نمایش نظامی خیرهکننده پکن در هشتادمین سالگرد پیروزی بر دشمنان متجاوز خارجی، بیش از آنکه قدرتنمایی یک قدرت نوظهور باشد، ناقوس پایان یک دوران و طلیعه عصری نوین در روابط بینالملل بود. جهانی که در آن آمریکا، در مواجهه با رقبای استراتژیک، سلطهجویی خود را تشدید میکند؛ اما برخلاف انتظار خود با واکنش متحد و خیرهکننده آنها روبهرو میشود. این وضعیت، که از آن میتوان با عنوان آشوب ژئوپلیتیک یاد کرد، دیگر یک سناریوی آیندهپژوهانه نیست؛ بلکه واقعیتی است که در تمام ابعاد اقتصادی، فناورانه و امنیتی جریان دارد. برای کشوری، چون ما که دههها در خط مقدم مقابله با نظم تکقطبی ایستاده، این تحول یک دگرگونی بنیادین است که تمام مفروضات و دکترینهای مورد توجه پیشین را به چالش میکشد.. پاسخ به این تحولات، در گرو پذیرش این واقعیت است که دکترینهای دفاعی، امنیتی و حتی اقتصادی کشورمان برای مواجهه با پیچیدگیهای این عصر جدید، کفایت نمیکنند. این دکترینها، که محصول دوران جنگ تحمیلی و سالهای پس از آن هستند، بر منطق مقاومت نامتقارن استوار بودهاند؛ اما امروز، میدان نبرد تغییر کرده است. تهدیدها دیگر صرفاً نظامی نیستند؛ بلکه در قالب جنگهای تجاری، تحریمهای فناورانه و عملیاتهای شناختی ظاهر میشوند. در این عرصه، مرز میان دفاع و اقتصاد و امنیت و رفاه اجتماعی، عملاً از میان رفته است. ما نیازمند یک بازطراحی جامع هستیم که در آن، امنیت به معنای یکپارچگی قدرت نظامی، ثبات اقتصادی، استقلال فناورانه و انسجام اجتماعی تعریف شود. این بازنگری بنیادین، بدون یک نقشه راه کلان و مورد اجماع ممکن نخواهد بود. آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمندیم، تدوین و اعلام یک راهبرد ملی عیان، آشکار و فراگیر است. در چارچوب چنین راهبردی، دکترین دفاعی کشور دیگر نمیتواند مستقل از دکترین امنیت غذایی یا دیپلماسی اقتصادی تدوین شود؛ بلکه همگی اجزای یک پازل بزرگ برای تحقق هدف مشترک ایران قوی، امن و پیشرفته خواهند بود. اجراییسازی این ایده بزرگ، رسالت تاریخی نخبگانی است که دغدغه اصلیشان نه پیروزی در کارزارهای سیاسی زودگذر، بلکه سربلندی ایران و اسلام است. بدون شک، کشور ما نیازمند فعالسازی ظرفیت نخبگان دلبسته به منافع ملی است؛ استراتژیستها، کارشناسان، دانشگاهیان و مدیرانی که میتوانند فارغ از برچسبهای سیاسی، معماری نوین امنیت و توسعه کشور را طراحی کنند. وظیفه این نخبگان، تبدیل چالشهای عصر جدید به فرصتهایی برای بازآفرینی قدرت ملی و پاسخ به این پرسش است که چگونه میتوان از رقابت قدرتهای بزرگ برای گشایشهای فناورانه و اقتصادی بهره برد؟ تدوین یک راهبرد ملی آشکار، نه یک پروژه اداری، بلکه اقدامی شجاعانه برای بازتعریف «خود ملی» در برابر جهانی است که بهسرعت در حال تغییر است.