صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۸  ، 
شناسه خبر : ۲۸۶۸۷۷

روزنامه کیهان **

نگاهی به مدیریت گردش پول در بانک‌ها/ مصطفی احمدی

همه ما در خبر‌ها و اظهارات مختلف مسئولان، با این عبارت مواجه شده‌ایم که منابع ما برای فلان کار محدود است و نمی‌توانیم آن گونه که شایسته و بایسته است به مردم خدمت کنیم. به جز این اظهارات، در زندگی روزمره‌مان نیز عملا با این موضوع مواجه شده‌ایم و مثلا برای دریافت یک وام ساده و ناچیز مثل وام ازدواج، گاه کارمان به انتظارهای طولانی کشیده و در نهایت عطایش را به لقایش بخشیده‌ایم! در همه موارد مذکور، ترجیع‌بند «کمبود منابع» همچون نواری اتوماتیک دائما تکرار شده و ما هم ظاهرا چاره‌ای جز باور و پذیرش این موضوع نداریم! اما در مقابل کمبود منابع چه پیشنهادی می‌شود؟ تامین منابع با استفاده از «استقراض و جذب سرمایه خارجی» با ادبیات و عناوین مختلف و در قالب عقودی که گاه استقلال ملی را به خطر می‌اندازد! نظیر همین قراردادهای جدید نفتی یا برخی دیگر از خرید‌ها که ایران و ایرانی را تا خرخره زیر بدهی می‌برد و کشور را همچون سال‌های دولت سازندگی و تعدیل اقتصادی، با میلیاردها دلار بدهی خارجی مواجه می‌سازد.

تردیدی نیست که کشور پهناور ایران با هزاران راه نرفته و طرح و برنامه و آرزوی بر زمین مانده، به هر میزان که فکرش را بکنیم، به منابع و سرمایه احتیاج دارد و نمی‌توان این منابع را محدود به توان داخلی دانست. این حقیقت، ضرورت استفاده از منابع معقول خارجی را موجه می‌سازد. اما در کنار این ضرورت منطقی، دو نکته را نباید از نظر دور داشت نخست آنکه جلب سرمایه خارجی، برای آبادی ایران است و منطقا نمی‌شود قیمت آن، خدشه به استقلال و عزت ایران باشد! پس از هر راهی و به هر وضعی، نباید در پی آن بود. اما نکته دوم که محور این یادداشت است، مدیریت منابع اعم از داخلی و خارجی است. بدین معنا که آیا آنچه در حال حاضر در شبکه مالی و بانکی کشور به عنوان سرمایه وجود دارد، درست و عادلانه و هوشمندانه مدیریت می‌شود یا نه !؟ اگر بله که باید برای جذب سرمایه خارجی هم کوشید و اگر نه، بی‌تردید جذب آن سرمایه هم کمکی به گره‌های اقتصادی نمی‌کند و عملا گره‌ای بر گره‌ها زده و زمینه‌ای برای رانت‌خواری و تباهی‌ها فراهم خواهد آورد. برای تبیین بهتر موضوع، بررسی تنها یکی از معضلات شبکه بانکی کافی است. بخوانید:

1- بر اساس آمار بانک مرکزی در شهریورماه سال جاری، بانک‌های کشورمان پس از کسر ذخیره قانونی، توانسته‌اند «یکصد و دو هزار میلیارد تومان سپرده قرض‌الحسنه » از مردم دریافت کنند. همگان می‌دانیم که سپرده‌های قرض‌الحسنه سپرده‌هایی است که مردم در ازای سپرده‌گذاری آن در بانک، هیچ سودی دریافت نمی‌کنند. این عدد قابل توجه و مهم، می‌تواند بسیاری از گره‌ها را باز کند ولی آیا در عالم واقع، چنین اتفاقی افتاده است؟ پیش از پاسخ به این سوال، باید به این نکته توجه کنیم که این سپرده‌ها چند دسته‌اند و هریک چه سهمی از 102 هزار میلیارد افسانه‌ای را دارند و بعد ببینیم بر سر هریک چه می‌آید!

2- گروه اول این سپرده‌ها، همان است که به «سپرده‌های قرض‌الحسنه پس‌انداز» موسوم هستند و 36 هزار میلیارد تومان از کل سپرده‌های قرض‌الحسنه را تشکیل داده‌اند. یادآوری این نکته ضروری است که سپرده‌های قرض‌الحسنه پس‌انداز همان سپرده‌هایی هستند که مردم معمولا با نیت خیر در بانک سپرده‌گذاری کرده و بانک‌ها هم جهت ترغیب مردم به سنت قرض‌الحسنه، به صاحبان این سپرده‌ها به قید قرعه جوایزی اهداء می‌کنند. بر اساس آمار موجود، بانک‌ها 34 هزار میلیارد تومان از این 36 هزار میلیارد تومان را به صورت قرض‌الحسنه وام داده‌اند. به این شکل که 6 هزار میلیارد تومان برای وام ازدواج جوانان و 8 هزار میلیارد تومان برای سایر وام‌های قرض‌الحسنه (از جمله وام‌های کمیته امداد، وام اشتغال، وام تحصیل، وام زندانیان و ....) صرف شده است. این یعنی تنها تکلیف 14 هزار میلیارد تومان معلوم است و 20 هزار میلیارد تومان باقیمانده مشخص نیست که صرف چه حوزه‌هایی شده است! اخبار و اطلاعات معتبر و غیرقابل انکار نشان می‌دهد بخش قابل توجهی از آن به صورت قرض‌الحسنه به مدیران و نورچشمی‌های بانکی وام داده شده است! به عنوان نمونه، معاون نظارتی بانک مرکزی در آبان ماه سال جاری خبر داد که حداقل 30 درصد از تسهیلات قرض‌الحسنه به مدیران و کارکنان بانک‌ها وام داده شده است که مقدار آن بیش از 10 هزار میلیارد تومان می‌شود! مرکز پژوهش‌های مجلس هم طی گزارش شماره 14455 در مهرماه سال جاری، ضمن تایید این مسئله، شرایط اعطای وام قرض‌الحسنه بانک‌ها به مدیران و کارکنانشان از منابع قرض‌الحسنه مردم را «بسیار ناعادلانه» توصیف می‌کند. تنها مقایسه اقساط وام ازدواج در 36 ماه و اقساط وام مدیران بانکی در 200 ماه، ناعادلانه بودن را به روشنی نشان می‌دهد.

3- اما گروه دوم این سپرده‌ها، به «سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری» موسوم هستند که 66 هزار میلیارد تومان از سپرده‌های قرض‌الحسنه را تشکیل داده‌اند. سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری، همان سپرده‌هایی است که مردم در ازای افتتاح آن در بانک دسته چک دریافت کرده و سودی دریافت نمی‌کنند. نکته بسیار حائز اهمیت این است که این سپرده‌های جاری به صورت تمام و کمال، در اختیار بانک‌ها قرار دارد و بانک‌ها از محل این منابع که با نرخ صفر از مردم دریافت کرده‌اند، سودهای بسیار بالایی کسب کرده و البته هیچ مقدار از آن را به صورت قرض‌الحسنه به مردم وام نداده‌اند! بانک‌ها این سپرده‌ها را سهم خود می‌دانند و بانک مرکزی نیز بر این مسئله صحه می‌گذارد اما جای این سوال به صورت جدی وجود دارد که وقتی بانک‌ها بنای اعطای وام قرض‌الحسنه از این منابع را ندارند، چرا باید مجوز جذب چنین سپرده‌هایی را داشته باشند؟ در واقع باید گفت حال که بانک‌ها مجوز دریافت چنین سپرده‌هایی با نرخ صفر را دارند،‌ باید ملزم می‌شدند حداقل بخشی از آن را به صورت قرض‌الحسنه وام داده و خدماتی که روی این سپرده‌ها به مشتریان ارائه می‌کنند را گسترش دهند.

4- اما افزون بر مشکلات پیش گفته، به صرفه بودن سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری برای بانک‌ها و عدم نظارت بر آن به دلیل خلأ قانونی، سبب شده است تا اشتهای سیری‌ناپذیر برخی از بانک‌ها تحریک شده و در نتیجه، اقدام به گشایش سپرده جاری بدون دسته چک برای مشتریان خود بکنند! تا بدینوسیله بتوانند از مانده حساب جاری مشتریان در این حساب استفاده کرده و از آن هم سود بدست بیاورند. آنها مشتریان خود را در ازای اعطای بعضی وام‌ها، مجبور به افتتاح حساب جاری بدون دسته چک می‌کنند و از این طریق، از افتتاح حساب پس‌انداز قرض‌الحسنه که بایستی طبق قانون بخشی از آن به صورت قرض‌الحسنه وام داده شود نیز سر باز زده و از منابع این حساب در جهت کسب سود‌های بالا استفاده می‌کنند. این درحالی است که در بسیاری از کشورهای دیگر، بانک‌ها خدمات متنوعی از جمله وام خرید کالا، کارت‌های خرید اعتباری و ... به واسطه این سپرده‌ها به مشتریان خود ارائه می‌کنند. با این وضع و در شرایطی که بانک‌ها برای اعطای وام قرض‌الحسنه ازدواج که مبلغ آن تنها 3 میلیون تومان است جوانان را در صف 430 هزار نفری دریافت این وام اندک ماه‌ها معطل نگه می‌دارند، ساماندهی سپرده‌های قرض‌الحسنه در نظام بانکی ضروری است. استفاده از بخشی از سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری در اعطای وام قرض الحسنه و ساماندهی سپرده‌های قرض‌الحسنه پس‌انداز و جلوگیری از اعطای ناعادلانه آن به مدیران بانکی، سبب می‌شود که نه تنها دیگر هیچ جوانی در انتظار دریافت وام ازدواج نباشد، بلکه امکان افزایش مبلغ این وام تا سقف 10 میلیون تومان نیز برای هریک از زوجین فراهم شود و وام‌های دیگر قرض‌الحسنه نیز رونق یابد.

آنچه خواندید، واکاوی و مروری بسیار فشرده و فوری بود درباره تنها یکی از معضلات و مشکلاتی که در کشور وجود دارد و سوء مدیریت و بی‌تدبیری در آن حوزه، سبب خسران عظیم در بخش‌های گوناگون و از جمله ازدواج جوانان و اشتغال و ایجاد کسب‌های کوچک شده است. اکنون فرض کنید غرب بدون آنکه از ما بخواهد از آرمان‌هایمان دست برداریم، حاضر باشد منابع مالی در اختیار ما بگذارد - و می‌دانیم چنین فرضی در عالم واقع محقق نخواهد شد- در این صورت چه اتفاقی خواهد افتاد!؟ 102 هزار میلیارد رها شده در چاه ویل نظام بانکی، چند برابر خواهد شد! بدون آنکه ساز و کار تخصیص آن ساماندهی شده باشد! و البته به همان میزان که منابع توسعه می‌یابد، تخلف‌های پیدا و پنهان و رانت‌های کلان برای نور چشمی‌ها و به قول حضرت آقا، قانوندانان قانون‌شکن هم بیشتر خواهد شد. آیا کسانی که حاضر نیستند و یا نمی‌توانند یک پروژه 102 هزار میلیاردی را به نفع مردم سامان‌دهی کنند، توان جذب اعتبار و یا مدیریت آ ن را خواهند داشت!؟ به نظر می‌رسد مدیریت منابع و سامان‌دهی امور، ارتباط چندانی با آرزوی گشایش از جانب غرب نداشته باشد. این یک مصداق ساده بود!

***************************************

روزنامه قدس **

هاشمی مابین «اداره شدن موفق» و «اداره کردن ناموفق»/ سودای هاشمی در اداره کردن موفق سید حسن دچار چالش شده است/ پرویز امینی

پرویز امینی- با عدم احراز صلاحیت سید حسن خمینی توسط شورای نگهبان سودای هاشمی در اداره کردن موفق سید حسن خمینی به نفع جهت‌گیری‌های خود، با چالش مواجه و از این منظر وی شورای نگهبان را مستوجب پرخاش و تندی می‌داند.

مواضع دیروز هاشمی واکنش‌هایی را در پی داشت. در تحلیل و واکنش به مواضع هاشمی رویکرد «متن محور» غلبه داشت و از جناب عبدی (اصلاح‌طلب) تا جناب فضایلی (اصول‌گرا) متکی به متن صحبت هاشمی، به شکل‌های مختلفی با مواضع وی مخالفت حداکثری کردند. اما می‌توان مواضع هاشمی به غیر از رویکرد متن محور را در چارچوب «زمینه‌گرایی» نیز تحلیل کرد. یعنی به زمینه و کانتکسی که در شکل‌گیری این تکست هاشمی نقش داشتند، توجه کرد. پیشتر بیان کرده بودم که مواضع هاشمی خاستگاه «روانشناسانه» دارد. هاشمی شخصیتی «اگوسنتریستی» (خودمرکزگرا) دارد. در واقع جهان هاشمی، جهانی بطلمیوسی است که وی در مرکز آن و ما بقی نیز باید لاجرم به دور او بچرخند. بنابراین مواضع او یا در تثبیت این «خود مرکزگرایی» است یا در واکنش و مقابله با «مرکززدایی»ها از اوست و نمونه‌های فراوانی را از تأثیر این روانشناسی بر مواضع و رفتار او ذکر کرده بودم.

جناب هاشمی امروز احساس می‌کند به طور حداکثری از او مرکزیت‌زدایی شده است. ما باید هاشمی را از منظر هاشمی تحلیل کنیم. مرکززدایی‌ها از هاشمی، برای او شرایطی را به وجود آورده است که میان تصور او از خود و اصل واقعیت، به شدت فاصله می‌اندازد. این فاصله موجب «احساس محرومیت نسبی» در هاشمی می‌شود. فرد یا جامعه‌ای که دچار احساس محرومیت نسبی است، به منبعی که تصور می‌کند در او ایجاد محرومیت کرده است پرخاش می‌کند که درباره هاشمی این پرخاش متوجه منابع و مواردی است که او احساس می‌کند از او مرکززدایی کرده‌اند. هاشمی یکی از این منابعی که را احساس می‌کند از او مرکززدایی کرده است، شورای نگهبان می‌داند. هاشمی شورای نگهبان را از عوامل شکست خود در انتخابات ریاست جمهوری 84 و نیز انتخابات سال 88 می‌داند. به اینها، احراز نشدن صلاحیتش در انتخابات سال 92 را نیز توسط شورای نگهبان را اضافه کنید. هاشمی و هر فردی دیگری در این وضعیت احساس محرومیت نسبی، این استعداد را دارد که اجازه می‌دهد دیگران او را در چارچوب همین فضای روانشناسانه اداره و مدیریت کنند. چون کافی است آنها خواست خود را با خواست هاشمی هماهنگ کنند. مثلا در انتخابات سال 84 یا 88 کسانی بودند که نتیجه این دو انتخابات را برنمی‌تابیدند.

ویژگی خودمرکزگرای هاشمی نیز به هاشمی هم اجازه نمی‌داد او خود را بازنده رقابت با احمدی‌نژاد بداند. بنابراین برای به چالش کشاندن این نتایج، ظرفیت هاشمی که متکی به سوابق و جایگاه درون حاکمیتی وی می‌شد، امکان مناسبی به نظر می‌رسید و آن شد که شد و هاشمی آن کرد که کرد. بنابراین پرخاش و مواضع برافروخته او ضد شورای نگهبان در مواضع دیروز نشانه‌ای دیگر از اداره شدن موفق هاشمی از سوی دیگران است که خواست خود را علیه شورای نگهبان با خواست روانشناسانه هاشمی در پرخاش به منبع ایجاد محرومیت از او یعنی شورای نگهبان، در یک راستا قرار داده‌اند.

عصبانیت و پرخاش هاشمی البته غیر از این، زمینه دیگری نیز داشت. هاشمی از همان موضع روانشناسانه این احساس را دارد که قادر است همه چیز و همه کس را اداره و در بازی خود به کار بگیرد و در انتخابات اخیر خبرگان چنین نگاهی را نسبت به سید حسن خمینی داشت البته این به معنای این نیست که سید حسن خمینی این چنین نقشی را پذیرفته باشد و بخواهد در چارچوب نقشی که هاشمی برای او تعیین کرده بازی کند. اما حداقل می‌توان این جمع‌بندی را داشت که هاشمی چنین طرحی را برای انتخابات خبرگان داشته باشد.

با عدم احراز صلاحیت سید حسن خمینی توسط شورای نگهبان به علت عدم شرکت در آزمون، سودای هاشمی در اداره کردن موفق سید حسن خمینی به نفع جهت‌گیری های خود، با چالش مواجه شده است. بنابراین از این منظر نیز وی شورای نگهبان را مستوجب پرخاش و تندی می‌داند.

برای درک بهتر مسئله کافی است به استدلال‌های اعتراضی هاشمی در اعتراض به شورای نگهبان نگاهی مجدد بیاندازیم. محور این استدلال‌ها جایگاه امام و بیت امام و شباهت سید حسن خمینی به امام و... است که یکی از جملات محوری وی چنین بود: صلاحیت شخصیتی که اشبه به جدش امام خمینی است را قبول نمی‌کنند.

در واقع اشبه به امام را ملاک گرفته‌اند. آیا آقا سید احمد آقای خمینی که سید حسن آقا در مراسم ارتحال وی در سال 73 در حرم امام فرمودند که پدرم گنج اسرار انقلاب بود و امام درباره اعتماد وی گفته‌اند:

من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد می‌گیرم که احمد از آن روزی که در کمک این جانب در بیرونی مشغول اداره امور من بوده تا الآن که این ورقه را می‌نویسم، قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشته‌های من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند.

به امام شبیه‌تر بود یا فرزند آقا سید احمد آقا؟ انتقادات آقا سید احمد آقای خمینی در دوره ریاست جمهوری هشت ساله دوره سازندگی در حوزه اقتصاد و نیز سیاست خارجی چه بود؟

متآسفانه تجمل، زیبایی‌پرستی، رفاه‌زدگی، افراط در میهمانی‌های آنچنانی به حدی است که اگر بخواهیم به سال‌های قبل از فوت امام برسیم، کار بس مشکلی در پیش داریم. شما سری به وزارتخانه‌ها بزنید، گلدان‌های گل‌های زینتی که از مال مردم فقیر تهیه می‌شود را ببینید. میز و صندلی‌ها دیگر میز و صندلی‌های اول انقلاب نیست. سفره‌ها دیگر آن سفره‌ها نیست. ریخت و پاش‌ها به قدری است که دل هر کسی را به درد می‌آورد. اینها همه برای این است که شعارهای انقلاب را جدی نگرفته‌ایم.

امروز گرانی و کمبود و فشار اقتصادی بر دوش خیل محرومین جامعه به صورت شکننده‌ای درآمده است. وقتی ما از کسانی که در خارج نشسته بودند و فرزندان امام از بی‌دکتری جان می‌دادند، دعوت به عمل آوردیم، نباید توقع داشته باشیم نگویند همه ارزش‌های دوران انقلاب به ضد‌ارزش تبدیل شده است. ملاقات با سرمایه‌داران فراری زمان شاه، ایران را به ایران زمان شاه، یعنی مورد قبول غرب مبدل می‌کند.

آیا هشدارهای سید احمد آقا مبنی خروج دولت هاشمی از مشی امام در حوزه اقتصاد و بی توجهی به محرومین و مستضعفین و نیز تقلیل مواضع ضد استکباری امام در سیاست خارجی دولت هاشمی با استقبال وی مواجه شد؟ دست کم نظر آسید احمد آقا غیر از این است که می فرمایند:

بجز رعایت حریم رهبر معظم انقلاب اسلامی که وظیفه همه است، مسئولیت‌ها هر اندازه بزرگتر باشد مردم باید نسبت به طرح نظرات و انتقادات خود درباره آنها حساس‌تر باشند … یکی از گرفتاری‌هایی که متأسفانه بعضی‌ها به آن دچار شده‌اند این است که نمی‌توانند نظرات مخالف خود را تحمل کنند. این شیوه عمل منجر به دیکتاتوری می‌شود و با فرهنگ انقلاب و اصول بنیادین نظام اسلام ما مغایرت دارد.

در واقع جناب هاشمی مسئله اش این نیست که اشبه‌ترین فرد به امام صلاحیتش احراز نشده که اگر چنین ملاکی برای هاشمی موضوعیت داشت، لااقل موضعش و نسبتش با آسید احمد آقا خمینی در دهه هفتاد متفاوت بود. بنابراین مواضع هاشمی در روز گذشته در واقع تجلی هاشمی مابین «اداره شدن موفق» و «اداره کردن ناموفق» بود.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

حفاظت از میراث امام

بسم‌الله الرحمن الرحیم

هر سال دهه فجر انقلاب اسلامی، یادآور وحدت و همدلی مردم در کوران انقلاب و مبارزات ضد رژیم ستم شاهی است. همین وحدت بود که پیروزی انقلاب اسلامی را برای ملت ایران به ارمغان آورد، نعمت بزرگی که امام خمینی آنرا لطف خدا می‌دانست و «انفجار نور» می‌نامید و آحاد ملت به ویژه مسئولین را به قدردانی و حراست از این نعمت سفارش می‌فرمود.

وحدت و همدلی اگر چه همواره ترجیع‌بند کلمات و اظهارات همگان است ولی در میدان عمل شاهد رفتارهائی هستیم که کمتر بوی وحدت می‌دهند و از همدلی و همزبانی فرسنگها فاصله دارند. ایکاش همگان به دور از دعواهای گروهی و جناحی و شخصی، به فکر مردم و بویژه تهیدستان و اقشار کم درآمدی باشند که امام خمینی آنها را ولی‌نعمت همه ما معرفی می‌کرد و با خضوع خاص خود عملا راهکار توجه وعنایت به محرومین را به مسئولین می‌آموخت. امام در اوج قدرت در پاسخ به مردمی که در مدرسه فیضیه احساسات پاک خود را نسبت به آن عزیز دوران نشان می‌دادند، با لحن خاضعانه و صمیمانه‌ای فرمود: نباید رفتار ما طوری باشد که شماها خون بدهید و ما از آن سوءاستفاده کنیم.

این حرف دل امام بود که اگر آنرا بر زبان هم نمی‌آورد، همه و حتی دشمنان هم کاملا می‌دانستند و به این واقعیت بزرگ واقف بودند که امام با تمامی وجودش در خدمت محرومین و آحاد مردم جامعه است و برای خدمت به آنها سر از پا نمی‌شناسد.

همین احساس و همین بینش امام بودکه رمز و راز محبوبیت و مقبولیت عام او را رقم می‌زد و کلام نافذ او را تا دورترین سرزمین‌ها انعکاس می‌داد و تاثیری حیرت‌انگیز می‌بخشید. امام بارها به همگان می‌آموخت که هر کس هر کجا هست، همانجا را بسازد. این یک الگوی جاودانه برای تمامی کسانی است که دل در گرو اسلام و انقلاب و کشور دارند و برای عزت و اقتدار این مرز و بوم به دنبال راهکاری عملی و اثرگذار هستند.

خوشبختانه امسال را رهبری معظم انقلاب اسلامی، سال همدلی و همزبانی دولت و ملت نامگذاری کرده‌اند و جا دارد که در این ماههای پایانی سال و بویژه در روزهائی که به برکت سالگرد انقلاب مزین به کلام امام است، برای پاسداشت خون‌های پاک شهدای گرانقدر انقلاب و جنگ تحمیلی، به دور از هرگونه حب و بغض گروهی و جناحی، تمامی توان و ظرفیت و استعدادهای خود را برای فراهم کردن زمینه‌های وحدت و رسیدگی به مشکلات مردم و نشاندن لبخند رضایت بر چهره محرومین و طبقات کم درآمد جامعه بکار بگیریم.

فراموش نکنیم که ما دوستان و دشمنانی داریم که عملکرد ما را در زیر ذره‌بین قرار داده‌اند و هر حرکت، اقدام و تصمیم ما را با دقت رصد می‌کنند. دوستان ما با هر حرکت وحدت‌آفرین ما احساس دلگرمی و شادمانی می‌کنند و دقیقاً به عکس، دشمنان ما از وحدت و اقتدار ما خشمگین و برآشفته می‌شوند.

این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم دوستان انقلاب را خشنود سازیم یا دشمنان قسم خورده‌ای را که رنج و محنت و سختی‌ها را بر آحاد ملت ما آرزو داشته و دارند. هدف اصلی تمامی تحریم‌های ظالمانه‌ای که دشمنان بر ما تحمیل کرده بودند، این بود که مردم سلحشور و غیرتمند این مرز و بوم دچار سختی و بحران شوند و به خیابانها بریزند و علیه انقلابی که خودشان آنرا به وجود آورده‌اند، وارد عمل شوند. خدا نخواست که دشمنان ما خشنود شوند و به آرزوهای خود برسند. این ملت بزرگوار به برکت استقامت مثال زدنی خود از آن عقبه‌های سخت سرنوشت‌ساز تاریخ معاصر با صلابتی بی‌نظیر عبور کرد و انقلاب و نظام را با پایمردی خود بیمه نمود.

اکنون وقت گلایه و سیاه‌نمائی و بی‌انصافی نیست که زحمات خدمتگزاران نظام را در پیش چشم مردم، حقیر و کم‌ارزش جلوه دهیم. اکنون زیبنده نیست کسانیکه خود را جزو دلسوزان نظام و انقلاب می‌دانند، عملکرد و موضعی داشته باشند که از دشمنان ملت احتمال می‌رود. امروز با مشاهده خشم و نگرانی دشمنانی که از پیشرفتهای ما برآشفته‌اند، بهتر می‌توان دریافت که وظایف کنونی ما چیست.

امروز روز کنار گذاشتن اختلافات کوچک و بزرگی است که ممکن است زمینه‌ساز کدورتها باشد. امروز روز دعوت مردم به همدلی و همفکری و همزبانی است تا شاهد بیشترین حضور یکپارچه آحاد مردم در مراسم پرشکوه 22بهمن و در پای صندوقهای رای باشیم.

برای آنکه شرایط امروز کشور به گشایش بیشتری در جامعه بیانجامد، هر کسی هر کجا هست، باید در همانجا نقش‌آفرینی کند تا همگان از منافع و پیامدهای مبارک آن بهره‌مند شوند. تشویق مردم و دلگرم ساختن ملتی که آنهمه خون دل خورد ولی با صبر و استقامت خود انقلاب را به مرز 37 سالگی رساند، از مسئولیتهای تعطیل‌ناپذیر همگان است و دلسوزان نظام باید آن را به عنوان یک «تکلیف» مدنظر قرار دهند و با رعایت تمامی الزامات آن، کارنامه‌ای را به نمایش بگذارند که خود نیز از مشاهده آن احساس شادمانی و سرافرازی کنند. این کمترین وظیفه و تکلیفی است که خون شهدا بر عهده ما گذاشته است و با نگاهی به گذشته، احساس مسئولیت ما در این زمینه، سنگین‌تر نیز می‌شود. این همان الگوی جاودانه‌ای است که امام خمینی با زندگی پر خیر و برکت آن را به ما آموخت و نسلهای آینده نیز آن را به عنوان «میراث گرانقدر امام» گرامی خواهد داشت و از آن حفاظت خواهند کرد.

***************************************

روزنامه خراسان**

پژو ما را خودروساز می کند؟!/مهدی حسن زاده

نخستین سفر خارجی پساتحریمی رئیس جمهور که به مقصد دو کشور بزرگ اروپایی انجام شد، با انعقاد حدود 50 میلیارد دلار قرارداد برای خرید بلند مدت و چند ساله بیش از 100 فروند هواپیما، سرمایه گذاری پژو در ایران برای تولید چند محصول جدید و برخی توافقات اقتصادی در حوزه های بانکی، بیمه ای، معدنی و کشاورزی بود. طی روزهای اخیر درباره قرارداد هواپیما و خودرو بحث های زیادی از سوی منتقدان مطرح شده است. نگارنده در این فرصت به بررسی قرارداد خودرویی با پژو می پردازد و سعی دارد این قرارداد را از دو منظر بررسی کند.

یک گام رو به جلو، واقعیتی که انکار ناپذیر است

بررسی قرارداد جدید ایران خودرو با پژو نشان می دهد که این قرارداد نسبت به قرارداد پیشین یک گام به جلو محسوب می شود. قرارداد قبلی که در سال 1374 شمسی بین ایران و پژو بسته شد مبتنی بر تولید دو محصول عمده پژو 206 و پژو 405 بود که به تدریج پژو پارس و پژو 207 بر روی دو پلتفورم 405 و 206 تولید شد. فارغ از جزئیات قرارداد 20 سال پیش ایران خودرو و پژو، آن چه که در عمل روی داد با دو نقطه ضعف عمده مواجه بود. نقطه ضعف نخست، همراهی پژو با تحریم ها و قطع همکاری بدون پرداخت غرامت است، که اگرچه به بهانه تبعیت از تحریم ها و فشار شریک آمریکایی پژو یعنی جنرال موتورز اتفاق افتاد اما موجب خسارت سنگینی به تولید داخل شد و تولید خودرو در یاران تحت تاثیر توقف همکاری پژو و هموطنش رنو طی سال های 90 و 91 به حدود نصف رسید که فشار سنگینی بر صنعت کشور ایجاد کرد. نقطه ضعف دوم به موضوع مهم انتقال تکنولوژی باز می گردد. هم اکنون بسیاری از کشورها ترجیح می دهند به جای واردات خودرو، واردات قطعات منفصله (CKD) را در دستور کار داشته باشند که در عمل بسنده کردن به مونتاژکاری در حداقلی ترین سطح است. هم اکنون برخی خودروهای کره ای و چینی در ایران به همین شکل تولید می شوند، اما با توجه به توان فنی و دانشگاهی ایران و علاقه خاصی که در فرهنگ ایرانی به پدیده خودرو وجود دارد، یکی از هدفگذاری های صنعتی کشور طی سال های گذشته حرکت به سمت خودروساز شدن بوده است و در این مسیر طبیعتا بسنده کردن به سطح حداقلی تولید خودرو که سر هم کردن قطعات منفصله است، راهگشا نیست، لذا قرارداد پژو نخستین قراردادی بود که حداقل روی کاغذ از انتقال تکنولوژی و داخلی سازی خودروهای پژو در ایران سخن می گفت، اما در عمل، قطعات اصلی پژو 405 و به خصوص 206 همچنان فرانسوی باقی ماند تا توفان تحریم صنعت خودروی ما را در نوردد و تولید خودرو را به نصف کاهش دهد، اگر چه به تدریج خلاء فرانسه در سال های تحریم با واردات قطعات مشابه از چین پر شد، اما واقعیت محقق شده قرارداد پیشین پژو نشان داد که انتقال تکنولوژی و ساخت قطعات اصلی پژو در ایران محقق نشد و حداکثر برخی قطعات کم اهمیت تر پژو داخلی سازی شد.

با این حال قرارداد جدید پس از 20 سال، با چشم اندازی مثبت تر نسبت به قرارداد قبلی رو به روست. بر مبنای این قرارداد شرکتی مشترک با سرمایه گذاری مساوی از سوی ایران خودرو و پژو تشکیل می شود و مدیریت آن هر دو سال یک بار بین دو شریک چرخش می کند. بر این اساس، برای دو سال، هیات‌مدیره در دست فرانسوی‌ها خواهد بود، اما مدیرعامل از ایران انتخاب می‌شود و در دوره دو ساله بعدی، ایرانی‌ها وارد هیات‌مدیره می‌شوند و مدیرعامل، فرانسوی است. تشکیل یک شرکت مشترک به معنای تضمین محکمتر از قبل برای انتقال تکنولوژی است، چرا که سرمایه گذاری مستقیم پژو منطقا به معنای طرح های فنی و تکنولوژی و انتقال دانش است. به عبارت دیگر با توجه به این که شرکت مشترک در ایران تاسیس می شود و فعالیت می کند و زیرساخت های سخت افزاری آن از جمله مواد اولیه، خط تولید و نیروی کار عمدتا ایرانی است و مدیریت نیز مشترک خواهد بود، جنبه های نرم افزاری از جمله انتقال تکنولوژی آورده طرف فرانسوی خواهد بود به این ترتیب پژو ناگزیر از انتقال تکنولوژی برای تامین نقش 50 درصدی خود در این شرکت مشترک خواهد بود. این شرکت مشترک همچنین موظف به صادرات ۳۰ درصد از تولیدات مشترک خواهد بود. براساس گفته های مدیرعامل ایران خودرو اگر طرف خارجی به این تعهد خود برای صادرات عمل نکند، فروش داخلی آن هم متوقف خواهد شد، بنابراین با عملیاتی شدن این همکاری میان ایران و فرانسه، ایران به هاب منطقه‌ای صادرات خودرو تبدیل خواهد شد. لذا از منظر واقع گرایانه، این قرارداد یک گام به جلو در مقایسه با قرارداد قبلی خواهد بود و می تواند ایران را با بخشی از تکنولوژی نسبتا روزصنعت خودروی اروپا آشنا کند و با داخلی سازی و انتقال تکنولوژی آن، صنعت خودروی ایران را تا حدی به روزتر کند. لذا فارغ از ادعاها و انتقادهای بعضا تند برخی نسبت به این قرارداد، آن را از نگاه مطابق واقعیت ها و نیازهای روز باید یک گام رو به جلو دانست.

آرمانی که دیده نشده است

با وجود دفاع نسبی که می توان از قرارداد پژو داشت، باید گفت این قرارداد و مواردی از این دست، با وجود مطابقت با واقعیت ها و نیازهای روز فاقد هدفگذاری ایده آل در حوزه اقتصاد و صنعت است.

به عبارت دیگر، اگر با وجود این حجم از سرمایه گذاری که طی سال های قبل و پس از انقلاب در صنعت خودرو انجام و ظرفیت تولید یک میلیون و 600 هزار دستگاه خودرو در سال ایجاد شده و با وجود حجم قابل توجه کارشناسان فنی و مراکز دانشگاهی و مهندسی مرتبط با صنعت خودرو و همچنین امکان دستیابی به بازار گسترده منطقه علاوه بر بازار داخلی، در پی خودروساز شدن به معنای حقیقی آن نباشیم، به بیراهه رفته ایم. این سوال در بسیاری از محافل مطرح است که چرا کشوری که پیشرفت های قابل توجه فنی در حوزه هایی نظیر هسته ای، نانو تکنولوژی، موشکی و هوا فضا داشته نتوانسته است، آن را با وجود هزینه کرد بیشتر در صنعتی ساده تر نظیر خودروسازی ایجاد کند. لذا اگر از نکات مثبت قرارداد جدید بگذریم این سوال مطرح است که فراتر از این قرارداد آیا قرار است پایه های صنعت خودروی ملی و بومی در این کشور پایه ریزی شود، آیا این آرمان قابل تحقق نیست و ضرورت های ملی و منطقه ای برای آن وجود ندارد؟ آیا دسترسی به آن خیلی دور از ذهن است یا ذهنیت هایی که یک درجه بالاتر از مونتاژکاری را ایده آل صنعت خودرو می پندارد، به این قرارداد ولو بهتر از قبل دل خوش کرده است.

به نظر می رسد صنعت خودرو به عنوان چشم و چراغ صنعت کشور، برای پی ریزی یک تحول در صنعت کشور و تاثیر گذاری بر روند توسعه صنعتی ایران نیازمند نگاهی است که از قراردادهایی نظیر قرارداد با پژو صرفا به عنوان پله ای برای گذار از شرایط واقعی مدد گیرد و فراتر از آن نگاهی به آینده ای داشته باشد تا از کپی کاری ولو پیشرفته به مرحله ایجاد صنعتی بومی برسد و بتواند نقش مهمتر و تاثیر چشمگیرتری از جهت ارزش افزوده تولید داخل، اشتغالزایی و توسعه صنعتی ایران داشته باشد. توضیح این که 3 مدل خودروی پژو که در قرارداد آمده است، اگرچه به طور متوسط 6 تا 8 سال از عمر تولیدشان می گذرد اما با توجه به وعده تولید خودروهای به روز شده این 3 مدل، می توان گفت که خودروهای نسبتا به روز پژو در ایران تولید خواهد شد.

***************************************

روزنامه ایران**

عزت، حکمت و مصلحت در یک سفر(3)/حسام‌الدین آشنا

نگاه برخی سایت‌ها و کانال‌ها که برداشتی شخصی و یک نفره را بدل به خوراک لذیذ رسانه‌ای کرده‌اند، با نگاه فرهنگی ایتالیایی‌ها به حضور رئیس جمهوری ایران و نخست‌وزیر ایتالیا در موزه کاپیتولین بسیار متفاوت است: نگاه «اسب بینی» دن‌کیشوتی، فقط یک فاعل شناسا دارد و هیچ کس جز او در سراسر جهان آن نشانه را آن گونه نشناخته و تفسیر نکرده است. اما دیدگاه منتقدین ایتالیایی در مقابل متوجه آن چیزی است که «پوشانده شده» است. یک کاریکاتور ایتالیایی روحانی و رنزی را در مکانی نشان می‌دهد که فقط جعبه‌های بزرگ دارد. روحانی رو به رنزی می‌گوید «منو کجا آوردی؟ ایکا؟{فروشگاه زنجیره‌ای سوئدی}!

آنچه برای ایتالیایی‌ها «حیثیتی» است و «ناموسی» دقیقاً همان تصاویر برهنه‌ای است که نشان از رنسانس دارد و بیانگر فرهنگ اومانیستی است که در تقابل با مذهب خواهان برجسته کردن انسان وبدن انسان بودند. نیویورک تایمز می‌گوید «هویت ملی» ایتالیا همین چیزهاست.

یک ایتالیایی خوش ذوق هم یک فتوشاپ خنده دار توئیت کرده: «چه می‌شد اگر روحانی به فلورانس می‌رفت که پر است از مجسمه‌های برهنه؟» در این توئیت به عنوان مثال یک لباس زیر برای مجسمه «دیوید» اثر «میکل آنژ» فتوشاپ شده است. آن تصاویر جعبه شده بخشی است از هویت و «خود» ایتالیایی. تا آنجا که منتقدی می‌نویسد اگر آن را بپوشانیم در واقع «خود»‌مان را پنهان کرده‌ایم.

اما آنچه در سفر ایتالیا دیده نشد، نفس حضور دو رئیس دولت در موزه بود. محل موزه برای امضای قراردادها و مصاحبه دو رئیس دولت به تصادف انتخاب نشده بود. دو کشور نماینده دو تمدن بزرگ بشری بودند و موزه‌ها مکانی استثنایی است برای یادآوری پیوندهای تمدنی. موزه برای هر دو تمدن درس‌های بزرگی دارد. چندی پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامه‌ای خطاب به جوانان اروپا و امریکا از آنان پرسیدند: «آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزش‌هایی طی قرون متمادی، بزرگ‌ترین تمدن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکران را تربیت کرد؟ اگر جوانان مسلمان اروپایی سری به موزه‌های مشهور جهان بزنند و در تنوع وکثرت فرهنگی میراث تمدن اسلامی تأمل کنند، در جزئیات مربوط به کتاب‌ها، اشیا و آثار هنری خیره شوند واز خود بپرسند همنشینی شمایل‌های مسیحی و الواح تورات و خوشنویسی‌های قرآن کریم و ناقوس کلیساهای شرقی و کاشیکاری‌های مساجد که دریک مقیاس میکرو یعنی در زیر سقف موزه‌ها به قالب دسته ‌بندی‌های تخصصی در آمده و در معرض رؤیت بازدید‌کنندگان قرار گرفته، چگونه طی قرون پیشین، در یک پهنه وسیع‌تر در گستره تمدن اسلامی همجواری و همزیستی ادیان و مذاهب و فرقه‌های گوناگون را به نمایش می‌گذاشته و در فراسوی همه اختلاف‌ها و تفاوت‌های هویتی و فرهنگی و دینی پیوستگی یک تمدن را فریاد می‌زده؟

آیا هیچ فکر کرده‌اید که چرا مجسمه بودا ومعبد پالمیرا طی همه قرون اسلامی پا برجا بوده وبه مخیله هیچ فقیهی اعم از سنی وشیعی خطور نکرده که فتوای انهدام آن را صادر کنند؟ آیا مین‌گذاری زیر معبد پالمیرا، در حقیقت مین‌گذاری زیر قلمرو تمدنی امت مسلمان نیست که پایتخت‌های فرهنگی آن، مساجد وکلیسا‌ها وکنیسه‌ها را در خیابان‌ها ومحله‌های واحدی همجوار ساخته بودند؟»

«ایرینا بوکوا» مدیر کل فعلی یونسکو در جایی گفته است: مسأله خیلی مهم که باید بدان توجه کرد این است که باید کوشید جوانان به یک «حس تعلق وسیع وتمدنی» مجهز بشوند. یعنی حس ملی کافی نیست، بلکه علاوه بر آن حس تمدنی وچند ملیتی ومنطقه‌ای هم ضرورت دارد. تروریست‌ها بدان خاطر مجسمه‌ها را نابود می‌کنند و میراث ملموس تمدنی را مین‌گذاری می‌کنند که از یک آگاهی شیطانی برخوردارند. آنان عامدانه «احساس تعلق» را ترور می‌کنند.

تمدن اسلامی و تقویت احساس تعلق به تمدن اسلامی در فراسوی این یا آن ملیت می‌تواند یک پادگفتمان علیه داعش باشد.

این را روحانی و بوکوا در صبحانه کاری خود به شکل صریح گفتند: «تروریست‌ها و گروه‌های تروریستی تلاش می‌کنند با تخریب این آثار، رابطه نسل جوان را با هویت و گذشته تاریخی خود قطع کنند تا بتوانند آنان را به عنوان سرباز جذب نمایند.» کدام هویت وکدام گذشته تاریخی است که داعش می‌خواهد در آن گسست ایجاد کند؟خیلی روشن است: «اسلام تمدنی» هم‌اکنون با «اسلام خلافتی» در حال مبارزه هستند. برای مقابله با داعش باید اسلام تمدنی یعنی نگرش فراملیتی را تقویت کرد. اینکه اسلام تمدنی و «ثروت فرهنگی اسلام» در معرض ترور و تخریب و انهدام قرار گرفته است، می‌تواند گفتمان دفاعی و مقاومتی باشد علیه داعش: ما ایرانیان باید صریحاً اعلام کنیم که نه فقط مساجد شیعیان که داعش آن را ذیل عنوان «معبد صفوی» به آتش می‌کشد مال ماست، بلکه نمرود و پالمیرا و کتابخانه موصل که با همه کتب خطی عثمانی وفارسی به آتش کشیده مال ماست. هر شمایل یهودی و مسیحی و ایزدی – که در عصر تمدن اسلامی و خلافت تمدنی عباسی وعثمانی و ایرانی محافظت شده است- متعلق به تمدن اسلامی است. این نکته بسیار ساده «باید با هم محافظت کنیم» بسیار مهم است. زیرا به موازات حس تعلق درون تمدنی یک حس تعلق بینا-تمدنی هم به وجود می‌آورد. از خلال همین «با هم بودگی» و«باهم پاسداری کردن» مفهوم «تعامل با جهان» در بعد فرهنگی‌زاده می‌شود و قوام می‌یابد.

***************************************

روزنامه جام جم**

مشارکت سیاسی مردم، رمز ماندگاری انقلاب / دکتر محسن اسلامی

انقلاب اسلامی ایران، انقلابی استثنائی در قرن 20 بود؛ قرنی که سراسر غرق در ماده و ظواهر آن بود و کمتر تحلیلگری پیش‌بینی می‌کرد که انقلابی با احیای ارزش‌های اسلامی در جهان پا به عرصه گذارد. اما در ‌واقع این انقلاب که به تعبیر بنیانگذار فقید، حضرت امام خمینی(ره) انفجار نور بود، پدیدار شد و به تعبیر میشل فوکو، انقلابی به نام خدا و با فریاد معنویت زاده شد.

انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک پدیده اجتماعی سیاسی ـ فرهنگی بسیار شگفت‌انگیز بود. مردم ایران، در سال 1357 به رهبری امام خمینی، بنایی را پایه‌گذاری کردند که اکنون به پایان دهه چهارم خود نزدیک می‌شود و مستحکم و استوار در برابر همه چالش‌ها به حیات خود ادامه می‌دهد.

در همین ارتباط، این سوال مطرح می‌شود که چگونه این انقلاب در برابر این همه تهدیدها و چالش‌ها استوار مانده است و لکوموتیو انقلاب در ریل اصلی و صحیح خود به‌رغم آن‌که برخی انقلابیون از این لکوموتیو پیاده شده‌اند، باز به حرکت پرشتاب خویش ادامه می‌دهد؟ پاسخ به این پرسش در جوهر انقلاب اسلامی ایران نهفته است. آن زمان که امام خمینی(ره) بی‌هیچ تردیدی و با درک درست از جامعه‌شناسی مردم ایران، ظرفیت اسلام و تشیع را در کشور آزاد کرد و عالمانه به پی‌ریزی نظامی پرداخت که عقلانیت و ایمان در آن موج می‌زد. امام عظیم‌الشأن، ظرفیت آزاد شده مردم ایران را که خواهان اسلام و دین مبین اسلام و ارزش‌های اصیل آن بودند در بنیان مدل جمهوری اسلامی ایران شکل داد.

به ‌واقع این مدل برگرفته از دو رکن اصلی بود. یک رکن به نظر و رأی جمهور مردم توجه داشت و رکن دوم به اسلام اهمیت می‌داد و ترکیب این دو در ایران، «جمهوری اسلامی» را معنا بخشید. مدلی بی‌نظیر که هم به‌واسطه رای مردم با آموزه‌های متعارف و روز بشری سنخیت داشت و هم به‌واسطه اعتبار اسلام، احیای اسلام در قرن 20 را نوید می‌داد.

به ‌عبارت دیگر ماهیت جمهوری اسلامی همان اندیشه اسلام با اتکا به آرای عمومی ملت بود که در جمهوری اسلامی تبلور می‌یافت.

انقلاب اسلامی، حقیقت را بدرستی در جمهوریت و اسلامیت دید و به دلیل این درک صحیح توانست مدلی مناسب با بوم و شرایط ایران طراحی کند؛ مدلی که نقش‌آفرینی آرای مردم در آن موج می‌زند و برگزاری انتخابات طی 37سال گذشته نشان از اصالت شعارهای انقلابی جمهوری اسلامی در اعتقاد به جمهوریت دارد.

اکنون مردم در صحنه حضور دارند و این مردم هستند که انتخاب می‌کنند، به‌آن جهت که بنیان انقلاب اسلامی توسط امام خمینی پاک و اصیل طراحی شد و تاکنون با هدایت مقام معظم رهبری از مسیر اصیل خود منحرف نشده و به همین دلیل حضور مردم در صحنه، نه‌تنها کمرنگ نشده بلکه هماره با استقبال بیشتر مواجه بوده است؛ مساله‌ای که کمتر در نظام‌های سیاسی جهان مشاهده می‌شود.

پس تاکید صحیح به نقش جمهور در جمهوری اسلامی ایران و اهمیت مشارکت سیاسی مردم و از همه مهم‌تر، اعتبار رای مردم در سرنوشت خویش، همگی نشان از پیوند عمیق مردم با انقلاب اسلامی دارد؛ پیوندی عمیق و اصیل. اکنون که در دهه فجر 1394 هستیم، جمهوری اسلامی ایران باز به آرای مردم رجوع می‌کند و در 7 اسفند امسال از کارآمدی مدل خود به جهان می‌گوید.

مشارکت سیاسی مردم در صحنه، اسلام را رمز بقای خود می‌داند و این رمز ماندگاری انقلاب اسلامی پس از گذشت چهار دهه از حیاتش است؛ رمزی که ریشه در اسلام اصیل دارد و مشارکت سیاسی مردم در سرنوشت خود را سنگ بنای جمهوری اسلامی می‌داند.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

نقدی به نظام جمهوری اسلامی/حسین قدیانی

این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهی‌ترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنه‌گر علیه سازوکار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنه‌گر، در فتنه‌آفرینی علیه سازوکار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقه‌دار باشد که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظام‌ها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمی‌دهند، اینکه حالا با او چه کار می‌کنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش می‌رسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همان‌طور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته می‌توانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است.

تا چند بار اولی که طرف، علیه سازوکار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از درِ گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحت‌سنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع می‌گیرد، بی‌منطق‌تر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات حرف می‌زند، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدیدنظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد و فقط من‌باب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان می‌پرسم که براساس کدام منطق، فلانی را تایید صلاحیت کرده‌اید، آن هم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنه‌آفرین بردارد، حرف‌های سابقه‌دار لیکن بی‌سابقه ایشان نشان داد این خوبی‌ها و این لطف‌ها اصلا و ابدا به طرف نیامده! مع‌الأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، با ادبیاتی بدتر، تندتر و افراطی‌تر طرف شده، آنقدر افراطی‌تر که گاه حتی رسانه‌های دشمن حیرت می‌کنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب می‌دهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمی‌دهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سوالم را مطرح کنم: این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینه‌ای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشند و هم علیه شورای نگهبان حرف‌ بزنند! که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضدانقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم امروز با خود بپرسد: «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بوده‌اند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی می‌بینند بعضی‌ها از سویی با تایید شورای نگهبان روبه‌رو می‌شوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا می‌گیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنه‌گر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچه‌های میدان جنگ با لعین داعشی؟!

البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت می‌کرد، وی متنبه می‌شد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمی‌گرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبک‌ سنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به‌عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه می‌دارد یا تایید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است و اگر سخنان کذا نشان داد هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضی‌ها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حق‌الناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنه‌گر سابقه‌دار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط‌دهنده به ضدانقلاب باشد. روی سخن این نوشتار اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنه‌ها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع می‌گیرد که گویی به ضدانقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند مردم شهید داده با او بی‌حساب می‌شوند؟! و بفرماید نام آقازاده‌هایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد خیالش راحت می‌شود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم» و از قرار نباید می‌گفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمنده‌ها می‌زنم» و از قرار نباید می‌گفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرف‌ها را می‌زد! آنجا که نباید ضد اسلام اشرافیت، سخن می‌گفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره می‌کرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخ‌نشینان را به تمام دنیای کاخ‌نشینان برتری می‌داد! و آنجا که نباید می‌گفت: «غلط می‌کنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بویژه برای این عنصر غیرملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضدانقلابی که هم از توبره می‌خورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیم‌الشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمی‌داند، صلاحیت تایید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرف‌هایی بزنیم که علی‌القاعده خودمان هم نمی‌پسندیم!

برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ می‌بیند، اساسا نمی‌تواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تایید صلاحیت زمینه توبه را فراهم می‌آورد، مستکبرتر می‌شود، متکبرتر می‌شود! و دقیقا همین‌‌جاست که من مجبور می‌شوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدم‌ها به نفع مطامع خود، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در هم‌نوایی با دشمن، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشته‌هایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی می‌کند، منت‌کشی نمی‌کند!» کسی که با انقلاب ضدیت می‌کند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! دیروز خوب نوشته بودند بچه‌های روزنامه: «حقیقتا یک سوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانه‌های انقلابی و تا بن‌ دندان معتقد به نظام اسلامی، این سوال را مطرح کنند. سوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به‌عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته می‌شود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیه‌گاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت می‌شود، چرا باید تکیه‌گاه فتنه ۸۸ تایید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنه‌ای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تایید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام می‌گویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان می‌آید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر می‌گویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که هم‌الان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداخته‌ام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی می‌خواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»

***

تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضدانقلاب، آن هم از درون انقلاب، آن هم در نخستین‌ روز دهه فجر، آن هم در یوم‌الله دوازدهم بهمن، آن هم دوشادوش «امام آمد»، آن هم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینه‌ها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روح‌الله پابرهنه‌ها! و تمام سعی‌شان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضدانقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! به فرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضی‌ها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولی‌نعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضدانقلاب راضی‌تریم تا ماندن‌شان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب چنین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولی‌نعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچه‌های جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت می‌کرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان‌جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده می‌کشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح‌ خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمی‌توان به نام زد! بسی بزرگ‌تر از این حرف‌هاست! ما دست از دامان خمینی برنمی‌داریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکی‌ها باشد که مخابره شود! لذا اشبه‌الناس به خمینی، همان عزیز فرزانه‌ای است که به وقت، «نشان فتح» می‌دهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزب‌الله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روح‌الله بیدارمان نمی‌کرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضی‌ها فکر می‌کنند! ما با خمینی زندگی می‌کنیم، خواب نمی‌بینیم! ما از آرمان‌های امام، کوتاه نمی‌آییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین می‌کند! خمینی را نمی‌توانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب می‌دانیم «مبارزه با رفاه‌طلبى سازگار نیست و آنها که تصور مى‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفان و محرومان جهان، با سرمایه‌دارى و رفاه‌طلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانه‌اند و آنهایى هم که تصور مى‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بى‌درد، با نصیحت، پند و اندرز متنبه مى‌شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته یا به آنان کمک مى‌کنند، آب در هاون می‌کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت‌جویى، مقولاتی هستند که هرگز با هم جمع نمى‌شوند و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».

***************************************

هفته نامه 9 دی **

تهاجم به شورای نگهبان، استراتژی جریان نفوذ

مرّ قانونشکنی/علی رستگاری

مرّ قانون یا مرّ سلیقه رئیس جمهور؟

خیز غیر شرعی و غیر قانونی دولت برای تصاحب مجلس به صورت بی سابقه ای از دوران انقلاب اسلامی تاکنون در حال پیگیری است. بروز دادن اشتهای عجیب و سیری ناپذیر قدرت طلبانه، و انجام تحرکات افراط گرایانه از سوی مسئولان عالی رتبه اجرایی در حالی به اوج خود می رسد که وظیفه اصلی دولت، نه دخالت در انتخاب ملت که گره گشایی از زندگی روزمره مردم و فعالیت برای آنان و دوری از رفتارهای سیاست زده و تشنج آفرین است. از ابتدای سال، اشتهای دولتی ها به بلعیدن خانه ملت، کاملا هویدا بود. این اشتها، حتی از دید ناظران خارجی نیز دور نماند . به گونه ای که دشمنان ملت با دریافت پالسهای دولتیها، در کنار آنها قرار گرفته و از ضرورت کمک کردن به دولت در برجام و چیدن محصول آن و تصاحب مجلس دلخواهش سخن گفتند. برای همین هم بود که تمامی رسانه های معاند با مردم و انقلاب اسلامی به صورت یکپارچه در حمایت از دولت بنفش وارد صحنه شده و به صورت برجستهای، اظهارات تنش آفرین وی را پوشش داده اند.

روحانی هفته گذشته نیز اما در حالیکه تنها یک روز از سخنان قاطع رهبری فرزانه انقلاب اسلامی گذشته بود، موضعی در برابر فرمایشات سکاندار انقلاب اسلامی اتخاذ کرد. در حالیکه در آن سخنرانی، رهبری انقلاب از ضرورت احترام و حفظ شانیت نهادهای قانونی انتخابات از جمله شورای نگهبان سخن گفته و عده ای نق زن مریض را که دائما در صدد شبهه افکنی در اذهان مردم نسبت به سلامت انتخابات اند را به ترک این خصیصه زشت و مذموم فراخواندند، وی با حمله به نهاد قانونی شورای نگهبان دست به تحریف تاریخ زده و تلویحا اعلام کرد که چرا افرادی مثل زیاد بن ابیه ها نباید در مجلس نماینده مردم شوند.

سستی استدلال روحانی آنقدر هویدا بود که بلافاصله علمای اعلام واکنش نشان داده و از ضرورت عذرخواهی رسمی روحانی از نهاد قانونی ناظر سخن گفتند. علاوه بر این شنیده شد که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز به عنوان ریشه دار ترین نهاد علمی – حوزوی- سیاسی درصدد صدور تذکر و اعتراض نامه رسمی به روحانی است.

اما علاوه بر این، روحانی در سخنان خود رسما و علنا برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی اقدام خلاف قانون دیگری مرتکب شد. جناب رئیس دولت در این سخنرانی، بر خلاف فرمایش رهبری معظم انقلاب مبنی بر حفظ احترام انتخابات از سوی روسای قوا و نیز رعایت اصل بی طرفی، همچنین عمل به «مر قانون»، اعلام نمود که «دل»ش، مجلسی همسو با دولت را می طلبد!!؟

این در حالیست که ورود اینچنینی دولت برای تحت الشعاع قرار دادن انتخابات ملت، خود به نوعی شبهه افکنی در سلامت انتخابات و تلاش برای هدم مردم سالاری بوده و اقدامی بدیع است که جز از برخی رجال دولت اعتدال از کس دیگری بر نمی آید.

دخالت رسمی دولت حقوقدان در انتخابات مردم

اینچنین بود که ۱۴ انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های کشور وابسته به دفتر تحکیم وحدت در بیانیه‌ای اعلام کردند: دولت باید قانوناً در انتخابات بی‌طرف باشد و فراجناحی عمل کند ولی سخنان اخیر رئیس جمهور در دفاع از یک جناح سیاسی خاص زیرپا گذاشتن قانون بود.در این بیانیه با بیان اینکه مطابق قانون اساسی وظیفه احراز صلاحیت نهایی داوطلبان مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری بر عهده شورای محترم نگهبان است، تصریح شده است: لازم است همگان اعم از مسئولین دولتی و غیردولتی به ویژه شخص رییس جمهور به قانون تمکین کرده و آن را فصل الخطاب بدانند. هیچ کس از شخص رئیس جمهور گرفته تا جریانات سیاسی، حق توهین و تعیین تکلیف برای شورای نگهبان را نداشته و حق ندارند خود را فراتر از قانون بدانند. ۱۴ انجمن اسلامی وابسته به تحکیم وحدت با بیان اینکه متاسفانه عده‌ای معلوم الحال و وابسته به جریان برانداز فتنه ۸۸ از مدت ها قبل حمله به شورای نگهبان را آغاز کردند، اعلام کرد: شوربختانه سخنان جناحی و بی اساس اخیر ریاست محترم جمهور نیز این پازل ضد انقلاب را تکمیل کرد. سخنانی خلاف شرع و قانون و اخلاق در دفاع از یک جناح سیاسی خاص (که در برهه‌های حساس عدم اعتقادش به اصل نظام را نشان داده است) و در جهت تضعیف نهاد قانونی شورای نگهبان! « دولت باید قانونا در انتخابات بی‌طرف باشد و فراجناحی عمل کند ولی سخنان اخیر رئیس جمهور در دفاع از یک جناح سیاسی خاص زیر پا گذاشتن قانون بود. آقای رئیس اگر خدایی نکرده مجلسی مطابق میل شما و جناحی که به ناحق از آن طرفداری کردید شکل بگیرد باید گفت خدا به داد مردم برسد!».لازم است هشدار دهیم به شخص رییس جمهور، جریان سیاسی خاص که ناکارآمدی خود را در این سالها نشان داده است و پیاده نظامهای یکبار مصرف دولت ساخته انتخاباتی به نام تشکل دانشجویی! که مراقب باشید آتش آخرت را به ساختن دنیای دیگران نخرید»

تلاش برای باز کردن پای دشمن به انتخابات ملت

حسن روحانی اما علاوه بر این در سفر خود به ایتالیا نیز در اقدامی عجیب که نه‌تنها خلاف عرف دیپلماسی بلکه خلاف قانون محسوب می‌شود با اشاره به مسائل سیاست داخلی ایران و مسئله انتخابات گفت: « ما انتخابات بسیار مهمی در پیش رو داریم و در این انتخابات نمایندگان دهمین دوره مجلس شورای اسلامی که مرکز قانونگذاری ماست و نمایندگان پنجمین دوره خبرگان رهبری انتخاب می شوند.انتخابات مجلس خبرگان رهبری مهم است چرا که اگر در شرایط آینده مسئله ای پیش بیاید، برای رهبری آینده تصمیم گیری می کند. » همچنین حسن روحانی در ادامه اظهاراتش با اشاره به مسئله احراز صلاحیت‌ها گفت: « بسیار امیدوارم شورای نگهبان که یک نهاد بسیار مهم در جمهوری اسلامی ایران است به رفع نگرانی هایی که وجود دارد، اقدام کند.»

بسیار عجیب است که رئیس جمهور با وجود حضور چندین و چند ساله در عرصه سیاست و معرفی خود به عنوان حقوق‌دان در تشخیص مسائل سیاست اشتباه میکند. طبیعتاً حمله به شورای نگهبان -که پاسدار و مفسر قانون اساسی می‌باشد- آن هم در خارج از کشور و در حضور خبرنگاران خارجی که اغراض آن‌ها در خبرپراکنی علیه انقلاب اسلامی و همه ارکانش کاملاً مشهود است نه‌تنها غلط است بلکه حتی تازه‌کار ترین افراد حاضر در عرصه سیاست نیز از انجام این کار پرهیز می‌کنند. گفتنی است اظهارات روحانی علیه شورای نگهبان آن هم در خارج از کشور از جمله اقدامات نابه‌جای رئیس جمهور است که ناشی از خوش‌بینی بیش از حد روحانی به هم‌پیمانان استراتژیک غربی خود محسوب می‌شود. همچنین این اقدام رئیس جمهور مشخص می‌سازد که انتخابات آتی این‌قدر برای او حائز اهمیت است که برای رسیدن به نتیجه مطلوب خود حتی در کشوری چون ایتالیا نیز از حمله به شورای نگهبان که همواره سدی در مقابل ساختارشکنی‌ها بوده خودداری نمی‌کند. این نشان می دهد که بعید نسیت روحانی برای تصاحب مجلس، روی کمک اجنبیها و همپیمانان خارجی خود نیز حسابی ویژه باز کرده و بی تمایل نباشد که دشمنان ملت هم برای تشکیل مجلسی همسو با دولت، به او کمک کنند.

خویشاوندسالاری دولت اعتدال

در حالیکه روحانی با ارائه این تحلیل ها و حملات به شورای نگهبان، سعی دارد تا از بدنه رای جماعت موسوم به اصلاح طلب برای بدنه لرزان رای خود کمک بگیرد، اخبار رسیده حاکی است که اتفاقا اصل نگرانی دولتی ها نه رد صلاحیت فتنه گران و برخی مدعیان اصلاح طلب که رد صلاحیت برخی از منسوبین نزدیک دولتی نظیر برادر آقای ج یا فرزند آقای ع و یا فامیل نسبی آقای ن و... است. شاید از همین بابت هم باشد که روحانی در سخنان خود اعلام کرد که به جهانگیری ماموریت داده تا با شورای نگهبان برای رد صلاحیت شدگان رایزنی کند. واقعیت این است که تلاش دولتی‌ها برای تقویت جریان همسو با خود در انتخابات مجلس مساله‌ای نیست که دولتی‌ها و حسن روحانی از بیان آن ابا داشته باشند.

حمایت از روحانی از بی بی سی و آمریکا تا نهضت آزادی

اظهارات روحانی در حالی از سوی دشمنان ملت و رسانه های وابسته به آنان مورد استقبال واقع شد که رئیس گروهک منحله نهضت آزادی هم از اظهارات هفته گذشته روحانی علیه شورای نگهبان استقبال کرد.ابراهیم یزدی در مصاحبه با ارگان فتنه درباره رد صلاحیت برخی وابستگان به فتنه گفت: مردم(!) انتظار دارند روحانی در برابر بی‌قانونی شورای نگهبان بایستد.آقای روحانی به حق این اقدامات شورای نگهبان را خلاف قانون اساسی تلقی کرده است. گفتنی است هاشم صباغیان اردیبهشت ۹۴ در مصاحبه با آرمان روحانی را از برخی جهات شبیه بازرگان معرفی کرده بود.

جنجال‌آفرینی دولت برای فرار از پاسخگویی

جنجال آفرینی های انتخاباتی روحانی اما از دید فراکسیون روحانیت مجلس نیز به دور نماند. چنانچه آنان در نامه ای خطاب به روحانی نوشتند: سخنان شما در جمع فرمانداران موجب تأسف و تأثر شد و این‌ طور القا می‌کند که دولت برای فرار از پاسخگویی درباره مشکلات اقتصادی اقدام به جنجال‌آفرینی می‌کند. سخنان شما در جمع استانداران و مسئولان اجرایی انتخابات کشور بار دیگر تعجب علاقمندان به نظام و ارزش‌ها را برانگیخت و موجب تاسف و تاثر شد. جناب عالی براساس قانون اساسی باید پاسدار قانون اساسی باشید و به عنوان مجری انتخابات نباید موضعی اتخاذ کنید که شائبه حمایت از یک جناح و باند جبهه سیاسی خاص د اذهان متبادر شود. آیا امروز و در آستانه دو انتخابات مهم تضعیف نهاد قانونی و مقدس شورای نگهبان جایز است.

حضرت امام راحل (ره) فرمودند همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ولو برخلاف رای شما باشد. (صحیفه امام جلد ۱۴ صفحه ۳۷۷). دولت برای که دولت برای فرار از پاسخگویی در مورد مشکلات عدیده اقتصادی و پوشاندن ضعف‌های عمده خود این گونه جنجال‌آفرینی می‌کند که باید گفت که این ترفندها دیگر کهنه شده است و مردم با چشمی باز متوجه این حرکات هستند و در زمان مناسب اقدام مقتضی را انجام خواهند داد. بار دیگر به جنابعالی تذکر می‌دهیم که به سوگند خود پایبند باشید و از مواضع جناحی پرهیز کنید.

***************************************

پرتو سخن **

گام در دام «دوگانه سازي» آل سعود نمي گذاريم/ علي اكبر عالميان

اوضاع بحراني جهان اسلام و وجود جنگ و خونريزي در برخي از كشورهاي اسلامي اقتضا مي‌كند تا همه كشورهاي اسلامي درجهت همگرايي بيش‌تر براي حل مشكلات پيش آمده گام بردارند، ولي متاسفانه اين گونه نيست و هر روز اختلاف و جدايي اين كشورها افزايش مي‌يابد و به جاي خاموش شدن آتش بحران، بر اين آتش دميده مي‌شود. بي اغراق بايد نقش كشورعربستان در اين تنش‌زايي را محوري دانست. به خوبي روشن است كه به سبب وجود بيت ا... الحرام و حرم مطهر نبوي و ساير مشاهد مقدسه، اين كشور از جايگاه ويژه و منحصر به فردي در جهان اسلام برخوردار است و بايد نقش اساسي در اتحاد مسلمين و رفع تنش‌ها ايفا كند. اما متاسفانه شاهديم كه در اين كشور مقدس، دولتي حاكم است كه هيچ بويي از اسلام ناب محمدي و معارف نبوي نبرده وهمواره در مسير اختلاف و تشتت گام برداشته است. واقعا علت اين اقدامات دولت وهابي عربستان چيست؟

از اين نكته كه ريشه اين مسلك و آل سعود به يهود برمي‌گردد مي‌گذريم و اشاره‌اي نمي‌كنيم، اما ذكر اين نكته در پاسخ به پرسش فوق ضروري است كه علت اصلي اين اقدامات كينه توزانه آل سعود را بايد در ايجاد دوگانه شيعه و سني در جهان اسلام جست وجو كرد. اين مساله نه به اين معناست كه در جهان اسلام، اين دوگانه وجود ندارد، بلكه بدين معناست كه سعودي‌ها شيعيان را از شمار مسلمانان خارج دانسته و در صدد حذف پيروان اين مكتبند. از اين‌رو هر دولت يا كشوري را كه پايبند به اصول تشيع باشد، در معرض اقدامات كينه توزانه خود قرار مي‌دهد. سعودي‌ها بر همين مبنا، اصلي‌ترين دشمن خود را «ايران شيعه» مي‌داند و نه «ايران اسلامي». به زعم آنان جمهوري اسلامي ايران به عنوان رهبر شيعيان جهان، خطر بزرگي براي اهل تسنن به شمار مي‌آيد و به همين سبب بايد با اين كشور به هر نحو ممكن مقابله كرد. آتش افروزي سعودي‌ها در كشورهاي اسلامي نظير سوريه، يمن و عراق نيز دقيقاً به همين دليل است، چرا كه عربستان، اين كشورها را عمق استراتژيك«ايران شيعه» مي‌داند و خود را ملزم مي‌بيند تا به هر نحو ممكن با نفوذ ايران مقابله كند.

اين مساله البته مربوط به ديروز و امروز نيست بلكه ريشه‌اي به قدمت تاريخ تشكيل جمهوري اسلامي ايران دارد. هرچند پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، ملك خالد– پادشاه وقت عربستان– اعلام كرد كه برپا شدن حكومت اسلامي در ايران، مقدمه نزديكي و تفاهم هر چه بيش‌تر ميان دو كشور خواهد بود و فهد – وليعهد وقت عربستان – نيز اعلام كرد كه حكومت جديد ايران را تأييد مي‌كنيم و براي رهبري آن احترام زيادي قائل هستيم، اما مشخص بود كه اين سخنان از سر صدق و راستي نيست و حكام آل سعود از انقلابي كه به دنبال صدور خود است، استقبال نخواهند كرد. اين تقابل در همان سال‌هاي ابتدايي تاسيس جمهوري اسلامي نمايان شد. شايد نقطه شروع اين ماجرا به آشوب‌هاي سياسي در عربستان طي سال‌هاي 1979 و 1980 برگردد كه مسجد الحرام توسط گروه‌هاي سني اشغال شد. در پي آن نيزعرب‌هاي شيعه در استان‌هاي شرقي اين كشورشورش كردند. اين اقدام، وحشت سعودي‌ها را به دنبال داشت. اريك رولو، مفسر روزنامه معروف و پرتيراژ لوموند، در اين خصوص مي‌نويسد:«شورشيان شيعه به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي ايران و در پي حركت در مكه، دل و جرات بيش‌تري پيدا كردند و روز 27 نوامبر 1979، مراسم روز عاشورا را كه در عربستان سعودي ممنوع است، برگزار كردند. جمعيت كه عكس‌هاي امام خميني(ره) را در دست داشت به سوي قطيف و احسا و ديگر آبادي‌هاي ايالت شرقي حركت كردند و در درگيري‌هاي به وجود آمده با گارد ملي، 36 تن از آنان كشته شدند. جمعيت، سه روز تمام در حال طغيان بود، آن‌ها بانك‌ها و مؤسسات ديگر را به آتش كشيدند و عليه رژيم سلطنتي شعار دادند و در اعلاميه‌ها از مردم براي سرنگوني رژيم سعودي دعوت كردند.»

سعودي‌ها مي‌ديدند كه پس از شكست اعراب از اسرائيل، شكست الگوي ناصريسم و ناسيوناليسم عربي و حكومت‌هاي محافظه كار عربي و بعضاً سوسياليستي و مقارن با آن وقوع انقلاب اسلامي در ايران، روند رو به گسترش بيداري اسلامي شكل پذيرفته، و مي‌رود تا حكومت آنان را نيز با مشكل جدي مواجه كند. از اين رو به قول معروف، شمشيرها را از رو بستند و به دشمني با ايران همت گماشتند. اين دشمني‌ها با شروع جنگ ارتش بعث عراق بر ضد ايران، شكل پررنگي گرفت. عربستان در جريان اين جنگ، گرچه در آغاز اعلام بي طرفي كرد؛ ولي در عمل به حمايت از عراق برخاست و با اعطاي وام‌هاي چند ميليارد دلاري، مهم‌ترين منبع تأمين مالي و تسليحاتي عراق شد. افزون بر اين تعدادي از بنادر و فرودگاه‌هاي خود را جهت حمل و نقل كالا و محموله‌هاي نظامي مورد نياز ارتش عراق، در اختيار كامل اين كشور قرار داد و آواكس‌هاي امريكايي مستقر در عربستان، اطلاعات نظامي جمع آوري شده را در اختيار عراق قرار مي‌دادند. اين كشور همچنين روزانه 280 هزار بشكه نفت، از منطقه بي طرف ميان خود و عراق استخراج كرده، به حساب عراق فروخته و روزانه 350 تا 500 هزار بشكه نفت عراق را از خاك خود و از طريق خط لوله‌اي جديد التأسيس، به بندر ينبوع، در درياي سرخ انتقال مي‌داد. در هنگامي كه جزيره فاو فتح گرديده و راه مواصلاتي دريايي عراق قطع شده بود، در قالب كمك 50 ميليارد دلاري نظامي و نفتي به عراق نيز به كمك اين كشور شتافت.

در تابستان 1366 دشمني اين دولت نسبت به ايران به بالاترين حد خود رسيد و حكومت آل سعود در مراسم حج اين سال راهپيمايي برائت از مشركان را در ماه حرام و در حرم امن الهي، مورد هجوم قرار داد كه طي آن 400 نفر زائر به شهادت رسيدند.

اقدام ديگرآنان كاهش دادن قيمت نفت بود به ويژه آن‌كه ايران در دوران جنگ به شدت وابسته به فروش طلاي سياه بود. اما عربستان با كارشكني‌هاي خود، قيمت‌هاي نفت رااز بشكه‌اي 28 دلار به حدود بشكه‌اي 8 دلار كاهش داد.

سعودي‌ها به همين مقدار بسنده نكردند و به جنگ تبليغاتي با ايران نيز پرداختند. به عنوان نمونه در سال 1381 پنج هزار كتاب در نقد شيعه منتشر و در موسم حج همان سال، بيش از يك ميليون نسخه كتاب بر ضد شيعه در بين حجاج توزيع كردند. در كنار آن به تأسيس اداره ويژه‌اي تحت عنوان «دائره المكافحه التبشير الشيعي»(اداره مبارزه با گسترش تبليغات شيعه) كه بودجه هنگفتي براي مبارزه با گسترش انقلاب اسلامي ايران به آن اختصاص يافته بود، مبادرت كردند.

در سال‌هاي گذشته نيز اين دشمني‌ها ادامه يافته است. آخرين مورد از اين دشمني‌ها كشتار صدها زائر در مذبح منا و موضعگيري‌هاي تند مقامات اين كشور بر ضد جمهوري اسلامي مي‌باشد. در همين هفته قبل نيز اين اقدامات ادامه يافت. از درگيري لفظي ميان تركي الفيصل، شاهزاده سعودي و محمد جواد ظريف، وزير خارجه كشورمان تا تلاش براي اجراي مانور نظامي مشترك رياض و قاهره براي مقابله با تهديد ايران! در كنار اين مواضع بايد به حمله سفير عربستان در عراق به ايران اشاره كرد كه كشورمان را متهم كرد كه در امور داخلي عراق دخالت مي‌كند.

هرچند جمهوري اسلامي ايران اين موضع گيري‌ها را دلالتي بر بي خردي و بي تدبيري حكام جوان سعودي دانسته و با اتخاذ سياستي عاقلانه و خويشتندارانه پاسخ در خوري به اين اقدامات داده و در كنار اين خويشتنداري‌ها، اخطارهاي شديدي نيز به اين حاكمان خيره سر داده است، اما بايد مراقب بود تا در دام اين دوگانه سازي سعودي‌ها گرفتار نشد.

عربستان در بُعد استراتژيك، يك كشور شكست خورده است. كاهش نفوذ اين كشور در منطقه و در مقابل، عميق‌تر شدن نفوذ ايران در آسياي مركزي و خاورميانه نشانه‌اي مهم از شكست آل سعود است. به همين سبب عربستان سعي دارد تا با دو گانه سازي وايجاد دوگانه شيعه و سني در جهان اسلام كه نتيجه اش تقليل جايگاه ايران از مقام«ايران اسلامي» به«ايران شيعه»است، به هدف خود برسد. پر واضح است كه ايران به مكتب پرافتخار وبزرگ خويش يعني مكتب تشيع مي‌بالد، ولي ايران متعلق به همه كشورهاي اسلامي است و از همه مسلمانان چه شيعه و چه سني حمايت مي‌كند؛ چه عراق شيعه و چه فلسطين سني. كوتاه سخن اين‌كه هرچند سرزمين عربستان، مهد اسلام بوده و از جايگاه تاريخي و اسلامي مهمي برخوردار است؛ولي قداست آن هيچ نوع قرابت و شباهتي با حاكماني كه كم‌تر از 90 سال از عمر حكومتشان مي‌گذرد، ندارد؛ چه رسد كه بخواهد در برابر ايران، با چند هزار سال قدمت و برخوردار از پشتوانه مذهب بحق شيعه، حرفي داشته باشد.

***************************************


نام:
ایمیل:
نظر: