روزنامه کیهان **
کدام رسانهها یأسآفرینند؟/ امیر شریفی
در سخنان ریاست محترم جمهوری در روز افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات، نکات قابل تأملی وجود داشت که مخاطب را ناگزیر از نگاهی اجمالی میکند به آنچه در عرصه رسانهها گذشته و میگذرد که البته نتایج عبرتآموزی خواهد داشت.
ایشان در حالی که توقیف و تعطیلی نشریات را به جوانمرگی تعبیر کرد، در ادامه سخنان خود، رسانههایی که امید و اعتماد را از مردم سلب میکنند، ضد انقلاب خواند و گفت: «... در شرایطی که امروز در آن قرار داریم، در دو زمینه نیاز به امید داریم و القای امید در جامعه به دست مطبوعات، رسانهها، رسانه ملی و همه سایتها، فضای مجازی و فضای حقیقی است... بزرگترین عمل ضد انقلابی، ایجاد یأس است. سایت و مطبوعهای ضد انقلاب است که وقتی میخوانید، امید را از شما میگیرد، اعتماد را از شما میگیرد...»
به نظر نمیآید هر ناظر آگاه و بیطرف، مصادیق فراوان این سخنان رئیس جمهور را در طول حداقل 20 سال اخیر در نشریات و رسانههای به اصطلاح اصلاحطلب و شبه روشنفکری نیابد. همان مطبوعاتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، پایگاه دشمن بوده و هستند. همان نشریاتی که هر تیتر و مطلبشان را رسانههای بیگانه، سرخط خبرهای خود قرار میدهند و آنها نیز بیش از هر منبعی، از منابع خبری همان رسانههای بیگانه، سود میبرند! همان روزنامهها و مجلاتی که انبوه خبرنگاران و سردبیران و نویسندگانشان یا در جریان فتنه سالهای 78 و 88 بازداشت شدند و محکومیت یافتند و یا قبل و بعد از آن، به همان رسانههای بیگانه همچون بیبیسی و صدای آمریکا، اسبابکشی کردند و این قضیه آن قدر اتفاق افتاد که گویا مابین رسانههای وابسته به دولتهای آمریکا و انگلیس و این مطبوعات داخلی، تبادل نیرو و خبر و هماهنگی مواضع وجود دارد!
راستی در تمام این سالها، کدام مطبوعات بودند که هر پیشرفت کشور را منکر شدند و بر طبل عقبافتادگی جامعه ایرانی کوفتند و مظاهر غربی را مدام به رخ این ملت کشیدند؟ کدام نشریات و رسانهها بودند که هر دم برای این سرزمین، ضریب فلاکت تعیین کردند (همین ماه پیش در یکی از همین نشریات به اصطلاح اصلاحطلب و شبه روشنفکری، ایران را در میان 20 کشور فلاکتزده دنیا و در رده هجدهم آنها قرار داده بود!) و با انواع و اقسام آمارهای غربی، سعی کردند امیدواری به زندگی در ایران را در پایینترین حد ممکن خود نشان دهند؟ کدام روزنامهها و وبسایتها بودند که همه رشد علمی فرزندان این مرز و بوم را، توهمات روی کاغذ خواندند و القاء کردند که ایرانی اساساً با این فرهنگ و دین، نمیتواند به رشد علمی دست پیدا کند؟ کدام نشریات همه پیشرفتهای سالهای پس از انقلاب را در مقابل آنچه عملکرد مثبت رژیم طاغوت و دستگاههای شاهنشاهی میخواندند، ناچیز جلوه داده و مدام دوران رضاخان و محمدرضا را به رخ انقلاب اسلامی کشیدند؟ کدام روزنامهها و سایتها، انواع و اقسام مظاهر طاغوتی را مورد تجلیل و تحسین قرار دادند و عدم استفاده از آنان در دوران انقلاب را، عقب افتادگی تعبیر نمودند؟ کدام رسانهها و نشریات و مطبوعات و...؟ آیا براساس سخنان ریاست محترم جمهوری این رسانهها، ضد انقلاب و یأسآفرین محسوب نمیشوند؟
متأسفانه اغلب این رسانههای ذکر شده که عملکردشان در طول 20 سال گذشته مورد سؤال قرار گرفت، امروز حامی دولت شده و به خاطر سخنانی از همان دست که ریاست جمهوری در افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات ایراد کرد، از ایشان حمایت میکنند. شاید این شبهه پیش بیاید که آنها احیاناً توبه کرده و از راه (به قول رئیس جمهور) ضدانقلابی خود پشیمان شده و بازگشتهاند و از این پس قرار است با انقلاب و نظام اسلامی همراه باشند اما آنگاه که مشاهده مینماییم همین رسانهها، همچنان با محافل بیگانه و رسانههای رسمی آنها نظیر بیبیسی و صدای آمریکا و رادیو اسرائیل، بده و بستان خبری داشته و همچنان آن رسانههای بیگانه برای مطالب و تیترها و عکسها و کاریکاتورهای اینها، دست میزنند و هورا میکشند و از اخبار و گزارشهایشان نهایت استفاده را میکنند، متوجه میشویم که هنوز هم، آش همان آش است و کاسه همان کاسه است! و فقط رنگ و لعاب عوض شده و دیگر هیچ!
اما اگر سخنان رئیس جمهوری محترم را به دیگر رسانهها مثل سینما هم بسط دهیم، آن وقت نتایج بسیار ناگواری عایدمان میشود. اگرچه پیش از این هم بسیاری از کارشناسان و منتقدین سینمای ایران، این سینما را از گفتمان انقلاب و نظام اسلامی و باورها و ارزشهای ملت ایران، دور و بیگانه دانسته بودند اما بنا بر این سخنان ریاست جمهوری، اکثر تولیدات سینمای ایران به دلیل نمایش یأس و ناامیدی و سیاهی از جامعه ایران، بایستی ضد انقلابی ارزیابی شوند! و این لقب برای سینماگران ایرانی قطعاً خوشایند نخواهد بود!! (چنانچه علیرغم اختصاص جایزهای به عنوان امید و اعتماد از سوی ریاست محترم جمهوری برای فیلمهایی در جشنواره فیلم فجر که واجد این دو نکته باشند، در طول دو دوره این جشنواره که در دوران دولت یازدهم برگزار شده، هیچ فیلمی موفق به دریافت این جایزه نشده است! یعنی مضمون هیچ فیلمی در جشنواره فیلم فجر در برگیرنده این دو کلمه نبوده است!! و البته، این به آن معنا نیست که جملگی فیلمهای شرکتکننده در جشنواره فیلم فجر، یأس و ناامیدی را ترویج میکردند؟ یعنی همان دو کلمهای که از سوی ریاست محترم جمهوری در شرایط کنونی مصداق ضد انقلاب است!)
فرضا فیلمی که کلیت جامعه ایرانی را دروغگو معرفی میکند، آیا امید و اعتماد به جامعه تزریق میکند؟ یا فیلم دیگری که با روایت قصه گروهی از اهالی این جامعه، همه آنها را دچار بحران و گرفتار ناکارآمدی نشان میدهد؟ فیلمهایی که اکثریت جامعه ایرانی را به دلیل سرخوردگی و فشار و بدبختی در حال مهاجرت نمایش میدهد، چه حکمی دارد؟ یا آثاری که جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس را در این سالها، مشتی آدم به هم ریخته، رانتخوار و رانده شده نشان میدهد؟ یا فیلمهای جامعه ایرانی را با فضایی عصبی، آشفته و در هم ریخته و بحرانی تصویر میکند، با این تعابیر ریاست محترم جمهوری، چه وضعیتی پیدا میکنند؟!! فیلمهایی که خانوادههای ایرانی را آشفته، مملو از خیانت، ناقص و درگیر روابط نامشروع و غیراخلاقی نشان میدهند؟ و فیلمهایی که... و نکته درخور توجه آن که بسیاری از همین نوع فیلمها و همین قماش تهیهکنندگان و کارگردانان از سوی روزنامههای موسوم به زنجیرهای قدر میبینند و بر صدر صفحات آنها مینشینند!
و طرفه آنکه بسیاری از این فیلمها (که حتی مجوز نمایش در داخل را نمیگیرند) در خارج کشور و جشنوارههای خارجی نمایش داده شده و تصویر کج و معوجی که از جامعه ایرانی ساختهاند را به خورد مخاطب خارجی میدهند تا چه ذهنیتی از این جامعه و کشور در اذهان تماشاگران دیگر کشورها بسازند؟ آیا از نظر ریاست محترم جمهوری، این فیلمها و آثار (که از قضا بسیار هم مورد توجه و تأیید رسانهها و مطبوعات و نشریات حامی ایشان هستند) ضد انقلابی و قابل پیگرد قانونی نیستند؟ آیا مصونیتی درباره آنها وجود ندارد؟ و بالاخره؛
شرح این حرمان و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
ماه محرم واپسین روز خود را سپری میکند و فردا، ماه صفر از راه میرسد. با فرارسیدن این ماه، زنگ کاروان زائران اربعین حسینی نیز به گوش میآید که آهنگ سفر به سوی کربلا دارد.
این روزها بارش برف و باران پائیزی در اکثر نقاط طراوت ویژهای به کشور داده و نویدبخش ایام پربرکتی گردیده است.
در این هفته بارانی، تهران شاهد یک رویداد فرهنگی و رسانهای نیز بود که با برگزاری بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها کلید خورد. در نمایشگاه امسال بیش از 600 رسانه حضور دارند که در نوع خود رقم قابل توجهی است هر چند که تعداد انگشتشماری از رسانههای حامی دولت قبل که همواره دلواپسی خود را با چوب گذاشتن لای چرخ حرکت دولت تدبیر و امید به نمایش میگذارند، این بار نیز به بهانه دریافت کم یارانه از دولت این نمایشگاه را تحریم کردند ولی اینها دقیقا همان رسانههایی هستند که سالها موتور رسانهای دولت گذشته بوده و در آن دوران پمپاژ کمکهای مالی آقایان به سوی آنها سرازیر بود و اکنون نیز توقع دارند همانند گذشته مورد پشتیبانی قرار گیرند. این در حالیست که این چند رسانه علیرغم ارتزاق از بودجه بیتالمال، در عین حال باز هم توقع دارند محل دریافت یارانه ویژه از سوی دولت باشند!
شعار این دوره از نمایشگاه که توسط رئیسجمهور افتتاح شد، «نقد منصفانه، پاسخ مسئولانه» بود که در واقع بر وظیفه خطیر مطبوعات در نقد دقیق، موشکافانه وبدوراز حب و بغض و برخوردار از سلامت تاکید دارد. آقای روحانی در سخنرانی خود به رسانههایی اشاره کرد که با پول مردم به جان دولت منتخب مردم افتاده و بیمحابا سیاهنمایی میکنند. این نشریات که به محافل غیبیه متصل هستند از آنچنان حاشیه امنیتی نیز برخوردارند که دست هیچکسی به آنان نمیرسد.
در روزهای پایانی هفته، روسای دانشگاهها، پژوهشگاهها و مراکز علمی و فناوری به همراه وزرای علوم و بهداشت با رهبر معظم انقلاب ملاقات کردند. در این دیدار حضرت آیتالله خامنهای بر استفاده از دانش بومی و تکیه بر توان جوانان کشور در تحقیقات علمی در دستیابی به فناوریهای نوین تاکید کردند.
ایشان همچنین تذکراتی را پیرامون فعالیتهای عمیق فرهنگی در محیطهای دانشگاهی داده و تصریح کردند: کار فرهنگی در دانشگاهها باید دانشجو را متخلق، انقلابی، معتقد به آرمانها، دوستدار کشور و نظام، دارای بصیرت، با اعتماد به نفس و سرشار از امید و با فهم درست از موقعیت کشور تربیت کند.
این هفته پخش یک قطعه توهین آمیز در یکی از برنامههای کودک شبکه دوم تلویزیون باعث رنجش خاطر دهها میلیون ایرانی شد زیرا که این برنامه وقیح، نه تنها احساسات آذری زبانان بلکه میلیونها انسان فهیم و فرهیخته ایرانی را نیز برانگیخت.
متاسفانه آنچه در این برنامه تلویزیونی رخ داد، در راستای سیاست نامعقول صدا و سیما در استفاده از زبانها و لهجههای مختلف محلی در برنامههای طنز جهت خنداندن مردم و استفاده از بینزاکتیها در آنها بود که این بار در حد اعلایی خودنمایی کرد. هر چند رئیس سازمان صدا وسیما، مدیران شبکه، تهیهکننده و بازیگران این برنامه از این اقدام عذرخواهی کرده و از هموطنان آذری پوزش خواستند ولی آنچه مسلم است برخی برنامههای طنز صدا و سیما که هدفی جز مسخره کردن قومیتها، ولودگی کردن به هر قیمت را دنبال نمیکنند، نتیجهای جز این ندارند و باید برای همیشه مورد تجدیدنظر وبازنگری قرار گیرند. زیرا که قومیتها به عنوان یک سرمایه تاریخی و گرانبها در طول تاریخ ایران مورد هجمه دشمنان بوده و آنها سعی بر خدشهدار کردن آن داشتهاند از این رو اقوام و قومیتهای مختلف همواره به عنوان سرمایهای بیبدیل برای استواری کشور باید مورد پاسداری قرار گیرد.
در تحولات خارجی هفته، به تازهترین رویدادهای سوریه، فلسطین اشغالی و افغانستان میپردازیم.
در سوریه، پیشروی ارتش که از چند هفته قبل سیر صعودی گرفته است این هفته نیز ادامه یافت و در شاخصترین مورد، ارتش سوریه فرودگاه نظامی «کویرس» در شرق حلب را که از دو سال قبل در محاصره کامل تروریستها قرار داشت، آزاد کرد. در پی این موفقیت مهم، مردم سوریه به جشن و پایکوبی پرداختند و بشار اسد رئیسجمهور سوریه نیز، این تحول را پیامی مهم به حامیان تروریستها خواند.
طی هفته جاری نیروهای دولتی سوریه صدها کیلومتر از مناطق تحت اشغال تروریستها در حلب و لاذقیه را آزاد کردند. پیشرویهای نظامی ارتش سوریه بازتابهای سیاسی مثبتی نیز برای مردم سوریه داشته است از جمله اینکه در نشست اخیر وین، دولتهایی که تاکنون حاضر نبودند حکومت سوریه را بپذیرند رسماً بقای بشار اسد در مسند ریاست جمهوری را برسمیت شناختند.
همچنین سفر چندی پیش وزیر خارجه عمان به دمشق را نیز باید در همین راستا ارزیابی کرد، هر چند عمان در روزهای گذشته به خاطر این دیدار از سوی حکام ضد دولت سوریه، به خصوص ریاض تحت فشار قرار گرفت.
قرار است روز شنبه دور دوم نشست سوریه با شرکت سازمان ملل و 18 کشور که به گونهای درگیر در بحران سوریه هستند برگزار شود. دولتهای مرتجع منطقه به سرکردگی عربستان تلاش میکنند تا استعفای بشار اسد را در دستور کار مذاکرات قرار دهند ولی ناکام ماندهاند.
این هفته در فلسطین اشغالی نیز شاهد رخدادهای تازهای بودیم از جمله افزایش عملیات شهادتطلبانه، که بیانگر تداوم انتفاضه فلسطینیهاست. سفر نتانیاهو به آمریکا نیز دیگر رویداد سیاسی فلسطین اشغالی بود. نتانیاهو در این سفر با باراک اوباما نیز دیدار داشت که به تعبیر نخستوزیر رژیم صهیونیستی، مثبت بوده است. نتانیاهو افزود که در این دیدار با اوباما درباره مسائل مختلف از جمله درباره نحوه رویارویی با ایران تفاهم نظر داشته است.
واقعیت این است که برخلاف ادعای نخستوزیر رژیم صهیونیستی، آمریکاییهااز دست این رژیم شرور و بدنام به ستوه آمدهاند ولی به دلیل نفوذ لابی قدرتمند صهیونیستی در این کشور چارهای ندارند تا آن را تحمل کرده و از آن حمایت کنند.
نتانیاهو سال گذشته بدون اطلاع و هماهنگی کاخ سفید به آن کشور سفر کرد و در کنگره حضور یافت که باعث خشم دولتمردان آمریکا شد.
رژیم صهیونیستی که در دنیا کاملا منفور و منزوی شده است در سفر اخیر تلاش کرد تا شکافهای موجود با دولت باراک اوباما را ترمیم یافته جلوه دهد تا بلکه از این انزوای مرگبار خارج شود.
این هفته، در افغانستان شاهد چند اتفاق بودیم از جمله شهادت هفت گروگان شیعه به دست گروههای تروریست که خشم مردم افغانستان را برانگیخته است. در پی سر بریدن هفت گروگان شیعه، اعتراضاتی به این جنایت و بیتفاوتی دولت در شهرهای افغانستان به راه افتاده که همچنان ادامه دارد. دولت افغانستان تاکنون اقدامی برای مجازات عاملان این جنایت انجام نداده و همین مسئله، انزجار مردم را در پی داشته است.
تحول دیگر در افغانستان، بروز اختلاف در گروه طالبان بود که به انشعاب این گروه منجر شده و دامنه این اختلاف به درگیریهای خونین نیز کشیده شده است.
در پی مرگ ملاعمر، «ملا اخترمنصور» از سوی سرکردههای این گروه به جانشینی ملاعمر برگزیده شد ولی جناحهایی در طالبان به خصوص جناح وابسته به خانواده ملاعمر این انتخاب را نپذیرفتند و هفته گذشته «ملا محمدرسول» از سوی این جناح به عنوان سرکرده انتخاب شد. ملامحمد رسول ضمن اینکه دعوت پیوستن به گروه تروریستی داعش را پذیرفته است در عین حال برای مذاکره با دولت اعلام آمادگی کرده این در حالی است که ملا اختر منصور هرگونه مذاکره با دولت را رد کرده است.
***************************************
روزنامه خراسان**
دامهای شیطانی عربستان برای ایران/کورش شجاعی
سعودیها با اعدام 3ایرانی، گویا قطعه دیگری از پازل «دام گستری» و رفتار خصمانه علیه کشورمان را چیدند، چرا که هنوز چند روز بیشتر از فرافکنی ها، دروغ پردازیها و یاوه گوییهای «الجبیر» وزیر خارجه سعودی علیه ایران نمیگذرد و در حالی که داغ جانسوز جان باختن 464 نفر از هموطنانمان و چند هزار انسان دیگر در فاجعه بس تلخ و تأسف بار منا، دل و جانمان را همچنان میگدازد که خبرهای دیگری از رویکرد بسیار خصمانه وهابیون سعودی، علیه کشورمان منتشر میشود.
سفر وزیر خارجه ناپخته و جنگ افروز سعودی به عمان و توصیه به حکومت این کشور برای فاصله گرفتن از جمهوری اسلامی، اعدام 3ایرانی به جرم قاچاق موادمخدر و ارائه پیش نویس قطعنامهای ضدایرانی به شورای حقوق بشر سازمان ملل در همین روز گذشته، از جمله تازهترین این خبرها است.
شاید اگر دستگاه سیاست خارجه و نهادهای حقوقی کشورمان پس از آن «جنایت تاریخی» سعودیها در «جمعه خونین» حج سال 66 که به کشته شدن 402 زائر بیگناه در حریم خانه امن الهی – که 275نفر آنان ایرانی بودند – منجر شد، عزم، جدیت و پیگیریهای سیاسی و حقوقی لازم و موثری انجام میدادند، لااقل در حج امسال و پس از فاجعه منا شاهد این همه کارشکنی، همکاری نکردن، بهانه گیری و قصورهای پی در پی سعودیها حتی در تحویل پیکرهای جانباختگان عزیزمان نبودیم.
پیگیری حقوق شهروندان ایرانی خارج از کشور
در بحث حمایت و پیگیری حقوق شهروندان ایرانی در خارج از کشور، خصوصا در عربستان، اگر اقدامات به هنگام، پیشگیرانه و موثری انجام میشد، شاید حداقل 3ایرانی متهم به قاچاق موادمخدر بدون حضور وکیل در دادگاه سعودی محاکمه نمیشدند. جدا از این که از نگاه انسانی و حقوقی ما، مجازات قاچاقچیان حرفهای و دانه درشت موادمخدر که با جان و مال و حیثیت مردم بازی میکنند، اعدام است و هرچند جرم و گناه اتباع ایرانی که به قاچاق موادمخدر به خارج از کشور اقدام میکنند، از این منظر به «حیثیت و آبروی ملی» ایرانیان ضربه میزنند، بسیار سنگین تر و نابخشودنی تر است، اما به هر صورت هرگونه اتهامی باید در دادگاه صالحه و با تشریفات قانونی و رعایت کنوانسیونهای حقوقی بینالمللی و احترام به روابط دوجانبه کشورها مورد بررسی قرار گیرد.
بنابراین روشن است که باید دستگاه دیپلماسی و نهادهای حقوقی کشورمان و قوه قضاییه به کمک هم با طرح شکایتهای حقوقی، مستدل و مستند در سازمانها و مجامع بینالمللی علیه عربستان سعودی اقامه دعوی کنند و کمیتهای متشکل از سیاست مداران و حقوق دانان آگاه، متبحر و مسلط به حقوق بینالملل را تا به نتیجه مطلوب رسیدن و در نهایت انشای حکم منصفانه، مأمور پیگیری این پروندههای مهم کنند و به هیچ عنوان اجازه ندهند این ماجراهای تلخ و تأسف بار مانند «جمعه خونین» به فراموشی سپرده شود، هرچند نه تنها عربستان همچنان برای روشن شدن زوایای فاجعه منا همکاری نمیکند، بلکه سازمان ملل متحد نیز به عنوان عالیترین مرجع بینالمللی کمترین تلاشی برای تشکیل «کمیته حقیقت یاب» و پیگیری چرایی و چگونگی کشته شدن چند هزار انسان بیگناه ظرف چند ساعت در سرزمین منا نمیکند و هرچند به عیان میبینیم که سازمان ملل و بسیاری از کشورهای مدعی حقوق بشر چه راحت بر قتل عام مردم یمن توسط جنگندههای سعودی و کشتار حدود 7000انسان که بیش از 5500 نفر آنان زن و کودک بوده اند، چشمهای خود را بسته اند.
اما با تمام این اوصاف و در همین شرایط، ما باید نهایت تلاش موثر و پیگیرانه خود را برای پیگیری سیاسی و حقوقی این ماجراهای تلخ انجام دهیم.
دام گستریهای عربستان
اما در این میان، نمیتوان و نباید از یک نکته بسیار مهم و اساسی غفلت کرد، چرا که به نظر میرسد سعودیها در کنار ماجراجوییها و جنگ افروزیهای خود در منطقه و با انجام اقدامات خصمانه مرحلهای علیه کشورمان و بیان اظهارات تحریک کننده و انجام فرافکنیها و اقداماتی از جمله آن چه همین دیروز در ارائه قطعنامه ضدایرانی به شورای حقوق بشر سازمان ملل، قصد دارند اولا بر اعمال جنایتکارانه خود در پرورش و اعزام تروریست به برخی کشورهای منطقه و حمایت از آنان سرپوش بگذارند، ثانیا برای برآورده شدن آرزو و خواب و خیال خام خود و رسیدن به سروری منطقه و آقایی بر جهان اسلام از میان حکام و شیوخ مرتجع منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران «یارگیری» کنند و به نوعی پس از جنگ افروزی در برخی کشورهای اسلامی و مسلمان، در منطقه دعوا و بلکه جنگ «عرب و عجم» راه بیندازند، اما سعودیها باید این قدرها بفهمند که ایرانیان و مسئولان جمهوری اسلامی ضمن اظهار تنفر و انزجار از اقدامات خصمانه آنان علیه کشورمان به خوبی تشخیص میدهند که در این شرایط در کدام زمین و به چه شیوهای باید بازی کنند تا هم نیات و مواضع منطقی، انسانی، اسلامی و خیرخواهانه خود را در منطقه و جهان عملیاتی کنند و هم به موقع و بجا و با شیوهای مناسب، تأثیرگذار و هوشمندانه از حکام نابخرد و جنگ طلب عربستان زهرچشم بگیرند بیآن که در دام وهابیون سعودی بیفتند.
***************************************
روزنامه ایران**
این یک شایعه عادی نیست/محمد نوری
برای افکار عمومی ایران«شایعه» پدیده غریبی نیست. محفل و محیط ما ایرانیها به وجود شایعه خو گرفته است. اما حضور این میهمان ناخوانده از وقتی که پای اینترنت و رسانههای مجازی به این سامان باز شده پررنگ تر از گذشته در زندگی سیاسی و اجتماعی ایرانیها به چشم میآید.
با این حال شایعه، امری ناگهانی نیست که یکباره در خلأ شکل بگیرد بلکه از آن دست پدیده های اجتماعی است که مخلوق اراده آگاهانه بشر است بویژه در تولید و تکثیر آن همواره می توان ردپای فرد یا اراده افرادی از جامعه را پیدا کرد. از زمانی که ایرانیها گام در دنیای فناوری و اینترنت نهادهاند کالای شایعه نیز رونقی دوچندان یافته و کسب و کار شماری از فعالان فضای مجازی این شده که با این جادوی خوش آب و رنگ به شکار ذهن مخاطبان مبادرت ورزند. در کنار شمار معدود رسانه های اسم و رسمدار تعداد بی شمار از سایت ها و وب سایت ها در فضای مجازی جا خوش کردهاند که حرفه و پیشه آنها بازی با خبر و تصویر برای جذب مشتری است اما مقصود و مراد این نوشته بازگویی قصه پرغصه رونق بازار شایعه یا آسیب شناسی سایت ها و رسانه های به اصطلاح تجاری و زرد نیست که البته در جای خود نیازمند بحث و بررسی است.
مسأله مهمتر در وضع فعلی جامعه ایران، رواج «گونه های خطرناکتر پدیده شایعه» است که سرنوشت امروز و فردای مردم را به بازی می گیرند. شایعه ای که اینجا موضوع بحث است صورتی هدفمند، شکل سازمان یافته و بر این اساس اثری ویرانگر دارد و در صورتی که برای مهار آن چاره اندیشی نشود می تواند عوارضی تلخ تر در چرخه سرنوشت مردم برجای گذارد. مثل یک سلاح زهر دار توسط برخی از بازیگران میدان سیاست برای تخریب هدف بکار می رود. قدرت گرفتن این موج شایعاتی که از اراده این افراد برمی خیزد مایه نگرانی است به این دلیل که سازندگان آن به تجهیزات و امکاناتی دسترسی دارند که یک شایعه را در تیراژ میلیونی انتشار می دهند و به جای یک روزنامه چندین نشریه و پایگاه و سایت اینترنتی در اختیار دارند و ای بسا از ابزارها و شبکه های صوتی و تصویری نیز بهره می گیرند.
نشانه ها و شواهد مختلف می گوید که بازیگران عرصه تولید و نشر شایعه اکنون خود را برای موسم انتخابات آماده می کنند اولین نشانهاش همین روزها نمایان شد وقتی که یکباره برخی از چهره های مورد احترام جامعه صرفاً به ظن احتمال حضور در انتخابات اسفند 94 آماج یک جنگ حیثیتی قرار گرفتند.
اما پیش از آنکه موسم انتخابات از راه برسد این بار جریان افراط به صورت همه جانبه با سلاح شایعه به چالش دولت اعتدال رفته و آشکارا آرامش مردم و اعتماد جامعه بین المللی به دولت مستقر را هدف قرار گرفته است. به چند نمونه از شایعات خطرناک که همین روزها به صورت انبوه و سازمان یافته توسط شبکه بزرگ مجازی و مکتوب جناح تندروها فضای جامعه را فراگرفت، نگاه کنید.
شایعه اول اندکی بعد از بازداشت 4 خبرنگار به فضای افکار عمومی پمپاژ شد و برخی از اعضای کلیدی دولت را هدف قرار داد. طی این شایعه توپخانه رسانهای تندروها مدعی شد که افراد مهمی از نزدیکان روحانی در معرض اتهام «نفوذ» و نیز در آستانه بازداشت قرار دارند.
شایعه دوم که از لحاظ امنیتی و قضایی امری قابل پیگرد است، برنامه همکاری هسته ای ایران و قدرتهای جهانی را هدف گرفت. این شایعه از زبان برخی از سخنگویان جریان تندرو ساخته و پرداخته شد. متن شایعه این بود که با دستور دبیر شورای عالی امنیتی ملی، ایران اولین فاز همکاری با آژانس انرژی اتمی در «جمعآوری سانتریفیوژها» را متوقف کرده است. شایعه ای که شمخانی و مسئولان ارشد هستهای کشور بلافاصله آن را تکذیب کرده و نسبت به تکثیر و تداوم آن هشدار دادند. اما سناریو استفاده شبکه مخالفان دولت از سلاح شایعه به حوزه هسته ای و امنیتی محدود نمانده و این روزها به عرصه اقتصادی کشیده شده است. کافی به صفحه اول و تیترهای روزنامه های اسم و رسم دار جناح مخالف دولت نگاه کنید که قریب به اتفاق آنها، شایعات یا گمانهزنیهایی سازمان یافتهای است که درباره سیاستهای بانکی، پولی و یارانه ای دولت به اسم خبر به خورد افکار عمومی داده میشود.
استفاده بی حد و حصر جبهه مخالف دولت از شایعه با همه این اوصاف، اتفاق تازهای نیست. در رجوع به تاریخ گذشته ایران موارد و نمونه های بارزی از توسل گروههای سیاسی به سلاح تخریبی شایعه را می توان سراغ گرفت. تنها تفاوت بارز این است که در گذشته، جریانهای مخالف تغییر و اصلاح از روش انتشار بولتن برای تخریب اذهان عمومی یا اخلال در سیاست دولت ها بهره می جستند. از این رو میتوان صنعت و حرفه تولید شایعه توسط جناح تندروها در سایت ها و فضای مجازی را نمونه تکامل یافتهای از حرکتی به حساب آورد که در دهه های گذشته با عنوان بولتن سازی برای تشویش ذهن علما و یا رواج ناامیدی در میان مردم بکارگرفته می شد.
***************************************
روزنامه جام جم **
برنامه ششم؛ بسته اجرای اقتصاد مقاومتی / دکتر مهدی صادقیشاهدانی
نگاهی به چهار بندی که دو روز پیش توسط دفتر رهبر معظم انقلاب درباره اقتصاد مقاومتی به دولت ابلاغ شد، نشان میدهد، در شرایط حال حاضر کشور اگر سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی تبدیل به برنامه عملیاتی نشود، راه پیاده شدن آن در اقتصاد باز نخواهد شد.
در این میان اکنون که دولت در حال تهیه برنامه ششم توسعه به عنوان یک برنامه میانمدت است، تاکید مقام معظم رهبری بر گنجاندن بازوهای اجرایی اقتصاد مقاومتی در این برنامه، بسیار بهموقع است؛ چراکه تاکنون بستر اجرایی مناسبی برای اجرای اقتصاد مقاومتی وجود نداشته و حتی گنجاندن این برنامه در بودجههای سنواتی نیز دردی را دوا نمیکند، چون اقتصاد مقاومتی نیاز به یک برنامه بلندمدت دارد. اما اکنون که دولت در حال نگارش برنامه ششم و تسلیم قریبالوقوع آن به مجلس است، فرصتی مناسب است تا اقتصاد مقاومتی در تمام ارکان این برنامه نفوذ کرده و جا بیفتد. البته تاکید مقام معظم رهبری بر گنجاندن برنامه اجرایی اقتصاد مقاومتی در لایحه برنامه ششم یک معنی بهخصوص هم دارد و آن این که دولت تاکنون در عملیاتی کردن این برنامه تاخیر داشته و با وجود تلاشهای صورت گرفته هنوز اجرایی نشده است.
در کنار این نگاهی به توصیههای چهارگانه رهبر معظم انقلاب به دولت در زمینه اقتصاد مقاومتی نشان میدهد، معظمله بر مشارکت ویژه مردم در اجرای اقتصاد مقاومتی تاکید دارند و معتقدند بدون جلب این مشارکت، برنامه اقتصاد مقاومتی و دیگر برنامههای اقتصادی دولت راه به جایی نخواهد برد.
لذا امید میرود دولت با استفاده از این بندها، موانع مردمی کردن اقتصاد را فراهم کرده و توجه داشته باشد حتی تحقق اولویتهایی چون رکود، کاهش تورم و رفع بحران بیکاری بدون مشارکت مردم امکانپذیر نخواهد بود. علت این امر نیز روشن است، زیرا دولت ابزار و سرمایه لازم برای مقابله با مشکلات سهگانه یادشده را ندارد، اما مشارکت مردم این ابزارها را فراهم میکند. ضمنا این مشارکت میتواند فشار موجود بر دولت را کم و ظرفیت و توانی ایجاد کند که قوه مجریه بتواند به سیاستگذاری و مسائل حاکمیتی بپردازد، لذا میتوان به دولت پیشنهاد کرد اگر پایههای برنامه ششم توسعه بر توانمندسازی و مشارکت مردم در اقتصاد بنا نهاده شود، هم اقتصاد مقاومتی و هم دیگر برنامههای دولت راحتتر از همیشه اجرایی خواهد شد.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
هیأت منصفه تاریخ و قاموس مخالفکوبی دولتیها/سعید ملکی
«فیلیپ پتن»* یا مارشال پتن، ژنرال فرانسوی بود که به واسطه خدماتش در جنگ نخست جهانی به یکی از قهرمانان ملی کشورش تبدیل شد؛ قهرمانی که سرنوشت، تقدیر و تصویری دیگر از وی برای فرانسویها رقم زد و چند دهه بعد یعنی در جنگ دوم جهانی با قبول ریاست «دولت ویشی» بهعنوان حکومت دستنشانده آلمانها در فرانسه اشغالی، خیانتکار به کشور لقب گرفت. مارشال پتن که هدف خود از تصدی ریاست دولت ویشی را جلوگیری از ویرانی بیشتر کشورش به دست نازیها عنوان و اقدام خود را عین وطنپرستی عنوان کرده بود در نهایت به جرم خیانت به فرانسه به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد.
پژوهندگان تاریخی و تحلیلگران سیاسی نظرات گوناگونی را درباره این شخصیت فرانسوی ارائه کردهاند و برخی حتی با توجه به ناتوانی قوای فرانسه در برابر ماشین جنگی آلمان تصمیم وی برای همکاری هر چه بیشتر با اشغالگران با هدف کاهش صدمات و خسارات جنگی را نوعی وطندوستی قلمداد کردهاند اما آنچه مشخص است اکثر اعضای هیات منصفه تاریخ، مارشال پتن فرانسوی را محکوم میپندارند.
در مقایسه با چنین شخصیتهایی، هستند چهرههایی که در کتابهای درس تاریخ نسلهای بعدی سیمای یک قهرمان را مییابند مانند «جوزپه گاریبالدی» رهبر جنبش استقلال ایتالیا، «پاتریس لومومبا» رهبر استقلال کنگو و... و برخی دیگر که سیمایی خاکستری از خود به یادگار گذاشتهاند مانند «میخاییل گورباچف» آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی یا «نادرشاه افشار» پادشاه شجاع اما خشن تاریخ ایران.
از پتن فرانسوی گرفته تا نادرشاه وطنی همه از جمله چهرههایی بودهاند که در نهایت هیات منصفه تاریخ در برابر آنان صف بسته و ویژگیای چون وطندوستی را بهعنوان یکی از مهمترین شاخصهای کارنامه عملی و نظری آنان محک زده و آرایی با اکثریت، قوت و نسبتهای متفاوت صادر کرده است. رای دادگاه تاریخ البته برای کسانی که بیمحابا و در بسیاری موارد گمنام و برکنار از نام چهرههای یادشده جان خود را نثار وطندوستی و دفاع از آن ساختهاند همواره مطلق بوده است.
با وجود این، برخی خود را به تنهایی در جایگاه یکایک اعضای هیات منصفه تاریخ قرار داده و به دنبال صدور احکام مطلق درباره وطندوستی یا خیانتکاری دیگران هستند. از جمله میتوان به معاون اول دولت یازدهم اشاره کرد که در مراسم گرامیداشت روز آمار در دانشگاه تربیت مدرس اظهار کرد موافقت یا مخالفت با توافق هستهای معیاری برای ولایتمداری، اخلاقمداری و خصیصه وطندوستی است.
آنچه مبرهن است پذیرش مشروط توافق هستهای و متنی چون برجام که در مجموعه نظام صورت گرفته، برآیندی از نقادیها و نگرانیهای نیروهای اصیل انقلابی و دفاع موافقانی است که با وجود کاستیها بر نتیجه کار دیپلماتهای دولت در وین مهر تایید میزنند و در نهایت باز هم این تاریخ است که از «فرجام برجام» و پیامدهای آن برای کشور پرده برخواهد داشت. از این رو مبنا قرار دادن توافق هستهای بهعنوان متری برای سنجش وطندوستی یا خیانتکاری موافقان و مخالفان عاری از هرگونه منطق است.
در نامه تاریخی رهبر بزرگوار انقلاب در زمینه پذیرش مشروط توافق هستهای، منتقدان اصلی این توافق از جمله اعضای کمیسیون برجام از مخاطبان اصلی قدردانی ایشان بودند حال این سوال مطرح است که آیا قدردانی رهبری عالی نظام متوجه کسانی بوده که به واقع خیانتکار به شمار میآیند یا اینکه از این پس در صورتی که هر نقدی در زمینه تخطی متعهدان خارجی برجام یا عبور مسؤولان از خطوط قرمز تعیینشده بیان شود، مترادف با خیانتکاری خواهد بود؟
البته این لقبپراکنیها و استفاده از دشنامهای سیاسی امری متداول در فرآیند مخالفکوبی دولتی به شمار میرود که داعیهدار نقدپذیری و تحمل مخالفان است. نامیدن مخالفان و در واقع منتقدان دولت با عناوینی چون اقلیت تندرو، دلالان و کاسبان تحریم، لمپنهای سیاسی و رسانهای و چهرههایی که قصد دارند در فرآیندهای سیاسی منافع فردی و گروهی را جایگزین منافع ملی سازند، بخشی از قاموس مخالفکوبی دولتیها و رسانههای آنان را به تصویر میکشد.
در این قاموس، دلواپسی از بابت سرنوشت کشور معنای سیاهنمایی، کارشکنی و هیاهوگری مییابد و هشدار در زمینه تهدیدهای فراوان داخلی و خارجی و فرآیند نفوذ قدرتهای غربی بویژه آمریکاییها تندروی و افراط نام میگیرد.
از این رو است که باید گفت در روند تدوین این قاموس افزون بر بیاعتنایی به قضاوت تاریخ، انصاف نیز به کناری نهاده شده و جای آن را سیاستپیشگی و وارونهنمایی گرفته است؛ رویکردی که این نیز در پیشگاه تاریخ به قضاوت نهاده خواهد شد.
......................................................................................
پینوشت
* «آنری فیلیپ بنونی عمر ژوزف پتن»، سال ۱۸۷۶ به ارتش فرانسه پیوست و تحصیلات نظامی خود را در مدرسه نظامی «سنسیر» و مدرسه عالی جنگ پاریس انجام داد. در جنگ اول جهانی از خود قابلیتهای زیادی نشان داد و در نبرد «وردون»، پیروز شد. او را از آن پس «نجاتبخش وردون» مینامیدند. در ۱۹۱۷ فرمانده کل نیروهای فرانسه شد و در ۱۹۱۸ لقب «مارشال فرانسه» را گرفت. پس از پایان جنگ وزیر دفاع و وزیر مشاور شد. در جریان قدرت گرفتن نازیها در آلمان، پتن از هواداران سیاست مدارا با آلمان بود. پس از شکست فرانسه از آلمان نازی، مارشال پتن رئیس دولت ویشی شد. پس از جنگ دوم جهانی، به جرم خیانت به کشور، به اعدام محکوم شد که این حکم توسط ژنرال دوگل تبدیل به حبس ابد شد.
***************************************
روزنامه شرق **
تأملی بر نقش و کارکرد احزاب در آستانه انتخابات /محمد سالاری
در آستانه دهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره خبرگان رهبری، تکاپوی احزاب برای شناسایی نامزدهای همسو، با هدف معرفی در فهرستهای انتخاباتی یا تعامل برای ائتلاف افزایش یافته است. بیشک نقش احزاب را در توسعه سیاسی نمیتوان نادیده گرفت. با شروعبهکار خانه احزاب، یکی از موانع بزرگ بر سر راه فعالیت تشکلهای سیاسی برداشته شد و احزاب هرکدام با نگرشهای مختلف با تفاهم بر سر ادامه فعالیت قانونمند، مسیر جدیدی را برای ادامه کار ترسیم کردند. احزاب و گروههای سیاسی در انتخابات باید برای بهدستآوردن سهمی بیشتر در اداره کشور، افراد شایستهتری را معرفی کنند. هرقدر کشور به سمت افزایش فعالیت احزاب حرکت کند، طبعا شور سیاسی بیشتری نیز ایجاد خواهد شد. درحالحاضر ٢٥٠ مجموعه حزب و گروه سیاسی بامجوز در کشور فعال هستند که تحرک انتخاباتی آنها میتواند نقش مؤثری در ایجاد نشاط سیاسی داشته باشد. تحقق این امر نیازمند رعایت الزامات دوجانبه میان احزاب و نهادهای مسئول است. از جمله حقوق شناختهشده احزاب و تشکلها این است که فعالیت گروههای شناسنامهدار در چارچوب قانون بدون هیچ مانعی تداوم داشته باشد و وزارت کشور امنیت جلسههای آنها را تأمین کند.
برهمزدن اجتماعات از سوی برخی افراد بههیچعنوان پذیرفتهشده نیست و شوراهای تأمین استانها باید امنیت نشستهای سیاسی را برقرار کنند و در صورت لزوم مقابل هرگونه اخلالگری بیاستند. احزاب سياسي با كاركردهاي متعدد، از جمله گسترش مشاركت سياسي، مشروعيت، يكپارچگي ملي، مديريت منازعات و جامعهپذيري سياسي، ميتوانند تأثير بسزايي در زندگي عمومي و سياسي جامعه بر جاي بگذارند و با كمك به گسترش آگاهي سياسي مردم، شهروندان را به زندگي انتقادي، همبستگي و فعاليت جمعي سوق بدهند و با تأثيرگذاري بر شكلدهي و تبيين منافع ملی یا مصالح کشور، ضريب امنيت ملي را افزايش دهند. براي كشور ما در اين برهه تاريخي، وجود احزاب قدرتمند يكي از حياتيترين امور است و لازمه توسعه سياسي و حفظ امنيت ملي به شمار ميرود. وجود احزاب، بستری برای پیشرفت و تعالی کشور و نقد و نظارت بر برنامههاست. با توجه به مقطع حساس فعلی و رسیدن به توافق هستهای و گشودهشدن باب تعامل بیشتر با جهان، انتظار میرود با مشارکت حداکثری مردم در انتخابات اسفندماه، بلوغ سیاسی مردم بار دیگر به منصه ظهور برسد. از یاد نبریم که در جوامع پیشرفته، احزاب سياسي، چنان نيروي مهمي را تشكيل ميدهند كه الگوي ويژه نوسازي هر كشور را تعيين ميكنند. در ایران با وجود اینکه احزاب قدمتی صدساله دارند، اما هنوز نتوانستهاند نقش مؤثر خود در توسعه سیاسی و اجتماعی کشور را ایفا کنند. کمکاری بیشتر احزاب و موسمیشدن فعالیت آنها، ناشی از همین توسعهنیافتگی است. با اینکه دهها حزب، تشکل، جمعیت و جبهه در کشور به ثبت رسیده است، اما این گوناگونی در کمیت نتوانسته بر کیفیت فعالیت احزاب بیفزاید. تشکیل خانه احزاب میتواند زمینه مناسبی برای افزایش کیفیت و تعامل دوسویه سیاسی تشکلها فراهم کند؛ در این راستا احزاب میتوانند ابتدا با قواعد بازی سیاسی آشنا شوند و با درکی بهتر به سمت ائتلاف و یکیشدن پیش بروند. تغییر فضای سیاسی کشور به سمت انتخابات در چارچوب قوانین و مقررات، یکی از مهمترین وظایف احزاب و تشکلهاست. اگر حزب کارکرد واقعی و اصیل خود را داشته باشد، احتمال وقوع فسادهای سیاسی، زدوبندها و سایر رفتارهای مغایر با قانون کاهش مییابد.
************************************************