صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۸  ، 
شناسه خبر : ۳۰۰۸۵۸

تولید و اشتغال‌کجای شعار شما است؟

علی اکبری در کیهان نوشت:


در حاشیه جلسه چهارشنبه ششم اردیبهشت هیئت دولت، پوشه‌ای در دستان محمدباقر نوبخت سخنگوی هیئت دولت و رئیس سازمان برنامه ‌و بودجه دیده شد که بر روی آن عبارت «برنامه دولت دوازدهم؛ آزادی، امنیت، آرامش و پیشرفت‌» نوشته شده بود. عباراتی با زمینه رنگ بنفش که رنگ انتخاباتی آقای روحانی است، تا نشان دهد مقصود وی چیست. اینکه جناب آقای نوبخت به عنوان سخنگوی دولت یازدهم، خود را در کرسی سخنگویی دولت دوازدهم! نیز فرض نماید و شعار دولت دوازدهم را به این صورت برای عموم اعلام نماید، نکته‌ای قابل‌تأمل است و دعوت به قانون‌گرایی از کسانی که این‌چنین قانون‌شکنی می‌کنند و افکار عمومی را به بازی می‌گیرند شنیدنی نخواهد بود. تبلیغ در جایگاه سخنگوی دولت برای یکی از نامزدهای انتخابات دوازدهم، قطعاً امری خلاف قانون است.

در خصوص انتخاب این شعار به عنوان شعار آقای روحانی باید به این نکته اشاره کرد که آقای روحانی پس از ثبت‌نام در ستاد انتخابات وزارت کشور به عنوان یکی از نامزدهای انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری، در جمع خبرنگاران به ایراد سخنرانی پرداخته و اظهار داشته بود: «می‌خواهم به ملت ایران اعلام کنم که همه ما باید دوباره بیاییم؛ من امروز دوباره آمدم برای ایران، دوباره آمدم برای اسلام، آمدم برای آزادی بیشتر در این سرزمین، آمدم برای آرامش و امنیت گسترده‌تر در ایران عزیز و آمدم برای پیشرفت بیشتر. » و شعار انتخاب شده که در دستان آقای نوبخت خودنمایی نمود، سرفصل‌های همین عبارت آقای روحانی در زمان ثبت‌نام است.


اگر سخنگوی محترم هیئت دولت در قامت سخنگوی آقای روحانی چنین تبلیغی را می‌نماید که اشاره شد رفتاری غیرقابل‌قبول است؛ با این وصف شایسته است این نکته مورد توجه قرار گیرد که متأسفانه در برنامه آقای روحانی برای دولت بعدی، همچنان حاشیه بر متن غلبه داشته و مشکل اصلی کشور در محاق قرار دارد. در این برنامه و شعار، اقتصاد، اشتغال، معیشت مردم، تولید و مواردی از این قبیل ظاهراً یا جایی ندارد و یا در اولویت نیست. بدیهی‌ترین برداشت در خصوص این شعار این است که مهم‌ترین معضل کشور آزادی است و به سختی می‌توان مهم‌ترین معضل و مشکل یعنی اقتصاد را در این شعار پیدا کرد و نهایتاً باید گفت این مسئله، مستتر در واژه پیشرفت است. امنیت کشور نیز در منطقه زبانزد است و در منطقه‌ای که نظام سلطه آن را کانون جنگ و بحران و ... نموده است، جمهوری اسلامی ایران با تمامی تحرکات دشمن مقابله کرده و اکنون امنیت کشور، امنیتی مثال‌زدنی است. آنچه اکنون برای همه دغدغه است و به عنوان شعار سال از سوی رهبر معظم  انقلاب مطرح شده است آن نیز مسئله اقتصاد است و اشتغال.

آن‌هایی که بر دروغ بزرگ دور کردن سایه جنگ از کشور به واسطه برجام سخن گفته و برجام‌های 2 و 3 را پیشنهاد می‌کردند، اکنون به صراحت می‌گویند که آمریکا نه‌تنها روح برجام که به اصل آن نیز بی‌اعتنا بوده است.این آقایان اکنون تلاش دارند که به ملت القاء کنند که با دیوانه‌ای به نام ترامپ هر اقدامی از سوی آمریکا متصور است و فراموش می‌کنند که شعار می‌دادند برجام امنیت را به کشور هدیه کرد. اگر امنیتی در کشور برقرار است به واسطه حضور مردم پاکباخته در صحنه و پشتیبانی مثال‌زدنی آنان از انقلاب و نظام برخاسته از آن است و نه تدبیر دولت و یا این و آن مسئول دولتی. جانفشانی فرزندان این کشور در مقابله با تروریسم تکفیری و توطئه‌های دشمن نماد روشن و خالی از ابهامی از این حضور متعهدانه می‌باشد.


منظور از پیشرفت نیز مشخص نیست و خوب است این واژه نیز برای ملت تعریف گردد. جناب آقای نعمت‌زاده به عنوان یکی از وزرای دولت آقای روحانی در خصوص توانایی دولت برای اشتغال بر روی عدد نزدیک به پانصد هزار در سال سخن گفته و دیگر افراد اعم از معاون اول رئیس‌جمهور و شخص آقای روحانی که البته هر دو از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آینده هستند، هرکدام به انحای مختلف بر ناتوانی بر ایجاد اشتغال به گونه‌ای که بتواند معضل اشتغال در کشور را حل نماید، تأکید ورزیده‌اند و سخنان برخی دیگر از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را شعارهای غیرواقعی و بعضاً پوپولیستی برشمرده‌اند و به عبارتی صراحتاً اعلام کرده‌اند که نمی‌شود در دولت آینده مشکل بیکاری و اشتغال را رفع کرد. بر همین اساس به نظر می‌رسد بهترین راهکار برای حل مشکل، پاک کردن صورت مسئله باشد و آدرس غلط دادن به جامعه. چون نمی‌توانیم شغل ایجاد کنیم، شعار آزادی سر دهیم. رفتاری که در دوره‌های گذشته نیز تکرار شده بود و دولت اصلاحات را می‌توان نمونه آن معرفی نمود.

شاید بتوان یکی از مهم‌ترین بسترها و مصادیق واژه آزادی در این شعار را نحوه تعامل دولت با موضوع فضای مجازی دانست. دولت محترم یکی از بزرگ‌ترین خدمات به ملت را آزاد کردن شبکه‌های اجتماعی مجازی برمی‌شمارد و به گونه‌ای سخن می‌گوید که ظاهراً قبل از این مردم اصلاً چیزی به نام اینترنت را نشنیده بودند و این آقایان بودند که پای اینترنت را به کشور باز کردند! دولت در حالی دم از آزادی در این فضا می‌زند که عملکردش  در این زمینه نه‌تنها باعث خیر و برکت نشده بلکه باعث بروز ناهنجاری‌های متعددی گشته است. شبکه‌هایی که متأسفانه هیچ کنترلی بر آن از سوی دولت وجود ندارد و پرونده‌های متعدد قضایی که منشأ آن همین موضوع است در محاکم قضایی مفتوح است و خانواده‌های متعددی درگیر این ماجرا. قتل یک دختربچه بی‌گناه به واسطه تأثیرپذیری قاتل از این شبکه‌ها تنها یک نمونه از مواردی است که می‌توان به آن اشاره کرد. حجم انبوه موارد و جرائم اخلاقی، اخاذی از خانواده‌ها، تهمت‌پراکنی سیاسی، مسائل اجتماعی و ... در این شبکه‌ها که امکان برخورد با آن نیز بعضاً فراهم نیست گوشه‌های دیگر از این رهاسازی و عدم کنترل است.


دولتی که ادعا می‌کند شبکه ملی اطلاعات را راه‌اندازی کرده است، چرا از نرم‌افزارهای پیام‌رسان و شبکه‌های مجازی داخلی که توسط متخصصان کشور تولید و راه‌اندازی شده و می‌تواند باعث ایجاد اشتغال شود، پشتیبانی نمی‌کند؟ رها کردن سگ هار و یا گرگ درنده با ادعای دفاع از آزادی، با کدام منطق همخوان است؟ موضوع هوشمندسازی فیلترینگ که دولت محترم شعار آن را می‌داد به کجا رسیده است و آیا قرار است به بهانه نداشتن چنین ابزاری، فضای مجازی که به فرمایش حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی تفاوتی با فضای حقیقی ندارد (نقل به مضمون) تماماً در اختیار دشمن قرار گیرد تا هرگونه که می‌خواهد برای ما تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نماید؟


آرامشی که از آن سخن گفته می‌شود کدام است؟ مخدر و مُسکن تا کجا می‌تواند باعث فراموشی درد شود و اگر برفرض نیز باعث فراموش کردن درد شود، آیا می‌تواند درد را درمان کند؟ آیا تأمین آرامش برای یک خانواده جز این است که این خانواده بتواند خودش و فرزندانش را تأمین کند؟ برای فرزندان خود شغلی را بیابد و زمینه ازدواج جوان خود را مهیا سازد؟ مواردی که دولت کنونی نشان داده برنامه‌ای برای برطرف‌سازی آن ندارد و بعضاً آن مقدار از وعده‌های داده‌شده نیز متأسفانه محقق نشده است. وعده‌هایی که در بحبوحه انتخابات بعضاً یکی پس از دیگری انکار می‌شود تا مردم به چشم و گوش نیز تشکیک نمایند.


مهم‌ترین مسئله کشور اقتصاد، تولید و اشتغال است و هر دولتی که بخواهد بر مشکلات فائق آید و برای این ملت آسایش و آرامش را به ارمغان آورد، چاره‌ای جز اینکه اولویت خود را اقتصاد قرار دهد نخواهد داشت و هرگونه انحراف از این مسیر، باعث تشدید مسئله و مشکل و بروز بحران خواهد شد.


اعتراض کارگر، نتیجه شرمنده نبودن روحانی!

حسین قدیانی در وطن‌امروز نوشت:

وقتی حسن روحانی، یکی هم چشم در چشم کارگر بیکار، مدعی می‌شود «رکود نداریم»، برداشتش می‌شود همین صدای اعتراض دیروز کارگران، چشم در چشم خودش که «عزا، عزاست امروز، روز عزاست امروز؛ زندگی کارگر، رو به فناست امروز»! این جواب آن سوءاستفاده زشت از نام مقدس کارگر بود که در حالی که آقای روحانی، اعتراض به بیکاری را «شعار» خوانده بود، خانه کارگر، خیابان‌های شهر را پر کرد با پوستر «رأی ما دکتر حسن روحانی»! تا دیروز، کارگر حتی حق نداشت بپرسد که چرا و با کدام معیار، دیگر یارانه به او تعلق نمی‌گیرد، حالا در موسم انتخابات، شده جورکش تبلیغ برای رئیس‌جمهوری که 4 سال تمام، صدای او را نشنید! این جواب بازدید از خط تولید کارخانه بود درون ماشین شاسی‌بلند، آنجا که آقای روحانی، این حداقل از احترام را برای کارگر و عرق جبین او قائل نشد که لااقل در خط مقدم کار و تلاش او، برای دقایقی از ماشین خود پیاده شود! دیروز 11 اردیبهشت گمانم برای آقای روحانی و البته مکمل ایشان اسحاق جهانگیری، انتخابات، 3 هفته زودتر برگزار شد، تا دولتمردان 4 درصدی، خیلی خوب و واضح و کاملا از نزدیک، متوجه شوند رأی و نظر جامعه کارگری نسبت به کارنامه دولت اعتدال چیست! وقتی با وجود این همه مدیر نجومی‌بگیر، دولت اعتدال، شب پرداخت یارانه به مردم را شب عزای خود اعلام می‌کند یا وقتی اندک وقعی به مطالبات قشر کارگر نمی‌دهد یا وقتی با وجود این همه رکود، شخص آقای روحانی، رسما و علنا اعلام می‌کند «رکود نداریم»، برداشتش می‌شود همین! عاقبت، بعد از 4 سال سکوت و تحمل، صبر کارگر یکجا لبریز می‌شود! و چه بهتر که این اتفاق، در آستانه انتخابات افتاد تا 2 نامزد خواهان ادامه وضع موجود یعنی آقایان روحانی و جهانگیری بهتر از قبل بدانند که جماعت کارگر، چه نظری درباره عملکرد ایشان دارند! کارگر اما به شهادت همه این قریب به 40 سالی که از عمر نظام جمهوری اسلامی گذشته، هرگز اهل چپ‌روی‌های شورشی نبوده و باز هم نیست! هم فضا را درک کرده، هم از قضا، سختی‌ کار دولت و دولتمرد را! اما این 4 سال، چیزهایی دید و شنید که در نهایت یکجا، کاسه صبرش لبریز شد! کجا؟! حرم امام! همان امام محرومان، که مدام به دولتمردان گوشزد می‌کرد که شما خادم و نوکر این مردم هستید و نه هیچ چیز دیگر! یادم نمی‌رود که در جمع مردم کرمانشاه، آقای روحانی چگونه اعتراض مردم این استان به بیکاری را پاسخ داد! کارگر هم یادش نرفته! آنجا و آن روز، آقای روحانی، چشم در چشم معترضان دوخت و گفت: «با شعار که چیزی حل نمی‌شود!» و حال آنکه، این سخن، فی‌الواقع حرف مردم بود با آقای روحانی! یادم نمی‌رود آن روز که آقای روحانی، چشم در چشم دوربین‌ها و مردم، با وجود این وضع خراب، رسما و علنا گفتند «ما شرمنده نیستیم!» و از یاد نبریم این، رئیس همان دولتی است که هم مدعی بود خزانه خالی است و هم حقوق نجومی به مدیرانش می‌داد! و شگفتا! با وجود همه آن ادعاها مبنی بر برخورد کامل با فساد و تبعیض، حتی از معرفی یک مدیر متخلف به دستگاه قضا خودداری کرد! چه می‌گویم که مدعی هم شد مدیران نجومی‌بگیر، ذخیره و امانتدار هستند! اگر روزی خمینی با پشتوانه این ملت، سیلی به گوش دولت شاه زد، کارگران این ملت هم، بعد از 4 سال تحمل و رواداری، به پشتوانه امام خود، عاقبت بی‌واسطه ما رسانه‌ها، فریاد اعتراض خود را به گوش دولت مستقر و البته مستعجل رساندند! جناب آقای روحانی! آنچه دیروز شنیدید، الحمدلله صدای بی‌واسطه خود کارگران، با حضرتعالی بود! این دیگر، تیتر یک ما در «وطن‌امروز» نبود که بخواهید نزد بزرگان، زبان به شکایت از آن باز کنید! یادتان هست 4سال پیش وعده داده بودید که هم باید چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ کارخانه‌ها؟! و باز یادتان هست که با وجود نچرخیدن چرخ هر دوی اینها، یعنی با وجود این همه کارگر بیکارشده در دولت اعتدال، اظهار داشتید شرمنده نیستید؟! دیروز اما به خوبی معلوم شد خانه کارگر، بیش از آنکه یک «حزب» باشد، «حرم امام» است! و اتفاقا اصلا هم رای کارگر، به ادامه وضع موجود نیست! حالا گمانم بعد از آن همه طعنه و کنایه جورواجور رئیس‌جمهور به جمهور، کاملا برای آقای روحانی مشخص شده حرف حساب ملت! و بویژه جماعت کارگر! دیروز روز انتخابات نبود اما آقای روحانی توانست چند روز زودتر از روز انتخابات، متوجه رأی کارگران عزیز شود! کاش اما آقای روحانی، حرف ما روزنامه‌های مردمی و غیردولتی را که چیزی جز انعکاس همان درددل‌های جماعت کارگر یا کارمند نبود، زودتر می‌شنید تا مجبور نباشد این همه بی‌واسطه، فریاد اعتراض را از زبان خود ایشان بشنود! قدر مسلم، دیروز آقای روحانی به زنده‌ترین شکل ممکن و مستقیم‌ترین حالت ممکن، ملتفت شدند که میزان اقبال عمومی به ایشان تا چه حد، نازل و قلیل است! و تا چه حد، گلایه‌مند است کارگر از دولت 4 درصدی! آقای روحانی! کلید شما، کارخانه‌های ما را بدتر قفل کرد! باور بفرمایید تغییر لازم است! این را که دیگر ما ننوشتیم! خود کارگران به گوش حضرتعالی رساندند!


ناتو ترکیه را رها نمی کند

 محمدعلی دستمالی در خراسان نوشت:

از چند ماه پیش تاکنون، تنش سیاسی جدی و قابل توجهی بین ترکیه و برخی سران کشورهای اتحادیه اروپا در جریان است.ازیک سو    اروپایی ها، اردوغان را به مهندسی جامعه  تک صدایی و لگدمال نمودن مبانی دموکراتیک و فشار آوردن به لاییک ها و اعمال تبعیض به نفع اسلام گرایان متهم می کنند و از دیگر سو اردوغان نیز، در بیانات تند خود بسیاری از سران اروپا را پس مانده های نازیسم و فاشیسم لقب داده و اعلام کرده که استانداردهای دوگانه  اروپا در حمایت از پ.ک.ک، دردسرهای بزرگی برای ترکیه به وجود آورده است. این جبهه گیری های متقابل، برخی از کارشناسان و تحلیل گران کشورهای مشتاق به پیگیری مسائل ترکیه  را به سوی این باور سوق داد که مجموع این تنش ها، نه تنها احتمال عضویت ترکیه در اتحادیه  اروپا را به صفر رسانده، بلکه عضویت ترکیه در ناتو نیز با اما و اگر روبرو خواهد شد. همچنین، بسیاری از تحلیل گران بر این باور بودند که به مسئولین اتحادیه  اروپا در مورد آرای همه پرسی تغییر قانون اساسی ترکیه، تردیدهای جدی دارند و از ترکیه خواهند خواست که یک بار دیگر همه پرسی را برگزار کند. اما اظهارات دو روز اخیر دو مقام برجسته  ناتو و اتحادیه  اروپا، نشان داد که روابط ترکیه با این دو ساختار نظامی، سیاسی و اقتصادی غرب، شکل و محتوایی ورای رویدادهای کوتاه مدت و هیجانات سیاسی منطقه ای و داخلی دارد. ابتدا ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو در مصاحبه با روزنامه «ولن آمسانتونگ» اعلام کرد: «ترکیه باموقعیت جغرافیایی وقابلیت های نظامی و نزدیک بودن آن به سوریه وعراق از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در مبارزه با داعش، کشورخیلی مهمی است. استولتنبرگ با اشاره به این که ترکیه مرکز مهمی برای ناتو درکوزوو، افغانستان ومدیترانه است، تصریح کرد: ترکیه یک کشور کلیدی برای امنیت اروپا وناتو است و هم مرزبودن آن، با دریای سیاه ازلحاظ استراتژیک مهم است و نقش مهمی درروابط با روسیه دارد.استولتنبرگ همچنین در بیانات استعاری و غیرمستقیم خود در مورد اسلام افراطی خاورمیانه، ترکیه را کشوری خوانده بود که نماینده  اسلام منعطف و دور از رادیکالیسم است. تصور می کنم، واضح است که دبیرکل ناتو در این بخش از سخنان خود، کدام کشورها را با ترکیه مقایسه کرده است.همچنین فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اعلام کرد ما حق تصمیم گیری ترکیه در رابطه با سیستم مدیریت خود را به رسمیت می شناسیم وبه آن احترام می گذاریم.دیروز همچنین در رسانه های ترکیه و برخی رسانه های کُردی منطقه، شاهد بازتاب اظهارنظر سطحی عثمان اوجالان برادر عبدا... اوجالان رهبر زندانی پ.ک.ک بودیم. او اعلام کرده بود: اروپایی ها، به خاطر اقدامات امپراتوری عثمانی، سخت از ترکیه انتقام خواهند گرفت.

ناگفته پیداست که این تحلیل و تحلیل های مشابه آن، با ماموریت های خاص ناتو و ذات عمل گرای اتحادیه  اروپا منطبق نیست. به عبارتی روشن، ناتو، در حوزه  رقابت با روسیه و حفظ معادلات جهان و منطقه، نقش خاصی برای ترکیه در نظر گرفته است و این نقش، در درازمدت و در شرایطی که بیش از شصت سال از عضویت ترکیه در ناتو سپری شده، برای این کشور، به یک ویژگی و مزیت تبدیل شده است. از دیگر سو، اروپا نیز نه در حوزه  اقتصاد و معادلات سیاسی و نه در حوزه  کنترل مسائل مرتبط با بحران آوارگان، قاچاق و اثرگذاری جریانات فکری و دینی، نمی خواهد از ترکیه دل بکند و تصور گسست این رابطه، بسیار بعید و دور از ذهن است.

اگر به تاریخ عضویت ترکیه در ناتو نگاه کنیم، متوجه این موضوع می شویم که این مسئله، تنها یک موضوع نظامی و دفاعی نیست و به شکل بنیادین، سرنوشت ترکیه با ناتو، پیوند خورده است. هنوز فراموش نکرده ایم که در سال 1960 میلادی، عدنان مندَرَس نخست وزیر وقت ترکیه، در مخالفت با نفوذ عمیق ناتو و تاثیرگذاری آمریکا بر سیاست های کشورش، آن قدر ساز مخالف زد تا بالاخره در زندان جزیره  ایمرالی اعدام شد. از دیگر سو، پروفسور نجم الدین اربکان نخست وزیر اسلام گرای ترکیه نیز که ایده  ضرورت نزدیک شدن ترکیه به جبهه  شرق و دور شدن از ناتو را مطرح کرده بود، در سال 1997 میلادی، با یک کودتای مدرن و ناپیدا، کنار نهاده شد. پس درک این موضوع، یعنی اهمیت عضویت ترکیه در ناتو، می تواند زمینه و منطق حاکم بر بسیاری از تصمیمات و روابط خارجی ترکیه را برای ما آشکار کند. ترکیه هم اکنون، هم به دلیل وضعیت خاص جغرافیایی و هم به خاطر ویژگی های نظامی و ارتش پرشمار خود، به عنوان تنها کشور مسلمان عضو ناتو، در معادلات خاورمیانه، موقعیت خاصی دارد و فارغ از این که در این کشور، کدام جریان فکری و سیاسی، قدرت را در دست داشته باشد، حفظ امنیت سیاسی ترکیه به عنوان یک متفق مهم آمریکا و اروپا، از اولویت های جدی سران غرب و ناتو است.اشاره به این نکته نیز مهم است  که هیچ کدام از توضیحات و دلایلی که در بالا آمد، به این معنی نیست که ترکیه در ناتو و در سیستم سیاسی – اقتصادی ویژه  اتحادیه  اروپا، هیچ مانع، مشکل و مخالف خاصی ندارد. آن چه که بدان پرداخته شد، در واقع ذکر مبانی و اصول مهم سیاسی و دفاعی مرتبط با ناتو و غرب است. اگر نه در گستره  حقوقی و سیاسی مرتبط با عضویت ترکیه در اتحادیه  اروپا، موانع مهمی بر سر راه ترکیه وجود دارد. از جمله این که، شناسنامه  اسلامی ترکیه – با هر قرائتی که تحلیل شود  - برای بسیاری از سران و جوامع اروپایی، قابل تحمل نیست. در واقع در شرایط فعلی و در این بحث پیچیده و حساس، اردوغان و همراهان او، با چالش های مهمی روبه رو هستند که یکی از مهم ترین این چالش ها عبارت از این است که از منظر سران «حزب عدالت و توسعه»، حفظ قدرت و حفظ سطح رضایت هواداران محافظه کاری که بقای آک پارتی در گرو تداوم حمایت و رای آنهاست، مهمترین اولویت است. این در حالی است که از منظر اتحادیه  اروپا، آک پارتی در حق لاییک ها و چپ ها و طیف هایی که تفکرات و سبک زندگی آنان با محافظه کاران یکی نیست، ظلم و تبعیض روا می دارد. بنابراین، اگر حکومت بخواهد رضایت لاییک ها را تامین کرده و در حوزه های آزادی عمومی، امتیازات بیشتری بدهد، اروپا را خشنودو هواداران خود را نگران و روی برگردان می کند. تعداد این دست تناقض ها و چالش ها در پرونده  روابط ترکیه با اروپا و غرب، کم نیست و می توان در نوشته هایی دیگر، با تفصیل بیشتری به این موضوع پرداخت.


نگاه به درون ضامن امنیت و پیشرفت

عبدالله متولیان در جوان نوشت:

بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تمام قوای کشوری و لشکری موظف و مکلف به حرکت در چارچوب اصول بنیادین و سیاست‌های کلی نظام (و سیاست‌های بخشی منبعث از سیاست‌های کلی) که توسط ولایت مطلقه فقیه ابلاغ می‌گردد بوده و هرگونه انحراف، تخلف یا تغییر آنها، اقدامی مجرمانه و برخلاف قانون اساسی تلقی می‌شود.

فرمایش مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای در جمع مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی مبنی بر «سپردن تعهد هر یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری به مردم که برای پیشرفت امور کشور، برای توسعه‌ اقتصادی، برای بازکردن گره‌ها، نگاه‌شان به بیرون از این مرزها نخواهد بود، نگاه به خود ملت خواهد بود» نیز از جمله همان سیاست‌های کلی نظام است که باید با جدیت تمام از سوی رئیس‌جمهور دوازدهم عملیاتی شود. رئیس‌جمهور بعدی باید این «ایمان، اتحاد، ایستادگی و حضور در صحنه» را حفظ کرده و با استفاده از توانایی‌ها و ظرفیت‌های داخلی و برنامه‌ریزی عاقلانه، ساخت درونی نظام را چنان مستحکم کند که دشمن از توطئه‌هایش مأیوس شود و دست از دشمنی بردارد.

نگاه به درون لوازم و مقدماتی دارد که از مهم‌ترین آنها «خدمتگزاری خالصانه و اعتماد به مردم و ولی نعمت دانستن آنان»، «اصلاح نیت و پرهیز از ریاست و قدرت‌طلبی»، «کار جهادی و انقلابی»، «پرهیز جدی از تشریفات زاید و اسراف»، «ساده‌زیستی و فاصله گرفتن از خوی کثیف اشرافی‌گری»، «عزم جدی و ملی برای مبارزه با انواع فساد»، «برنامه‌ریزی منطبق با اصول بنیادین و سیاست‌های کلی نظام»، «استفاده خردمندانه از ظرفیت‌های داخلی»، «دل بریدن از دشمنان و بیگانگان» و... است. نگاه به داخل موجب تقویت حس رضایت‌مندی و بالارفتن مشارکت سیاسی مردم و افزایش استحکام درونی نظام شده که از نتایج و ثمرات آن در بعد خارجی «رفع سایه تهدید دشمن و امنیت ملی» و در بعد داخلی، «رفع موانع و مشکلات موجود بر سر راه پیشرفت و در نتیجه رشد ضریب امنیت اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و افزایش ضریب آرامش روحی مردم و جامعه» خواهد شد. این تفکر که برخی مسئولان، امنیت کشور و مردم را مدیون حضور خود یا برجام می‌دانند، تفکر غلط و بی‌پایه و اساسی بوده و مسیر خدمتگزاری و ولی نعمت دانستن مردم را به ناکجاآباد طلبکاری و سیادت بر مردم می‌کشاند.

در همین راستا، رهبر فرزانه و معزز انقلاب اسلامی روز یک‌شنبه در جمع کارگران فرمودند: «شنیده‌ایم در گذشته بعضی‌ها گفته‌اند که وقتی ما آمدیم مسئولیت پیدا کردیم توانستیم سایه‌ جنگ را از سر کشور رفع کنیم؛ نه، این حرف‌ها، حرف درستی نیست، آنچه که سایه‌ جنگ را و سایه‌ دشمن را در طول این سال‌های متمادی از سر کشور رفع کرده است، حضور مردم بوده ‌است.» مقام معظم رهبری علت این دیدگاه را نیز با شفافیت بیان می‌فرمایند: «وقتی ملت در صحنه حضور پیدا می‌کند دشمنی که می‌خواهد با این نظام مبارزه کند مجبور می‌شود عقب بنشیند و تعرض نکند؛ وقتی بین ملت و نظام فاصله ایجاد شد و ملت در صحنه حضور پیدا نکرد، آن‌وقت هر کاری بخواهند می‌توانند انجام دهند.

رویکرد رئیس‌جمهور آینده و همه نامزدهای انتخاباتی لزوماً علاوه بر فاصله گرفتن از توهمات غربگرایانه و غیرانقلابی موجود و تعهد و التزام عملی به «نگاه به درون» باید اصلاح نیت‌ها و قبول خدمت جهادی و انقلابی به مردم، به ویژه اقشار ضعیف و محرومین باشد و شعارهای نامزدهای انتخاباتی نیز باید به طور صریح نشان بدهد که آن نامزد می‌خواهد از قشر ضعیف کشور حمایت کند. بی‌شک امروز ما از سر و صداها و عربده‌کشی دشمنان بیرونی نگرانی جدی نداریم و بر این باوریم که تهدید اصلی برای مردم و نظام از ناحیه آسیب‌های داخلی نظیر «فقر»، «فساد»، «رکود»، «بیکاری»، «تبعیض و حمایت از مرفهین بی‌درد»، «اشرافی‌گری»، «غرب‌باوری و عدم اعتماد به مردم»، «فرصت‌سوزی» و... است که علاوه بر تخریب باور و ایمان مردم، پایه‌های استقلال و امنیت کشور را نیز سست خواهد کرد.  بر این اساس انتظار این است که مردم شریف و انقلابی ایران با حضور و مشارکت حداکثری خود در صحنه انتخابات و انتخاب شایسته‌ترین و نزدیک‌ترین فرد به ویژگی‌های مذکور، راه خدمت به کشور و مردم به ویژه اقشار ضعیف جامعه و پیشرفت کشور بر اساس «نگاه به درون» را هموار سازند.


با مصائب فرهنگی چه کردیم؟

محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:

این روزها نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری بیشتر در مورد مشکلات معیشتی مردم سخن می گویند. نظرسنجی ها هم نشان می دهد که دیدگاه های انتقادی مردم از دولت روی همین مسئله متمرکز است. رکود، بیکاری، تورم، تعطیلی بنگاه های اقتصادی و قاچاق کالا، اذهان را به خود مشغول داشته است. حال آنکه مشکلات اجتماعی و فرهنگی ناشی از این مصائب اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. نظام ما یک نظام دینی است که تمام قد در برابر فرهنگ منحط غرب ایستاده است. هجوم غرب در حوزه فرهنگ به موازات هجوم آنها در حوزه های اقتصادی، نظامی و سیاسی ظرف یک قرن اخیر، انکارناپذیر است. این هجوم پس از انقلاب شدت یافته و بی امان ضربات خود را بر پیکره نظام و مردم ما وارد می کند.

حذف دین از تمام ساحت های زندگی با رواج اندیشه های منحط سکولار، فمینیسم، اباحه گری، سبک زندگی غربی و رواج لذت پرستی جنون آمیز و تجمل گرایی و مصرف گرایی از برنامه های غرب و غربگرایان در کشورمان بوده است.

محصول تهاجم فرهنگی به جوامع ما در عرصه خانواده؛ کاهش ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج، افزایش طلاق و کاهش باروری و در نتیجه کاهش جمعیت، رواج بی قیدی، بی عفتی و بی حجابی و ترویج عرفان های کاذب و جریان های انحرافی بوده است.

این هجوم حتی نوع معماری شهرها و شهرک ها، اشراف آپارتمان ها، نوع و روش تغذیه، چیدمان شهری و سرگرمی های کودکان را نیز در بر می گیرد.

مهاجرت از روستاها به شهرها و زرق و برق شهرنشینی و پدیده حاشیه نشینی،معضلات عظیمی را پدید آورده که می توان ویترینی از فقر، بیکاری، آوارگی، روسپیگری با طعم اعتیاد به مواد مخدر و قاچاق را در آن دید.

یکصد ماهواره فعال در ایران با سه هزار کانال تلویزیونی و نیز گسترش وسایل ارتباطی و اطلاعاتی از تلفن همراه گرفته تا اینترنت و... روزانه با بمباران بی امان خود قلب و ذهن و مغز ما را هدف قرار داده اند. لذا باید پرسید دولت در دفاع از کیان نظام در حوزه فرهنگ چه کرده است؟ ما برای جلوگیری از این هجوم عظیم، ‌پیچیده و گسترده چه کرده ایم؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست رئیس جمهور به عنوان قرارگاه اصلی فرهنگی کشور طی چهار سال گذشته قرار بود در برابر این هجوم بایستد و دستگاه های نظام را در این باره به خط کند.

کارهای عظیمی در این شورا صورت گرفته است، نقشه مهندسی فرهنگی تهیه شده است، سند تحول بنیادین آموزش کشور و نقشه جامع علمی کشور شکل گرفته است و سیاست های جمعیتی تعیین شده است.لذا باید دید در مقام «اقدام» و «عمل» چه کاری صورت گرفته است؟ بر سر قانون حجاب و عفاف و  اجرای آن در دستگاه های دولتی چه آمده است؟ منشأ کم کاری و ضعف عملکرد و نبود اراده ای قوی برای عملیاتی کردن قوانین و مقررات و ریل گذاری های دقیق شورای عالی انقلاب فرهنگی چیست؟

اسناد افتخارآمیزی که حاصل عقلانیت و تدبیر نظام بوده است اکنون روی میز اقدام و عمل است. آقای رئیس جمهور باید به این سؤال پاسخ بدهد که چرا سند نقشه مهندسی کشور که خود مسئول اجرای آن بوده است، دو سال است معطل مانده و هیچ جلسه ای برای عملیاتی کردن آن برگزار نشده است؟ آقای رئیس جمهور باید به این سؤال کلیدی نیز پاسخ بدهد که چرا وزارت آموزش و پرورش سند تحول بنیادین آموزش کشور را کنار گذاشته و دنبال اجرای سند 2030 توسعه آموزش یونسکو است که هیچ تناسبی با موازین اسلامی و فرهنگی جمهوری اسلامی ندارد؟

قرار بوده است ما در زمینه علوم انسانی در دانشگاه ها روی چند محور اساسی اسلامی سازی، بومی سازی، روزآمد سازی و کارآمدی کار کنیم. کارنامه این تلاش در دولت یازدهم چیست؟

همچنین قرار بوده است 10 ستاد فعال از  انرژی های نو، علوم شناختی، میکرو الکترونیک، ‌هوافضا، سلول های بنیادی، نانو و فناوری اطلاعات و ارتباطات ذیل نقشه جامع علمی کشور شکل بگیرد. آیا می توان دستاوردهای 4 ساله این دولت در این قلمرو را به مردم گزارش داد؟ البته باید از دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکر کرد که در مورد سند نقشه جامع علمی به دلیل اینکه اجرای آن را خود به عهده گرفته و قدم های بزرگی برای اجرای آن برداشته، تشکر کرد.

به نظر می رسد از فرصتی که صدا و سیما به طور وسیع در اختیار رئیس جمهور گذاشته، وی باید استفاده نموده و کارنامه چهار ساله خود در حوزه فرهنگ را برای ارزیابی و نمره دهی مردم در  انتخابات ارائه دهد و نقد مشفقانه رقیبان را پاسخگو باشد. رئیس دولت یازدهم باید دقیق بگوید مصائب فرهنگی ما چیست و برای برخورد با آن طی چهار سال گذشته و نیز اجرای مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی چه کرده است؟

جمعه آینده دومین مناظره انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. قرار است موضوع مناظره دوم، مسائل سیاسی و فرهنگی باشد.

اولین مناظره انتخاباتی جمعه گذشته برگزار شد. دو نامزدی که دفاع از دولت را نمایندگی می کنند، از هر چیزی سخن گفتند الّا کارنامه خود در حوزه مسائل و مشکلات اجتماعی!

امیدواریم رئیس جمهور و معاون وی بدون فرافکنی در راستای موضوع مناظره سخن گفته و اعلام نمایند چه بر سر قوانین و مقررات و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوران تصدی چهارساله خود آورده‌ اند و کارنامه قابل ارائه آنها در این مورد چیست؟

همچنین سایر نامزدها بگویند چه برنامه هایی برای اجرایی کردن مصوبات بر زمین مانده شورای عالی انقلاب فرهنگی خواهند داشت؟


پیامدهای شکاف آفرینی در جامعه

غلامعلی  فرجادی در ایران نوشت:


در روزهایی که تا انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری باقی مانده است، بحث تقسیم جامعه به دو گروه 4 درصدی ثروتمند و رانتخوار و 96 درصدی غیرثروتمند مطرح شده است. حال با توجه به اینکه این تقسیم‌بندی برای نخستین بار در کشور مطرح شده است، باید از چند وجه مورد بررسی قرارگیرد.


1- در ابتدا مهم‌ترین پرسشی که دراین تقسیم‌بندی مطرح می‌شود این است که پایه علمی این تقسیم‌بندی چیست؟ معیار آن چیست؟ از کجا گرفته شده و براساس چه محاسباتی به دست آمده است؟ در اقتصاد زمانی که در خصوص میزان درآمدها و بهره‌مندی افراد از منابع و ثروت بحث می‌شود، بهترین ملاک و معیار دهک‌بندی درآمدی است. برهمین اساس هم‌اکنون جامعه ایرانی از نظر درآمدی در 10 دهک دسته‌بندی شده‌اند که از ثروتمندترین تا فقیرترین را در برمی گیرد.


برهمین اساس مشخص نیست در تقسیم‌بندی 4 درصد و 96 درصد4 درصد چه کسانی هستند و در چه بازه درآمدی قرار دارند؟


2- حال اگر منظور از 4 درصد ثروتمندترین افراد جامعه هستند چگونه و با چه معیاری می‌توان تعیین کرد که چه کسانی از طریق رانت به این ثروت دست یافته‌اند. برای مثال فردی که در شمال تهران زمین داشته و در سال‌های اخیر چند برابر شده آیا از رانت استفاده کرده است یا گناهکار است؟


3- با توجه به اینکه هم‌اکنون برخی از کسانی که در دهک‌های بالای درآمدی و قشر ثروتمند قرار دارند جزو گروه کارآفرینانی هستند که برای تعداد زیادی شغل ایجاد کرده و چرخ‌های صنعت و اقتصاد را به حرکت درآورده‌اند. برهمین اساس این دسته‌بندی تنها باعث می‌شود دو گروه با دیدی منفی مقابل یکدیگر قرار گیرند و گروهی گروه دیگر را سودجو و رانتخوار بپندارد.


درواقع با این شعار تنها یک جو هیجانی در کشور ایجاد می‌کنیم که باعث تنفر بخشی از جامعه از بخش دیگر می‌شود و به هیچ عنوان به سود کشور نیست.


4- دسته‌بندی 4 درصد و 96 درصد یک الگوبرداری از جنبش وال استریت است که بحث یک درصد ثروتمند در مقابل 99 درصد مردم امریکایی را مطرح می‌کرد و به سرانجامی نیز نرسید. درحالی که حتی این تقسیم‌بندی در امریکا نیز براساس منطق و محاسبات دقیقی صورت نگرفته بود.


5 -نکته دیگری که باید بدان توجه کرد این است که در فساد مشکل اصلی، افراد فاسد نیستند بلکه مشکل از سیاست‌هایی است که زمینه فساد را ایحاد می‌کند. در کشور ما اغلب اوقات نظام چند قیمتی است که باعث ایجاد رانت شده است. وقتی ارز و یا تسهیلات بانکی دارای چند نرخ باشد همین تفاوت‌ها ایجاد رانت می‌کند بنابراین باید برای مبارزه جدی و مؤثر با فساد در ابتدا زمینه‌های ایجاد آن را با سیاست‌های درست اقتصادی از بین برد.


کارگری که خستگی‌ام را از تن به در بُرد

علی ربیعی در شرق نوشت:

امسال مراسم روز کارگر از سوی تشکل‌ها، اتحادیه‌ها، تعاونی‌ها و خانه کارگر برگزار شد. با توجه به اینکه مراسم امسال مصادف بود با سال انتخابات، همه هزینه‌های مراسم از طریق تشکل‌های کارگری تأمین شد. مراسم بسیار ساده، کم‌هزینه و پر از شادی، شعف و معنویت برگزار شد. جمعیت بیش از ٢٠ هزار نفر امسال و آزادی بیان، بی‌اختیار من را به یاد مراسم روز جهانی کارگر که در سال ١٣٨٤ در خیابان طالقانی برگزار شد و من سخنران تشکل کارگری بودم، انداخت؛ آن مراسم با درگیری نیروهای امنیتی و کارگران ناتمام ماند. پس از آن در تمام دولت قبل به هیچ مراسم و راهپیمایی کارگری مجوز داده نشد. همایش‌های کارگری در نهاد ریاست‌جمهوری و با جمعیتی محدود شاید در حدود صد نفر برگزار می‌شد. یک سال در سالن وزنه‌برداری برگزار شد که جمعیتی ٤٠٠نفره جمع شد و مراسم با موسیقی و برنامه‌های جانبی برگزار شد که البته نیمی از کارگران نیز با شروع سخنرانی مراسم را ترک کردند. وقتی آنچه را که در سالیان گذشته اتفاق افتاد، با مراسم‌های سال‌های اخیر مقایسه می‌کنم، خدا را شکر می‌کنم که به برکت اعتماد کارگران به رئیس‌جمهور و دولتی که آن را حامی حقوق کارگران و محرومان می‌دانند، کارگران می‌توانند آزادانه مراسم برگزار کنند. خوشحالم کارگران می‌دانند چه کسانی صادقانه رفتار و عمل می‌کنند. 

با خودم مرور می‌کنم و می‌بینم مراسم‌های صدنفره سال‌های قبل به تجمع‌های چند ١٠‌هزارنفره سال‌های اخیر تبدیل شده است. در ایام دولت تدبیر هیچ مراسمی با کمتر از جمعیت ١٠ هزار نفر برگزار نشد و امسال هم که جمعیتی بالغ بر ٢٠ هزار نفر در مراسم حاضر بودند. در سال ٩٣ نیز با دستور و پیگیری مستقیم رئیس‌جمهور، کارگران مجوز راهپیمایی گرفتند، به خیابان‌ها آمدند و اعتراض کردند. وقتی این مقایسه‌ها را انجام می‌دهم، بی‌اختیار به دیدگاه تنگ و کوچک عده‌ای فکر می‌کنم که تصور می‌کنند یک اعتراض ٥٠ نفره بهانه‌ای برای زیرسؤال‌بردن حضور باشکوه کارگران باشد. این سند افتخار دولت تدبیر است که نشان داد می‌توان و باید رفتار و شعارهای خاص جمعیتی حدود ٥٠ نفره را (که فرض می‌کنیم سامان و سازماندهی نداشتند و کاملا تصادفی در یک مکان جمع شده بودند و احتمالا اتفاقی جلوی برخی دوربین‌های خاص هم قرار داشتند) شنید. اتفاقا نگران بودم مبادا کسی به آنها آسیبی برساند یا درگیری به وجود آید و چقدر غیرمسئولانه و بی‌انصافی است که برخی عادت به ندیدنشان را به ندیدن جامعه کارگری هم تسری دادند و نخواستند جمعیت ٢٠هزارنفری را ببینند.اما خستگی‌ام را یک کارگر کارخانه کیان تایر در حاشیه مراسم از تن به‌ در برد. او که کارخانه‌اش در سال‌های دولت قبل تعطیل شده بود و در این دولت کارخانه راه‌اندازی شد، به من گفت امروز بیش از پیش به حقانیت شما پی بردم و گفت دوستتان دارم.

نام:
ایمیل:
نظر: