صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۵ تير ۱۳۹۸ - ۱۴:۳۳  ، 
شناسه خبر : ۳۱۵۷۰۴
گفتگو با دکتر «موسي پور‌‌موسوي»
نواصولگرايان با ايجاد گروه‌هاي مختلف آموزشي و پژوهشي همه ظرفيت‌هاي پيشرفت را شناسايي کرده‌اند / نواصولگرايان بر اساس همه ظرفيت‌هاي کشور براي اداره جامعه برنامه دارند / در نظر نواصولگرايي انتخابات يعني مسابقه برنامه ها، نه مسابقه بين افراد و دو جريان سياسي
پایگاه بصیرت / گفتگو با دکتر موسي پور‌‌موسوي

اشاره:
تحول در گفتمان ها و صف آرايي‌هاي سياسي، موضوعي است که در روند تحولات اجتماعي – سياسي بايد انتظار آن را داشت. اين تحولات بطور خاص در بزنگاه‌هاي انتخاباتي بيش از پيش خودنمايي مي‌کند.
در همين راستا اصطلاح نواصول‌گرايي چند سالي است وارد فضاي سياسي کشور شده است که در راس آن محمد باقر قاليباف قرار دارد. بررسي ابعاد اين تعبير که مدعي است مي تواند خود را در قامت يک گفتمان سياس جديد مطرح کرده و به تبع آن در چارچوب يک جريان سياسي مستقل عرضه اندام کند، موضوعي است که در گفتگو با دکتر «موسي پور‌‌موسوي» استادیار دانشگاه جامع امام حسین(ع) در رشته جغراقیای شهری بدان پرداخته شده است. وي از فعالين جريان نواصولگرايي است.
 
بصيرت: آيا نواصولگرايي به مثابه يک گفتمان عمل خواهد کرد يا به مثابه يک جريان سياسي در انتخابات نقش آفرين خواهد شد؟
انقلاب اسلامي پايه و شالوده اش در ارتباط با دين و گفتمان ديني تعريف مي شود. مردم بعد از چند دهه مبارزه مستقيم و قرن‌ها مبارزه شيعه براي احقاق حق ولايت و امامت در سال 1357 به رهبري مجتهد و مرجع موفق مي‌شوند، نظام استبدادي را از صحنه سياسي ايران حذف و نظام جمهوري اسلامي ايران را جايگزين آن کنند. لذا اصولگرايي در متن انقلاب اسلامي نهفته است.
بنابراين اصولگرايي رجعت به اصل انقلاب اسلامي و شالوده انقلاب اسلامي است. به همين دليل در متن اصولگرايي، جريان اصولگرايي و اصلاح طلبي وجود دارد. انفکاک اين دو از هم کار درستي نيست، زيرا اصولگرايي به معني توجه به ارزش‌هاي بنياديني که مردم بر اساس آن انقلاب کردند و اصلاح طلبي به معني اصلاح امور در چارچوب اصول انقلاب اسلامي است. متاسفانه در تعاملات سياسي بين گروههاي و جريانات سياسي، گاهي اوقات اصل موضوع فراموش مي شود.
به همين دليل لزوم مطرح شدن نواصولگرايي به ذهن متبادر مي‌شود. نواصولگرايي همان اصولگرايي است که بر مبناي آن  انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.  اما چرا نواصولگرايي در اين دوران مطرح شد؟ در حالي که کشور وارد گام دوم انقلاب شد،  فرامين و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي در جهت شفاف سازي هرچه بيشتر مسير انقلاب اسلامي با تکيه بر جوانان عاشق انقلاب و اميدوار به آينده مطرح انتشار يافت، نواصول گرايي به عنوان يک استراتژي کلان در مقياس ملي نمود پيدا کرد.
بنابراين نواصولگرايي يک استراتژي کلان است که در قالب يک گفتمان کلانتر يعني گفتمان انقلاب اسلامي تعريف و بررسي مي‌شود. همچنين نواصولگرايي بحث توجه به اصول بنيادين انقلاب اسلامي، در چارچوب گفتمان انقلاب و ارزش هايي که براساس آن  انقلاب به پيروزي رسيد، مي باشد. نواصولگرايي در ذيل خود برنامه‌هاي کلان و متعددي براي اداره کشور دارد، برنامه ها در قالب ملي، منطقه اي و ناحيه اي تقسيم مي شوند.
 وقتي نواصولگرايي به عنوان يک گفتمان در انقلاب اسلامي صحبت مي شود، خود به خود به يک جريان سياسي تبديل مي‌شود. اين جريان سياسي با نگاه حداکثري و توجه به نيروي کلان که در مقياس ملي وجود دارند، بدون حب و بغض به ارزش‌هاي بنياديني، مي‌تواند آينده را بسازد. بنابراين نواصولگرايي يک طرح، استراتژي و برنامه نو در چارچوب قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران است که قصد فعاليت سياسي دارد.
 
بصيرت: آيا نواصولگرايي تنها از ميان اصولگرايان جذب نيرو خواهد داشت يا آنکه دايره وسيع تري را در بر خواهد گرفت؟
با شناختي که بنده از لايه‌هاي اجتماعي ايران دارم خدمت شما عرض کنم، نواصولگرايان تافته‌ي جدا بافته از ملت نيستند؛ بلکه دلسوختگان انقلاب اسلامي و عاشق مردم هستند. ايران کشور بزرگي است که يک استان آن «سيستان و بلوچستان» ۱۷ برابر کشور لبنان است. بنابراين کشور ما کشور متکثري است. نبايد آن را محدود به يک طيف خاص نيرو کرد. ايران با کرد، عرب، لر، آذري، ترکمن و مازني و ..... تعريف مي‌شود و غير از آن چيز ديگري نيست. لذا چون ايران کشور متکثري است، نواصولگرايان در تبيين استراتژي خودشان براي جذب حداکثري از ميان آحاد ملت برخواستند و از ميان اقوام، گروه‌هاي، سليقه‌ها و ديدگاه‌هاي مختلف حتي از ميان منتقدين منصف نيرو جذب مي‌کند، به عبارت ديگر نواصولگرايان آغوش خود را بر روي کساني که عاشق ملت و مردم ايران، اسلام و ديانت هستند، باز کرده و جذب حداکثري و دفع حداقلي را هدف قرار داده‌اند. هر ايراني که به قانون اساسي، اصول و ارزش‌هاي بنيادين کشور علاقمند و بيگانه ستيزي باشد، به توان ملت ايمان و به جوانگرايي باور و به آينده اميدوار باشد، مي‌تواند جذب نواصولگرايان شود.
با توجه به برنامه کلاني که نواصولگرايان تهيه کرده‌اند، مردم مي‌توانند قضاوت کنند که نواصولگرايان بدون حب و بغض و توجه به مسائل حاشيه‌اي، به متن توسعه و پيشرفت کشور توجه مي‌کنند.
 
بصيرت: نسبت نواصولگرايي با بيانيه گام دوم چيست؟
بسيار خوشحالم که چنين سوالي را مطرح کرده‌ايد، زيرا دقيقا در زماني که نواصولگرايي مطرح شد، بيانيه گام دوم انقلاب اسلامي توسط رهبر معظم انقلاب با دقت، شجاعت و درايت انتشار يافت. کشور وارد مرحله جديدي از تحول اجتماعي، سياسي و اقتصادي گرديده و نواصولگرايي در حقيقت لبيکي بزرگ و رسا به گام دوم انقلاب اسلامي است که تاکيد آن توجه به نيرو جوان است.  بحثي را که نواصولگرايي مطرح مي‌کند همراه با منطق گام دوم است. نواصولگرايي مي‌تواند در کارآمدي و اثربخشي کلان سياست هاي نظام نقش آفرين باشد.
نواصولگرايي به دنبال انسجام و وحدت ملي است که مي‌تواند آينده روشني را براي کشور به ارمغان بياورد. نيرويي را ايجاد کند که به پيشرفت کشور سرعت ببخشد. لذا نسبت وسيعي بين بيانيه گام دوم انقلاب اسلامي و نواصولگرايي وجود دارد.
 
بصيرت: مرز گفتمان نواصولگرايي با اصلاح طلبي چيست؟
دو تعبير از اصلاح طلبي وجود دارد. اول مفهوم اصلاح امور است. در مسير حرکت شخصي، اجتماعي و اقتصادي هر زماني ايراد و اشکال به وجود مي‌آمد، بايد آن را اصلاح کرد. از اين منظر اصلاح‌طلبي يک امر عقلاني است و نواصولگرايي يک اصلاح طلبي جديد به حساب مي‌آيد.
دوم اگر مراد و مقصود سوال از اصلا‌ح‌‍‌‌طلبي، جرياني باشد که به اصلاح‌طلبي مشهور است، طبيعتا بايد توجه داشت که اصلاح‌طلبي و اصول‌گرايي رايج که به دو جريان انتخاباتي تبديل شدند، نتوانستند به نيازهاي مردم پاسخ دهند، عاجز از پاسخگويي به نيازهاي رو به تزايد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و تکنولوژيکي بودند. به همين علت نواصولگرايي مرز خود را از جريانات سياسي کنشگر در عرصه انتخاباتي که صرفاً در فضاي انتخاباتي مطرح و بعدها به فراموشي سپرده مي‌شود، مشخص کرد، اين مرز قابل لمس و درک است.
مرز بين نوگرايي و اصلاح‌طلبي به مفهوم جبهه سياسي کاملاً تعريف شده است. نواصولگرايي از برنامه‌هاي ارائه شده توسط جريانات غالب اصولگرا و اصلاح‌طلب نااميد، اما به برنامه‌هاي کلان انقلاب اسلامي اميدوار است، لذا از ميان علاقمندان به انقلاب اسلامي مي‌تواند جذب نيرو داشته باشد تا اهداف کلان ملت را در يک استراتژي کارآمد دنبال کند.
 
بصيرت: مرز گفتمان نواصولگرايي و اعتدال در چيست؟
به نظر بنده جريان اعتدل، گفتمان نيست. گفتمان داراي چارچوب، شاخص، مرامنامه، اساسنامه، مانيفست و استراتژي‌هاي است. لذا جرياني که امروز به عنوان اعتدال مطرح است، جريان منشعب از اصلاح طلبي يا اصولگرايي است و با شاخص‌هاي کلان يک گفتمان هيچ نسبتي ندارد.
 
بصيرت: آيا نواصولگرايي به مثابه جريان سوم در سپهر سياست کشور عمل خواهد کرد؟
به اعتقاد من اصولگرايي و اصلاح‌طلبي اول و دوم نيست که امروز  نواصولگرايي به عنوان جريان سوم مطرح شود. اما اينکه آيا نواصولگرايي به مثابه جريان سوم در سپهر سياست کشور عمل خواهد کرد جواب بنده منفي است. نواصولگرايي در چارچوب کلان انقلاب اسلامي با جذب حداکثري، تکيه بر توان و ظرفيت جوانان کشور و استفاده از همه ظرفيت‌هاي قانوني فعاليت خود را شروع کرده است. نواصولگرايي مي‌تواند در فضاي سياسي فعاليت کند، به ويژه زماني که بحث انتخابات مطرح است.
البته در نظر نواصولگرايي انتخابات يعني مسابقه برنامه ها، نه مسابقه بين افراد و دو جريان سياسي. زيرا نواصولگرايان از يک برنامه جامع براي اداره کشور برخوردار هستند و بر اساس در سپهر سياسي ايران فعاليت خواهند کرد و مردم را به قضاوت فرا مي خوانند.
بنده به هيچ وجه معتقد به اول، دوم و سوم نيستم، بلکه معتقدم جريانات سياسي که داراي گفتمان مشخص و معيني هستند بايد به افکار عمومي معرفي شوند و مردم قضاوت کنند، نواصولگرايي برنامه مدون و جامع براي اداره کشور دارد، اين برند در انتخابات مجلس، رياست جمهوري و شوراها مورد توجه قرار مي‌گيرد. نواصولگرايان با تمرکززدايي از مقياس ملي و توجه به ظرفيت هاي محلي و منطقه‌اي مي توانند فرصت هاي بيشتري براي پيشرفت در نقاط مختلف کشور ايجاد کنند.
بنابراين آنها چارچوب فکري خودشان را به گونه‌اي تنظيم کرده‌اند تا بتوانند با ارائه يک برنامه، ملت را به سويي سوق دهند که درآن ظرفيت‌ همه‌ي گروه‌هاي اجتماعي براي پيشرفت و پايداري در عرصه‌هاي زيست محيطي، اجتماعي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي فراهم گردد.
نواصولگرايان برخاسته از نسل جديدي هستند که دل در گرو انقلاب دارند و به پيشرفت کشور اميدوار هستند. پيشرفت و آباداني کشور با استفاده از ظرفيت‌هاي داخلي امکان پذير مي‌دانند. زيرا ايران يک ميليون و ۸۰۰ هزار کيلومتر مربع وسعت و بيش از ۳۰۰۰ کيلومتر ساحل دارد و نواصولگرايان با ايجاد گروه‌هاي مختلف آموزشي و پژوهشي همه ظرفيت‌هاي پيشرفت را شناسايي کرده‌اند. اين مبنايي براي رقابت سياسي با ديگر گروه هاي است که وارد عرصه رقابت سياسي خواهند شد.
آنچه که در سپهر سياسي کشور مي خواهد اتفاق بيفتد اين است که نواصولگرايان بر اساس همه ظرفيت‌هاي کشور براي اداره جامعه برنامه دارند و انشاالله بتوانند از اين ظرفيت‌ در جهت پيشرفت و تعالي کشور استفاده کنند، تا شاهد سعادتمندي، رضايت ملت و پيشرفت کشور باشيم. قطعا خواست انقلاب اسلامي، قانون اساسي، رهبري معظم انقلاب و همه دلسوزان انقلاب اسلامي همين است.
 
*** گفتگو از : فرهاد کوچک زاده
نام:
ایمیل:
نظر: