‌شناختی دچار شده‌اند، پیشگیری مشخص محسوب می‌شود. شاید در نگاه اول چنین به نظر برسد که پیشگیری فقط شامل طراحی مداخلات و برنامه‌های آموزشی است، حال‌ آنکه مهم‌ترین کارکرد پیشگیری، کمک به وضع قوانین و اجرای سیاست‌گذاری‌های پیشگیرانه است. در این دو حوزه، مسئولیت متخصصان پیشگیری این است که دو عامل اصلی شکل‌گیری انواع آسیب‌های روانی‌-‌اجتماعی یعنی «فقر» و «بی‌عدالتی» را دائما مدنظر نهادهای قانون‌گذار و سیاست‌گذار قرار دهند. به عقیده جرج آلبی، به‌عنوان یکی از پیشگامان حوزه پیشگیری، «با وجود اینکه می‌توان پذیرفت که برخی از مشکلات خصوصا دسته‌ای از اختلالات روان‌پزشکی (نظیر اختلالات سایکوتیک و دوقطبی) ریشه در ژنتیک فرد دارند، ولی بیشتر مشکلات‌ مربوط به شرایط اجتماعی نامطلوب هستند». بر این‌ اساس پیشگیری در حوزه‌های قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری به این معناست که‌ فراهم‌کردن مختصات لازم برای ایجاد یک جامعه رفاه‌محور، موجب شود مردم از حقوق و فرصت‌های برابر برخوردار شده و در معرض استرس‌های ریز و کلان زائد قرار نگیرند. علاوه بر این، پیشگیری از سه منظر سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و سبک زندگی نیز مطرح است؛ هدف نهایی این است که از طریق سیاست‌گذاری‌های کاهش فقر و بی‌عدالتی و طراحی و اجرای برنامه‌های متناسب، سبک زندگی عموم مردم به سمت پیشگیری سوق یابد.

با وجود آنکه در حال حاضر تشکیلات پیشگیری در بسیاری از بخش‌های دولتی و غیردولتی وجود دارد،‌ به نظر می‌رسد عوامل ساختاری مانع از اثربخشی اقدامات صورت‌گرفته در کشور می‌شوند. مهم‌ترین این عوامل عبارت‌اند از: ۱- فقدان راهبرد ملی پیشگیری: در حال حاضر اعتبارات درخور توجهی صرف برنامه‌های آموزشی پیشگیرانه می‌شود، ولی به دلیل اینکه در‌خصوص نقش وزارتخانه‌ها و دیگر بخش‌های دولتی و غیردولتی، برنامه جامع و منسجمی وجود ندارد، احتمالا بخشی از منابع تخصیصی به هدر می‌رود.

راهبرد ملی پیشگیری در وهله اول انضباط مالی را به دنبال دارد؛ به این معنی که به‌ سهولت می‌توان تمامی اعتبارات در نظر گرفته‌شده در حوزه پیشگیری در بخش‌های مختلف زیستی، روان‌شناختی و اجتماعی را رصد و اثربخشی آنها را سنجید. به نظر می‌رسد طراحی اولیه این راهبرد و در ادامه تأسیس دبیرخانه ملی پیشگیری، به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مربوط باشد که متولی سلامت جامعه است. لازم است این وزارتخانه یا هر سازمان یا بخشی که مسئولیت این مهم را به عهده می‌گیرد، بتواند همه ذی‌نفعان را درگیر کرده و وظایف، مسئولیت‌ها و اختیارات پیشگیرانه هر یک از آنها را به شیوه‌ای مشارکتی مشخص کند. ۲- کیفیت نازل برنامه‌های پیشگیرانه: از آنجایی‌ که در حال حاضر برنامه‌های پیشگیرانه به‌عنوان برنامه‌های تخصصی در نظر گرفته نمی‌شوند، معمولا بسیاری از این‌گونه برنامه‌ها با اصول اجرائی لازم اجرا نمی‌شوند. طبیعتا وقتی‌ برنامه‌های پیشگیرانه به توزیع بروشور محدود شده‌ یا مدل آموزش فعال به سخنرانی‌های کلیشه‌ای تنزل یابد، روشن است که نمی‌توان انتظار اثربخشی داشت. 

۳- ضعف در سرمایه انسانی: مشخص است که قانون‌گذاری، سیاست‌گذاری و آموزش‌های پیشگیرانه می‌بایست توسط نیروی متخصص اجرا شود. نکته تعجب‌برانگیز این است که در حال حاضر علاوه بر اینکه هیچ رشته دانشگاهی تحت عنوان پیشگیری در دانشگاه‌های کشور وجود ندارد، هیچ واحد درسی نیز ارائه نمی‌شود. به عبارتی، پیشگیری که یکی از پراستفاده‌ترین کلمه‌ها در زبان سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان کشور است، به علت اینکه آنان طی زمان تحصیل خود‌ رسما هیچ درس دانشگاهی درباره آن را نگذرانده‌اند، از این واژه به شکل عام و بدون پشتوانه علمی استفاده می‌کنند. این موضوع در مورد کارشناسان اجرائی نیز مصداق دارد که برنامه‌های پیشگیری کشور برای اجرا به آنان سپرده می‌شود؛ حال‌ آنکه آنان فاقد دانش دانشگاهی برای بومی‌سازی، اجرا و ارزیابی صحیح برنامه‌های پیشگیرانه هستند. بر این‌ اساس، ضروری است که علاوه بر راه‌اندازی رشته پیشگیری در مقاطع تحصیلات تکمیلی، در رشته‌های دانشگاهی مرتبط، پیشگیری به‌‌عنوان درس عمومی ارائه شود تا کشور دارای سرمایه انسانی بهینه در این حوزه شود.

بدیهی است وقتی نمایندگان مجلس، حقوق‌دانان، اقتصاددانان و خصوصا کابینه دولت و شخص رئیس‌جمهور از اطلاعات علمی موثقی در حوزه پیشگیری برخوردار باشند، امکان وضع قانون‌گذاری‌ها و سیاست‌گذاری‌های پیشگیرانه‌ای وجود دارد و در نتیجه آمار آسیب‌های اجتماعی کاهش خواهد یافت. ۴- ضعف در اجرای قوانین و مقررات: «قانون جامع کنترل و مبارزه با دخانیات»‌ از‌جمله شاخص‌ترین قانون‌های پیشگیرانه است. در این قانون که دارای ۲۰ ماده است، با وجود نیاز به ویراست جدید، به بسیاری از ابعاد پیشگیرانه و بازدارنده مصرف انواع مواد دخانی توجه شده است‌، ولی تا رسیدن به اجرای کامل آن، فرسنگ‌ها فاصله وجود دارد. ‌برخوردنکردن با نقض قوانین راهنمایی‌ و رانندگی توسط موتورسواران، مورد‌ دیگری است که سالانه هزینه‌های مادی و معنوی سرسام‌آوری را بر دوش مالیات‌دهندگان تحمیل می‌کند. بر اساس این موارد می‌توان گفت‌ نظارت‌نداشتن بر اجرای بسیاری از قوانین و مقررات، مانع از این می‌شود که پیشگیری جزئی از فرهنگ کشور شود.

با این اوصاف، بنا بر سه دلیل، شرایط موجود‌ زمینه مناسبی را برای پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی فراهم آورده است. اولین دلیل وضعیت اقتصادی حاکم بر کشور است که حساسیت ویژه‌ای را نسبت به مدیریت اقتصادی کشور ایجاد کرده است. قاعدتا وقتی ‌منابع مالی محدود هستند، لازم است از طریق برنامه‌های پیشگیرانه از هدررفت منابع جلوگیری شود. طبق پژوهش‌های موثق، یک دلار سرمایه‌گذاری در حوزه پیشگیری تا 50 دلار صرفه اقتصادی به دنبال دارد. دومین دلیل، تداوم فضای رکود تورمی کشور است که بستر اجتماعی لازم برای تشدید انواع آسیب‌های اجتماعی را فراهم می‌آورد. در نتیجه مهم‌تر از پرداختن به آسیب‌دیدگان اجتماعی، ممانعت از افزایش آمار آنان است که این مهم فقط از مسیر ابعاد سه‌گانه سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و سبک زندگی میسر خواهد بود. سومین دلیل، مختصات کشور از نظر خصوصیات لازم برای توسعه است. نیاز به تکرار نیست که ایران از قابلیت‌های ویژه‌ای در توسعه برخوردار است، به‌ شرط اینکه عوامل بازدارنده آن حذف شوند. از این‌رو می‌توان گفت‌ از‌جمله عوامل مهم در تسهیل فرایند توسعه، سیاست‌ها، برنامه‌ها و قوانین و مقررات پیشگیرانه است.

قاعدتا از کشوری که‌ روی کمربند زلزله قرار داشته و مرتب خسارت‌های جانی و مالی سنگینی را متحمل می‌شود، انتظار می‌رود در حوزه قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری، به‌گونه‌ای عمل کند که اصول ساختمان‌سازی با بالاترین حساسیت اعمال شود تا تلفات انسانی به حداقل ممکن برسد؛ اما وقتی در برابر پدیده مهیب زلزله، مداخله در بحران پررنگ‌تر از پیشگیری به حساب می‌آید، بدیهی است در حوزه آسیب‌های اجتماعی که از پیچیدگی‌های به‌ مراتب بالاتری برخوردار‌ند، نبود دیدگاه پیشگیری، شرایط فعلی آسیب‌های اجتماعی را به خوبی تبیین می‌کند. در پایان تأکید می‌شود که یکی از جدی‌ترین اصول نانوشته پیشگیری این است که افراد در شرایط سخت، خود‌مراقبتی را جدی گرفته و با ارتقای سواد پیشگیری و سرمایه روان‌شناختی تا حد ممکن خود را از ورطه انواع آسیب‌ها دور نگه دارند. 

اول ای جان دفع شر موش کن

وانگهان در جمع گندم کوش کن

روزنامه خراسان

امان از افراط فغان از تفریط!

غلامرضا بنی اسدی 

میدانِ جنگ نیست این جا. دولتیان هم دشمن نیستند. حمایتِ بسیاری از نمایندگان به ویژه رئیس مجلس از دولت هم همراهی با یک دوست برای رفع مشکلات کشور خودمان است. اینجا ایران است. یک مقدار صبر کنید. این تندگویی ها را با کدام متر و معیار اخلاقی- دینی- ملی می توان نمره قبولی داد؟ یک مقدار تامل. کمی بردباری هم لازم است باور بفرمایید. تمرین کنیم همه مان  بردباری را. این خیرخواهانه ترین توصیه ای است که می شود به خویش و دوستان خود کرد. ناشکیبایی ما را به ناکجاآباد می برد. ناکجایی که بر خلاف اسمش آباد نیست که ویران است. مقامِ صبر را تمرین کنیم. این فضیلتِ اخلاقی را نه فقط در برابر خویشان و اقربا و هم قبیله ای های سیاسی و حتی هم قبله های دینی که در برابر همه باید به کار گیریم. مدیریت کردن خود به حلم و بردباری، یک فضیلتِ تام و تمامِ اخلاقی است. اکسیری است که می تواند سرنوشت انسان را تغییر دهد. این سخن صادق و همواره حدیثِ حضرت امام هادی، علیه السلام، است که می فرمایند:«اِنَّ الظالِمَ الحالِمَ یکادُ اَنْ یعضی علیه بِحِلْمِهِ، و انَّ المُحِقَّ السَّفیه یکادُ ان یطْفِیءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِهِ؛ به راستی ستمکار بردبار، بسا که به وسیله حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود و حق‌دار نابخرد، بسا که به سفاهت خود نور حق خویش را خاموش کند.» دوباره بخوانیم و ده باره درس بگیریم. صد باره هم به کاربندیم که کاربستی چنین کارهای برزمین مانده را هم به سرانجامی نیکو می رساند. اما اگر چنان که برخی ها می خواهند و انجام می دهند، درس نگیریم خود به درسی مکتوب از عبرت تبدیل خواهیم شد. امروز روز همراهی است حتی اگر همدل نباشیم. روز دست دادن به هم برای هم افزایی توان ها برای ایران است حتی اگر در رقابت، رکورد زده باشیم. یاد بگیریم از دیگران که پایان رقابت شان به آغاز رفاقت برای وطن تبدیل می شود. «خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.» تعلیم و راهبرد دینی ماست. از مشرکان و کافران هم باید آموخت حکمت پایان رقابت را. حکم عقلانی وفاق و اتفاق برای بهتر شدن روزگار ملک و ملت را. این دولت و آن دولت ندارد. هر که با رای مردم و تنفیذ ولی، پرچم را به اهتزاز در آورد باید بازو به بازویش داد. دیروز که به این مهم در لسان روایت، تامل می کردم یاد یک عکس و نوشته افتادم که در دولتِ سیزدهم بسیار وایرال شد با این متن که؛ «آیا می دونید اگر ۵ ماه پیش بادمجون کاشته بودین، هنوز وقتِ برداشتش نشده بود؟ خواستم بگم به اندازه رشدِ یک بادمجون به دولتِ رئیسی وقت بدید.» حرف درستی بود آن روز. همان درستی و اتقان را دارد برای امروز هم. نمی‌دانم جوانی که آن روز، این را نوشته بود امروز خود بدان التزام دارد یا نه. متاسفانه برخی که آن روز چنین استدلال می کردند امروز جور دیگری حرف می زنند. این بد است و چون از کسانی روی می دهد که خود را نماینده انحصاریِ خوبی ها می پندارند، بدی مضاعف دارد. آن حرفِ درست امروز هم باید خوانده شود. با جا به جایی دولت ها، معنای کلمات عوض نمی شود. منطق هم تغییر نمی کند. کسانی که به منطق ایمانی رفتار می کنند یا شناختی از شرایط دارند، معمولا زبان در کام می کشند و فرصت می دهند تا کارها سامان گیرد. نقد و انتقاد به عنوان بایستگی و هدیه برای زمان خود است. بردباری پیشه کنیم، این می تواند راه نجات باشد. امروز دقیقا همان «برهه حساسی» است که باید با حساسیت، حروف را کنار هم چید. تریبون داری و بلند کردن صدا که جای خود دارد. مبادا به ناشکیبایی برخیزیم اما چشم باز کنیم و خود را در بازی دشمن ببینیم. کم شکار نشده اند تندگویان و تندروهایی که خود را شکارچی متبحر دشمن می پنداشتند. اسامی فراوانی هر کداممان در ذهن داریم که از نقطه جوشِ افراط به منتهاالیه تفریط رسیده اند. کم نداریم کسانی که خود را خط مقدم می شمردند اما امروز شانه به شانه بیگانه اند. عبرت بگیریم. شکیبا باشیم.
 
روزنامه رسالت

آیا برای مقابله با شعبده آماده ایم؟

سید محمد بحرینیان
یک. دستگاه اطلاعاتی چند قدرت جهانی و یک کشور همسایه، حساب ویژه‌ای روی بی حافظگی و فراموشی مردم منطقه بازکرده‌اند. جولانی، سرکرده تحریرالشام که روزی دولت آمریکا برای سرش جایزه تعیین کرده بود، دقیقا از فردای آتش‌بس حزب‌الله و رژیم صهیونیستی، تحرکش را آغاز کرد، یعنی قرار بود آغاز کند. ظرف ۳ روز نقاطی از حلب و ادلب را با نزدیک به ۳۰ هزار شورشی تصرف کرد. در مقابل هم مقاومتی نبود و ارتش سوریه ازهم‌پاشیده بود. درواقع، دولت سوریه همان‌گونه فروریخت که سال ۱۳۲۰، حکومت پهلوی اول سقوط کرد، بدون درگیری، مقاومت یا هرگونه مانعی.

دو. اگر نیروهای جولانی کمتر از این هم بود، دولت سوریه سقوط می‌کرد. تحریرالشام شهر به شهر پیش رفت و در نبود هیچ مقاومتی، ظرف ۱۰ روز به دمشق رسید و همه چیز تمام شد. تا اینجای کار را همه می‌دانیم اما آنچه پس‌ازآن رخ داد، موضوع این نوشته و درواقع معجزه رسانه است.
سه. جولانی، همان رهبر سابق النصره یعنی شاخه نظامی القاعده در سوریه است. در سال ۲۰۱۳ از سوی دولت آمریکا تروریست شناخته‌شده و در سال ۲۰۱۷ برای کشتنش جایزه‌ای ۱۰ میلیون دلاری تعیین گردیده است. او حالا یک ماه است که ریشش را کوتاه کرده و پیش‌بینی می‌کنم از این هم کوتاه‌تر کند، لباس شورشیان را از تن درآورده و کت‌وشلوار و کراوات پوشیده و او که مصداق تام سلفی گری و واپس‌گرایی بود، حرف‌های روشنفکرانه می‌زند. تمام ۲۰ رسانه جریان اصلی دنیا (که متأسفانه رسانه‌های ایرانی در این فهرست جاندارند) به کمکش آمده‌اند. ویژه‌ترین پشتیبانی و عملیات سفیدشویی هم از سوی الجزیره، رویترز و بی بی سی صورت می‌گیرد. تا جایی که بی بی سی به یادآوری اسم جولانی هم دیگر حساسیت دارد و این نام را کنار گذاشته و از نام اصلی‌اش یعنی احمد الشرع استفاده می‌کند!
چهار. دو هفته پیش که هیئت آمریکایی به سوریه سفر کرد، خبرنگاری در نشست خبری از سخنگوی کاخ سفید پرسید با توجه به جایزه
 ۱۰ میلیون دلاری اگر دیپلمات‌های ما در دیدار با جولانی، اقدامی صورت دهند آیا جایزه می‌گیرند. پاسخ مشخص بود. سخنگو ساکت ماند و همه حضار خندیدند.
پنج. جولانی، همان سرکرده سابق النصره و تحریرالشام امروز، به‌این‌علت جولانی نامیده می‌شود که پدرش زاده بلندی‌های جولان است. منطقه جولان، بخشی از خاک سوریه است که سال‌هاست در اشغال رژیم اشغالگر است. پدر جولانی درواقع از آوارگان بلندی‌های جولان است. این یعنی جولانی و خانواده او، خود قربانی اشغال و تهاجم اسرائیل هستند اما او تابه‌حال یک‌مرتبه هم علیه اسرائیل موضعی نگرفته است و باوجود حملات سهمگین اسرائیل به زیرساخت‌های سوریه پس از سقوط اسد، در برابر آن ساکت بوده و حتی اطمینان داده که ما با اسرائیل خصومتی نداریم، حال‌آنکه در همان سخنرانی پیروزی در دمشق، ایران را منشأ فرقه‌گرایی در منطقه معرفی کرد. جالب است؛ سرکرده فرقه تحریرالشام، ایران را که از تمام گروه‌های سنی و شیعه در مقابل اشغالگران حمایت می‌کند، فرقه‌گرا معرفی می‌کند!
شش. حالا چند روزی است که بی بی سی وقتی می‌خواهد از جولانی بنویسد، نه‌تنها اسم بلکه عنوان او را هم تغییر داده و می‌نویسد "احمد شرع رهبر سوریه". صفحه ویکی پدیای جولانی هم بازنویسی شده و از او که تصاویری از سر بریدن و تیر خلاص زدن هم موجود است، با عنوان سیاستمدار سوری یاد شده است. به لطف معجزه رسانه و غیبت ما در جریان اصلی رسانه‌ای دنیا، از چند سال بعد هم جوان‌ترها جولانی آدم کش و خون‌خوار را نخواهند شناخت، اصلا کلمه جولان هم خوب نیست چون یادآور اشغالگری اسرائیل است. چند سال دیگر تصویر عمومی این تروریست، سیاستمدار سوری به نام احمد شرع است. جالب است که از ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۴، یعنی فاصله تعیین جایزه برای سرش و حالا سفیدشویی از او ۷ سال است. حال‌آنکه مثلا همین بی بی سی، در جریان رقابت‌های انتخاباتی سال ۱۴۰۰ رئیس‌جمهور شهید، سوابق سال ۱۳۶۷ او را به یاد مردم می‌آورد تا وجهه مردمی او را تخریب کند.
هفت. یک شگرد عملیات روانی، حرکت از پله دوم است تا مخاطب اساسا پله اول را مفروض و قطعی فرض کند. همین دیروز، تیتر اول بی بی سی فارسی، خنثی‌سازی عملیات انفجار حرم حضرت زینب به دست داعش از سوی سرویس اطلاعاتی سوریه بوده است. مخاطب دیگر نمی‌پرسد که سرویس اطلاعاتی سوریه کدام سازمان است، مسئولش کیست و اصلا مگر امروز سوریه دولت رسمی دارد که سرویس اطلاعاتی داشته باشد. در واقع به جای استفاده از عنوان بخش اطلاعات نظامی تحریرالشام، از عنوان سرویس اطلاعاتی دولت سوریه استفاده شده تا مخاطب با توجه به خنثی‌سازی انفجار در حرم حضرت زینب، بخش اول را قطعی و مفروض در نظر بگیرد.
هشت. دولت سوریه، خیلی راحت و رسما با یک کار اطلاعاتی ساده و اقدام نظامی ۳۰ هزار نفره فرو ریخت. هرچند زمینه‌هایش در دولت اسد هم وجود داشت، اما کار اصلی، همان معجزه رسانه است.
حال سوال اصلی اینجاست: با این شرایط که رسانه، خیلی راحت شب را روز معرفی کرده و سیاه ترین چهره و گروه و جریان را سفید می کند، آیا ما از آمادگی کافی برای مقابله با چنین جنگ رسانه ای و تبلیغاتی روشنی برخورداریم؟
روزنامه وطن امروز
 
تعطیلی‌های مکرر و چالش مدیریت انرژی
مرتضی علیزاده
در سال‌های اخیر، تعطیلی‌های مکرر در ایران به یکی از موضوعات بحث‌برانگیز تبدیل شده است. این تعطیلی‌ها که به دلایل مختلفی از جمله کمبود منابع انرژی و شرایط آب و هوایی اتخاذ می‌شود، نه‌تنها تأثیرات منفی بر زندگی روزمره مردم دارند، بلکه به عنوان یک راه‌حل پایدار برای مدیریت انرژی نیز به‌شدت مورد نقد قرار می‌گیرند.
یکی از دلایل اصلی تعطیلی‌ها، کمبود برق و انرژی در فصل‌های گرم سال است. در این زمان، مصرف برق به طور چشمگیری افزایش می‌یابد و زیرساخت‌های موجود قادر به تأمین این نیاز نیستند. عموما هم دولت‌ها به جای اتخاذ تدابیر بلندمدت و پایدار برای حل این مشکل، به تعطیلی‌های مکرر متوسل می‌شوند. اما از آغاز به‌کار دولت چهاردهم تعطیلی به دلیل کمبود برق به فصل سرد نیز سرایت کرده که این رویکرد نه‌تنها از مشکلات موجود نمی‌‌کاهد، بلکه باعث ایجاد نارضایتی عمومی و کاهش کیفیت زندگی شهروندان نیز می‌شود.
تعطیلی‌ها بیش از هر چیز بر عدم برنامه‌ریزی مناسب در زمینه مدیریت منابع انرژی دلالت می‌کند. اگر دولت به جای اتخاذ تصمیمات کوتاه‌مدت، به فکر توسعه زیرساخت‌ها و افزایش ظرفیت تولید برق باشد، می‌تواند به‌طور مؤثرتری با بحران‌های انرژی مقابله کند. سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر، مانند انرژی خورشیدی و بادی، می‌تواند راه‌حلی پایدار و مؤثر باشد که هم نیازهای فعلی کشور را تأمین می‌کند و هم در حفظ محیط‌زیست نیز موثر خواهد بود. 
از سوی دیگر، تعطیلی‌ها تأثیرات اقتصادی جدی بر کسب‌وکارها دارند. بسیاری از کارگاه‌ها و کارخانه‌ها مجبور به توقف فعالیت خود می‌شوند که این امر می‌تواند منجر به کاهش تولید، بیکاری و افزایش قیمت کالاها شود. در واقع این تعطیلی‌ها می‌تواند چرخه اقتصادی کشور را مختل کند و به نارضایتی عمومی دامن بزند. در شرایطی که کشور با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند، اتخاذ تصمیماتی که به افزایش بیکاری و کاهش تولید منجر شود، می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری را در پی داشته باشد. علاوه بر این، تعطیلی‌ها برای نظام آموزش‌و‌پرورش کشور نیز تبعات منفی دارد. مدارس و دانشگاه‌ها در زمان تعطیلی‌ها مجبور به تغییر برنامه‌های آموزشی خود می‌شوند که این امر می‌تواند بر کیفیت آموزش نیز موثر باشد. دانش‌آموزان و دانشجویان ممکن است در یادگیری خود دچار اختلالاتی شوند که طبعا نظام آموزش و تربیت کشور را در بلندمدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.
نکته دیگری که لازم است مورد توجه قرار گیرد، نارضایتی عمومی ناشی از این تعطیلی‌هاست. مردم به دلیل عدم ثبات و پیش‌بینی‌پذیری در برنامه‌های روزمره خود دچار سردرگمی و استرس می‌شوند. این موضوع می‌تواند به کاهش اعتماد عمومی نسبت به دولت منجر شود و احساس ناامیدی را در جامعه گسترش دهد. در چنین شرایطی، دولت باید تلاش کند با ارائه راهکارهای منطقی و پایدار، مجددا اعتماد مردم را جلب کند.
مجموعه این مقدمات به ما نشان می‌دهد دولت به جای توسل به تعطیلی‌های مکرر، باید به دنبال راهکارهای بلندمدت برای مدیریت انرژی باشد. ایجاد زیرساخت‌های مناسب، سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نوین و استفاده از منابع تجدیدپذیر می‌تواند به عنوان راهکارهایی مؤثر برای حل بحران انرژی پیگیری شود. علاوه بر این، اطلاع‌رسانی مطلوب و شفاف به مردم درباره وضعیت انرژی کشور و برنامه‌های دولت می‌تواند به کاهش نارضایتی‌ها کمک کند. 
به طور کلی، تعطیلی‌های مکرر راه‌حلی پایدار برای مدیریت انرژی نیست و تبعات منفی گسترده‌ای بر زندگی روزمره مردم، اقتصاد و آموزش دارد. دولت باید با اتخاذ تدابیر جامع و منطقی، دنبال راهکارهایی باشد که علاوه بر تأمین نیازهای فوری، به توسعه پایدار کشور نیز کمک کند. در این راستا، تدابیر کلیدی متعددی وجود دارد که نخستین و مهم‌ترین آن، تنوع‌بخشی به منابع انرژی است. سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر مانند انرژی‌های خورشیدی و بادی می‌تواند وابستگی به سوخت‌های فسیلی را کاهش دهد تا کشور در حوزه انرژی به سمت آینده‌ای پایدارتر حرکت کند. 
از طرفی، بهینه‌سازی مصرف انرژی نیز در شرایط فعلی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که در این باره با آموزش عمومی و تشویق صنایع به استفاده از فناوری‌های نوین، می‌توانیم مصرف انرژی را به طرز چشمگیری کاهش دهیم. علاوه بر این توسعه زیرساخت‌های انرژی نیز باید در دستور کار قرار گیرد. در این رابطه نوسازی شبکه‌های توزیع و انتقال انرژی هم تلفات را کاهش می‌دهد و هم امکان بهره‌برداری بهتر از منابع تجدیدپذیر را فراهم می‌کند. 
همچنین با توجه به آلودگی‌های شدید در کلانشهرها و تعطیلی‌های مکرر در این رابطه، تشویق به استفاده از وسایل نقلیه برقی می‌تواند قدمی بزرگ در راستای کاهش آلودگی هوا و مصرف سوخت‌های فسیلی باشد که ایجاد ایستگاه‌های شارژ و ارائه مشوق‌های مالی برای خرید خودروهای برقی، می‌تواند این روند را تسریع کند. 
در این باره سیاست‌گذاری‌های حمایتی نیز نقش مهمی در تغییر وضع فعلی دارند. قوانین و مقرراتی که توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر را تسهیل کنند، می‌توانند تاحدودی انگیزه‌های لازم را برای سرمایه‌گذاران فراهم آورند. تحقیق و توسعه در زمینه انرژی‌های نو نیز یکی دیگر از راهکارهای برون‌رفت از این شرایط است. حمایت از پژوهش‌ها و همکاری با دانشگاه‌ها می‌تواند منجر به کشف فناوری‌های جدید و کارآمدتر شود. 
مدیریت بار یا همان Demand Management نیز ابزاری موثر برای کاهش مصرف در زمان اوج بار است. با استفاده از سیستم‌های هوشمند، می‌توان مصرف‌کنندگان را به استفاده بهینه از انرژی ترغیب کرد. در کنار این موارد می‌توانیم نیم‌نگاهی به همکاری‌های بین‌المللی داشته باشیم و با تدوین برنامه‌های استراتژیک و تبادل تجربیات با کشورهای دیگر، به سمت آینده‌ای پایدارتر حرکت کنیم. 
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات